فهرست مطالب
مجله دانشگاه علوم پزشکی قم
سال چهاردهم شماره 11 (پیاپی 106، بهمن 1399)
- تاریخ انتشار: 1399/11/14
- تعداد عناوین: 8
-
-
صفحات 1-10زمینه و هدف
یادگیری برای فهم اختلالات روانی، رفتار طبیعی و همچنین فراموشی ضروری است. هیپوکامپ نقش مهمی در فرایند یادگیری دارد. گیرنده های گاما آمینوبوتریک اسید (GABA: Gamma aminobutyric acid) موجود در هیپوکامپ در مکانیسم های یادگیری و حافظه و در برخی از بیماری ها از جمله صرع و آلزایمر دخیل هستند. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر کومارین بر به یادآوری حافظه، شاخص بافتی و بیان ژن گیرنده GABAA در هیپوکامپ موش صحرایی نر گنادکتومی انجام شد.
روش بررسیدر این پژوهش از 40 سر موش صحرایی نژاد ویستاراستفاده شد که به طور تصادفی به پنج گروه هشت نفره تقسیم شدند. این گروه ها شامل: گروه های سالم بدون تیمار، گنادکتومی بدون تیمار، گنادکتومی دریافت کننده حلال یا دی متیل سولفوکسید (DMSO: Dimethyl sulfoxide) و گنادکتومیهای دریافت کننده کومارین با دوز 5/3 میلی گرم بر کیلوگرم بودند. تیمار به صورت داخل صفاقی به مدت دو هفته و روزی یک بار انجام شد. برای آزمون به یادآوری حافظه، موش ها توسط جعبه شاتل مورد استفاده قرار گرفتند. در انتهای دوره، موش ها با رعایت ضوابط اخلاق پژوهش معدوم شدند. پس از جداسازی مغز موش ها، در هر گروه چهار عدد از مغزها برای آزمون هیستولوژی با رنگ آمیزی نیسل مورد استفاده قرار گرفت و برای چهار عدد مغز دیگر، به سرعت جداسازی هیپوکامپ انجام شد. هیپوکامپ ها در داخل میکروتیوپ قرار گرفتند و با کمک نیتروژن مایع فریز شدند. در نهایت، آزمون بیان ژن با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز در زمان واقعی (Real time PCR) از هیپوکامپ ها گرفته شد.
یافته ها:
یافته های مطالعه حاضر نشان دادند که گروه گنادکتومی نسبت به گروه سالم در آزمون به یادآوری حافظه، کاهش تاخیر اولیه ورود به اتاق تاریک (STL: Step. Through Latency) را داشتند. همچنین در تعداد نورون های هرمی سالم هیپوکامپ، کاهش معناداری مشاهده گردید؛ اما در بیان ژنGABAA تفاوت معناداری وجود نداشت. بر مبنای نتایج، در گروه های گنادکتومی تیمار شده با دوزهای مختلف کومارین نسبت به گروه گنادکتومی دریافت کننده حلال در آزمون به یادآوری حافظه، میزان STL و تعداد نورون های هرمی سالم کاهش معناداری داشت؛ اما در بیان ژن GABAA-α2 افزایش معناداری مشاهده گردید.
نتیجه گیری:
گنادکتومی باعث تخریب حافظه می شود و کومارین با افزایش بیان ژن GABAA-α2 و کاهش تعداد نورون های سالم هیپوکامپ بر تخریب حافظه اثر می گذارد.
کلیدواژگان: به یادآوریحافظه، بیان ژنGABAA، هیپوکامپ، گنادکتومی، کومارین -
صفحات 11-19زمینه و هدف
اولیوروپین یک ترکیب مهم فنلی موجود در برگهای زیتون است. اولیوروپین عملکردهای فارماکولوژیکی مهمی در دستگاه عصبی مرکزی ایفا میکند و دارای اثرات نوروپروتکتیو در محیط in vitro و in vivo هست. هدف این مطالعه بررسی اثرات بهبود دهندگی اولیوروپین در شکل گیری حافظه فضایی در مدل ناشی از اسکوپولامین است.
روش بررسیسی و پنج موش سوری نر به طور تصادفی به پنج گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل نرمال سالین دریافت کرد. گروه Sco به مدت سه هفته اسکوپولامین با دوز 1 mg/kg به صورت داخل صفاقی دریافت کرد. گروه های درمانی اولیوروپین را با سه دوز 5، 10 و 20 mg/kg دریافت کردند. در پایان تست های رفتاری، نمونه خون و بافت مغز حیوانات برای تست های بیوشیمیایی و مولکولی برداشته شد
یافته ها:
نتایج نشان دادند که اسکوپولامین به طور معناداری باعث کاهش حافظه فضایی شده و در مقابل تزریق دوزهای مختلف اولیوروپین موجب بهبود حافظه و یادگیری فضایی می گردد. از سوی دیگر، اسکوپولامین ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم و هیپوکامپ مغز را کاهش داد؛ اما اولیوروپین به طور معناداری باعث افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم و هیپوکامپ گردید. نتایج نشان دادند که تیمار موش های سوری توسط اولیوروپین باعث افزایش معنادار بیان ژن BDNF (Brain-derived neurotrophic factor) در هیپوکامپ می شود.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج مطالعه حاضر، اولیوروپین می تواند به عنوان یک عامل نوروفارماکولوژیک در برابر فراموشی ناشی از اسکوپولامین موثر باشد.
کلیدواژگان: اسکوپولامین، اولئوروپین، موش های سوری، فاکتور نوروتروفیک مشتق شده از مغز، هیپوکامپ -
صفحات 20-29زمینه و هدف
با وجود کاربردهای فراوان نانوذرات اکسید نیکل در صنعت و زیست پزشکی، تاکنون مطالعات محدودی در مورد سمیت این نانوذرات در سیستم عصبی انجام شده است. در بسیاری از مطالعات نوروبیولوژیکی از سلولهای نوروبلاستوم انسانی (SH-SY5Y) که توانایی تبدیل شدن به نورونهای بالغ انسانی را دارند، استفاده میشود. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات سمیت سلولی نانوذرات اکسید نیکل بر رده سلولی نوروبلاستوم انسانی (SH-SY5Y) در شرایط In vitro انجام شد.
روش بررسیاثر غلظتهای مختلف نانوذرات اکسید نیکل (0، 1، 10، 20، 50 و 100 میکروگرم بر میلیلیتر) بر رده سلولهای SH-SY5Y با استفاده از آزمونهای زندهمانی سلول MTT و لاکتات دهیدروژناز (LDH: Lactate dehydrogenase) و نیز با ارزیابی فعالیت کاسپاز 3 تعیین گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرمافزار SPSS 23 و آزمون t انجام شد.
یافته ها:
براساس نتایج آزمون MTT، میزان زندهمانی سلولهای SH-SY5Y پس از 24 ساعت تیمار با نانوذرات اکسید نیکل در مقایسه با گروه کنترل به صورت وابسته به غلظت کاهش یافت؛ در حالی که افزایش معناداری در میزان آنزیم لاکتات دهیدروژناز در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد. بر مبنای نتایج، فعالیت آنزیم کاسپاز 3 به طور معناداری در یک الگوی وابسته به غلظت نانوذرات افزایش یافت.
نتیجه گیری:
نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان دادند که نانوذرات اکسید نیکل باعث بروز آسیب غشایی در سلولهای SH-SY5Y و ایجاد نکروز نمیگردند؛ بلکه این نانوذرات اثرات سمی خود را از طریق ایجاد آسیب در غشای میتوکندریایی، افزایش فعالیت کاسپاز 3 و فعال شدن مسیر آپوپتوز القا می نمایند.
کلیدواژگان: آپوپتوز، سمیت سلولی، کاسپاز 3، لاکتات دهیدروژناز، نانوذرات اکسید نیکل، نانوذرات ها -
صفحات 30-37زمینه و هدف
با توجه به اینکه آسیب شناسی ضایعات پیگمانته از خوش خیم تا بدخیم متغیر است، در دسترس بودن داده ها در مورد شیوع، ویژگی های بالینی و عوامل مرتبط با ضایعات پیگمانته دهان می تواند به دندانپزشکان در تشخیص کمک کند. از آنجایی که تاکنون مطالعه ای در زمینه پیگمانتاسیون مخاط دهان در شهر قم صورت نگرفته است، مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع و فاکتورهای مرتبط با پیگمانتاسیون مخاط دهان انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر در ارتباط با 2000 نفر از بیماران مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی و درمانگاه سلامت قم انجام شد. تمام افراد از نظر وجود یا عدم وجود ضایعات پیگمانته مورد معاینه قرار گرفتند و فرم اطلاعاتی شامل: مشخصات دموگرافیک، ویژگی های بالینی ضایعه پیگمانته و تاریخچه پزشکی تکمیل گردید. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 20 و آزمون های آماری کای اسکویر و t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:
در مجموع، 496 نفر (8/24 درصد) پیگمانتاسیون دهانی داشتند که پیگمانتاسیون فیزیولوژیک (4/46 درصد) شایع ترین دلیل پیگمانتاسیون بود و پس از آن پیگمانتاسیون التهابی (2/28 درصد)، ملانوزیس سیگاری (1/11 درصد)، آمالگام تاتو (2 درصد)، ملانوزیس دارویی (8/1 درصد)، پیگمانتاسیون ناشی از بیماری سیستمیک (1 درصد) و بارداری (4/0 درصد) قرار داشتند. در این مطالعه ارتباط آماری معناداری بین استعمال دخانیات و مصرف دارو با پیگمانتاسیون دهانی مشاهده شد (05/0>P).
نتیجه گیری:
فراوانی ضایعات پیگمانته در این مطالعه 8/24 درصد برآورد گردید. شیوع پیگمانتاسیون منتشر بیشتر از کانونی و شیوع ضایعات پیگمانته ماکولر بیشتر از ضایعات پیگمانته ندولر بود. شایع ترین محل پیگمانتاسیون در لثه به ویژه در ناحیه لثه چسبنده بود.
کلیدواژگان: پیگمانتاسیون، شیوع، مخاط دهان -
صفحات 38-47زمینه و هدف
خستگی و درد از جمله مشکلات جسمانی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (ام اس) شناخته می شود که تحت تاثیر نظام روانشناختی و نیز استرس قرار دارند. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجیگری محافظت کننده حس انسجام در رابطه بین استرس ادراک شده با خستگی و درد در این بیماران انجام شد.
روش بررسیاین پژوهش با طرح مقطعی -تحلیلی در سال 1398 انجام شد. جامعه پژوهش را تمامی بیماران ام اس عضو انجمن ام اس شهر تهران، قم، و کرج بودند. نمونه گیری به روش در دسترس و به صورت چندمرکزی در مراکز درمان ام اس تهران، قم، و کرج انجام شد. در مجموع، 452 شرکت کننده با میانگین سنی 36/9±45/38 وارد مطالعه شدند. از پرسشنامه جهت گیری به زندگی (OLQ-13، آنتونوفسکی، 1987)، استرس ادراک شده (PSS؛ کوهن و همکاران، 1983)، و شاخص درد و خستگی از مقیاس آنالوگ تصویری (VAS-P و VAS-F؛ هیز و پترسون، 1921) برای اندازه گیری متغیرها استفاده شد. از ماکروی PROCESS برای SPSS به منظور بررسی اثر میانجیگر در سطح اطمینان 95% استفاده شد.
یافته ها:
درد و خستگی به ترتیب با استرس ادراک شده و حس انسجام رابطه مثبت و منفی معنادار نشان دادند (001/0 > P). حس انسجام توانست تاحدود یک چهارم اثر کل استرس ادراک شده را روی خستگی و درد کاهش دهد، اما نتایج فقط برای خستگی با حضور متغیرهای زمینه ای جنسیت، تحصیلات، وضعیت اشتغال، و طول مدت بیماری، معنادار باقی ماند ([14/0، 01/0]، 07/0 - = اثر غیرمستقیم).
نتیجه گیری:
حس انسجام می تواند به عنوان یک منبع مقاومت روانی در برنامه های درمانی بیماران ام اس برای بهبود مقابله با استرس و کاهش خستگی گنجانده شود.
کلیدواژگان: استرس، حس انسجام، خستگی، درد، مالتیپل اسکلروزیس -
صفحات 48-60زمینه و هدف
علاوه بر پرداختن به مشکلات جسمانی بیماران مبتلا به ایدز، باید به مشکلات روان شناختی آن ها توجه ویژ ای نمود. یکی از بهترین را ه کارها در این راستا، استفاده از مداخلات روان شناختی است. در این ارتباط، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش، تعهد و معنادرمانی بر بهزیستی روان شناختی و اضطراب مرگ زنان مبتلا به بیماری ایدز انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را زنان مبتلا به بیماری ایدز شهر تبریز که در سال 1398 به کلینیک های درمانی این شهر مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. 30 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در هشت جلسه 5/1 ساعته دریافت کردند. تجزیه و تحلیل یافته ها از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت.
یافته ها:
در پیش آزمون، میانگین و انحراف معیار گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهزیستی روان شناختی 6/6±8/45 و برای اضطراب مرگ 28/2±10/10؛ در گروه معنادرمانی برای بهزیستی روان شناختی 1/5±0/44 و برای اضطراب مرگ 2/2±9/9؛ در گروه کنترل برای بهزیستی روان شناختی 4/6±3/43 و برای اضطراب مرگ 3/2±2/10 بود. درمان مبتنی بر پذیرش، تعهد و معنادرمانی در مقایسه با گروه کنترل، بهزیستی روان شناختی بیماران مبتلا به ایدز را در پس آزمون افزایش داد؛ اما اضطراب مرگ کاهش یافت (001/0>P). در مرحله پیگیری، اثر این دو درمان بر بهزیستی روان شناختی و اضطراب مرگ ماندگار بود (001/0>P). تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش، تعهد و معنادرمانی بر بهزیستی روان شناختی و اضطراب مرگ زنان مبتلا به بیماری ایدز در مراحل پس آزمون و پیگیری یکسان بود (05/0<P).
نتیجه گیری:
درمان مبتنی بر پذیرش، تعهد و معنادرمانی سبب پذیرش بیماری و مواجهه آگاهانه با اضطراب مرگ گشته و در نتیجه باعث مقابله بهتر با بیماری و افزایش بهزیستی روان شناختی بیماران مبتلا به ایدز شده است.
کلیدواژگان: اضطراب، ایدز، بهزیستی روان شناختی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، زنان، معنادرمانی، مرگ -
صفحات 61-68زمینه و هدف
با وجود تمام پیشرفت های علمی در زمینه تشخیص و درمان بیماری های مسری، بروز و شیوع روزافزون بیماری های غیر مسری و مزمن یکی از چالش های سیاستگذاران در عرصه پیشگیری و درمان در علم پزشکی می باشد که علت اصلی آن معطوف به سبک زندگی امروزی به ویژه در زمینه تغذیه است. با وجود راه کارها و روش های متعددی که در زمینه تغذیه در علم پزشکی رایج ارایه گردیده است، جوامع انسانی درگیر مسایل و معضلات متعددی در زمینه پیشگیری و درمان بیماری های ناشی از تغذیه و رژیم های غذایی نامناسب می باشند. در این مقوله طب ایرانی دارای راهبردها و روش های کاربردی موثری می باشد که یکی از آن ها، تدابیر تغذیه براساس مزاج است که در این مقاله به شرح و بیان آن خواهیم پرداخت.
روش بررسیدر این مطالعه مروری- توصیفی، منابع مکتوب حکمای متقدم و متاخر طب ایرانی، نرم افزار جامع طب نور 5/1 و همچنین پایگاه های علمی PubMed و Google Scholar مورد بررسی قرار گرفتند و مطالب مرتبط استخراج و فیش برداری گردیده و در ادامه، دسته بندی و مکتوب شدند.
یافته ها:
در بیان و اقوال حکمای طب ایرانی، آرا و پیشنهادات متعددی در خصوص توصیه های غذایی و نوشیدنی ها بر حسب مزاج متنوع افراد بشر وجود دارد. با جمع بندی و استنتاج مستدل و مبتنی بر منابع طب ایرانی می توان راهکاری واحد، مناسب و کاربردی جهت ارایه تدابیر غذایی متناسب با مزاج های متنوع انسانی در جهت حفظ و ارتقای سلامتی و همچنین پیشگیری و درمان بیماری ها را ارایه کرد.
نتیجه گیری:
براساس مبانی طب ایرانی و جمع بندی حاصل از آرای حکمای طب ایرانی، پیشنهاد غذا برای افراد براساس دو محور مهم شامل: ویژگی های فردی یا همان مزاج افراد و همچنین کیفیت یا همان مزاج غذا صورت می گیرد. بر این مبنا، برای یک مزاج سرد و خشک در حالت سلامت توصیه به غذاهایی می نماییم که برآیند مزاج این گونه غذاها یا نوشیدنی ها میل به گرمی و تری داشته باشد. البته این امر بدین معنا نیست که این افراد از غذاهای سرد و خشک در حالت سلامت استفاده ننمایند؛ بلکه میل کلی غذای روزانه یا هفتگی آن ها به سوی گرمی و تری باشد که مقدار میل به گرمی و تری بستگی به میزان انحراف مزاج شخص به سوی سردی و خشکی دارد. بر همین منوال می توان برای سایر مزاج ها نیز تدابیر غذایی مناسب را ارایه کرد.
کلیدواژگان: تدابیر تغذیه، حفظ الصحه، طب ایرانی، مزاج، مزاج سرد و خشک، وضعیت تغذیه -
صفحات 69-77زمینه و هدف
آسیب ایسکمی- بازخون رسانی مجدد کلیه یکی از مهم ترین عوامل نارسایی حاد کلیوی به شمار می رود. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات گامااوریزانول (GO: Gamma Oryzanol) به دو روش تجویز گاواژ و داخل صفاقی بر عملکرد و وضعیت آنتی اکسیدانی کلیه و بافت مغز پس از القای آسیب ایسکمی- بازخون رسانی در کلیه موش های صحرایی انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه، 24 سر موش صحرایی نر به چهار گروه شش تایی شامل: گروه شم بدون ایجاد ایسکمی، گروه کنترل به همراه القای ایسکمی- بازخون رسانی، گروه ایسکمی- بازخون رسانی به همراه تیمار با دوز 100 میلی گرم بر وزن بدن به صورت داخل صفاقی و گروه ایسکمی- بازخون رسانی به همراه تیمار با دوز 100 میلی گرم بر وزن بدن به صورت گاواژ تقسیم شدند. گامااوریزانول یک ساعت قبل از ایجاد ایسکمی کلیه سمت چپ که به مدت 30 دقیقه بود، تجویز گردید. پس از گذشت شش ساعت از بازخون رسانی مجدد، کراتینین، اوره خون و عملکرد آنتی اکسیدانی بافت کلیه و مغز مورد سنجش قرار گرفت.
یافته ها:
تجویز گامااوریزانول به روش تزریق داخل صفاقی و گاواژ موجب کاهش معنادار سطوح کراتینین و اوره خون نسبت به گروه کنترل شد (05/0>P). میزان گلوتاتیون پراکسیداز، گلوتاتیون ردوکتاز، سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و ظرفیت تام اکسیدان بافت مغز و کلیه در گروه های تحت تیمار با گامااوریزانول موجب افزایش معنا دار و میزان مالون دی آلدیید گروه های تحت تیمار با گامااوریزانول موجب کاهش معنا دار نسبت به گروه کنترل شده است (05/0>P).
نتیجه گیری:
نتایج نشان دادند که گامااوریزانول موجب بهبود عملکرد کلیه و کاهش شدت آسیب ایسکمی- بازخون رسانی در بافت کلیه و مغز می گردد. همچنین تجویز به روش گاواژ، عملکرد بهتری نسبت به روش تزریق داخل صفاقی دارد.
کلیدواژگان: گامااوریزانول، ایسکمی-بازخونرسانی، کلیه، مغز، موش صحرایی
-
Pages 1-10Background and Objectives
Learning is essential for understanding mental disorders, normal behavior, and forgetfulness. In this regard, the hippocampus plays an important role in the learning process. It has been reported that gamma-aminobutyric acid (GABA) receptors in the hippocampus are involved in learning and memory mechanisms and some diseases, such as epilepsy and Alzheimerchr('39')s. This study aimed to investigate the effect of coumarin on retention, tissue index, and GABA type A receptor gene expression in the hippocampus of male gonadectomy rats.
MethodsThe population of this study consisted of 40 Wistar rats, which were randomized into 5 groups (n=8 each). These groups included healthy without treatment, gonadectomized without treatment, gonadectomized receiving solvent or Dimethyl sulfoxide, and gonadectomized receiving coumarin at a dose of 3.5 mg/kg. The treatment was administered intraperitoneally once daily in 2 weeks. A shuttle box was used to test the memory retention of the rats. At the end of the research process, the rats were exterminated in accordance with research ethics. After removing the brains of rats, in each group, in four brains histology test was implemented with Niels staining, and in four other brains, the hippocampus was removed quickly. The hippocampi were placed inside the micro type and frozen with liquid nitrogen. Finally, a gene expression test was taken from the hippocampus using a real-time polymerase chain reaction.
ResultsBased on the findings, in the memory retention test of initial latency to enter the dark room (step through latency), the gonadectomy group showed a reduction, compared to the healthy group. Moreover, a significant decrease was observed in the number of healthy hippocampal pyramidal neurons; however, GABAA gene expression showed no significant difference. In the gonadectomy groups receiving treatments with different doses of coumarin, the amount of STL (Step Through Latency) and number of healthy pyramidal neurons in the memory retention test showed a significant decrease, compared to the gonadectomy group receiving solvent; nonetheless, a significant increase was revealed in the GABAA-α2 gene expression.
ConclusionIt can be concluded that Gonadectomy caused memory impairment and coumarin affects memory impairment by increasing the GABAA-α2 gene expression and decreasing the number of healthy hippocampal neurons.
Keywords: memory Retention, Hippocampus, Gonadectomy, GABAA gene expression, Coumarin -
Pages 11-19Background and Objectives
Oleuropein is an important phenolic compound found in olive leaves that has important pharmacological functions in the central nervous system and neuroprotective effects in vitro and in vivo conditions. This study was conducted to investigate the improving effects of oleuropein on the formation of scopolamine-induced spatial memory.
MethodsThe statistical population of this study consisted of 35 male rats, which were randomly divided into five groups (n=7 each). The control group received normal saline, the scopolamine group was subjected to intraperitoneal scopolamine at a dose of 1 mg/kg for 3 weeks, and the treatment groups were administered oleuropein in three doses of 5, 10, and 20 mg/kg. At the end of the behavioral tests, blood samples and brain tissues (hippocampus) of the animals were removed for biochemical and molecular tests.
ResultsBased on the results, scopolamine significantly decreased spatial memory, whereas the injections of different doses of oleuropein improved spatial memory and learning. On the other hand, scopolamine decreased the antioxidant capacity of the serum and hippocampus, while oleuropein significantly increased these values. Our results also revealed that treatment of rats with oleuropein significantly increased the expression of brain-derived neurotrophic factor gene in the hippocampus.
ConclusionAccording to the results of this study, oleuropein can be a neuropharmacological agent against scopolamine-induced amnesia.
Keywords: Brain-derived neurotrophic factor, Hippocampus, Oleuropein, Scopolamine, Rats, Spatial memory -
Pages 20-29Background and Objectives
Despite the many applications of nickel oxide nanoparticles (Nio NPs) in industry and biomedicine, limited studies have been performed in the case of the cytotoxicity of these nanoparticles onnervous system yet. In many neurobiological studies, the human neuroblastoma cells (SH-SY5Y) wich have the ability to become adult human neurons have been used. The aim of the present study was to evaluate the cytotoxicity effects of nickel oxide nanoparticles on human neuroblastoma cell line (SH-SY5Y) in vitro.
MethodsThe effect of different doses of NiO NPs (0, 1, 10, 20, 50, 100 μg/ml) on SH-SY5Y cell line was determined by MTT, lactate dehydrogenase (LDH), and caspase-3 activity tests. Statistical analysis was performed by using SPSS software and student t-test.
ResultsBased on the results of MTT test, the viability rate of SH-SY5Y cells were decreased dose dependently after 24 hours treatment with NiO NPs, compared with control group. While there was no significant increase in levels of LDH enzyme compared with control group. The activity of caspase-3 enzyme was also significantly increased in a dose dependent pattern of nanoparticles.
ConclusionThe results of the present study showed that the Nickel oxide nanoparticles do not cause membrane damage in SH-SY5Y cells. While these nanoparticles induce their toxic effects by damaging the mitochondrial membrane, increasing the caspase 3 activity, and activating the apoptotic pathway.
Keywords: Apoptosis, Caspase 3, Cytotoxicity, L-Lactate Dehydro-genase, Nanoparticles, Nickel monoxide -
Pages 30-37Background and Objectives
Since the pathology of pigmented lesions varies from benign to malignant, the availability of data on the prevalence and clinical features and factors associated with pigmented oral lesions can assist dentists in the diagnosis. Nevertheless, no study has been conducted on oral mucosal pigmentation in Qom; therefore, the present study was performed to investigate the prevalence and factors associated with oral mucosal pigmentation.
MethodsThis study was performed on 2000 patients referring to Qom Dental School and Salamat Clinic. All subjects were evaluated for the presence or absence of pigmented lesions, and information form, including demographic characteristics, clinical features of the pigmented lesion, and medical history were completed. Afterward, the data were analyzed using SPSS software (version 20) and Chi-squared and independent t-tests.
ResultsIn total, 496 (24.8%) patients had oral pigmentation which was mostly caused by physiological pigmentation (46.4%), followed by inflammatory pigmentation (28.2%), smoker melanosis (11.1%), amalgam tattoo (2%), drug melanosis (1.8%), systemic disease pigmentation (1%), and pregnancy (0.4%). There was a statistically significant relationship between smoking and drug use with oral pigmentation (P<0.05).
ConclusionThe frequency of pigmented lesions in this study was estimated to be 24.8%. The prevalence of diffuse pigmentation was higher than focal pigmentation and the prevalence of macular pigmented lesions was higher than nodular pigmented lesions. Moreover, the most common site of pigmentation was the gingiva, especially in the area of the attached gingiva.
Keywords: Mouth mucosa, Pigmentation, Prevalence -
Pages 38-47Background and Objectives
Fatigue and pain are the common complications in multiple sclerosis patients, which is influenced by the patients’ psychology as well as stress. The current study aimed at investigating protective mediating role of sense of coherence in the relationship between perceived stress and fatigue/pain in Iranian MS patients.
MethodsThis cross-sectional study was carried out in 2019. The study population consisted of patients registered in Iranian MS association of Tehran, Karaj, and Qom cities. The sample was recruited via convenience sampling method in multi-center fashion form MS centers in Tehran, Karaj, and Qom cities. In total, 452 patients with a mean age of 38.45 (9.36) engaged in the study. Orientation to Life Questionnaire (OLQ-13, Antonovsky, 1978), Perceived Stress Scale (PSS, Cohen et al., 1983), and Visual Analogue Scale for fatigue and pain (VAS-F and VAS-P, Hayes and Patterson, 1921) were investigated. The mediation analysis was carried out via PROCESS macro for SPSS software application in 95% confidence interval.
ResultsPain and fatigue showed significant positive and negative relationships, respectively, with perceived stress and sense of coherence (P < .001). Sense of coherence could reduce a quarter of the total effect of perceived stress on fatigue and pain; however, the results remained significant in the presence of gender, education, employment status, and illness duration only for fatigue (indirect effect = -0.07, [0.01, 0.14]).
ConclusionSense of coherence reduces the effect of perceived stress on fatigue, while it does not affect the relationship between perceived stress and pain in MS patients.
Keywords: Fatigue, multiple sclerosis, pain, sense of coherence -
Pages 48-60Background and Objectives
In addition to addressing the physical problems of patients with AIDS, special attention should be paid to their psychological problems, and one of the best ways is to use psychological interventions. This study aimed to compare the efficacy of acceptance and commitment therapy (ACT) and logotherapy (LT) on psychological well-being and death anxiety in patients with AIDS.
MethodsThis semi-experimental study was performed based on a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The study population consisted of all women with AIDS in Tabriz who referred to medical clinics in Tabriz in 2019. In total, 30 women were selected using the purposive sampling method who were randomly divided into three groups. Members of both experimental groups received their treatment in eight 1.5-h sessions. The findings were analyzed through repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc test.
ResultsIn the pre-test stage, the mean values of psychological well-being and death anxiety of the ACT group were 45.8±6.6 and 10.1±2.2, respectively. Furthermore, in the LT group, the mean values of psychological well-being and death anxiety were 44.0±5.1 and 9.9±2.2, respectively. Moreover, in the control group, the mean values of psychological well-being and death anxiety were 43.3±6.4 and 10.2±2.3, respectively. Based on the results, in the post-test stage, the ACT and LT increased the psychological well-being and reduced the death anxiety in AIDS patients, compared to the control group (P<0.001). In the follow-up phase, the effects of ACT and LT on psychological well-being and death anxiety persisted (P<0.001). The results also showed that the effects of ACT and LT on psychological well-being and death anxiety during the post-test and follow-up stages were not different (P>0.05).
ConclusionThe ACT and LT are likely to lead the AIDS patients to the acceptance of the disease and conscious exposure to the death anxiety. Therefore, it can help them to better cope with the disease and also increased their psychological well-being.
Keywords: Acceptance, commitment therapy, Acquired immunodeficiency syndrome, Anxiety, Death, Logotherapy, Psychological well-being, Women -
Pages 61-68Background and Objectives
In spite of all scientific advances in the diagnosis and treatment of infectious diseases, the increasing incidence and prevalence of non-communicable and chronic diseases are among the challenges of policymakers in the field of prevention and treatment in medicine, the main reason for which is modern lifestyle, especially regarding nutrition. Despite the existence of various strategies and methods in the field of nutrition in conventional medicine, human societies encounter many issues and problems in the field of prevention and treatment of diseases caused by malnutrition and improper diets. In this regard, Persian medicine has effective strategies and practical methods, one of which is the nutrition program based on temperament, which will be described in the present study.
MethodsIn this descriptive review study, written sources of early and late Persian medicine scholars, Tebe Noor Comprehensive software (version 1.5), and PubMed and Google Scholar scientific databases were examined. Relevant data were extracted, filtered, categorized, and written.
ResultsRegarding food recommendations and beverages according to the diverse temperaments of human beings, there are several views and suggestions in the statements of Persian medicine scholars. By summarizing and reasoning and inference based on the sources of Persian medicine, a single, appropriate, and practical solution can be proposed to suggest dietary measures appropriate to various human temperaments in order to maintain and promote health and prevent and treat diseases.
ConclusionBased on the principles of Persian medicine and conclusion drawn from the opinions of Persian medicine scholars, food is offered to individuals based on two important factors, including individual characteristics or temperament as well as food quality or temperament. Accordingly, for a cold and dry temperament in a healthy state, it is recommended to have foods or beverages with warmer and wetter temperament. Certainly, it does not mean that these individuals should not eat cold and dry foods in a healthy state. Rather, their general desire for daily or weekly foods is better to be toward warmth and wetness; the level of desire for warmth and wetness depends on the degree to which an individual’s temperament deviates toward cold and dryness. Likewise, appropriate dietary measures can be suggested for other temperaments.
Keywords: Cold, dry temperament, Hygiene, Nutritional status, Nutrition measures, Temperament, Persian medicine -
Pages 69-77Background and Objectives
Renal ischemia/reperfusion injury is one of the major causes of acute renal failure. This study aimed to investigate the effects of gamma oryzanol administrated by gavage and intraperitoneal methods on the antioxidant function and status of the kidneys and brain tissue after the induction of ischemia-reperfusion injury in the kidneys of rats.
MethodsThe statistical population of this study consisted of 24 male rats divided into four 6-member groups, including the sham group without ischemia, control group with ischemia-reperfusion induction, ischemia-reperfusion group receiving treatment with 100 mg/body weight intraperitoneally, and ischemia-reperfusion group administered with a dose of 100 mg/body weight by gavage method. Gamma oryzanol was administered 1 h followed by the onset of left renal ischemia for 30 min. After 6 h of reperfusion, blood creatinine and urea and antioxidant function of the kidneys and brain tissue were measured.
ResultsThe results showed that the administration of gamma oryzanol by both methods of intraperitoneal injection and gavage caused a significant reduction in creatinine and blood urea levels, compared to the control group (P<0.05). Moreover, the amounts of glutathione peroxidase, glutathione reductase, superoxide dismutase, catalase, and total oxidant capacity of kidney and brain tissue were significantly increased in the groups receiving treatment with gamma oryzanol; however, malondialdehyde level was significantly reduced in the same group, compared to the control group (P<0.05).
ConclusionBased on the results, gamma oryzanol improved renal function and reduced the negative severity of ischemia-reperfusion injury in renal and brain tissues. It was also found that the gavage method performed better than the intraperitoneal injection method.
Keywords: Gamma Orizanol, Ischemia-reperfusion, Kidney, Brain, Rat