مقایسه تطبیقی روایت در رمان چراغ را من خاموش می کنم و دفترچه ممنوع بر اساس آرای ژرار ژنت
نمونههای اولیهای در زندگی واقعی هر نویسنده وجود دارد که به نوعی ذهن نویسنده را برای آفرینش یک یا چند شخصیت برمیانگیزد. نویسنده با استفاده از این ابزارها و مواد خام و نیز با نیروی تخیل خود دست به خلق شخصیتهای داستانی میزند. در برخی موارد، یک شخصیت پروتوتایپهای گوناگونی دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه تطبیقی رمان «چراغها را من خاموش میکنم» اثر زویا پیرزاد و «دفترچه ممنوع» از آلبا دسسپدس میپردازد و بدین نتیجه دست یافته است که پیرزاد در شیوه فضاسازی، روایت، شخصیتپردازی و انتخاب موضوع، از رمان دسسپدس بهره برده است. بدین منظور، سعی شده است تا این تاثیرها با تکیه بر آرای ژرار ژنت بررسی گردد. همچنین به نظر میرسد که پروتوتایپ ادبی داستان پیرزاد برای آفریدن شخصیت «کلاریس»، شخصیت «والریا» در اثر دسسپدس باشد. شایان ذکر است که برای مقایسه تطبیقی این دو شخصیت، از نظریه «پروتوتایپ ادبی» استفاده شده است.