-
نوشتار حاضر به یکی از مهمترین و پیچیده ترین مسائل علمشناسانه حکیمان مسلمان یعنی تعیین مصادیق و قلمرو عوارض ذاتی می پردازد. پرسش این نوشتار آن است که آیا عوارض بواسطه اخص عرض ذاتی بشمار می آیند یا نه؟ در این مطالعه تاریخی، تطور نظریه ها پیرامون حل و فصل این مسئله در طی سه قرن بررسی می شود و راه حل های چهار تن از برجسته ترین نظریه پردازان این دوره تاریخی، نخست گزارش شده و سپس مورد ارزیابی قرار می گیرد. در آغاز، راه حل ملاصدرا مبنی بر لزوم تمایز نهادن میان عارض اخص و عارض بواسطه اخص بررسی می شود، پس از او آقا حسین خوانساری دومین شخصیت این دوره است. وی پس از نقد نظریه ملاصدرا و اذعان به قصور آن در حل مشکل، خود، نظریه استحسان و مواضعه در قلمروشناسی و مرزبندی علوم را عرضه میکند. پس از این دو حکیم، ملامهدی نراقی، اگرچه بخشی از نظر ملاصدرا را می پذیرد، اما زوایای باقیمانده از مشکل را به شیوه یی دیگر حل و فصل می کند. شیوه نراقی مستلزم غربالگری علوم و خارجکردن برخی مسائل از حیطه هریک از علوم محقق است. آخرین شخصیت این دوره، اصولی پرتوان، میرزا حبیب الله رشتی است که با تعمق و ژرفنگری به غنای این بحث و دقت زبان فنی آن افزوده است. او اگرچه از گفته های دیگران بهره برده، اما راهحل هیچیک از حکیمان پیشین را به تمامه نمیپذیرد. نظر محقق رشتی معتقد است که دانشمندان هر علم جایزند در دانش خود از مسائل علوم بالادستی و پایین دستی بحث کنند؛ البته مادامیکه علومی برای بررسی آن مسائل در بالادست و پایین دست تدوین نشده باشد. این شیوه (چنانکه بیان خواهد شد) با نگاه پسینی تاریخی به تدوین علوم، بسیار سازگار و منطبق است.کلید واژگان: عوارض بواسطه اخص, علم شناسی حکیمان مسلمان, ملاملاصدرا, ملامهدی نراقی, آقاحسین خوانساری, میرزا حبیب الله رشتیThe present paper deals with one of the most important and complicated epistemological problems targeted by Muslim philosophers, that is, determining the referents and realm of essential accidents. The main question here is whether accidents are considered to be essential through the more particular. In this historical study, the writer examines the development of the various theories regarding this problem over three centuries (1050-1312 AH) and then reports and evaluates the solutions suggested by four of the most prominent theoreticians of this historical period. To this end, he initially explores Mulla Sadras solution, which is based on the necessity of distinguishing between particular accidents and accidents through the more particular. Then he discusses the view of Hossein Khwansari, who, after criticizing Mulla Sadras theory and acknowledging its weakness in solving the problem, presents his own theory of juristic preference and consensus in determining territories and setting boundaries between sciences. Later the writer deals with the views of Mulla Mehdi Naraqi, who accepts a part of Mulla Sadras theory but solves some parts of the problem using a different method. Naraqis method necessitates the screening of sciences and extracting some problems from the domains of related sciences. Finally, the writer focuses on the last character of this period, Mirza Habibullah Rashti. He was a capable fundamentalist who enriched this discussion more than ever before in the light of his own profound insight and increased the accuracy of the technical language used to describe the problem. Although he benefitted from the words of other thinkers, he did not accept the solution of any of the preceding philosophers in its totality. He believed that the scholars working in each field are allowed to discuss the related scientific problems within the borderlines of their own knowledge as long as no specific sciences have been devised for investigating them. This view, as explained in the body of the paper, is quite compatible with the apriori-historical approach to the development of various disciplines.Keywords: accidents through the particular, Muslim philosopher's epistemology, Mulla Sadra, Mulla Mehdi Naraqi, Aqa Hossein Khwansari, Mirza Habibullah Rashti
-
میرزا احمد متولی باشی متخلص به «روشن» از شعرای گمنام عهد قاجاری است که مدتی منصب تولیت آستان حضرت احمد بن موسی الکاظم شاه چراغ (ع) را عهده دار بوده است. اهمیت این بقعه متبرکه و به تبع آن منصب تولیت این آستان در طول تاریخ مورد ادعای افراد بسیاری واقع شده است. افرادی گاه با انتصاب از سوی امرا و سلاطین و گاهی به عنف آن را تصاحب کرده اند. این منصب در عهد صفوی و قاجار بر عهده خاندان حسینی شریفی از نوادگان علامه میرشریف جرجانی بوده است. در نسخه خطی دیوان میرزا احمد متولی باشی اشعاری وجود دارد که بیانگر اختلاف وی با فرد یا افرادی بر سر منصب تولیت آستان حضرت شاه چراغ (ع) است. این مقاله به شیوه توصیفی، تحلیلی و بر اساس نسخه خطی دیوان اشعار میرزا احمد متولی باشی، وقف نامه میرزا حبیب الله شریفی تولیت عهد صفوی آستان و طومار خطی استشهادنامه سادات دشتکی به عنوان مدعیان تولیت این آستان که در کتابخانه شاه چراغ (ع) ثبت و نگهداری می شود، این موضوع را بررسی کرده است؛ همچنین زوایای پنهان این اختلاف اعم از آغاز و چگونگی پیدایش اختلاف و سیر انتصاب هر یک از متولیان از عهد صفوی تا دوره پهلوی اول را تبیین و تشریح و نتیجه گیری کرده است.
کلید واژگان: آستان شاه چراغ(ع), متولی باشی, خاندان شریفی, اسناد و نسخ خطیMirza Ahmad Motavalli Bashi, nicknamed Roshan, is one of the unknown poets of the Qājār era, who for some time was in charge of the shrine of Ahmad ibn Mūsá al-Kāẓim Shāh Chérāgh (as). The importance of this holy shrine and, consequently, the position of the headship of this Āstān (threshold) has been claimed by many people throughout history. Sometimes, people appointed by kings have seized it by force. In the Safavid and Qājār eras, this position was held by the Hosseini Sharifi family, a descendant of Allama Mirsharif Jorjani. In the manuscript of Mirza Ahmad Motavalli Bashi poetry book, there are poems that express his disagreement with the person or persons over the position of the guardian of the threshold of Ḥaḍrat Shāh Chérāgh (as). This article is descriptive, analytical and based on the manuscript of Mirza Ahmad Motavalli Bashi's poetry collection has examined the issue of endowment letter of Mirza Habibaullah Sharifi, the head of Āstān in the Safavid era, and the testimonies scroll of Sādāt Dashtaki, as the claimants of the headship of this Āstān, which is registered and kept in the library of Shāh Chérāgh (as). This article also explains and concludes the hidden aspects of this dispute, including the beginning and how the dispute arose and the historical course of the appointment of each of the trustees from the Safavid era to the first Pahlavi period.
Keywords: Āstān-e Shāh Chérāgh (as), Motavalli Bashi, Sharifi family -
معرفت خدا در عالم ذر و اقرار بر معرفت، در آیات و روایات مطرح شده و اندیشمندان بزرگ در این مورد سخن گفته اند. در این نوشتار، نظریه های پنج تن از دانشمندان قرن 14 با دیدگاه های مختلف، نقل و نقد و بررسی شده است: سید حبیب الله خویی، میرزا مهدی اصفهانی، سید عبدالحسین شرف الدین، شیخ مجتبی قزوینی، علا مه عبدالحسین امینی.
کلید واژگان: عالم ذر, معرفت خدا, میثاق بر ولایت, عالم ارواح, عالم ذر, شبهه ها و پاسخها, تقدم خلقت روح بر بدن, دانشمندان شیعه, قرن, 14The "Gnosis of God in Zar World" and "Professing this knowledge" have been stated in holy verses of Quran and also in the traditions of infallibles. The greet elites were talked about it as well. In this study, the view points of 5 scholars of 14-century have reviwed: Seyed Habibullah Khoei, Mirza Mahdi Esfahani, Seyed Abdulhusain Sharafeddin, Sheikh Mojtaba Ghazvini, Allamah Abdulhusain Amini. -
قرن سیزدهم شمسی، نمایندگان فکری برجسته ای در میان نویسندگان دارد که آثارشان در تحقق انقلاب مشروطه و پیشبرد اهداف این انقلاب تاثیر انکار ناپذیری دارد که از بین این افراد نامهایی مانند عبدالرحیم طالبوف، فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان، زین العابدین مراغه ای و میرزا حبیب اصفهانی، نامهای شنیده شده تری هستند که هم از اوضاع اجتماعی زمان خود تاثیر پذیرفته اند و هم تاثیر خود را بر شرایط عصر خود گذاشته اند و با نوشته های خود در قالب مقاله، نمایشنامه، سفرنامه، رساله، رمان و ترجمه، سهم عمده ای در روشنگری مردم و بالا بردن سطح آگاهی های اجتماعی و در نهایت پیروزی انقلاب مشروطه داشته اند. در این مقاله زندگی، عصر و زمینه های مشترک فکری عبدالرحیم طالبوف، زین العابدین مراغه ای و میرزا حبیب اصفهانی را بررسی کرده ایم تا به پاسخ این پرسش برسیم که دلیل موضوعات مشترکی که عبدالرحیم طالبوف، زین العابدین مراغه ای و میرزا حبیب اصفهانی در آثار خود به آن پرداخته اند، آیا زمینه فکری و زمانه مشترک این سه نویسنده است؟
کلید واژگان: عبدالرحیم طالبوف, زین العابدین مراغه ای, میرزا حبیب اصفهانی, انقلاب مشروطه, مسالک المحسنین, حاجی بابا اصفهانی, سیاحتنامه ابراهیم بیگ -
میرزا حبیب اصفهانی (1312/1311-1251ه. ق) در ترجمه سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، میراث نویسندگی سنتی فارسی را به داستان نویسی جدید انتقال داده است. شیوه نگارش میرزا حبیب در این ترجمه -که متن های گوناگون در آن حضور دارند - به گونه ای است که گویی متن های گذشته در این آخرین شعله نثر سنتی، با هم همنوایی بزرگی را بر پا کرده اند. در این میان آثار سعدی به ویژه گلستان، حضوری چشمگیرتر دارد. از این رو، نگارندگان به بررسی روابط بینامتنی این اثر با گلستان سعدی بر مبنای نظریه «ترامتنیت» «ژرار ژنت» در سه سطح بینامتنیت صریح، بینامتنیت پنهان(غیرصریح) و بینامتنیت ضمنی و هم چنین بیش متنیت پرداخته اند. میزان ارجاعات ترجمه سرگذشت حاجی بابا به گلستان و وام گیری-های میرزاحبیب از این اثر، نقش زبان و اسلوب بیانی سعدی را در شکل گیری شیوه نگارش و طرز بیان میرزا حبیب آشکار می سازد. این نگرش در حقیقت پاسخ به این فرضیه است که می توان نثر معاصر را دنباله نثر سنتی دانست و پیوندهای زبانی و بیانی متون کلاسیک را با متون معاصر مشخص کرد.
کلید واژگان: ترجمه سرگذشت حاجی بابای اصفهانی, گلستان سعدی, بینامتنیت, میرزا حبیب اصفهانیIn the translation of Adventures of Haji Baba of Ispahan، Mirza Habib Isfahani has transferred the heritage of traditional Persian writing to the modern fiction writing. Mirza Habib method in this translation in which different texts are present is as if previous texts are playing in an orchestra in this last flame of traditional prose. Amongst such texts، Sa’di’s works، especailly Gulistan، have a prominent presence. Thus، the authors of this article aim to explore intertextual relations of this work with Gulistan on the basis of Gerard Genette theory of transtextuality in three levels of explicit intertextualit، covert intertextuality (implicit) and connotative intertextuality as well as hypertextuality. The references of this translation to Gulistan and Mirza Habib’s borrowings from this work reveal the role of Sa’di’s language and expressive style in the formation of Mirza Habib’s method of writing and style. Such an attitude is، indeed، a response to the hypothesis that whether contemporary prose can be considered as the sequence of traditional prose and linguistic and expressive links of classic texts with contemporary texts can be identified or not.Keywords: the translation of Adventures of Haji Baba of Ispahan, Sadi's Gulistan, intertextuality, Mirza Habib Isfahani -
کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی اثر جیمز موریه را میرزا حبیب اصفهانی ترجمه کرد. جنبه انتقادی و لحن طنز کتاب و همچنین نثر روان و زیبای ترجمه آن، موجب نفوذ و اشتهار کتاب شده است. میرزا حبیب با استعداد بالای نویسندگی و بهره مندی از میراث پربار ادب فارسی در ترجمه کتاب، هنر خود و توان زبان فارسی را آشکار ساخت. این ترجمه در شمار بهترین ترجمه های زبان فارسی قرار دارد. در این مقاله، با توصیف و تحلیل محتوا و استفاده از منابع کتابخانه ای، نثر ترجمه میرزا حبیب بررسی شده است. در این کتاب، خصوصیات ویژه نثرهای مهم زبان فارسی مانند کاربرد شعر در نثر، استفاده از کنایات و واژه های رایج در زبان مردم، بهرهگیری از زبان و ادبیات عرب، سلاست و استواری و... دیده میشود، که نثر آن را با نثر متون کلاسیک فارسی همانند میکند.
کلید واژگان: سرگذشت حاجی بابا, میرزا حبیب, ترجمه, نثر فارسی, گلستان سعدJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:12 Issue: 46, 2020, PP 153 -168Book of HajiBaba Tale by James Morier was translated by Mirza Habib Isfahani. The critical aspect and tune of the satire of the book, as well as the fluent and beautiful prose of its translation, have influenced and reputation the book. Mirza Habib, with his talent of writing and using the precious heritage of Persian literature in his translation of the book, revealed his art and the power of Persian language. This translation is among the finest Persian translations. In this paper, Mirza Habib's translation prose has been reviewed by describing and analyzing the content and using library resources. In this book, can be seen the special features of prose important Persian language, such as the use of poetry in prose, the use of allusions and common words in the language of the people, the use of Arabic language and literature, pleasure and stability, etc. which prose is similar to the prose of Persian classical texts.
Keywords: Tale of HajiBaba, Mirza habib, Translation, Persian prose, Sadi Golestan -
معنای عبارت «ادنی المعرفه» که در حدیث امام رضا(ع) در باب توحید به کار رفته، موضوع اصلی این مقاله است. نویسنده، معنای «کمترین حد معرفت» را در برابر این عبارت نمی پذیرد و به جای آن، «حق المعرفه» و «حد المعرفه» را پیشنهاد می کند. به نظر وی ترجمه مورد نقد، به دلیل کلام محمد غزالی در کتاب احیاء العلوم مطرح شده است. لذا در بررسی خود، ابتدا اصل کلام غزالی را طرح می کند، و نقد آن را از کلام میرزا حبیب الله خویی می آورد. آنگاه معنای «ادنی» را در لغت، قرآن، حدیث و کلام محدثان از جمله میرزا مهدی اصفهانی پی می گیرد؛ سپس با طرح نکاتی در باب فطری و موهبتی بودن توحید، به مدعای خود می پردازد.
کلید واژگان: توحید - کلام امام رضا(ع), ادنی المعرفه - معنا و مفهوم, غزالی, محمد - نقد و بررسی دیدگاه توحیدی, خویی, حبیب الله - دیدگاه توحیدی, احیاء العلوم (کتاب) - نقد و بررسی, توحید فطری, اصفهانی, مهدی - دیدگاه توحیدیthe present study deals with the meaning of the expression “Adna Al-Marefa” which has been mentioned in the sayings of Imam Riza regarding the Unity of God.the author of this research do not accept this translation “the lowest level of gnosis” for this expression and suggests “Haq Al-Marefa” and “Hadd Al-Marefa” instead. According to the author, the translation “Adna AL-Marefa” has been given due to the remarks of Muhammad Ghazali in his book Ahya Al- Oloum; the reacher of the present study first mentioned the original remark of Ghazali along with its review by MirzaHabibullahKhouei. Then, he scrutinizes the meaning of Adna in Quran, Hadith and the sayings of tradition narrators such as mirza Mehdi Esfahani; then by reminding the inborn-nature of the belief in the Unity of God supports his translation. -
این جستار، ابتدا استحکام کلام میرزا حبیب خراسانی را در سطوح مختلف زبان و ادبیات می سنجد و سپس به مضامین شعری او می پردازد. با توجه به مرجعیت دینی میرزا حبیب، تعداد اشعار مذهبی وی نسبت به اشعار متفرقه کمتر از حد انتظار است. شادی در شعر او به طرز معناداری محسوس است و مرثیه در شعر او جایی ندارد. همچنین به راه و رسم عارفان و حتی شدیدتر از بسیاری از آنان به ظواهر شرع تاخته است؛ امری که درباره یک مرجع تقلید شگفت می نماید. در این پژوهش بیشتر به این موارد پرداخته شده است: شاخصه های پایبندی به شریعت، سرسپردگی به عرفان، میزان دغدغه های اجتماعی و نوع نگاه شاعر به مدیحه پردازی دینی.
کلید واژگان: نقد ادبی, میرزا حبیب خراسانی, شعر منقبتی, شعر عصر قاجار, شعر عرفانیAt first, the present essay evaluates Mirza Habib Khurasani’s strength of words at various linguistic and literary levels; then, it goes to discuss his poetic themes. Mirza Habib was a religious leader and so number of his religious poems is, as compared to other kinds of poetry, less than what that is expected. Happiness may be significantly felt in his poetry and there is no room in his poetry for elegy. Also, in the way of mystics and even more severe than many of them he has attacked the religious appearances, and this is wonderful when done by a religious leader. In the present study, mostly the following points have been discussed: signs of commitment to religious law (shari’ah), interest in mystics, social concerns and the poet’s look at religious panegyrics.Keywords: literary critique, Mirza Habib Khurasani, poetry in Qajar Age, mystical poetry -
شاه صفوی، دیوانسالاران و علما خود را در اجرای دستور الهی «امر به معروف و نهی از منکر،» مسوول می دانسته اند. در ساختار دیوانی دینی صفوی این از جمله وظایف شیخ الاسلام بوده است. اما در این نوشتار سندی ارائه شده که طی آن میرزا حبیب الله صدرممالک شخصی را به عنوان محتسب قزوین منصوب نموده تا علاوه بر اصلاح اخلاقی و اوضاع اجتماعی آن شهر، امور بازار را نیز ساماندهی نماید. در این نوشتار اطلاعات آن دوره درباره محتسب، اعم از سند و منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار گفته اند. ماحصل اینکه بایسته است برای مطالعه دوباره نقش های مناصب گوناگون شناخته شده در دیوانسالاری صفوی، به زمان و مکان هر منصب اهتمام داشته باشیم.کلید واژگان: صفویان, محتسب, صدر ممالک محروسه, دفترموقوفات دیوان الصداره, شاه عباس دوم, قزوینThe Safavid shah, political administrators, and the clergy took it upon themselves to implement the divine command of enjoining good and forbidding evil (amr bi l-maʻrūf wa nahī ʻani l-munkar). Within the religious structure of the Safavid state, this was one of the duties of the shaykh al-islam. The present paper, however, presents a document according to which the ṣadr al-mamālek-e maḥrūseh appoints someone as moḥtaseb of Qazvīn with instructions not only to oversee the moral & social reforms, but also to handle the economic affairs of the bāzār. This study then explores all the data gathered on the moḥtaseb, both from the document and other library sources of the period. All in all, what this study deems necessary is to re-examine the roles played by various posts constituting the complex machinery of the Safavid government with great attention paid to the time and place within which such posts were defined and assigned.Keywords: Safavids, moḥtaseb, ṣadr al-mamālek-e maḥrūseh, daftar-e mawqūfat-e dīvān al- ṣādāre, Shāh Abbas II (16421666-), Qazvīn
-
«نقش حجر» عنوان مهم ترین سند موجود از وقف نامه بقعه شاهچراغ (ع) است. این وقف نامه در رمضان 947ق از سوی امیر محب الدین میرزا حبیب الله بن مرتضی شریفی، جد اعلای خاندان شریفی حسینی، صادر شده است و نسخه اصل آن در سنگ منقور و بر درگاه شمالی بقعه شاهچراغ (ع) نصب بوده است. وقف نامه نقش حجر اطلاعات مفیدی از موقوفات بقعه شاهچراغ (ع) به دست می دهد. هم چنین نکات شایان توجهی از تحولات معماری این بنای مذهبی در دوره صفوی دارد. این وقف نامه در دعاوی مربوط به امور موقوفات و تولیت بقعه شاهچراغ (ع) تا دوره معاصر نیز مورد استناد بوده است. سنگ وقف نامه نقش حجر از میان رفته است، اما رونوشت های متعددی از وقف نامه در دسترس است. همین رونوشت ها مبنای تصحیح و ارایه متنی منقح از این وقف نامه در مقاله پیش روست. به علاوه، محتوای وقف نامه با استفاده از شواهد و منابع معتبر تاریخی تحلیل می شود و مشخصات سوادها و سجلات آن حتی الامکان معلوم می گردد.
کلید واژگان: اسناد شرعی, وقف نامه نقش حجر, بقعه شاهچراغ (ع), میرزا حبیب الله شریفی, دوره صفویNaqsh-e hajar is the most important existing document left of the Deed of Endowment of the Shahcheraq Mausoleum. The document was issued in the month of Ramadan 947 H./ January 1541 by Amir Mohebb al-Din Mirza Habibollah b. Mortaza Sharifi, the great grandfather of the house of Sharifi Hosseini, its original version having been once carved on a stone and set on the northern entrance of the Shahcheraq tomb. The Endowment Deed provides useful information regarding the endowments of the Shrine. Besides, it presents noteworthy notes about the architectural developments of this religious building from the Safavid time. This Endowment document has been used as a point of reference up until the contemporary era in disputations respecting the endowment issues and the custodianship of the Shahcheraq Mausoleum. The stone bearing the Endowment Deed has perished but copies of the document are available. These very copies form the basis of the redaction and presentation of the amended text of the Endowment Deed set forth in the present article. Further, by making use of certain evidences and credible sources, the contents of the Endowment Deed are examined, and the features of the official listings and records related to the document are revealed as much as possible.
Keywords: Religious documents, Endowment Deed of the Shahcheraq Mausoleum, Mirza Habibollah Sharifi, Safavid time
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجهای نباشند.
-
معتبرحذف فیلتر