فهرست مطالب
مجله تاریخ و تمدن اسلامی
پیاپی 45 (زمستان 1402)
- تاریخ انتشار: 1403/01/19
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 3-28
روایتی بلند مشتمل بر ذکر ماجرای توطئه برای قتل پیامبر و پیمانی با عنوان «صحیفه ملعونه» منسوب به حذیفه یمانی، یکی از صحابه پیامبر، در منابع متاخر شیعی موجود است. منابعی که این روایت در آن ها آمده: نزهه الکرام و بستان العوام، إرشاد القلوب دیلمی، التهاب نیران الاحزان و الیقین سید بن طاووس است به قرن هفتم و پس از آن برمی گردند. در این مقاله این روایت از جنبه های سندی و محتوایی بررسی شده تا میزان اعتبار آن سنجیده شود. بنابر ارزیابی صورت گرفته، افزون بر متاخر بودن منابع، در اسناد این روایت کاستی هایی از جمله برهم ریختگی، ناشناختگی و ضعف راویان نمایان است. در محتوای آن نیز، شواهدی بر ساختگی بودن قالب و ساختار آن وجود دارد که نشان می دهد این گزارش احتمالا بر اساس تصویرسازی کاتب یا کاتبان نوشته شده است. کاتب اگرچه از منابع متقدم بهره برده، اما روایت او با چندین گزارش دیگر پیرامون زمان ترور پیامبر و مکان نگارش پیمانه نامه بدست منافقین مخالفت دارد. از این رو، دو احتمال برای گزارش مذکور در نظر گرفته می شود. نخست آنکه کلیت گزارش برگرفته از متون دیگر برجامانده و ناموجود می باشد و کاتب دست به سندسازی زده یا آنکه بخشی از آن دارای اصالت بوده و توسط افرادی پرورانده شده که در فرض هر صورت، متن برجامانده قابل اعتماد نیست.
کلیدواژگان: صحیفه ملعونه، توطئه قتل پیامبر، عقبه هرشی، منافقین -
صفحات 29-52
سیاستورزیها و ستیزه گری های آشکار و پنهان محمودیان و مسعودیان در دربار غزنویان نمونهای از رقابتهای درون دربار پادشاهان در تاریخ ایران محسوب میشود. مناسبات این دو گروه و نوع برخورد مسعود غزنوی با آنها از مهمترین مسائل و چالشهای دوره سلطنت یازده ساله او بود. این مقاله سعی دارد با نگاه آماری به وضعیت پدریان (مردان نام گرفته در روزگار محمود) و پسریان (جوانان و اطرافیان مسعود) در دربار سلطان مسعود، رقابت های این دو گروه را تبیین نماید و تاثیر این رقابت بر تضعیف و سقوط حکومت غزنوی را بررسی کند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که این رقابت ها نه تنها منجر به حذف و حبس افراد مهمی از دو گروه شد، بلکه بسترساز بسیاری از حوداث و اقدامات دیگر شد و در نهایت یکی از عوامل مهم زمینه ساز سقوط غزنویان و شکست آن ها در برابر ترکمانان سلجوقی در نبرد دندانقان شد.
کلیدواژگان: غزنویان، محمودیان غزنویان، محمودیان (پدریان)، مسعودیان (پسریان)، مسعود غزنوی، دربار غزنوی -
صفحات 53-80
ادریس بدلیسی در میان تاریخ نگاران فارسی نویس دربار عثمانی، جایگاه بلندی دارد، آن چنانکه می توان او را برجسته ترین نماینده فارسی نویسی و تاریخ نگاری ایرانی در دربار عثمانیان برشمرد. این مقاله با تمرکز بر هشت بهشت و سلیم شاهنامه به عنوان دو اثر تاریخ نگارانه وی درصدد شناسایی مولفه های اصلی تاریخ نویسی و تاریخ نگاری او برآمده و در گام نهایی به تبیین این مولفه ها پرداخته است. بنابر یافته های این پژوهش، مهم ترین شاخصه های تاریخ نویسی بدلیسی عبارتند از: گزارش مفصل وقایع، استفاده از نثری مصنوع و ادبی، درآمیختن متن با اشعار، آیات و روایات، عدم اشاره کافی به منابع روایت ها و تقسیم بندی منظم مطالب. همچنین ارائه تصویری امپراتورگونه از دولت عثمانی، تلاش در جهت مشروعیت افزایی برای آل عثمان، بهره گیری از روایت تاریخی درجهت خدمت به مقاصد سیاسی دولت عثمانی، قرار گرفتن دربار در مرکز روایت، عدم اکتفا به نقل تاریخ سیاسی، توجه به نهادهای دولتی، علمی و اجتماعی، رجال تاثیرگذار و علما و توجه به احوال ملل همسایه ازجمله مهم ترین شاخصه های تاریخ نگاری وی محسوب می شوند.
کلیدواژگان: ادریس بدلیسی، تاریخ نگاری عثمانی، تاریخ نویسی فارسی، تاریخ نویسی منشیانه، الگوواره اسلامگرا -
صفحات 81-109
این مقاله درصدد واکاوی این مسئله است که طبیبان عصر صفوی چه درک و فهمی نسبت به بدن داشتند و از چه تدابیری جهت حفظ صحت یا مقابله با بیماری ها و درمان آن ها بهره می بردند؟ داده ها با روش کتابخانه ای گردآوری شده و مطالب با رویکرد توصیفی - تحلیلی ارائه شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که طبیبان عصر صفوی با عطف توجه به آرای طبیبان سابق در چارچوب آموزه های طب اخلاطی و ذیل عنوان امور طبیعیه به تعریف بدن و مفاهیمی چون تندرستی، صحت و بیماری پرداخته اند. رویکرد رفتاری طبیبان از طریق مراجعه به آرای طبیبان سابق و نیز تجارب شخصی خود، در گام اول متوجه صیانت از تندرستی بدن از طریق حفظ تعادل اخلاط بدن و بازگرداندن تعادل بدان در هنگام بروز بیماری بود. حفظ صحت بدن، رابطه مستقیمی با مراعات سفارش های پیشگیرانه طبیبان در باب اصول شش گانه «هوا، ماکول و مشروب، حرکت و سکون، خواب وبیداری، اعراض نفسانی و احتباس/استفراغ» داشت. در گام دوم و در صورت ابتلا به بیماری، متناسب با عامل بیماری زا، از شیوه های مختلف درمانی استفاده می شد.
کلیدواژگان: تاریخ پزشکی، طب در عصر صفوی، طب سنتی، حفظ الصحه -
صفحات 111-128
هدف این مقاله یافتن مکان و مشخصات و دلایل گمشدگی کاروانسرای میانجوب در صفحات تاریخ است. این بنا در میان راهی بود که در دوره قاجار، دارالخلافه را به مناطق غرب کشور و از آنجا به عثمانی متصل می کرد. در دوره ناصری بر سر این راه مهم چاپارخانه ها و کاروانسراهای زیادی ساخته شد؛ نام «میانجوب»، هم به شکل چاپارخانه و هم به شکل کاروانسرا در منابع آن دوره آورده شده است. اما ناگهان در منابع تاریخی، دیگر نامی از این بنا در میان نیست و از آنجا که مکان آن و بانی و سایر مشخصاتش نیز نامعلوم بوده، ردی از خود باقی نگذاشته است. برای پی بردن به وضعیت و مشخصات این بنا روش پژوهش تاریخی-تحلیلی به کار رفته است. در این روش با کاوش و تحلیل منابع تاریخی دوره قاجار به بررسی امکان وجود این کاروانسرا در محل مفروض بین تهران و کرج پرداخته و با مطالعه نقشه های تاریخی و بررسی عکس های هوایی قدیمی، فرضیه محل استقرار آن به تایید رسیده است. نتیجه این مطالعه نشان می دهد که بنا در حوالی وردآورد فعلی قرار داشته و به دلیل قرار گرفتن در کنار نهری که از رود کرج به سمت تهران می رفته، میانجوب نامیده شده است. یافته های این پژوهش همچنین وجه تسمیه، نام بانی اثر و تصویر وی و نیز دلیل نابودی بنا را مشخص می کند.
کلیدواژگان: کاروانسرای میانجوب، کاروانسرا سنگی، راه تهران- قزوین، دوره قاجار -
صفحات 129-153
درباره آرامگاه حسین بن موسی، از پسران امام موسی کاظم(ع)، گزارش های شفاهی و مکتوبی متعددی در منابع آمده است. درباره محل دفن او در ایران دیدگاه های پرشماری مطرح شده و هفت جای، شیراز، جوپار کرمان، بهبهان، دزفول، کوفه، طبس و دیه زرگ آن، ذکر گردیده و البته دیدگاهی دیگر نیز وجود دارد که آرامگاه او را در عراق (کوفه یا بغداد) می داند. این مقاله ضمن بررسی و ارزیابی این دیدگاه ها کوشیده است به دیدگاهی که رجحان بیشتری دارد دست یابد. بنابر یافته ها، هر یک از این دیدگاه ها با ایراداتی روبه روست و تنها دیدگاهی که از طریق ادله قانع کننده و اطلاعات منابع متقدم اثبات می شود، قول ناظر به دفن امامزاده در طبس است. به جز گزارش منابع انساب از حدود اواخر سده 4 چهارم و اوایل سده پنجم هجری به بعد که از ادعای سادات منتسب به حسین بن موسی در طبس یاد کرده اند، قدمت آرامگاه موجود در طبس را نیز _که با توجه به کتیبه ای با تاریخ 494ق و برخی گمانه زنی های باستان شناختی، دست کم به سده 5ق بازمی گردد_ می توان به عنوان قرینه ای بر دفن شخصیت موردنظر ما در آن شهر به شمار آورد. در نتیجه می-توان گفت که مدفن امامزاده مذکور به احتمال فراوان در شهر طبس قرار دارد.
کلیدواژگان: امام زاده های ایران، امام زاده حسین بن موسی، آرامگاه حسین بن موسی، طبس
-
Pages 3-28
One of the reports that deals with the assassination of the Prophet and the treaty of the hypocrites is the long report of Huzaifa, which is different from other previous reports. In this report, due to the Huzaifa's character, who had a deep understanding of the hypocrites, and the depiction of the performance of the hypocrites, clarifies the necessity of a research about it. In the review done, there are problems on the remaining text that disturb the trust in it. Because in addition to the sources dating back to the 7th century, there are weaknesses in the report documents, such as confusion, unfamiliarity, and the weakness of the narrators. And in its content, there are evidences of the fakeness of its format and structure, which shows that this report was written based on the writer's imagination and even it is opposed several other reports about the time of the assassination of the Prophet and the place of writing the contract by the hypocrites. Therefore, two possibilities are considered for the mentioned report. First of all, the whole report is taken from other texts, which are non-existent and the author started documenting it, or a part of it is original and was created by people, and in any case, the remaining text is not reliable
Keywords: hypocrites, Sahifah Mal’unah, assasination of the Prophet, Uqbah Harshi, Hudhayfah bin Yaman -
Pages 29-52
The presence of Iranian scholars and scientists and the support of the sultans and princes of it, the Persian language, literature and historiography got a special place in the Ottoman Empire. Under the patronage of the Ottoman court, several historical works were written. Idris Bitlisi has a special place among the Persian historians of the Ottoman court, and he can be considered as the most prominent representative of Persian writing and Iranian historiography in the Ottoman court. After presenting a description of the life of Idris Bitlisi, focusing on the text of Hasht Bihisht and Salim Shahnameh as his two historiographical works, the present study aims to identify the main components of his history writing and historiography and explain these components in the final step. The findings of this research show that the detailed report of events, using artificial and literary prose, the mixing of text with poems, verses, and hadiths, the lack of sufficient references to the sources of the narrations, and the Regular division of contents are the most important features of his history writing and the Presenting an imperial image of the Ottoman Empire, the effort to legitimize the Ottomans, using the historical narrative to serve the political purposes of the Ottoman state, placing the court in the center of the narrative, not confining to quoting political history, paying attention to governmental, scientific and social institutions, influential men and scholars, and pay attention to the conditions of neighboring nations are among his historiographical features. Based on the findings of this research, it is possible to prove that Bitlisi's use of complicated and artificial prose aimed to establish his position in the Ottoman court and present an imperial image of the Ottoman Empire, and legitimize it to deal with rivals such as the Safavids and Mamluks.
Keywords: Ottoman Empire, Idris Bitlisi, historiography, Islamic paradigm, Persian writing History, Clerkly writing History -
Pages 53-80
The presence of Iranian scholars and scientists and the support of the sultans and princes of it, the Persian language, literature and historiography got a special place in the Ottoman Empire. Under the patronage of the Ottoman court, several historical works were written. Idris Bitlisi has a special place among the Persian historians of the Ottoman court, and he can be considered as the most prominent representative of Persian writing and Iranian historiography in the Ottoman court. After presenting a description of the life of Idris Bitlisi, focusing on the text of Hasht Bihisht and Salim Shahnameh as his two historiographical works, the present study aims to identify the main components of his history writing and historiography and explain these components in the final step. The findings of this research show that the detailed report of events, using artificial and literary prose, the mixing of text with poems, verses, and hadiths, the lack of sufficient references to the sources of the narrations, and the Regular division of contents are the most important features of his history writing and the Presenting an imperial image of the Ottoman Empire, the effort to legitimize the Ottomans, using the historical narrative to serve the political purposes of the Ottoman state, placing the court in the center of the narrative, not confining to quoting political history, paying attention to governmental, scientific and social institutions, influential men and scholars, and pay attention to the conditions of neighboring nations are among his historiographical features. Based on the findings of this research, it is possible to prove that Bitlisi's use of complicated and artificial prose aimed to establish his position in the Ottoman court and present an imperial image of the Ottoman Empire, and legitimize it to deal with rivals such as the Safavids and Mamluks.
Keywords: Ottoman Empire, Idris Bitlisi, historiography, Islamic paradigm, Persian writing History, Clerkly writing History -
Pages 81-109
One of the most interesting and neglected aspects of social history studies is the issue of health from a historical perspective. Therefore the present study seeks to investigate the perception of the Safavid physicians about the body and what measures they used to maintain health or to deal with and treat various diseases. The present study is an applied study in terms of purpose. The health measures identified in the present study can be considered efficient, effective, and low-cost interventions in providing a healthy lifestyle by healthcare providers. Data were collected by library method and materials were presented by descriptive-analytical method. The findings of the present study indicate that the physicians of the Safavid era, by paying attention to the opinions of former physicians, defined the body and concepts such as wellness, health and disease in the framework of the teachings of humors view and under the title of “umure-e tabi’iyyah”. The behavioral approach of physicians by referring to the opinions of former physicians as well as their own experiences, in the first step was aimed at protecting the health of the body by maintaining the balance of the body's temperament and restoring the balance to it when the disease occurs. Keeping the body healthy had a direct relationship with observance of physicians preventive recommendations regarding the six principles of “Hava, Makoul va mashroob, Harakat va sokon, Khab va bidari, Aaraz-e nafsani, Ehtebas va estefrag”. In the second step, in the case of disease, according to the pathogen, different treatment methods were used.
Keywords: Safavid era, medicine, body, hygiene, treatment -
Pages 111-128
The purpose of this article is to find the location, characteristics and reasons for the disappearance of Miyanjoob Caravanserai. This building was located in the middle of the road that connected the capital to the western regions of the country during the Qajar period. Historical-analytical research method has been used to find out the condition and characteristics of this building. In this method, by examining the historical sources of the Qajar period, the possibility of the existence of this caravanserai in the assumed place between Tehran and Karaj has been investigated, and according to the historical documents, the hypothesis has been proven. This study shows that the building was located in the vicinity of the current Wardvard and was called Mianjoob due to its location next to the stream that goes from the Karaj River to Tehran. The findings of this research also determine the reason for naming, the name and characteristics of the owner of the building, and the reason for the destruction of the building.
Keywords: Mianjoob caravanserai, Sangi caravanserai, Tehran-Qazvin road, Qajar period -
Pages 129-153
Imamzadeh Hossein ibn Musa, one of the sons of Imam Musa Kazem (AS), lived in the second half of the second century AH and the first half of the third century AH. According to the reports of many sources about his burial, the question arises as to where he was buried. This research, using a descriptive-analytical method, first explains the reports of many sources about his burial and then analyzes and considers their authenticity. The available reports mention his burial in cities such as Shiraz, Behbahan, Jopar Kerman, Kufa, Dezful and Tabas. The result indicates that the tomb of Imamzadeh is most likely located in the city of Tabas.
Keywords: Hussein ibn Musa, Imamzadegan, Tombs, Tabas, Shiraz, Kufa, Baghdad