به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۱۵۳۵۶ عنوان مطلب
|
  • موسی ملایری، سعیده سعیدی
    دانش علمشناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقی برهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیینها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزهای تعیین شده گسترش دهد و پژوهشهایش فقط به عوارض ذاتیه موضوع معطوف باشد. در فلسفه اولی نکته اخیر مراعات نشده و فیلسوفان به کرات از آن تخطی کردهاند. موضوع فلسفه اولی موجود بما هو موجود است و همه محمول های مسائل آن باید از عوارض ذاتیهآن موضوع باشند، حال آنکه بسیاری از محمول های فلسفی چنین نیستند.
    بسیاری از فیلسوفان این خلط روششناختی بسیار مهم را مسکوت گذاشتهاند اما برخی دیگر با اقرار و اذعان به آن، راه حلهایی عرضه کردهاند. مهمترین راه حلها دو چیز است: یکی آنکه فلسفه موضوع واحدی ندارد. دیگر آنکه قواعد علم شناختی مذکور، قواعدی استحسانی و ذوقی بوده و متابعت از آنها ضرورت ندارد. در این مقاله، راه حل اول که سابقهای کهن دارد، با اصلاحی اندک، به عنوان راهحلی روزآمد پذیرفته می شود.بر اساس این راهحل، میتوان شاخه های مختلف فلسفه را که هر یک موضوع و مسائل مستقل دارند، به اعتبار وحدت روش و بنیادین بودن مسائل، ذیل عنوان عام فلسفه قرار دارد؛ به همان قیاس که علومی را ذیل عنوان علوم تجربی قرار میدهیم.
    کلید واژگان: موضوع فلسفه, مسائل فلسفه, عوارض ذاتی موضوع فلسفه, مسائل فلسفه معاصر, توسعه قلمرو فلسفه
    Moosa Malayeri, Saeideh Saeidi
    Philosophyof science, among Muslim philosophers, embraces certain priory and crucial rules which the discursive-real sciences must take them as their logical structures. On the basis of the rules, each science should have its own subject and follow in the explanation, the principles and rules of proof expand their domination in their determined boundaries, in their researches should intend the essential properties of subject as well. The later point has not been respected in the metaphysics and violated repeatedly by the philosophers. The subject of metaphysics is being qua being, and all predictions of issues must be essential accidents of the topic while many metaphysical predictions are not such. This methodological error has not been considered by most philosophers. Some others, representing certain solutions, having confessed and acknowledged this error. The most important solutions are two things: the first, the metaphysics has no specific subject. The second, the rules of the philosophy of science are preferable and unnecessary to be followed. The first solution which is the ancient one with a little revise has been accepted in this article as a modern solution. Accordingly, the different branches of philosophy which have their own specific and independent subjects and issues, in virtue of their method and basic issues, can be laid under general topic of philosophy as we can put the sciences under the title of experimental sciences.
    Keywords: subject of philosophy, philosophical issues, essential properties, issues of contemporary philosophy, expanding of domination of metaphysics
  • عباسعلی امیری*، محمد فنایی اشکوری
    هایدگر معتقد است افلاطون با نظریه مثل و روی‏گردانی از حقیقت به صدق، سنگ بنایی را گذاشت که بر تمام تاریخ متافیزیک تاثیر داشت. تفکیک میان فاعل شناسا و متعلق شناسایی در فلسفه پس از افلاطون ادامه یافت و در فلسفه دکارت به نقطه اوج خود رسید. سوبژکتیویته حاصل از چنین تمایزی، سیطره‏ای تام و تمام بر انسان داشت و او را از جایگاه خود کنار زد و به ظهور تکنولوژی و علم جدید انجامید و بی‏خانمانی را برای انسان معاصر به ارمغان آورد. هایدگر راه رهایی از سیطره سوبژکتیویته را بازگشت به دیدگاه فیلسوفان پیشاسقراطی می‏داند و پرسش از هستی را در اولویت طرح فلسفی خود قرار می‏دهد. از دیدگاه هایدگر تنها موجودی که می‏تواند از هستی پرسش کند، دازاین است که با در جهان بودن در هستی غوطه‏ور است و می‏تواند معنای آن را درک کند. طرح هایدگر به گونه‏ای است که فلسفه اسلامی را نیز دربر می‏گیرد. ازاین‏روی پیش از هر گونه تطبیق و مقایسه میان این دو فلسفه، باید به نقدهای بنیادین هایدگر بر متافیزیک توجه لازم و کافی مبذول داشت تا از هر گونه رهزنی شباهت‏ها و تمایزها دور مانیم.
    کلید واژگان: متافیزیک, هستی, دازاین, فلسفه, انسان, هایدگر
    Abbas Ali Amiri*, Muhammad Fanai Eshkawari
    Heidegger believed that Plato, with his theory of Ideas and by turning away from reality to truth, laid a foundation that affected the whole history of metaphysics. Separating the identifying agent and the identified thing continued in philosophy after Plato, and reached its zenith in Descartes’ philosophy. The subjectivity that resulted from such a distinction completely dominated man and deprived him from his status, culminating in the emergence of science and technology and bringing about homelessness for the modern man. Heidegger held that the way out from the domination of subjectivity was a return to the views of pre-Socratic philosophers, regarding a question about existence as a priority in his philosophical system. In Heidegger’s view, the only being that can put forward a question about existence is “Dasein” that is afloat in Being and can understand its meaning through its being-in-the-world. Heidegger’s ststen is such that encapsulates Islamic Philosophy as well. Thus, before any comparison and contrast between these two philosophies, one must pay enough attention to Heidegger’s basic criticisms on metaphysics so that one may be immune from any mistake on similarities and distinctions that exist between these two.
    Keywords: metaphysics, Being, Dasein, philosophy, human being, Heidegger
  • حسن بهزاد گندشمین*

    از نظر هایدگر تاریخ فلسفه غرب با اینکه با پرسش از معنای وجود به عنوان رسالت متافیزیک شروع می شود، اما توسط فیلسوفی چون افلاطون تحریف می شود و تاریخ فراموشی هستی از همان آغاز شروع می شود. به نظر هایدگر بحران علوم اروپایی و مرگ معنا، که  ناشی از نیهیلیسم هستی شناختی است، از دوگانه انگاری های متافیزیکی، که به خاطر غفلت از مفهوم هستی و مستتر شدن این بنیادی ترین امر در طول قرن ها فلسفه ورزی صورت گرفته است، سرچشمه می گیرد. هایدگر بر آن است که با واکاوی پدیدارشناسانه هرمنوتیکی دازاین به عنوان موطن اصلی ای، که نخستین و بنیادی ترین مساله فلسفه، یعنی «چیستی هستی» در آن بالیدن گرفته است، راهی نو برای فلسفه ورزی، پیش روی اندیشمندان عصر برای رهایی از این «کویر بزرگ که هر روز وسعت می گیرد» (قول معروف نیچه که هایدگر در کتاب متافیزیک چیست؟ آنرا واکاوی کرده است) قرار می دهد. این پژوهش سعی برآن دارد که شاخصه ها و اهداف پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر را در نقد فلسفه های پیشین و در راستای هستی شناسی بنیادین، که طرحی است برای فهم هستی، بررسی کند.

    کلید واژگان: هستی, هستی شناسی, پدیدارشناسی هرمنوتیکی, متافیزیک, هایدگر
    Hassan Behzad Gendeshmin*

    Heidegger holds that, although Western philosophy begins with an inquisition of the meaning of Being as the purpose of Metaphysics, at the time, perverted by Plato, and the history of forgetting Being begins from that time. According to Heidegger, the crisis of European sciences and the death of meaning is caused by ontological nihilism. It initiates from the metaphysical dualism that has occurred during centuries of philosophizing due to the disregard of the concept of Being and the obfuscation of this most fundamental thing. Heidegger conceives that with hermeneutical and phenomenological analysis of Dasein as the primary habitat in which the first and most fundamental problem of philosophy, What is Metaphysics?, has become a new way of philosophizing, before the thinkers of the epoch to get rid of this "great desert that Every day expands" (Nietzsche's famous expression, which Heidegger analyzed in the book What is Metaphysics?). This inquiry attempts to examine the characteristics and goals of Heidegger's hermeneutical phenomenology in the criticism of previous philosophies and in line with fundamental ontology, which is a drawing for understanding Being.

    Keywords: Being, Ontology, Hermeneutical Phenomenology, Metaphysics, Heidegger
  • محمد رعایت جهرمی*
    سیطره منطق گزارهای بر مشی فلسفی ویتگنشتاین اول که در تعابیری چون تصویر، بازنمایی، تطابق و تناظر رخ مینمایانند از یک سو، و روح حاکم بر جریان تحلیلی با درونمایه های علم گرا، متافیزیکستیزو منطق محورش از دیگر سو، دعوی تاریخگرایی ویتگنشتاین و التفات وی به تلقی مرسوم هرمنوتیکیرا به چالش می کشند. این در حالی است که دلالت های تاریخی نهفته در رویه زمینه گرایانهویتگنشتاین دوم در سایه تعابیری چون عرف، بازی، قاعده، فرهنگ و زبان مشترک هستند، که تاریخ-گرایی خفیف وی را موجه می نمایند. در مقابل، تاریخ از ارکان کلیدی سامانه هرمنوتیکی گادامر است،که ارتباط آن با زمان مندی و سنت، بدیهی است. در نهایت، باوجود واگرایی محتوایی انکارناشدنی،تاکید بر ابعاد زمینه گرایی مذکور، تقریب نسبی اندیشه های ویتگنشتاین دوم و گادامر را در این حوزه،موجب می شود.
    کلید واژگان: تاریخ, زبان, عرف, سنت, بازی, قاعده
    Mohammad Raayat Jahromi*
    The domination of propositional logic in Wittgenstein’s philosophical manner in Tractatus which is revealed in the conceptions of picture, representation and correspondence on one hand, and analytical philosophy and its scientific, anti-metaphysics and logic-oriented content on the other hand, challenges Wittgenstein’s historic approach and his attention towards common hermeneutical concepts, whereas historical indications in the later Wittgenstein’s contextualistic manner namely custom, game and rule, culture and common language legitimize his slight historicism. On the contrary, history is one of the pillars in Gadamer’s hermeneutical system in which the relation with temporality and tradition is obvious. Finally, regardless of irrefutable conceptual diversion, the emphasis on the dimensions of the above mentioned of contextualism resulted in relative convergence between later Wittgenstein and Gadamer’s thought in this domain.
    Keywords: History, language, custom, tradition, contextualism
  • ابوذر گوهری مقدم، حامد کیانی مجاهد*

    مهندسی ذهن های تابعان یک کنشگر و ایجاد انحراف در فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی آن واحد سیاسی در راستای تامین منافع بدخواهان او، یکی از مهم ترین و متداول ترین راهبردهای مرسوم در دنیای سیاست معاصر است. نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز از آغازین روزهای حیات با برکتش پیوسته با این نوع برنامه های غرض ورزانه از سوی بدخواهان ملت ایران مواجه بوده که «پروژه نفوذ» در زمره کلیدی ترین و کارامدترین آنها است. شناخت ماهیت، بنیادها و زیرساخت های مفهومی برنامه نفوذ خارجی، نخستین گام راهبردی برای مقابله ساختارمند با نقشه های خباثت آلود قدرت های سلطه گر جهانی در حوزه نفوذ قلمداد می شود. با عنایت به این مهم، مقاله حاضر درصدد استخراج الگوی نظری مفهوم شناسی نفوذ مبتنی بر تحلیل مضمون و شبکه مضامین در چهارچوب نظام فکری امام خامنه ای(مدظله العالی) می باشد. سوال اصلی پژوهش عبارت است از: «مفهوم شناسی مساله نفوذ از دیدگاه امام خامنه ای(مدظله العالی)، چه مختصاتی دارد و در قالب چه الگویی قابل تحلیل است»؟ در راستای پاسخ گویی به این پرسش، نویسندگان نخست ضمن بهره گیری از روش «کسب نظرات نخبگانی»، به شناسایی گزاره های منتخب در بیانات معظم له پرداخته و سپس از مجرای کاربست «روش تحلیل مضمون»، الگوی نظری پژوهش را ارایه کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که دستگاه مفهوم شناسی نفوذ از منظر امام خامنه ای(مدظله العالی)، از چهار عنصر مبناشناسی، بعدشناسی، عاملیت شناسی و هدف شناسی تشکیل شده که هر یک از این عناصر در چهارچوب منظومه فکری معظم له، واجد ارتباطات معناداری با یکدیگر بوده و از رهگذر این ارتباطات، الگوی مفهومی نفوذ خارجی منطبق بر اندیشه ایشان به دست می آید.

    کلید واژگان: نفوذ, استحاله, امام خامنه ای(مدظله العالی), تحلیل مضمون, جنگ نرم
    Abuzar Gohari Moghaddam, Hamed Kiani Mojahed *

    The holy system of the Islamic Republic, since its inception, has been confronted with malicious plans by the malicious bully of the Iranian nation, whose "project of influence" is one of their most crucial and effective. Understanding the nature, foundations, and conceptual infrastructure of an external infiltration program is the first strategic step towards structured confrontation with the satirical maps of world domination powers.The present article seeks to extract the theoretical paradigm of the concept of influence from Imam Khamenei's perspective. The main question of the research is: "What is the concept of Imam Khamenei's concept of influence problem and what model can it be analyzed"? The research findings show that From the point of view of the Supreme Leader of the Revolution, the conceptual apparatus of infiltration consists of four elements: metaphysics, anthropology, causality and purpose, and each of these elements has its own distinct structure and components within the context of the supreme intellectual system

    Keywords: Influence, Imam Khamenei, thematic analysis, soft war
  • مهدی خبازی
    دریدا با بازآفرینی مفاهیم فیلسوفان ، متون خود آن ها را در ساحتی ساختارزدایانه بسط و گسترش می دهد . در کتاب « اشباح مارکس» وی با به کارگیری مفهوم شبح ، به ارائه خوانشی تازه از اندیشه ی مارکس و مارکسیسم می پردازد . صرف نظر از تفسیر مارکس توسط دریدا ، خود مفهوم شبح و وجوه آن اهمیت اساسی پیدا می کنند.این مقاله می خواهد نشان دهد که چگونه شبح شناسی در مقابل هستی شناسی متعارف و متافیزیک حضور قرار می گیرد .شبح با گسترش قلمرو واقعیت و زمان ،تفسیر متافیزیکی صلب از آن ها را به چالش می کشد .شبح بودگی واقعیت اشاره به این امر دارد که واقعیت امری از پیش متعین و واقع شده نیست بلکه آن همواره در حال ساخته شدن است .شبح بودگی زمان نیز سیر خطی گذشته – حال – آینده را به پرسش می گیرد. این ها مفاهیم متافیزیکی از زمان هستند که مانع تحقق شبح بودگی زمان می شوند . علاوه بر این ها ظهور سیاسی واجتماعی شبح بودگی نیز ،تعریف تازه ای از کنش ومسئولیت سیاسی ارائه می دهد . کنش و مسئولیت سیاسی بدین معنا ، به آینده وافقی برنامه ریزی شده معطوف نیست. بلکه کنش و مسئولیت سیاسی شبح وار ، همواره در حال انجام وپذیرفتن باقی می ماند
    کلید واژگان: دریدا, مارکس, شبح, واقعیت, زمان
    Spectrology against Ontology in Derrida’s » The Specters Of Marx «with reconstruction the concepts of philosophers Derrida expands of them. By using the concept of specter in the book» Specters of Marx « he presents a new reading of Marx and Marxism. Regardless of Derrida’s interpretation of Marx ¡ the concept of specter find essential. This article will shows how the spectrology confront with ontology and the metaphysics of presence. By expanding the realm of reality and time challenges the normal metaphysical interpretation of this. The spectrality of reality underlines the fact that the reality is not pre_determined¡ but it is always construction. The spectrality of the time challenges the liner course of the past _ present _ future. These are metaphysical concepts of time that are hindering the realization of the spectrality of time. In addition, the social and political emergence of spectrality provides also a new definition of political responsibility and action. This the political and responsibility and action is not concerned planed future, but spectral political responsibility and action always remain ongoing.
    Keywords: Derrida, Marx, Specter, Reality, Time
  • حسن امیری آرا*
    پس از افول تجربه گرایی منطقی، متافیزیک در نیمه دوم قرن بیستم و با عنوان «متافیزیک تحلیلی» حیاتی دوباره یافت. بااین حال، در طول دو دهه اخیر، اعتراضات مهمی ازسوی فیلسوفان طبیعی گرا بر متافیزیک تحلیلی وارد شد. لیدی من، راس و اسپورت در فصل نخست کتاب مهمشان، هر چیز باید برود، پس از رویکرد تخریبی نسبت به متافیزیک تحلیلی معاصر، طرحی ایجابی را از نوعی متافیزیک طبیعی شده درخور ارایه کردند. ازنظر آنها متافیزیک طبیعی شده فعالیتی برای یکپارچه سازی علوم، تحت قیودی است. ازسوی دیگر، متافیزیک تحلیلی نیز مدافعان خود را دارد. یکی از مهم ترین مدافعان متافیزیک معاصر، در مقام حوزه ای با روش و موضوع مستقل، جاناتان لو (19502014) است. او در آثار مختلفی که اواخر عمر کاری خویش منتشر کرد، تلاش داشت تا از تلقی ای خاص از متافیزیک دفاع کند؛ یعنی متافیزیک در مقام علم امر ممکن. در این مقاله استدلال می شود بخش هایی از آرای جاناتان لو در مقام پاسخ به اعتراضات لیدی من، راس و اسپورت قانع کننده اند و دفاعی سنجیده از متافیزیک تحلیلی را فراهم می آورند.
    کلید واژگان: متافیزیک تحلیلی, طبیعی گرایی, علوم طبیعی, امکان متافیزیکی
    Hassan Amiriara *
    During the second half of the 20th century, after the decline of logical empiricism, metaphysics was revived as analytic metaphysics. However, during the last two decades, significant naturalistic objections have been raised to analytic metaphysics. In the first chapter of their seminal book, Every Thing Must Go, Ladyman, Ross, and Spurrett, after taking a destructive approach to contemporary analytic metaphysics, presented a positive plan for appropriate naturalized metaphysics. For them, naturalized metaphysics is an activity to unify, under some constraints, the sciences. Analytic metaphysics, on the other hand, had its serious defenders. One of the enthusiastic advocates of metaphysics, as an inquiry with an independent method and subject matter, is Jonathan Lowe (1950-2014). At the end of his working life, he published various works in which he argued for a remarkable conception of metaphysics, that is, metaphysics as the science of the possible. In this paper, we claim that Jonathan Lowe's views on metaphysics provide a compelling stance for addressing the radical naturalistic objections raised by Ladyman, Ross, and Spurrett, and so it provides a thoughtful defense of metaphysics against those worries.
    Keywords: analytic metaphysics, Naturalism, natural sciences, metaphysical possibility
  • مهدی ذاکری*، مرتضی سعیدی
    به نظر هایدگر نیست انگاری غرب ناشی از تاریخ متافیزیک زده آن است که از افلاطون آغاز می شود. متافیزیک به دلیل غفلت از وجود و پرداختن به موجودات به نیست انگاری انجامیده است. راه حل هایدگر برای مواجهه با متافیزیک و نیست انگاری در توجه به هنر است. هنر عالمی را که پیش تر وجود داشته است آشکار می کند و از این رهگذر قومی را پدید می آورد و تاریخ آن را رقم می زند و بر متافیزیک غلبه می کند. مساله این مقاله این است که متافیزیک چگونه به نیست انگاری انجامیده است و هنر چگونه بر متافیزیک غلبه می کند. هدف مقاله نشان دادن این است که سر این مساله در نسبت میان متافیزیک و هنر با امر حسی است. این مقاله تلاشی است برای نشان دادن این دو نسبت و از این رهگذر آشکار ساختن نقش هنر در غلبه بر متافیزیک. نتیجه این مقاله این است که متافیزیک امر حسی را به مرتبه موجود ناحقیقی تنزل داده است، ولی هنر می تواند آفرینش گری کند و با آغازی غیرمتافیزیکی امر حسی را حقیقت بخشد.
    کلید واژگان: هایدگر, هنر, کار هنری, متافیزیک, نیست انگاری, امر حسی
    Mahdi Zakeri *, Mortreza Saeidi
    According to Heidegger, Western nihilism arises from it is metaphysics-stricken history beginning from Plato. Since it ignores existence and concerns itself with existents, metaphysics leads to nihilism. Heidegger’s solution for dealing with metaphysics and nihilism is to turn our attention to art. Art reveals a world that has already existed, thereby it creates a people and its history and overcomes metaphysics. The problem in this article is how metaphysics leads to nihilism and how art overcomes metaphysics. By adopting an analytic-inferential method, the article aims to show that the problem lies in the relationship between metaphysics and art, on the one hand, and the sensible, on the other. We seek to show the relationship between the two in order to demonstrate the role of art in overcoming metaphysics. We conclude that metaphysics has relegated the sensible to an unreal existent, while art can create and realize the sensible from a non-metaphysical starting point, in which way it can make it possible to overcome metaphysics.
    Keywords: Heidegger, Art, work of art, Metaphysics, Nihilism, the sensible
  • زهرا مبلغ*
    . از ورود متفکران فمینیست به حوزه متافیزیک، بیش از چند دهه نمی گذرد. این ورود بیشتر انتقادی و سلبی بوده و به نقد برخی وجوه متافیزیک سنتی و جدید بسنده کرده است. در واقع، رویکردهای زنانه به متافیزیک، هیچ بنیاد جدیدی را برای متافیزیک پیشنهاد نداده اند و در حد نقد باقی مانده اند. در این نوشتار، نخست نقدهای فیلسوفان فمینیست به روش ها و محتوای متافیزیک سنتی و جدید بازخوانی می شود و سپس نشان داده می شود که این نقدها، در واقع، بر اساس تعریف/ فهم بسیار تقلیل یافته ای از متافیزیک یا بر اساس فهمی یکسره نادرست از این حوزه صورت بندی شده اند و اساسا حوزه ای با عنوان متافیزیک فمینیستی ناممکن یا نامعتبر است. در پایان توضیح می دهم که در عین حال، بینش عمیقی که در برخی نقدهای فمینیست ها به متافیزیک نهفته است، می تواند مبنای یک بازخوانی عمیق و راهگشا از متافیزیک باشد و از برخی بنیادهای ناپیدا در تاریخ متافیزیک پرده بردارد
    کلید واژگان: متافیزیک, فلسفه فمینیستی, مقولات, جنسیت, زبان
    Zahra Mobalegh*
    It is not more than a few decades that feminist thinkers have started to work in the field of metaphysics. However, their encounter has been more critical and negative, and they limited their selves to criticize some aspects of traditional and modern metaphysics. In fact, feminine approaches to metaphysics have not offered any new foundations for metaphysics, and remain at a critical level. In this essay, we, first, review the critiques of feminist philosophers to the traditional and new metaphysical methods and contents, and then show that these critiques are, in fact, based on a very narrow definition of metaphysics or based entirely on a false understanding of this domain, and basically so-called ‘feministic metaphysics’ is impossible or invalid. Nevertheless, one can, as I explain at the end of this paper, find deep insights in some feminists’ critiques of metaphysics which can be a good basis for a deep rereading of metaphysics and reveal some of the hidden foundations in the history of metaphysics.
    Keywords: Metaphysics, Feminist Philosophy, Categories, Gender, Language
  • موسی اکرمی
    پس از ستیز چندین دهه ای اثبت گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی با مابعدالطبیعه، اینک شاهد روی آوری شماری از فیلسوفان تحلیلی به مابعدالطبیعه هستیم که نه تنها آن را ممکن، بلکه گریزناپذیر می دانند. ادروارد جاناتان لو در یک طرح گسترده آکادمیک، در کتابی که یادآور فلسفه انتقادی کانت در رویارویی با مابعدالطبیعه است، کوشیده تا ضمن نشان دادن امکان پذیری و حتی گریزناپذیری مابعدالطبیعه، خود، مابعدالطبیعه ای ناکانتی و واقع گرا عرضه کند. او بر این باور است که، در تمایزی روشن میان مابعدالطبیعه و علوم تجربی، وظیفه مابعدالطبیعه نه بیان اینکه چه چیزی وجود دارد، بلکه بیان این امر است که چه چیزی می تواند وجود داشته باشد. او موضوع مابعدالطبیعه را «امکان ها» و موضوع علوم تجربی را «فعلیت ها» می داند. او به دفاع از مابعدالطبیعه چونان فعالیتی عقلی، با نقش محوری برای فلسفه ورزی و با تقدمی در برابر علوم تجربی می پردازد، به گونه ای که مابعدالطبیعه و امکان مابعدالطبیعی موضوعات ویژه علوم، همواره بر هر گونه نظریه پردازی علمی مقدمند. یافته های مابعدالطبیعه بنیاد علوم تجربی، بیانگر امکان های وجود، و یاری رسان به تشخیص مقولات وجود و روابط میان این مقولات هستند. لو در طرح گسترده چندین ساله خود، با موفقیتی روزافزون، کوشیده است «امکان [پذیری] مابعدالطبیعه» را از «امکان [پذیری] مابعدالطبیعی» استنتاج کند، به عرضه دستگاه مابعدالطبیعی خاص خود، چونان یک رشته خودآیین و گزیرناپذیر، بپردازد، و با آن برخی از مسائل فلسفه را حل کند.
    کلید واژگان: امکان, هستی شناسی, امکان [پذیری] مابعدالطبیعی, امکان [پذیری] مابعدالطبیعه, ضرورت مابعدالطبیعی
    M. Akrami
    Logical Positivism and Analytic Philosophy have opposed metaphysics for decades, but now some contemporary analytic philosophers have turned their attention to metaphysics, regarding it not only possible but indispensable. So now a rich tradition of analytic philosophy exists. Edward Jonathan Lowe, in an extensive academic project and a book reminiscent in its confrontation with metaphysics of Kant’s critical philosophy, has tried to show the possibility of metaphysics and to present his own non-Kantian and realist metaphysics. He argues that, in a clear distinction between metaphysics and empirical sciences, the task of metaphysics is not to say what there is, but to state what can exist. According to him, the subject matter of metaphysics is “possibilities”, while empirical sciences have “actualities” as their subject matter. He defends metaphysics as an intellectual activity, with a central role for philosophizing and a priority for metaphysics against empirical sciences, so that metaphysics and the metaphysical possibility of specific subject matters of sciences are always prior to all scientific theorizing. The findings of metaphysics are the foundations of the empirical sciences, expressive of the possibilities of existence, and help to specify the categories of existence and the relations between these categories. In his project, Lowe has tried to deduce the “possibility of metaphysics” from “metaphysical possibility”, to present his own metaphysical system as an indispensable autonomous discipline, and, accordingly, to solve some problems of philosophy.
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال