-
در گستره تنوع شیوه های تزیین سفال ایران، سفالینه های لاجوردینه جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص می دهند. ویژگی بصری این آثار، استفاده از ورق طلا بر زمینه لعابدار لاجوردی، فیروزه ای یا سفیدی است که تزیین آن با بکارگیری رنگ های قرمز، سیاه و سفید تکمیل شده است. پژوهش توسعه ای حاضر که جمع آوری اطلاعات آن بر اساس اسناد و منابع کتابخانه ای صورت گرفته، با بهره گیری از شیوه تاریخی-تحلیلی تلاش نموده است تا به پرسش هایی در رابطه با دلایل پیدایش، محدوده زمانی و مکانی رواج این سفالینه ها پاسخ گوید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که دوره حیات سفال لاجوردینه به اواخر قرن هفتم تا اواخر قرن هشتم هجری محدود می شود و ساخت سفال تکرنگ لاجوردی و پس از آن تحولات سفال مینایی و ساخت مینایی های زراندود زمینه پیدایش سفال لاجوردینه را فراهم نمودند. نمونه های متعدد لاجوردینه یافت شده از سلطانیه، حسنلو، نیشابور، بندر سیراف، تخت سلیمان و اکتشافات نواحی اردوی زرین (از رقبای قلمرو ایلخانیان)، نشانگر محدوده مکانی رواج این آثار می باشند اما شواهد ساخت این سفالینه ها به تخت سلیمان محدود می شوند. با افول ایلخانیان تولید سفالینه های لاجوردینه نیز رو به کاستی گذاشت و آخرین کاربرد عمده سفال لاجوردینه در سمرقند و در اواخر قرن هشتم هجری نمایش یافت.
کلید واژگان: سفال لاجوردینه, دوره ایلخانی, تخت سلیمان, اردوی زرینAlthough Iranian pottery has attracted the attention of art researchers and many studies have been conducted in this area, there is still the need for research in this regard. Islamic art scholars divide Iranian pottery into different categories according to historical periods, production centers or methods. Lajvardina is one of the most noticeable decorative styles in the Iranian pottery about which no comprehensive study has been carried out yet. These earthenware products have unique physical and technical characteristics thanks to the Iranians' great experiences in pottery making. The most notable feature of decoration in lajvardina is the use of a gold sheet and a background with the lajvard (lapis lazuli blue), turquoise or white glaze, painted in red, black and white. In most cases, the original patterns were gilded and their edges were painted in red. The gilded decorations in the Iranian pottery through the use of gold glaze or sheet were common during the Seljuk period, and lajvardina is not distinct from the other products of its own age in terms of its glaze and body formulation. The combination of these elements is among the visual features of lajvardina, with no history in Iranian art before this era. The present developmental research, whose data have been collected using library documents and resources, used the historical analysis method to determine the causes of the emergence, evolution and abolition of lajvardina in Iran and other countries. The results suggested that lajvardina life in Iranian pottery is limited to the late seventh century until the late eighth century. The construction of the single-colored lajvard and the combination of the technical features of Mina'i and some Iranian pottery traditions led to lajvardina. Eventually, lajvardina replaced Mina'i completely at the end of the seventh century. What makes it distinct from the other pottery decoration methods used in Iran is its use of distinctive color ranges, geometric patterns, and lajvardina gilding. Soltaniyeh, Hasanlu, Neyshapour, and Siraf Port are among the regions where lajvardina was discovered. However, the greatest Iranian lajvardina works were obtained from Abaqa Khan's Palace located in Takht-e Soleyman. These discoveries are not limited to Ilkhanate Iran; a few remains of these earthenware products have been found in Jordan, Egypt and Italy as well. Archaeologists' findings are indicative of lajvardina common use in Golden Horde regions, remarkable in terms of number, diversity and geographic distribution. The trade relations between Italian and Egyptian businessmen and the residents of Golden Horde justify the discovery of lajvardina remains in Italy, Egypt and Jordan. Since there has been no evidence of the construction of these works in areas outside the boundaries of Ilkhanate Iran, the lajvardina under question cannot definitely be considered to be local products. The decline of the Ilkhanate decreased the lajvardina production, the last major use of which was shown in Samarkand, dating back to the late eighth century AH. The production of lajvardina pottery in the late eighth century became an old technique.
Keywords: Lajvardina pottery, Ilkhan period, Takht-E-Soleyman, Golden Horde -
یکی از شهر های مهم و معتبر ناحیه کرمان در قرون 7-8ه.ق شهر سیرجان بوده است که زیر نظر حکومت محلی قراختائیان و آل مظفر اداره می شد. از این شهر نه تنها در بسیاری از منابع تاریخی سخن به میان آمده، بلکه طی چند فصل نیز کاوش های باستان شناختی در بافت قدیم آن انجام پذیرفته است. در این میان، بیشتر مطالعات باستان شناختی در این شهر، محدود به اوایل دوران اسلامی تا دوره سلجوقی بوده و توجه کمتری به قرون میانی و به ویژه قرون 7-8ه.ق آن شده است. ازاین روی، هدف اصلی پژوهش حاضر بر این امر استوار است که جایگاه شهر در قرون 7-8ه.ق بر اساس شواهد تاریخی و باستان شناسی مورد ارزیابی قرار گیرد. این مقاله در روش با رویکرد توصیفی-تطبیقی و تحلیل تاریخی و نیز در گردآورری اطلاعات با بهره گیری از شیوه های اسنادی و مطالعات میدانی درصدد است که به این پرسش پاسخ دهد که مهم ترین تحولات تاریخی و باستان شناسی شهر سیرجان در قرون 7-8ه.ق چیست؟ با توجه به مطالعات انجام شده، مشخص گردید که شهر در فاصله قرون شش تا نه هجری از محدوده شهر قدیم فعلی چند کیلومتر به سمت غرب جابجا شده و در محدوده قلعه سنگ فعلی شکل گرفته و توسعه پیدا کرده است. شهر در این دوره همچنان موردتوجه حاکمان مختلف بوده و به دلیل اهمیت آن سازه های تدافعی مستحکمی دور تا دور شهر ایجاد کرده بودند. هم چنین با توجه به مطالعه گونه های متنوع سفال های این دوره شهر مشخص گردید که سیرجان همچنان از پویایی اجتماعی-اقتصادی برخوردار بوده و ساکنان آن طیف متنوعی از ظروف سفالین تولیدی منطقه و نیز مناطق گوناگون دیگر را استفاده می کرده اند. این موضوع نشان دهنده وجود روابط تجاری گسترده با مراکز شهری مختلف داخلی و احتمالا خارجی می باشد. ازجمله سفال های استفاده شده این دوره شهر نیز می توان به نمونه های شاخص زرین فام، سلطان آبادی، لاجوردینه و سلادن اشاره کرد.کلید واژگان: شهر قدیم سیرجان, دوره ایلخانی, قراین تاریخی, شواهد باستان شناختی, یافته های سفالیDuring the 7th-8th centuries AH, Sirjan was one the most important and valid cities in the Kerman region which was ruled by local states known as Qarakhtaian and Al Mozafar. Not only Sirjan is mentioned in many historical sources but also multiple excavations have been done in the city's old historical context. Most of the archaeological studies on this city are limited from early Islamic era until Saljooghi era and the middle centuries especially 7th-8th centuries AH are less concerned. Therefore, the main goal of this article is to evaluate the city's status during 7th-8th centuries AH based on historic and archaeological facts. In this research we used descriptive-comparative approach, historical analysis and in order to gather the essential data, we applied field studies and valid documents to answer this question: What were the most important historical and archaeological transformations in Sirjan during 7th-8th centuries AH? As a result of our studies, we found that between 6th and 9th centuries AH the old city was relocated and expanded towards west to the current Ghal-e Sang region. Nevertheless, the city was still considered by several governors and because of this matter, numerous defensive structures was built all around the city. Also by studying various types of potteries in this era of Sirjan, we found that the city enjoyed social-economic dynamism and the residents used diverse types of potteries; manufactured inside and outside the region. This point indicates the existence of an extensive commercial relations with other domestic urban centers and possibly with foreign cities. Some of the remarkable types of potteries in this era of Sirjan are Zarin Faam, Sultan Abadi, Lajevardineh and Seladon.Keywords: Ancient City of Sirjan, Ilkhani Era, Historical Evidence, Archaeological Facts, Pottery Findings
-
گستره ایران فرهنگی با توجه به شواهد تاریخی، بقایای باستان شناختی و ویژگی های فرهنگی، مانند: زبان، آداب و رسوم محدوده ای وسیع را شامل می شود که از آسیای مرکزی تا بخش هایی از شبه قاره هند گرفته تا قفقاز و آسیای صغیر و سراسر خاورمیانه و بخش هایی از شمال آفریقا را دربر می گیرد. افزون بر تسلط و نفوذ سیاسی، تجارت و بازرگانی نیز درکنار کارکرد اقتصادی خود نقش مهمی در انتقال فرهنگ، علوم و فنون از ایران به سایر نقاط را برعهده داشته اند؛ در همین راستا، قطعاتی از تزیینات کاشی شامل: زرین فام، تک رنگ های فیروزه ای و لاجوردی، چلیپایی و خشتی کتیبه دار و لاجوردینه در بندر قلهات طی بررسی باستان شناسی هیات ایرانی در زمستان 1386ه.ش.، به دست آمد که مصادیقی روشن در این زمینه محسوب می شوند. فن پیچیده و پر رمز و راز زرین فام یکی از مصادیقی است که حضور آن در مناطق دیگر، مصداق بارز نفوذ فرهنگ و هنر ایران در آن محدوده است. آثار باقی مانده زرین فام اعم از انواع کاشی و سفال، رواج استفاده از این فن در محدوده ایران طی دوره های سلجوقی و ایلخانی را نشان می دهد. نمونه های تحت مطالعه در این مقاله به عنوان دورترین مکان به کارگیری این عنصر تزیینی نسبت به موطن خود ایران، در بندر باستانی قلهات در عمان از اهمیت خاصی برخوردار است. بندر باستانی قلهات در عمان یکی از سرزمین هایی است که بخشی از تاریخ آن مرهون حضور عنصر ایرانی در آنجاست، حضوری که براساس شواهد تاریخی، هم زمان با ابتدای دوره تاریخی ایران، یعنی دوره هخامنشی آغاز شده و قرن ها ادامه یافته است. در این مقاله برآنیم تا ضمن معرفی این بندر باستانی به این پرسش که، تزیینات کاشی به دست آمده از بررسی باستان شناسی هیات ایرانی در قلهات چگونه تبادل تجاری میان ایران و این بندر تایید می نماید (؟) و این پرسش که این کاشی ها از کدام مراکز تولیدی به عنوان یک کالا به آنجا تجارت شده است (؟)، را به بحث بگذاریم. این پژوهش از نوع توصیفی تاریخی است و با رویکرد باستان شناسی برمبنای شواهد و بقایای حاصل از بررسی سطحی و مطالعات کتابخانه ای شامل رجوع به متون تاریخی و سایر منابع به دنبال پاسخ به پرسش تحقیق است. در نتیجه این تحقیق مشخص شد کاشی های گوناگون موجود در قلهات در قالب کالاهای تجاری از دو مرکز کاشان در مرکز ایران و کرمان به قلهات حمل و در بناهای موردنظر نصب شده اند.
کلید واژگان: بندر قلهات, بی بی مریم, کاشی زرین فام, هیات باستان شناسی ایرانی, کاشانCultural Iran according to historical evidences, archaeological remains and cultural features such as language, ceremonies and customs, it covers a wide range from Central Asia to parts of the Indian subcontinent to the Caucasus and Asia Minor and throughout the Middle East and parts of the north of Africa. Throughout the history of the governments that ruled the Iranian plateau, at certain points in time have dominated a large part of the ancient world that, while political domination, have left their cultural influence directly and indirectly in various aspects in these realms and areas. These effects on the mentioned areas are so deep that they can be considered as part of the cultural Iran. Material evidence of this influence and cultural influences can be found in the material remains left in the form of cities, as well as the character of buildings, ancient hills and historical sites and their dependent effects related to them, including the formation and patterns of pottery, architectural decorations, as well as cultural influences such as language, clothing, customs, and mythology. In this regard, trade and exchange in the form of transfer of artificial products from Iran to other lands also has a particular importance. In this regard, some pieces of tile decorations in Qalhat site were obtained during the archeological survey of the Iranian mission, which are clear examples in this field. The ancient port of Qalhat in Oman is one of the lands that owes part of its history to the presence of the Iranian element there; According to evidences, the presence began at the beginning of the historical period of Iran, ie the Achaemenid period, and has continued for centuries. In this article, we are going to introduction this ancient port to answer the question that tile decorations obtained from the archeological survey of the Iranian mission how confirm the trade and cultural exchange between Iran and this port ? Another question is: from which center or tile production center in Iran have been these tiles traded? This research is descriptive historical type and seeks to answer the research question with an archaeological approach based on evidences and remains from survery and library studies, including refering to historical texts and other sources.
Keywords: Qalhat Island, Bibimarim, Zarinfam Tile, Iranian Archaeological Board, Kashan -
امپراتوری آشورنو، یکی از مهم ترین قدرت های هزاره اول پیش ازمیلاد در خاورمیانه باستان بود. یکی از شناخته شده ترین داده های باستان شناسی امپراتوری آشور نو، سفال های این دوره است. براساس مطالعات انجام شده، سفال های آشورنو در دو فرم اصلی سفال استاندارد و سفال کاخ طبقه بندی می شود. سفال های شاخص آشورنو از نظر فرم و کارکرد دارای خصوصیات مختص به خود است که آن را از سفال های ادوار قبل و بعداز آن متمایز می کند؛ این خصوصیات در هر منطقه از قلمرو گسترده امپراتوری دارای ویژگی های خاصی است، به طوری که سفال های شاخص امپراتوری در قلمروی مرکزی با سفال های محلی درهم آمیخته و گونه ای منحصر ایجاد می کند که با سفال های بومی متفاوت بوده و ارتباط گوݣݣنه شناسی مشخصی با سفال امپراتوری دارد؛ این آمیختگی سفال شاخص آشورنو با سفال های محلی این امکان را برای پژوهشگر ایجاد می کند تا بتواند درک درستی از حضور آشوریان در سراسر قلمرو امپراتوری داشته باشند. شناخت شاخص های سفال آشورنو در غرب و شماݣݣل غرب ایران مساله اصلی این پژوهش می باشد؛ در این راستا، سفال های آشورنو در مناطق غربی، مرکزی و شرقی امپراتوری به صورت کتابخانه ای مورد مطالعه قرار خواهد گرفت و با گونه های سفالی محوطه های عصر آهن در غرب و شمال غرب ایران مورد مقایسه قرار می گیرند تا به این پرسش ها پاسخ دهند که، سفال آشور نو در غرب و شمال غرب ایران دارای چه شاخص هایی است؟ سفال آشورنو در غرب و شمال غرب ایران در چه گونه هایی به دست آمده است؟ نتایج نشان می دهد که، سفال استاندارد آشورنو در مناطق غربی، مرکزی و شرقی شناسایی شده و سفال کاخ در مناطق شرقی به دست نیامده است؛ گونه شناسی و مقایسه سفال های استاندارد آشورنو نشان می دهد که، این گونه سفالی در غرب و شمال غرب ایران وجود دارد؛ از آنجا که شناخت سفال های آشور نو برای پژوهشگران عصر آهن در غرب و شمال غرب ایران دارای اهمیت بنیادین است. در این پژوهش الگوی گونه شناسی منظم و جامع از سفال های رایج و شاخص آشورنو تدوین گردیده است.
کلید واژگان: سفال, آشورنو, غرب ایران, شمال غرب ایرانThe Neo-Assyrian Empire, a significant power in the ancient Middle East during the first millennium BC, left behind a legacy of pottery types that serve as crucial archaeological evidence. Previous studies have categorized Assyrian pottery into two main groups: “Standard ware” and “Palace ware.” This research focuses on identifying the characteristics of Neo-Assyrian pottery in the western and northwest regions of Iran. The examination of Neo-Assyrian pottery across the western, central, and eastern territories of the empire has been conducted and contrasted with that of Iron Age sites in the western and northwestern regions of Iran through the utilization of library research methodology. The inquiries that necessitate responses pertain to identifying the characteristics of Neo-Assyrian pottery in the western and northwestern areas of Iran, as well as determining the specific types of Neo-Assyrian pottery discovered in these areas. The findings demonstrate the presence of Neo-Assyrian “Standard ware” in the western, central, and eastern sectors, while “Palace ware” remains absent in the eastern territories. The analysis of Neo-Assyrian “Standard ware” typology and its comparison indicates its prevalence in the west and northwest of Iran. Given the significance of recognizing Neo-Assyrian pottery for scholars studying the Iron Age in these regions, a systematic and comprehensive typological framework for common and distinctive Neo-Assyrian pottery has been established in this study.
Keywords: Neo-Assyria, Pottery, West Of Iran, Northwest Of Iran -
با ظهور سلسله صفویه، تحولی چشمگیر در تمامی عرصه های هنری و صنعتی، از جمله سفال های صفوی پدید آمد. برنامه ریزی های کلان شاه عباس، در این برهه به نوعی به ایجاد یک رنسانس در امر ساخت سفال انجامید. بکارگیری سلایق روز و در عین حال توجه به عناصر بومی و ادای دین به آنها، از سوی سفالگران منجر به تولید سفال هایی با مشخصات ترکیبی شد. سفال های این دوره شامل سفال های کوباچی، آبی و سفید، گمبرون، زرین فام، سلادون و همچنین سفال های وارداتی است که به نحوی در ساخت سفال های داخلی تاثیرگذار بود. از جمله، سفال های چینی، که منجر به تولید سفال های آبی وسفید، سلادون و سفال های ایزنیک گردید، در حجم گسترده ای به بازار ایران صادر می شد و بالاخره سفال های بدل چینی اروپایی، که به نوعی سفال اواخر صفوی در ایران را به دوران افول نزدیک کرد. اما سفالگران ایرانی با دستمایه قرار دادن دست آوردهای مکاتب هنری این دوران به ویژه مکتب هرات، سعی در بازنمایی هنر سفالگری به کمک نقش مایه های مینیاتوری داشتند. در این مقاله با بررسی مختصری بر گونه های سفالی در دوران صفوی، نگاهی به نقش مایه های به کار رفته بر روی این سفالینه ها می اندازیم.
کلید واژگان: صفویه, هنر سفالگری, نقش مایه, نگارگری -
از ویژگی های منحصربه فرد سفال های دوره ایلخانی تنوع در ساخت سفال ها با تکنیک ها و شیوه های مختلف سفالگری و تنوع در تزیین سفال هاست. سفال با تزیین قالب زده، یکی از گونه های سفالی رایج در دوره ایلخانی است که برخلاف سایر گونه های سفالی دیگر کمتر به آن توجه شده است. طی دو فصل کاوش در سال های 1388و 1389 در محوطه تاریخی زلف آباد فراهان شواهدی از تولید سفال ازجمله جوش کوره، سفال های تغییر شکل داده شده، توپی کوره و سه پایه های سفالی به دست آمد. در میان سفالینه ها و قطعات سفالی، نمونه هایی از قالب و سفال های قالب زده دوره ایلخانی وجود دارد که با نقوش مختلف حیوانی، کتیبه و گیاهی تزیین شده اند. اهمیت این داده تاریخی سبب شد تا به بررسی و مطالعه سفال های قالب زده مکشوف از این محوطه بپردازیم. مطالعه تزیینات این گونه سفالی از حیث پیوند فرهنگ ایران دوران اسلامی با ایران پیش از اسلام و رهیافت نمادها و نشانه هایی برگرفته از تفکر اسلامی برروی سفال به علاوه تلفیق فرهنگ ایرانی پیش از اسلام-مغولی در تزیین، حایز اهمیت است. پژوهش حاضر براساس مطالعه سفال های قالب زده به دست آمده از کاوش های محوطه تاریخی زلف آباد فراهان گذارده شده است تا از این طریق بتوان عدم اطلاعات کافی درخصوص این نوع سفال را تاحدودی جبران کرد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر کاوش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای جهت پاسخ به پرسش هایی هم چون، مهم ترین دلایل اطلاق سفال های قالب زده زلف آباد به دوره ایلخانی و بومی بودن آن ها چیست؟ و میزان تاثیرپذیری تزیینات این نوع سفال ها از فرهنگ های مختلف تا چه اندازه ای بوده است؟ انجام شده است. براساس کشف سکه های مربوط به دوره ایلخانی، سفال های قلم مشکی و سفال نوع سلطان آباد، این گونه سفالی متعلق به دوره ایلخانی است. وجود سه پایه های سفالی، توپی های کوره، جوش کوره و قطعات سفال های تغییر شکل داده شده، نشان از تولید سفال در محل و بومی بودن سفال ها دارد؛ هرچند الگوهای کهن ایرانی برروی این گونه سفالی رایج بوده، ولی در این دوره برخی از تزیینات هم چون دم شیر به شکل اژدها متوثر از فرهنگ چینی-مغولی است.کلید واژگان: فراهان, محوطه زلف آباد, سفال اسلامی, تزئینات قالب زده, دوره ایلخانیAn Insight into the Impressed Decorations on the Pottery from Zolfabad, Farahan, Iran Mohammadreza Nemati Research Institute for the Iranian Organization of Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Mohamadreza1973@gmail.com Esmail Sharahi Markazi Province Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Directorate sharahi.esmaiel@yahoo.com Ali Sadraei Situated 48 km north of Arak in the Farahan plain, Zolfabad is one of the largest archaeological sites of the Islamic period in the Iranian province of Markazi. It has been identified as a large rural settlement and a center for pottery manufacture in the vast plain of Farahan, spanning the 6th-13th centuries AH/AD 12th-19th. During the two seasons of excavations evidence on pottery production was recorded at the site. Among the attested vessels and sherds, the Ilkhanid material with impressed decorations is of particular importance in that they bear a diversity of floral and animal motifs as well as inscriptions. The present work represented an attempt to explore the correlation of these motifs with the related decorative designs from the pre-Islamic as well as the Islamic times, but also to study the Iranian archetypes on these pieces and their combination with the Mongolian-inspired motifs. The study built on both fieldwork and library research. Close affinities were observed between the motifs in the Zolfabad assemblage and those used in the pre-Islamic Iran, and the latter’s superiority to the designs inspired from Iran’s post-Islamic culture was corroborated. The case study of the impressed ceramic subunit from the site, which in light of the attested indications were produced locally, evince a continuation of the Iranian archetypal designs. Despite the dominance of the Islamic culture and the preponderance of the Shiite doctrine in the Ilkhanid Farahan, the impressed motifs on these ceramics reflect a wide application of Iranian symbolism and an imagery tradition enrooted in the pre-Islamic culture. Although due to the Islamic ideological tenets the earlier motifs were imparted new concepts, those in our study assemblage one does not discern a domination of the Islamic culture on the motif Repertoire except for a few islimis (arabesque) and khatays (floral patterns), which are among the most ubiquitous designs of the Islamic art. The patterns decorating the ceramics under study are by no means explainable by the Islamic culture and relate in every aspect to the pre-Islamic concepts. The same was true for the Chinese-Mongolian culture. In particular, in the wake of the Mongolian conquest of Iran the Chinese motifs to a certain extent step to a fore, but their representation in the Zolfabad assemblage is far inferior to the Islamic motifs. At any rate, the use of various motifs as specific symbols and the use of Persian script, etc. bear a testimony to the highly intensified importance the Ilkahnid residents of Zolfabad placed on the indigenous motifs and the deep connection of the local artisans and population with the rich pre-Islamic native culture. Keywords: Zolfabad, Impressed motifs, Ilkhanid period, Iranian culture. Situated 48 km north of Arak in the Farahan plain, Zolfabad is one of the largest archaeological sites of the Islamic period in the Iranian province of Markazi. It has been identified as a large rural settlement and a center for pottery manufacture in the vast plain of Farahan, spanning the 6th-13th centuries AH/AD 12th-19th. During the two seasons of excavations evidence on pottery production was recorded at the site. Among the attested vessels and sherds, the Ilkhanid material with impressed decorations is of particular importance in that they bear a diversity of floral and animal motifs as well as inscriptions. The present work represented an attempt to explore the correlation of these motifs with the related decorative designs from the pre-Islamic as well as the Islamic times, but also to study the Iranian archetypes on these pieces and their combination with the Mongolian-inspired motifs. The study built on both fieldwork and library research.Keywords: Zolfabad, Impressed motifs, Ilkhanid period, Iranian culture
-
در کاوش محوطه شاهکوه سفال های اسگرافیاتو به تعداد زیاد به همراه کوره پخت سفال به دست آمد؛ نمونه سفال های اسگرافیاتو از محوطه هایی هم چون لمبسر و قلعه الموت نیز یافت شد. شباهت های ظاهری هم چون رنگ خمیره، فرم ظروف، آمیزه و ضخامت قطعات سفال ساده درون کوره با سفال های اسگرافیاتو موجب شد تا احتمال داده شود سفال های اسگرافیاتو نیز در این محوطه تهیه می شدند. در این پژوهش درمجموع 26 قطعه سفال اسگرافیاتو و ساده از 2 محوطه شاخص منطقه الموت جهت مقایسه ترکیبات خمیره سفال ها انتخاب شد. اهداف پژوهش عبارتنداز: شناسایی ترکیب شیمیایی سفال های هر محوطه؛ دومین هدف درک تفاوت ها یا شباهت های ترکیبات هر محوطه و تلاش برای ارزیابی احتمال تولید سفال های اسگرافیاتو منطقه الموت در شاهکوه است. پرسش های این پژوهش عبارتنداز: ترکیبات شیمیایی سفال های این محوطه ها تا چه حد مشابه یا متمایز هستند و چند گروه متمایز براساس ترکیبات شیمیایی قابل شناسایی خواهد بود؟ چه میزان از نمونه های اسگرافیاتو با نمونه های بدون لعاب هم گروه خواهند بود و ارتباط بین گروه ها را براساس بستر باستان شناسی-تاریخی چگونه می توان تبیین کرد؟ نمونه های این پژوهش به کمک دستگاه PIXE در سازمان انرژی اتمی آزمایش شد و از نرم افزار GUPIX برای تجزیه و تحلیل طیف ها استفاده شد. درمجموع 29 ترکیب در نمونه ها ثبت شد. نتایج با نرم افزار SPSS, Dplot مطالعه شد. با نسبت گیری بین مقادیر ترکیبات شیمیایی سفال ها سه گروه متمایز شناسایی شد. سفال های داخل کوره در گروه نخست، سفال های سطحی شاهکوه (جدیدترین دوره استقرار محوطه) در گروه دوم و سفال های لمبسر در گروه سوم قرار گرفتند. نمونه های O38 بین گروه دوم و سوم مشترک بود. براساس این نتایج مشخص شد منبع خاک سفال های بدون لعاب داخل کوره شاهکوه متمایز از سفال های اسگرفیاتو است و در نتیجه احتمالا محل ساخت سفال های اسگرافیاتو در محوطه شاهکوه نبوده است. نکته دوم تفاوت گروه دوم و سوم به دلیل تغییر در منبع و کارگاه سفالگری در گذر زمان از دوره اول اسماعیلیه (پیش از حمله مغول به منطقه) و دوره دوم اسماعیلیه (پس از حمله مغول) است که احتمالا ناشی از پیامدهای این حملات است.
کلید واژگان: سفال اسگرافیاتو, الموت, شاهکوه, لمبسر, پیکسیIn the Islamic period of various arts, including pottery, great progress was made, along with unglazed potteries; a variety of glazed potteries was produced. Among the pottery in the Islamic era, is the Sgraffito pottery (carving under the glaze). in this study, 26 pieces of pottery were studied from Shahkouh and Lembassar sites. Of these, 5 samples of non-glazed pottery are related to Shokouh's kiln, which is indicated by the Kou (Koureh) mark in the result table. 8 samples of pottery are collected from the range around the kiln, shown in the table with the o38 (trench’s name was O38) mark. 7 samples of pottery are collected from different sections of Shahkouh site, which is indicated by the Moh (Mohavateh) on the table, and 6 samples of pottery belong to the Lambesar castle, which is indicated by the symbol Lam in the results table. Elements of Mgo and So3 in the samples of the kiln can be useful for identification of samples. Especially sulfur trioxide (So3) as an indicator of pottery inside the furnace that was produced in Shahkouh itself. In addition, the authors used the statistical study and components analyses of these elements. The purpose of this study is to identify the elemental composition of pottery in the kiln and glazed pottery of Shahkouh and Lembesar. The questions raised in this research are: What amounts of the Alamut’s Sgraffito pottery are produced at Shahkouh site? The results of this study showed that the chemical structure of unglazed pottery obtained from Shchokh's kiln differs from that of Shahkouh's Sgraffito pottery and compares them with the Lambesar's Sgraffito indicating their different structures. As a result, it can be admitted that unglazed potteries that was extracted from the Shahkouh kiln was local production, but Sgraffito pottery was not produced by Shahkouh and Lembasser; Sgraffito potteries are produced elsewhere and it was imported into the sites.
Keywords: Sgraffito pottery, Shahkouh, Lambesar, PIXE -
سفال نوع لرستان طی سده های نخستین هزاره اول ق.م در منطقه پیشکوه لرستان رواج یافته است. تاکنون گونه شناسی جامعی از این گونه سفال ارایه نشده و تنها نوع منقوش آن شناخته شده است. به همین دلیل سفال نوع لرستان به سفال منقوش باباجانIII نیز شهرت دارد. علت عدم وجود گونه شناسی کامل سفال نوع لرستان، کمیاب بودن این نوع سفال در محوطه های کاوش شده و همچنین محدود بودن بررسی ها و مطالعات باستان شناختی هزاره اول ق.م در پیشکوه طی دهه های گذشته است. نتیجه این فقدان در برخی موارد سبب بروز اشتباهاتی در تاریخ گذاری محوطه ها و نیز گونه شناسی سفال های مربوط به آنها شده است. اما طی سال های اخیر با کشف سفال نوع لرستان در کاوش چندین محوطه و نیز طی بررسی های هدفمند نگارنده در منطقه پیشکوه، داده های لازم برای این پژوهش به دست آمده است. لذا در این مقاله سعی شده با اتکا به داده های کاوش ها و بررسی های جدید باستان شناختی، گونه شناسی جامعی از سفال نوع لرستان ارایه شود. در این راستا تلاش شده بر اساس طبقه بندی یکسری از مشخصه ها مانند کیفیت ساخت، نقوش و فرم ظروف گونه شناسی معتبری از این نوع سفال ارایه گردد. نتایج این پژوهش نشان داد که سفال نوع لرستان یک فرهنگ سفالگری طی سده های نخستین هزاره اول ق.م در منطقه پیشکوه بوده است. این گونه سفال از لحاظ کیفیت ساخت در سه نوع ظریف، متوسط و خشن ساخته شده است؛ و به سه صورت سفال با تزیینات منقوش، سفال با تزیینات حجمی و سفال ساده تولید شده است. وجود انواع استانداردها در سفال نوع لرستان که با مطالعه و گونه شناسی این سفالینه ها حاصل شد، نشان از تولید آنها در سطح گسترده دارد. علاوه بر آن، محوطه حاکمیتی باباجان تپه منبع اصلی توزیع این فرهنگ سفالگری بوده است؛ به طوری که بیشترین حجم و اصلی ترین نمونه های سفال نوع لرستان در این محوطه به دست آمده است. این پدیده خود می تواند نشانگر نوعی از وحدت سیاسی- فرهنگی حوزه پیشکوه طی اوایل هزاره اول ق.م باشد.کلید واژگان: پیشکوه, هزاره اول ق.م, سفال نوع لرستان, گونه شناسی, سفال باباجان IIIThe genre of Luristan ware, which was first emerged in the early first millennium BC, was distributed in the Pish-Koh region. The typology of this ware was not clear because of the lack of excavation and surveys on the first millennium BC site of the region. Only painted ceramics of genre of Luristan ware, known as Baba-Jan III, had been well introduced. Regarding the lack of comprehensive typology for the genre of Luristan ware, many suggested pottery typologies and relative dating for the first millennium BC sites of Luristan were unreliable. According to the results of the several new-excavated sites containing genre of Luristan ware and the author’s survey in the Pish-Koh region, it is possible to suggest a comprehensive typology for the genre of Luristan ware for the first time. Based on some factors such as manufacturing, forms, paintings, and hardness, genre of Luristan ware can be divided into three groups: rough ware, medium ware, and fine ware. These wares are mostly in simple and painted forms and some with application decorations. The result of the research showed that the tradition of genre of Luristan ware was common in the early first millennium BC in the Pish-Koh region. This research also indicated that the genre of Luristan ware was distributed on a broad scale. In this type of pottery, the shape, size and smallness of the designs best match the shape of the container. Hand-lit tea pots are found only in cemeteries that seem to have a ritual application. Jars are found in government areas such as Baba-Jan tape. Ordinary simple dishes are also more common in nomadic villages. Since the main and largest amount of the genre of Luristan ware has been documented from the royal place of Baba-Jan, it seems that this place was a center for distribution of this ware. The appearance of this ware may indicate a political-cultural unity in Pish-Koh during the early first millennium BC .Keywords: Pish-Koh, 1st millennium B.C, Genre of Luristan wares, Typology, pottery of Baba-Jan III
-
فصلنامه نگره، پیاپی 45 (بهار 1397)، صص 116 -125سفال های بدست آمده در محوطه آوه با رعایت تقدم و تاخر زمانی از پیش از تاریخ تا دوران تاریخی و دوران اسلامی را دربرمی گیرد که بیش ترین آن ها مربوط به دوره ایلخانی و سفال زرین فام است. اهداف اصلی این پژوهش، معرفی و تحلیل نقوش سفال های زرین فام آوه و شناخت منشا تولید چنین ظروفی در این منطقه است. سوالات اصلی پژوهش عبارت اند از اینکه:1- عناصر اصلی تزئینی سفال های زرین فام آوه، چه نقوشی هستند؟
2- چه میزان همانندی و تفاوت میان نقوش تزئینی سفال های زرین فام آوه با نقوش تزئینی سفال های زرین فام سایر مراکز ایران وجود دارد؟
نتایج پژوهش نشان می دهد که نقوش تزئینی سفال های زرین فام آوه به نقوش انسانی، حیوانی، گیاهی و هندسی قابل تقسیم است و علیرغم وجود شباهت هایی کلی در ترکیب بندی نقوش تزیینی با سایر مراکز تولید اینگونه سفال، با وجود تفاوت هایی در صورت نگاری زنان از جمله گسستگی ابرو، قرارگیری نوع خاصی از تاج بر سر زنان آوه ای (تاج دو لبه ای) ، هاله ای به رنگ آبی در اطراف آنها و بدست آمدن آثاری از تولید سفال همچون جوش کوره، به احتمال بسیار منطقه آوه را می توان مرکز تولید اینگونه آثار در نظر گرفت. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای و میدانی به سرانجام رسیده است.کلید واژگان: ایلخانیان, آوه, سفال زرین فامNegareh journal, Volume:13 Issue: 45, 2018, PP 116 -125Considering the priority of time, obtained potteries in Aveh cover prehistory and pre-Islamic and Islamic eras, most of which belong to the Ilkhanid period. One of the main objectives of this research, along with introducing and analyzing the paintings of the Aveh's lusterware, is the recognition of the production origin of such containers in this district. The main research questions are as follow: What are the main decorative drawings on the Aveh's lusterware?
How much similarities and differences exist between decorative drawings on the Aveh's lusterware and the patterns of decorative paintings on the potteries belong to other parts of Iran?
Results show that decorative paintings on the Aveh’s lusterware could be divided into human, animal, herbal ad geometric patterns. Despite the similarities of these patterns with the other pottery-making centers, and contrary to differences in women's face including discrete eyebrow, more fitness in face, wearing a special kind of crown by them, and existence of a blue light of corona around them, and, furthermore, finding the traces of pottery production in this area such as boiling furnace, indicate that most probably, Ave can be regarded as the main center of producing such monuments. We hope this investigation starts a new way towards the outspread realm of producing lusterware in Iran. This research has been constructed using descriptive-analytical methodology and based on library and field studies.Keywords: The Ilkhanids, Aveh, lusterware -
تحقیق حاضر باهدف بازسازی فناوری ساخت سفال نقش کنده نوع آقکند به روش تجربی تحلیلی به بررسی سفال نقش کنده قرون میانی دوره اسلامی می پردازد. براساس مطالعات اسنادی -کتابخانه ای و تحلیلی بر مبنای مطالعه برروی نمونه های بدست آمده ازسفال معروف به نوع آقکند برای پاسخگویی به سوالاتی ازجمله 1-فرآیند شکل گیری و تحولات سفال نقش کنده تا دوران اوج آن به چه صورت بوده است؟ 2-باتوجه به مطالعه نمونه هاودر رابطه بافرایند فنی سفال نقش کنده نوع آقکند چگونه می توان مراحل ساخت آن را احیا نمود؟ اقدام شده است. درهمین راستاتاریخچه و فنون سفال نقش کنده وتحولات آن درایران، مراحل ساخت سفال نقش کنده، با تاکید بر پانزده نمونه از سفال نوع آقکندصورت گرفته است. از آزمایش های تجربی جهت نمونه سازی و آزمون بدنه ی سفال و لعاب، براساس مشاهدات مجموعه سفال های آقکندوهمچنین تحلیل مطالعات در رابطه باروش ساخت و لعاب مصرفی استفاده شده است. در بخش بازسازی، مرحله ی ساخت مجدد بدنه، گلابه و لعاب ها مورد آزمایش و تحلیل قرارگرفته است. نتایج نشان دادبادر نظر گرفتن مواردی از قبیل هماهنگی بدنه رسی، هماهنگی گلابه سفید با لعاب رنگی و هماهنگی لعاب رنگی با پوشش لعاب شفاف بر بدنه وکنترل فرمول و مقادیرمواد، می توان لعاب موردنظر را بازسازی نمود.کلید واژگان: سفال قرون دوره میانی اسلامی, سفال اسلامی, سفال نقش کنده, سفال نوع آقکند, بازسازی تجربی سفال نقش کندهThis research has been done, with the purpose of reconstructing the glaze manufacturing technology based on historical formulas with an emphasis on the carved pottery of the middle ages of the Islamic period and based on the experimental- technical method. The main questions are: 1) What was the process of development and formation of sgraffito pottery until its peak? 2)According to the available information regarding the technical operation of sgraffito pottery, how can it be revived? In this article, the history and techniques of sgraffito pottery and its developments in Iran, as well as the stages of making scratched pottery, with an emphasis on the Aqhkand type pottery, are discussed and based on this, by designing experimental-technical tests, prototyping, and testing the body of pottery and glaze has been carried out, based on observations and visual study Aqhkand pottery collection. The results showed that by considering some factors such as: coordination of the appropriate clay body, the coordination of white slip with the colored glaze, the coordination of the colored glaze with the transparent glaze coating on the body of pottery controlling the formula and amounts of the materials, the desired glaze can be restored and revived.Keywords: Experimental Reconstruction of Technology, Carved Aghkand Pottery, Sgraffito, Islamic Pottery, Glaze
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
- 816
- 11
-
علمی827
- 826
- 1
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.