تاثیر هگل در توضیح هنجاری نسبت سوژه و ابژه براساس نسبت باید و هست در اندیشه ماکیاولی
پیش از ماکیاولی برای اینکه گذار از سوژه به ابژه قابل توضیح باشد مفاهیمی نقش محوری در گذار از سوژه به ابژه و یا بالعکس را توجیه می کرد که اساسا مفاهیمی الهیاتی - متافیزیکی به حساب می آمدند، اما ماکیاولی در اندیشه سیاسی خود به تعریف جدیدی از نسبت هست و باید دست یافت که بعدها هگل در تفسیری پیچیده - و نقد دیدگاه کسانی چون کانت و فیشته که به جدایی قلمرو هست و باید پرداخته بودند - توانست در هستی شناسی خود از آن بهره بگیرد. هگل با تاثیر از ماکیاولی به جای استنتاج باید از امور انتولوژیکال و متعالی آن را در میانه واقعیات موثر این جهانی قابل جستجو دانست و به این وسیله توانست تقدم سوژه بر ابژه را که توسط کانت توضیح فلسفی یافته بود مورد انتقاد قرار دهد و رابطه دیالکتیکی میان آن دو را از ساحت هنجاری مطالعه کند. نگارنده در این مجال می کوشد تا با ارایه تفسیری جدید از مساله هست و باید در اندیشه ماکیاولی، منطق گذار هگل از سوژه به ابژه را توضیح دهد و چگونگی جایگزینی منطق هنجاری به منطق متعالی را در این باب به تفصیل آشکار کند.
ماکیاولی ، واقعیت موثر ، هست و باید ، امر هنجاری ، هگل
-
فهم منشا خودآیینی انسان در فلسفه دکارت از طریق مبانی دین مسیحیت و الهیات توماس آکوئینی
*
فصلنامه نقد و نظر، پاییز 1403 -
بررسی چهره و مبنای توجیه آن در فلسفه اخلاق لویناس
محمود عباسی، *
نشریه متافیزیک، پاییز و زمستان 1403 -
جنون فلسفه: نظریه ی مثل افلاطون و نسبت آن با اندیشه های اخلاقی و سیاسی او
علی حسن زاده*،
مجله تاملات فلسفی، بهار و تابستان 1403 -
امنیت سیاسی مدینه فارابی و ابتناء آن بر منطق فضیلت
جیغه*، ابوالفضل کاوندی کاتب، حسین محجوبی منش
نشریه تاریخ فلسفه اسلامی، تابستان 1403 -
تاثیر فیشته از واقعیت موثر ماکیاولی در سیاست و فراروی از آن در سپهر اخلاقی
جیقه*
نشریه غرب شناسی بنیادی، بهار و تابستان 1402 -
نسبت فیشته با تاریخ معاصرش و چگونگی شکل گیری دغدغه و نوع خاص روش اندیشیدن فلسفی او
*
نشریه پژوهش های عقلی نوین، بهار و تابستان 1402