فهرست مطالب

مطالعات ادبی زبان قرآن - پیاپی 1 (بهار و تابستان 1402)

نشریه مطالعات ادبی زبان قرآن
پیاپی 1 (بهار و تابستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/03/01
  • تعداد عناوین: 12
|
  • محمد عشایری منفرد صفحات 5-20

    قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الذین کفروا وکذبوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الذین آمنوا والذین هادوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسیله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.

    کلیدواژگان: تکرار موصول، تعدد صله، وحدت ادعایی، تغایر ادعایی، عطف تفسیر
  • سید حمید جزائری، علیرضا بابایی* صفحات 21-42
    در نگرش بیشتر مفسران، واژه «رب» در آیه «رب ارجعون» (سوره مومنون، آیه 99) منادا، و جمله «ارجعون» جواب آن است. به طور طبیعی جواب ندا باید از نظر عدد با منادی یکی باشد و فعل در این آیه، بایستی به شکل مفرد به کار می رفت. ازآنجاکه «ارجعون» به هییت جمع آمده، هم نشینی این دو تعبیر در جمله پیش گفته سوال برانگیز شده است. بیشتر مفسران شیعه و سنی بر این باورند که مخاطب «ارجعون» خداوند است و فعل به انگیزه احترام و تعظیم به صورت جمع آمده است؛ ولی با توجه به اینکه این تعبیر در زبان عربی به ویژه در قرون گذشته رایج نبوده است، تفسیر مزبور، از قبیل تحلیل ادبی قرآن با الگوی شاذ خواهد بود که شایسته نیست و ضعف این تفسیر را نشان می دهد. مقاله پیش رو بر آن است که با ارایه گزارشی کامل به روش توصیفی تحلیلی از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنی درباره آیه و بررسی و نقد آن ها، رهیافتی نو و هم راستا با هنجارهای زبانی برای حل این مشکل ارایه کند. بر اساس الگوی گفتاری که در تفاهم عرفی بین کاربران زبان ثابت است، ، دو نفر که نمایندگی گروهی را برعهده دارند، هنگام گفت وگو و خطاب قراردادن یکدیگر از ضمیرهای جمع استفاده می کنند؛ درحالی که روی سخن هریک با شخص مقابل است و فقط از او نام می برد.
    کلیدواژگان: رب ارجعون، ملائکه، تعظیم، خطاب جمع، مولدان
  • سید رضا میراحمدی، علی اکبر نورسیده*، ابوالفضل ترابی صفحات 43-66
    برای ترجمه بایستی معنای واژگان به دقت کشف شود و مترجم برای این کار باید از معناشناس کمک بگیرد. ایزوتسو برای استخراج معنای واژگان قرآنی به جست وجوی معنای این واژگان در شعر جاهلی پرداخت و روش های هفت گانه «تعریف بافتی»، «جانشینی واژگان»، «واژگان متضاد»، «میدان معنایی»، «صورت منفی واژگان»، «ترادف عبارات» و «کاربرد در بافت غیردینی» را به کار گرفت. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی معناشناسانه واژه «ریب» با بهره گیری از چهار شیوه نخست می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد واژه «ریب» در شعر جاهلی به همراه دنباله هایی همچون «منون»، «حوادث»، «زمان» و «دهر» به معنای مرگ، اتفاقات سخت، حادثه های ناخوشایند و ازاین دست کاربرد داشته است، اما در قرآن یک بار عبارت «ریب المنون» دیده می شود. در میان مفاهیم دینی و اعتقادی، واژه «ریب» در قرآن کاربردهایی دارد که معنای درست آن شک از روی دشمنی و کینه توزی است؛ بنابراین به منظور انتقال کامل آحاد معنایی به زبان مقصد، افزودن دنباله توصیفی «کینه توزانه» برای آن پیشنهاد شده است.
    کلیدواژگان: قرآن، معناشناسی، ایزوتسو، ریب، شک کینه توزانه
  • حسین شیرافکن، کریم پارچه باف دولتی، علی جان احسانی* صفحات 67-86
    علم وقف و ابتدا، شاخه ای از علم قرایت است که دانشمندان علوم اسلامی از دیرباز به آن توجه داشته و تالیفات مهمی درباره آن نگاشته اند. در بعضی از این تالیفات تنها قوانین کلی وقف و ابتدا بیان شده و در بعضی دیگر علاوه بر آن، مواضع وقف را در کل قرآن کریم مشخص کرده اند. یکی از این تالیفات، کتاب «علل الوقوف»، اثر محمدبن طیفور سجاوندی است. او در این کتاب، شش نوع وقف را معرفی، و با توجه به آن مواضع وقف را در کل قرآن کریم تعیین کرده است. بیشتر مصادیقی که او بیان نموده، با معیارهای تعیین شده و نیز اعراب عبارات منطبق است، ولی گاهی نیز انطباق ندارد. ازآنجاکه بسیاری از قاریان قرآن کریم وقف و ابتدای خویش را بر اساس این مواضع اقدام می کنند، تبیین مواضعی که با معیارها و اعراب عبارات مطابقت ندارد، ضروری است تا قاری از وقف های نادرست بپرهیزند. ازاین رو در این مقاله کوشش شده است که با توجه به معیارهای سجاوندی و نیز اعراب عبارات بعد از مواضع وقف و با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نمونه وار این موارد پرداخته شود. از این بررسی به دست می آید که سجاوندی گاهی در تعیین مواضع وقف دچار خطا شده است که همه انواع وقف های او را شامل می شود.
    کلیدواژگان: تعلیل ادبی، علم وقف و ابتدا، مواضع وقف، سجاوندی، علل الوقوف، اعراب
  • علیرضا باقر*، امیر توحیدی، کوثر مویدی صفحات 87-106

    استعاره از مولفه های زیبایی زبان است که پیچیدگی های خاص خود را نیز دارد. بی جهت نیست که برای برگردان استعاره از زبان مبدا به زبان مقصد، شیوه های گوناگونی وجود دارد که مترجمان از دیرباز به کار برده اند. یکی از دشواری های ترجمه قرآن نیز برگردان استعاره است. در این مقاله، برگردان صد استعاره از پنج جزء نخست قرآن در ترجمه کهن طبری (ترجمه رسمی) با ترجمه معاصر گرمارودی مقایسه شده است که هدف از آن، بررسی میزان دقت مترجمان و تنوع شیوه های آنان در این زمینه و تغییر شیوه ها در طی زمان است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تفاوت زمانی چند سدهای و تحولات و دگرگونی های زبانی، علیرغم تاثیر در میزان بهره گیری مترجمان از روش های مختلف، در تنوع شیوه های آنان تفاوت چندانی ایجاد نکرده است. البته این اختلاف در میزان بهره گیری از شیوه ها، بر نگرش آنان به ترجمه قرآن مبتنی است که می توان آن را در مبدامداری مترجمان کهن و مقصدمداری مترجمان معاصر خلاصه کرد.

    کلیدواژگان: استعاره های قرآنی، ترجمه استعاره، شیوه های برگردان استعاره، ترجمه طبری، ترجمه رسمی، ترجمه گرمارودی
  • مجتبی قربانی همدانی* صفحات 107-126
    طبق دیدگاه دانشمندان بلاغت، کلام بلیغ مشروط به فصاحت کلمه و کلام است و «غرابت»، یکی از موانع فصاحت کلمه به شمار آمده است. در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که در عصر نزول، معنای واضحی برای اهالی حجاز نداشته است که به آنها «غریب القرآن» می گویند. مقاله حاضر درصدد است تا تعریف بلاغت را با تمرکز بر بازبینی اشتراط فصاحت در بلاغت و با توجه به الفاظ غریب قرآن به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بازپژوهی کند. دانشمندان علم بلاغت، الفاظ غریب را به غریب حسن و غریب وحشی تقسیم کرده و تنها غریب وحشی را مخل فصاحت دانسته اند. از نظر ایشان واژگان غریب قرآن، از سنخ غریب حسن است که با فصاحت کلمه منافات ندارد. غرابت زمانمند، مکانمند و ساحتمند، سه حوزه غریب حسن است. بر اساس دیدگاه برگزیده، کلامی بلیغ است که در حد امکانات زبان، با همه مقتضیات شرایط سخن در یک موقعیت زبانی مطابق باشد. این شرایط عموما مقتضی فصاحت است، اما فصاحت همه جا شرط بلاغت نیست، بلکه گاهی شرایط، مقتضی استفاده از واژگان غریب است. در این موارد، استفاده از واژه فصیح به بلاغت کلام آسیب می رساند. در این دیدگاه، بلاغت کلام تنها یک ملاک دارد و آن، مطابقت با مقتضای شرایط سخن است و فصاحت کلمه و کلام، شرطی در عرض این ملاک نیست.
    کلیدواژگان: فصاحت، بلاغت، مقتضای حال، غریب القرآن، غریب وحشی، غریب حسن
  • حامد شیواپور صفحات 127-144

    بر اساس نظریه وضع الفاظ برای ارواح معانی یا به اختصار، نظریه «روح معنا»، الفاظ برای روح معنای مشترک بین مصادیق گوناگون وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در وضع الفاظ دخالتی ندارد. طبق این دیدگاه، مراد از الفاظ متشابهی چون عرش، کرسی، لوح و قلم در کتاب و سنت، نه معنای ظاهری آن هاست و نه معنای مجازی آن ها، بلکه معنای آنها چنان گسترده است که مصادیق غیر مادی را نیز شامل می شود. نظریه روح معنا در اصل برای توجیه الفاظ متشابه قرآن مطرح شده است، ولی می توان آن را به طور کلی در دسته نظریه های کلان در لغت شناسی طبقه بندی کرد. این دیدگاه را نخستین بار غزالی مطرح کرد و پس از او بسیاری از بزرگان اندیشه اسلامی آن را پذیرفتند. این نظریه در سده اخیر و در حوزه علمیه قم مجال طرح مجدد یافته است. ازین رو به طور ویژه دیدگاه سه عالم برجسته حوزه علمیه قم، یعنی امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره این نظریه، از منظرها و با رویکردهای گوناگون شایسته بررسی است. در این مقاله تقریر هریک از این سه بزرگوار از این نظریه و شباهت ها و تفاوت های تقریر آنان و امتیاز و برجستگی دیدگاه آنان در طرح این نظریه بررسی شده است.

    کلیدواژگان: لغت شناسی، روح معنا، وضع الفاظ، امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی
  • عبدالله موحدی محب، مهدی عشائری منفرد* صفحات 145-164

    حوزه علمیه قم در صد سال اخیر نظریه هایی مبتکرانه در شاخه های مختلف علوم اسلامی ارایه کرده که علم «بدیع» یکی از این دانش هاست و حوزه در سال های اخیر نوآوری هایی در آن داشته است. «تشابه الاطراف» از آرایه هایی است که علاوه بر کارکرد زیبایی شناختی، کارکرد معناشناختی نیز دارد. کارکرد معناشناختی آن به گونه ای است که غفلت از آن موجب کج فهمی برخی مفسران شده است. در میان تفسیرهایی که در صد سال اخیر در حوزه علمیه قم به نگارش درآمده است می توان به المیزان فی تفسیر القرآن و تفسیر سوره حمد اشاره کرد که در میان این آثار، کتاب المیزان از جمله آثاری است که در آن نه تنها از دانش های ادبی در فرایند فهم متن استفاده شده، بلکه صاحب اثر، در مسایل ادبی نوآوری نیز داشته است. نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان قابلیت دارد با سایر نظریات جدید زبان شناسانه در جهان رقابت کند. از نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان، توجه به کارکرد معناشناختی آرایه تشابه الاطراف در فرایند تفسیر و فهم متن است. هرچند پیش از علامه نیز به صورت پراکنده به کارکرد معنایی این آرایه توجه شده، اما به مثابه روشی در فرایند تفسیر و فهم متن در نیامده و همچنین معانی آن و کیفیت تاثیر آن نیز کشف نشده، بوده است؛ بنابراین می توان استفاده از کارکرد معنایی آرایه تشابه الاطراف و کشف معانی آن را از نوآوری های صد سال اخیر حوزه علمیه قم به شمار آورد. این پژوهش در مرحله نخست اثبات کرده است که آرایه تشابه الاطراف دارای کارکرد معناشاختی است، همچنان که به شکل پراکنده در آثار برخی از مفسران وجود دارد؛ سپس اثبات کرده که توجه به معناداری این آرایه به شکل نظام مند و دقیق از ابتکارات علامه طباطبایی در تفسیر المیزان است.

    کلیدواژگان: دانش بدیع، تشابه الاطراف، فرایند فهم متن، اثر زیبایی شناختی، اثر معناشناختی، علامه طباطبایی، صدسالگی حوزه علمیه قم
  • محمدعلی جوان*، محمدحسن ربانی بیرجندی صفحات 165-182

    علوم ادبی از پیش نیازهای اجتهاد است، اما درباره تعداد و عناوین علوم ادبی که پایه اجتهاد است اختلاف نظر وجود دارد. برخی از فقها هیچ یک از علوم بلاغی را پایه اجتهاد نمی دانند و حتی بیشتر موافقان ضرورت علوم بلاغی برای اجتهاد، دانش بدیع را از این ضرورت استثنا کرده اند. در مقابل، گروهی از دانشمندان علوم اسلامی به ویژه عده ای از فقهای معاصر حوزه علمیه قم بر آن اند که نه تنها علوم معانی و بیان، بلکه علم بدیع نیز از پیش شرط های لازم برای اجتهاد است. آنان ضمن نقد دیدگاه مخالفان، درصدد ارایه استدلال عقلی به منظور اثبات ضرورت دانش بدیع برای اجتهاد نیز بر آمده اند. علاوه بر این استدلال که در مباحث علم اصول آنان مطرح شده، مراجعه به آثار فقهی این بزرگان نشان می دهد که در مواضع متعددی از فقه خویش به قواعد دانش بدیع استدلال، یا با استفاده از این دانش، نظر مخالف را نقد کرده اند. این نوشتار با تکیه بر آثار برخی از بزرگان حوزه علمیه قم در دهه های اخیر، ضمن نقد ادله مخالفان، استدلال ضرورت دانش بدیع برای اجتهاد و استنباط از آیات الاحکام را توضیح داده است و با آگاهی از اینکه کسی تا کنون رد پای دانش بدیع و آرایه های آن را در عملیات استنباط فقهی و اصولی گزارش نکرده است، نمونه هایی از استشهاد به آرایه های توریه، استخدام، مشاکله، تصحیف و جناس را از لابه لای متون فقهی و اصولی یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم گزارش می کند.

    کلیدواژگان: علم بدیع، استخدام، توریه، مشاکله، آیات الاحکام، ترجیح به فصاحت و بلاغت
  • امیر خداوردی* صفحات 183-196
    نحو در قالب سنتی اش همواره روابط میان کلمه ها را در نظامی از عوامل و معمول ها به تصویر کشیده است. این نظام که با عنوان نظریه عامل از آن یاد می شود، در سده اخیر بارها هدف مناقشه بوده و به شدت به آن هجمه شده است. آثار دامنه دار این هجمه نه تنها در نظام آموزشی مقاطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه، بلکه در میان حوزویان نیز به چشم می خورد. وجه مشترک انتقادها به نظریه عامل، این تصور است که پرداختن به نظام عامل و معمولی در آموزش نحو و تحلیل های نحوی، اگر مخل آموزش و فهم تعابیر عربی نباشد، دست کم بی فایده است. مقاله پیش رو به دنبال عرضه کارکردهای نظریه عامل در تدریس نحو و درک دقیق تر تعابیر قرآنی است و ترسیم این کارکردها را اساسی ترین دفاع از نظریه مذکور می داند و در این راستا با استفاده از روش کتابخانه ای اسنادی به گردآوری داده هایی پرداخته است که نشان می دهد دست کم برخی از نحویان متقدم به کارکردهای نظریه عامل در علم نحو نظر داشته اند و بر اساس آن به سازماندهی آموزش إعراب (ترکیب و تحلیل نحوی جملات) و ساماندهی آموزش قواعد نحوی پرداخته اند. افزون بر این، مقاله حاضر با ارجاع به نمونه هایی از آیات قرآن، کارکرد معناشناختی نظریه عامل را در درک دقیق تر تعابیر عربی بازنمایی کرده است.
    کلیدواژگان: نظریه عامل، إعراب، آموزش نحو، درک متن عربی
  • محمد ملکی نهاوندی* صفحات 197-217
    بررسی معانی کلمات قرآن کریم همیشه از دغدغه های جدی جامعه قرآنی بوده و گروه های مختلفی به آن پرداخته اند و لغویان، مفسران، فقها و...، آثار ارزنده ای در این زمینه نگاشته اند. بی شک لغویان از محوری ترین گروه های بررسی کننده کلمات عربی اند و در میان آنان ابن فارس که از مهم ترین لغویان قرن چهارم هجری است، با طرح موضوع «اصل معنایی»، تحولی شگرف در موضوع لغت شناسی زبان عربی ایجاد کرد. «اصل معنایی» که از بزرگانی چون ابن درید و ابن سکیت و خلیل الگوگیری شده، پس از ابن فارس به بوته فراموشی سپرده شد و جز اندکی به این موضوع مهم نپرداختند. به ظاهر این اصل، فقط توجه ابن فارس را به خود جلب کرد، ولی دیگر لغویان نیز در کتب خود از اصل معنایی بهره بردند و عملا بدان معتقد شدند. افزون بر وجود شواهد گوناگون دال بر قبول اصل معنایی در کلام لغویان، دلیل دیگر برای اثبات این حقیقت لغوی در زبان عربی، پذیرش آن از سوی لغت شناسی ممتاز همچون ابن فارس است. قرن ها پس از او، قرآن شناس قرن حاضر، حسن مصطفوی، با پذیرش «اصل معنایی» و تک اصل دانستن همه مواد عربی، به بررسی و شرح کلمات قرآن پرداخت. مقایسه عملکرد او در بررسی کلمات و محور قراردادن «اصل معنایی»، با دیگر کتاب هایی که به کلمات قرآن پرداخته اند، نشان می دهد تغییرات و زیبایی های شگرفی در معانی کلمات قرآن پدید آمده است؛ تغییراتی که با اصول زبان عربی و معانی گفته شده در دیگر کتب، منافاتی ندارد، بلکه نسبت به بیشتر شرح های موجود در کتب تفسیری و لغوی و مفردات و غریب القرآن، موشکافانه تر و هدفمندتر است.
    کلیدواژگان: التحقیق فی کلمات القرآن، مصطفوی، اصل معنایی، ابن فارس
  • انور پنام* صفحات 217-233

    شکی نیست یکی از دلایل ترجمه قرآن کریم، نیازهای بشر به خصوص فارسی زبان به آگاهی از کلام خداوند بود. رشیدالدین میبدی در اثر ارزشمند «کشف الاسرار و عده الابرار» به این فن دست یافته و برای نخستین بار قرآن را در سه بخش، ترجمه، تفسیر و تاویل کرده است. بیشتر پژوهش های درباره این اثر به بررسی بخش سوم پرداخته اند؛ بنابراین پژوهش حاضر به بررسی بخش نخست این تفسیر خواهد پرداخت و ارزیابی کیفیت ترجمه آن که همواره اهمیت ویژه ای داشته، بررسی و تحلیل خواهد شد. گفتنی است باتوجه به وجود نگرش های گوناگون نسبت به ترجمه و تفاوت برداشت ها از مفهوم کیفیت، تفاوت در راهبردهای ارزیابی، امری اجتناب ناپذیر است. یکی از این راهبردها، بومی سازی و بیگانه سازی است که از راهبردهای کلان ترجمه و هدف از آن برجسته سازی متن مقصد یا متن مبدا می باشد.در پژوهش حاضر کوشیدیم این ترجمه بر پایه کشف نمادهای راهبرد بومی سازی یا بیگانه سازی در ترجمه مزبور با روش توصیفی و تحلیلی استوار گردد. برآیند پژوهش نشان می دهد در میان نمادهای بومی سازی، بسط، گسترش، تصریح، هنجارگرایی و ترادف و در میان نمادهای بیگانه سازی، هنجارگریزی، رعایت نکردن اصل یکنواختی، وام گیری، معادل یابی ناهمگون اتصال ساختاری متن و ترجمه ناقص، بیشترین کاربرد را دارند. با کشف این نمادها روشن می شود نوعی تعادل میان آنها حکمفرماست و سمت و سوی ترجمه نیز به هیچ یک از راهبردها گرایش داده نشده است.

    کلیدواژگان: کشف الاسرار و عدهالابرار، بومی سازی، بیگانه سازی، راهبرد، روش توصیفی