بررسی چهار الگوی روش شناختی در علوم انسانی میان فرهنگی با تاکید بر آرای ویمر، کیمرله، مال و ولش
دغدغه اصلی فلسفه میان فرهنگی مفاهمه یا تحقق فهم مشترک میان انسانهاست. در ادامه این سوال مطرح میشود که این مفاهمه باید با چه روش و اسلوبی تحقق یابد. تکنولوژی ارتباطات جمعی، مهاجرت و وابستگیهای اجتماعی و اقتصادی و ارتباطات گسترده علمی موجب شده است که انسان امروز به جای برخورداری از هویت واحد و یکپارچه، ماهیت چهل تکه و متکثر داشته باشد. بنابراین انتظار میرود که رشته های علوم انسانی خود را با تعاریف میان فرهنگی از هویت انسانی و ارتباطات بشری سازگار کنند. در این راستا سه الگوی روش شناختی پولی لوگ، دیالوگ و هرمنوتیک آنالوژیک به ترتیب با رجوع به آثار دست اول ویمر، کیمرله و ادهر مال −که برای تحقق علوم انسانی میان فرهنگی ارایه شده است− تبیین میشود. هر سه الگو شرط تحقق مفاهمه تمامعیار را گفتگو میدانند. در ادامه با بیان ایده فرافرهنگی از ولفگانگ ولش به موانع موجود در رویکرد میان فرهنگی برای رسیدن به مفاهمه کامل پرداخته می شود. به نظر میرسد که این الگوها به نوعی مکمل یکدیگر هستند و با اینکه در نفی مطلق انگاری و انحصارگرایی فرهنگی و لوازم آن اتفاق نظر دارند، ولی هرکدام از زاویه ای خاص به موضوع مینگرند.