«اخلاق» در نظریه های روابط بین الملل و «نظریه های اخلاقی» در روابط بین الملل
نویسنده:
چکیده:
در مورد رابطه اخلاق و سیاست، انگاره ها، برداشت ها و پیش فرضهای گوناگون و بعضا متضادی وجود دارد. برخی این دو پدیده را بدون ارتباط و برخی با ارتباط جدی و گروهی حدی میانه را دنبال می کنند. یکی از زمینه هایی که می تواند روشن کننده ماهیت رابطه اخلاق و سیاست باشد، سنجش نظریه های روابط بین الملل از زاویه دید مباحث اخلاقی است. در این خصوص دو پرسش بنیادین قابل طرح است: نخست آنکه در نظریه های روابط بین الملل اخلاق چه جایگاهی دارد؟ و دوم آنکه نظریه های اخلاقی روابط بین الملل کدامند؟ در پاسخ به پرسش نخست ضمن مرور نظریه های مسلط روابط بین الملل، به جایگاه اخلاق در آن نظریه ها توجه خواهد شد. نظریه های رئالیستی، لیبرالیستی، سازه انگاری و نظریات رادیکال روابط بین الملل به طور خاص از منشور رابطه با اخلاق مد نظر قرار می گیرند. در پاسخ به پرسش دوم به نظریات هنجاری (Normative) و مخصوصا به منازعه بین اجتماع گرایی (Communitarianism) و جهان وطن گرایی (Cosmopolitism) توجه خواهد شد. در روند پاسخ به پرسشها روشن خواهد شد که یکم، هیچ نظریه ای در روابط بین الملل فارغ از دل مشغولی اخلاق نیست. دوم، میزان توجه به ابعاد اخلاقی متاثر از ماهیت، نوع و حوزه پوشش هر کدام از نظریه هاست. سوم، درک مفاهیم کلیدی «جلوگیری از جنگ» و برقراری «صلح»، «امنیت»، «عدالت» و «مسئولیت» در گرو توجه به جایگاه اخلاق در نظریه های روابط بین الملل انگاره عدم ارتباط بین اخلاق و سیاست بین الملل را با تردید روبرو می سازد.
کلیدواژگان:
زبان:
فارسی
در صفحه:
137
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p806879