رقیه وهابی دریاکناری
-
آیین قربانی از کهن ترین آیین هایی است که در میان ادیان و ملل مختلف مورد توجه بوده است. انسان ها در تمامی اعصار تلاش کرده اند تا با دادن هدیه و قربانی به پیشگاه خدایان، خشنودی شان را جلب نموده، از خشم شان در امان باشند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل «اسطوره قربانی» در فیلم نامه ها و نمایشنامه های «بهرام بیضایی» است. وی با شناخت گسترده ای که از اسطوره ها دارد، در نگارش آثار ادبی خود از انواع آن ها بهره می برد. او در نگاشته هایش، به دو شیوه از «اسطوره قربانی» استفاده می کند. نخست، در خلال داستان به شکل صریح به اجرای این آیین، آن هم به اشکال گوناگون و برای اهداف مختلف پرداخته است. دوم، نمایشنامه ها یا فیلم نامه هایی آفریده که در دل روایت، «قهرمان قربانی» را جای داده اند. البته این نویسنده خلاق گاهی از هر دو شیوه، استفاده می کند. در این بررسی، نمایشنامه «فتح نامه کلات» و فیلم نامه های «قصه های میرکفن پوش»، «زمین»، «طلحک و دیگران» و «طومار شیخ شرزین» تحلیل شده اند. نتیجه این بررسی نشان می دهد «بیضایی» از انواع قربانی، در بخش «مناسک قربانی» استفاده کرده است: پیشکش های «خونی انسانی»؛ پیشکش های «خونی حیوانی» و پیشکش های «غیرخونی»، از نوع آشامیدنی ها. بیضایی از سه نوع «هدف قربانی» در روایت هایش بهره برده است: «کفاره ای»، «توسلی» و «شکرگزاری». شیوه دوم یعنی «قهرمان قربانی» نیز در آثار او چشمگیر است.کلید واژگان: اسطوره قربانی, مناسک, بهرام بیضایی, فیلم نامه, نمایشنامه
-
این پژوهش مولفه های روایی (زمان دستوری، وجه، صدا) را از دیدگاه ژرار ژنت، در سه روایت از داستان پیر چنگی بررسی می کند. حکایت پیر چنگی، نخستین بار در اسرارالتوحید روایت می شود؛ پس از آن عطار نیشابوری و مولانا آن را با اندک تغییری بازگو می کنند. در این گفتار وجوه تمایز این سه روایت بیان می شود. حکایت پیر چنگی با نام مولانا مشهور شده است. شیوه روایت گری و نوع روایت این داستان، در اسرارالتوحید متفاوت است. منور از سازوکارهای روایت در سطحی بالاتر از دو روایت دیگر بهره می برد. تفاوت های روایی حکایت اسرارالتوحید با دو حکایت دیگر عبارت است از:ترتیب روایت در این حکایت به شکل خطی نیست. نویسنده با رجوع به گذشته، داستان را روایت می کند؛ اما دو روایت دیگر کاملا به شکل لحظه ای و خطی روایت می شود.
فاصله، محصول حضور راوی در روایت است. فاصله در این روایت نسبتا زیاد است؛ اما در دو روایت دیگر کمترین فاصله مشاهده می شود.
دیدگاه در این روایت کانون درونی (Internally-Focalized) و از نوع «کانون درونی بازنمود همگن» است؛ اما دو حکایت دیگر کانون ندارد و از نوع «بازنمود ناهمگن» است.
راوی حکایت اسرارالتوحید داخل روایت خود است. راوی از شخصیت های فرعی به شمار می آید؛ یعنی همگن (Homodiegetic) است؛ اما راوی حکایت مولانا و عطار هر دو خارج از روایت خود هستند.کلید واژگان: روایت, ژرار ژنت, پیر چنگی, اسرارالتوحید, مصیبت نامه, مثنوی معنویThis article deals with Gerard Genettes ideas about narrative components: command time, mood, and voice in three narratives of Pir Changi story. The story of Pir changi was narrated for the first time in Asrar Altohid and after that Attar Neishabouri and Mulana also narrated the story with some changes. This study tries to investigate the differences between these three narrations. Even though this story is now well known with Mulanas name, but the style of narrations and its type in Asrar Altohid is different. He used the mechanisms of narration in another level that can be considered higher than the other two.
The differences between Asrar Altohid and the other two narrations are: 1- The narration is not linear. The author, with some flashbacks, narrates his story, exactly unlike the other two which have linear narrations.
2- Distance is the result of the presence of the narrator in the narration. In this narration, the distance is very obvious. We have less distance in the other two stories.
3- Perspective in this narration in internally-focalized. But the other two stories are non-focalized.
4- The narrator in this narration has a part in the story. He is one of the minor characters means homodiegetic. But the narrator of Attar and Mulana are both out of their narrations.Keywords: narrative, Gerard Genette, Pir Changi, Asrar Altohid, Mosibat Nameh, Masnavi Manavi -
نمونه های اولیه ای در زندگی واقعی هر نویسنده وجود دارد که به نوعی ذهن وی را برای آفرینش یک یا چند شخصیت برمی انگیزد. نویسنده با استفاده از این ابزارها و مواد خام و نیز نیروی تخیلش دست به خلق کاراکترهای داستانی اش می زند. این پژوهش برآن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به تعیین پروتوتایپ های رمان «زمستان 62» از «اسماعیل فصیح» و «زمین سوخته» از «احمد محمود» بپردازد. برای رسیدن بدین منظور، ابتدا شخصیت های اصلی و فرعی رمان ها مشخص و از لحاظ ساختاری تحلیل می شوند. پس از آن نوع پروتوتایپ مشخص و در عین حال با هم مقایسه می گردند. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که «اسماعیل فصیح» در آفرینش آدم های داستانی اش در «زمستان 62» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «پروتوتایپ در زندگی خصوصی نویسنده» استفاده نموده است. «احمد محمود» در خلق کاراکترهای رمانش در «زمین سوخته» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «تاریخی» بهره برده است. هر دو نویسنده در خلق شخصیت های داستانی شان از «پروتوتایپ طبقاتی» استفاده کرده اند. با این تفاوت که آنها گروه های مختلف اجتماعی را انتخاب نموده اند. «فصیح» طبقه روشنفکر و تحصیل کرده و «احمد محمود» گروه ها و طبقات آسیب پذیر جامعه را در دوران «جنگ» به عنوان پروتوتایپ کلی اثر خود برگزیده اند. آن ها تلاش کرده اند؛ تا در وجود یک یا چند شخصیت رمان خود، ویژگی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی این گروه ها را به تصویر بکشند.کلید واژگان: پروتوتایپ, رمان, جنگ, زمستان62, زمین سوختهThere are some primary models in real life of each author, which on some levels motivate his mind to create an artwork. Through using these primary models and his imaginative mind, the author creates characters. In this study, the prototypes of two novels, i.e. Zemestan62by Ahmad Mahmoud and Zamin Soukhte by Ismael Fasih, will be specified in a descriptive-analytical method. Firstly, the main and minor characters will be identified and structurally analyzed. Then the type of prototypes will be specified and compared with each other. Results show that Ismael Fasih created his characters in Zemestan62by using classified and private life prototypes. Ahmad Mahmoud, on the other hand, in creating his characters in Zamin Soukhte used classified and historical prototype. Both authors in creating story characters used leveled prototyped with the difference that they have chosen different social groups of people. Fasih in his Zemestan62used intellectual and educated social class people. On the other hand, Mahmoud illustrated vulnerable groups of the society during war time. They have tried to illustrate social, political, economic, and mental qualities of these classes in their characters.Keywords: Prototype, Novel, War, Zemestan 62, Zamin Soukhteh
-
نمونه های فراوانی از اسطوره «یاد و فراموشی» را می توان در میان اقوام، قبایل و تمدن های مختلف یافت. این بن مایه اصیل هم چون موتیفی تکرار شونده، در پیرنگ رمان ها و داستان های کوتاه معاصر به چشم می خورد. هدف پژوهش حاضر، معرفی و تحلیل نمونه ای از اسطوره «یاد و فراموشی» در یکی از داستان های نویسندگان معاصر ایران است. داستان «درخت گلابی»«گلی ترقی»، روایتی است از فراموشی و سترونی ذهن راوی که به یاری ماجرای درخت گلابی و یاد روزهای روشن پیشین، فردیت خود را بازمی یابد. گلی ترقی با به کارگیری یکی از خاص ترین نمادهای «گلابی» که کمتر مورد توجه بوده، باروری و شیرینی را به قهرمان داستان بازمی گرداند؛ اما این بازگشت با به یادآوردن و مرور خاطره ها صورت می گیرد. در زمانی که راوی باید به عشق ارج می نهاد، به دنیای بیرونی و سیاست می پردازد؛ همین امر، موجب «فراموشی» هویت راوی گشته، ذهن او را بی مایه می سازد. نویسنده خاطرات باغ را مرور می کند و با یاد آوردن خاطرات باغ، در هیئت بازگشت به من اصیل و خویشتن خویش تبلور می یابد.
کلید واژگان: اسطوره یاد و فراموشی, گلی ترقی, داستان کوتاه, درخت گلابیSeveral examples of the awareness and oblivion myth can be found among different nations, tribes, and civilizations. This authentic theme is seen in the foundation of contemporary novels and short stories, like a repetitive motif.The aim of this study id to analyze an example of the awareness and oblivion myth in one of the stories of Iranian contemporary authors. The story of Derakht-e-Golabi by Goli Taraghi is the story of the narrators forgetfulness, who regains his individuality with the help of the story of the pear tree and the memory of the good old days. Goli Taraghi has implemented one of the most special and less known symbols of pear to bring back fertility and sweetness to the protagonist of her story. This return, however, comes with the recalling of the past memories. When the narrator should have valued love, he had attented to the matters of the outer world and politics instead. This has led to the oblivion of the narrators identity and has emptied his mind. The author recalls the memories of the garden and through this, he returns to his true self.
Keywords: the “awareness, oblivion” myth, Goli Taraghi, short story, Derakht, e, Golabi -
«روایت شناسی» دانشی جدید و نتیجه انقلاب ساختارگرایی در عرصه داستان است. در تحلیل ساختارگرایانه «روایت»، سازوکارهای درونی متن ادبی بررسی می گردند؛ تا واحدهای ساختاری بنیادین کشف شوند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل و بررسی ساختار «روایت» در سه شعر بلند روایی «مهدی اخوان ثالث»: «قصه شهر سنگستان»، «اژدها عفریته ای منحوس» و «خوان هشتم» است. در این مقاله تلاش گردیده است، تا بر اساس دیدگاه «ژرار ژنت» به بررسی مولفه های روایی؛ یعنی «زمان دستوری»، «وجه» و «صدا» پرداخته شود و بر آن است تا یکی از جنبه های تحول منظومه های روایی معاصر برشمرده شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد: «اخوان» در سرودن اشعار روایی خود، از ظرفیت های«روایت» و «روایت گری» بهترین استفاده را نموده است. روایت های او به شکل لحظه ای و خطی بیان نشده؛ بلکه اغلب با «رجوع به گذشته» شکل گرفته اند. وی از «شتاب مثبت» و «ثابت» بهره می برد. بسامد حاکم بر این سه منظومه، «بسامد مفرد» است. افعال و کنش های هر سه اثر روایی، در زمان گذشته روی داده است. «فاصله» در دو منظومه اخوان، چشمگیر است؛ زیرا راویان آن ها «داخل در روایت خود» هستند.کلید واژگان: روایت, ژرار ژنت, شعر روایی, سه شعر بلند اخوان ثالثNarratology is a new knowledge and it is at the result of structuralism revolution in the realm of fiction. In analyzing the structuralist narrative, internal mechanisms of literary texts will be discussed, till the internal units are discovered. This study is an analysis of the structure of narrative on three long poems of Akhavan: Sangestan City tale; Dragon, ominous sorceress, Eighth step .this article deal with Gerard Genette Ideas about narrative component: command Time, mode, voice, and tries to study on one of the aspects of evolution of Contemporary narrative poems. The result of this study shows that: Akhavan in his narrative poems has used the narrative capacities in a high standard. He hasnt been expressed his stories in linear and comental order. Most of the time, he uses flash backs. In the three examples of his narrative poems, uses positive and fixed acceleration. The dominant frequence in these three poems, is Singulative frequency; even though the Rrepeatitive frequency is seen many times. The difference between his two poems, are significant, because their narrators are in their narration.Keywords: Narrative, Gerard Genette, Narrative Poetry, Three Long Poems of Akhavan Sales
-
موضوعات و درون مایه های آثار بهرام بیضایی تنوع چشمگیری دارد. وی در آفرینش های ادبی خود، شگردهای ادبی گوناگونی ارائه می دهد که در پژوهش حاضر، ضمن بررسی، تحلیل و طبقه بندی موضوع های داستانی بیضایی، این شگردها در روایت داستان نمایش داده می شود. در این پژوهش 24 اثر ادبی بیضایی که شامل سیزده فیلم نامه، هشت نمایشنامه و سه برخوانی است، بررسی می شوند. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است؛ بدین صورت که ابتدا موضوعات مورداستفاده بیضایی مشخص و سپس درباره هریک از آنها، نمونه هایی ارائه و تحلیل می شود. موضوعات موردعلاقه بیضایی عموما شامل موضوعات ملی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و اعتراضی به سینماست. او در آثارش فضاهای بسیاری به نمایش گذارده، ولی به ارائه موضوعات اجتماعی و ملی اقبال بیشتری نشان داده و آثار متعددی در این حوزه ها آفریده است. وی برای طرح مضامین اجتماعی ، از شگردهای هنری گوناگونی چون «به کارگیری اسطوره ها»، «اقتباس از متون کهن»، «تمثیل» و «استفاده از قابلیت های ادب عامه» سود می جوید.کلید واژگان: روایت های داستانی, موضوع, بهرام بیضایی, فیلم نامه, نمایشنامهThere is an impressive variation in the subjects and the themes of Bahram Beyzai's works. To create his literary works he uses different literal techniques that are going to be explained in present study besides reviewing, analyzing and categorizing his fictional topics. 24 Beyzai's literary works including 13 screenplays, 8 plays and 3 barkhanies (loud verbal narrating) have been reviewed in present study through an analytic-descriptive method, in a way that the topics have been used by Beyzai are determined, initially, and then each of them are analyzed presenting some specific instances. Beyzai's favorite topics generally include national, social, historic and religious subjects and protesting cinema. He has displayed different spaces in his works, although he has paid more attention to social and national issues and has created numerous works in these fields. To bring these social themes up he benefits several artistic techniques such as adaptation from ancient texts, allegory and utilization of public literary abilities.Keywords: Storytelling, Subject, Bahram Beyzai, Screenplay, Play
-
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده ای قاعده گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را در هم می ریزد. نمایش نامه، فیلم نامه و برخوانی هایی که در این مقاله بررسی می شوند، عبارت اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین پژوهش، نخست، به شیوه توصیفی تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می شوند، سپس، این شگردها در نمونه های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می کند عبارت اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی «تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش کاری های شخصیت ها» صورت می گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت وگو میان شخصیت ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت گری».کلید واژگان: بازخوانی, بهرام بیضایی, داستان های کهن, نمایش نامه, فیلم نامهStudying and analyzing the ways of rewriting and recreating in Bahram Beyzais literary works is the main goal of this paper. He is a norm-breaker author who destroys the readers mental and language structures and defaults. The plays, scripts and narrations which are analyzed in this article are Azhdehaak, Arash, Ahu, Salandar, Talhak va Digaran, Pardeye neiy, Siavash Khani, Shabe hezar-o Yekom and Majlese Ghorbaniye Sennemar. At first, in this research, Beyzais descriptive-analytical ways are introduced, and then these ways are analyzed in Beyzais works. The ways are generally as follows: 1. recreating an old work on two levels: changing the plot and changing the dutifulness of characters, and 2. rewriting an old work in some ways by adding dialogue between characters, suggesting cause and effect relation and changing the ways of narration.Keywords: Retrieval, Bahram Beyzai, Old Stories, Play, Script
-
بهرام بیضایی به گذشته پرافتخار ایران توجهی ویژه دارد. او یکی از مشخصه های عصر زرین، یعنی «مادرسالاری»، را برمی گزیند و آن را در بعضی از آثار نمایشی اش به تصویر می کشد. هدف پژوهش حاضر، مطرح کردن پیوند قهرمانان زن، با ایزدبانوان باستانی ایران در آثار بهرام بیضایی است و نیز بررسی و تحلیل این مولفه، روی چند اثر نمایشی وی. آثاری که در این جستار بررسی می شوند، عبارت اند از: فیلم نامه ها و نمایش نامه های ایستگاه سلجوق، پرده ی نئی، پرده خانه، شب هزار و یکم(1)، شب هزار و یکم(3) و فتح نامه کلات. در این پژوهش، نخست به روش توصیفی تحلیلی، شیوه های روایی بیضایی در پیوند قهرمانان زن با ایزدبانوان مشخص و تبیین می شوند. سپس، آثار نمایشی وی با توجه به این مولفه ، بررسی و تحلیل می شوند. برآیند مقاله حاکی از آن است که: بیضایی قهرمانان زن روایت هایش را با ایزدبانوانی که مظهر «مهر»، «زایش»، «عشق»، «شجاعت» و از همه مهم تر «خردمندی» هستند، پیوند می زند. با توجه به آثاری که تحلیل شد، مولفه «خردمندی» بیشترین حضور را در پرداخت شخصیت های زن این نویسنده دارد. برخلاف تصور رایج، ایزدبانوی خردمندی، که یکی از مصادیقش، ایزدبانوی «چیستا» است، بیشتر مورد توجه بیضایی بوده تا ایزدبانوی «آناهیتا».کلید واژگان: ایزدبانوان, بهرام بیضایی, فیلم نامه, قهرمانان زن, نمایش نامهBahram Beizaie has a special attention to Irans honorable old ages. He chooses one feature of the golden age matriarchy period and shows that in some of his plays. The purpose of this research is to talk about the dependence of heroines and Iranian goddess, and to analyze this dependence in some of Beyzaeis works. Plays and screenplays that are considered in this study include: Saljuk istgah, Parde nei, Parde khane, Shabe 1001(1), Shabe 1001(3) and Fath name kalat. The research is descriptive - analytical, so that at first, Beyzaeis models in merging heroines and goddess would be specified and then his works would be analyzed based on this idea. Conclusions show that beyzaei uses the goddess of kindness, birth, love, courage and the most important one the goddess of wisdom to create his heroines. According to these analyzed works, wise goddess that one of the instances is goddess Chista has the most presence in Beizaeis works even more than Anahita.Keywords: heroinse, goddesse, Bahram Beizaei, Play, Script
-
نمونههای اولیهای در زندگی واقعی هر نویسنده وجود دارد که به نوعی ذهن نویسنده را برای آفرینش یک یا چند شخصیت برمیانگیزد. نویسنده با استفاده از این ابزارها و مواد خام و نیز با نیروی تخیل خود دست به خلق شخصیتهای داستانی میزند. در برخی موارد، یک شخصیت پروتوتایپهای گوناگونی دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه تطبیقی رمان «چراغها را من خاموش میکنم» اثر زویا پیرزاد و «دفترچه ممنوع» از آلبا دسسپدس میپردازد و بدین نتیجه دست یافته است که پیرزاد در شیوه فضاسازی، روایت، شخصیتپردازی و انتخاب موضوع، از رمان دسسپدس بهره برده است. بدین منظور، سعی شده است تا این تاثیرها با تکیه بر آرای ژرار ژنت بررسی گردد. همچنین به نظر میرسد که پروتوتایپ ادبی داستان پیرزاد برای آفریدن شخصیت «کلاریس»، شخصیت «والریا» در اثر دسسپدس باشد. شایان ذکر است که برای مقایسه تطبیقی این دو شخصیت، از نظریه «پروتوتایپ ادبی» استفاده شده است.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, پروتوتایپ, رمان, روایت, نظریه ژرار ژنتJournal of Comparative Research of Nations Language and Literature, Volume:1 Issue: 2, 2016, PP 11 -29here are some primary models in real life of each author, which in some levels motivates her or his mind to create an artwork. By using these primary models and his imaginative mind, the author creates its special story characters. This project, tries to compare Zoya Pirzad’s “I will turn off the lights” and Alba Deces Peds’s “Forbidden Notebook”. In representing atmosphere, narration, personi fication and subject selection, Pirzad is in fluenced by ‘Alba Deces Pedes’ and this was the reason of selecting “Gérard Genette” for this study. Moreover, it seems that Pirzad’s Prototype in creating Celarice in “I will turn off the lights” is ‘Valeria’ in DecesPedes story. To compare these two stories the ‘Literary prototype’ theory is selected.
Keywords: Comparative study, Prototype, Narrative, Women novels, Italianwriters -
کهن نمونه «بیگانه دشمن» در تاریخ فرهنگی ایران بارها به صورت های مختلف بروز یافته است و از نمونه های آن، دشمنی و بیگانگی تاتار و مغول را می توان نام برد. وحشی گری و قساوت مغولان به مردمان ایران زمین، تا آنجا بود که پس از حمله سهمگین و قتل و غارت ایشان، تا قرن ها نمونه ای برای هر نوع حمله و غارت به شمار می رفتند و کم کم از شکل تاریخی خارج و به شکلی اسطوره ای در ادبیات و فرهنگ ما باقی ماندند. این مقاله به چگونگی شکل گیری اسطوره مغول در تاریخ فرهنگی ما و به طور خاص، آثار بهرام بیضایی اشاره دارد. از مشخصه های اصلی روایت های داستانی بیضایی، حضور فعال زنان در متن روایت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل مبارزه زنان «قهرمان عیار» در برابر اسطوره مغول، در روایت های داستانی بهرام بیضایی است. نمایش نامه و فیلم نامه هایی که در این پژوهش بررسی می شوند، عبارت اند از: فتح نامه کلات ، قصه های میرکفن پوش ، عیار تنها ، عیارنامه و تاراج نامه . روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است؛ بدین صورت که ابتدا شیوه بیضایی در استفاده از اسطوره مغول بیان می شود، سپس پنج اثر که در آن به طور مشخص مبارزه زنان با مغول در محور روایت قرار می گیرد، تحلیل می شوند.کلید واژگان: اسطوره مغول, بهرام بیضایی, زنان عیار, فیلم نامه, نمایش نامهThe "alien - enemy" archetype in cultural history of Iran often emerge in different forms and examples of hostility and alienation such as Tatar and Mongol. Mongol savagery and brutality on Iranians, was so severe that after a hard attack and murder and plunder, for centuries, they were an example for each type of attack. Gradually Mongol's attacks changed from historical form and remain in a mythical way in our literature and culture. This article describes, how the myth of Mongol formed in our cultural history and signifies in particular, in the works of "Bahram Beyzai". The main feature of his fctional narratives is an active participation of women in the context of the narration. The purpose of this study, is analyzing the struggle of "champion- trickster" women, against the myth of the Mongols, in the "Bahram Beyzai" narrations. Plays and screenplays that are considered in this study include: Fathnameye kalat,mire kafanpush tales, ayyare tanha,ayyarname and tarajname. The research is descriptive- analytical, so that at first we will express the way that Beyzai uses to describe myth of the Mongols, then five works that in particular, are about women's struggle with Mongol in the narrations, would be analyzed.Keywords: Mongol myth, grade women, Bahram Beyzai, Play, Script
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.