به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۲۱۲ عنوان مطلب
|
  • احمد ابراهیمی پور*
    نیهیلیسم یا پوچ گرایی فلسفی، به معنی باور به عدم، ترجیح دادن نیستی به هستی، و درکل نفی بنیادین جنبه ای از شناخت ها یا ارزش های انسانی است؛ اما چگونه می شود در فلسفه درباره چیزی بحث کرد که ادعا می شود نیست؟ برای پاسخ به این سوال باید به سوالات جزیی تری پاسخ داد؛ اعم از اینکه چگونه می توان پوچ گرایی را تعریف کرد و ارایه تعریف تا چه حد به شناختن پوچ گرایی کمک می کند؟ پوچ گرایی را به چه روش هایی می توان تقسیم بندی کرد؟ همچنین، باتوجه به تعاریف و انواع پوچ گرایی، معادل های فارسی پوچ گرایی چه نقاط ضعف و قوتی دارند؟ پوچ گرایی را می توان براساس تاریخ به قبل و بعد از نیچه، براساس رویکرد به فعال و منفعل، براساس وسعت به فردی و اجتماعی، و براساس زمینه بحث به شناختی و ارزشی تقسیم کرد. در همه این تقسیمات، پوچ گرایی نفی کننده است؛ پس تعریف هایش هم توصیفاتی هستند درباره «چگونه نه گفتن» یا «به چه چیزی نه گفتن». همه نظریه هایی که تفکرات پیشین خود را از ریشه نفی کرده اند، به طور نسبی پوچ گرایانه هستند و درعین حال «ممکن است» نسبت به اندیشه های متاخر خود، ایجابی تلقی شوند. پس به طورکلی درمقابل متافیزیک، پوچ گرایی قرار گرفته است و به طور نسبی درمقابل هر فلسفه ای، پوچ گرایی آن فلسفه؛ اما پوچ گرایی فقط یک طرز فکر مستقل نیست؛ بلکه روشی برای آزمودن متافیزیک و هر فلسفه دیگر است. پوچ گرایی بدیهی بودن خود فلسفه را هم به پرسش می کشد؛ اینکه برای کلی ترین سوالات ذهن ما باید پاسخی وجود داشته باشد؛ یعنی پرسش را به پرسش می کشد. سوالات ما لزوما پاسخ دادنی نیستند؛ اصلا لزوما سوالات معناداری نیستند.
    کلید واژگان: پوچ گرایی, نیهیلیسم, نفی, معناباختگی, ابزورد
    Ahmad Ebrahimipour *
    Alvarez, M. (1994), “Radical Interpretation and Semantic Nihilism: Reply to Glock”, The Philosophical Quarterly, 44(176), 354-360.Blocker, G. (1974), The Meaning of Meaninglessness, Dordrecht: Springer Netherlands.Braun, D. & Sider, T. (2007), “Vague, So Untrue”, Nous 41(2), 133-156.Camus, A. (1991), The Myth of Sisyphus and Other Essays, Translated by Justin O'Brien, New York: Vintage Books.Carr, K. (1992), The banalization of nihilism: twentieth-century responses to meaninglessness, Albany: State University of New York Press.Crosby, D. (1998), “Nihilism”, In The Routledge Encyclopedia of Philosophy, Taylor and Francis, Retrieved 19 Oct. 2019, from https://www.rep.routledge.com/articles/thematic/nihilism/v-1. doi:10.4324/9780415249126-N037-1Cunningham, C. (2002), Genealogy of nihilism: philosophies of nothing and the difference of theology, London New York: Routledge.Dahlstrom, D. (2010), “Negation and Being”, Review of Metaphysics, 64(2), 247-271.Diken, B. (2009), “Nihilism”, Milton Park, Abingdon, Oxon New York, NY: Routledge.Gillespie, M. (1996), Nihilism before Nietzsche, Chicago: University of Chicago Press.Goudsblom, J. (1980), Nihilism and culture, Oxford: Blackwell.Hegel, G. W. F. (2010), The Science of Logic, Translated by George di Giovanni, Cambridge: Cambridge University Press.Jackson, T. (1995), “Nihilism, Relativism, and Literary Theory”, SubStance, 24(3), 29-48.Katz, D. (2000), “Epidemic of Enough: Beckettian Sufficiencies”, In Nihilism Now!: Monsters of Energy (Ansell Pearson, K. & Morgan, D.), NY: St. Martin's Press.Kline, P. (2017), Passion For Nothing: Kierkegaard’s Apophatic Theology. (Doctoral dissertation, Vanderbilt University, Nashville, US).Krellenstein, Marc. (2017), “Moral nihilism and its implications”, Journal of Mind and Behavior, 38(1), 75-90.Lebovic, N. (2015), “The history of nihilism and the limits of political critique”, Rethinking History, 19(1), 1-17. DOI: 10.1080/13642529.2014.913942Lewis, C. (2017), After The Death Of God: From Political Nihilism To Post-Foundational Democracy, (Doctoral dissertation, York University, Toronto Ontario, Canada).Metz, T. (2013), “The Meaning of Life”, in Stanford Encyclopedia of Philosophy (Summer 2013 Edition), Edward N. Zalta (ed.). Retrieved 19 Oct. 2019, from https://plato.stanford.edu/archives/sum2013/ entries/life-meaning/.Morioka, Masahiro (ed.), (2015), Reconsidering Meaning in Life: A Philosophical Dialogue with Thaddeus Metz, Tokyo: Journal of Philosophy of Life, Waseda University.Nietzsche, F. (1873), “On truth and lies in a nonmoral sense” from the Nachlass, Tr. Walter Kaufmann, Ebook retrieved from http://www.geocities.com/ thenietzschechannel/tls.htm.Pratt, A. (2019), “Nihilism”, In Internet Encyclopedia of Philosophy, Retrieved from https://www.iep.utm.edu/nihilism/.Reicher, M. (2019), “Nonexistent Objects”, in The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2019 Edition), Edward N. Zalta (ed.), Retrieved from https://plato.stanford.edu/ archives/win2019/ entries /nonexistent-objects/.Slocombe, W. (2003), Postmodern Nihilism: Theory and Literature, (Doctoral dissertation, University of Wales, Cardiff, Wales, UK). Retrieved from https://philpapers.org/archive/DWOTMO.Sontage, S. (2002), “The Aesthetics of Silence”, in Styles of Radical Will, New York: Picador USA, (First published in 1967).Tongeren, P. (2018), Friedrich Nietzsche and European nihilism, Newcastle upon Tyne: Cambridge Scholars Publishing.Toribio Vazquez, J. L. (2020), Nietzsche’s shadow: On the origin and development of the term nihilism, Philosophy & Social Criticism, https://doi.org/10.1177/0191453720975454Veit, W. (2019), “Existential Nihilism: The Only Really Serious Philosophical Problem”, Journal of Camus Studies 2018, Carnegie Mellon University, 211-232.
    Keywords: Nihilism, Negation, Meaninglessness, absurd, Nietzsche
  • محمدکاظم کهدویی، سیدکاظم موسوی، فاطمه همایون
    نیست انگاری هدایت، از جمله مقولاتی است که بارها مورد توجه پژوهشگران ادبیات معاصر قرار گرفته است؛ اما آنچه در این مقاله بدان پرداخته شد، مقایسه مراحل ششگانه نیست انگاری نیچه با نحوه نگرش و اندیشه هدایت خواهد بود. نیچه در بیان مراحل نیست انگاری، داستان خطای بشر را در شش مرحله بیان می کند. با اندکی دقت در «بوف کور» هدایت، می توان تمامی این مراحل ششگانه را در این اثر نیز مشاهده کرد. او نیز همچون نیجه از اعتقاد به یک حقیقت مطلق و ذهنی آغاز می کند؛ پا به پای او که در هیئت پیرمرد قوزی در داستان ظاهر شده است، مراحل مختلفی را طی می کند و آن گونه که نیچه بیان کرده است، قصد دارد از تاریکی وهم به سوی روشنایی خرد پیش آید؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که هدایت بر خلاف نیچه، در نهایت- حتی پس از طی این مراحل نیز- خود را اسیر دنیای مه آلودی می بیند که از آن سوی آن کاملا ناآگاه است و آنچه در انتهای مرحله آخر از مراحل ششگانه برای نیچه تحقق می یابد، هیچ گاه برای او صورت واقعی و عملی پیدا نمی کند.
    کلید واژگان: نیست انگاری, نیچه هدایت, پیرمرد خنزر پنزری, داستان یک خطا
    Mohammad Kazem Kehdoui, Fatemeh Homayoun
    The way Nihilism is portrayed in Hedayat's works has regularly been stud• ied by researchers in literature. This paper tries to look at the six stays of Nihilism as portrayed by Nietzsche and the compare them to the style used the story of Human Mistake to depict Nihilism. By careful reading of "Buof-e koor", one realizes that the six phase Nihilism as stated by Nietzsche is Present in Hedayat's work. Hedayat has tried to portray the six phase Nihilism in the character of shabby old man ("pirmard-e xenzer penzerii"): Authore of "bouf-e koor" follows this old man to come out of the end of the story and to reach wisdom; the only difference is that in the end, contrary to Nietzsche, Hedayat is still engulfed in a mystic and misty world, whose fate and entity is a mystery to him. He is not as accomplished as Nietzsche in any of the sixth steps and his Nihilism never becomes practical.
    Keywords: Nihilism_Hedayat_Nietzsch_The story of a mistake_the old man. (xenzer penzeri)
  • سید کاظم موسوی، فاطمه همایون
    نیست انگاری راوی در بخش اول «بوف کور» و وجوه تشابه آن با نیست انگاری نیچه، موضوعی است که پیش از این از سوی نگارندگان این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در عین حال که پیروی راوی از نیچه در این اثر هدایت قابل انکار نیست، این نیست انگاری با آن چه که نیچه آن را «نیست انگاری فعال» معرفی می کند و در عمل «زرتشت» متجلی می شود، تفاوت زیادی دارد. وجوه تمایز راوی از زرتشت را می توان در بخش دوم بوف کور - که در واقع بخش عملی نیست انگاری این کتاب است – مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
    این مقاله به معرفی وجوه تمایز و افتراق «زرتشت» و «راوی» بوف کور می پردازد و «نیست انگاری منفعل» را به خصوص در بخش دوم این کتاب بررسی خواهد کرد و یادآور می شود که اگر چه راوی استدلال نیچه را در ذهن خود مرور کرده، آن را می پذیرد و در بخش اول کتاب، نابودی «دختر اثیری» را در ذهن خود می پروراند، نفوذ عمیق این دختر - که در واقع جلوه ای از دنیای ماوراست – در کنار انفعال راوی مانع از آن می شود که او بتواند در عمل، تاثیر حضور «لکاته» را – که نماد اجتماعی دختر اثیری است- از زندگی خویش بزداید.
    کلید واژگان: راوی, زرتشت, نیست انگاری فعال, نیست انگاری منفعل
    Sayed Kazem Moosavy, Fatemeh Homayoon
    Nihilism in the beginning part of “boof e koor” and its similarity with Nietzsche’s nihilism is an issue that has already been explored by writers of this paper. Despite the fact that Nietzsche’s influence is not deniable in Hedayat’s work, this nihilism radically different from what Nietzsche recognizes as “active nihilism” and is realized in Zarathustra. The distinction between the Narrator and Zarathustra can be investigated in the second part of “Boof e koor”, which is in fact the practical nihilism of this book. This paper unearths the similarity and distinction dimensions between Zarathustra and the Narrator of Boof e koor and explores “passive nihilism” especially in second part of this book. The paper also argues that although the Narrator has mentally reviewed Nietzsche’s argument, he approves of it, and, in the first part, thinks about killing the celestial girl; this girl's deep influence - that is in fact a realization of the extraterrestrial world- and narrator's passion deter him from being able to practically obliterate influence of the prostitute’s presence, that is the social symbol of the celestial girl, from his life.
  • حجت الله سلطانی فر*، رضا گندمی نصرآبادی

    با گفتار نیچه «نیهیلیسم» به مسئله ای برای اندیشه ورزی های فلسفی بدل گردید. او که «نیهیلیسم» را «بی معنایی همه چیز» می خواند، با نقد تاریخ متافیزیک غرب، افلاطون گرایی و اخلاق مسیحی را مهمترین عوامل ظهور آن می دانست. در نهایت هم با خلق «ابرانسان» و بر بستر همان «متافیزیک انسان گرایانه» به دنبال عبور از نیهیلیسم بود؛ اما هایدگر «نیهیلیسم» را نه در مرتبه ارزش ها، بلکه از حیثی وجودشناسانه بررسی می کرد. او با نقد کلیت اندیشه متافیزیکی غرب، «متافیزیک» را حاکی از نوعی نسبت با هستی می دانست که در آن، خود هستی در پس پرده ای از حجاب ها به مغاک فراموشی و غفلت فرو می غلتد. او در تبیینی هستی شناسانه، «نیهیلیسم» را معادل همین «غفلت و فراموشی وجود» دانسته و بر همین اساس، «تاریخ اندیشه غرب» را «تاریخ بسط نیهیلیسم» معرفی می کند. از این منظر، با کمال متافیزیک، ظهورات متکامل تری از نیهیلیسم هم تحقق می یابد. تا آنجا که امروز، در «گشتل تکنولوژی» که شکل نهایی متافیزیک است، «نیهیلیسم تکنولوژیک»، با نفی کامل هستی، جهان و انسان را در قالبی نیهیلیستی و صرفا در هیات منبع و موجودی، تعین بخشیده است. از نظر هایدگر در مواجهه با این وضعیت ما دو راه بیشتر نداریم، یا تن دادن به نابودی کامل و یا یافتن راهی جهت فراروی از آن.

    کلید واژگان: نیهیلیسم, هستی, تکنولوژی, گشتل, نیچه, هایدگر
    Hojatollah Soltanifar *, Reza Gandomi Nasrabadi

    "Nihilism" in Nietzsche's speech became a Philosophical problem. He called "nihilism", as "the meaninglessness of everything", criticizing the history of the western metaphysics, he considered Platonism and Christian ethics values to be the most important factors in the emergence of nihilism. Finally, with the creation of "superman" and on the basis of the same "humanist metaphysics", he sought to overcome nihilism. But Heidegger studied "nihilism" not in terms of values, but from an ontological point of view. By criticizing the whole western metaphysical thought, he considered "metaphysics" to indicate a kind of relationship with Being in which Being itself sinks behind a curtain of veils into the abyss of oblivion and neglect. In an ontological explanation, he considers "nihilism" to be equivalent to this "neglect and forgetfulness of Being" and on this basis, he introduces "the history of Western thought" as "the history of nihilism development". From this point of view, with the perfection of metaphysics, more perfect manifestations of nihilism are also realized. As far as today, in the "Technological Enframing" which is the final form of metaphysics, "technological nihilism" has determined the world and man in a nihilistic form, in the mood of ordering as standing-reserve. According to Heidegger, in facing this situation, we have no more than two options, either to submit to a complete destruction or to find a way to overcome it.

    Keywords: Nihilism, being, Technology, Gestell, Nietzsche, Heidegger
  • سید علیرضا رضوی زاده*، بیژن عبدالکریمی
    در تفکر نیچه نقدهای بنیادینی نسبت به فرهنگ غربی وجود دارد، فرهنگی که برخاسته از تاریخ تفکر متافیزیکی غرب است. به اعتقاد نیچه فرهنگ غربی به عنوان مجموعه ای از نظام های ارزشگذارانه متافیزیکی بستر جریان نیهیلیسم و بی معنایی ارزش ها را فراهم ساخته است. نیچه با روش تبارشناسانه ، ریشه شناسانه و تاریخی، منطق انحطاط متافیزیک را ذیل نقدهای خویش در سه حوزه فلسفه، اخلاق و دین به نمایش گذاشته و راه رهایی از متافیزیک غربی و نیهیلیسم حاصل از آن را به منزله امر نو با بازارزیابی ارزش ها در شخصیت فیلسوف هنرمند دنبال می کند. از منظر نیچه، فیلسوف هنرمند در فراسوی هرگونه تقابل متافیزیکی قرار دارد و به واسطه سلسه مراتبی که ناشی از اراده معطوف به قدرت می باشد به تفاوت خویش با دیگران واقف است و شور فاصله، او را در کاست نیرومندان قرار داده، با قدرت آفرینشگری خود در مرزها و خطرها می زید و در الگوی سبک فاخر یعنی سبک زندگی متفاوتی که هماهنگی عقل و احساس یا به عبارتی وحدت آپولونی دیونوسوسی را به همراه دارد، امر نو و ارزش های جدید را برای عبور از نیهیلیسم بنیان می نهد و به جهان معنوی خویش آری می گوید.
    کلید واژگان: متافیزیک, نیهیلیسم, انحطاط, امر نو, فیلسوف هنرمند
    Seyed Alireza Razavizade *, Bijan Abdolkarimi
    Abstract
    Nietzsche unfolds his radical critique of Western culture due to its emergence from the metaphysical thinking. For Nietzsche, Western culture as a set of metaphysical valuation systems has resulted in nihilism and absurdity of all values. With a genealogical, etymological and historical method, Nietzsche exhibited the logic of metaphysical decadence under his criticisms in the three fields of philosophy, ethics and religion, and sought to get rid of Western metaphysics and the resulting nihilism as a new thing by marketing values ​​in the personality of the Artist-philosopher. he does. Meanwhile, in his thought, the “Artist-philosopher” figure goes beyond the metaphysical oppositions. He is aware of his difference from others due to the hierarchy resulted from will to power, and the “pathos of distance” has caused him to be in the ruling caste. He lives in the realm of fronties and dangers with his creation power, creates new values for overcoming nihilism with his noble form of life, a different form of life which embraces the fusion of mind and passion in the Dionysian-Apollonian unity, and joyously affirms his spiritual world.
     
    Keywords: Metaphysics, Nihilism, Decadence, New Thing, Artist-Philosopher
     
     
    Introduction
    Nietzsche, as one of the main critics of Western philosophy, introduces nihilism as the final result of Western metaphysical thinking and the dominant intellectual current of the two centuries after him, in which old values have become meaningless and cannot be considered a prescription for today's human life. Nietzsche considers the soil of the metaphysical plant to be the concept of decadence, which the more it distances itself from the Hellenic bio-world, it prepares for itself the path of irreversible decline and decadence, the inevitable result of which will be meaninglessness. From Nietzsche's point of view, decadence is the matter by which life, and nature are emptied of their meaningful form and the existence is transformed into a meaningless thing, therefore it leads to nihilism. Therefore, according to the concept of decadence as the bedrock of nihilism, the thought so far has suffered It has become a metaphysical disease of thought, which Nietzsche criticizes radically under the three domains of philosophy, ethics and religion.
        The main issue and question in this article is whether, from Nietzsche's point of view, metaphysical thinking, like Western philosophy, has led to nihilism, and how has this been realized? What is the main figure of nihilism and what are the signs and symptoms of nihilism? How has the logic of decadence as the bedrock of nihilism led to the construction of the last man, and finally, what will be the way or ways to pass this nihilism from Nietzsche's point of view?
     
    Methodology
    Nietzsche criticizes Western philosophy with a genealogical, etymological and historical method and considers the way to get rid of Western metaphysics and the resulting nihilism to be a re-evaluation of values in the way and behavior of art and artist. What in Nietzsche's thought is from the realm of illness, which is the realm of metaphysical thought and is discussed with the logic of decadence, will lead to Nietzsche's triple criticism of metaphysics, and what is raised under the realm of health in Nietzsche's thought refers to Nietzsche's solution to overcome metaphysical nihilism.
        In Nietzsche's genealogical critique, from the field of philosophy by returning to Platonic-Aristotelian-Kantian thinking under the concept of similarity, and in the field of ethics, which has led to general orders and to the thought of homogenizing and leveling people, under herd ethics, and in the field of Christianity, by presenting its generalizing, unifying and democratic theoretical values to It leads to the equalization of all strong and weak species and makes the patient equal next to the healthy under original sin.
     
    In this article and in the following, Nietzsche's critiques of Western metaphysical philosophy, we have presented a section entitled "The New" in his thought. The new in Nietzsche's thinking is obtained as a result of philosophizing with a hammer, as a result of which all dominant metaphysical values are overturned at once. Nietzsche considers the European man to be the last man who has the legacy of metaphysical nihilism and is necessary for the emergence of a new post-metaphysical era, because with his decadent and democratic values, he brings nihilism to its peak and helps to build a new world. Nietzsche's new perspective provides multiple possibilities for life, thinking and truth and makes the future pregnant with multiple ideas.
        The new in Nietzsche's thinking invites us to overcome the dualisms of the metaphysical tradition. In Nietzsche's thinking, returning to nature is the first way out of nihilism. Nietzsche considers the alternative of metaphysical thinking in the field of knowledge to be the idea of difference, and in the field of ethics, the superior caste, and in the field of religion, art as a noble style, meaning the unity of poetic reason and joyful passion, which is an Apollonian-Dionysian unity.
     
    Conclusion
    The new in Nietzsche's thinking can be seen as the final summation of his main opinions, which are expressed in the general format of the new valuations of the post-metaphysical world. Nietzsche followed the roots of Western thought in the opinions of Plato and Aristotle with the genealogical method and by returning to the origin of Western culture i.e. Greece, and influenced by the origin of this culture, he shows us its destination, which is metaphysical thought. Nietzsche, who is struggling with the crisis of meaning, considers the flow of Western culture, which is completely immersed in metaphysical thinking, towards nihilism. Nietzsche saw nihilism as the result of metaphysical thinking, the definitive trend of the next two centuries after him. In his three criticisms, Nietzsche considers the logic of decadence as a platform for nihilism in the three domains of philosophy, ethics, and Christianity. In Nietzsche's thinking, the new is simultaneously destructive and creative: the destruction of the concepts and values of the metaphysical world and the creation of new values of the post-metaphysical world. In the depth of Nietzsche's aristocratic culture, the new is present, which means multiple possibilities of living and thinking in the future. In Nietzsche's view, the superhuman and post-metaphysical character is the artist-philosopher who bears the heavy burden of the new. At the heart of Nietzsche's alternative plan for the nihilism of metaphysical thinking, there is a place for the artist-philosopher, who, from his point of view, is a different character, he is beyond confrontations, lives in danger, stands at the borders and makes the existence of the new thing clear and visible. Finally, the personality of the artist in Nietzsche's modern world, with the example of the noble style, which is the Apollonian-Dionysian unity of art, enables new thinking.
    Keywords: Metaphysics, nihilism, decadence, New Thing, Artist-Philosopher
  • سیده آزاده امامی، علی کرباسی زاده اصفهانی
    «نیست انگاری» از اساسی ترین کلیدواژه های تفکر نیچه است که به سبب ارتباط وثیقی که با دیگر آموزه های او دارد، از موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او برخوردار است. نیست انگاری در واقع معیار نیچه است برای ارزیابی هر آنچه در سرنوشت انسان و جامعه انسانی مدخلیت دارد؛ از سویی بنیادی ترین نظام های فکری و اعتقادی سامان یافته در قالب دین و فلسفه و علم و اخلاق را متهم به نوعی از نیست انگاری (منفعل) می کند که در نظر او بسی مغضوب و مطرود می نماید، و از این رو همه آن ها را به این سبب مستحق انهدام می داند، و از سویی برای جای گزینی آنچه ویران کرده، ما را به نوع دیگری از نیست انگاری (فعال) فرا می خواند؛ با استعانت از منجی ای به نام «ابرانسان». مقصود ما از این جستار، بازنمایی ادله نیچه در انتقادش به این نظام ها و نیز تشریح مبسوط گونه های نیست انگاری مدنظر اوست.
    کلید واژگان: نیست انگاری, بازارزش گذاری ارزش ها, مرگ خدا, ابرانسان, معنای زندگی
    Sayedeh Azadeh Emami, Ali Karbasizadeh
    “Nihilism” is one of the basic keywords in Nietzsche’s thinking, and because of its strong connection with his other teachings, it is considered to be a principle subject in his philosophizing. In fact, nihilism is Nietzsche’s criterion to evaluate whatever is relevant to the fate of human and human society. On one hand, he accused the most fundamental organized systems of thought and belief in religion, philosophy, and science of a kind of nihilism (passive) which in his view is somehow despicable and rejected; and therefore deserves to be destroyed. On the other hand, he, asking for the help of a Savior called “Super human”, invites us to another kind of nihilism in order to replace what has been destroyed. This paper intends to presents Nietzsche’s argues in his critique of these systems and also to provide a detailed description of the types of his nihilism.
    Keywords: Nihilism, trasvaluation of values, death of God, super human, meaning of life
  • مریم محمدزاده *

    بدبینی به هستی و مناسبات آن، همواره در طول تاریخ بشر مطرح بوده است؛ لیکن رویکرد به آن به صورت یک مکتب فکری رسمی و با نام نهیلیسم از ثمرات مدرنیسم می باشد که به موازات ادامه حیات در آثار فیلسوفان و متفکران در اشعار شعرای زبان فارسی و عربی بازتاب یافته است. از آنجا که یکی از بهترین روش های تبیین یک مساله، مقایسه آن با نمونه ای هم شان و هم جنس است، نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، عناصر و مولفه های مشترک نهیلیسم را در آثار صادق هدایت و زکریا تامر به عنوان دو نویسنده پیشتاز در داستان نویسی مدرن ایران و سوریه که به پوچ انگاری گرایش یافته اند مورد کاوش قرار داده، تا برخی از آسیب های مترتب بر این مکتب فکری مشخص شود و عوامل روی آوردن این دو نویسنده به اندیشه های نهیلیستی مورد بررسی قرار گیرد. یافته ها نشان می دهد که علیرغم تعلق هدایت و تامر به دو فرهنگ و دو جامعه متفاوت، پوچ انگاری، یاس، بدبینی نسبت به فرد و جامعه، مرگ اندیشی و درون گرایی، بر افکار هر دو مستولی است و آشنایی با آثار متفکران غرب، استبداد و خفقان داخلی از عوامل مشترک و موثر در سوق دادن هر دو نویسنده به نهیلیسم بوده است.

    کلید واژگان: نهیلیسم, صادق هدایت, زکریا تامر, مرگ اندیشی
    maryam mohammadzadeh*

    Pessimism towards the world and its structures has always been a topical issue during human history. But the approaches to probe it have led to a formal school of thought called nihilism and this has been one of the outputs of modernism reflected in poems composed by Persian and Arab poets along with the works of the philosophers and scholars in the field. Since one of the best approaches to identify an issue is to compare it with a parallel and same level sample, the present study has tried to probe the issue using a descriptive-analytic method to discuss about the elements and constituents of nihilism in the works of Sadegh Hedayat and Zakaria Tamer as two pioneering writers in modern story writing in Iran and Syria who tended towards nihilism to recognize some of the problems repeated in this school of thought and to investigate about the factors that led these two authors towards nihilist thoughts. Findings showed that although Hedayat and Tamer belonged to two different cultures and societies, nihilism, disappointment, pessimism towards the individuals and the society, thinking of death and introverted thoughts have dominated thoughts of both authors and being informed about the thoughts of western scholars, local dominance and tyranny have been among the common and effective factors that caused both authors to tend towards nihilism.

    Keywords: nihilism, Sadegh Hedayat, Zakaria Tamer, thinking of death
  • داود معظمی گودرزی*، احمدعلی حیدری

    ما و جهان مان در آخرین مرحله هیچ انگاری گیر افتاده ایم و امر قابل توجه، تداوم این وضعیت است چنانکه مشخص نیست این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت. مساله مقاله حاضر درک هیچ انگاری است به منظور فراهم آوردن امکان اندیشیدن به شرایط رهایی و خلاصی از آن. در این مقاله متمرکز خواهیم بود بر تفسیر دلوز از نیچه درخصوص مفهوم هیچ انگاری. به این منظور باید مسیر اصلی استدلال دلوز درخصوص سنخ های مختلف هیچ انگاری را درک کنیم که سه شکل است: نه گو، واکنش گرانه و بی کنشانه. درک این سه شکل، به ویژه واپسین شکل آن؛ یعنی وضعیتی که در آن زندگی می کنیم. پس از آن تلاش خواهد شد که ابعاد عاطفی این مفهوم با رجوع به سینمای بلا تار به خواننده انتقال داده شود. به این منظور که ضرورت رهایی از هیچ انگاری موجود در وضعیت به شکل عاطفی احساس شود. در این نقطه از استدلال شرایط فراهم می شود برای اندیشیدن به گام بعد و این امر با درک تمایز واپسن مرحله هیچ انگاری و شرایط رهایی از آن ممکن خواهد شد. به منظور درک تمایز این دو وضعیت و در نهایت درک شرط رهایی از هیچ انگاری، تمایز میان دو مفهوم انهدام بی کنشانه و ویرانگری کنش گرانه مورد توجه قرار می گیرد. برای درک تمایز این دو مفهوم نیچه ای-دلوزی نیز از تمایز دو مفهوم خسته و فرسوده که دلوز در شرح بکت مطرح می کند، بهره خواهیم برد. از این رو، مسیر مقاله به این صورت خواهد بود: تحلیل اشکال هیچ انگاری: 1- نه گو، 2- واکنش گرانه، 3- بی کنشانه و 4- شرط رهایی از هیچ انگاری.

    کلید واژگان: دلوز, نیچه, هیچ انگاری, انهدام بی کنشانه, ویرانگری کنش گرانه, بلا تار, بکت
    Davood Moazami Goodarzi *, AhmadAli Heydari

    We and our world are caught in the last period of nihilism. The remarkable point is the durability of this situation, and that the time for the end of this situation is unclear. The concern of this article is understanding the nihilism, especially its last kind, understanding of the nihilism in order to provide the possibility of the thinking about the conditions of the liberation from that. For this purpose, we should understand three kinds of nihilism: negative, reactive, and passive; Understanding these three kinds, especially its last kind, which is the property of the present situation. For the explanation of this step of nihilism, we will resort to a Nietzschean-Deleuzian concept and then try to transmit the affective aspect of this concept to the reader in order for the necessity of the liberation from our nihilistic situation to be sensed affectively. At this point of the analysis, the argument is ready for thinking to the next step, which proceeds by understanding the distinction between the last step of nihilism and the condition of liberation from that. Therefore, the trajectory of the article is like this: explanation of kinds of nihilism: 1) negative. 2) reactive. 3) passive. 4) and the liberation from nihilism.

    Keywords: Deleuze, Nietzsche, nihilism, passive extinction, active destruction
  • احمد ابراهیمی پور، مالک حسینی*
    هرگاه گفته شود که حقیقتی وجود ندارد، این سوال پیش می آید که پس خود این حقیقت وجود دارد یا ندارد؟ به این سوال به دو شکل می توان پاسخ داد. اول این که حقیقتی وجود ندارد، جز این حقیقت که حقیقتی وجود ندارد (پوچ گرایی مدرن). دوم این که حقیقتی وجود ندارد، حتی این حقیقت که حقیقتی وجود ندارد (پوچ گرایی پسامدرن). این مقاله پاسخ دوم را با تشریح مصادیق آن واکاوی می کند؛ یعنی نشان می دهد منظور از پوچ گرایی پسامدرن چیست و مصادیق آن در پسامدرنیته کدام اند؟ درحالی که تکثرگرایی می گوید هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، پوچ گرایی می گوید که مطلقا حقیقتی وجود ندارد و پوچ گرایی پسامدرن می گوید خود این حقیقت هم حقیقت ندارد. پس پوچ گرایی پسامدرن به تعبیر حقیقت باور، خودمتعارض و به تعبیر پوچ گرا خودبازتابی است. پساساختارگرایی از لحاظ معرفت شناختی پوچ گراست، زیرا مدعی است هیچ معرفتی قابل تعمیم و قابل انطباق بر جهان نیست. اما از لحاظ نشانه شناختی احتمالا پوچ گرا نیست، زیرا اصل دلالت را نفی نمی کند. شالوده شکنی برای کسی که پیرو مولف محوری و مرکزمحوری است، پوچ گرایانه و مخرب است اما مفهوم غیاب نزد دریدا مترادف نیستی نیست. پوچ گرایی هسته ای نگران نیستی نهایی توسط یک فاجعه هسته ای است، با این حال برخی معتقدند که پوچ گرایی آسیب زننده نیست. پوچ گرایی پسااستعماری هم نشان دهنده نابودی و نفی هویت سرزمین استعمارزده است و هم نشان دهنده نفی هویت اقلیت های نژادی مثلا سیاه پوستان. پوچ گرایی جنسیتی به نفی جنسیت می پردازد و پوچ گرایی نظریه نابهنجاری، هر گونه بهنجاری جنسی، جنسیتی و هویتی را نفی می کند.
    کلید واژگان: پوچ گرایی, نیهیلیسم, پسامدرنیسم, تکثرگرایی, پساآخرالزمان
    Ahmad Ebrahimipur, Malek Hosseini *
    Whenever it is said there is no truth in place, this question comes up as to whether the truth itself does exist or not? Two answers are offered for this question. First, there is no truth other than the truth that there is no truth (modern nihilism). Secondly, there is no truth even the truth that there is no truth (postmodern nihilism). This paper aims at exploring the second answer by presenting examples of the claim in postmodernism. While pluralism states that there is no absolute truth, nihilism asserts that there is absolutely no truth and that the same truth is not true as well. Hence, postmodern nihilism is self-contradictory based on its realistic interpretations and self-reflective based on its nihilistic interpretations. Post-structuralism is nihilist from the epistemological perspectives because it claims that no cognizance can be generalized and adjusted to the world but it is probably not nihilist in terms of semiotics because it does not deny the principle of implication. Deconstruction is nihilistic and devastative for the authorship-oriented person exercising centralism. Post-colonial nihilism is also indicative of the destruction and disapproval of the identity of the colonialized lands as well as reflective of the denial of the identity of the minority races like the black. Gender nihilism engages in denial of gender and queer nihilism denies any sort of sexual, gender, and identity normality.
    Keywords: nihilism, postmodernism, Pluralism, absurdism, Post-apocalypse
  • محمد اصغری*

    در این مقاله سعی کرده ایم رابطه علم و دین را از دیدگاه یکی از فیلسوفان سرشناس مکتب کیوتو ژاپنی به نام نیشیتانی کیجی بررسی نماییم. نیشیتانی از شاگردان نیشیدا کیتارو، بنیانگذار مکتب کیوتو، تحت تاثیر اندیشه های انتقادی نیچه نسبت به فرهنگ غربی می کوشد با طرح مساله نیهیلیسم نیچه در فلسفه خویش به حل مساله رابطه علم و دین بپردازد. او بر این باور است که تنها راه برای غلبه بر نیهیلیسم این است که این دو ساحت را به نحو اگزیستانسیال به هم پیوند دهیم تا معضل بی معنایی بشر امروز درمان شود. نیشیتانی تحت تاثیر اگزیستانسیالیسم هایدگر رویکردی اگزیستانسیالیستی به مساله رابطه علم و دین دارد. طبق نظر این فیلسوف، مساله نیهیلیسم و شونیاتا (sunyata) هم مساله وجودی (اگزیستانسیال) است و هم مساله تاریخی که هر کس در وهله اول با آن مواجه می شود. در این نوشته سعی خواهیم کرد ابتدا با طرح نیهیلیسم در اندیشه او و نشان دادن جایگاه این مفهوم، به سراغ مساله رابطه علم و دین برویم تا نشان دهیم که چگونه این رابطه با این مفهوم گره خورده است.

    کلید واژگان: دین, علم, نیهیلیسم, اگزیستانسیالیسم و نیشیتانی کیجی
    Mohmmad Asghari *

    In this article, we have tried to study the relationship between science and religion from the point of view of one of the prominent Japanese philosophers of the Kyoto school, Nishitani Keiji. He was one of the disciples of Nishida Kitaro, the founder of the Kyoto School. He was impressed by Nietzsche's critical thinking of western culture by addressing the problem of the relationship between science and religion in terms of Nietzsche's nihilism problem in his philosophy. He believes that the only way to overcome nihilism is to link these two areas existentially together, to cure the disproportionate human issue today. Under the influence of Heidegger's Existentialism, he has an existentialist approach to the problem of the relationship between science and religion. According to him, the issue of nihilism and sunyata is both existential and historical issues that everyone faces at first. In this paper, we will try first to plot the nihilism in his thought and to show the position of this concept, to show the relationship between science and religion to show how this relationship is tied to this concept.

    Keywords: Religion, science, nihilism, Nishitani, Nietzsche
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
متن مطلب
نوع نشریه
  • علمی
    212
اعتبار نشریه
زبان مطلب
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال