به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "زوال عقل" در نشریات گروه "پزشکی"

  • آزاده نادری، عباس صارمی*، محمدرضا آفرینش خاکی
    مقدمه

    بیماری آلزایمر علت اصلی زوال عقل است و شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد برنامه های ورزشی ممکن است به بهبود برخی از علائم این بیماری کمک کند. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر سطوح استیل کولین و اینترلوکین 1 بتا در موش های صحرایی نر آلزایمری انجام شد.

    مواد و روش ها

    28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمری، آلزایمر+ تمرین مقاومتی و آلزایمر + تمرین استقامتی قرار گرفتند. آلزایمر با استفاده از دوز 8 میلی گرم تری متیل کلرید القا شد. تمرین استقامتی شامل شنا در آب با دمای 30 تا 33 درجه سانتی گراد، پنج روز در هفته، برای جلسات به تدریج از 15 تا 60 دقیقه طی 12 هفته افزایش یافت. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان یک متری با وزنه های متصل به دم، شامل 26 پله با شیب 85 درجه بود، همچنین پنج روز در هفته به مدت دوازده هفته انجام شد. پس از اتمام دوره تمرین، سطوح خونی استیل کولین و اینترلوکین 1 بتا به روش الایزا اندازه گیری شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سطح استیل کولین در گروه کنترل آلزایمری به طور معنی داری کمتر از هر دو گروه استقامتی+ آلزایمر و گروه کنترل سالم بود. پس از مداخله تمرینی، سطح بتا اینترلوکین 1 در گروه کنترل سالم به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل آلزایمری، مقاومتی+آلزایمر و استقامتی+آلزایمر بود. با این حال، تفاوت معنی داری در سطوح اینترلوکین 1 بتا بین گروه های تمرین استقامتی و مقاومتی وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    این یافته ها نشان می دهد که ورزش ممکن است در کاهش التهاب مرتبط با آلزایمر مفید باشد، به طوری که تمرین استقامتی در این زمینه نسبت به تمرین مقاومتی اثربخشی کمی بیشتر نشان می دهد. این نشان می دهد که انواع خاصی از ورزش ممکن است در مدیریت وضعیت التهابی آلزایمر نقش داشته باشد و به طور بالقوه مزایای درمانی را ارائه دهد.

    کلید واژگان: التهاب, استرس اکسیداتیو, زوال عقل
    Azadeh Naderi, Abbas Saremi*, Mohammad Reza Afarinesh Khaki
    Introduction

    Alzheimer’s disease (AD) is the leading cause of dementia, and there is growing evidence that exercise programs may help improve some symptoms of the disease. This study aimed to compare the effects of endurance and resistance training on acetylcholine and interleukin-1 beta levels in AD-model male rats.

    Materials and Methods

    Twenty-eight male Wistar rats were selected and randomly assigned to four groups: healthy control, AD control, AD + resistance training, and AD + endurance training. AD was induced using an 8 mg dose of trimethyltin chloride. The endurance training consisted of swimming in water at 30–33°C, five days a week, for sessions gradually increasing from 15 to 60 minutes over 12 weeks. Resistance training involved rats climbing a one-meter ladder with weights attached to their tails, consisting of 26 steps at an 85-degree incline, also performed five days a week for twelve weeks. After the exercise period, blood levels of acetylcholine and interleukin-1 beta were measured using the ELISA method.

    Results

    The results showed that acetylcholine levels in the AD control group were significantly lower than in both the AD + endurance group and the healthy control group. Following the exercise intervention, interleukin-1 beta levels in the healthy control group were significantly lower than in the AD control, AD + resistance, and AD + endurance groups. However, there was no significant difference in interleukin-1 beta levels between the endurance and resistance training groups.

    Conclusion

    These findings suggest that exercise may be beneficial in reducing inflammation associated with AD, with endurance training showing slightly greater effectiveness than resistance training in this context. This suggests that specific types of exercise might play a role in managing the inflammatory state of AD, potentially offering therapeutic benefits.

    Keywords: Inflammation, Oxidative Stress, Dementia
  • الیاس مزروعی راد*، محمدرضا دستوری، سید علی زنده باد
    مقدمه

    هدف اصلی این مقاله بررسی انتقادی و مقایسه روش های تشخیصی مرسوم بیماری آلزایمر با تاکید ویژه بر پتانسیل پیشگامانه نشانگرهای زیستی و روش های نقشه برداری مغز است. با توجه به افزایش جهانی موارد آلزایمر، نیاز فوری به رویکردهای تشخیصی نوآورانه ای وجود دارد که فراتر از روش های سنتی است، که اغلب فاقد دقت و صحت پیش بینی هستند. این مطالعه به بررسی جامعی از ابزارهای تشخیصی پیشرفته از جمله هوش مصنوعی مانند یادگیری ماشین و یادگیری عمیق، روش های نقشه برداری مغز مانند الکتروانسفالوگرافی و تصویر برداری تشدید مغناطیسی ، و نشانگرهای زیستی مانند پروتئین تاو و بتا آمیلوئید می پردازد که می توان آن ها را از طریق روش های نوآورانه بصری و دستی شناسایی کرد. این تحقیق همچنین اهمیت ایجاد پروتئین اولیه در خون بیماران آلزایمر را که قبل از شروع علائم رخ می دهد، بررسی می کند و فرصتی حیاتی برای مداخله زودهنگام فراهم می کند که می تواند تاثیر زیادی بر نتایج درمان داشته باشد.

    نتیجه گیری

    نتیجه گیری بر پتانسیل تحول آفرین ترکیب روش های نقشه برداری مغز با تحلیل دستی تاکید دارد. این رویکرد امکان شناسایی تغییرات ساختاری و فعالیت مغز مرتبط با آلزایمر را فراهم می کند و تشخیص زودهنگام و دقیق تر را تسهیل می کند. همچنین مطالعات نشان میدهد که سطح پروتئین های مشتق از مغز در مایع مغزی نخاعی به طور قابل توجهی بالاتر از خون است، جایی که آنها توسط پروتئین های پلاسما فراوان مانند آلبومین و ایمونوگلوبولین ها رقیق می شوند. این کشف نگرانی هایی را در مورد قابلیت اطمینان تشخیص های بالینی فعلی ایجاد می کند و بر نیاز به اعتبارسنجی شاخص های تشخیصی جدید از طریق تکنیک های دستی مبتنی بر هوش مصنوعی در برابر استانداردهای آسیب شناسی عصبی تاکید می کند. در پایان، مطالعات نشان میدهد ادغام ارزیابی های شناختی، نشانگرهای زیستی، روش های نقشه برداری مغزی و تست های مولکولی با بهره گیری از هوش مصنوعی میتواند پیشرفت قابل توجهی را در دقت و صحت تشخیصی نشان دهد که میتواند برای مدیریت و درمان بیماران آلزایمر بسیار ضروری باشد.

    کلید واژگان: الکتروانسفالوگرافی, زوال عقل, ایمونوگلوبولین ها, هوش مصنوعی
    Elias Mazrooei*, Mohammad Reza Dastury, Seyyed Ali Zendehbad
    Introduction

    The primary aim of this article is to critically assess and compare conventional diagnostic methods for Alzheimer's disease (AD), with a particular focus on the promising capabilities of biomarkers and brain mapping techniques. As the incidence of AD rises globally, novel diagnostic strategies are needed to improve upon traditional methods, which often lack predictive accuracy and precision. This study provides an in-depth review of advanced diagnostic tools, including Artificial Intelligence (AI) applications (e.g., machine learning and deep learning), brain mapping techniques (e.g., electroencephalography and Magnetic Resonance Imaging), and biomarkers (e.g., tau protein and beta-amyloid), which can be identified through innovative visual and manual techniques. Additionally, the research explores the potential of identifying precursor proteins in the blood of patients with AD before symptom onset, presenting a significant opportunity for early intervention that could greatly impact treatment outcomes.

    Conclusion

    The findings underscore the potential of combining brain mapping methods with manual analysis to facilitate transformational advancements in the diagnostics of AD. This combined approach enhances the detection of structural and functional brain changes associated with AD, contributing to more accurate and earlier diagnoses. Furthermore, brain-derived proteins are present at significantly higher levels in cerebrospinal fluid than in blood, where they are diluted by abundant plasma proteins, such as albumin and immunoglobulins. This observation raises questions about the reliability of current clinical diagnostic practices and emphasizes the importance of validating new diagnostic markers with AI-based manual techniques against neuropathological standards. Finally, the study concludes that AI, when used in conjunction with cognitive assessments, biomarkers, brain mapping approaches, and molecular testing, can substantially enhance diagnostic accuracy and reliability, which are essential for managing and treating patients with AD effectively.

    Keywords: Electroencephalography, Dementia, Immunoglobulins, Artificial Intelligence
  • اکبر غربالی*، رضوان گلستانی، سورنا نظرباغی
    پیش زمینه و هدف

    تشخیص به موقع در توان بخشی بیماران با زوال عقلی ناشی از بیماری آلزایمر اهمیت بسزایی دارد. مطالعه توصیفی - کاربردی حاضر کوششی است برای کمک به بهبود دقت تشخیص و تفکیک به موقع بیماران آلزایمری از سالخورده سالم بروش آنالیز کامپیوتری ویژگی ساختار بافتی تصاویر ام آر ای مغزی.. بررسی متون نشان می دهد تحقیقات گسترده آنالیز کامپیوتری ساختاری داده های پیکسلی تصاویر دیجیتالی انجام شده در تشخیص افتراقی بیماری های مختلف نویدبخش است.

    مواد و روش کار

    با رعایت اخلاق پزشکی, تصاویر ام آر ای مغزی 13 بیمار آلزایمر و 13 بیمار سالمند مورد تفکیک کامپیوتری با نرم افزار مزدا MaZda قرار گرفتند. از طریق مارکرهایی در ناحیه هیپوکامپ هر تصویر مغزی, ناحیه موردنظر (region of interest=ROI) انتخاب و صدها پارامتر ویژگی ساختاری بافت هریک از نواحی ROI استخراج و مقادیر کمی شان برآورد و نهایتا دو مجموعه ده تایی از بهترین پارامترهای توصیف کننده تمایز مشخصه های بافتی آلزایمر از سالخورده سالم با محاسبه ضریب فیشر ماکزیمم و یا مینیمم احتمال خطا + ضریب متوسط همبستگی تخلیص و سپس استاندارد شدند. تشخیص افتراقی آلزایمر از سالخوردگی سالم با کاربرد آنالیز مولفه اصلی (PCA), آنالیز تفکیک خطی (LDA) و آنالیز تفکیک غیرخطی ((NDA انجام گرفت. کارایی روش های کاربردی از طریق راست آزمایی و آنالیز منحنی راک ROC cure ازنظر حساسیت, ویژگی, و دقت مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفتند.

    یافته ها

    در تشخیص و تفکیک افتراقی بیماران آلزایمری از افراد سالخورده سالم, در کل کارایی روش LDA در مقایسه با PCA با حساسیت 92.85درصد ویژگی 100درصد از اطمینان 0.96 برخوردار بوده است. از طرفی در مقایسه با LDA, آنالیز ساختاری بافت بروش NDA از حساسیت 100درصد, ویژگی 100درصد و دقت 100 درصد برخوردار است.

    بحث و نتیجه گیری

    تحقیق حاضر نشان می دهد تشخیص کامپیوتری اتروفی بافت مغزی در تصاویر ام آر ای می تواند به عنوان ابزار دقیق کمکی در تشخیص زودهنگام و توان بخشی به موقع بیماری آلزایمر موثر باشد.

    کلید واژگان: اتروفی, زوال عقل, تصویربرداری رزونانس مغناطیسی, حساسیت, ویژگی
    Akbar Gharbali*, Rezvan Golestani, Surena Nazarbaghi
    Background & Aim

    Early detection and reliable differentiation of the Alzheimer’s diseases from normal aging dementia provide optimal rehabilitation. MRI is a convenient imaging method for interpreting dementia caused by brain atrophy. Visual interpretation of brain MRI for atrophy is a qualitative procedure which un able to discriminate Alzheimer atrophy from aging brain atrophy. In recent years, Quantitative texture analysis of the medical imaging represent important biological information from pixels of the digital imaging for differential diseases discrimination. Quantitative texture analysis of the brain atrophy is not yet available for routine clinical use. The aim of this study is to evaluate performance of the applied automated texture analysis methods in discrimination Alzheimer versus normal aging by brain MRI.

    Materials & Methods

    In this approach, a total of 26 brain MRI (13 Alzheimer and 13 normal aging) images were analyzed By MaZda software. About 26 suitable regions of interest (ROI) were selected from hippocampal on MR images. Up to 270 texture features parameters were computed per ROI. The sets of 10 features parameters as a best differential descriptor are selected by applying Fisher and or POE+ACC algorithms. Under two standard / nonstandard states, both sets of features were discriminated by PCA, LDA and NDA. The confuse matrix applied for determination sensitivity, specificity and accuracy of applied texture analysis methods. The ROC cure analysis was used for examining the discrimination performance of the applied texture analysis methods.

    Results

    In comparison with PCA and LDA, in general, NDA has the best result for discriminating Alzheimer from normal aging dementia with sensitivity 100%, specificity of 100% and accuracy 100%.

    Conclusions

    our results indicate that the computerize brain atrophy discrimination in MR image can be an auxiliary tool in diagnosing Alzheimer's in early stages.

    Keywords: Atrophy, Dementia, Magnetic Resonance Imaging, Sensitivity, Specificity
  • مهسا نوروززاده، مینا امیری، فهیمه رمضانی تهرانی*

    آلزایمر یک بیماری پیشرونده نورودژنراتیو و شایع ترین نوع زوال عقل است. سندرم تخمدان پلی کیستیک Polycystic ovary syndrome(PCOS)  با اختلالات متابولیک و هورمونی، چاقی، التهاب، اختلال در میکروبیوتای روده و خطر بالاتر ابتلا به اختلالات خلقی و افسردگی همراه است و بنابراین زنان مبتلا به این سندرم ممکن است با اختلالات شناختی، اختلالات حافظه و به دنبال آن بروز آلزایمر مواجه شوند. هدف این مطالعه، بررسی عملکرد شناختی، حافظه و احتمال بروز زوال عقل و آلزایمر در زنان مبتلا به PCOS و توضیح عوامل تاثیرگذار بر این اختلالات در زنان مبتلا به این سندرم بود. بررسی متون در خصوص ارتباط بین  PCOSو بروز اختلالات شناختی و حافظه نشان می دهد که چندین اختلال مرتبط باPCOS  و برخی از داروهای مصرفی در این بیماران می تواند بر شناخت و حافظه به طور مثبت یا منفی تاثیر بگذارد. علی رغم نتایج به دست آمده از برخی مطالعات موجود مبنی بر اثرات مثبت آندروژن ها و داروهای خوراکی ضد بارداری بر روی عملکرد شناختی و حافظه، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مقاومت به انسولین، چاقی، التهاب، استرس اکسیداتیو، ناهمترازی زیستی میکروبیوتای روده و افسردگی می توانند شناخت و حافظه در زنان مبتلا به PCOS را به طور منفی تحت تاثیر قرار دهند و آنان را مستعد ابتلا به آلزایمر نماید. به هر حال، برای تخمین خطر بروز اختلالات شناختی، اختلالات حافظه و آلزایمر در زنان مبتلا به PCOS و شناسایی سازوکارهای دخیل در ایجاد این اختلالات، مطالعات بیشتری مورد نیاز می باشد. شناسایی زود هنگام بیماران مبتلا به PCOS در معرض خطر ابتلا به این اختلالات شناختی، می تواند در پیشگیری و اقدامات درمانی مناسب موثر باشد.

    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, شناخت, حافظه, آلزایمر, زوال عقل
    M .Noroozzadeh, M. Amiri, F.Ramezani Tehrani*

    Alzheimer's disease (AD), a progressive neurodegenerative disease, is the most common type of dementia. Polycystic ovary syndrome (PCOS) is associated with metabolic and hormonal disorders, obesity, inflammation, gut microbiota dysbiosis, and an elevated risk of mood disorders and depression. Therefore, patients with this syndrome may be exposed to cognitive and memory disorders, followed by AD. The aim of this review was to focus on the cognitive function, memory, and the risk of dementia and AD in women with PCOS and to identify the factors affecting the risk of progression to these complications in women with this syndrome. Reviewing the literature on the relationship between PCOS and the occurrence of cognitive and memory disorders showed that several disorders linked with PCOS and some drugs used to treat these patients could positively or negatively affect the risk of the development of cognitive and memory disorders. While some reports have declared positive effects for androgens and oral contraceptive drugs on cognitive function and memory, others have argued that insulin resistance, obesity, inflammation, oxidative stress, gut microbiota dysbiosis, and depression may negatively affect cognitive and memory function in women with PCOS, predisposing them to AD. More studies are needed to estimate the risk of cognitive disorders, memory deficits, and AD in women with PCOS and to identify the factors involved in the development of these disorders. The early identification of PCOS patients at risk of developing these cognitive disorders can help prevent the progression of these conditions and appropriately treat them.

    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Cognition, Memory, Alzheimer’s disease, Dementia
  • مهدی شفیعی ثابت، فاطمه بهرام نژاد، ناهید دهقان نیری*

    طبق گزارش جهانی، 47 میلیون نفر با زوال عقل زندگی می کنند و با توجه به پیری جمعیت، پیش بینی می شود شیوع آن تا سال 2050 سه برابر شود. در آینده، انتظار می رود که ایران با رشد انفجاری در تعداد افراد مسن مواجه شود. شیوع کنونی زوال عقل در ایران در بین افراد بالای 60 سال 9/7% است. لذا این گروه جمعیت قابل توجهی را به خود اختصاص می دهند که تحقیق درباره آن ها را می طلبد (1).بهترین درک و تبیین تجربیات انسان ها از منابع دست اول، یعنی افرادی که آن پدیده را تجربه می کنند، حاصل می شود. از این رو، منابع معتبر تحقیقاتی تاکید زیادی بر ورود افرادی دارند که باید صدای آن ها شنیده شود (2). از آن جا که تحقیقات کیفی ماهیتی مشارکتی، فراگیر و ساختاری انعطاف پذیر داشته و ظرفیت کشف مسایل پیچیده، مانند نگرش های مختلط یا مبهم را دارند (2)، می توانند تجربیات معنادار و ارزش های زندگی افراد دچار اختلال شناختی را که در مطالعات کمی گزارش نمی شود، به تصویر بکشند (3).در طی تاریخ، افراد مبتلا به اختلال شناختی از مشارکت در تحقیقات سلامت و اجتماعی کنار گذاشته شده اند و تاکنون صدای این افراد به اندازه کافی در این نوع تحقیقات ارایه نشده است (2و4) و صرفا از طریق نمایندگان حقوقی و یا مراقبان شان شنیده شده است که با محدودیت هایی همراه بوده است؛ از جمله نارسایی در پیش بینی دقیق تصمیم بیمار برای ارایه اطلاعات و نحوه و میزان آن و سنگینی مسوولیت تصمیم گیری برای آن ها (5). ضمن آن که حذف این افراد از فرآیند تحقیق می تواند به پایین آوردن فرد در حد شیء (Objectification) و کلیشه سازی منفی در مورد افراد مبتلا به اختلال شناختی بیانجامد و به نابرابری های قدرت دامن زند (2). لذا توسعه راهبردهایی برای اطمینان از مشارکت ایمن این افراد در تحقیقات برای ارتقای دانش در زمینه های سیاست گذاری و اقدامات ارتقای سلامت و بهزیستی، حیاتی است (6).

    کلید واژگان: اختلالات شناختی, زوال عقل, چالشی اخلاقی
    Mahdi Shafiee Sabet, Fatemeh Bahramnezhad, Nahid Dehghan Nayeri*

    According to a global report, 47 million people are currently living with dementia, and due to the aging population, its prevalence is expected to triple by 2050. In the future, Iran is expected to experience a significant increase in the elderly population. Currently, in Iran, the prevalence of dementia among individuals over 60 years old is 7.9%. Therefore, this group represents a significant population that warrants further research (1). The best understanding and explanation of human experiences come from first-hand sources, specifically from people who have experienced those phenomena. Therefore, reliable research sources place great emphasis on including the voices of these individuals (2). Qualitative research out for its collaborative, inclusive, and flexible structure, enabling the exploration of complex issues, including mixed or ambiguous attitudes (2). It can reveal the profound experiences and core values of people with cognitive impairment that may not emerge in quantitative studies. Additionally, qualitative research excels in vividly portraying these experiences and values (3). Throughout history, people with cognitive impairments have been marginalized from engagement in health and social research, resulting in their voices being inadequately represented in such studies. (2, 4). Instead, their perspectives have been channeled through their legal representatives or guardians, a practice that often entails constraints. These limitations include the inability to accurately predict the patient's decision-making process, the amount and manner of information provided, and the weight of decision-making responsibility placed on them (5). Furthermore, excluding these individuals from the research process can dehumanize them and perpetuate negative stereotypes about people with cognitive disorders. This also contributes to power imbalances (2). Therefore, it is crucial to develop strategies that ensure the safe participation of these individuals in research endeavors. Through these efforts, we can improve our understanding of policy and measures aimed at promoting health and well-being (6).

    Keywords: cognitive disorders, dementia, ethical challenges
  • مهناز بیات*، مجتبی قبادی

    زوال عقل یا دمانس (Dementia) اصطلاحی است که برای مجموعه ای از بیماری ها استفاده می شود که وجه مشترک آن ها بروز اختلالات شناختی، علایم رفتاری و مشکلات حافظه است و معمولا در سنین بالا رخ می دهد از این رو به عنوان یکی از مشکلات رایج در پیری شناخته می شود. مهمترین انواع زوال عقل شامل زوال ناشی از بیماری آلزایمر، زوال مغز عروقی، زوال ناشی از بیماری اجسام لوی و زوال عقل فرونتوتمپورال است. علی رغم پیشرفت فناوری پزشکی در سال های اخیر، به دلیل چند وجهی بودن بیماری زوال عقل و علل آن، شناخت کاملی از روند آسیب شناسی این بیماری ها وجود ندارد. یکی از این وجوه، بررسی آسیب وارده به ماده سفید مغز است که توجهات را به خود جلب کرده است. الیگودندروسیت ها به عنوان سلول های اصلی میلینه کننده اعصاب در سیستم عصبی مرکزی، از اصلی ترین سلول های ماده سفید مغزی هستند که بنا بر نتایج حاصل از پژوهش های متعدد، در انواع زوال عقل به طرق مختلف مانند آسیب اکسیداتیو یا رسوب پروتیین های جهش یافته، آسیب دیده و به تشدید این اختلالات کمک نماید. از سویی تقسیم و تمایز پیش سازهای الیگودندروسیتی و ممانعت از مرگ این سلول ها تا حدی از بروز زوال عقل جلوگیری کرده است. از این رو بررسی ساختار و عملکرد آن طی بروز انواع زوال مغزی می تواند چشم اندازی جدید را پیش روی متخصصین امر در جهت بررسی های بیشتر باز نماید.

    کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, آلزایمر, الیگودندروسیت, آمیلوئید بتا, زوال عقل
    Mahnaz Bayat*, Mojtaba Ghobadi

    Dementia is an age-related disease occurring in older people associated with symptoms like cognitive disorders, behavioral disturbance, and memory loss. The common types of dementia include Alzheimer's disease, vascular dementia, Lewy bodies’ disease, and frontotemporal dementia. With the growing body of medicine, there is still an unclear question about dementia pathology due to the multifactorial nature of dementia. One aspect is the damage to the brain white matter, which has attracted attention. Oligodendrocytes (OLs), the essential myelinating cells of the axons in the central nervous system, are one of the pivotal cells in the white matter. According to the literature, either oxidative stress or deposition of unfolded proteins cause OLs damage in dementia. On the other hand, dementia is ameliorated by proliferation and differentiation of the oligodendrocytes precursors (OLP) or preventing these cells from death. Therefore, showing the OLs' structure and function during various types of dementia can open a new window for researchers to conduct further investigations.

    Keywords: Oxidative stress, Alzheimer's disease, Oligodendrocyte, Beta amyloid, Dementia
  • محمد مهدی احمدیان عطاری، صولت اسلامی، لیلا درگاهی، احمدعلی نوربالا*
    مقدمه

    زوال عقل سالمندی شایع رین نوع زوال عقل با هزینه های قابل ملاحظه اجتماعی و اقتصادی است. ماهیت این بیماری پیچیده است و درمان های رایج نتوانسته اند همه جنبه های این بیماری را پوشش دهند. اخیرا تمرکز بر ترکیبات طبیعی مخصوصا موادی که سابقه مصرف سنتی دارند در دستور کار مطالعات علمی است.

    هدف

    هدف این مطالعه بررسی درمانهای مشترک زوال عقل در طب باستانی یونان، طب سنتی چین، هند و ایران با تمرکز بر گیاهانی است که حداقل در دو تمدن به این عنوان ذکر شده باشد.

    روش بررسی

    پایگاه اسکوپوس و منایع دست اول طب سنتی برای واژگان منتخب این تحقیق جستجو شدند. سپس گیاهان مشترکی که حداقل در دو طب سنتی برای زوال عقل کاربرد داشتند مورد بررسی مواد موثره و مکانیسم اثر دارویی قرار گرفتند.

    نتایج

    گیاهان وج، سنبل هندی، شیرین بیان، آمله، بلادر، بلیله و زنجبیل در طب های سنتی پیشگفت برای زوال عقل تجویز می شده اند. مطالعات فارماکولوژیک نشان می دهد این گیاهان اثر ضد زوال عقل خود را از طریق مهار استیل کولین استراز، مهار NMDA، اثر آنتی اکسیدانی، ضد التهابی، ضد آپوپتوزی و جلوگیری از تشکیل پلاک بتا-آمیلوییدی بروز می دهند. همچنین، شانزده ماده فعال دارویی ضد آلزایمری شامل آلفا و بتا-آسارون، دزوکسو-نارکینول آ، نارکینول بی، گلابریدین، لیکوییریتیژنین، امبلیکانین آ و بی، چبولاژیک اسید، زینجیپایین، 6-جینجرول، 6-شوگایول و چند ماده دیگر در این گیاهان شناسایی شده اند.

    نتیجه گیری

    طب سنتی چین، هند و ایران می توانند نقش مکمل در پیشگیری و درمان زوال عقل سالمندی ایفا کنند. شواهد علمی از آثار سنتی ضد آلزایمر درمان های آنها پشتیبانی می کند.

    کلید واژگان: زوال عقل, بیماری آلزایمر, طب سنتی, ترکیبات طبیعی, گیاه درمانی مبتنی بر شواهد
    MohammadMahdi Ahmadian Attari, Solat Eslami, Leila Dargahi, AhmadAli Noorbala*
    Background

    Senile dementia is the most common kind of dementia with considerable social and economic costs. Since the nature of disease is multi-pathological, current treatments cannot cover all aspects of the disease. Recently, scientific considerations have focused on the role of natural products, especially those with traditional backgrounds.

    Objective

    to review natural treatments of dementia in ancient Greek, traditional Chinese, Ayurveda, and Iranian traditional medicines with concentration on common herbs concurrently mentioned in two or more than two of them.

    Methods

    Scopus database and primary sources were thoroughly searched for selective keywords. The common herbs concurrently mentioned in two or more than two of the aforementioned traditional medicines were selected to deeply investigate for their active ingredients as well as their mechanisms of actions.

    Results

    The results showed that Acorus calamus, Nardostachys jatamansi, Glycyrrhiza glabra, Phyllanthus emblica, Semencarpus anacardium, Terminalia chebula, and Zingiber officinale had been commonly prescribed for dementia in mentioned traditional systems. According to pharmacological studies, these herbs act their anti-dementia effects via cholinergic, anti-NMDA, antioxidant, anti-inflammatory, anti-apoptotic, and anti-β amyloid activities. Furthermore, 16 active principles of these herbs were identified, including α- and β-asarone, desoxo-narchinol A, narchinol B, glabridin, liquiritigenin, emblicanins A and B, 3, 5, 6, 3', 5', 6'-hexahydroxybiphenyl-2, 2'-dicarboxylic acid, 1',2'-dihydroxy-3'-pentadec-8-enylbenzene, 1',2'-dihydroxy-3'-pentadeca-8,11-dienylbenzene, chebulagic acid, and 1,2,3,4,6-penta-O-galloyl-β-d-glucose, Zingipain, 6-gingerol, and 6-shogaol.

    Conclusion

    Chinese, Indian, and Iranian traditional medicine can play a complementary and alternative role in preventing and treating senile dementia. The scientific evidence supports their traditional anti-dementia claims.

    Keywords: Senile dementia, Alzheimer's disease, Traditional medicine, Natural products, Evidence-based phytotherapy
  • ابوالحسن شاکری*، رحمت الله رضایی
    عقل جوهر بسیطی است که واقعیت ها به وسیله آن درک شده و موجب کمال انسانی است؛ درک حقایق و معارف، دریافت خیر و شر، صلاح و صواب از کارکردهای این نعمت بزرگ الهی است که امروزه اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. قانون مجازات اسلامی به عنوان یکی از مهم ترین مظاهر تجلی سیاست جنایی تقنینی ایران که عمدتا کیفرمحور است. در مقابل آسیب های وارده بر عقل چتر حمایت خود را گسترانیده و مجازات هایی را برای این قسم جنایات در نظر گرفته است. نقد عملکرد مقنن در این زمینه و ارائه راه کارهای مناسب از اهداف مهم این نوشتار می باشد، چراکه به نظر می رسد قانونگذار در بعضی از موارد برای حالاتی از جنایت وارد بر عقل طریقی ارائه نمی دهد و یا گستره دامنه حمایتش کافی نمی باشد که لازم است مورد شرح و بررسی قرار گیرد. حالاتی وجود دارد که از دید افراد عادی جامعه، شخص سالم به نظر می رسد، در حالی که دچار اختلال روانی قابل توجهی می باشد و از جانب قانونگذار باید مورد حمایت قرار بگیرد. در این مقاله با توجه به منابع فقهی، حقوقی و پزشکی به برخی از آسیب های قانون مجازات در این خصوص اشاره می گردد و ضمن نقد عملکرد مقنن و تبیین نقاط ضعف احتمالی قانون، راه کاری مناسب برای آن در پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: تکرر اغماء, جنون ادواری, صدمه به احساسات, زوال عقل, نقصان عقل
    Abolhasan Shakeri *, Rahmatallah Rezaei
    Reason is a superstructure of matter, in which the realities are perceived and perfected by humanity; the understanding of the facts and the teachings, the good and the evil, the goodness and the pleasure of the functions of this great divine blessing, which today is not important to anyone. The Islamic Penal Code, as one of the most prominent manifestations of Iran's legislative criminal law, which is predominantly suicidal, extends its support to the wounds of the umbrella, and has imposed sanctions on this kind of crime. The critique of the lawmaking function in this regard and the presentation of appropriate strategies are important objectives of this article because it seems that the legislator in some cases does not provide a method for rationalizing crimes or that the scope of its protection is insufficient, which needs to be reviewed and reviewed. To be placed.
    Keywords: Frequency of Coma, Periodic Insanity, Damage to Feelings, Dementia, Worsening of Wisdom
  • حمید صالحی*، مریم نزاکت الحسینی، عبدالمجید آزادیان
    هدف
    هدف پژوهش حاضر، ارزیابی نقص تقسیم توجه،در بیماران آلزایمر (AD) با استفاده از روش تکلیف دوگانه است، تا مشخص شود که آیا از این روش می توان برای تشخیص زودهنگام AD استفاده کرد یا خیر.
    روش
    23 فرد مسن (یازده زن و دوازده مرد) به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند: سیزده بیمار AD و ده فرد مسن سالم گروه کنترل. کاربندی آزمایشی شامل کوشش های الف)single-task و ب)dual-task با دو سطح دشواری بود. در وضعیت single-task از شرکت کنندگان خواسته شد ماه های سال را با ترتیب معمولی (آسان) و معکوس (دشوار) پشت سرهم بیان کنند. آنها یک تکلیف بینایی فضایی حرکتی کامپیوتری از نوع پیگردی را نیز اجرا کردند. در وضعیت dual-task، شرکت کنندگان همزمان با اجرای تکلیف پیگردی، یکی از تکالیف یادآوری ماه های سال را نیز اجرا می کردند.
    یافته ها
    یک اثر تعاملی (بیماری×سطح دشواری) معنادار مشاهده شد. به این صورت که، در بیماران ADافت عملکرد اجرای همزمان دو تکلیف تابع سطح دشواری تکلیف بود، در حالی که برای افراد مسن گروه کنترل این گونه نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر درک ما در زمینه نقص های توجه بیماران AD را افزایش می دهد و نیز نشان می دهد در ارزیابی توجه افراد مبتلا به مشکلات شناختی، باید نقش بار شناختی تکالیف بکار رفته در روش تکلیف دوگانه نیز به عنوان یک عامل میانجی در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: زوال عقل, توجه, تکلیف دوگانه, تکلیف بینایی, فضایی, حرکتی, سالمندی
    Dr. Hamid Salehi *, Dr. Maryam Nezakatolhoseini, Mr. Abdolmajid Azadian
    Objectives
    The aims of the present investigation was the evaluation of divided attention deficits in Alzheimer's disease (AD) patients by using dual-task paradigm in order to ascertain whether this method can be useful in the early diagnosis of AD or not.
    Materials and Methods
    A total of 23 elderly individuals (11 females and 12 males) voluntarily participated in the investigation: 13 patients with Alzheimer's disease (AD) and 10 healthy elderly individuals. The experimental setup consisted of (a) single -task and (b) dual-task trials at two levels of difficulty. In singletask condition, the participants were asked to recite the months of the year continuously with normal order (easy) and backward (difficult). They also performed a computerized visuospatial/motor tracking task. The participants then performed the tracking task in conjunction with each of the months reciting tasks as dual-task condition.
    Results
    The results showed a significant interaction (disease × level of difficulty) effect. So that, the performance impairment on combine performance in two simultaneous tasks was related to task difficulty, but the elderly control group did not differ in the easy and difficult conditions.
    Conclusion
    These findings not only increase our understanding of the attention deficits in AD patients, but also have implications for the mediating effect of cognitive load in using dual-task paradigm for studying attention mechanisms of cognitively suffered individuals.
    Keywords: Dementia, Attention, Dual, Task, Visuospatial, Motor Task, Aging
  • محمد سعات نیا، محمدرضا نجفی، افشان فرشاد مهر، سید مهدی صادقیه
    مقدمه
    با توجه به افزایش روزافزون بیماری های عروقی به دلیل تغییرات سبک زندگی و همچنین بالا رفتن سن امید به زندگی و بالطبع افزایش بیماران مبتلا به انواع دمانس از جمله دمانس عروقی و مشکلات فراوان این بیماران از نظر کیفیت زندگی خود و اطرافیان، به نظر می رسد پیدا کردن مارکری برای تشخیص زودرس بیماری کاربردی است. همچنین نظر به این که افزایش بتاناتریورتیک پپتید (Beta natriuretic peptide یا BNP) در دمانس های عروقی به عنوان یک تست تشخیصی قابل اعتماد مطرح نشده است، بنابراین انجام این تحقیق در راستای بررسی پاراکلینیک و تشخیص زودرس دمانس عروقی ضروری بود.
    روش ها
    این مطالعه یک مطالعه ی مقطعی بود که در سال 1390 در مرکز آموزشی درمانی الزهرا (س) اصفهان به انجام رسید. جامعه ی آماری مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دمانس عروقی، بیماران مبتلا به سکته ی مغزی بدون دمانس و یک گروه افراد عادی به عنوان گروه شاهد بود. با گرفتن نمونه ی خون، سطح پلاسمایی BNP در هر سه گروه تعیین گردید. اطلاعات به دست آمده وارد رایانه شد و به وسیله ی نرم افزار SPSS مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین سطح BNP در گروه شاهد، دمانس و سکته ی مغزی بدون دمانس به ترتیب 2/13 ± 71/24، 9 ± 08/83 و 4/12 ± 57/51 پیکوگرم در میلی لیتر بود و طبق آزمون One way ANOVA، میانگین سطح BNP در سه گروه مذکور اختلاف معنی داری داشت (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه و مقایسه ی آن با مطالعات مشابه، به نظر می رسد که سطح پلاسمایی BNP ارزش پیش گویی کننده برای تشخیص زودرس دمانس عروقی داشته باشد. همچنین می توان از آن برای شناسایی افراد با سابقه ی بیماری های عروقی و سکته ی مغزی که در معرض خطر ابتلا به دمانس عروقی قرار دارند استفاده نمود.
    کلید واژگان: دمانس عروقی, سکته ی مغزی, زوال عقل, بتاناتریورتیک پپتید
    Mohammad Saadatnia, Mohammad Reza Najafi, Afshan Farshadmehr, Seyed Mahdi Sadeghiyeh
    Background
    Changes in lifestyle in recent years have led to increase prevalence of cardiovascular diseases. On the other hand, longer life expectancy has resulted in higher numbers of demented patients including those with vascular dementia (VD). Since VD patients encounter many problems that decrease their quality of life, finding a marker for early detection of the disease is necessary. Measuring plasma levels of brain natriuretic peptide (BNP) might be helpful for early detection of VD.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted in Alzahra Hospital, Isfahan, Iran during 2011. We selected 2 groups of VD patients and ischemic stroke patients without dementia (ISwD). A group of healthy individuals was also included as the control group. Plasma levels of BNP were measured in all groups. Demographic data was also collected and recorded in a special checklist. Finally, data was analyzed by SPSS.
    Findings
    Mean levels of BNP in the control, VD, and ISwD groups were 24.71 ± 13.2, 83.08 ± 9, and 51.57 ± 12.4 pg/ml, respectively. One way analysis of variance (ANOVA) revealed a significant difference between the three groups (P < 0.001).
    Conclusion
    According to the results of this study, plasma level of BNP is a reliable marker for early detection and prediction of VD. This marker can also be used for identifying patients with history of cardiovascular diseases and stroke that are at the risk of VD.
  • سیدعلی صدرالدینی، مهدی فرهودی، جعفر مجیدی، محمد موسوی، رباب مهدیزاده اسفنجانی
    زمینه و اهداف
    بیماری آلزایمر اختلالی نورودژنراتیو است که بواسطه کاهش حافظه و عملکردهای شناختی مشخص می گردد. هدف از این مطالعه بررسی میزان منیزیم سرم در بیماران مبتلا به آلزایمر و ارتباط آن با شدت بیماری می باشد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی-مقایسه ای، 69 بیمار با تشخیص قطعی آلزایمر (گروه مورد) طی 15 ماه بررسی شدند. 71 فرد سالم که از نظر سن و جنس با گروه مورد همسان بودند نیز بعنوان گروه شاهد وارد مطالعه شدند. شدت بیماری توسط مقیاس زوال کلی(GDS) Global deterioration scale تعیین گردید. میزان منیزیم سرم با استفاده از روش جذب اتمی در گروه بیمار و شاهد اندازه گیری شده و مقایسه گردید همچنین رابطه آن با شدت بیماری ارزیابی شد.
    یافته ها
    69 بیمار (38 مذکر و 31 مونث) با سن متوسط سال و71 فرد سالم (37 مذکر و 34 مونث) با سن متوسط 18/5 ± 73/69 سال وارد مطالعه شدند و بین دو گروه تفاوت معنی داری نبود (069/0= P و 072/0 P =). متوسط میزان منیزیم سرم در گروه مورد شاهد بترتیب ppm 2/0±7/1 و ppm 3/0±8/1 بود (001/0 = P). بطوری که میزان منیزیم سرم بطور معنی داری در بیماران مبتلا به آلزایمر کمتر از گروه شاهد بود. ارتباط معنی داری بین میزان منیزیم سرم و شدت بیماری وجود نداشت (75/0 = P).
    نتیجه گیری
    مطالعه فعلی نشان داد که از نظر میزان منیزیم سرم تفاوت معنی دار آماری بین بیماران مبتلا به آلزایمر و افراد سالم وجود داشت، ولی بین میزان منیزیم و شدت بیماری یا محل و شدت آتروفی مغز ارتباطی وجود نداشت.
    کلید واژگان: بیماری آلزایمر, منیزیم, حافظه, زوال عقل
    Seyed Ali Sadraldini, Mahdi Farhodi, Jafar Majidi, Mohammad Moosavi, Robab Mehdizadeh
    Background And Objectives
    Alzheimer disease is a neurodegenerative disorder, that characterized by memory loss and cognitive functions. The aim purpose of this study was to evaluate the serum magnesium level in Alzheimer patient and its relationship with diseases severity.
    Materials And Methods
    In a case-control study, 69 patients with AD (Alzheimer's disease) were studied in 15 month period. Seventy one age and sex-matched healthy person also included as controls. Disease severity of was determined by global decay score (GDS). A serum magnesium level was measured by Atomic Absorption Method. In the patient and control groups. The evaluated relationship between serum magnesium levels with disease severity.
    Results
    Sixty nine patients (M/F=37/34, mean age 71.12±5.81 years) and 71 healthy persons (38/31, M/F) mean age (69.73±5.18 year) were enrolled in this study. Serum magnesium level in case and control groups was 1.7±0.2 ppm and 1.8±0.3 respectively and it was significantly lower in AD patients (P=0.001). There was no meaningful relationship between magnesium level and disease severity (P=0.75).
    Conclusion
    This study showed a statistically meaningful difference between serum magnesium level in patient with AD and healthy individuals but there was no relation between the level and disease severity.
  • مجید برکتین، محمد بهداد، ماهگل توکلی، جعفر مهوری، محمدرضا مرآثی، مارک والترفانگ، دنیس ولاکولیس
    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی «مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی- عصبی» در بیماران مبتلا به زوال عقل انجام شده است.

    روش

    در یک مطالعه توصیفی- تحلیلی، افراد مراجعه کننده به درمانگاه روانپزشکی عصبی بیمارستان نور و بخش نورولوژی بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان در پاییز سال 1387 بررسی و 33 نفر از بیماران مبتلا به زوال عقل به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای این بیماران مقیاس ارزیابی کوتاه وضعیت روانی و مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی- عصبی اجرا گردید. داده ها به کمک روش های آماری توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون خی دو و آلفای کرونباخ تحلیل شدند.

    یافته ها

    روایی محتوایی مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی- عصبی مورد تایید قرار گرفت. ضریب پایایی آلفای کرونباخ این مقیاس به میزان 919/0 به دست آمد. روایی هم زمان مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی عصبی با مقیاس ارزیابی کوتاه وضعیت روانی برابر با 922/0 (001/0>p) به دست آمد. محاسبه همبستگی میان متغیر های جمعیت شناختی سن و تحصیلات با نمره کل مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی- عصبی رابطه معنی داری را میان این متغیر ها نشان نداد.

    نتیجه گیری

    مقیاس ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی عصبی، در بررسی بیماران مبتلا به زوال عقل ابزاری با پایایی و روایی قابل قبول بوده و در کارهای بالینی و پژوهشی کاربرد دارد.

    کلید واژگان: شناخت, روانشناسی عصبی, زوال عقل
    Majid Barekatain, Mohammad Behdad, Mahgol Tavakkoli, Jafar Mahvari, Mohammad Reza Maracy, Mark Walterfang, Denis Velakoulis
    Objectives

    The present study was carried out with the aim of assessing the psychometric properties of “Neuro-psychiatry Unit Cognitive Assessment Tool” (NUCOG) in patients with dementia.

    Method

    In a descriptive-analytical study, patients presenting to Noor Hospital Neuropsychiatric Clinic and the Neurology Department of Ayatollah Kashani Hospital in Isfahan in autumn 2008 were evaluated and 33 individuals with dementia were selected using convenience sampling. The Mini-Mental State Examination (MMSE) and NUCOG were administered to the patients. Data were analyzed using descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, Chi2 test, and Cronbach’s alpha.

    Results

    Content validity of NUCOG was confirmed. The internal consistency of the NUCOG by Cronbach's alpha was 0.919. The convergent validity of the MMSE and the NUCOG was 0.922 (p<0.001). There was no significant correlation between age and education, and NUCOG total scores.

    Conclusion

    The Persian version of the NUCOG is a valid and reliable tool for screening patients with dementia in clinical psychiatric settings.

  • مریم قادر پناهی، فرشاد شریفی، حسین فخرزاده، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده، مهشید فروغان، رضا فدای وطن، باقر لاریجانی
    اهداف
    در این مطالعه، ارتباط نمایه توده بدنی و دور کمر در سنین سالمندی با خطر وقوع زوال عقل در گروهی از سالمندان ایرانی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در مطالعه مقطعی حاضر 107 فرد مسن 80 سال مقیم بنیاد خیریه کهریزک مورد بررسی قرار گرفتند. برای ارزیابی زوال عقل از پرسشنامه «بررسی مختصر وضعیت شناختی» استفاده شد و نمایه توده بدنی به صورت وزن (کیلوگرم) تقسیم بر مجذور قد (سانتی متر) محاسبه شد.
    یافته ها
    در یک مدل رگرسیون لوجستیک چند متغیری، اضافه وزن در سنین سالمندی به عنوان یک عامل محافظتی مستقل و معنی دار زوال عقل معرفی شد (نسبت شانس 0.24، فاصله اطمینان %95، 0.06-0/93)، همچنین هیچ رابطه معنی داری بین دور کمر و خطر وقوع زوال عقل وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    اضافه وزن در سالمندی به عنوان یک عامل محافظتی در برابر خطر وقوع زوال عقل نشان داده شد.زوال عقل، شاخص توده بدنی، دور کمر، سالمند
    کلید واژگان: زوال عقل, شاخص توده بدنی, دوره کمر, سالمند
    Maryam Ghaderpanahi, Farshad Sharifi, Hossein Fakhrzadeh, Mojde Mirarefin, Zohre Badamchizade, Mahshid Foroughan, Parvaneh Mohammadkhani, Bagher Larijani
    Objective
    In this study, the relation of late-life body mass index (BMI) and waist circumference with incident dementia risk was investigatedin a group of iranian elderly peopel.
    Method
    In cross-sectional present study 107 elderly residents of the Kahrizak Charity Foundation aged 80 and older were participated. Dementia was assessed using Mini-Mental State Examination questionnaire. Body mass index (BMI) was computed by weight (kg)/ height (m2).
    Results
    In a multivariate logistic regression model, late-life overweight was indicated an independent and significant protective factor against developing dementia (Odd Ratio: 0.24, 95% Confidence Interval: 0.06-0.93(, also there was no significant association between waistcircumference and risk of dementia incident.
    Conclusion
    Overweight in late-life was shown as a protective factor against incident dementia risk incident.
    Keywords: Dementia, Body mass index (BMI), Waist circumference, Aged
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال