باژگونی جایگاه اسکندر در تقابل با دارا در شاهنامه فردوسی بر پایه موقعیت نشانه ای «خود و دیگری»

پیام:
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی/اصیل (دارای رتبه معتبر)
چکیده:
زمینه و هدف

 یکی از مهمترین رویکردهای علم نشانه ای، نشانه شناسی فرهنگی است. نشانه شناسی فرهنگی، فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبهای مشخصی توصیف میکند. این دانش فقط با یک فرهنگ واحد سروکار ندارد، بلکه کاربرد آن بررسی متنهایی است که همزمان پذیرای چند فرهنگ هستند. شاهنامه فردوسی به عنوان یک اثر ملی و فرهنگی با گستردگی جهانی، ازجمله متنهایی است که به واسطه برخورد و تعامل با اقوام گوناگون، در جرگه متنهای چندفرهنگی در نظر گرفته شده است. هدف این پژوهش آن است که با به کارگیری مبانی نشانه شناسی فرهنگی، باژگونی جایگاه اسکندر را در تقابل با دارا و ایرانیان به عنوان کنشگران این داستان به نسبت موقعیت «خود و دیگری» بررسی کند و قصد دارد نشان دهد رفتار کنشگران ممکن است با توجه به موقعیت نشانه ای آن ها ناهمگون باشد. به عبارت دیگر، ممکن است بنابر اهداف شاعر، نیروی «خودی» رفتار «دیگری» را از خود نشان دهد و یا بالعکس.

روش مطالعه

 این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و برمبنای مطالعات کتابخانه ای با توجه به نظریه نشانه شناسی فرهنگی است. پیکره متنی این پژوهش، شاهنامه فردوسی به کوشش جلال خالقی مطلق (1391)، دفتر 5، چاپ چهارم، از بخش روایت داراب و دارا و بخش ابتدایی از روایت پادشاهی اسکندر از دفتر 6 است.

یافته ها

 یافته های این جستار بیان میدارد رفتارهای ناهمگون هم در کنشگران «خودی» و هم در کنشگر «دیگری» بنا بر تحقق بخشی به اهدافشان قابل مشاهده است.

نتیجه گیری

 درشاهنامه باژگونی جایگاه اسکندر، با استفاده از راهبردهای تقابلی و توصیفات برجسته و تاکید و تثبیت اقتداربخش، قابل مشاهده است به گونه ایی که اسکندر از مقام «دیگری» خارج و در مقام «خودی» شناسانده شده است. دارا نیز با رفتار و منش خودبینانه و مستبدانه خود موجبات نابودی خود را نه از بیرون و ازجانب دیگری، بلکه از درون فراهم کرد. این رفتارهای ناهمگون به نسبت موقعیتهای نشانه ای «خود و دیگری» ناهمخوان و برخلاف جایگاه واقعیشان است.

زبان:
فارسی
صفحات:
51 تا 74
لینک کوتاه:
https://magiran.com/p2722005 
مقالات دیگری از این نویسنده (گان)