فهرست مطالب
نشریه راهبردهای کارآفرینی در کشاورزی
پیاپی 19 (بهار و تابستان 1402)
- تاریخ انتشار: 1402/05/10
- تعداد عناوین: 12
-
-
صفحات 1-12مقدمه و هدف
نوآوری و تغییر در حال تبدیل شدن به منابع مهم مزیت رقابتی برای سازمان ها در محیط به سرعت در حال تغییر امروزی است. در این شرایط، جهت گیری کارآفرینانه برای سازمان ها در بهبود عملکرد شغلی کارکنان و تضمین منبع رشد پایدار اهمیت زیادی دارد. سازمان ها می توانند با جستجوی فرصت های مناسب از طریق فعالیت های نوآورانه، با جهت گیری کارآفرینانه به ریسک پذیری، مزیت رقابتی پایدار را تضمین کنند و در این عصر تغییر به رشد خود ادامه دهند. بنابراین، علاقه نظری و عملی رو به رشدی در جهت گیری کارآفرینانه به عنوان یک عامل اصلی جهت بهبود عملکرد سازمان و پیگیری رشد وجود دارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر جهت گیری کارآفرینانه بر عملکرد شغلی کارکنان سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران با توجه به نقش میانجی رفتار نوآورانه می باشد.
مواد و روش هااین پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها از نوع پژوهش توصیفی و از شاخه مطالعات میدانی به شمار می آید و از حیث ارتباط بین متغیرهای پژوهش از نوع علی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران می باشند. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و جدول کرجسی-مورگان تعداد 214 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های استاندارد گرد آوری گردید. در این تحقیق، برای بررسی روایی پرسشنامه از روش های روایی محتوا توسط گروهی از متخصصان و روایی سازه استفاده شد. پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تایید شد که مقدار آن برای سنجش جهت گیری کارآفرینانه 0/875، رفتار نوآورانه 0/899 و عملکرد شغلی 0/876 تعیین شد.
یافته هانتایج مدل یابی معادله های ساختاری نشان داد که جهت گیری کارآفرینانه بر عملکرد شغلی و رفتار نوآورانه تاثیر مستقیم و معنی داری دارد؛ همچنین تاثیر مثبت و معنی داری رفتار نوآورانه بر عملکرد شغلی تایید شد. در نهایت نقش میانجی رفتار نوآورانه، رابطه بین جهت گیری کارآفرینانه و عملکرد شغلی تایید گردید.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش اندیشیدن تدابیری جهت افزایش رفتار نوآورانه و فعالیت های کارآفرینانه کارکنان سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران، می تواند منجر به بهبود و افزایش عملکرد شغلی آنان در این سازمان شود.
کلیدواژگان: جهت گیری کارآفرینانه، رفتار نوآورانه، سازمان جهاد کشاورزی، عملکرد شغلی -
صفحات 13-26مقدمه و هدف
کسب وکارهای کوچک و متوسط رکن اصلی شرایط اقتصادی در جوامع محسوب می شوند، زیرا موجب اشتغال، تولید، صادرات محصولات، کاهش فقر، افزایش و ارتقای توان و توسعه اقتصادی می شوند. مطالعه پیش رو، به بررسی عوامل تاثیرگذار بر نگرش کارآفرینانه در نوآوری بنگاه های کوچک و متوسط شهرستان ملایر پرداخته شده است.
مواد و روش هااین پژوهش کمی، از لحاظ هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS برای تحلیل توصیفی و همبستگی و از نرم افزار AMOS جهت تحلیل مسیر به ویژه برای اثرات غیرمستقیم استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل 470 بنگاه اقتصادی کوچک و متوسط در شهرستان ملایر بود که براساس فهرست شرکت ها، و روش نمونه گیری تصادفی، 211 بنگاه خدماتی تولیدی کوچک و متوسط به عنوان نمونه با استفاده از فرمول کوکران (1967) انتخاب شدند.
یافته هایافته های مطالعه نشان داد که حمایت دولت، دسترسی به زیرساخت ها، آموزش کارآفرینی، نگرش کارآفرینانه و رهبری صاحبان کسب وکارها به طور قابل توجهی بر نوآوری بنگاه های کوچک و متوسط خدماتی و تولیدی تاثیرگذار است. آموزش کارآفرینی و رهبری مدیران کسب وکارها به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق متغیر میانجی نگرش کارآفرینی بر نوآوری در بنگاه های کوچک و متوسط خدماتی و تولیدی تاثیر می گذارد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه گویای این است که حمایت دولت، دسترسی به زیرساخت ها، رهبری صاحبان کسب وکارها، آموزش کارآفرینی و نگرش کارآفرینانه بر نوآوری بنگاه های خدماتی و تولیدی کوچک و متوسط تاثیر گذاشت. نگرش کارآفرینانه صاحبان کسب وکارها، نقش میانجی بین رهبری صاحبان کسب وکارها و آموزش کارآفرینی در جهت نوآوری بنگاه های کوچک و متوسط دارد.
کلیدواژگان: بنگاه های کوچک و متوسط، نگرش کارآفرینانه، نوآوری -
صفحات 27-40مقدمه و هدف
در شرایط اقتصادی کنونی، گردشگری کشاورزی به شکلی متفاوت در حال تبدیل شدن به عنوان یک تفریح در حال گسترش است. گردشگری کشاورزی، سرگرمی های گردشگری مبتنی بر فعالیت هایی است که به طور سنتی در مزارع کشاورزی یا در خانه انجام می شود و گردشگر می تواند، به صورت فعال یا غیر فعال در آن شرکت کند. گردشگری کشاورزی به دلیل ارایه مجموعه ای متشکل از سه سطح پایداری، از طرف اندیشمندان از بعد اجتماعی فرهنگی، از بعد محیط زیستی و همچنین از بعد اقتصادی و در راستای سرمایه گذاری کار آفرینی پایدار توصیه گردیده است. کار آفرینی و توسعه کسب و کارهای گردشگری کشاورزی یکی از حوزه هایی است که نقش بسیار مهمی در توسعه ی صنعت گردشگری ملی و منطقه ای به ویژه در ایجاد اشتغال داشته، همچنین نقش بسیار مهم آن در بحران های اپیدمیک و شرایط بحرانی آب و هوایی آینده، که با توجه به کاهش میزان بارندگی های جهانی خواهد داشت، بسیار حایز اهمیت است.
مواد و روش هااین پژوهش، از لحاظ هدف یک پژوهش کاربردی است که در آن به بررسی اثر رفتارهای مسیولیت اجتماعی شرکتی در پنج بعد: جامعه، کارکنان، محیط زیست، میراث و محصولات و تجربه خلق مشترک، در جهت کارآفرینی کسب و کارهای گردشگری کشاورزی در مناطق روستایی و کشاورزی محروم پرداخته شده است. از نظر روش تحقیق در زمره ی تحقیقات توصیفی پیمایشی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش مجموعه ای 384 نفری متشکل از فعالان کارآفرینی گردشگری کشاورزی است که با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. به منظور گردآوری داده ها از روش پرسشنامه ای استفاده شد و میزان پایایی سوالات آن 0/60 به دست آمد و برای تحلیل یافته ها نیز از آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل رگرسیون) برای شناسایی عوامل موثر استفاده گردید. در محاسبات تحلیل های آماری نیز از نرم افزارهای SPSS وAMOS استفاده گردید.
یافته هایافته های پژوهش حاکی از آن است که توجه و به کار گیری عوامل پنج گانه CSR (ابعاد مسیولیت اجتماعی سازمانی) در سازمان ها و مراکز کارآفرینی گردشگری کشاورزی به ویژه در مقاطع بحران، نقش مهمی در ایجاد کارآفرینی در کسب و کارهای گردشگری کشاورزی و حفظ نیروی کار محلی در شرایط بحران داشته است. در تحلیل های انجام یافته با روش تحلیل عاملی اکتشافی، و با اطمینان از امکان بکار گیری داده های موجود برای تحلیل و استفاده از شاخص KMO و آزمون بارتلت، نتایج پژوهش نشان دهنده قبول بودن مقادیر به دست آمده بوده و حکایت از آن دارد که استراتژی های فعال تاثیر مثبتی بر عملکرد کسب و کارهای گردشگری کشاورزی داشته ضمن اینکه راهبردهای واکنشی نیز تاثیر مستقیم منفی و هم تاثیر واسطه ای مثبت بر عملکرد اینگونه فعالیت ها دارند.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد، به کارگیری صحیح فاکتورهای استراتژی های مسیولیت اجتماعی شرکتی (جامعه محلی، کارکنان، محیط زیست، میراث و محصولات و تجربه خلق مشترک) می تواند علاوه بر افزایش بهره وری در کسب و کارهای گردشگری کشاورزی تاثیر مثبت و معنی داری در کارآفرینی حوزه مناطق روستایی، استفاده از نیروی کار محلی و حفظ آن داشته باشد و همچنین با استفاده از منابع موجود محلی مانند باغات و زمین های کشاورزی (منطقه گردشگری و کشاورزی، اورامانات) تاثیرات مثبتی در چرخه اقتصاد منطقه ای داشته و منابع مورد نیاز برای ایجاد تجربه گردشگری را افزایش می دهند. این تحلیل بر اثر استراتژی های فعال و دوگانه واکنشی بر ارتقاء کارآفرینی و بهبود عملکرد کسب و کارهای گردشگری کشاورزی تاکید می کند، با توسعه زیرساخت های بومی و کشاورزی و استفاده از مصالح منطقه ای، اقتصاد محلی را رونق می بخشد و به ویژه با حفظ و نگهداری نیروی کار محلی از مهاجرت های بی رویه آنها جلوگیری به عمل می آورد.
کلیدواژگان: استراتژی فعال، استراتژی واکنشی، بحران، تجربه خلق مشترک، گردشگری کشاورزی، مسئولیت اجتماعی شرکتی -
صفحات 41-54مقدمه و هدف
با شیوع کووید 19، کسب و کارهای وابسته به گردشگری در نواحی روستایی تحت تاثیر محدودیت های اعمال شده در زمان شیوع این بیماری قرار گرفتند. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای کسب و کارهای روستایی وابسته به گردشگری در همه گیری کرونا می باشد و به ارزیابی درونی و بیرونی کسب و کارهای روستایی وابسته به گردشگری و تبیین راهبردهای کاهش مخاطرات کرونا می پردازد.
مواد و روش هادر جامعه آماری پژوهش، 12 نفر از کارشناسان، مدیران و مطلعان کلیدی بخش گردشگری استان مازندران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند حضوری و تلفنی و یادداشت برداری از طریق فن تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی و با نرم افزار مکس کیودا انجام شد. برای تعیین روایی از فن سه سویه سازی (مثلث سازی) شامل به کارگیری منابع تاییدگر، محققان و روش های متعدد در طی فرآیند جمع آوری و تحلیل داده ها و برای پایایی از هدایت دقیق جریان مصاحبه ها، ایجاد فرآیند ساختارمند برای اجرا و تفسیر مصاحبه ها و تشکیل کمیته تخصصی استفاده شده است.
یافته هایافته های پژوهش در قالب چهار مضمون (مفهوم) اصلی نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها و 19 زیرمضمون (کد) ارایه شد. نتایج تحلیل محتوای کیفی مبین 4 نقطه قوت، 5 نقطه ضعف، 6 فرصت و 4 تهدید در کسب و کارهای روستایی وابسته به گردشگری در مواجهه با کرونا بود. مطابق نتایج تحقیق ترویج فرهنگ بهداشت و سلامت فردی و گروهی، ظرفیت سازی و توانمندسازی جوامع محلی، مشکلات اقتصادی کاهش درآمد و بیکاری افراد و ریسک سرمایه گذاری گردشگری به ترتیب مهمترین نقاط قوت، فرصت، ضعف و تهدید بیان شده است. این نتایج فرصتی را در اختیار مدیران و دست اندرکاران توسعه گردشگری روستایی قرار می دهد تا با رفع موانع، شرایط لازم را برای رسیدن و تداوم مدیریت و کاهش مخاطرات کووید 19 در بخش های مختلف کسب و کارهای روستایی و کشاورزی و زنجیره عرضه محصولات کشاورزی فراهم آورند.
نتیجه گیریمطابق یافته های تحقیق در راستای مدیریت کسب وکارهای روستایی وابسته به گردشگری، اهمیت زنجیره تامین گردشگری با متنوع سازی فعالیت های وابسته به گردشگری، توجه به رویکردهای نوآورانه برای گردشگری غذایی سالم با نقش فزاینده ترجیحات مصرف کننده و گردشگران، بکارگیری فناوری های نوین در گردشگری سبز، توسعه خدمات گردشگری الکترونیکی، توسعه و حمایت از شرکت های دانش بنیان و فناورانه در حیطه گردشگری کشاورزی و روستایی مانند گیاهان دارویی و گردشگری جنگلی، تخصیص کمکهای مالی و تسهیلات حمایتی با توجه به امکان بیمه حمایتی و بیکاری برای کسب و کارهای فردی فعالان گردشگری، ایجاد تعاونی و سازمان های مردم نهاد و داوطلب متخصص در برنامه ریزی محلی، ترویج و توسعه پروژه های گردشگری اجتماع محور و حمایت از آسیب پذیرترین افراد مناطق روستایی از مهمترین راهکارهای بهبود و مدیریت مخاطرات کرونا در کسب وکارهای وابسته به گردشگری می باشد.
کلیدواژگان: تحلیل SWOT، کسب و کارهای روستایی، گردشگری روستایی، همه گیری کرونا -
صفحات 55-68مقدمه و هدف
در سال های اخیر محققان و پژوهشگران با بررسی عوامل تاثیرگذار بر عملکرد کسب و کارهای کشاورزی، بازاریابی کارآفرینانه را به عنوان یکی از رویکردهای نوین و را ه حل های ابتکاری برای حفظ بقاء و افزایش درآمد این کسب و کارها معرفی نموده اند. در این راستا، پژوهش تلفیقی (کیفی- کمی) حاضر با هدف شناسایی و طبقه بندی تعیین کننده های بازاریابی کارآفرینانه در بین باغداران شهرستان کرمانشاه بر اساس مدل سه شاخکی انجام شد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر به لحاظ پارادایم کلی، از نوع مطالعات تلفیقی (کیفی- کمی) و به لحاظ هدف از نوع مطالعات کاربردی به شمار می رود. در بخش کیفی که با هدف شناسایی و طبقه بندی تعیین کننده های بازاریابی کارآفرینانه در بین باغداران شهرستان کرمانشاه بر اساس مدل سه شاخکی انجام شد، از روش دلفی بهره گرفته شد. جامعه مورد مطالعه در این بخش شامل 16 نفر از باغداران باتجربه و 14 نفر از کارشناسان و متخصصان باغبانی فعال در شهرستان کرمانشاه بودند. در این بخش از مطالعه برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های عمیق انفرادی و بحث های گروهی متمرکز بهره گرفته شد. در بخش کمی که با هدف اعتبارسنجی مدل بازاریابی کارآفرینانه در بین باغداران شهرستان کرمانشاه انجام شد، از روش توصیفی- همبستگی با رویکرد حداقل مربعات جزیی در محیط نرم افزار (Smart PLS) بهره گرفته شد. جامعه آماری در بخش کمی، کلیه بهره برداران بخش باغبانی شهرستان کرمانشاه (3362N=) بودند که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب و استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 345 نفر برای مطالعه انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS بهره گرفته شد.
یافته هانتایج مطالعه دلفی منجر به استخراج 28 گویه ی موثر بر بازاریابی کارآفرینانه در بین باغداران شهرستان کرمانشاه شد و در ادامه با استفاده از مدل سه شاخکی این گویه ها در سه طبقه عوامل رفتاری (9 گویه)، عوامل ساختاری (7 گویه) و عوامل زمینه ای (12 گویه) طبقه بندی شدند. نتایج بخش کمی مطالعه نشان داد وضعیت عوامل رفتاری و زمینه ای در بین باغداران شهرستان کرمانشاه پایین تر از سطح متوسط و وضعیت عامل ساختاری اندکی از سطح متوسط بالاتر بود. هم چنین، یافته های مطالعه حاکی از آن بود که باغداران شهرستان کرمانشاه از مهارت بازاریابی کارآفرینانه متوسطی برخوردار بودند. در نهایت یافته های بخش مدل سازی معادلات ساختاری حاکی از آن بود که حدود 89 درصد از تغییرات بازاریابی کارآفرینانه توسط گویه های شناسایی شده در پژوهش در قالب عوامل سه شاخکی (رفتاری، ساختاری و زمینه ای) تبیین می گردد.
نتیجه گیریبهبود وضعیت بازاریابی کارآفرینانه در بین باغداران شهرستان کرمانشاه نیازمند برنامه ریزی و توجه ویژه مسیولین و برنامه ریزان به عوامل رفتاری، زمینه ای و ساختاری می باشد که بر اساس یافته های این مطالعه، ایجاد و توسعه کارخانجات صنایع تبدیلی و تکمیلی به جهت افزایش سود کشاورزان و کاهش دور ریز محصولات باغی و نیز برگزاری نمایشگاه های عرضه محصولات باغی به صورت بازارهای محلی از جمله پیشنهادهایی هستند که در خصوص دستیابی به اهداف بازاریابی کارآفرینانه به تولید کنندگان محصولات باغی در بخش کشاورزی کمک قابل توجهی می کنند.
کلیدواژگان: ابعاد بازاریابی کارآفرینانه، باغبانی، تکنیک دلفی، مدل سه شاخکی -
صفحات 69-80مقدمه و هدف
رویکرد یک روستا، یک محصول 1 (OVOP)، یک روستا را برای تولید یک محصول رقابتی و قابل فروش با توجه به منابع محلی خود برای دستیابی به درآمد فروش در بازار و اقتصاد محلی تقویت می کند. یک رویکرد توسعه اقتصادی جامعه محور و مبتنی بر تقاضا و استفاده از منابع منطقه ای، ظرفیت منطقه ای با تاکید بر سه اصل اساسی محلی بودن و در عین حال جهانی اندیشیدن، اتکا به خود و خلاقیت و توسعه منابع انسانی می باشد. هدف اصلی این پژوهش، دسته بندی مولفه های تبیین کننده استقرار راهبرد یک روستا، یک محصول OV OP برای کارآفرینی از دیدگاه روستاییان در دهستان نهرمیان ازتوابع بخش زالیان شهرستان شازند می باشد.
مواد و روش هاپژوهش از نوع کاربردی و جامعه آماری آن شامل 5550 نفر از روستاییان دهستان نهرمیان می باشد. نمونه گیری به روش نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی با انتساب متناسب انجام شد و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران به تعداد 160 نفر تعیین گردید. ابزار تحقیق پرسشنامه ای بود که تایید روایی آن توسط متخصصان و کارشناسان صندوق کارآفرینی امید، کارشناسان توسعه روستایی سازمان جهاد کشاورزی و اعضای هیات علمی رشته جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه خوارزمی و اعتماد و پایایی آن با آماره آلفای کرونباخ انجام شد. در بخش آمار تحلیلی با توجه به اهداف تحقیق، از روش تحلیل عاملی اکتشافی با نرم افزار SPSS استفاده گردید.
یافته هااولویت بندی شاخص های تبیین کننده استقرار راهبرد OVOP برای کارآفرینی از دیدگاه روستاییان نشان داد شاخص های"کیفیت تولیدات"، "فعالیت دارای مزیت رقابتی" و "تولید در سطح محلی برای بازار جهانی" اولویت های اول و "خدمات ارتباطی و ICT"، "پشتیبانی دولت" و "مشارکت و تعاون در کشاورزی در اولویت های آخر بوده است. مطابق نتایج تحلیل عاملی اکتشافی هفت عامل نوپذیری و خلاقیت، فروش و بازاریابی، مزیت نسبی و رقابت پذیری، سرمایه انسانی و اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایتی- زیرساختی و کاهش شکاف اقتصادی مهمترین عوامل تبیین کننده استقرار راهبرد OVOP از دیدگاه روستاییان به دست آمدند. هفت عامل مذکور توانسته اند 68/27 درصد از کل واریانس متغیرها را تبیین نمایند.
نتیجه گیریOVOP به عنوان یک استراتژی توسعه روستایی و محرک توسعه اقتصادی روستا مستلزم توجه به روستاهای نوآور و دانش بنیان در کاهش فقر نواحی روستایی است. در این راستا، توجه به هدف بهینه سازی مناسب از منابع محلی و تخصیص سرمایه و منابع مالی برای مدیریت کسب وکارهای محلی و سازماندهی تعاونی های محلی با رویکرد خودباوری و خلاقیت حایز اهمیت است. از طرفی ترغیب و تشویق روستاییان برای تولید محصول محلی و حمایت های دولت برای برچسب گذاری و برندسازی در زنجیره ارزش محصولات نقش مهمی در توسعه بازار بین المللی و صادرات محصول و توسعه کارآفرینی روستایی دارد.
کلیدواژگان: توسعه پایدار روستایی، تحلیل عاملی، راهبرد یک روستا یک محصول (OVOP)، کارآفرینی روستایی -
صفحات 81-92مقدمه و هدف
امروزه کسب وکارهای نوپا بخش جدایی ناپذیر فرآیند تحول در بازارهای جهانی هستند. با توجه به اینکه در کشور ما استقبال از کسب وکارهای نوپا رو به افزایش است، باید به دنبال راه حلی برای سرانجام این کسب وکارها در بازار پررقابت کنونی باشیم، لذا راه حل این مساله را می توان در خروج کارآفرینانه جستجو کرد. هدف تحقیق حاضر طراحی مدل خروج کارآفرینانه با تاکید بر فرسودگی شغلی در کسب وکارهای نوپای کشاورزی می باشد.
مواد و روش هاتحقیق حاضر از نوع کاربردی و بر اساس روش، توصیفی- همبستگی می باشد. روش گردآوری عوامل موثر بر خروج کارآفرینانه از طریق مصاحبه با 10 نفر از خبرگان شناسایی می باشد و برای طراحی مدل از روش مدل سازی ساختاری تفسیری و برای خوشه بندی از روش میک مک با نرم افزار اکسل استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد مولفه های تنش های مدام مالی، بروز مشکلات روان شناختی، کاهش اعتماد به نفس و کمال گرایی بیش از حد در سطح اول و عدم روحیه تاب آوری در سطح دوم و مولفه های کیفیت پایین زندگی کاری، بی اشتیاقی به کار، عدم تحمل مشکلات بیرونی در سطح سوم، مولفه های ناامیدی و عدم آینده نگری در سطح چهارم، ضعف ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه در سطح پنجم، نداشتن توجیه اقتصادی کسب وکار در سطح ششم، فرسودگی ذهنی در سطح هفتم، مولفه های نداشتن تجربه کاری مناسب، عدم توجه به شایستگی افراد و چالش های ارتباطی در سطح هشتم و مولفه های فضای نامناسب کسب وکار، نداشتن دانش کافی در سطح نهم قرار دارند و مولفه های فضای نامناسب کسب وکار، نداشتن توجیه اقتصادی کسب وکار، نداشتن تجربه کاری مناسب، عدم توجه به شایستگی افراد، چالش های ارتباطی و نداشتن دانش کافی در خوشه مستقل، مولفه های کمال گرایی بیش از حد، عدم آینده نگری، عدم روحیه تاب آوری، بروز مشکلات روان شناختی، کاهش اعتماد به نفس، بی اشتیاقی به کار و ناامیدی در خوشه وابسته و مولفه های کیفیت پایین زندگی کاری، تنش های مدام مالی، فرسودگی ذهنی، عدم تحمل مشکلات بیرونی و ضعف ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه در خوشه پیوندی قرار گرفتند.
نتیجه گیریزیربنای مدل خروج کارآفرینانه با تاکید بر فرسودگی شغلی در کسب وکارهای نوپای کشاورزی، مولفه های فضای نامناسب کسب وکار و نداشتن دانش کافی می باشند. در نهایت پیشنهاد می شود برای مدیران کسب وکارهای نوپای کشاورزی دوره های آموزشی برگزار شود و با آموزش روش های مناسب خروج، به ادامه حیات کارآفرینانه آن ها کمک شود و کسب وکارهای نوپای کشاورزی به سازمان هایی پویا برای مشارکت کارکنان با توانایی های بالا تبدیل شده تا بتوانند با محیط رقابتی سازگار شوند.
کلیدواژگان: خروج کارآفرینانه، ساختاری تفسیری، فرسودگی شغلی، کسب و کار نوپا، کشاورزی -
صفحات 93-106مقدمه و هدف
کشاورزی به عنوان رکن اصلی توسعه اقتصادی، سهم بسزایی در تولید ناخالص داخلی و اشتغال آفرینی کشور دارد. فرآیند پایداری بخش کشاورزی در شاخص های اقتصادی، منوط به برنامه ریزی راهبردی کسب و کارهای کشاورزی براساس ظرفیت ها و محدودیت های هر منطقه است. برای ساماندهی این فرآیند در راستای اهداف برنامه ششم توسعه و اجرای مفاد قانون بهبود فضای کسب و کار و قانون افزایش بهره وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی، مهندسی کسب و کارها و فرصت های سرمایه گذاری در بخش کشاورزی ضروری است. از این رو هدف تحقیق حاضر تحلیل راهبردی توسعه کسب و کارهای بخش کشاورزی شهرستان کرج و شناسایی اولویت های توسعه ی کسب و کارها است.
مواد و روش هاتحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر گردآوری داده ها پیمایشی است و از ابزار مصاحبه و پرسشنامه نیمه ساختارمند برای جمع آوری اطلاعات استفاده کرده است. داده های لازم از تعداد 10 نفر از دانشگاهیان و صاحب نظران بخش دولتی و 10 نفر از کارآفرینان و فعالان بخش خصوصی کشاورزی استان به عنوان پنل نخبگان، جمع آوری گردید. در این مطالعه برای معرفی راهبردهای توسعه کسب و کارها از مدل SWOT استفاده شد. همچنین باتوجه به ویژگی ها، ظرفیت ها و محدودیت های طبیعی، اقتصادی و اجتماعی، اولویت بندی کسب و کار و فرصت های سرمایه گذاری در بخش کشاورزی شهرستان کرج معرفی شد.
یافته هادر این پژوهش مهمترین نقطه قوت "مناسب بودن اقلیم منطقه و تنوع آن و خاک حاصلخیز و مناسب کشاورزی"، قوی ترین نقطه ضعف در"تغییر کاربری و خرد شدن اراضی"، ارزشمندترین فرصت "پتانسیل تجاری سازی طیف متنوعی از سبد محصولات کشاورزی" و در نهایت "تمایل به ساخت و ساز به علت ارزش افزوده بالای اراضی" به عنوان مهمترین تهدید اصلی توسعه کسب و کارهای کشاورزی از دیدگاه صاحب نظران معرفی شد. مقایسه فضای درونی (مجموع میانگین نقاط قوت و ضعف) و بیرونی (مجموع میانگین فرصت ها و تهدیدها) توسعه کسب و کارهای کشاورزی شهرستان کرج، نشان داد که فضای محیط درونی و بیرونی، به ترتیب دارای ضریب نهایی 2/603 و 1/792 می باشد. به عبارتی در محیط درونی، نقاط قوت و در محیط بیرونی تهدیدها غالب هستند. طبق نتایج در این شرابط، راهبردهای رقابتی (ST)، برای توسعه ی کسب و کارهای بخش کشاورزی شهرستان کرج توصیه شد. براین اساس "اصلاح و اعمال قوانین تغییر کاربری اراضی و جلوگیری از ویلاسازی در مناطق کشاورزی"، "تمرکز بر توسعه ی کسب و کارهای کشاورزی مانند صنایع تبدیلی و تکمیلی در مقیاس کوچک و متوسط" و "اتخاذ رویکرد تولید محصولات خاص و با ارزش افزوده بالا خصوصا ترویج و توسعه تولید محصولات سالم و ارگانیک" مهمترین راهبردهای توسعه کسب و کارهای بخش کشاورزی شهرستان کرج می باشد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش مشخص شد که انتخاب راهبردهای توسعه و همچنین اولویت های کسب و کاری باید متناسب با شرایط و وضعیت منطقه باشد. برهمین اساس ایجاد یا توسعه کسب و کارهایی در حوزه های صنایع تبدیلی و تکمیلی کوچک و متوسط مقیاس، شهرک های کشاورزی، دامپروری و مدرن گلخانه ای، واحدهای خدمات دانش بنیان آزمایشگاهی، استانداردسازی، گواهی کیفیت، برندسازی، تولید بذور سبزی و صیفی و محصولات زراعی و بوم گردی و گردشگری کشاورزی پیشنهاد شد.
کلیدواژگان: تحلیل راهبردی، فرصت های سرمایه گذاری، کارآفرینی، کسب و کارهای کشاورزی -
صفحات 107-117مقدمه و هدف
موضوع اشتغال و هدایت جمعیت فارغ التحصیل دانشگاهی به سمت کارآفرینی یکی از موضوعات پر چالش و مورد علاقه پژوهشگران این حوزه بوده و هست. یکی از سوالات اساسی که در این زمینه وجود دارد این است که چرا در یک شرایط و زمینه نسبتا مشابه، برخی از فارغ التحصیلان دانشگاهی فرصت های کارآفرینی را شناسایی و عملیاتی می کنند و برخی دیگر از چنین توانایی برخوردار نیستند؟ پاسخ به این سوال چند وجهی، از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است که در پژوهش حاضر یک وجه آن یعنی شاخص های هوشمندی کسب وکار در شکل دهی آینده کارآفرینانه مدنظر قرارگرفته است.
مواد و روش هادر گام اول با استفاده از مرور ادبیات و پیشینه پژوهش در زمینه کارآفرینی و ارتباط آن با هوشمندی کسب وکار، 13 بعد هوشمندی کسب وکار که می توانند در شکل دهی آینده کارآفرینانه تاثیرگذار باشند شناسایی شدند. در گام دوم به منظور واکاوی جامعه آماری از روش های کمی در علم داده کاوی (تشریحی و پیش بینی) استفاده شد. به منظور تشریح جامعه پژوهش، 401 دانشجوی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگان در سال 1401 با استفاده از شاخص دیویس-بولدین در سه خوشه مجزا از هم خوشه بندی و بررسی شدند، همچنین به منظور طراحی مدل پیش بینی کننده آینده کارآفرینانه دانشجویان از شبکه های عصبی مصنوعی استفاده شد.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد در جامعه آماری پژوهش، از نظر برخورداری از هوشمندی کسب وکار تفاوت معنادار و قابل توجهی بین دانشجویان وجود دارد به نحوی که بر اساس شاخص های هوشمندی کسب وکار، دانشجویان در سه خوشه قابل تفکیک و تمایز از هم هستند. نتایج در مرحله مدل سازی پیش بینی کننده آینده کارآفرینانه دانشجویان با استفاده از شبکه های عصبی نشان داد شاخص های هوشمندی کسب وکار از قابلیت پیش بینی کنندگی بالایی برخوردارند و با استفاده از آن ها می توان تغییرات متغیر وابسته را با دقت 0/925 پیش بینی کرد، همچنین نتایج تحلیل حساسیت در خصوص اهمیت متغیرهای جمعیت شناختی، تاثیر این متغیرها بر شکل دهی آینده کارآفرینانه را مورد تایید قرار داد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر می تواند این گونه استنباط کرد که دانشجویان از نظر شاخص های هوشمندی کسب وکار در وضعیت متفاوتی از همدیگر قرار دارند که این موضوع می تواند در شکل دهی آینده کارآفرینانه آن ها نقش مهمی را ایفا کند، لذا پیشنهاد می شود از طریق دوره های مهارت آموزی، در نظر گرفتن شاخص های هوشمندی کسب وکار در مراحل گزینش و انتخاب دانشجو، ارایه دروس عملی در دانشگاه، تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه و معرفی کارآفرینان موفق به دانشجویان شاخص های هوشمندی کسب وکار تقویت و ارتقا یابند.
کلیدواژگان: خوشه بندی، شبکه عصبی مصنوعی، کارآفرینی، کسب وکار، هوشمندی بازار -
صفحات 118-131مقدمه و هدف
تغییرات جمعیت، فناوری، تورم، بیکاری، عدم توسعه یافتگی و دیگر عوامل محیطی، جامعه بشری را با چالشهای بسیاری مواجه ساخته است. دولت ها، سازمان ها و افکار عمومی در پاسخ به این مشکلات تاکید بسیاری بر کارآفرینی داشته و از آن بهعنوان موتور توسعه اقتصادی یاد می شود. ارایه هر گونه راهکار در راستای رفع چالش های مذکور در وهله اول نیازمند شناسایی صحیح این مشکلات است. هدف از مطالعه حاضر بررسی، شناخت و دسته بندی بازدارنده ها و موانع موجود بر سر راه توسعه فعالیت های کارآفرینی صاحبان کسب وکارهای کشاورزی عضو صندوق کارآفرینی امید در استان فارس است.
مواد و روش هادر تحقیق توصیفی حاضر با استفاده از پیمایش به جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه پرداخته شده است. روایی پرسشنامه از طریق نظر اساتید کارآفرینی دانشگاه شیراز و پایایی آن نیز با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. جامعه مورد مطالعه، اعضای صندوق کارآفرینی امید بوده که در دو سال اخیر از وام و خدمات صندوق استفاده کرده و در حال حاضر نیز دارای کسب وکارهای فعال در حوزه های مختلف کشاورزی هستند. از این میان، نمونه ای تصادفی 70 نفره انتخاب شد.
یافته هایافته های مطالعه نشان داد که موانع فردی-شخصیتی، موانع آموزشی، موانع اقتصادی، موانع مربوط به ساختار و سیاست گذاری و موانع محیطی-فرهنگی، پنج عامل اصلی بازدارنده در راه اندازی و توسعه فعالیت های کارآفرینی اعضاء هستند. طبق نتایج، سطح هوشیاری کارآفرینانه پاسخگویان بهعنوان بخش مهمی از عامل فردی-شخصیتی، در سطح متوسطی قرار دارد. میزان هوشیاری کارآفرینی برای صاحبان کسب وکار شاغل در شهر شیراز بالاتر از فعالین در مرودشت بود. پاسخگویان بهلحاظ جنسیتی و حوزه های فعالیتی کاری از نظر سطح هوشیاری کارآفرینانه، تفاوت معناداری نداشتند.
نتیجه گیریبر مبنای یافته های پژوهش، موانع فردی-شخصیتی، بهعنوان مهم ترین بازدارنده در توسعه کسب وکارهای کارآفرینانه بود. از این میان، هوشیاری کارآفرینانه شامل مجموعه خصیصه های روانشناختی و مهارتی بود که یک فرد کارآفرین در صورت برخورداری از این ویژگی ها، قادر به گسترش کسب وکار خود خواهد بود و در صورت ضعف در خصیصه های مرتبط با هوشیاری کارآفرینانه نیز در توسعه و رشد کسب وکار خود ناتوان بوده و با مشکلات و چالش های بیش از سایرین مواجه خواهد بود. بنابراین، تدوین و برگزاری دوره های هدفمند آموزشی و مهارتی در خصوص تقویت ویژگی های روانشناختی کارآفرینانه و همچنین اصول و روش های بازاریابی، قوانین تجارت، مهارت های فنی و مدیریتی در راستای بهبود فعالیت های کارآفرینی اعضاء پیشنهاد شد. علاوهبر آن، تقویت شبکه سازی های اجتماعی و ارتقای سطح ارتباطات بین فردی و گروهی اعضای صندوق های کارآفرینی امید در قالب تشکیل اتحادیه، معرفی و تشویق سالانه کارآفرینان برتر هر منطقه و برگزاری نشست ها و گردهمایی های ادواری در استان و کشور نیز باعث کسب اطلاعات به روز و جدید، مطلع شدن از اخبار روزانه جهان و بدنبال آن تشخیص فرصت های سودآور خواهد شد که در نهایت، ارتقای سطح هوشیاری کارآفرینانه صاحبان کسب وکار را نیز بههمراه خواهد داشت.
کلیدواژگان: استقلال طلبی، بازاریابی، فرصت سودآور، کار گروهی، هوشیاری کارآفرینانه -
صفحات 132-145مقدمه و هدف
ایجاد اشتغال پایدار در بخش کشاورزی از چالش های مهم اقتصادی و اجتماعی می باشد. با توجه به وابستگی بسیار زیاد بخش کشاورزی به شرایط آب و هوایی، بررسی اثر تغییر اقلیم بر اقتصاد این بخش و توسعه اشتغال روستایی از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. در همین راستا این پژوهش با هدف بررسی اثر تغییر اقلیم بر اقتصاد تولید مرکبات در استان مازندران به کمک رهیافت ریکاردین انجام شد.
مواد و روش هامتغیرهای اقلیمی مورد مطالعه در این پژوهش شامل داده های دما و بارش سالانه استان مازندران در سال های 1379 تا 1396 بودند که این اطلاعات از سازمان هواشناسی کشور دریافت شد. مناطق مورد مطالعه هفت ایستگاه هواشناسی شامل آمل، بابلسر، قراخیل، نوشهر، رامسر، ساری و سیاه بیشه بودند. دو محصول پرتقال و نارنگی با بیشترین سطح زیر کشت، به عنوان مهمترین محصولات مرکبات در نظر گرفته شدند. متغیر اقلیمی دمای کمینه، دمای بیشینه و بارش ماهانه با دوره پایه 2000 تا 2017 (1396-1379) برای دوره های 2050 و 2080 و سه سناریو خوشبینانه (RCP2.6)، متوسط (RCP4.5) و بدبینانه (RCP8.5) ریزمقیاس نمایی شدند.
یافته هادر تولید پرتقال، تغییرات دما و بارش میانگین سالانه در سه سناریو در سال 2050 به ترتیب سبب افزایش 13/4، 14/5 و 25/2 درصدی و در سال 2080 به ترتیب سبب افزایش 14/3، 27/8 و 29/1 درصدی درآمد خالص در مقایسه با میانگین درآمد خالص در دوره پایه شد. در تولید نارنگی نیز، مقدار درآمد خالص کشاورزان در این سه سناریو در سال 2050 به ترتیب 5/2، 6/7 و 17/7 درصد و در سال 2080 به ترتیب 6/2، 15/0 و 29/2 درصد افزایش داشت.
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج حاصل از بررسی اثر تغییر اقلیم در سال های 2050 و 2080 نشان داد، اثر تغییر متغیرهای اقلیمی بر درآمد خالص هر دو محصول مثبت بود. در نتیجه، نتایج تغییر اقلیم نشان دهنده افزایش درآمد خالص حاصل از تولید مرکبات و در راستای آن ایجاد یک روند مثبت در توسعه اشتغال زایی تولید مرکبات طی سال های 2050 و 2080 می باشد.
کلیدواژگان: تغییر اقلیم، درآمد خالص، رهیافت ریکاردین، مازندران، مرکبات -
صفحات 146-161مقدمه و هدف
بحران همه گیری ویروس کووید-19، حیات و بقای کسب وکارهای کوچک و متوسط را مورد تهدید جدی قرار داده است. به طوری که آنها برای بقا و حیات خود در این دوران از رویکردهای گوناگونی از جمله رویکرد نوآوری بهره گرفتند. کسب وکارهای کوچک و متوسط حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی نیز از قاعده مستثنی نبودند. مطالعه حاضر به دنبال این بوده است تا در درجه اول وضعیت نوآوری و قابلیت نوآوری را در سطح این کسب وکارها مورد مطالعه قرار دهد و سپس، تغییرات نوآوری محصول و بازاریابی در شرایط همه گیری کووید-19 را بر اساس نوآوری های سازمانی و فرآیند و قابلیت نوآوری تبیین نماید.
مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی است که با استفاده از تکنیک پیمایش میدانی در سطح حدود 500 کسب وکار کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی در سطح استان مازندران در راستای دستیابی به اهداف پژوهش به اجرا درآمد. براساس جدول کریسی و مورگان و به روش تصادفی 217 کسب وکار به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ساختارمند در قالب طیف لیکرت پنج گزینه ای بود که سوالات آن از دو مطالعه گوندی و همکاران در سال 2011 و جایانی راجاپاتیرانا در سال 2018 اقتباس و استخراج شد. پاسخگویان شامل صاحبان کسب وکارها بودند که جمع آوری داده ها در میان آنها از طریق ایمیل و همچنین پرسش گری انجام گرفت.
یافته هامیزان برخورداری صنایع مورد مطالعه از قابلیت نوآوری در حد خوب ارزیابی شد. کسب وکارهای مورد مطالعه در شرایط همه گیری کووید-19 از نوآوری های بازاریابی در حد خوب و از نوآوری های سازمانی، فرآیند و محصول در حد متوسط بهره گرفتند. "استفاده از تکنیک ها یا رسانه های جدید برای تبلیغ محصولات"، "توزیع مسیولیت ها و استفاده از رویکرد مشارکتی در تصمیم گیری"، "تحول در فرآیندهای ساخت و تولید"، "افزایش کیفیت محصولات تولیدی از طریق استفاده از مواد اولیه با کیفیت" به ترتیب به عنوان مهمترین اقدامات نوآورانه انجام گرفته در حوزه بازاریابی، سازمانی، فرآیند و محصول شناسایی و معرفی شدند. سه متغیر نوآوری فرآیند، نوآوری سازمانی و قابلیت نوآوری در مجموع توانستند 62 درصد از تغییرات نوآوری محصول و 27 درصد از تغییرات نوآوری بازاریابی را تبیین نمایند. نوآوری سازمانی به عنوان مهمترین متغیر تاثیرگذار بر نوآوری بازاریابی معرفی شد. قابلیت نوآوری هم به عنوان مهمترین متغیر موثر بر نوآوری محصول معرفی شد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج مطالعه حاضر، بهتر است کسب وکارهای کوچک و متوسط در حوزه صنایع غذایی و تبدیلی کشاورزی برای بقا و رشد در شرایط کووید 19 و شرایط مشابه بر نوآوری های محصول و بازاریابی تکیه کنند. پیش شرط اصلی عملیاتی شدن نوآوری محصول در صنایع مورد مطالعه، بهبود قابلیت نوآوری در این کسب وکارها است و پیش شرط اصلی عملیاتی شدن نوآوری بازاریابی در صنایع مورد مطالعه، ارتقای سطح نوآوری سازمانی در میان این کسب وکارها است. تجربیات حاصل از مطالعه حاضر می تواند راهنمای ارزشمندی برای سیاستگزاران، کارگزاران و صاحبان کسب وکارها برای فراهم نمودن زیرساخت ها و مقدمات مورد نیاز در اجرایی نمودن مولفه های پدافند غیرعامل برای مواجهه با بحران های مشابه باشد.
کلیدواژگان: قابلیت نوآوری، نوآوری سازمانی، نوآوری فرآیند، نوآوری بازاریابی، نوآوری محصول، صنایع تبدیلی غذایی
-
Pages 1-12Introduction and Objective
Innovation and changeing are becoming important sources of competitive advantage for organizations in today's rapidly changing to environment. In this situation, entrepreneurial orientation is very important for organizations in improving the job performance of employees and guaranteeing a source of sustainable growth. Organizations can ensure a sustainable competitive advantage by searching for pure opportunities through innovative activities, with an entrepreneurial orientation to risk-taking and continue to grow in this era of change. Therefore, there is a growing theoretical and practical interest in entrepreneurial orientation as a main factor to improve organizational performance and pursue growth. Therefor, the aim of the current research is to determine the effect of entrepreneurial orientation on the job performance of the employees of Mazandaran Agricultural Jahad Organization, considering the mediating role of innovative behavior.
Material and MethodsIn terms of purpose, this research is applied, and in terms of data collection, it is a descriptive research and a branch of field studies, and in terms of the relationship between research variables, it is causal. The statistical population of the present study is 440 employees of Mazandaran Agricultural Jahad Organization. In this research, 214 people were selected as a sample using the simple random sampling method and the Karjesi-Morgan table. Research data were collected using standard questionnaires. In this research, the methods of "content validity" and "construct validity" were used by a group of experts to check the validity of the questionnaire. Its reliability was confirmed using Cronbach's alpha coefficient, which was determined to measure entrepreneurial orientation (0.875), innovative behavior (0.899) and job performance (0.876).
ResultThe results of structural equation modeling showed that entrepreneurial orientation has a direct and significant effect on job performance and innovative behavior; Also, the positive and significant effect of innovative behavior on job performance was confirmed. Finally, the mediating role of innovative behavior, the relationship between entrepreneurial orientation and job performance was confirmed.
ConclusionBased on the findings of the research, thinking of measures to increase the innovative behavior and entrepreneurial activities of the employees of Mazandaran Agricultural Jahad Organization can lead to the improvement and increase of their job performance in this organization.
Keywords: Agricultural Jahad Organization, Entrepreneurial Orientation, Innovative behavior, Job performance -
Pages 13-26Introduction and Objective
Small and medium-sized (SME) businesses are the economic backbone of societies because they provide employment, production, exports, poverty reduction, economic power, and economic development. The present study investigates the factors affecting the role of entrepreneurial attitude in the innovation of small and medium-sized enterprises in Malayer county.
Material and MethodsThis study was quantitative and it is applied in terms of purpose and descriptive survey in terms of data collection. It used SPSS software for data analysis. also, it used AMOS software for path analysis. According to Cochran's formula (1967), there were 211 small and medium-sized businesses in Malayer County out of the 470 small and medium-sized businesses that made up the statistical population.
ResultsFindings of the study showed that government support, access to infrastructure, entrepreneurship education, entrepreneurial attitude, and leadership of business owners significantly affect the innovation of small and medium-sized service and manufacturing companies. Entrepreneurship education and business leadership, directly and indirectly, affect innovation in small and medium-sized service and manufacturing companies through the mediating variable of entrepreneurial attitude.
ConclusionFindings of this study suggest that government assistance, infrastructure availability, corporate leadership, entrepreneurship training, and entrepreneurial mindset all had an impact on small service and industrial firms' capacity for innovation. The leadership of business owners and entrepreneurship education to innovate small firms are mediated by the entrepreneurial mentality of business owners.
Keywords: Entrepreneurial attitude, Innovation, Small, medium-sized enterprises -
Pages 27-40Introduction and Objective
In the current economy, agritourism is an amusement based on activities that are trad itionally done on agricultural fields or at home, and tourists can participate in it actively or inactive. The researchers of this field offer the socio-cultural, environmental and economic dimensions of investment due to a set of three stable levels. Entrepreneurship and development of agricultural tourism businesses is one of the areas that has played a very important role in the development of the national and regional tourism industry, especially in creating employment. Other important issues in this area are the epidemic crises and the future critical climate conditions compared to the decrease in global rainfall.
Material and MethodsIn terms of the purpose of this research, it is an applied research in which the effect of corporate social responsibility behaviors in five dimensions: society, employees, environment, heritage, products and shared experience, in the direction of entrepreneurship of agritourism businesses in less developed areas. In addition, the research method is included in the field of survey descriptive research. By using Cochran's formula, the statistical population of the research is a set of 384 people, including participants in agritourism entrepreneurship. The data was obtained from a questionnaire method with a reliability rate of 0.60, and descriptive statistics and inferential statistics (regression analysis) were used to identify the effective factors. SPSS and AMOS software were used for data analysis.
ResultsThe results showed that the attention and application of the five factors of CSR (organizational social responsibility dimensions) in agritourism entrepreneurship organizations and centers, especially in times of crisis, played an important role in creating entrepreneurship in agritourism businesses and maintaining the local workforce in crisis conditions. According to the use of the exploratory factor analysis method, and with the assurance of the possibility of using the available data to analyze and use the KMO index, and Bartlett's test, the research results have reached an acceptable level. Active strategies have had a positive effect on the performance of agritourism businesses, according to reactive strategies with a negative direct effect and a positive indirect effect on the performance of such activities.
ConclusionThe results of this research show the correct application of the factors of cooperative social responsibility strategies (local community, employees, environment, heritage and products, and the experience of shared creation). In addition to increasing productivity in agritourism businesses, we will witness a positive and significant impact on entrepreneurship in rural areas, the use of local labor and its preservation. By using existing local resources such as gardens and agricultural lands (Tourism and Agriculture Zone, Oramanat), positive effects in the regional economy cycle and the resources needed to create a tourism experience increase. This analysis emphasizes the effect of proactive and reactive dual strategies on promoting entrepreneurship and improving the performance of agritourism businesses. It also causes the development of local and agricultural infrastructure and the use of regional facilities, the local economy, and prevents the indiscriminate migration of the local workforce.
Keywords: Agritourism, Active strategy, Co-creation experience, Corporate social responsibility, Crisis, Reactive strategy -
Pages 41-54Introduction and Objective
With the outbreak of Covid-19, tourism-related businesses in rural areas were affected by the restrictions imposed during the outbreak of this disease. The main purpose of this research was to examine the strengths, weaknesses, opportunities and threats of tourism-related rural businesses in the Corona epidemic in order to assess the internal and external aspects of tourism-related rural businesses and explain strategies for reducing the risks of Corona.
Material and MethodsIn the statistical population of the research, 12 experts, managers and key informants of the tourism sector of Mazandaran province were selected by purposeful sampling method. Data analysis was done through face-to-face and telephone semi-structured interviews and note taking through qualitative content analysis technique with an inductive approach and MAXQDA software. In order to determine validity, the triangulation technique including: the use of confirmatory sources, researchers and multiple methods during the process of data collection and analysis was used, Also, in order to ensure the reliability, the accuracy of conducting interviews, creating a structured process for conducting and interpreting interviews and forming a specialized committee have been used.
ResultsThe research findings were presented in the form of four main themes (concepts) of strengths, weaknesses, opportunities and threats and 19 sub-themes (codes). The results of qualitative content analysis showed four strengths, five weaknesses, six opportunities and four threats in rural businesses related to tourism in the face of Corona. According to the research findings, extension of health culture and individual and group health, capacity building and empowerment of local communities, economic problems of income reduction and unemployment of people and the risk of tourism investment, respectively have been stated as the most important strengths, opportunities, weaknesses and threats. These results provide an opportunity to the managers and those involved in the development of rural tourism to provide the necessary conditions for reducing the risks of Covid-19 in various sectors of rural businesses and agriculture, as well as, the supply chain of agricultural products by removing the obstacles.
ConclusionAccording to the research findings in order to management of tourism-related rural businesses, the importance of the tourism supply chain by diversifying tourism-related activities, paying attention to innovative approaches for healthy food tourism with the increasing role of consumer and tourist preferences, the use of new technologies in green tourism, development of electronic tourism services, development and support of knowledge-based and technological companies in the field of agricultural and rural tourism such as medicinal plants and forest tourism, allocation of financial aid and support facilities to create support and unemployment insurance for individual businesses of tourism activists, creating cooperatives and non-governmental and volunteer organizations specializing in local planning, developing community-oriented tourism projects and supporting the most vulnerable people in rural areas, are the most important ways to manage the risks of Corona in tourism-related businesses.
Keywords: Corona pandemic, Rural businesses, Rural tourism, SWOT analysis -
Pages 55-68Introduction and Objective
In recent years, researchers have studied the factors affecting the performance of agricultural businesses and have identified entrepreneurial marketing as one of the new approaches and innovative solutions to maintain the survival and increase the income of this Businesses have introduced. In this regard, the current integrated research (qualitative-quantitative) was conducted with the aim of identifying and classifying the determinants of entrepreneurial marketing among gardeners in Kermanshah city based on the three-pronged model.
Material and MethodsIn terms of the general paradigm, the present research is of the type of integrated studies (qualitative-quantitative) and in terms of the purpose, it is considered to be of the type of applied studies. In the qualitative part, which was conducted with the aim of identifying and classifying the determinants of entrepreneurial marketing among gardeners in Kermanshah city based on the three-pronged model, the Delphi method was used. The community studied in this section included 16 experienced gardeners and 14 experts and horticultural specialists active in Kermanshah city. In this part of the study, in-depth individual interviews and focused group discussions were used to collect data. In the quantitative part, which was carried out with the aim of validating the entrepreneurial marketing model among gardeners in Kermanshah city, the descriptive-correlation method with the partial least squares approach (Smart PLS) was used. The statistical population in the quantitative part was all the users of the horticulture department of Kermanshah (N=3362) who were selected for the study by using the stratified sampling method and proportional assignment and using the Karjesi and Morgan table. SPSS and Smart PLS software used to analyze the data in two sections of descriptive and inferential statistics.
ResultsThe results of the Delphi study led to the extraction of 28 items effective on entrepreneurial marketing among gardeners in Kermanshah city, and further, using the three-pronged model, these items were divided into three classes: behavioral factors (9 items), structural factors (7). item) and background factors (12 items) were classified. The results of the quantitative part of the study showed that the status of behavioral and contextual factors among the gardeners of Kermanshah city was lower than the average level, and the status of the structural factor was slightly higher than the average level. Also, the findings of the study indicated that gardeners in Kermanshah had average entrepreneurial marketing skills. Finally, the findings of the structural equation modeling section indicated that about 89% of entrepreneurial marketing changes are explained by the items identified in the research in the form of three-pronged factors (behavioral, structural and contextual).
ConclusionImproving the state of entrepreneurial marketing among gardeners in Kermanshah requires planning and special attention of officials and planners to behavioral, contextual and structural factors, based on the findings of this study; suggestions have been made to achieve this goal.
Keywords: Three-pronged model, Dimensions of entrepreneurial marketing, Horticulture, Delphi technique -
Pages 69-80Introduction and Objective
One Village, One Product (OVOP) approach, it empowers a village to produce a competitive and salable product, taking into account its local resources to achieve sales income in the market and the local economy. A community-oriented economic development approach is based on demand and use of regional resources, regional capacity with emphasis on the three basic principles of being local and at the same time thinking globally, self-reliance and creativity and human resource development. The main purpose of this research is to categorize the explanatory components of the establishment of the One Village, One Product (OVOP) strategy for entrepreneurship from the perspective of the villagers in Nahormian village, Zalian district, Shazand county.
Material and MethodsThe research is of applied type and its statistical population includes 5550 people from the villagers of Nahramian district. Sampling was done by multi-stage random sampling method with proportional assignment and the sample size was determined to be 160 people based on Cochran's formula. The research tool was a questionnaire whose validity (form and content) was confirmed by the experts of the Omid Entrepreneurship Fund, the rural development experts of the Agricultural Jihad and the faculty members of the Department of Geography and Rural Planning of Khorazmi University, and its trust and reliability were done with Cronbach's alpha. In the analytical statistics section, according to the research objectives, the exploratory factor analysis method with spss software was used.
ResultsIn the field of indicators affecting the establishment of the OVOP strategy for entrepreneurship from the villagers' point of view, "quality of products", "activity with a competitive advantage" and "production at the local level for the global market" are the first priorities and "quality of products", "activity with a competitive advantage" And "local production for the global market", "communication and ICT services", "government support" ,"participation and cooperation in agriculture" have been the last priorities. According to the results of the exploratory factor analysis, the seven factors of innovation and creativity, sales and marketing, comparative advantage and competitiveness, human and social capital, social participation, support-infrastructure and reducing the economic gap were the most important factors explaining the establishment of the OVOP strategy from the perspective of the villagers. The mentioned seven factors were able to explain 68.27% of the total variance of the variables.
ConclusionOVOP, as a rural development strategy and driver of rural economic development, requires attention to innovative and knowledge-based villages for reducing poverty in rural areas. It is important to pay attention to the goal of proper optimization of local resources and allocation of capital and financial resources to manage local businesses and organize local cooperatives with a self-confidence and creativity approach. On the other hand, encouraging villagers to produce local products and government support for labeling and branding in the product value chain plays an important role in the development of the international market and product export and the development of rural entrepreneurship.
Keywords: Sustainable Rural Development, Factor Analysis, OVOP Strategy, Rural Entrepreneurship -
Pages 81-92Introduction and Objective
Today, start-up businesses are an inseparable part of the transformation process in global markets. Considering that in our country the acceptance of start-up businesses is increasing, we must look for a solution for the end of these businesses in the current highly competitive market, so the solution to this problem can be found in entrepreneurial exit. The purpose of this research is to design an entrepreneurial exit model with an emphasis on job burnout in start-up agricultural businesses.
Material and MethodsThe present research is of applied type and based on descriptive-correlation method. The method of collecting factors affecting entrepreneurial exit is identified through interviews with 10 experts, and interpretive structural modeling was used to design the model, and Micmac method with Excel software was used for clustering.
ResultsThe results showed that the components of constant financial tensions, the occurrence of psychological problems, a decrease in self-confidence and excessive perfectionism at the first level and the lack of resilience spirit at the second level and the components of low quality of work life, lack of enthusiasm for work, intolerance of external problems at the level Third, the components of despair and lack of foresight at the fourth level, weak entrepreneurial personality traits at the fifth level, lack of business economic justification at the sixth level, mental exhaustion at the seventh level, components of not having suitable work experience, lack of attention to people's competence and communication challenges at the eighth level. And the components of inappropriate business environment, lack of sufficient knowledge are at the ninth level, and the components of inappropriate business environment, lack of business economic justification, lack of appropriate work experience, lack of attention to people's competence, communication challenges and lack of sufficient knowledge in the independent cluster, perfectionism components are more than limit, lack of foresight, lack of resilience spirit, occurrence of psychological problems, decrease in self-confidence, lack of enthusiasm for work and disappointment in the dependent cluster and components of low quality of work life, constant financial tensions, mental exhaustion, intolerance of job problems Strength and weakness of entrepreneurial personality traits were placed in the linked cluster.
ConclusionThe basis of the entrepreneurial exit model with an emphasis on job burnout in new agricultural businesses are the components of inappropriate business environment and lack of sufficient knowledge. Finally, it is suggested that training courses be held for the managers of start-up agricultural businesses and by teaching them suitable methods of exit, they will be helped to continue their entrepreneurial life and start-up agricultural businesses have turned into dynamic organizations for the participation of employees with high abilities so that they can adapt to the competitive environment.
Keywords: Agriculture, Entrepreneurial Exit, Job Burnout, Interpretative Structure, Start-up Business -
Pages 93-106Introduction and Objective
Agriculture, as the main pillar of economic development, significantly contributes to the country's gross domestic product (GDP) and job creation. The sustainability process of the agricultural sector in economic indicators depends on the strategic planning of agricultural businesses based on existing capacities and limitations. In order to organize this process in line with the goals of the 6th Development Plan and implement the provisions of the law on improving the business environment and the law on increasing the productivity of the agricultural sector and natural resources, business engineering and investment opportunities in the agricultural sector are necessary. So, the purpose of this research was the strategic analysis of the development of agricultural businesses in Karaj County and identifying business development priorities.
Materials and methodsThe current research is applied in terms of purpose and survey in terms of data collection, and interview tools and semi-structured questionnaires were used to collect information. The necessary data were collected from 10 academicians and public sector experts and 10 entrepreneurs and activists of the private agricultural sector of the province as a panel of experts. In this study to introduce business development strategies, the SWOT model was used. Also, according to the characteristics, capacities and natural, economic and social limitations, business priorities and investment opportunities in the agricultural sector of Karaj County were introduced.
ResultsIn this research, the most important strength was "suitability of the region's climate, its diversity and fertility of the soil for agriculture", the strongest weakness was "change of land use and land fragmentation", the most valuable opportunity was "potential for commercialization of a diverse range of agricultural products" and finally, "inclination to construction due to the high added value of land" was introduced as the most important threat to the development of agricultural businesses from the point of view of experts. The comparison of the internal space (the average sum of strengths and weaknesses) and the external space (the average sum of opportunities and threats) of the development of agricultural businesses of Karaj County, showed that the space of the internal and external environment, respectively, has a final coefficient of (2.603 and 1.792) respectively which leads to the suggestion of competitive strategies (ST). Therefore, "amendment and implementation of land use change laws and prevention of construction in agricultural areas", "focusing on the development of agricultural businesses such as small and medium-scale conversion and complementary industries" and "adopting the approach of producing special and valuable products especially the extension and development of the production of healthy and organic products" were the most important strategies for the development of agricultural businesses of Karaj county.
ConclusionBased on the findings of this research, it was found that the selection of development strategies as well as business priorities should be appropriate to the conditions and situation of the region. On this basis, creating or developing businesses in the fields of small and medium-scale transformation and complementary industries, agricultural settlements, animal husbandry and modern greenhouses, laboratory knowledge-based service units, standardization, quality certification, branding, production of vegetable and summer seeds and products, eco-tourism and agricultural tourism were suggested.
Keywords: Agricultural businesses, Entrepreneurship, Investment opportunities, Strategic analysis -
Pages 107-117Introduction and Objective
The issue of employment and guiding the population of university graduates towards entrepreneurship has been and is one of the most challenging and favorite topics of researchers in this field. One of the basic questions in this field is why, in a relatively similar situation and context, some university graduates identify and operate entrepreneurial opportunities, while others do not have such ability? The answer to this multifaceted question can be investigated from various dimensions, one aspect of which, business intelligence indicators, has been considered in shaping the entrepreneurial future.
Material and MethodsIn the first step, by using the literature review and research background in the field of entrepreneurship and its relationship with business intelligence, 13 dimensions of business intelligence that can be effective in shaping the entrepreneurial future were identified. In the second step, quantitative methods in data mining (descriptive and predictive) were used to analyze the statistical population. To describe the research community, 401 students of Gorgan University of Agriculture and Natural Resources in 1401 were grouped and analyzed in three separate clusters using the Davis-Bouldin index. Also, artificial neural networks used to design a predictive model of students' entrepreneurial future.
ResultsThe results of the research showed that in the statistical population of the research, there is a significant difference between students in terms of having business intelligence so based on business intelligence indicators, students can be separated and differentiated into three clusters. The results in the modeling stage of predicting the entrepreneurial future of students using neural networks showed that business intelligence indicators have a high predictive ability and by using them, changes in the dependent variable can be predicted with an accuracy of 0.925. Also, the results of the sensitivity analysis of the importance of demographic variables confirmed the impact of these variables on shaping the entrepreneurial future.
ConclusionAccording to the results of the current research, it can be concluded that students are in a different situation from each other in terms of business intelligence indicators, which can play an important role in shaping their entrepreneurial future. Therefore, it is suggested that business intelligence indicators should be strengthened and improved through skill training courses, considering business intelligence indicators in the stages of student selection and selection, providing practical courses in the university, strengthening the relationship between industry and university, and introducing successful entrepreneurs to students.
Keywords: Artificial neural network, Business, Clustering, Entrepreneurship, Market intelligence -
Pages 118-131Introduction and Objective
Population changes, technology, inflation, unemployment, lack of development and other environmental factors have made human society face many challenges. In response to these problems, governments, organizations and public opinion have emphasized entrepreneurship and it is considered as the engine of economic development. Providing any solutions to solve the mentioned challenges requires identification of these problems. Th main purpose of current study was to recognize and categorize the inhibitors and obstacles of entrepreneurial activities development of agricultural business owners who are members of Omid Entrepreneurship Fund of Fars Province.
Material and MethodsThis descriptive study was conducted usind survey and the questionnaire to collect data. The face validity and reliability of the questionnaire was confirmed by a panel of the professors at Shira University as well as computing alpha Cronbach`s coefficient. The studied population was the members of Omid Entrepreneurship Fund of Fars province, from which a random sample of 70 individuals was selected.
ResultsThe findings showed that individual-personality barriers, educational barriers, economic barriers, barriers related to structure and policy, and environmental-cultural barriers were the five main inhibitors in starting and developing entrepreneurial activities of members. According to the results, the entrepreneurial alertness of the respondents was at average level as an important part of the individual-personality factor. Based on findings, the business owners of Shiraz had higher entrepreneurial alertness than The Marvdasht entrepreneurs, significamtly. The entrepreneurial alertness of the respondents did not have any significant difference in terms of gender and the areas of work activity.
ConclusionBased on the findings individual-personality barriers were considered as the most important obstacles in the entrepreneurial businesses` development. Among these, entrepreneurial alertness included a set of psychological characteristics that would be helpful for an entrepreneur to expand his business. On the other side, an entrepreneur who is weak in the entrepreneurial alertness `s dimensions, would be unable to develop his business and will face more problems and challenges than others. It was suggested to hold purposeful educational workshops regarding the strengthening of entrepreneurial psychological characteristics as well as marketing principles and methods, business rules, technical and managerial skills in order to improve the entrepreneurial activities of the members. In addition to that, improving the social networking and interpersonal and group communication among the members of Omid Entrepreneurship Funds as a union, introducing and encouraging the top entrepreneurs of each region and holding periodical meetings in the province and the country were also recommended to improve the access of entrepreneurs to the daily news of the world and updated and new information. Thus, under this circumastances, profitable opportunities will be identified by trained and active entrepreneurs, which will ultimately increase the level of entrepreneurial alertness of business owners.
Keywords: Entrepreneurial Alertness, Independence, Marketing, Profitable Opportunities, Teamwork -
Pages 132-145Introduction and Objective
Providing persistent employment in the agricultural sector is one of the most significant economic and social challenges. Regarding the high dependence of the agricultural sector on weather conditions, investigating the effect of climate change on the economy of this sector and the development of rural employment is of particular importance. In this regard, this research was conducted with the aim of investigating the effect of climate change on the economy of citrus production in Mazandaran province using the Ricardian approach.
Material and MethodsThe climatic variables studied in this research included the temperature and rainfall data of Mazandaran province from 2000 to 2017, and these data were received from Iran Meteorological Organization. The studied areas were seven synoptic stations, including Amol, Babolsar, Qarakhil, Nowshehr, Ramsar, Sari, and Siyabisheh. The two products of orange and tangerine with the largest cultivated area were considered as the most important citrus products. Climatic variables of minimum temperature, maximum temperature, and monthly rainfall were downscaled for the basic period (2000 to 2017), 2020, and 2080 under three scenarios of optimistic (RCP2.6), medium (RCP4.5), and pessimistic (RCP8.5).
ResultsIn orange production, compared to the average net income in the basic period, changes in temperature and annual rainfall under the three scenarios will increase net income by 13.4, 14.5 and 25.2% as well as 14.3, 27.8 and 29.1% in 2050 and 2080, respectively. In tangerine production, the net income under the investigated scenarios will incline by 5.2, 6.7, and 17.7% as well as 6.2, 15.0, and 29.2% in 2050 and 2080, respectively.
ConclusionIn conclusion, the results obtained from examining the effect of climate change in 2050 and 2080 demonstrated the positive effect of changing climate variables on the net income of both products. Therefore, climate change can result in an upward trend in the net income obtained from citrus production and, consequently, the development of employment in this sector.
Keywords: Citrus, Climate change, Mazandaran, Net income, Ricardian approach -
Pages 146-161Introduction and Objectives
Covid-19 virus pandemic has seriously threatened the survival of the small and medium-sized businesses. So that they have used various approaches to overcome it. Small and medium-sized businesses in the agricultural and food processing industries were not exempt from the rule. Present study seeks to firstly study the innovation and innovation capability status among these businesses and then, to explain product and marketing innovation changes based on the innovation capability, process innovation and organizational innovation during the the covid-19 epidemic.
Material and MethodsThe current study is a type of descriptive-correlational research, which was carried out using the field survey technique among 500 small and medium-sized agricultural and food processing industries in Mazandaran province. Using Krejcie and Morgan’s table and also completely random sampling 217 businesses were selected as the study sample. The research instrument was a structured questionnaire in the form of a five-option Likert scale, the questions of which were adapted and extracted from two studies by Gondi et al. in 2011 and Jayani Rajapathirana in 2018. The respondents were business owners that data collection has been done through e-mail and also by questioning with them.
ResultsBusinesses used marketing innovations to a good extent and also used organizational, process and product innovations to an average extent. "Using new techniques or media to advertise products", "Distributing responsibilities and using a collaborative approach in decision-making","Transformation in manufacturing and production processes" and "Increasing the quality of manufactured products through the use of quality raw materials" were identified and introduced as the most important marketing, organizational, process and product innovations. Process innovation, organizational innovation and innovation capability could explain 62% of product innovation changes and 27% of market innovation changes. Organizational innovation was introduced as the most important variable affecting market innovation. Innovation capability was introduced as the most important variable affecting product innovation.
ConclusionThe businesses have taken various innovative measures in the shapes of marketing, product, process and organizational to survive and grow during the Covid-19 epidemic. In the meantime, they have used marketing innovations to a good extent and product, process and organizational innovations to an average extent. Based on the results of this study, small and medium-sized businesses should rely on product and marketing innovations to survive and grow during Covid-19 epidemic and similar conditions. The main prerequisite to develop product innovation in small and medium-sized industries is to improve the innovation capability among them, and the main prerequisite to develop marketing innovation among small and medium-sized industries is to improve the level of organizational innovation among them. The experiences from the present study can be a valuable guide for policymakers, practitioners and business owners to provide the infrastructure and preparations as a passive defense to face possible similar crises.
Keywords: Food processing industries, Innovation capability, Marketing innovation, Organizational innovation, Process innovation, Product innovation