نسل سوم نظریه های علم و دین: افق هایی نو برای رویکرد تعاملی
بحث درباره رابطه علم و دین از نیمه دوم قرن بیستم، با تاسیس مجلات اختصاصی و کرسیهای تدریس، نظاممندتر از قبل نزد فیلسوفان پی گرفته شد. طیف گوناگونی از نظریات در این باره ارایه شدهاند، از نظریههایی که رابطهای ذاتی میان علم و دین قایلاند و آنها را با هم ذاتا سازگار یا ناسازگار میدانند، تا دیدگاههایی که با رویکرد نوعشناسانه حالات چندگانه میان علم و دین و ادله آنها را تشریح میکنند. اواخر قرن بیستم انتقاداتی از منظر جامعهشناختی و تاریخی به این دو نسل از نظریهها ارایه شدند. طبق این نقدها، در نظریههای کلاسیک، پویایی، زمینهمندی، تکثر و ابعاد غیرمعرفتی علم و دین مغفول مانده است. در واکنش به چنین انتقاداتی، نسل سومی از نظریهها ارایه شد که در آنها ابعاد اجتماعی علم و دین در کانون توجه بود. در مقاله حاضر به نظریههای استنمارک، لی، و کنتور، به عنوان سه نمونه از نظریههای نسل سوم، پرداخته میشود و ویژگیهایشان تحلیل خواهد شد. ادعای مقاله آن است که این نظریهها سازگاری بهتری با واقعیات مرتبط با علم و دین دارند. همچنین دو اصل «پیوستگی تجربه انسانی» و «کنشگران مشترک علم و دین» در آنها پذیرفته شده است، دو اصلی که دلالتی قوی به نفع امکانپذیری و اهمیت تعامل میان علم و دین دارند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.