از فهم هرمنوتیکی تا تفسیر متن مطالعه تطبیقی در مقایسه مبانی آرای مجتهد شبستری و هرش
فهم و تفسیر هرمنوتیکی متن، حاصل گفت وگو و برهم کنش دوسویه مفسر و متن است. در فرایند گفت گو، افق معنایی متن که متاثر ازمولف آن است با افق های متفاوت مفسران درهم آمیخته و به پرسش های برآمده از موقعیت های هرمنوتیکی گوناگون پاسخ می دهد. از آن جا که مفسران با مطرح ساختن پرسش های متفاوت در پی دست یابی به فهم متن هستند می توان شاهد تنوع در فهم آن ها بود. فهم و تفسیر هرمنوتیکی مبتنی بر ارکان چهارگانه مولف، متن، مفسر و زمینه می باشد. تمایز رویکردهای هرمنوتیکی بستگی به میزان نقش هر یک از ارکان چهارگانه در فرایند فهم دارد. شناخت و مقایسه مبانی نظریه های هرمنوتیکی از آن رو اهمیت دارد که بستر ساز نقد و نظر ناقدان است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی، تحلیل تطبیقی و مقایسه مبانی آرای اندیشمند معاصر اسلامی «محمد مجتهد شبستری» با هرمنوتیست معاصر غربی «اریک دونالد هرش» در صدد دست یابی به پاسخ این پرسش اصلی است: مطالعه تطبیقی مقایسه مبانی فهم هرمنوتیکی در آرای مجتهد شبستری و هرش به چه نتیجه ای میانجامد؟ حاصل بررسی تطبیقی مقایسه در محورهای چهارگانه یاد شده نشان از فزونی قرابت مبانی آراء بر اختلاف مبانی آرای آن ها است. اهم اشتراک مبانی آرای آن ها در پذیرش قصدیت مولف در تولید متن، تعین بخشی معنا از جانب مولف، استنطاق مفسر از متن، تاثیر پیش دانسته ها ، علاقه و انتظارات مفسر در فهم متن و پذیرش دور هرمنوتیکی در فهم متن است. اهم اختلاف مبانی آرای آن ها در این است که شبستری قایل به تکثر معنا و هرش قایل به ثبات معنا است. شبستری دور هرمنوتیکی را بین پیش فهم و افق معنایی مولف در متن برقرار می کند، ولی هرش بین ژانر متن با اجزاء متن و پیش دانسته های مفسر. شبستری با پذیرش تاریخ مندی متن قایل به معنای مرتبط با حال متن است و ولی هرش تاریخ مندی در تفسیر (معناداری متن) را می پذیرد نه تاریخ مندی در فهم (معنای متن).
مبانی ، فهم هرمنوتیکی ، تفسیر متن ، مجتهد شبستری ، هرش
-
تفسیر و هرمنوتیک؛ مطالعه تطبیقی در مبانی آرای طباطبایی و هرش
، مهرداد عباسی*، بابک عباسی، سید محمدعلی ایازی
نشریه علوم قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1401 -
هرمنوتیک، فهم و تفسیر: بازخوانی تطبیقی در مبانی آرای شبستری و گادامر
، بابک عباسی*، مهرداد عباسی، سید محمدعلی ایازی
نشریه جستارهایی در فلسفه و کلام، بهار و تابستان 1399