آزمون مدل عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در رابطه با تجارب آسیب زای دوره کودکی با نقش میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده
مطالعات نشان می دهد که شدت تغییرات در عملکردهای شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به طور مستقیم با بدتر شدن عملکرد کلی و کیفیت زندگی آنان مرتبط است.
پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در رابطه با تجارب آسیب زای دوره کودکی با نقش میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده انجام شد.
روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بستری شده در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل در بازه زمانی فروردین 1398 تا پایان شهریور 1399 بود، که تعداد 379 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و فینک (1998)، بی ثباتی هیجانی اولیور و سیمسون (2004)، سطح هیجان ابراز شده هال و همکاران (2007) و توانایی های شناختی نجاتی (1392) استفاده گردید. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و LISREL نسخه 8/8 انجام شد.
براساس یافته های تحقیق تجارب آسیب زای دوره کودکی بر بی ثباتی هیجانی (0/72=β) و هیجان ابراز شده (0/68=β)، اثر مستقیم و مثبت معنادار و بر روی عملکرد شناختی (0/10-=β) اثر مستقیم و منفی معنادار دارد (0/05>P). همچنین تجارب آسیب زای دوره کودکی از طریق متغیر میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده بر روی عملکرد با ضریب مسیر (0/47-=β) اثر منفی معنی داری دارد (0/05>P).
براساس نتایج بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده دارای نقش میانجی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و عملکرد شناختی مبتلایان به اختلال دو قطبی هستند؛ لذا در جهت بهبود عملکرد شناختی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، متغیرهای ثباتی و هیجان ابزار شده باید مورد توجه قرار گیرد.