۶ عنوان مطلب
-
مباحث نفس شناسی صدرالمتالهین از دو حیث محتوی و روش قابل بررسی و نقد است. نفس در هستی شناسی حکمت متعالیه، اگرچه با حدوث بدن پدید می آید، اما موجودی ذوشئون و چندتبار است که از عالم ماده تا تجرد عقلی در سیلان بوده و با بدن تحت تصرف خود متحد است. باور به نوآوری صدرالمتالهین در معرفی نفس و همچنین داوری صحیح میان دیدگاه وی با دیدگاه های رقیب، امری است که نیازمند کشف روش وی در تحلیل نفس می باشد. مساله این پژوهش، کشف روش صدرالمتالهین در شناخت مفهومی و وجودی نفس است و ره آورد آن که با تحلیل محتوای مباحث نفس شناسی ارائه شده از سوی صدرالمتالهین حاصل گردیده است، اثبات اتخاذ روش «مطالعات میان رشته ای» از سوی وی در مساله مذکور است. صدرا با التفات به چندتباری بودن نفس و لزوم «کثرت گرایی روشی» در بررسی این گونه مسائل، این روش را برگزیده است. اتخاذ چنین روشی، سبب ارائه فرادیدگاه خاص وی(حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس) در مبحث نفس شناسی حکمت متعالیه گردیده است.کلید واژگان: صدرالمتالهین, نفس شناسی, روش پژوهش, مطالعات میان رشته ایThe topics of Sadrolmoteallehin self-awareness can be investigated and criticized in two terms; content and method. In the ontology of transcendent wisdom, although the self emerges from the body origination, it is a multi-factorial creature and owner of dignity. This creature was flowing and changing from the material world to the intellectual abstraction. It has unity with its captured body. The objective of this research is to discover Sadrolmoteallehin methodology in introducing the self. The outcome of this study is to confirm the selection of interdisciplinary studies methodology by Sadrolmoteallehin in the above-mentioned issue. Given the multi-factorial nature of the self and the necessity of multi methodology in examining these kinds of issues, Sadra has adopted this method.
The outcome of this study is to confirm the selection of interdisciplinary studies methodology by Sadrolmoteallehin in the above-mentioned issue. Given the multi-factorial nature of the self and the necessity of multi methodology in examining these kinds of issues, Sadra has adopted this method. -
«علم» در حکمت متعالیه مساوق با وجود انگاشته می شود. تحلیل علم در پرتو تفسیری وجودی از آن، سبب ارائه ویژگی های خاص برای دو گونه علم حصولی و علم حضوری در معرفت شناسی حکمت متعالیه می گردد.. مساله پژوهش جاری، تبیین نسبت علم حصولی و حضوری با «توجیه معرفتی» و مشخص نمودن حیطه جریان توجیه معرفتی در دو گونه مذکور از معرفت است. ره یافت بدست آمده که با روی آوردی تحلیلی-منطقی در عبارات صدرالمتالهین حاصل گشته است، اثبات نیازمندی علم حصولی(به سبب دوگانگی وجود علمی و وجود عینی در آن) به توجیه معرفتی و انحصار آن در «برهان» است. علم حضوری نیز، از آن جهت که با شهود وجود عینی معلوم حاصل می گردد، در دو گونه متفاوت خود(حسی و فراحسی)، بی نیاز از توجیه معرفتی است.
ره یافت بدست آمده که با روی آوردی تحلیلی-منطقی در عبارات صدرالمتالهین حاصل گشته است، اثبات نیازمندی علم حصولی(به سبب دوگانگی وجود علمی و وجود عینی در آن) به توجیه معرفتی و انحصار آن در «برهان» است. علم حضوری نیز، از آن جهت که با شهود وجود عینی معلوم حاصل می گردد، در دو گونه متفاوت خود(حسی و فراحسی)، بی نیاز از توجیه معرفتی است.کلید واژگان: صدرالمتالهین, علم حضوری, علم حصولی, توجیه معرفتی, برهانIn transcendental philosophy "knowledge" is deemed to be existence. Although analysis of Knowledge in the light of existential interpretation, can provide the specific features of two types of Propositional and intuitive knowledge in epistemology of transcendental philosophy. This issue of the current study is to analyze the relation of these two types of knowledge under "epistemic justification" and to determine the scope of the epistemic justification of these two types as well. The analytical-logical approach in terms of Sadrolmoteallehin has brought proof for the requirement (due to the duality of scientific and its objective existence) of propositional knowledge to Justification theory and its monopoly in "proof". Since intuitive knowledge is gained by objective witnesses, in its different types (sensory and extra sensory), it is needless of epistemic justification.
Since intuitive knowledge is gained by objective witnesses, in its different types (sensory and extra sensory), it is needless of epistemic justification.Keywords: Sadrolmoteallehin, Propositional knowledge, intuitive knowledge, proof, epistemology justification -
نظریه حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس انسانی، از ابداعات جناب صدرالمتالهین بود. ایشان بر این اساس، مسایل فراوانی در حیطه قوس صعودی سیر انسانی را حل و فصل کرد و برای آنها تقریرهای عمیق فلسفی یافت. اما دیدگاه او در تبیین روشن قوس نزولی انسان و مراحلی که دین از آن ها سخن گفته همچون عالم ذر، امتحان انسان پیش از ورود به طبیعت، مساله هبوط و...، توفیق چندانی نیافت. علامه طباطبایی، رحمه الله علیه، به عنوان فیلسوفی چیره بر حکمت صدرایی و مانوس با آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام، راهی نو پیش روی انسان شناسی فلسفی گشود. بر اساس تحلیل و تبیین بدیع ایشان که تمام انسان شناسی جناب صدرا بایستی بر اساس آن بازنگری و تدقیق گردد، هر موجودی، نفسی ملکوتی دارد که محور موجودیتش همان است و آنچه حدوث جسمانی دارد، در پرتوی این حقیقت، تحقق دارد. تبیین علامه، که این نوشتار متکفل تبیین و تشریح آن است، هم عوالم وجودی انسان را به روشنی تبیین میکند، هم عهده دار تشریح قوس نزول انسان و احکام آن می شود و هم تبیین دقیق تری از قوس صعود ارایه می دهد.کلید واژگان: علامه طباطبایی, نفس ملکوتی, نفس حاصل از اشتداد, انسان شناسی صدرایی, عوالمTheory of contingency corporeal and continuance spiritual of soul human, was from excellency sadrolmoteallehin creations.The theory of the corporeality of contingency and the spirituality of subsistence in relation to the soul were Sadrolmotealehin's innovations.Based on those theories, he solved many problems in the realm of human ascension and found deep philosophical expressions concerning them.But, his viewpoints on clarifying religious stages like the before existence world(Alame Zar),tests taken from human beings before entering the material world,the concept of descent and, etc were of no success or achievement.Allame Tabatabaie, God mercy upon him, opened new doors to the humanity approach of philosophy as a philosopher adept in Sadrian philosophy and familiar with the Quran,prophets and their relatives(Ahl-e Beyt).There are innovative analysis and clarification Mula Sadra's philosophy should be previewed by.Allame clarifies all the human existing worlds, the before existence period, its rules and even better clarifies the human ascensionKeywords: Allame Tabatabaie, Angelic soul, Soul derives from intensity, Sadrian humanology, Worlds
-
مبحث معاد جسمانی اصولا از پیچیدگی خاصی برخوردار است و نظرات مختلفی در این خصوص وجود دارد که از این میان صدرالمتالهین شیرازی با شیوه خاص فلسفی خود تلاش کرده است معاد جسمانی را به نحوی تبیین کند که هم با نصوص و ظواهر قرآن و حدیث سازگار باشد و هم شبهات عقلی وارد بر آن را حل کند و ضمنا خلا توجیه فلسفی معاد جسمانی را نیز مرتفع سازد. در این مقاله، پس از اشاره به دیدگاه های مختلف دربراه معاد جسمانی و نیز برداشت های متفاوتی که از دیدگاه صدرالمتالهین در این زمینه به عمل آمده، سعی شده است که نظر تحقیقی و نهایی این فیلسوف بزرگ درباره معاد جسمانی تبیین شود و سازگاری یا ناسازگاری آن با معاد جسمانی مطرح در قرآن روشن گردد.
-
کیفیت بدن اخروی ازمباحث مهم معاد جسمانی است.پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت، عنصری یا مثالی است ویا به طور کلی بابدن دنیوی ومثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا براساس مبانی عقلی از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود ، حرکت جوهری، تجرد خیال در صدداثبات عینیت بدن اخروی ودنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن اخروی به وجود ملکوتی مثالی است . علامه طباطبایی از پیروان حکمت متعالیه با استناد به برخی از دلایل وحیانی ومبانی عقلی از جمله،قاعده حکم الامثال،تلازم نفس و بدن،تبعیت جسد از نفس، اصیل بودن نفس درهویت آدمی، معتقد است آنچه که در قیامت برای پاداش کیفر ضروری است همانندی در انسان بودن است که با وجود نفس محقق می شود ولازم نیست بدن اخروی در همه اجزاء وصفات عین بدن دنیوی باشد، از این رو بدن اخروی مثل بدن دنیوی است اگرچه از نظر نفسانی،انسان محشور در قیامت عین انسان دنیوی است .پایبندی به مبانی حکمت متعالیه واستناد به دلایل نقلی از مشترکات این دو حکیم در تبیین بدن اخروی است ولی اعتماد بیشتر علامه به دلایل نقلی وحضور و تبعیت بدن ازنفس در عالم آخرت مطلبی است که دیدگاه علامه را از ملاصدرا متمایز می کند که در این پژوهش با توجه به آثار فلسفی و تفسیری این دوحکیم مورد تحلیل و نقد و ارزیابی قرار می گیرد.کلید واژگان: بدن اخروی, بدن دنیوی, بدن مثالی, علامه طباطبایی, صدرالمتالهینThe quality of heavenly body is one of the significant issues within physical resurrection domain. The main question is that whether the resurrected body in hereafter is elemental or exemplar? And also does it differ with worldly and exemplar body? Based on intellectual concepts such as the originality of existence, questioning the existence, individuation of existence, essential motion, abstraction of imagination, Mollasadra has tried to illustrate the objectivity of both worldly and heavenly bodies; however, he was only successful to conclude that heavenly body is considered as exemplar, when it coexists with God's existence. On the other hand, Allameh Tabatabaee has based his arguments on some revelation reasons and intellectual foundations such and the rule of Al-mithl, the necessity of soul and body, compliance of corpse from soul, the originality of soul within mankind. He believes that what is considered as necessary in resurrection day for rewarding deeds, has some resemblances with humanity and is realized with the existence of soul. It's not necessary that heavenly body will be worldly in all its components and characteristics. Therefore, heavenly body is very similar to worldly body; however, from a soul point of view, the resurrected mankind in resurrection day is very much similar to worldly mankind. Adherence to the foundations of transcendental wisdom and citation of anecdotal evidences are among the similarities of these two wises in defining heavenly body. Although, Allameh Tabatabaee believes more in anecdotal evidences and the existence of soul and the adherence of body to the soul that makes him distinguished compared to Mollasadra. These two wises are compared, analyzed and criticized in this study on the grounds of their philosophical as well as interpretive works.Keywords: heavenly body, worldly body, exemplar body, Allameh Tabatabaee, Sadrolmoteallehin
-
ارائه تعریفی روشن برای قوای نفس و برشماری کارکردهای هریک از قوا، نیازمند پاسخی پیشینی به مسئله «امکان تعدد قوای نفس و ملاک تکثر یافتن هریک از آن ها» است. ابن سینا از اولین فیلسوفانی است که به تبیین جایگاه دقیق قوا در نفس پرداخته و ملاک «تعدد قوا بر اساس تعدد جنسی نوعی افعال» را بر مبنای قاعده «الواحد» ارائه داده است. فخررازی با نفی کبروی قاعده الواحد، ملاک ابنسینا را به چالش میکشد. او تعدد قوا را به تعدد آلات فروکاسته و بر اساس آن، نفس را به شکل مستقیم، فاعل و مدرک تمام افعال و ادراکات خود دانسته است. در این میان، صدرالمتالهین راهی میانه را بر اساس مبانی نفسشناسی خود که مبتنی بر هستیشناسی حکمت متعالیه است، ارائه میدهد. او نه کاملا همسان با ابنسینا گام برداشته است تا قوای نفس را فاعل و مدرک مستقیم معرفی کند، و نه سخنی همانند فخررازی در نفی واسطه گری قوا ارائه داده است؛ بلکه با نگاه تشکیکی به نفس، تحویلی نگری ابنسینا و فخررازی را نقد کرده و با قرار دادن قوای متعدد نفس در سه مرتبه حس، خیال و عقل، به رغم اثبات واسطه گری قوا، نفس را نیز مستقیما مدرک و فاعل مباشر دانسته است.کلید واژگان: نفس, قوای نفس, ملاک تعدد قوا, قاعده الواحد, ادراک و افعال نفسProviding a clear definition for faculties of the soul and enumerates the functions of each of the powers, requires a priori answer to the question of "the possibility of a multiplicity of soul faculties" and "criterion of plurality of any of them". Ibn Sina is one of the first philosophers to explain the exact position of powers in soul and offers criterion of plurality of powers based on the number of material-type verbs" based on the rule of Al-Wahed. Fkhre Razy by rejection of Kubravi Al-Wahed rule, challenges the Ibn Sina's criteria. He reduced the plurality of powers to a plurality of instruments and based on that, considers the soul directly as the perceiver and agent of all actions and their perceptions. In the meantime, sadrolmoteallehin provided a middle way on the issue based on foundations of psychology that are based on transcendental philosophy ontology. He neither followed Ibn Sina's way to introduce the soul faculties as agent and direct perceiver, nor did he offer the ideas like Fkhre Razy about the rejection of intermediary of powers. Rather, through a considering a gradational approach, he criticized Ibn Sina and Fkhre Razy reductionism. Moreover, he stated the various faculties of the soul in three orders of sense, mind and intellect, and despite of proofs over intermediary of powers, he saw the soul as a perceiver and immediate agent.Keywords: Self, Soul faculties, plurality of powers criteria, the Al- Wahed rule, perceptions, soul action
نکته:
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
متن مطلب
-
همراه با متن6
نوع نشریه
-
علمی6
اعتبار نشریه
-
معتبرحذف فیلتر
زبان مطلب
-
فارسی6
نام نشریه (ده نشریه با بیشترین تعداد نتایج)
- 4
- 1
- 1
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.