-
این مقاله به بررسی مفهوم تناقض، قانون عدم تناقض و تناقض باوری در منطق غیرکلاسیک می پردازد. بررسی تفاوت های موجود در تعریف تناقض و تبعات آن در باب پذیرش یا رد قانون عدم تناقض، هدف اصلی این نوشته است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود، با توجه به تلقی های متفاوتی که در مورد معنای تناقض در منطق جدید وجود دارد، چگونه می توان تناقض باوری را معقول دانست. در ابتدا به معرفی اصطلاحات لازم پرداخته شده است. سپس، بین برخی تعریف های ارائه شده درباره تناقض، مروری اجمالی و مقایسه ای شده است. در این بخش نشان داده می شود، بسته به آنکه چه تلقی از تناقض داشته باشیم، می توان بیان های متفاوتی از تناقض باوری داشت. در بخش بعد به دلائل موافقان قانون عدم تناقض پرداخته شده و سعی می شود با توجه به تعریف های ارائه شده در بخش قبل، به آنها پاسخ داده شود. درنهایت نیز نشان داده می شود که دلیل رویکردهای نو به پذیرش تناقض، در استفاده از روش های دلالت شناختی به جای هستی شناختی، منطق های چندارزشی، ابهام و نظریه های بدیل صدق نهفته است.
کلید واژگان: تناقض, قانون عدم تناقض, تناقض باوری, فراسازگاریThis article examines the concept of contradiction، law of non-contradiction and dialetheism in non-classical logic. The main purpose of this paper is examining different definitions of the concept of contradiction and the influence of such differences in accepting or rejecting the low of non-contradiction. Here I try to show، by appealing to an especial conception of contradiction، that how it is possible to make dialetheism plausible. In section 1، basic terms are introduced. Section 2 covers different definitions of contradiction. This section shows that according to diverse conceptions of contradiction، we could have different notions of dialetheism. In section 3، I review most important arguments of the proponents of the low of non-contradiction and try to refute them on the basis of the definitions of section 2. Finally it will be showed that new approaches to dialetheism is due to using semantic instead of ontology، multi-valued logic، vagueness and alternates theory of truth.Keywords: Contradiction, Law of Non, Contradiction, Dialetheism, Paraconsistency -
دوحقیقت باوری(dialetheism) دیدگاهی است که می گوید برخی از تناقض های صادق وجود دارند. ازآنجایی که در منطق سنتی(ارسطویی-کلاسیک) اصل امتناع تناقض(LNC) معتبر و برقرار است، این دیدگاه چالش برانگیز است. در این مقاله سعی می شود که مسئله ی اساسی دوحقیقت باوری توضیح داده شود، و استدلال ها و انگیزه های گراهام پریست را در عدم پذیرش اصل امتناع تناقض و روی آوردن به منطق های فراسازگار بررسی شود. بنابر این، در بخش های پی در پی، سعی می کنیم وجود دوصدقه ها یا تناقض های صادق را در نظام های حقوقی، زبان طبیعی و زبان فرمال و جهان خارج نشان دهیم و دلایل پریست برای پذیرفتن آن ها و نقد وی از دیدگاه های رقیب را بیان کنیم. با انجام این کارها به نظر می رسد برای مان مشخص می شود به شرط آنکه نقضی بر استدلال های پریست وارد نباشد، دیدگاه پریست در پذیرش تناقض های صادق، می تواند پذیرفتنی یاشد.
کلید واژگان: دوحقیقت باوری, گراهام پریست, اصل امتناع تناقض, منطق فراسازگارLogical Studies, Volume:10 Issue: 2, 2020, PP 217 -238Dialetheism is the view that some (and not all) contradictions are true. Since in classical logic the principle of impossibility of contradiction (the Law of Non-Contradiction, i.e., LNC) is widely accepted, the challenge between dialetheism and classical logic surely occurs. In this paper we have tried to explain the main problem of dialetheim and also examined Graham Priest’s arguments against LNC and his advocating to paraconsistent logic. Accordingly, Priest’s examples of dialetheic propositions in some systems such as Law, Natual and Formal Languages and Actual world are examined and criticized. The result is that if Priest’s argument be sound dialetheism may be acceptable. Dialetheism is the view that some (and not all) contradictions are true. Since in classical logic the principle of impossibility of contradiction (the Law of Non-Contradiction, i.e., LNC) is widely accepted, the challenge between dialetheism and classical logic surely occurs. In this paper we have tried to explain the main problem of dialetheim and also examined Graham Priest’s arguments against LNC and his advocating to paraconsistent logic. Accordingly, Priest’s examples of dialetheic propositions in some systems such as Law, Natual and Formal Languages and Actual world are examined and criticized. The result is that if Priest’s argument be sound dialetheism may be acceptable.
Keywords: Dialetheism, Priest, LNC, paraconsistent logic -
تناقض باوری دیدگاهی است که ادعا می کند برخی تناقض ها صادق (یا موجه) هستند. تناقض باور سعی می کند تناقض های مورد نظر خود را از استدلال های صحیحی بیرون بکشد. منتقدان در تلاشاند که اولا ناصحیح بودن استدلال های تناقض باوری را نشان دهند، ثانیا سعی می کنند یک سری استدلال های کلی عیله تناقض باوری مطرح نمایند. در این مقاله، به بررسی و نقد تناقض باوری، به خصوص آرای گراهام پریست، پرداخته شده است.
کلید واژگان: تناقض باوری, پارادوکس, گراهام پریستDialetheism is the claim that some contradictions are true (or justified). Dialetheist tries to deduce these contradictions from valid arguments. The critics, on the other hand, try to prove, firstly, that such arguments are unsound, and secondly, they present some general arguments against dialetheism. This paper examines disletheism, while focusing on Graham Priest’s views. -
تناقض باوری[1] دیدگاهی است که پاره ای از تناقضات را صادق می داند. این دیدگاه که بیشتر با نام گراهام پریست[2] همراه است، یکی از بنیادی ترین و اساسی ترین اصول، یعنی اصل عدم تناقض[3] را انکار می کند؛ در حالی که از زمان ارسطو بیشتر فیلسوفان معتقد بودند که این اصل اساسی ترین اصل در اندیشه بشر و نخستین پایه در سازمان فکری وی است. به باور پریست، هیچ دلیل قاطعی برای پذیرش اصل عدم تناقض وجود ندارد. از این رو در پاره ای موارد می توان وجود تناقض را پذیرفت. او برای تقویت مدعای خود به شواهدی روی می آورد که می توان آنها را به سه دسته تاریخی، تجربی و عقلی تقسیم کرد. نوشتار پیش رو، نخست به بیان شواهد تجربی و عقلی پرداخته و سپس نقد های مربوط به ادعای تناقض باوری را شرح داده و مورد ارزیابی قرار می دهد.
کلید واژگان: اصل عدم تناقض, تناقض باوری, تناقض صادق, شواهد تناقض باوری, نقد تناقض باوریDialetheism is the view that some contradictions are true. Being usually associated with the name of Graham Priest, this theory rejects the principle of non contradiction which, according to most philosophers following Aristotle, is the most fundamental principle in human thought. According to Priest, there is no good reason to accept the principle of non-contradiction and thus one can, in some cases, agree with the idea of the existence of contradiction. To prove his claim, he turns to some evidence that can be divided into three groups: historical, empirical and intellectual. The present article deals with empirical and intellectual evidence and relates and assesses the criticisms leveled against dialetheism.Keywords: principle of non-contradiction, dialetheism, true contradiction, reasons for dialetheism, critique of dialetheism -
در این مقاله سعی می کنیم که منطق و متافیزیک هگل را در قلمروی منطق جدید بازسازی کنیم. گراهام پریست مدعی است که می توان منطق هگل را با خوانشی فراسازگار از منطق جدید که به دوحقیقت باوری موسوم است تطبیق کرد و او حکم به دوحقیقت باور (dialetheist) بودن هگل می دهد. در این مقاله، ابتدا گزارش پریست را از دیالکتیک و تناقض دیالکتیکی هگل توضیح می دهیم و سپس دلایل او را له مدعای بالا بررسی می کنیم. برای اینکه بتوانیم مقایسه ای میان دوحقیقت باوری و منطق هگل داشته باشیم، به اختصار و به صورت غیر فنی معناشناسی (semantics) یک منطق دای التیک (dialetheic) را توضیح می دهیم. در انتها با ایجاد یک پرسش و نقد، سعی می کنیم ادعای پریست را به چالش بکشیم یا دست کم راه را برای بازگشایی مجدد مسئله باز کنیم و به این نتیجه برسیم که منطق و متافیزیک هگل را نمی توان با منطق فراسازگار دوحقیقت باورانه مدل کرد.
کلید واژگان: هگل, دوحقیقت باوری, گراهام پریست, دیالکتیک, منطقIn this paper, we will try to reconstruct Hegel’s logic and metaphysics through the modern logic. Graham Priest has claimed that we can read Hegel’s logic with the paraconsistent approach to logic, specially Dialetheism; he calls Hegel a Dialetheist. At first, we report Priest’s account on Hegel’s dialectic and his notion of dialectical contradiction; also, we try to analyze Priest’s argument for calling Hegel a Dialetheist. To achieve the proper comparison between Hegel’s logic and Dialetic one, we explain, non-technically, the simple semantics of a Dialetic logic. And finally, we establish a criticism of Priest’s account in order to reopening the question about Hegel’s being Dialetheist.
Keywords: Hegel, Dialetheism, Graham Priest, Dialectic, Logic -
در این مقاله، له این امر استدلال خواهد شد که هگل متعهد به تریویالیسم است. در دهه های گذشته با توجه به رونق گرفتن بازخوانی فیلسوفان کلاسیک در محکمه ی منطق جدید، بازسازی هگل نیز از این جریان مستثنی نبوده است. گراهام پریست منطق دان و فیلسوف مطرح معاصر خوانشی فراسازگار از منطق هگل ارایه می دهد و سعی دارد نشان دهد فراسازگار دانستن نظام اندیشه ای هگل می تواند هم غنای اندیشه ی او را نشان دهد و هم می تواند منجر به دفاع موجهی از اندیشه های او در جامعه ی امروزه ی منطق شود. این خوانش پریست از هگل مخالفانی دارد که معتقدند خوانش فراسازگار از نظام منطقی هگل می تواند تردید آمیز باشد. در این مقاله من علاوه بر توضیح خوانش پریست و مطرح کردن نقدی به خوانش او از جانب مخالفانش، در انتها استدلال خواهم کرد که هگل را می توان یک تریویالیست دانست و نه فیلسوفی با درک فراسازگار از منطق . نیز به عنوان نکته ی نهایی مقاله استدلالی در دفاع از تریویالیزم را مطرح خواهیم کرد.کلید واژگان: هگل, گراهام پریست, منطق فراسازگار, تریویالیزم, منطق جدیدLogical Studies, Volume:11 Issue: 2, 2021, PP 173 -188In this paper, I will argue for this claim that Hegel's logic implies Trivialism. In recent decades among scholars, there is a special interest in rereading classic philosophers through the modern logic, also about Hegel this story is true. Graham Priest, a contemporary philosopher and logician, had claimed that we can find Hegel's logic in a paraconsistent way. More specifically, Priest said Hegel's logic is committed to Dialetheism. His claim has some opponents(such as Michela Bordignon) who say Hegel's being dialetheist has some requirements such as commitment to the third truth-value (Glutty value) and this is a dubious presupposition. Bordignon had claimed that in Hegel's logic, there is only one truth-value: true. In three-part of this paper, I will report and criticize accounts of Priest and his opponents, then I will establish an argument for Hegel's being Trivialist, respectively. And finally, I will try to explain what Trivialism is and I will give a reason for defense of it.Keywords: Hegel, Graham Priest, paraconsistent logic, Trivialism, Modern logic
-
در کتاب خوشامدگویی به تناقض نوشته ی رحمان شریف زاده - که به کمک آرای گراهام پریست از صدق برخی تناقض ها در جهان محقق دفاع می کند - از نظر ظاهری (مثل ویرایش ادبی و...) به ندرت به مشکلی برمی خوریم. ما در این نوشتار بیش تر به تحلیل و ارزیابی محتوایی اثر پرداخته و - افزون بر چند پیش نهاد - در مواردی دیدگاه های نویسنده و/یا تناقض باوران را به چالش کشیده ایم. مثلا گفته ایم که پارادوکس پیش گفتار و حالات مرزی مورد بحث را نمی توان تناقضی واقعی به شمار آورد. هم چنین، برای اعتقاد به تناقض باوری به امر خلاف شهودی چون واقع سلبی نیازی نیست. در بررسی منطق پارادوکس به اصلاح جدول ارزش نقیض و استلزام منطقی پرداخته ایم: به جای t = f ، p = p و f = t باید گفت: t = f ˅ p، p = t ˅ f و f = t ˅ p؛ در حالت های t→p، p→p و p→f نیز به جای ارزش p باید گفت: t˅f. بر پایه ی این اصلاح ها، اشکال بر اعتبار قاعده ی وضع مقدم در منطق پارادوکس وارد نیست. در مجموع، خواهیم دید که وجود چنین کتابی در زبان فارسی ضروری است.کلید واژگان: تناقض باوری, پارادوکس پیش گفتار, حالات مرزی, جدول ارزش نقیض و استلزام منطقی, وضع مقدمDefending the truth of some contradictions in the actual world by means of Graham Priest’s views, “To Welcome Contradiction” written by Rahman Sharifzadeh is rarely problematic in the appearance - i.e in the edition. In addition to some suggestions, we have evaluated the content of the book and criticized the views of the author and/or the dialetheists in some cases. We have shown, for example, that the preface paradox and some borderline cases cannot be regarded as true contradictions. Again, there is no need to accept such counterintuitive affairs as negative facts to believe dialetheism. In evaluating the logic of paradox, we have corrected the truth table for the logical negation and implication: instead of saying t = f, p = p and f = t, we must say: t = f ˅ p, p = t ˅ f and f = t ˅ p; and instead of the truth value of p for t→p, p→p and p→f, we must say: t ˅ f. On the basis of such corrections, the objection to the validity of modus ponens rule in the logic of paradox is answered. All in all, the book is a necessary one in Persian.Keywords: Dialetheism, The Preface Paradox, Borderline Cases, Truth Table for the Logical Negation, Implication, Modus Ponens
-
مقاله حاضر اثر گراهام پریست، منطقدان و نویسنده معاصر است. وی در این مقاله می خواهدبر این اجماع که «اجتماع نقیضین محال است»، نقطه پایان نهاده، آن را نه تنها محتمل، بلکهمحقق نشان دهد. برای این منظور، به مواردی اشاره می کند که تناقض نما هستند و این موارد رامختص به زمان و مکان خاص نمی داند. از سویی دیگر، ادله اقامه شده بر استحاله اجتماع راخالی از اشکال نمی بیند. آنگاه وی نتیجه می گیرد که برخی تناقض ها محال نیستند و به تعبیردیگر، برخی امور هم صادق اند و هم کاذب.
مترجم به نقد این دیدگاه پرداخته و از استحاله اجتماع نقیضین دفاع می کند. برای این منظور،نخست به بررسی ادله ارسطو در این باب پرداخته، آنها را نه استدلال اصطلاحی، بلکه تنبه بریک امر بدیهی تلقی کرده، به توجیه برخی موارد مورد تمسک نویسنده اشاره می کند. سپسنتیجه می گیرد که استحاله اجتماع نقیضین برای هر عقلی و عاقلی در هر ظرف و مکانی بدیهیاست و تنها مشکل عدم تصور درست آن می باشد.
کلید واژگان: تناقض باوری, فراسازگاری, ارتفاع نقیضین, عقلانیت, پارادوکس, اجتماع نقیضینThe article by Graham Priest, the contemporary logician and writer, seeks not only to deny the widely-held logical principle of non- contradiction (the principle that the conjunction of a proposition and its negation is impossible), but also to assert both the possibility and existence of contradictions. To affirm his position, he brings to light some paradoxical cases (propositions), which belong neither to any specific time nor place. He gives some examples from both western and eastern philosophies. On the other hand, he states that all arguments for the principle in question are prone to objections, and concludes that some contradictions are possible, or in other words, some propositions are both true and false. The author makes some remarks on Priest's view of contradictions, insisting that the conjunction of a proposition and is negation is impossible. To prove this, he examines some arguments given by Aristotle and considers them as hints at a self-evident matter instead of technical arguments. Elaborating on some propositions Priest uses to establish his position, the author concludes his discussion by stating that the impossibility of contradictions is self-evident to any mind or common sense, at any time or place. The only difficulty arises from the fact that it has been misconceived by some thinkers and much of its denial comes from the very misunderstanding. -
تلاش صدرالمتالهین برای ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان، وی را با دشواری هایی مواجه کرده است که برخی از آنها توسط خود وی مورد توجه قرار گرفته و برخی را می توان با توجه به مذاق و مبانی وی کنکاش کرد. یکی از این دشواری ها عبارت است از انطباق تجربه عارفانه وحدت وجود با قاعده تناقض. این ادراک حضوری که یگانگی مخلوقات با خالق و در عین حال دوییت آنها را مدعی است، قاعده منطقی- فلسفی امتناع تناقض را به چالش می کشد. هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که صدرالمتالهین چه راه کاری برای این اشکال داشته است؟ هرچند وی در آثار متاخر خود به وحدت شخصی وجود قایل شده، اما به نظر می رسد نظریه وحدت تشکیکی وجود - علی رغم عدم تصریح خود ملاصدرا - راه حلی از جانب وی برای خروج از این اشکال بوده است. با این حال، روش توصیفی و تحلیل انتقادی نگارندگان حاکی از عدم کفایت این نظریه برای حل این تناقض نما است. منطق باور نیز نمی تواند برای خروج از این اشکال راهگشا باشد. نگارندگان نشان داده اند که براساس مبنای صدرالمتالهین در مسیله وجود ذهنی، قاعده امتناع اجتماع متناقضین در عوالم غیرمادی مضیق شده و امکان جمع برخی امور متقابل در آن فراهم می باشد و از این رهگذر می توان در حل تناقض نمای وحدت وجود نیز بهره جست. در مجموع، روشن است که ملاصدرا نه می خواسته و نه - با توجه به مبانی فکری خود- می توانسته تناقض باوری و نقض قاعده تناقض را پذیرا باشد.
کلید واژگان: تناقض باوری, عرفان, قاعده تناقض, وحدت وجود, شطحMullā Ṣadrā’s attempt to reconcile philosophy and mysticism has faced him with several difficulties, of which some are noticed by him and some could be explained according to his taste and principles. One of the difficulties is the incompatibility of the mystical theory of Unity of Existence with the law of contradiction. This perception of presence, which claims the oneness of creatures with the Creator and at the same time their duality, challenges the logical-philosophical law of noncontradiction.The purpose of this paper is to answer the question of what solution could Mullā Ṣadrā have for such a problem. Although he has emphasized on the theory of Personal Unity of Existence in his late works, it seems that the theory of Analogical Unity of Existence –despite Ṣadrā’s lack of clarification– was a solution from his side to get rid of this problem. The authors’ descriptive method and critical analysis, however, indicates the insufficiency of this theory for solving this paradox. The logic of belief, also, cannot be a a solution for this problem. The authors, finally, have shown that on the basis of Mullā Ṣadrā’s principles in the issue of mental existence, the rule of impossibility of coexistence of two contradictories in immaterial worlds has been narrowed down and the possibility of coexistence of some incommensurable things is available in that arena. This way, he can solve the paradox of the unity of existence. All in all, it is clear that Mullā Ṣadrā neither wanted nor - –considering his intellectual foundations– was capable of accepting dialetheism and the violation of the law of noncontradiction.
Keywords: Dialectic, mysticism, Law of Contradiction, unity of existence, Šaṭaḥ (ecstasy) -
نشریه خردنامه صدرا، پیاپی 113 (پاییز 1402)، صص 113 -128
هرچند اصل مسیله حرکت نیز چالشهای متعددی را در تاریخ فلسفه رقم زده، اما حرکت جوهری بعنوان نقطه عطف حکمت متعالیه، آبستن مناقشات مضاعفی است که قابل پیگیری در مانیفست تناقض باوری است. یکی از این چالشها از دست رفتن اینهمانی موضوع در بستر حرکت و بتبع آن، تحقق حالتهای مرزی و بوجود آمدن معمایی است که در ادبیات فلسفی به دشواره ابهام شهرت یافته است. این مناقشات، خود زاینده پارادوکسهایی هستند که تناقض باوران معاصر، آنها را شواهدی بر وجود تناقض در جهان خارج میدانند. نمود این چالشها و ارتباط آنها با حرکت جوهری، مسیله نوشتار حاضر است. از آنجا که تغییر و تبدل صور نوعی در بستر حرکت جوهری نه دفعی بلکه از نوع تدریجی و اتصالی است، فقدان مرز در مراحل مختلف حرکت، زمینه ساز صدق دو ماهیت مختلف در آن واحد، بر موضوع واحد میگردد که این خود، مستلزم تناقض است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل انتقادی نشان میدهد که صدرالمتالهین به هر دو چالش پاسخ داده است. او چالش اینهمانی را با ایده «ماده مع صوره ما» پاسخ داده و چالش ابهام را به قصور ادراک ما از تطابق ماهیت با همه انحاء هستی، ارجاع داده است.
کلید واژگان: حرکت جوهری, اینهمانی, ابهام, تناقض باوری, ملاصدراKheradname-ye Sadra, Volume:29 Issue: 113, 2023, PP 113 -128Although the problem of motion has created various challenges in the history of philosophy by itself, the trans-substantial motion as the turning point of the Transcendent philosophy is prone to some additional challenges that can be followed in the manifest of dialetheism. One of these challenges is the loss of the identity of subject in the context of motion and, following this, the realization of borderline-states and the appearance of a paradox known as the problem of ambiguity in philosophical literature. Such debates themselves lead to paradoxes that contemporary dialetheists consider as evidence for the existence of contradiction in the outside world. The manifestation of such challenges and their relationship with the trans-substantial motion is the focal problem of the present paper. Since any change in archetypal forms in the cradle of trans-substantial motion is of the gradual and continuous type rather than the sudden type, the absence of a borderline at various stages of motion paves the way for the truth of two different quiddities at the same time for one subject, which necessitates contradiction by itself. Following a critical descriptive analytic method, this study reveals that Mullā Ṣadrā has responded to both challenges. He has answered the identity challenge based on the idea of “matter with form” and referred the challenge of ambiguity to our perception’s negligence in matching quiddity to all modes of being.
Keywords: trans-substantial motion, identity, ambiguity, dialetheism, Mullā Ṣadrā
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
-
همراه با متن11
-
علمی11
-
معتبرحذف فیلتر
-
فارسی11
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.