تحلیل ساختار حس آمیزی در غزلیات شمس
نظام دلالت در متن مغلوب، باز و قلمروی معنایی آن گشوده است. شاعر یا نویسنده، متاثر از بافت زبانی در این متون، به ادراکاتی تازه و کشف ارتباط هایی جدید دست مییابد که در پی انتقال از یک سطح به سطح دیگر، گاه اخلالی در سطوح انتزاع جدید رخ میدهد. ریزش، پاشیدگی معانی (از اصطلاحات ژاک دریدا)، چندبعدی شدن کلام و... مهمترین خصلتهای شاخص متن مغلوب هستند. غزلیات شمس نیز، از جمله این متون است. مولانا در بسیاری از اوقات، مغلوب حال خویش است؛ لذا شعر او گاه، خودبه خود دچار تناقض میشود و تنش میان اندیشه و صورت منحرفشده را فاش میکند. به دلیل شناوربودن پیوندها، تغییری که با دخالت سوژه در حدود مرزها و ساختارهای مرسوم، بر متن یا ابژه در جایگاه متن ایجاد میشود، میتواند انحراف از سطوح پیشین و سنتشکنی از آن را در بر داشته باشد. انحرافی که در حس آمیزیها نیز رخ میدهد، از یک سو وابسته به سطح پیشین است و از سوی دیگر، با ساخت یک سطح انتزاعی تازه، در پی کسب بیانی با هویتی نیمه مستقل است. در پژوهش پیش رو نحوه ساختیابی حس آمیزی بررسی است. بر طبق پژوهشی که صورت گرفته است، مشاهده شد که از میان شیوه های مختلفی که منجر به پیوندهای جدید و انحراف در سطوح انتزاع میشود، کانونیشدن یک حس، استعاری شدن زبان، تاویلپذیر ساختن دلالت ها، عامیانه و گفتاری ساختن زبان، از جمله شیوههایی هستند که در خلق حس آمیزیها در غزلیات شمس، سهم بسیار چشمگیری داشته اند.