همکاری در غیاب اعتماد؟ آنچه تئوری و عمل حاکمیت مشارکتی می تواند از ادبیات حل تعارض، روان شناسی و حقوق بیاموزد.
اغلب اعتماد هم به عنوان عامل موفقیت و هم پیامد مورد توجه در پژوهش های مشارکت، مطرح می شود، بدون آنکه تعریف دقیقی از آن ارایه شود و یا توجه شود که آیا امکان مشارکت در شرایطی که اعتماد کاهش یافته است اصلا وجود ندارد، فراهم است یا خیر؟ این مقاله درک نظری ما را از مفهوم اعتماد، توانایی مشارکت در غیاب اعتماد با نگاه به آن از دریچه حل تعارض، روان شناسی و قانون، توسعه می دهد. رشته های مورد بررسی در این مقاله، بر رویکردهای متنوعی برای بررسی اعتماد در سطوح بین فردی، بین سازمانی و سطوح حکمرانی تاکید دارند. همه این رشته ها هم بر این موضوع که اعتماد یک دارایی است، اتفاق نظر دارند و هم استراتژی های عملی برای ایجاد مشارکت در شرایطی که اعتماد کاهش یافته یا اصلا وجود ندارد، ارایه می دهند. با تکیه بر نظریه و ادبیات حل تعارض، روان شناسی و حقوق، تعریف زیر را از اعتماد مشارکتی ارایه می کنیم: اعتماد مشارکتی، نوعی ادراک فردی است که محصول ارزیابی ها، تجربیات و گرایشات فرد است که به آن اعتقاد دارد و مایل به عمل کردن براساس سخنان، اعمال و تصمیمات دیگران است. این امر می تواند شامل تکیه بر اصول، قوانین، هنجارها و رویه های تصمیم گیری باشد که انتظارات جمعی را به روشنی بیان می کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.