جایگاه مصاحبه های کیفی در اختلالات شناختی ناشی از زوال عقل: چالشی اخلاقی، روش شناسی (قسمت اول)
طبق گزارش جهانی، 47 میلیون نفر با زوال عقل زندگی می کنند و با توجه به پیری جمعیت، پیش بینی می شود شیوع آن تا سال 2050 سه برابر شود. در آینده، انتظار می رود که ایران با رشد انفجاری در تعداد افراد مسن مواجه شود. شیوع کنونی زوال عقل در ایران در بین افراد بالای 60 سال 9/7% است. لذا این گروه جمعیت قابل توجهی را به خود اختصاص می دهند که تحقیق درباره آن ها را می طلبد (1).بهترین درک و تبیین تجربیات انسان ها از منابع دست اول، یعنی افرادی که آن پدیده را تجربه می کنند، حاصل می شود. از این رو، منابع معتبر تحقیقاتی تاکید زیادی بر ورود افرادی دارند که باید صدای آن ها شنیده شود (2). از آن جا که تحقیقات کیفی ماهیتی مشارکتی، فراگیر و ساختاری انعطاف پذیر داشته و ظرفیت کشف مسایل پیچیده، مانند نگرش های مختلط یا مبهم را دارند (2)، می توانند تجربیات معنادار و ارزش های زندگی افراد دچار اختلال شناختی را که در مطالعات کمی گزارش نمی شود، به تصویر بکشند (3).در طی تاریخ، افراد مبتلا به اختلال شناختی از مشارکت در تحقیقات سلامت و اجتماعی کنار گذاشته شده اند و تاکنون صدای این افراد به اندازه کافی در این نوع تحقیقات ارایه نشده است (2و4) و صرفا از طریق نمایندگان حقوقی و یا مراقبان شان شنیده شده است که با محدودیت هایی همراه بوده است؛ از جمله نارسایی در پیش بینی دقیق تصمیم بیمار برای ارایه اطلاعات و نحوه و میزان آن و سنگینی مسوولیت تصمیم گیری برای آن ها (5). ضمن آن که حذف این افراد از فرآیند تحقیق می تواند به پایین آوردن فرد در حد شیء (Objectification) و کلیشه سازی منفی در مورد افراد مبتلا به اختلال شناختی بیانجامد و به نابرابری های قدرت دامن زند (2). لذا توسعه راهبردهایی برای اطمینان از مشارکت ایمن این افراد در تحقیقات برای ارتقای دانش در زمینه های سیاست گذاری و اقدامات ارتقای سلامت و بهزیستی، حیاتی است (6).