تجلی نماد باد و باران در اشعار سمبلیک م. سرشک
شاعران فارسی زبان از قدیم با عناصر و مظاهر طبیعت انس و الفت داشته اند. طرز تلقی آنان از طبیعت بسته به فضای حاکم بر جامعه و نوع نگرش و دیدگاه های فردی- شخصیتی آنان و نیز ذهنیت و تجربه های شاعرانه اشان بسیار متفاوت است.گروهی از آنان با طبیعت برخوردی منفعل و توصیفی دارند و گروهی دیگر طبیعت را ابزار و دست مایه ای برای بیان اندیشه های سیاسی- فلسفی- انسانی خود قرار می دهند. م. سرشک نیز در زمره ی شاعرانی قرار می گیرد که از طبیعت به عنوان عاملی برای بیان اندیشه های اجتماعی خود بهره جسته است. زیرا وی به شهادت بخش عظیمی از آثار ش، روحی بی قرار و جانی آگاه و جویای کمال دارد. به دنبال رسالت انسان مدار خود، در برابر جامعه ای که در منجلاب فقر و جهل و فساد و بی عدالتی دست و پا می زند به هر پدیده ای متوسل می شود تا با بیانی غیرمستقیم و سمبلیک زندگی و زیستن را بستاید و با مرگ و تحمل بیداد به مبارزه برخیزد. از این رو جریان و جلوه ی طبیعت- که نشانه ی حیات و رویش و دگرگونی است- در آفاق شعر شفیعی به لحاظ ریشه دوانیدن در ژرفای خواست و نیازهای اجتماعی و فرهنگی بسیار تامل برانگیز است.