-
بررسی دقیق و تفصیلی آثار قاضی سعید نشان می دهد اساسا «ماهیت» از نظر قاضی سعید، همان «ما به الشیء هو هو» یا ماهیت بالمعنی الاعم است و ماهیت به معنای «ما یقال فی جواب ماهو» مورد نظر وی نبوده است؛ ماهیت، همان حقیقت، ذات و صورت شیء و در تعبیر دیگر، «ماهیت شیء»، «وجود خاص شیء» است قاضی سعید در تبیین دو حکم از احکام ماهیت در نحوه تحقق ماهیت در عالم خارج، یعنی دو مساله جعل و تشخص، نفس «ماهیت» را مجعول به «جعل بسیط» از ناحیه جاعل دانسته و هرگونه تقرر ماهیت، پیش از جعل جاعل را نفی می نماید و تشخص ماهیت را نیز به «جعل جاعل» می داند؛ لذا تحقق ماهیت، نیازمند عروض وجود بر ماهیت نخواهد بود قاضی سعید در تبیین نحوه تحقق ماهیت در عالم خارج، نفس «ماهیت» را مجعول به «جعل بسیط» از ناحیه جاعل دانسته و هرگونه تقرر ماهیت، پیش از جعل جاعل را نفی می نماید
کلید واژگان: قاضی سعید قمی, شناخت, ماهیت, ماهیت بالمعنی الاعم, جعلSophia Perennis, Volume:17 Issue: 2, 2021, PP 93 -121Detailed & precise study on Qādī Sa‘īd writings represents that every existent’s quiddity in Qādī Sa‘īd’s thought is identical to what by which it is what it is or quiddity in general (al māhiya bil ma‘na al a‘am) & quiddity as whatness has not been his target in arguments. In explanation two problems on external realization of quiddity, that are the problem of creation & the problem of distinction, he declares that every quiddity is created by simple creation of it’s creator & denies every kind of beingexistence for quiddity before creation of it’s creator, as well he names the creation of creator as the just cause of distinction of every existent, so the externality & distinction of quiddities does not need to accident of existence to become existent & also does not need to attributes to become distinct.
Keywords: Qādī Sa‘īd Qumī, Existent, Essence, quiddity, creation -
یکی از ابداعات فارابی و فلسفه اسلامی، طرح نظریه تمایز وجود از ماهیت است. این دیدگاه تنها در پرتو فهم معنای حقیقت وجود میسر گردید. فیلسوفان اسلامی و بطور خاص فارابی و ابن سینا، بواسطه گسست معرفتی از سنت یونانی، کوشیدند تا وجود را متفاوت از ارسطو فهم نموده و پرسش از هستی را به سوال از چیستی شیء فرو نکاهند. فارابی علاوه بر تمایز منطقی و مفهومی، توانست تمایز وجودی را در فلسفه عرضه و تدوین نماید. ابن سینا آن را چنان بسط داد که برخی معتقدند این نظریه، دستاورد فلسفی ابن سیناست. چگونگی ارتباط وجود و ماهیت پس از مسئله بداهت و اصالت وجود، یکی از مهمترین مباحث فلسفه اسلامی تلقی میشود. فیلسوفان مسلمان در همان آغاز، تحت تاثیر تقسیم وجود به واجب و ممکن، کوشیدند تا تفاوت بنیادین دو قسم را با تبیین نسبت وجود و ماهیت شرح دهند. دو گزاره «إن الواجب ماهیته انیته» و «کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیه و وجود»، اساس دو نوع تلقی درباره وجود و تبیین رابطه وجود با ماهیت را شکل داد. نظریه ترکیبی بودن موجودات ماهوی از دو حیث وجود و ماهیت، زائد یا عرضی بودن وجود بر ماهیت و تمایز وجود و ماهیت در موجودات، دیدگاه هایی هستند که در فلسفه اسلامی با فارابی آغاز گردید و بتدریج به مهمترین مباحث در باب وجود تبدیل شد. همچنین بحثی را که فارابی درباره تشخص ماهیات و ملاک تشخص ارائه داد و بعدها همه فیلسوفان اسلامی آن را پذیرفته و مورد تاکید قرار دادند، تحت تاثیر همین موضوع رخ داد. در این نوشتار ابتدا تلاش خواهیم کرد تا فهم صحیحی از نظریه تمایز بکمک تبیین شالوده های اساسی آن بدست دهیم و سپس نتایج معرفتی و فلسفی آن را بیان کرده و اهمیت نظریه را در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار دهیم. لازمه چنین تبیینی، بررسی تفصیلی آراء فارابی درباره وجود، معنای وجود و نسبت وجود و ماهیت است.
کلید واژگان: فارابی, معنای وجود, نظریه تمایز, سنت یونانی, نتایج معرفتی و فلسفیOne of the innovations of Farabi and Islamic philosophy is the theory of the distinction between existence and quiddity. This view was merely developed in the light of understanding the meaning of the reality of being. Islamic philosophers, particularly Farabi and Ibn Sina, because of their epistemological rupture with Greek tradition, sought to understand being differently from Aristotle and, in a way, abstained from reducing the question of being to the question of the whatness of objects. In addition to a conceptual and logical distinction, Farabi managed to develop and present an ontological distinction in the field of philosophy. Ibn Sina expanded it so vastly that some might consider this theory as one of his own philosophical achievements. After the problem of the evidence and principliality of existence, the quality of the relationship between existence and quiddity turned out to be one of the most important discussions in Islamic philosophy. At the beginning, under the influence of dividing being into necessary and possible types, Muslim philosophers tried to explain the fundamental difference between them through explaining the relationship between quiddity and existence. As a result, they considered two propositions as the basis of two interpretations of existence and the explanation of its relationship with quiddity. The theory of the synthetic nature of quiddative existents in terms of their existence and quiddity, the existence’s being superadded or accidental to quiddity, and the distinction between existence and quiddity in existents are the views that emerged in Islamic philosophy with Farabi and gradually came to the fore as the most important discussions concerning existence. Furthermore, Farabi’s discussion concerning the individuation of quiddities and the criterion for individuation, which was later accepted by all Islamic philosophers and emphasized by them, was developed under the influence of the above theories. In this paper, the writer has initially tried to provide a correct understanding of the theory of distinction through clarifying its fundamental bases. Then he has clarified its ontological and philosophical consequences and highlighted the importance of this theory in Islamic philosophy. Such an explanation necessitates an extensive investigation of Farabi’s ideas about existence, the meaning of existence, and the existence-quiddity relation.Keywords: Farabi, meaning of being, theory of distinction, Greek tradition, ontological, philosophical consequences -
در تاریخ فلسفه اسلامی فارابی و ابن سینا را مبدع بحث تمایز وجود از ماهیت دانسته اند. در فلسفه این دو فیلسوف تمایز وجود و ماهیت به عنوان مبنایی در اثبات واجب که غایت فلسفه اولی است به کار می رود. از نظر ابن سینا این تمایز به لحاظ اثباتی مبتنی بر تمایز امکان بالذات و وجوب بالغیر و آن نیز مبتنی بر تقسیم موجود به واجب الوجود و ممکن الوجود است و بنابراین در واجب الوجود چنین تمایزی یافت نمی شود. از همین جاست که بحث عروض وجود بر ماهیت در ممکنات طرح می شود. شیخ با پیش بینی آنچه بعدها منتقدینش از جمله ابن رشد طرح کرده اند گاه این عروض را به لحاظ مفهومی در مقابل ذاتی در باب ایساغوجی دانسته است و گاه نیز رابطه وجود و ماهیت را از سنخ اضافه دانسته است. اما شیخ به لحاظ مصداقی (در خارج) وجود و ماهیت را متحد با هم دانسته است. تمایز وجود و ماهیت در حکمت اشراق مرتبط با تمایز واجب و ممکن و موثر در اثبات واجب تعالی طرح نشده است. سهروردی به تصریح خود مشائیان را قائل به تمایز خارجی وجود و ماهیت دانسته و به آنها بدین دلیل اعتراض کرده است ولی آنچه از وجود مورد نظر اوست برخلاف آنچه مدنظر حکمای مشاء است مفهوم وجود است نه حقیقت وجود.
کلید واژگان: ابن سینا, سهروردی, ماهیت, وجود, تمایز, عروض, واجب, ممکنIn the history of Islamic Philosophy Ibn Sina and Farabi are known to be originator of the distinction between existence and quiddity. In the philosophy of these two philosophers the distinction of existence and quiddity is used as a proof for the existence of God who is the end of the first philosophy. According to Ibn Sina positively this distinction is based on essential possibility and necessity by something else and this is also is based on a division of existent into necessary and possible being. It is here that the discussion about occurance of existence to quiddity is propounded. Shayh by anticipating what later his predecessors including Ibn Rushed have propounded sometimes has considered this occurrence in view of conception the opposite of essential in the chapter of Isagogue and sometimes has also regarded the connection between existence and quiddity of the kind of relation. But in view of instance (in outside) has considered existence and quiddity as a unified thing.The distinction between existence and quiddity is not propounded in illuminist philosophy in relation to the distinction between necessary and possible being and effective in proving the existence of the Most High. Suhravardi by his own explicit assertion considers the prepatetic philosophers as holding to a distinction between external existence and essence and for this reason has objected to them. But what he has in mind of existence, unlike what prepatetic philosophers have in view, is the concept of existence not the truth of existence.Keywords: Ibn Sina, Suhravardi, essence, existence, distinction, accidental, necessary, possible -
ابن سینا، نظام فلسفی خویش را بر اصل تمایز وجود و ماهیت مبتنی ساخته است، اما، برخی دیگر از فلاسفه و متفکرین در جهان اسلام شدیدا این سخن ابن سینا را مورد انتقاد قرار داده اند. از گذشته عقیده بسیاری از صاحب نظران بر این بوده، و هنوز هم عقیده بسیاری بر این است، که، گروهی از این منتقدان، از جمله سهروردی و ابن رشد، در فهم منظور ابن سینا از این تمایز دچار اشتباه شده اند. اما آیا واقعا این گونه است؟ پاسخ مقاله در قبال مساله ی بدفهمی این است که ابن رشد به این اشتباه دچار گشته ولی سهروردی خیر. زیرا ابن رشد، گمان می کند ابن سینا، در شرح فلسفه ی ارسطو دچار خطا شده است. در حالی که موضع شیخ اشراق چنین نیست. تحلیل «اعتبارات عقلیه» ی سهروردی نشان می دهد که وی، با فهم تمایز میان ارسطو و ابن سینا در مبنا و ریشه، و بر اساس مبنایی جدید از علیت و ایجاد، یعنی نظریه ی انوار الهیه و اضافه اشراقیه به عنوان بیانی فلسفی از قاعده ی «ایجاد الشیء لا من شیء» ، به انتقاد از ابن سینا می پردازد. ابن سینا، خود در مواضعی اشاره می کند که تمایز مورد نظر او تمایزی خارجی نیست. آنچه مورد نظر ابن سیناست، تمایز متافیزیکی است نه خارجی؛ خود سهروردی نیز بر این دیدگاه شیخ کاملا واقف بوده است. در واقع، شیخ اشراق اشکالات خویش را بر تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت وارد ساخته، نه تمایز خارجی؛ هر چند، چارچوب اشکال وی بسیار شبیه به اشکالی است که ابن سینا خود بر تمایز خارجی وجود و ماهیت وارد می سازد؛ و به همین دلیل است که گمان بدفهمی درباره سهروردی رفته است.Avicenna has based his philosophical system on the principle of distinction between existence and quiddity. However, this principle has been criticized by some other philosophers and thinkers in the Islamic world. It has been accepted by many scholars since past times that some of these critics such as Suhrawardi and Ibn Rushd, have misunderstood Avicennian view of this distinction. But, is there really such a misunderstanding? Our response to the question of misunderstanding is that, as for Ibn Rushd, yes he did, but, as for Suhrawardi, the answer is no, he did not. Because Ibn Rushd sees Avicenna as a commentator who had misinterpreted Aristotle. While Suhrawardithinks differently. The analysis of Suhrawardi's 'iitibarat aqliyyah' (rational considerations) shows that, understanding the basic differences between Aristotle and Avicenna and basing himself on the new elements of 'anvar-I ilahiyyah' (metaphysical lights]) and 'idhafah ishraqiyyah' (illuminative relation) which are the philosophical explanations of the theorem of 'iijado-shey la min shey' (existentiating the thing not from something), makes him a different critic of Avicenna’s philosophy. Avicenna himself in some cases has mentioned that he has never meant external distinction between existence and quiddity; what he had in mind is a metaphysical and not an external distinction. Suhrawardi was aware of this kind of distinction precisely. Indeed, Suhrawardi's criticism is about metaphysical distinction, not external distinction, though the structure of his specific objections is similar to those which Avicenna and Ibn Rush pose against external distinction. This may be the reason why some have formed the idea that Suhrawardi misunderstood Avicenna’s distinction between existence and quiddity.Keywords: Avicenna, Suhrawardi, existence, quiddity, metaphysical distinction, ational considerations, existential causality, metaphysical lights.
-
through the various eras of the history of philosophy, Ordinary quiddity has had several meanings and the philosophical terms in Farabi’s philosophy, as a bridge between Aristotle and Avicenna, do not present pose or repute perfectly their aspects and necessities. In spite of its distinction for Farabi Ordinary type quiddity is melded with and close to Existence. The evidence for This claim in Farabi’s writings is where he called quiddity “What the entity is”, “What the entity existence depends on” or “The dole of existence belong to the entity” where quiddity’s parts designate parts of entity existence. According to Farabi the absence of quiddity is the criteria of not existing and possessing an exposal quiddity is the criteria of existing. Therefore for the necessary Existent he affirms Ordinary type unity between his existence and his quiddity instead of his rejecting quiddity. In addition to “What is it?” quiddity is the answer to the questions of “Quality”, “Is it?” and “Due to what”. Moreover Farabi uses “essence”, “nature”, “substance” (correlatively), “thatness”, “definition” and occasionally “reality” in the same way.
-
ارسطو در بررسی مفھوم «وجود» پرسش از «ھستی» را به پرسش از «جوھر»(اوسی ا)ارجاع میدھد و «جوھر»را عبارت از چیستی وماھیت می داند. ھرچند در حوزه مباحث منطقی «ھستی»و«چیستی»را منفک ومتمایز از یکدیگر مطرح میکند اما این تمایز را به حوزه مباحث متافیزیکی گسترش نمی دھد. اما در نظام فلسفه مشائی اسلامی،تبیین وتفکیک «وجود»از «ماھیت»بدون تردید یکی از بنیادی ترین آراءو عقاید فلسفی محسوب میشود. در تاریخ فلسفه اسلامی نظریه تمایز متا فیزیکی وجود وماھیت را به ابن سین نسبت می دھند، ام ا فارابی نخستین بار تقسیم دو بخشی «وجود»و«ماھیت»رابنحو قطعی وصریح مطرح نموده است وز مینه را برای ابن سینا وحکمت سینوی فراھم نموده است. وی علاوه بر تمایز منطقی بین «ھستی»و«چیستی»اشیاءقائل به تمایز متافیزیکی بین آنھا شده و این تمایز متاف یزیکی را مبنای نظام مابعدالطبیعی خویش قرار داده است.
این مقاله مفھوم «ھستی»و«چیستی»اشیاء ورابطه بین آنھا را به عنوان یکی از مباحث بنیادی «ھستی شناسی» فلسفه مشاء در اندیشه فلسفی دو حکیم بزرگ مشائی ارسطو وفارابی تطبیق وبررسی می نماید.
کلید واژگان: وجود, ماھیت, عروض, عارض, لازمIn his investigation of the concept of "Being", Aristotle relates the question of "existence" to the question "essence" (ousia) and considers essence as "whatness" and quiddity. Although in his logical discussions he treats the concepts of "existence" and "whatness" separately and makes a distinction between them, but does not extend this distinction to the area of philosophical topics.But in the prepatetic Islamic system of Philosophy, explanation and distinction between "Being" and "quidity" is without doubt one of the most fundamental philosophical doctrines and beliefs. In the history of Islamic philosophy, the theory of metaphysical distinction between being and essence has been attributed to Ibn Sina, but it is Farabi who for the first time has propounded clearly and decisively a two – part division between "being" and "quiddity" and has prepared the way for Avecinian philosophy. In addition to his logical distinction between "existence" and "whatness" of things he has stressed on a metaphysical distinction between them and has made this distinction the foundation of his metaphysical system. From Farabi's view, being is an inherent accident of quiddity.In this article we try to explain the concepts of "existence" and "whatness" of things and their relation as one of the most fundamental topics in prepatetic philosophy in the philosophical thought of these two great prepatetic philosophers, ie Aristotle and Farabi, with specific stress on comparing their views.Keywords: Aristotle, Farabi, existence, quiddity, metaphysical distinction, inherent accident -
بحث درباره وجود و ماهیت، و رابطه میان آنها، از مباحث بنیادین فلسفه است و از جهات گوناگون، میتوان تصاویری از این رابطه را در قالب تمایز طبیعی، منطقی و فلسفی نشان داد. واژه «تمایز» در این موارد، مشترک لفظی، و در هر یک، ناظر به معنایی خاص است؛ با وجود این، در تاریخ فلسفه بارها میان این معانی خلط شده است. یکی از ابداعات فلسفه اسلامی، طرح نظریه تمایز وجود از ماهیت است. این دیدگاه تنها در پرتو فهم معنای حقیقت وجود میسر گردید. فیلسوفان اسلامی، بویژه فارابی و ابن سینا، بواسطه گسست معرفتی از سنت یونانی، کوشیدند وجود را متفاوت از ارسطو فهم نموده و پرسش از هستی را به پرسش از چیستی شی ء فرونکاهند. اما این رهیافت منتقدانی نیز داشته است. یکی از کسانی که به تمایز ماهیت از وجود اشکال گرفته، ابن رشد است. او در مورد رابطه وجود و ماهیت و عروض وجود بر ماهیت، ابن سینا را متهم به سوء فهم و بدعت کرده و معتقد بود ابن سینا میان معانی مختلف وجود و واحد، خلط کرده و گرفتار مغالطه اشتراک لفظ شده است. ابن رشد اصل تشکیل دهنده اشیاء را جوهر میدانست و وجود را تنها مفهومی قلمداد میکرد که از اشیاء موجود، قابل انتزاع است. اشکال عمده وی در این مسئله بر ابن سینا هم اینست که عرضی دانستن وجود برای ماهیت، باعث فسادهایی متعدد، ازجمله جوهر دانستن وجود، میشود. اما واقعیت اینست که درواقع خود ابن رشد، معنای عرضی بودن وجود از دیدگاه ابن سینا را بدرستی درنیافته بود. به اعتقاد او، ابن سینا وجود و عرض بمعنای امر ماهوی را یکی دانسته، درحالیکه مراد ابن سینا از معنای عروض وجود بر ماهیت، معنای اضافه و زیادت است.
کلید واژگان: ماهیت, عروض, وجود, ابن رشد, فارابی, ابن سیناThe discussion of existence and quiddity and the relationship between them is one of the fundamental debates in philosophy, and various portraits of this relationship can be shown in distinct natural, logical, and philosophical molds. The word “distinct” is a homonym in these cases and has a particular meaning in each one. However, these meanings have been frequently confused with each other in the history of philosophy. One of the innovations of Islamic philosophy is the theory of the distinction of existence from quiddity, which was only possible in the light of understanding the meaning of the truth of existence. Islamic philosophers, particularly Fārābī and Ibn Sīnā, tried to perceive existence differently from Aristotle and not to reduce the question of being to the whatness of objects because of their epistemological distance from the Greek tradition in philosophy. Nevertheless, this approach has also had its own critics. One of the philosophers who criticized the distinction of quiddity from existence is Ibn Rushd. He accused Ibn Sīnā of misunderstanding and heresy regarding the relationship between existence, quiddity, and accidents of existence and believed that Ibn Sīnā had confused the different meanings of existence and the one and had fallen in the trap of sophistry due to homonymy. Ibn Rushd maintained that the origin of the formation of objects is substance and considered existence to be merely a concept that can be abstracted from existing objects. His main criticism of Ibn Sīnā concerning this problem was that viewing existence as an accident for quiddity leads to several misconceptions such as equating existence with substance. However, Ibn Rushd himself had in fact failed to understand the meaning of existence as an accident in Ibn Sīnā’s view. He believed that Ibn Sīnā had equated existence and accident in the sense of a quiddative affair with each other, while Ibn Sīnā’s intention of occurrence of existence to quiddity as an accident was its addition to quiddity.
Keywords: Quiddity, Occurrence, Existence, Ibn Rushd, Fārābī, Ibn Sīnā -
مسایل فلسفه سینوی با موضوعیت موجود بما هو موجود آغاز می شود؛ نزد ابنسینا ذهن انسانی می تواند از واقعیت موجود خارجی دو مفهوم متمایز وجود و ماهیت را انتزاع کند؛ بعد ها این پرسش اساسی مطرح شد که از میان دو مفهوم مذکور نزد شیخ کدام یک اصیل و کدام یک اعتباری است. پژوهش تحلیلی انتقادی پیش رو ضمن تبیین مبادی تصوری بحث، بهدنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که نزد شیخ تمایز وجود و ماهیت مسئله ای هستیشناسانه است، یا اینکه صرفا بحثی معرفتشناختی است. بدینترتیب با بررسی تحلیل و نقد مقالات اخیر در زمینه اصالت ماهوی یا اصالت وجودی بودن فلسفه ابنسینا این نتیجه به دست می آید که اساسا بحث از اصالت یا اعتباریت وجود و ماهیت نزد شیخ منتفی است؛ چراکه این دو در خارج عین یکدیگرند و با انتفای تغایر خارجی، بحث اصالت و اعتباریت وجود و ماهیت صرفا بحثی معرفتشناختی تلقی می شود. پس آنچه نزد ابنسینا اصیل است و تحقق خارجی دارد موجود است که در ظرف ادراک فاعل شناسا به وجود و ماهیت تفکیک میشود.
کلید واژگان: ابن سینا, اصالت و اعتباریت, اصالت موجود, ماهیت, وجودThe issues of Avicenna's philosophy begin with the topicality of being qua being; in the works of Avicenna, the human mind can draw the actualized external existence away into two distinct concepts of existence and whatness. Later this basic question was raised: Which one of the two concepts mentioned in the work of Sheikh is objective and which one is ideational. The following analytical-critical research, while explaining the conceptual principles, is looking for an answer to the question; is the distinction between the existence and the quiddity (whatness) an ontological question or is it merely an epistemological argument? Thus, by analyzing and critiquing recent articles on the field of Avicenna's belief about the question that what is the reality: the primacy of existence or primacy of quiddity is concluded that this argument -the question of the primacy of existence or quiddity- has no place here; Because these two have an identity with each other in the objective world; So with no external changes, talking about the fundamentality of existence and ontological fundamentality of quiddity is merely an epistemological problem. So in Avicenna's work, actualized external existent is a reality and in that sense it is authentic; so, it is separated into existence and quiddity in the mind of the perceiver.
Keywords: Avicenna's philosophy, fundamental reality, Identity, ontological fundamentality of quiddity, the primacy of existence -
مسئله این مقاله ضمن بررسی چند تفسیر اصلی از اصالت وجود، تفسیر دیدگاه ملاصدرا با روش راوی سوم است. طبق این تفسیر آنچه در اصالت وجود اصل است، تمایز ذهن و عین یا ماهیت و وجود و تفاوت احکام هر یک و رابطه آن ها است. با این حال ملاصدرا مدعای خویش را در قالب قضیه «وجود موجود است» بیان می کند و این قضیه را از سنخ حمل شایع صناعی می داند. در تفسیر این مقاله از دیدگاه ملاصدرا سه گزاره اصلی درون مایه اصالت وجود وی می باشد: وجود مصداق دارد، ماهیت در خارج مصداق ندارد و ماهیت به عرض وجود و مجازا در خارج مصداق دارد. این سه گزاره به صورت کلی در سایر تفاسیر نیز مطرح می شود، اما شرح هر کدام متفاوت است. اما تمایز اصلی تفسیر این مقاله، آن است که ماهیت اساسا امکان صدق بر خارج را ندارد.کلید واژگان: ملاصدرا, اصالت وجود, ماهیت, صدق.
In addition to a study of the major interpretations of the "principality of existence", (ʾIṣāla al-wujūd) this article studies Mullā Ṣadrā's view through the third person narration method. According to this method, the main point in "principality of existence" is the distinction, the rules and the relation of existence and quiddity. Mullā Ṣadrā describes his view in the form of the proposition, "Existence exists", and he claims that this proposition is a "common technical Predication." This proposition can be interpreted as follows: 1. Quiddity has instantiations in the external world. 2. Quiddity does not have any instantiation in the external world. 3. Quiddity, primarily, does not have any instantiation in the external world, but it has instantiations through existence. There are many explanations for each of the three interpretations. The major point of this article is that it is not possible for quiddity in-itself to exist in the external world.Keywords: Mullā Ṣadrā, Principality of existence, quiddity, predication -
در این مقاله، برهان صدیقین علامه طباطبایی از منظری جدید بررسی شده است. در ابتدا مبانی فلسفی خاص ایشان در تقریر این برهان به وضوح بیان شده و پس از آن، چهار تقریر مختلف از برهان صدیقین ارائه شده است. در یک تقریر، با ابتنا بر مبنای واقعیت فی الجمله به تبیین برهان صدیقین علامه پرداخته ایم و در تقریر دیگر، مبتنی بر نفی تمایز متافیزیکی ماهیت و وجود در خارج و نیز واقعیت مطلق و مقید نزد علامه، برهان وی را به مثابه برهانی منطقا محکم عرضه کرده ایم. همچنین برخی تقریرهای دیگر این برهان را بررسی و ارزیابی کرده ایم. نتیجه این تحقیق آن است که تقریر مبتنی بر واقعیت فی الجمله و علی الخصوص نفی تمایز متافیزیکی ماهیت و وجود در خارج، به دلیل توجه به مبانی فلسفی خاص علامه طباطبایی، موفق و کارآمد بوده و سایر تقریرها، هم در بیان مقصود علامه طباطبایی و هم در طرح برهانی برای اثبات وجود خدا، نارسا هستندکلید واژگان: برهان صدیقین, اثبات وجود خدا, تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت, واقعیت ضروری, علامه طباطباییThis paper considers the Allāma Ṭabāṭabāī’s Ṣiddīqin argument from a new point of view. First، his particular philosophical foundations of the argument are clearly expressed and after that، four different versions of the Ṣiddīqin argument are presented. In one version، we have concerned with the explanation of the argument on the basis of the broad sense of reality، while in another version، we have presented the argument as a sound one which is based on denial of metaphysical distinction between quiddity and existence in reality as well as the notions of absolute and conditioned reality in Ṭabāṭabāī’s view. Furthermore، we have examined other versions of this argument. As a result of this inquiry، those versions which are based on the broad sense of reality and particularly on denial of metaphysical distinction between quiddity and existence in reality، because of focusing on particular philosophical foundations of Allāma Ṭabāṭabāī، are sound and successful، while other versions are insufficient both in interpreting Allāma Ṭabāṭabāī’s view or in representing an argument for the existence of God.Keywords: Ṣiddīqin Argument, the Existence of God, Metaphysical Distinction between Quiddity, Existence, Necessary Reality, Allāma Ṭabāṭabāī
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
- 5385
- 73
-
علمی5458
- 5406
- 52
- 59
- 53
- 52
- 47
- 46
- 42
- 41
- 41
- 41
- 40
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.