به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۵۲۲ عنوان مطلب
|
  • محمدحامد موسوی*، خسرو افضلیان
    بعد از ورود مدرنیسم به خاورمیانه کشورهای این منطقه در مواجهه با این موج، موجب شد تا قطع ارتباط با گذشته نمادین و بصری، نخستین دستاوردی شود که جمهوری ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاترک به دست آورد. ترکیه در ساختن دوباره خود موفق بود و الگویی برای همسایه اش ایران، در دوره پهلوی اول شد. از این رو بررسی، تاثیر مدرنیسم بر ساختارهای گذشته نمادین و بصری از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا تاثیر معماری کیوبیک برکاخ های آوانگارد این دو رهبر امری ضروری است. این نوشتار بر آن است این فرآیند و ریشه های آن را مورد مطالعه قرار دهد. روش تحقیقپژوهش از نوع کیفی و بر پایه شیوه تحقیق تحلیلی تطبیقی و با راهبرد تحلیل مورفولوژیک انجام گرفته است. گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. جهت تحلیل موفولوژیک و بررسی تطبیقی، کاخ سعدآباد و کاخ چانکایا انتخاب شدند. سپس شاخص های مورد نظر، جهت مقایسه تعیین و بررسی ها انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد، تبادلات فرهنگی متقابل در قرن بیستم به طور قابل توجهی موجب تبدیل و تغییر فرهنگ شهری و مسکونی در ایران و ترکیه شده بود. بطوری که نمی توان از تولید معماری خالص "جهان شمول" در یک فضای انتزاعی به دور از تاثیر شرایط محلی و یا از معماری خالص"محلی" حرف زد در حالی که که یک مکان به مکان های دیگر به طور کامل وابسته است. کاخ های سعدآباد و چانکایا صرفا متاثر از معماری محلی یا جهان شمول نیستند بلکه این بناها تحت تاثیر ویژگی های توامان محلی و جهان شمول شکل گرفته اند. لذا مقایسه مورفولوژیک کاخ های سعدآباد و چانکایا، بیشتر از آنکه تبعیت از محتوای معماری کیوبیک داشته باشد، صرفا تقلیدی تجددگرا از معماری غرب نبوده و سنت گذشته معماری(محلی) این کشورها کاملا کنار گذاشته نشده و به واقع در نمونه های بررسی شده مفاهیم و فرم های سنتی و مدرن برهم منبطق یا باهم سازگارشده اند.
    کلید واژگان: معماری مسکونی, کاخ سعدآباد, پهلوی اول, کاخ چانکایا, جمهوری اول
    Mohammadhamed Mousavi *, Khosrow Afzalian
    In the face of the arrival of modernism in the Middle East, the first achievement of the Republic of Turkey led by Mustafa Kemal Ataturk was disconnection from the visual symbolic past. Turkey succeeded in rebuilding itself and became a role model for its neighbor, including Iran during the Pahlavi regime. Thus, the impact of modernism on the symbolic and visual structures of the past is particularly important. Therefore, the influence of Cubic architecture on the avant-garde architecture of these two leaders isessential. The current paper aims at investigating this process and its roots. This is a qualitative comparative analytical research method with a morphological analysis strategy. Data was collected with reference to library sources. For morphological analysis and comparative study, Saad Abad and Chankaya palaces were selected. Then, the indices were determined and compared. The results show that theintercultural exchanges in the twentieth century significantly transformed the urban and residential culture in Iran and Turkey. Therefore, one cannot speak of producing "universal" pure architecture in an abstract space far from the influence of local conditions or of pure "local" architecture while one place is entirely dependent on other places. Saad Abad and Chankaya are not just influenced by local or universal architecture but rather influenced by the impact of the locally and universally features. Therefore, the morphological comparison of Saad Abad and Chankaya palaces is more than the content of the cubic architecture. It is not merely a modernist imitation of Western architecture, and the past (local) architectural traditions of these countries have not been completely abandoned, and in fact they have been interconnected or compatible with the traditional and modern concepts and forms.
    Keywords: Residential Architecture, Sa'ad Abad Palace, First Pahlavi, Chankaya Palace, First republic
  • پریچهر صابونچی*
    کاخ شاخصه تمدن و قدرت یک حکومت و عنصری اثرگذار بر ساختار شهر و جنبه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ادوار تاریخی است. امروزه گردشگری کاخ نه فقط با هدف مشاهده یک کالبد تاریخی بلکه به عنوان عنصری معنادار از جنبه نمادین تفکرات و باورهای گروه های قدرت صورت می گیرد. عدم توفیق رویکردهای جزءگرایانه برای دست یابی به جوهره اصلی فرهنگ در گردشگری کاخ نیاز به اتخاذ رویکردهای کل نگر برای درک هویت این بنا دارد. هدف از این نوشتار تبیین مفهوم کاخ و بررسی چگونگی گذر از رویکردهای جزءنگر به نگرش های کل نگر در گردشگری کاخ هاست. بدین منظور شیوه تحلیل محتوای کاخ های ایرانی و نمونه موردی قصر قاجار تهران با دو نگرش توصیفی و تبیینی و روش بررسی تحولات تاریخی به کار گرفته شده است. بر اساس یافته های پژوهش، اتخاذ رویکرد منظر در گردشگری به دلیل ماهیت کل نگر و ادراک همه جانبه، سبب خوانش و تبیین هویت کلیت کاخ به مثابه یک متن در بستر شهر می شود. تببین قصر قاجار نیز نشان می دهد که این کاخ به لحاظ کالبدی و کارکردی و معنایی در سطح خرد، میانه و کلان بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی، تاریخی و طبیعی شهر اثرگذار بوده و از آن نیز تاثیر می پذیرفته است.
    کلید واژگان: منظر کاخ, گردشگری کاخ, رویکرد منظر, قصر قاجار تهران
    Parichehr Saboonchi *
    The palace is the hallmark of civilization and power of a government and an element influencing the structure of the city and the social, political, and cultural aspects of historical periods. Today, palace tourism is done not only to observe a historical body but also as a symbolic element of the thoughts and beliefs of power groups. The failure of specificity approach to achieve the core of the palace’s tourism culture requires the adoption of holistic approaches to understanding the identity of the building. The purpose of this article is to explain the concept of the palace and to examine how to move from partial approaches to holistic attitudes in palace tourism. For this purpose, the content analysis method with two descriptive and explanatory approaches has been used in analyzing Iranian palaces and the case of Qasr-e Qajar in Tehran. According to the research findings, adopting a landscape approach in tourism due to the nature of holistic and comprehensive perception leads to reading and explaining the identity of the whole palace as a text in the city. The explanation of Qasr-e Qajar also shows that this palace has affected and has been influenced by the social, political, historical, and natural structures of the city, both physically, functionally, and semantically, at the micro, meso and macro levels.
    Keywords: Palace Landscape, Palace Tourism, Landscape Approach, Tehran Qasr-e Qajar
  • فاطمه حسن وند، میترا شاطری*، علی شجاعی اصفهانی

    کاخ جهان نما در ابتدای خیابان چهارباغ، یکی از کاخ های معروف دوره صفوی است که همچون بسیاری از کاخ های دیگر این دوره، در عهد قاجار و به صورت مشخص، حکومت ظل السلطان به طور کامل ویران شد. با کاوش های باستان شناسی در محدوده تقریبی کاخ در سال 1394 علاوه بر مشخص شدن مکان دقیق آن، تعداد قابل توجهی قطعات کاشی هفت رنگ با نقوش گیاهی به دست آمد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقوش گیاهی به کاررفته روی کاشی های کاخ ویران شده جهان نما و دستیابی به وجوه اشتراک و افتراق میان این نقوش با نقوش گیاهی کاشی های کاخ های برجامانده دوره صفوی در اصفهان و شناخت مولفه های شاخص آنها صورت گرفته است. سوالات پژوهش شناسایی نوع نقوش گیاهی غالب در کاشی های کاخ جهان نما و شباهت ها یا تفاوت های آنها با سایر نقوش گیاهی روی کاشیکاری های دیگر کاخ های دوره صفوی شهر اصفهان است. اطلاعات این پژوهش از طریق روش یافته اندوزی توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و با گردآوری اسناد و متون کتابخانه ای از یک سو و از سویی دیگر، بررسی 141 قطعه کاشی مکشوفه از کاخ جهان نما و تطبیق آنها با نقوش کاشی های کاخ های عالی قاپو، چهل ستون و هشت بهشت انجام شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد در میان نقوش گیاهی به کار رفته در کاشی های کاخ جهان نما، نقوش اسلیمی و ختایی به ترتیب، بیشترین کمیت را داشته اند و نقش های یادشده، با زیر مجموعه های وسیع، نشان از مطابقت بسیار با سایر نقوش موجود روی کاشی های دیگر کاخ های اصفهان دارند. در هر چهار بنای مورد پژوهش، بیشترین شباهت را می توان در تلفیق نقوش اسلیمی با نقوش ختایی مشاهده نمود در حالی که در برخی بخش ها، نقوش ختایی به صورت منفرد و تنها در یکی از کاخ ها به کار رفته اند.

    کلید واژگان: کاشی کاری هفت رنگ, کاخ جهان نما, کاخ های صفوی, نقوش گیاهی, نقوش اسلیمی و ختایی
    Fatehmeh Hasanvand, Mitra Shateri*, Ali Shojayi

    Jahānnāma Pavilion at the beginning of Čahārbāḡ Street is one of the famous palaces of the Safavid period, which, like many other palaces of this period, was completely destroyed during the Qajar era and specifically, the rule of Ẓell-al-Solṭān. With archaeological excavations in the approximate area of the palace in 2014, in addition to determining its exact location, a significant number of seven-color tile pieces with plant motifs were obtained. The present study was carried out with the aim of identifying the plant motifs used on the tiles of the ruined palace of Jahānnāma and finding the similarities and differences between these motifs and the plant motifs of the tiles of the remaining Safavid palaces in Isfahan and identifying their indicator Characters. The research questions are: What kind of plant motifs are mostly used in Jahānnāma Palace tiles? And what similarities or differences these plant motifs have with the plant motifs on the tiles of other Safavid palaces in Isfahan? The information of this research has been done through the method of finding and collecting library documents and texts on the one hand, and on the other hand, field investigation on 141 pieces of remained tiles from Jahānnāma Palace and compare them with the patterns of tiles of other palaces remaining from the Safavid period in Isfahan. So the research method is descriptive-analytical and comparative. The results of the research show that among the plant motifs in the tiles of Jahānnāma Palace, Eslīmī and ḵatāʾī motifs have the highest quantity, respectively, and these motifs, with their vast subsets, show that they are very similar to other motifs found on the tiles of other palaces in Isfahan. In all four researched palaces (ʿĀlīqāpū, Čehelsotūn, Haštbehešt, and Jahānnāma), the greatest similarity can be seen in the combination of Islamic motifs with ḵatāʾī motifs, while in some parts, ḵatāʾī motifs are used individually and only in one of the palaces.

    Keywords: Isfahan, Seven-color tiling, Jahānnāma Pavilion, Safavid palaces, plant motifs, Eslīmī, ḵatāʾī motifs
  • مهدی رازانی*، شاهرخ شهرسبزی، مسعود باقرزاده کثیری، سید محمدامین امامی

    آثار پایه ستون های سنگی هخامنشیان به واسطه وسعت قلمرو فرمانروایی، در مناطق مختلف ایران به ثبت رسیده است. بقایای این سبک معماری را در مجموعه آثار: پاسارگاد، تخت جمشید، نقش رستم، لیدوما و تمب بت در فارس، آثار شوش در خوزستان، آثار سنگی هگمتانه در همدان، کاخ ریوی در استان خراسان شمالی و مجموعه کاخ های هخامنشی منطقه برازجان در استان بوشهر، می توان ملاحظه کرد. معادن استخراج سنگ های این بناها عمدتا محلی تشخیص داده شده اند؛ با این حال، در استان بوشهر از دو معدن باستانی «پوزه پلنگی راهدار» و «تنگ گیر برازجان» می توان نام برد که از معدن پوزه پلنگی بیشترین استخراج و به کارگیری سنگ های سفید کرم رنگ برای کاخ های منطقه برازجان به ثبت رسیده است. مهم ترین پرسش های پژوهش پیش رو عبارتنداز این که، ساختارشناسی و ارتباط میان سنگ های سیاه-خاکستری به کار رفته در معماری هخانشی کاخ های برازجان چیست؟ اما جهت ساختارشناسی سنگ خاکستری-سیاه کاخ هخامنشی چرخاب برازجان، نمونه های این نوع سنگ از کاخ چرخاب برداشت گردید که این نمونه ها با نمونه های سنگ خاکستری-سیاه کاخ های بردک سیاه و سنگ سیاه برازجان مورد مقایسه قرار گرفتند. با بررسی های پتروگرافی مقاطع نازک به دست آمده از کاخ ها و آنالیز شیمیاییXRD و XRF روند ساختارشناسی نمونه سنگ های خاکستری-سیاه کاخ های هخامنشی منطقه برازجان وارد مرحله تازه ای گردید. نتایج مطالعات پتروگرافی حاکی از آن است که نمونه سنگ های خاکستری-سیاه کاخ چرخاب با نمونه کاخ سنگ سیاه و بردک سیاه با توجه به زمینه میکرواسپارایتی تا اسپارایتی و مقدار کم میکرایت، همچنین ساختار لایه لایه ای، با یکدیگر مطابقت دارند. همچنین ارزیابی نمونه های آنالیزی XRD و XRF این سنگ ها حاکی از آن است که نمونه های کاخ چرخاب و سنگ سیاه یکسان هستند. باتوجه به این که رد معدن کاری برای سنگ های خاکستری-سیاه در استان بوشهر تاکنون یافت نشده؛ بنابراین می توان ادعا کرد که این سنگ ها از یک معدن غیرمحلی ناشناخته، استحصال و استخراج شده اند.

    کلید واژگان: برازجان, کاخ چرخاب, کاخ بردک سیاه, کاخ سنگ سیاه, پتروگرافی, XRD, XRF
    Mehdi Razani, Shahrokh Shahrsabzi, Masoud Bagherzadeh-Kasiri, Seyed Mohammad-Amin Emami

    Due to the extent of the empire’s territory, the remains of the Achaemenid stone pillars have been registered in different parts of Iran. The remains of this architectural style can be seen in the monumental set of Pasargadae, Persepolis., Naqsh-e Rostam, Lidoma and Tomb-e Bot in Fars Province, the remains of Shush in Khuzestan Province, and stone works of Ecbatana in Hamedan, Rivi Palace in Northern Khorasan Province, and Achaemenid palaces in Borazjan region in Bushehr province. The rock mining of these monuments was recognized as local. However, in Boushehr Province, two ancient mines of Pouzepalangi Rahdar and Tang-e Gir of Borazjan Region have been named. The maximum extraction and application of the crème color stones from the Puze- Palangi mine were registered from the palaces of the Borazjan Region. However, for the geological structure of the black-gray stone of Acamenian palace in Charkhab of Borazjan, samples of this type of stone were extracted from Charkhab palace. These samples were compared with the gray-black samples of the Bardak-e Siah and Sang-e Siah Palaces of Borazjan. With the petrographic studies of thin sections obtained from the palaces and chemical analysis of XRD and XRF, the structural process of the gray-black samples of the Achaemenid palaces of the Borazjan region entered a new stage. The results of the petrography studies indicate that the gray-black stone samples of Charkhab palace corresponded to the sample of Sang-e Siah Palace and Badak-e Siah, considering the microsprite and sprite background, and the few amount micrite as well as the layered structure. Also, the analysis of the analytical samples of XRD and CRF of these stones indicates that the samples of Charkhab Palance and Sang-e Siah are the same. Given that no trace was found in the mining for the gray-black stones in Boushehr Province so far, it can be then claimed that these stones were extracted from a non-local mine.

    Keywords: Borazjan, Charkhab Palace, Bardak-e Siah Palace, Sang-e Siah Palace, Petrography, XRD, XRF
  • مهدی هوشیاری، سید مرتضی فرشته نژاد
    از معماری دوره اسلامی در ایران پیش از صفویه آثار بسیاری بجامانده که بیشتر شامل آرامگاه و بناهای مذهبی و عام المنفعه است. درواقع، در یک بازه زمانی هزارساله، از آغاز اسلام تا صفویه، کاخ چندانی از معماری ایران بجا نمانده است. حال، پرسش های اصلی این است که معماری کاخ ایرانی در این بازه زمانی از دوره اسلامی به چه شکل بوده است. ویژگی های معماری و تزئیناتی آنها چگونه بوده است. پاسخ به این پرسش ها می تواند در شناخت معماری غیرمذهبی دوره اسلامی ایران، بسیار موثر باشد. به منظور دقیق تر و محدودتر کردن کار پژوهش، دوره غزنویان انتخاب گردید، زیرا غزنویان بااینکه حکومتی ترک نژاد بودند اما پایتخت آنها غزنه، مرکزی برای شکوفایی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بوده است. بنابراین می توان در آنجا باتوجه به نفوذ فرهنگ ایرانی به جستجوی معماری اصیل ایرانی پرداخت. با شیوه کتابخانه ای و جستجو در منابع و متون مربوط به معماری اسلامی ایران و بررسی کاوش های باستان شناسی، مشخص گردید که از دوره غزنویان دو کاخ در خارج از مرزهای کنونی ایران و در افغانستان امروزی، کاوش شده است. هدف از این نوشتار، شناخت معماری این دو کاخ غزنوی و بررسی ویژگی های معمارانه و تزئیناتی آنهاست. از این رهگذر می توان پی برد که معماری کاخ ایرانی در بخشی از این دوره اسلامی که اطلاعی از معماری کاخ در آن موجود نیست، چگونه بوده و این دو بنای غزنوی تا چه اندازه از تزئینات و معماری ایرانی و یا آن گونه که برخی پژوهشگران غربی گفته اند، از کاخ های دوره عباسی در سامرا تاثیر پذیرفته اند. باتوجه به طرح چهارایوانی این دو بنا، مشخص گردید که این شکل از معماری بجز مسجد، کاروانسرا و مدرسه، در کاخ هم استفاده می شده و حتی از دیگر چهارایوانی های ایران نیز از نظر زمان ساخت قدیمی تر بوده است. با بررسی تطبیقی ویژگی های معماری و تزئیناتی آنها با برخی آثار ساسانی و کاخ های سامرا هم مشخص گردید که از معماری پیش از اسلام ایران بسیار الهام گرفته بودند و نظر به فرهنگ خراسانی و ایرانی غالب بر دربار غزنوی، معماری کاخ در آن دوره کاملا ایرانی بوده است
    کلید واژگان: کاخ, چهارایوانی, غزنویان, لشگری بازار, غزنه, سامرا
    Mehdi Hooshyari, Morteza Fereshte Nejad
    Among the many surviving architectural edifices of the pre-Safavid Islamic era in Iran, there are mainly the burial places, religious and public benefit buildings. However, as a matter of fact, throughout a time span of a thousand years, from the beginning of Islam until the Safavids, there is not a considerable number of palaces which belong to the pre-Safavid Iran. Therefore, the main questions here will be how the shape of the Iranian palace has been formed in this period of the Islamic era, and how their architectural and decorative characteristics were. Addressing these question could shed light on our understanding of the non-religious architecture during the Islamic times in Iran. To make this research as precise and limited as possible, investigations will be confined to the edifices belonging to the Ghaznavid period, because even though they were a dynasty of Turkic origin, their Capital, Ghazni was a center in which the Persian culture and language outshone. Therefore, due to the predominance of the Iranian culture, an authentic Iranian architecture could be sought for in this period. Hence, through studying the related works of scholars and the archeological findings of the excavation, we found no evidence of the mentioned palaces in Iran today; however, the studies suggest that within the cultural reach of Persia (Iran), the remains of the two Ghaznavid palaces in the modern day Afghanistan, have previously been excavated. Thus, studying the architectural and decorative features of these two palaces is the aim of this paper. In this manner, we could understand the architecture of the Iranian palace in this part of the Islamic era whose palatial architecture is not known enough; and also decide whether and to what extent they have been inspired by the Iranian Architecture, or if, as some western scholars have suggested, they were built with the influence of the Abbasid palaces of Samarra. The result of this study indicates that because of the four-Iwân plan in these buildings, this form of architecture has been used not only for the mosques, caravansaries and schools, but also in the palaces; in addition, they appears to have had precedence in terms of the construction time, over the other similar examples of four-portico buildings in Iran. Moreover, the comparative analysis between their characteristics and those of the older Sassanid instances as well as the palaces of Samarra, determines that apart from having been inspired by the pre-Islamic architecture of Iran, due to the predominant of Khorasani and Persian culture under the rule of Ghaznavids, the architectural style of the palace in this period has been completely Iranian.
    Keywords: Palace, four, Iwân plan, Ghaznavids, Lashgari Bazaar, Ghazni, Samarra
  • عباسعلی احمدی*، علیرضا انتشاری نجف آبادی
    بیشتر کاخ های دوره اسلامی ایران به دوره هایی متاخر تعلق داشت و از کاخ های قرون اولیه اسلامی، آثار اندکی برجای مانده است. با در نظر گرفتن این کاستی و در غیاب کاوش های باستان شناختی، در این پژوهش بازیایی و بازشناسی کاخ ها و باغ های قرون اولیه اسلامی اصفهان، به عنوان یکی از مراکز مهم تمدن ایرانی در فاصله قرون 1 تا 5 هجری، مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با بهره گیری از منابع مکتوب تاریخی و برخی پژوهش های معاصر انجام شده و سعی برآن دارد تا در وهله نخست وضعیت شهر اصفهان را از نظر داشتن بناهای حکومتی و کاخ ها و باغ های اعیانی و سپس هویت صاحبان این کاخ ها و باغ ها و نیز مکان گزینی آن ها را مورد بررسی قرار دهد. بر اساس نتایج حاصل شده، در اصفهان قرون اولیه اسلامی کاخ های زیادی ساخته شده بود. این اماکن در دو دسته کاخ ها و باغ های حکومتی و کاخ ها و باغ های خصوصی قرار گرفته و در سه قرن اول هجری، نمونه های حکومتی آن به حکام عرب و نمونه های خصوصی عمدتا به اشراف عرب تعلق داشته است. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری، با انتخاب اصفهان به عنوان یکی از مراکز حکومتی آل بویه، کاخ های حکومتی و خصوصی عمدتا به اعضای این خاندان تعلق گرفت. اگرچه تغییر مرکز شهری اصفهان از جی به یهودیه در فاصله قرون مورد مطالعه، تغییر مکانی نمونه های حکومتی را به دنبال داشت؛ با این وجود کاخ ها و باغ های خصوصی در هر دو مقطع زمانی، عمدتا در حاشیه جی و ساحل زاینده رود ساخته می شد.
    کلید واژگان: اصفهان, باغ, کاخ, جی, قرون اولیه اسلامی
    Abbasali Ahmadi *, Alireza Enteshari Najafabadi
    Most of the palaces of Iran's Islamic period belonged to later periods, and there are few remains of the palaces of the early Islamic centuries. Considering this deficiency and in the absence of archeological excavations, this research aims to explore and recognise the palaces and gardens of the early Islamic centuries of Isfahan, as one of the important centers of Iranian civilization between the first and 5th centuries of Hijri. It has been carried out by using historical sources and some contemporary researches and it tries to examine the situation of Isfahan in terms government buildings and noble palaces and gardens and identity their owners and location. The results showed that many palaces were built in Isfahan in the early Islamic centuries. They are divided into two categories: government palaces and gardens and private palaces and gardens. Since the first until third century of Hijri, government examples belonged to arab rulers and private examples mainly belonged to arab nobles. In the 4th and early 5th centuries of Hijri, with the selection of Isfahan as one of Al-e-Bouyeh's government centers, government and private palaces were mainly given to the members of this family. Although the change of the urban center of Isfahan from Jey to Yahudiyeh during the studied centuries, led to a change in the place of government examples; however, palaces and private gardens were built in both time periods, mainly on the edge of the river and the coast of Zayandehrud..
    Keywords: Isfahan, Garden, Palace, Jay, Early Islamic Centuries
  • روح الله مجتهدزاده*، کاوه ضیا، سید جعفر مجتهدموسوی

    کاخ استانداری خوزستان، براساس پرونده ثبتی اثر و روایت های رایج محلی، بنایی متعلق به عصر پهلوی اول است؛ اما سیمای موجود بنا با سبک رایج در کاخ های دوره پهلوی اول همخوانی چندانی ندارد و بنا را به اثری از عصر پهلوی دوم شبیه تر می سازد. در مقاله حاضر، این تناقض به بحث گذاشته و تلاش شده با استفاده از راهبرد پژوهش تاریخی، به تبیین سیر تحول و روشن ساختن ابعاد مغفول بنا اقدام شود. در این جست وجو علاوه بر بررسی بنا به مثابه شاهدی مادی، در شواهد متنی و اسناد موجود در آرشیوهایی چون مرکز اسناد ملی نیز جست وجویی هدفمند انجام گرفته و حاصل این جست وجوها به شکل گیری روایت تاریخی جامعی درباره بنا انجامیده که علاوه بر تبیین تاریخ ساخت و سیر تحولات بنا، علت تفاوت سبکی آن با سایر کاخ های هم دوره اش را نیز تبیین و اطلاعات تازه ای درباره این بنای کمترشناخته شده عرضه می کند. مطابق یافته های تحقیق حاضر، بنای کاخ استانداری خوزستان بی تردید در عصر پهلوی اول ساخته و مورد بهره برداری قرار گرفته است؛ اما در اواخر سال های 1320 و احتمالا در پی برنامه توسعه عمرانی اول تصمیم به تعمیرات و تغییراتی در این بنا گرفته می شود. این تعمیرات که تا نیمه دهه 1330 به طول می انجامد، پای سه تن از معماران برجسته تاریخ معماری معاصر ایران، یعنی محسن فروغی، علی صادق و کیقباد ظفربختیار را به این پروژه باز کرد و سیمای کاخ و منظر پیرامون آن را به کل تغییر داد. باغ مجموعه از طرح مرسوم باغ های فرنگی رایج در اواخر قاجار-اوایل پهلوی به طرح چهارباغ ایرانی و کاخ نیز از کلاه فرنگی های مرسوم در این دوره به طرحی مدرن با اشاراتی به معماری ایرانی تغییر یافت. قاعدتا موفقیت این تجربه در انتخاب چند سال بعد فروغی برای عمارت کاخ تازه تاسیس نیاوران بی تاثیر نبود. نوسازی کاخ استانداری خوزستان علاوه بر جنبه های معماری، از سایر جنبه های فنی نیز حائز اهمیت است؛ به طوری که تاسیسات این کاخ هم تماما با شیوه های مهندسی جدید نوسازی گردید. سیستم گرمایش کاخ را، که امروزه از بین رفته، شرکت بوتان و سیستم سرمایش آن را مهندس مهدی بازرگان، مهندس تاسیسات و فعال سیاسی مشهور معاصر، طراحی کردند.

    کلید واژگان: معماری معاصر ایران, اهواز, کاخ استانداری خوزستان, محسن فروغی
    Rouhollah Mojtahedzadeh *, Kaveh Zia, Seyed Jafar Mojtahed Musavi

    The Khuzestan Governor's Palace, generally recognized as a building from the first Pahlavi period, displays architectural features that align more closely with the second Pahlavi era than the typical style of the first Pahlavi palaces. This article addresses this architectural discrepancy by conducting a historical investigation into the palace's origins and transformations, revealing new insights about its development. According to the findings, while the Governor's Palace was originally constructed and utilized during the first Pahlavi era, significant renovations were undertaken in the late 1940s. These modifications likely occurred in connection with Iran's First Construction Development Plan and involved a decision to repair and modify the structure extensively. These renovations introduced substantial and sweeping changes within a short timeframe, with the project overseen by three prominent contemporary Iranian architects—Mohsen Foroughi, Ali Sadegh, and Keyqobad Zafar Bakhtiar. The architectural plans for the renovation, prepared by these architects, were executed under the direct supervision of Foroughi and Sadegh between 1954 and 1956, thus transforming the Khuzestan Governor's Palace into an early example of palace construction influenced by second Pahlavi aesthetics. One notable aspect of this renovation was the comprehensive redesign of the palace gardens and surrounding landscape. Foroughi and Sadegh replaced the existing Western-style garden, common in the late Qajar to early Pahlavi periods, with an Iranian Charbagh design. Additionally, the architectural style of the palace itself was transformed from a neoclassical pavilion structure to a modernized design with elements referencing traditional Iranian architectural motifs. This renovation project, which was among the first of its kind during the second Pahlavi era, may have paved the way for Foroughi's later architectural work, including his designs for the Niavaran Palace, and contributed to the evolution of modern Iranian architectural practices. In addition to its architectural significance, the renovation of the Khuzestan Governor's Palace involved considerable advancements from a technical and engineering perspective. The palace facilities were thoroughly upgraded using innovative engineering methods of the time. Bhutan Company designed the heating system, which, though no longer intact, represented cutting-edge technology. Additionally, Mehdi Bazargan, a prominent mechanical engineer and contemporary political activist, designed the cooling system. These technological updates significantly altered the palace's infrastructure, enhancing its functionality to meet modern standards. Today, the transformation of the palace has left only the basement as a visible remnant of the original Pahlavi construction. This research thus provides a deeper understanding of how historical renovations can reshape a structure's identity, blending elements of different architectural periods to reflect Iran's evolving heritage.

    Keywords: Contemporary Architecture Of Iran, Ahvaz, Governor Palace, Mohsen Foroughi
  • کاربست آمیخته بازاریابی در کاخ موزه های تهران / مطالعه موردی: مجموعه های فرهنگی تاریخی سعدآباد، نیاوران و کاخ گلستان
    نجلا حریری*، ملیحه علیین، زهرا اباذری
    هدف
    پژوهش حاضر به تعیین میزان کاربست آمیخته بازاریابی در کاخ موزه های تهران (گلستان، سعدآباد و نیاوران) پرداخته است.
    روش پژوهش: پژوهش حاضر پیمایشی-تحلیلی است و جامعه آماری آن از بازدیدکنندگان و کارکنان کاخ موزه های بررسی شده انتخاب شدند. تعداد 386 نفر بازدیدکننده و 102 نفر از کارکنان در کاخ موزه های سعدآباد، نیاوران و کاخ گلستان براساس نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته است.
    یافته ها
    با توجه به یافته ها، میانگین کاربست آمیخته بازاریابی از دیدگاه بازدیدکنندگان کاخ موزه ها 59/113، و از دیدگاه کارکنان 76/125 بود که هر دو میانگین از حد متوسط بالاتر است. از بین هفت مولفه آمیخته بازاریابی ازلحاظ میزان کاربست از دیدگاه بازدیدکنندگان و کارکنان، مولفه شواهد فیزیکی (به ترتیب با میانگین های 99/31 و 47/32) به طور معنا داری بیش از سایر مولفه هاست و مولفه فرآیند (به ترتیب با میانگین های 42/6 و 36/7) کمترین میانگین را دارد.
    نتیجه گیری
    کاربست آمیخته بازاریابی با توجه به بالاتربودن میانگین های به دست آمده از حد متوسط، شرایط مطلوبی را نشان می دهد. با توجه به غنای بی بدیل گنجینه های موزه ای ایران و اهمیت این مجموعه ها در شناساندن پیشینه تاریخی کشور، این یافته ها نکات امیدبخشی دربردارد که آینده مناسبی را برای ترویج آشنایی و بازدید گردشگران داخلی و خارجی از نقاط دیدنی ایران ترسیم می کند.
    کلید واژگان: آمیخته بازاریابی, کاخ سعدآباد, کاخ گلستان, کاخ موزه, کاخ نیاوران
    Nadjla Hariri, Malihe Elieen, Zahra Abazari
    Purpose
    This research aimed to determine the applicability of marketing mix strategies in the palace-museums of Tehran, namely Golestan, Sadabad and Niavaran.
    Method/Research Design: A survey was conducted among 386 visitors and 102 staff members. Data gathering tool was a questionnaire.
    Findings: The mean value of the marketing mix was 113.59 and in point of view of staff was 125.76 in the views of visitors and staff correspondingly (in both of above the average). With regard to application of the seven components of the marketing mix, visitors and staff, with the average of 31.99 and 32.47 correspondingly, the physical evidence component dramatically received the highest points, while the process component, with 6.42 and 7.36 on average by the visitors and the staff respectively, received the lowest points.
    Conclusion
    Considering to the richness of palace-museums in Tehran, our findings show a promising future for the application of mixed marketing techniques to attract customers.
    Keywords: marketing mix, Golestan palace, palace-museums, Sadabad palace, Niavaran palace
  • امیراعلا عدیلی*، عبدالله جبل عاملی، مهسا حیدری
    دوران صفویه دورانی درخشان در تاریخ شهرسازی و معماری ایران است که کاخ های بناشده در این دوران از لحاظ معماری بسیار بااهمیت بوده و باقی مانده های آنها آثاری بسیار باارزش در متن شهرها هستند. حال اینکه، بعضا کاخ های ویران شده نسبت به کاخ های باقی مانده، برتری های ویژه ای داشته اند. دریافت و تکمیل تصویری کالبدی و اجتماعی از شهر و بناهای تاریخی، با مراجعه به متون ادبی، تاریخی، عکس ها و تصاویر به جای مانده در دوره زمانی مشخصی از شهر امکان پذیر است.
    دوران قاجاریه زمان حاکمیت مسعودمیرزا ظل السلطان، در اصفهان بی توجهی به معماری به اوج خود می رسد، تاحدی که به دستور وی آثار ارزشمند معماری ازجمله کاخ هفت دست، آیینه خانه و عمارت نمکدان، در باغ سعادت آباد با خاک یکسان شدند؛ که در این پژوهش بر بازآفرینی تصویری کاخ آیینه خانه تاکید شده است. در این مقاله نقشه های اولیه بنای صفوی که در دوره قاجار ترسیم شدند و همچنین پلان دوره قاجار همراه با تغییرات در این دوره، مجددا در مقیاس واقعی ترسیم شده و با تحلیل و مقایسه مدارک، عکس ها و این نقشه ها ارکان و اجزاء ساختمان کاخ صفوی تکمیل و نقشه های نهایی به صورت پلان، نماهای شرقی، غربی و جنوبی، ترسیم شده و مراحل شکل گیری کاخ به صورت سه بعدی نمایش داده شده است.
    مقاله پیش رو از نوع تحقیق بنیادی- نظری است که اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش کتابخانه ای گردآوری شدند و با رویکرد قیاسی و استدلال موردتجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نیز به روش تاریخی- توصیفی با استفاده از اسناد و مدارک معتبر و تحلیل محتوای متون تاریخی به شناخت و تحلیل کاخ آیینه خانه پرداخته می شود. با مقایسه و تحلیل بناهای مشابه دوران صفوی تصاویری تحلیلی از کاخ آیینه خانه، از سازه تا جزئیات معماری آن، با استفاده از نرم افزار های کامپیوتری ارائه شده است. درنهایت، نتایج به دست آمده می تواند ضمن کمک به تعیین محدوده و حفظ حریم ابنیه ازبین رفته ، نشانه های مستندی را برای انجام تحقیقات باستان شناسی بعد فراهم آورد. همچنین به تکمیل تصویر شهر اصفهان در دوره صفویه و امروز و نیز تقویت جاذبه های فرهنگی و گردشگری شهر کمک شایانی خواهد شد.
    کلید واژگان: بازآفرینی تصویری, کاخ های صفوی, کاخ آیینه خانه, باغ سعادت آباد, اصفهان
    Amirala Adili *, Abdollah Jabal Aameli, Mahsa Heidari
    Safavid era is a glorious period in the history of Iranian urbanization and architecture in which the gardens and palaces constructed in the mentioned era have been architecturally very important and their remains such as Naqsh-e Jahan Square, Hashtbehesht garden and palace, Chehelsotoon palace, etc. have been valuable works in the city texture. However some ruined palaces in Isfahan are superior to the remained ones .And also it is possible to perceive and complete a fabric and social illustration of the city and its historical buildings through referring to the literal and historical texts, pictures and photos remained from the certain period of the city. During the governance of Mass’oud Mirza Zell-e Soltan, the governor of Isfahan in Qajar era, inattentiveness to the architecture had been reached to its culmination; to such an extent that the valuable works of architecture such as Haft Dast palace, Ayeneh Khaneh (Mirror hall) palace and Namakdan building in Saadatabad garden were ruined by his order. So the visual recreation of Ayeneh Khaneh has been focused in this research. The preliminary plans drawn in Qajar era from this Safavid building, and also the plans which involve the changes to the building in Qajar era, have been drawn secondly in the real scale. The elements and components of this Safavid palace have been completed through the analysis and comparison of the documents, images and the mentioned drawings. Final drawings as plans, East, West and South elevations were provided and the process of palace construction was presented in 3D display. This article is a theoretical and fundamental research that its basic data was collected from library sources and was analyzed by the means of deductive approach .In this research the Ayeneh Khaneh has been identified and analyzed by historical – descriptive method and using authentic documents and content analysis of the historical texts. And also some analytical illustrations of Ayeneh Khaneh, from its structure to the architectural details, have been represented by the means of computer softwares. Finally, the obtained results can provide documentary evidences to future archeological studies and also contribute to determine the buffer zone of ruined buildings. It also worthily contributes to completion of the city image in Safavid era and also contemporary period, as well as promotion of cultural and tourism attractions of the city.
    Keywords: visual recreation, Safavid palaces, Ayeneh Khaneh palace, Saadatabad garden, Isfahan
  • علی شجاعی اصفهانی*

    کاخ جهان نما از بناهای شاخص دوران شاه عباس صفوی در ابتدای خیابان چهارباغ بود که توسط ظل السلطان در سال 1314 قمری تخریب گردید. بنا بر اسناد تصویری و نوشتاری به عنوان یک کاخ دروازه مشابه با کاخ عالی قاپو، ورود به خیابان چهارباغ را برای اهل دربار ممکن می ساخت. با توجه به مشخص بودن محدوده آن، شناسایی محل دقیق و چگونگی ساخت و تزیینات کاخ در فصل اول کاوش (اسفند 1393 تا اردیبهشت 1394) مد نظر قرار گرفت. به این ترتیب مشخص شد هشت پایه سنگی که بخشی از کاخ روی آنها قرار داشته بود محدوده شمالی جنوبی آن را مشخص می کنند، همچنین شواهد مربوط به تزیینات بیرونی و داخلی کاخ و بخش هایی از کف پوش شمال کاخ تا حدودی وضعیت این بنای مربوط به قرن یازدهم هجری قمری را بازگو می کند. فهم محل دقیق شروع خیابان چهارباغ که بعد از کاخ شروع می شده است، طول شمالی جنوبی کاخ و شواهد قبل از دوره صفوی و حتی قبل از اسلام نشان از اهمیت محوطه در مرکز شهر اصفهان دارد. در مطالعه اخیر تلاش شد تا با انطباق اسناد و منابع مکتوب، کاوش های میدانی و مطالعات آزمایشگاهی بتوان شناخت جامعی از این بخش دولت خانه صفوی و شهر اصفهان به دست آورد. به علاوه بررسی کنونی خبر از آن دارد که با وجود تخریب گسترده آثار در بعد از دوره صفوی و نوسازی های شهری دوران اخیر، همچنان بر پایه مدارک باستان شناسی و انجام باستان شناسی شهری می توان شواهد قابل قبولی از گذشته شهر به دست آورد که در فهم و شناخت آن راهگشا است و در منابع مکتوب نشانی از آنها یافت نمی شود.

    کلید واژگان: اصفهان, کاخ جهان نما, خیابان چهارباغ, دولتخانه صفوی, باستان شناسی شهری
    Ali Shojaee Esfahani *

    As a part of urban planning and during the construction of the underground railroad of Charbagh Street, an excavation was carried out from February to May 2015 to detect the location of Jahan Nama Palace, which was destroyed in 1935. The excavation resulted in a better understanding of the Safavid governmental house, Dowlatkhana, and Charbagh Street itself. The discovered materials belong to the pre-Islamic, pre-Safavid, Safavid, and post-Safavid periods. This article studies the architecture and artifacts, which were discovered during this excavation, of Jahan Nama Palace. Although the excavation had the usual limitations, such as time, resources, and space, it provides us with a comprehensive picture of the palace, the governmental house, and Charbagh Street. In a larger view, the results also help us locate other destroyed structures of the city more accurately. The pre-Safavid findings, which at the time were out of the city walls, represent details, which were previously unknown to us, of the suburbs of Isfahan in the middle ages. The discovery of the remains of Jahan Nama Palace, together with the maps and descriptions provided by historians and travelers, provides a framework for the planning of future investigations and the identification of related features of the city in pre- and post-Islamic era. These results demonstrate the importance of such investigations for our understanding of the historical cities of Iran. The discovery of pre-Safavid structures and pre-Islamic materials also underlines the importance of this part of the Isfahan Plain during earlier periods.

    Keywords: Isfahan, Safavid dynasty, Dowlatkhana, Jahan Nama Palace, Archaeological excavation
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
متن مطلب
نوع نشریه
  • علمی
    522
اعتبار نشریه
زبان مطلب
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال