فهم حقیقت ناپایدار و نسبت آن با خلق اثر هنری نزد دریدا
در حالی که اغلب فیلسوفان بر این مساله تاکید دارند که ما چگونه یکدیگر را میفهمیم، دریدا با پافشاری بر پیچیدگیهای نوع خاص فهم ما، بر این مساله که ما چرا و چگونه یکدیگر را نمیفهمیم، تمرکز دارد. از نظر دریدا ما در این جهان در گونهای تعلیق مدام قرار داریم که مانع فهم کامل ما از حقیقت آن میشود. حقیقتی که نه تنها ناپایدار است، بلکه در هنرها امری به غایت ناپایدارتر است. این در حالی است که این ناپایداری و تعلیق در فهم حقیقت، ضمن آنکه خود لازمهی خلق اثر هنری است، به آن امکان یگانگی، بیهمتایی و بیبدیل بودن نیز میبخشد. بدون آن، اثر هنری به فرمولی ریاضیوار تبدیل میشود که همگان قادر به انجام آن خواهد بود. لذا این پژوهش درصدد است بررسی کند که چگونه هر برداشتی از اثر هنری، اتفاقا خود به ناپایداری بیشتر در فهم و در حجاب فروماندگی حقیقت منجر خواهد شد و چگونه مخاطب اثر در مشارکتی فعال و دایمی، هیچگاه از تفسیر اثر رهایی نخواهد یافت. دو اصل مهمی که هنر و خصوصا هنرهای معاصر برای دوام و بقا به آنها نیاز مبرم دارد و دقیقا به همین دلیل است که شکوفا میشود.