فهرست مطالب

فلسفه تربیت - سال هفتم شماره 2 (پیاپی 13، پاییز و زمستان 1401)

نشریه فلسفه تربیت
سال هفتم شماره 2 (پیاپی 13، پاییز و زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/12/27
  • تعداد عناوین: 4
|
  • مهدی ناصر زعیم *، رضا محمدی چابکی، خسرو باقری، جلیل فتح آبادی، امید شکری صفحات 5-24

    هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی-اجتماعی بندورا و رویکرد اسلامی «انسان به منزله عامل» است. بندورا، عاملیت را به معنای تاثیر ارادی بر عملکرد خود و رویدادهایی می داند که واجد خصیصه های عامل «محیطی بودن، عمدی بودن، پیش اندیشی، خود واکنش سازی و تامل در خود» است. از سوی دیگر در دیدگاه اسلامی، انسان براساس مفهوم عاملیت مورد نظر است و عمل و عاملیت شناختی، گرایشی و ارادی است. مطالعه عاملیت او، بر پایه سه مبنای اساسی حاضر به لحاظ روش شناختی، مطالعه ای تطبیقی است که مبتنی بر مقایسه شباهت ها و تفاوت ها و ریشه یابی آن هاست. در بخش تربیتی نیز از روش استنتاجی فرانکنا استفاده شده است. مبانی و جنبه های عاملیت در هر دو دیدگاه اشتراک زیادی با هم دارند به نوعی که پیش اندیشی و تامل در خود از دیدگاه اول را می توان ناظر بر شناخت در رویکرد دوم؛ همچنین خود واکنش سازی و عمدی بودن در رویکرد اول را به ترتیب ناظر بر مبنای عاطفی و ارادی در رویکرد دوم دانست. با این وجود، دو دیدگاه در موضوعاتی همچون مفهوم عمل و عملکرد، ماهیت تعامل، جنبه های شناختی، عاطفی و ارادی، فطرت، مسئولیت و اخلاق تفاوت هایی دارند که پیامدهایی برای تعلیم وتربیت خواهند داشت از جمله این که رویکرد اول بر اهمیت ساختار تاکید دارد در حالی که رویکرد دوم، وزن بیشتر را به عاملیت فردی می دهد. با توجه به اهمیت بحث عاملیت انسان که در هر دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته، در استنتاج های تربیتی بر وجوه مشترک دو دیدگاه تاکید شده است.

    کلیدواژگان: عاملیت، نظریه شناختی- اجتماعی بندورا، رویکرد اسلامی «انسان به منزله عامل»، مطالعه تطبیقی
  • مصطفی زبان دان*، عین الله عابدی، مصطفی قادری صفحات 25-53

    هدف این پژوهش معرفی برنامه درسی متامدرن و توانمندسازی معلمان برای فراتر رفتن از گرفتاری ها و عوارض جانبی برنامه های درسی مدرن و پست مدرن است. به همین منظور جهت پاسخ گویی به سوالات از رویکرد چند روشی مشتمل بر روش اسنادی، تحلیل مفهوم از نوع تفسیر مفهوم و استنتاجی از نوع پیش رونده استفاده شده است. در بخش یافته های این پژوهش علاوه بر آشکار کردن بحران های موجود در برنامه درسی مدرن و پست مدرن به تبیین الگوی برنامه درسی متامدرن و ارائه عناصر برنامه درسی متامدرن پرداخته شده است؛ به گونه ای که به واسطه این برنامه درسی، جامعه معلمان و دانش آموزان، بازتاب یادگیری در اندیشه ها و اقدامات در زمینه های اجتماعی، فرهنگی و نهادی را مدنظر قرار می دهند و فرصت های متمایز برای افراد دارای مهارت ذهنی و افراد دارای مشکلات یادگیری فراهم می شود. نتیجه این پژوهش، ارائه مبانی سه گانه برای تدوین برنامه درسی متامدرن است که شامل این موارد می شود: 1. برنامه درسی مدرن و پست مدرن به مثابه تجارب تاریخی موثر 2. برنامه درسی متامدرن به مثابه رویکرد مراقبتی 3. برنامه درسی متامدرن به مثابه امید.

    کلیدواژگان: متامدرنیسم، مبانی، برنامه درسی، آموزش، پست مدرن
  • معصومه کیانی * صفحات 55-84

    برای این منظور بخش نخست مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، به شناسایی و شرح مولفه های رویکرد معنوی والدورف به تربیت کودکان و نیز با استفاده از روش تحلیل پس رونده، به بررسی مبانی فلسفی ناظر بر رویکرد معنوی والدورف به تربیت کودکان می پردازد. در بخش دوم نیز با استفاده از روش کاوش گری فلسفی انتقادی و با تاکید بر دیدگاه اسلامی به نقد رویکرد معنوی والدورف به تربیت کودکان اقدام می شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که رویکرد معنوی والدورف، در رابطه با مولفه های رویکرد معنوی خود به تربیت کودک اقدام می شود.
    نتایج این پژوهش حاکی از آن است که رویکرد معنوی والدورف، در رابطه با مولفه های رویکرد معنوی خود به تربیت کودکان به مواردی از قبیل؛ توجه بر پرورش کلیت کودک، تقویت بعد هنری او، پرورش ادراک معنوی وی، تاکید بر معناسازی و معنایابی در فرآیند یاددهی-یادگیری و آزادی متربی تمرکز دارد. این مولفه ها و ویژگی ها بر مبانی فلسفی و نظری مانند؛ وجود جهان معنوی فراتر از جهان مادی، وجود موجودات معنوی گوناگون، یکپارچگی عالم هستی به لحاظ معنوی، نگاه به کودک به عنوان موجودی معنوی، اعتقاد به تناسخ های مکرر انسان، تاکید بر حواس، عقل، الهام و شهود به عنوان منابع شناخت و تفکر شهودی، به عنوان تفکر خالص و ناب، تعامل بین عین و ذهن در نیل به معرفت و نیز تطابق «من» انسانی با «مسیح» به عنوان غایت زندگی بشر استوار است. همچنین، در نقد (بررسی تفاوت ها و شباهت ها) رویکرد معنوی والدورف براساس دیدگاه اسلامی روشن شد که دیدگاه مذکور به دلایلی نظیر تفاوت دیدگاه درباره امر متعالی، و اعتقاد به تناسخ، با دیدگاه اسلامی سازگاری ندارد. در عین حال، برخی دلالت های تربیتی رویکرد مذکور نظیر نگاه به کودک به عنوان موجودی معنوی و تکریم او، توجه به پرورش کلیت وجود کودک و به ویژه بعد روحانی او، تاکید بر تربیت هنری و نیز تربیت مبتنی بر مراحل رشد کودک با دیدگاه اسلامی سازگار است.

    کلیدواژگان: رویکرد معنوی والدورف، تربیت کودکان، مبانی فلسفی، آموزه های اسلامی
  • محمود هدایت افزا *، حسن حاجی زاده اناری صفحات 85-104

    در دانشگاه فرهنگیان، آموزش دروسی تحت عنوان «واحدهای علوم تربیتی» برای همه گروه های آموزشی، الزامی است. مهم ترین این واحدها، درس «فلسفه تعلیم وتربیت» است. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1400 کتابی با عنوان فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی، برای آموزش در دانشگاه فرهنگیان منتشر کرد. گرچه عناوین فصول کتاب، در مجموع هدف مزبور را تامین کرده، اما متن اصلی آن به لحاظ برخی الگوهای روشی و محتواهای غیر فلسفی، قابل نقادی است. نوشتار پیش رو، با روش تحلیل مفاهیم، تاکید بر موضوع و روش درس و توجه به واقعیات عینی جامعه، عهده دار ارزیابی ساختار اثر مزبور و اشکالات محتوایی مترتب بر آن است. ورود نامناسب مولفان به موضوع درس، بی اعتنایی به سیر تاریخ تکون فلسفه های مضاف، عدم دقت لازم در طرح آرای متفکران غربی درباره فلسفه آموزش وپرورش، تقسیم بندی فصول کتاب از حیث تمایز مبانی نظری از اصول تجویزی و رویکرد کمی به نصوص دینی؛ از جمله ایرادات ساختاری اثر مزبور به شمار می آیند. این ساختارهای نامناسب، سبب ناکامی در تبیین فلسفه تعلیم وتربیت به عنوان معرفتی از نوع درجه دوم، بی-توجهی به تفاوت مباحث فلسفه تعلیم وتربیت از خود آن دانش و خطای فاحش در تبیین روش فلسفه تعلیم-وتربیت با قید اسلامی شده است. نکته مهم آن که برای رفع بسیاری از این نواقص، امکان بهره مندی از منابع متعددی به زبان فارسی وجود داشت، چنان که اندکی از آن کتب و مقالات، در پژوهش نقادانه پیش رو، معرفی و بعضا مورد استفاده قرار گرفته اند.

    کلیدواژگان: .فلسفه های مضاف، مکاتب غربی، فلسفه تعلیم وتربیت، روش فلسفه اسلامی، مبانی نظری، اصول تجویزی
|
  • mahdi naserzaeim*, Reza mohammadi, khosrow Bagheri, Jalil Fathabadi, OMID shokri Pages 5-24

    The purpose of this article is to compare the concept of agency in Bandura's cognitive-social theory and the Islamic approach of "human as agent". According to Bandura, agency refers to a voluntary effect on one's performance and environmental events, which has the main aspects of intentionality, foresight, self-reaction, and self-reflection. On the other hand, in the Islamic perspective, human action or agency is based on three fundamental bases: cognition, tendency, and volition. In terms of methodology, the current study is a comparative study that deals with similarities and differences of two viewpoints with a glance on their roots. In the educational section, Frankena’s practical syllogism is used as the method. The basics and aspects of agency in both perspectives have a lot in common, in such a way that foresight and self-reflection in the first perspective can be compared with the cognition in the second approach; as self-reactivity and intentionality in the first approach can be compared with the emotional and volitional bases in the second approach. Despite this, the two views have differences in issues such as the concept of action and performance, the nature of interactive, cognitive, emotional and volitional aspects, the nature of interaction, responsibility and ethics, which will have relevant consequences for education. While, for instance, the first approach emphasizes the importance of structure, the second approach gives more weight to individual agency, and as a result of this difference, the role and influence of the individual within social structures will be different. Given the importance of human agency which is at issue in the two approaches, their commonalities are emphasized in the educational inferences.

    Keywords: Agency, Bandura's cognitive-social theory, Islamic approach of human as agent, Comparative study
  • mustafa Zabandan*, Einollah Abedi, ghaderi mostafa Pages 25-53

    The purpose of this research, in addition to presenting a metamodern curriculum, is to empower teachers to overcome the difficulties and negative side effects of modern and postmodern curricula. For this purpose, to answer the questions, a multi-method approach including the documentary method, the interpretive conceptual analysis, and the progressive type of practical syllogism are used. As the results, in addition to revealing the crises of the modern and postmodern curriculum, a model of the metamodern curriculum including the elements of curriculum is presented in such a way that through this curriculum, the community of teachers and students can consider the reflection of learning in thoughts and actions in social, cultural, and institutional contexts. By means of this model, distinct opportunities are provided for people with mental abilities as well as for people with learning disabilities. The result of this research is the presentation of three bases for developing a metamodern curriculum, which include: 1-Considering the modern and postmodern curriculum as effective historical experiences; 2- The metamodern curriculum as a care approach; 3-The metamodern curriculum as hope.

    Keywords: Meta-modernism, Foundations, Curriculum, Education, Postmodern
  • Masomeh kiyani* Pages 55-84

    The main purpose of this research is explanation of Waldorf's spiritual approach to children's education and its critique with emphasis on Islamic teachings. For this purpose, the descriptive-analytical method is used to identify and describe the components of Waldorf's spiritual perspective on children's education. Then, using the regressive analysis in Frankena’s method, the philosophical foundations of Waldorf's spiritual approach to children’s education are investigated. In the second part, Waldorf's spiritual approach to children's education is criticized by using the method of critical philosophical enquiry emphasizing the Islamic point of view. The results of this research indicate that Waldorf's spiritual approach pays attention to features such as: the development of children's whole beings, strengthening their artistic potentialities, developing their spiritual perception, emphasizing meaning-making and finding meaning, and freedom as the goal of education. These features are based on philosophical foundations such as: The existence of a spiritual world beyond the material world, the existence of various spiritual beings, the unity of the universe in a spiritual sense, looking at the child as a spiritual being, the repeated reincarnation of humans, emphasizing the senses, intellect, inspiration and intuition as sources of knowledge, the interaction between objectivity and subjectivity in the pursuit of knowledge, and the matching of human "I" with "Christ" as the ultimate goal of human life. In criticizing Waldorf's spiritual approach based on the Islamic point of view, it became clear that Waldorf's views on the nature of the transcendental and the belief in reincarnation are not acceptable in the Islamic view. At the same time, some educational implications of the mentioned approach, such as looking at the child as a spiritual being and honoring him, paying attention to the development of the child's whole being and especially his spiritual dimension, emphasizing artistic education and education based on the stages of child development, have commonalities with the Islamic perspective.

    Keywords: Waldorf's spiritual approach, Children's education, Philosophical foundations, Islamic teachings