اثرگذاری نقش های ترغیبی، عاطفی و ادبی در تبیین آموزه های اخلاقی مندرج در غزلیات و ترجیعات مولوی؛ با رویکرد به نظریه ارتباط کلامی یاکوبسن
مولوی در غزل ها و ترجیعات خود، ارتباطی ژرف با مخاطبان برقرار کرده و رویکردهای تعلیمی اش را برای آنها شرح داده است. پیوند میان خالق اثر، متن خلق شده و شنونده در این شعرها برجسته به نظر می رسد. در دوران معاصر، نظریه پردازان بسیاری به ارتباط میان این مولفه ها پرداخته اند که از این بین، رومن یاکوبسن و نظریه ارتباط کلامی او از اعتبار بیشتری برخوردار است. بررسی آموزه های تعلیمی مولوی و چگونگی بازنمایی آن بر اساس مبانی نظریه مذکور با عنایت به نقش های ترغیبی، عاطفی و ادبی، هدف و مساله اصلی پژوهش حاضر است. این تحقیق با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی تدوین شده است.
نقش ترغیبی زبان در غزلیات و ترجیعات برای سوق دادن مخاطب به انجام بایسته های اخلاقی و پرهیز از کاستی های منشی بوده است. نقش عاطفی، بیانگر چیرگی من اجتماعی مولوی بر من فردی اوست. این مقوله باعث شده است استفاده از واژگانی با بار معنایی اندوه آور در شعرها افزایش یابد. نقش ادبی، مبین قدرت تصویرگری مولوی برای محسوس جلوه دادن تضادها و تقابل های اخلاقی موجود در جامعه است. در مجموع، غزلیات و ترجیعات، بستری برای بازنمایی آموزه های اخلاقی متنوعی چون: «خدامحوری، توکل به حق تعالی، پرهیز از عادات بد، گرایش به عادات نیکو، خودمراقبتی، نفس ستیزی، تبیین عظمت باری تعالی، ضعف انسان در برابر قدرت خداوند، دشوار بودن عشق در آغاز راه، سودمندی عشق ورزیدن پس از تاب آوردن سختی های آن، بدل شدن سالک از فردی منفعل به انسانی کامل در اثر بهره مندی از توجهات الهی، عشق عامل عزت بخشیدن به انسان، اظهار بندگی در برابر خداوند» شده است.