اثربخشی یادگیری معکوس بر اشتیاق تحصیلی و مهارت حل مساله دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی
یادگیری معکوس یک مدل آموزشی جدید است که زمان درون و بیرون کلاس را دوباره تنظیم می کند و قدرت تصمیم گیری یادگیری را از معلم به دانش آموز منتقل می کند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی یادگیری معکوس بر اشتیاق تحصیلی و مهارت حل مساله دانش آموزان بود.
روش شناسی پژوهش:
تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ گردآوری داده ها شبه-آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی مدارس دولتی عادی شهر زنجان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. حجم نمونه 40 نفر (20 نفر گروه گواه و 20 نفر آزمایش) بود که با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها بر اساس 12 جلسه تدریس با روش یادگیری معکوس و ارائه پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران (2004) و مهارت حل مساله هپنر و پترسون (1984) در قالب پیش آزمون و پس آزمون به گروه ها صورت گرفت.
تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزار spss 19 صورت پذیرفت و نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد در سطح خطای 5 درصد، یادگیری معکوس بر اشتیاق تحصیلی تاثیر مثبت و معناداری داشت. همچنین، یادگیری معکوس بر مهارت حل مساله تاثیر مثبت و معناداری داشت.
با توجه به یافته ها پیشنهاد می گردد که دوره های آموزشی لازم جهت پیاده سازی یادگیری معکوس توسط معلمان تدارک دیده شود.
-
مدل ساختاری عوامل مرتبط با مدیریت دانایی
مریم علیقلی زاده مقدم، *، صدرالدین ستاری
نشریه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، مهر و آبان 1402 -
بررسی تسهیم دانش در مدارس ایران: تجربه زیسته مدیران مدارس متوسطه
مریم علیقلی زاده مقدم، *، صدرالدین ستاری
نشریه پژوهش های برنامه ریزی درسی و آموزشی، بهار و تابستان 1402