فهرست مطالب

نقد و تحلیل آرای قضایی - پیاپی 5 (بهار و تابستان 1403)

نشریه نقد و تحلیل آرای قضایی
پیاپی 5 (بهار و تابستان 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/06/01
  • تعداد عناوین: 13
|
  • محمدجواد شریعت باقری* صفحات 5-8
  • محمد درویش زاده صفحات 9-14

    ایامی که با محرم الحرام تلاقی دارد یادآور نهضت حسینی است، این مناسبت زمینه ای است تا از اصلاح گری در ساحتهای مختلف اجتماع سخن گفته شود، چرا که سرور آزادگان نهضت خود را حرکتی دانسته که به دنبال اصلاح گری است، از این منظر می توان پرسشی را مطرح کرد که رای قضایی چه نسبتی با اصلاح گری دارد؟ و آیا خصوصیت و عناصری از اصلاح گری را می توان در رای قضایی سراغ گرفت؟ و نیز این سوال مطرح می شود که چه ظرفیتهایی برای اصلاح گری از طریق رای قضایی وجود دارد؟ به گمان ما پاسخ مثبت است رای قضایی هم دارای خواص اصلاح گری است و هم می توان ظرفیتهای فعلیت نیافته ای برای اصلاح گری را شناسایی کرد و کارکردهای اجتماعی رای قضایی را ارتقا داد توضیح بیشتر این مدعا به شرح زیر است.

  • نگار سادات اکبری* صفحات 15-50

    ماده 20 قانون ثبت علایم و اختراعات مصوب 1310، حق تقدم استفاده کننده پیشین از علامت تجاری را به صراحت شناسایی کرده بود لیکن این مهم در قانون ثبت اختراعات، طرحهای صنعتی و علایم تجاری مصوب 1386 در قسمت علامت مسکوت مانده است. هرچند مطابق ظاهر قانون حاکم، معیار حمایت قانونی از علامت، نظام اولین ثبت است اما رویه قضایی [جاری بر خلاف ظاهر قانون فعلی، به تبعیت از مفاد معاهده پاریس از جمله ماده 10 و بند ب از ماده 6 خامس آن کنوانسیون و برتری مفاد معاهدات بر قوانین داخلی به استناد مواد 9 قانون مدنی و 62 از قانون ثبت اختراعات، طرحهای صنعتی و علایم تجاری سال1386، از استفاده کننده سابق ازعلامت حمایت می کند و او را نسبت به علامتی که مورد استفاده او بوده دارای حق مکتسبه می داند و بنابر این چنان چه شخص دیگری عین یا مشابه آن علامت را برای معرفی کالا یا خدمات یکسان، موخرا ثبت کند، محکمه صالح به تقاضای خواهان و با احراز استفاده مستمر پیشین وی از آن علامت، با استناد به بند 3 ماده 6 معاهده پاریس و به جهت منع رقابت تجاری نامشروع وجلوگیری از فریب مشتریان عادی در تشخیص مبداء کالا یا خدمات اصیل، عملیات ثبت علامت را باطل وحسب خواسته استفاده کننده سابق، اداره ثبت علایم تجاری را با رعایت تشریفات قانونی، ملزم به ثبت آن علامت به نام ایشان می کند. تنها چاره رفع اختلاف مذکور، اصلاح قانون فعلی بر اساس مفاد معاهدات بین المللی مربوطه می باشد. در دعوی کیفری نیز، نه تنها حق مکتسبه استفاده کننده پیشین از علامت تجاری به عنوان یکی از استثنائات حقوق انحصاری ثبت کننده علامت تلقی و در برابر دعوی نقض، یک دفاع محسوب می گردد، بلکه استعمال کننده سابق به واسطه این حق، در قلمرو استفاده خود دارای حق تقدم نیز می باشد و ثبت کننده علامت نمی تواند مانع ادامه استفاده وی در آن محدوده بشود مهمترین مزایای اصلاح قانون فعلی و شناسایی حق تقدم استفاده کننده پیشین عبارتند از:جلوگیری از رقابت مکارانه، حمایت از حقوق مصرف کننده، کاهش هزینه جستجو، کاهش بار پرونده های قضایی، جلوگیری از تزلزل اعتبار علامت ثبت شده و افزایش روحیه خلاقیت و نوآوری در جامعه. روش تحقیق در این نوشتار به صورت کتابخانه ای و توصیفی با تاکید بر آراء قضایی است.

    کلیدواژگان: استفاده پیشین از علامت، حق مکتسبه علامت، رویه قضایی، برتری ثبت علامت، استفاده مستمر از علامت
  • حسین داودی، مهدی هادی*، بابک خدادوست صفحات 51-72
    زمانی که دعوایی طرح می شود اصولا خوانده برای جلوگیری از محکومیت خویش اقدام به دفاع از خود می نماید. این دفاع می تواند به صورت دفاع شکلی یا ماهوی یا دعوای متقابل مطرح شود. جایگاه دفاع ماهوی و شکلی تا حدود زیادی مشخص است اما در مورد دعوای متقابل کمی موضوع پیچیده است. تحقیق حاضر در تلاش است تا با استفاده از روش کتابخانه ای و بررسی آثار و نظرات صاحبنظران و نگاهی به رویه قضایی، به این سوال پاسخ دهد که در چه مواردی دفاع ماهوی کافی نیست و باید خوانده برای دفاع از حقوق خویش، اقدام به طرح دعوای متقابل نماید؟ به نظر می رسد خوانده در دو مورد باید از صرف بیان دفاعیات خود در قالب دفاع ماهوی پرهیز کند و اقدام به طرح دعوای متقابل نماید. مورد اول زمانی است که خوانده در تلاش برای کسر امتیاز از خواهان است. این امتیاز می تواند مادی یا معنوی باشد اما در هر حال باید امتیاز معنوی نیز بسیار انتزاعی نبوده و دارای ارزش معقول باشد. مورد دوم در صورتی است که بر دفاع خوانده اثر اجرایی مترتب باشد. مصداق روشن آن را می توان در تلاش خوانده بر اثبات باطل بودن سند رسمی مستند دعوای خواهان دید. در باقی موارد طرح دعوای متقابل توسط خوانده الزامی نمی باشد و به جهت جلوگیری از اطاله دادرسی توصیه به عدم استفاده از این نهاد حقوقی می شود.
    کلیدواژگان: ایراد شکلی، دعوا، دعوای تقابل، دفاع، دفاع ماهوی، رویه قضایی
  • پوریا راستگو خیاوی*، مهدی زینال زاده، ابوالفضل طاهرخانی صفحات 73-91
    با توجه به اهمیت مالیات در تامین درآمدهای عمومی دولت و نقش آن در تحقق اهداف عمومی و توسعه تردیدی در خصوص لزوم کیفر دهی به جرایم مالیاتی به عنوان جرایم اقتصادی علیه بودجه عمومی باقی نمی ماند. با توجه به همین اهمیت مالیات، حقوق کیفری به ایفای نقش خود در حفاظت از نظم عمومی اقتصادی و پاسداری از حقوق مالیاتی می پردازد. در این راستا، قانون گذار ایران در سال 1394 به موجب ماده 274 قانون مالیاتهای مستقیم اقدام به جرم انگاری پدیده فرار مالیاتی نمود و از این رهگذر بزه فرار مالیاتی وارد حقوق کیفری ایران شد. رسیدگی به این جرم مالی علیه دولت مستلزم اتخاذ نگاهی بین رشته ای به این جرم و اشراف به قوانین بودجه ای و مالیاتی است؛ به گونه ای که بدون حصول چنین امری، خروجی رسیدگی کیفری که در قالب صدور رای می باشد، فاقد وصف موجه و عقلانی بودن خواهد بود. در مقاله حاضر، به روش تحلیلی و انتقادی، دادنامه صادر شده از شعبه 101 دادگاه کیفری دو ابهر با عنوان اتهامی «اختفای فعالیت اقتصادی و کتمان درآمد حاصل از آن» مورد تحلیل قرار گرفته است. دادنامه مزبور به دلیل عدم اتخاذ نگاه جامع و میان رشته ای و عدم بهره گیری از آموزه های حقوق مالیه عمومی از فقدان استدلالهای وزین و مستحکم رنجور است که نقد صورت گرفته به شرح آتی موید این مدعا می باشد. راهکار پیشنهادی جهت فایق آمدن بر این امر، تقویت نظام آموزش ضمن خدمت و هم چنین آموزش در خلال دوره کارآموزی قضایی می باشد.
    کلیدواژگان: جرم فرار مالیاتی، حقوق مالیه عمومی، حقوق مالیاتی، نظم عمومی اقتصادی
  • محمدرضا رفیعی*، حمیدرضا رحمانی صفحات 92-111

    یکی از جهات شایع دعاوی ابطال مقررات در دیوان عدالت اداری، عطف بماسبق شدن آنها است. این دعاوی دایر مدار این ادعاست که پیشتر در خصوص موضوعی خاص، وضعیت مشخصی حاکم بوده است و مقرره مورد اعتراض تغییری در آن ایجاد کرده است. بررسی آراء هیات عمومی و هیات های تخصصی دیوان عدالت اداری نشان می دهد داوری درباره ادعای عطف مقررات به گذشته، گاهی با چالش هایی همراه است. پرسش مشخصی که در این نوشتار به آن پرداخته می شود این است که در چه صورتی می توان گفت یک مقرره عطف به گذشته شده است؟ پاسخ به این پرسش، به عنوان هدف اصلی این نوشتار که به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است، مستلزم شناخت حالت هایی است که می تواند مبنای طرح این ادعا باشد. برای شناخت این حالت ها توجه به ظروف زمانی وقایع و تغییر وضعیت حاکم بر وقایع ضروری است. برای وقایع سه ظرف زمانی متصور است: گذشته، جاری (مرکب از بخش گذشته و بخش اینده) و اینده. تغییر وضعیت حاکم بر وقایع نیز می تواند ناظر بر تغییر وضعیت گذشته، جاری و یا آینده باشد. بر اساس این گونه ها هشت حالت قابل صورت بندی است. هر کدام از این حالت ها دربردارنده دو وضعیت وجود فرصت مناسب جهت تطبیق با وضعیت جدید و نبود آن است. در بین آراء هیات عمومی و هیات های تخصصی دیوان عدالت اداری کمابیش مصادیقی برای این حالت ها یافت می شود که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره شده است.

    کلیدواژگان: دیوان عدالت اداری، رویه قضایی، عطف مقررات به گذشته، ماده 4 قانون مدنی
  • زهرا شاکری*، هومان شاهرخ صفحات 112-134
    اختراعات دارویی یکی از حوزه های استراتژیک کشورها تلقی می شود و حق اختراع اعطایی می تواند نقش حیاتی در توسعه فعالیت شرکتهای دارویی داشته باشند اما تعیین این که چه موضوعاتی می توانند مشمول حمایت حقوقی قرار گیرد همیشه محل مطالعه و بررسی قرار داشته است. به گونه ای که اختراعات محصولی، فرایندی، کارکرد جدید، کشفیات دارویی، ترتیبات و ترکیبات دارویی و فرمولهای دارویی از مسایل موردبحث در ذیل نظام حق اختراع قرار دارند. در قانون ثبت اختراعات 1310 باوجود قلمرو گسترده موضوعات قابل ثبت، فرمولها و ترتیبات دوایی از دایره حمایت خارج می شوند امری که منجر به تحلیلهای متفاوتی در محاکم و صدور رای وحدت رویه 615 دیوان عالی کشور شده است. مقرره اخیر در قانون ثبت اختراعات 1386 تکرار نشده اما کشفیات علمی، منابع ژنتیک و فرایندهای اساسا بیولوژیک نیز نمی توانند به عنوان اختراع ثبت شوند بنابراین ابهام درباره حدودوثغور اختراعات دارویی با عنایت به تنوع ابداعات دارویی باقی و محل مداقه و تامل قرار داشته و انجام پژوهش در این زمینه را جدی کرده است. مقاله حاضر با روش تحلیلی توصیفی سرانجام نتیجه می گیرد که چند فرض درباره مفهوم «فرمول و ترتیبات دارویی» مانند ممنوعیت ثبت اختراعات محصولی، فرایندی، ترادف ترتیبات و ترکیبات دارویی، منع ثبت داروهای کشف شده و ترتیبات دارویی از حیث تقدم و تاخر عناصر دارویی وجود دارد که به نظر می رسد فرض منع ثبت اختراعات محصولی و منبع ثبت داروهای کشف شده و ترادف ترتیبات و ترکیبات قویتر است. اگرچه مطابق تغییرات بعدی نظام حقوقی ایران، داروهایی که جنبه کشف داشته یا از منابع بکر ژنتیکی باشد با ممنوعیت ثبتی روبرو هستند و در سایر موارد اصولا نباید مانعی مشاهده شود.
    کلیدواژگان: اختراعات دارویی، حق اختراع، فرمولها و ترتیبات دوایی، کشفیات علمی
  • بهنام شکوهی مشهدی*، مهدی شکوهی مشهدی صفحات 135-162
    حسب شرایطی ممکن است نسبت به یک رای، یک یا چندین طریقه شکایت وجود داشته باشد. شکایت از رای جزو حقوق قابل اسقاط است که بر همین اساس مقنن در ماده 333 قانون آیین دادرسی مدنی به اسقاط کتبی و توافقی حق تجدیدنظرخواهی و هم چنین در بند 4 ماده 369 به اسقاط طرفینی حق فرجام خواهی اشاره کرده است. در قانون موصوف نسبت به اسقاط یک سویه شکایت و هم چنین اسقاط ضمنی، صراحتی دیده نمی شود. همین موضوع به رغم ایجاد اختلاف نظر میان نویسندگان، اختلاف آراء در رویه دادگاه ها را نیز منجر گردیده است. با این توضیح که برخی از شعب فقط اسقاط کتبی و توافقی را می پذیرند و در مقابل، بعضی اسقاط ضمنی را هم پذیرفته اند و شعبی دیگر به هیچ کدام از اسقاط صریح و ضمنی ترتیب اثر نداده اند. با صدور رای موضوع نوشتار حاضر (رای وحدت رویه شماره 819 هیات عمومی دیوان عالی کشور) که مورد تایید نیز می باشد به این اختلاف ها تا حدی پایان داده شد چه افزون بر پذیرش اصل اسقاط حق شکایت، اسقاط یک سویه را هم قابل ترتیب اثر دانسته است؛ هرچند نسبت به برخی موارد از جمله اسقاط ضمنی حق شکایت و اسقاط خود طریقه شکایت به سبب تصریح نشدن بدان ها، هم چنان باب مناقشه باز است که در این نوشتار نیز مورد بررسی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: اسقاط حق شکایت، اسقاط صریح و ضمنی، طرق عادی و فوق العاده، حقوق شخصی آیینی
  • یاسر عرب نژاد*، فاطمه تقی زاده صفحات 163-178

    در این مطالعه، یک رای از دادگاه در موضوع دعوای بین یک شرکت هواپیمایی در ایران و بانک کشاورزی و یک صرافی تحت بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی از این تحقیق، ارزیابی صحت قرار عدم استماع است که توسط دادگاه تجدیدنظر صادر شده است. تحلیل در این تحقیق بر دو فرض اصلی استوار است: نخست، موضوع دعوا، مطالبه عوض قرارداد باتوجه به تبدیل واحد پولی قرارداد از دلار به روبل است؛ و دوم، مطالبه خسارت، موضوع دعوا است. نتایج تحقیق نشان می دهند که اگر دادگاه به نتیجه رسیده است که قرارداد به دلیل تغییر واحد پولی منحل شده و قرارداد جدیدی با تعهدات متفاوت جایگزین شده است، و هم چنین این قرارداد جدید به دلیل فسخ یا اقاله منحل شده است، در چنین شرایطی صدور قرار عدم استماع معقول و موجه است. در مقابل، اگر موضوع دعوا مرتبط با مطالبه خسارت باشد، قرار عدم استماع به نظر نادرست می آید. یکی از نقاط ضعف مشاهده شده در رای، عدم وضوح و شفافیت در تعیین موضوع دعوا است که این امر می تواند در تطبیق قوانین و مقررات حقوقی با موضوع دعوا مشکل ساز شود و رسیدگی عادلانه را با شبهه مواجه سازد. این مطالعه بر نیاز بدقت بیشتر در تطبیق موضوعات دعوا با قوانین و قواعد حقوقی تاکید دارد.

    کلیدواژگان: نقد رای، فسخ، اقاله، تبدیل تعهد، مسوولیت قراردادی، موضوع دعوا، حکم موضوع
  • سید مهدی کاظمی* صفحات 179-203

    قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها در سال 1374 با هدف جلوگیری از تغییر کاربری اراضی زراعی و تثبیت امنیت غذایی جامعه، هرگونه تغییر کاربری اراضی زراعی و باغها در خارج از محدوده قانونی شهرها و شهرکها را بدون اخذ مجوز از کمیسیون موضوع تبصره 1 ماده 1 قانون ممنوع اعلام کرده و برای مرتکب، علاوه بر قلع و قمع مستحدثات، کیفر نقدی و در مواردی حبس نیز مقرر نموده است. اجرای این قانون در رویه قضایی همواره از جهات مختلف موضوع بحث بوده است؛ از جمله این موارد می توان به موضوع شمولیت یا عدم شمولیت مکانی قانون نسبت به اراضی واقع در حریم شهرها اشاره داشت. در حالی که برخی محاکم اراضی واقع در حریم شهرها را از دایره شمول این قانون خارج می دانند، برخی دیگر قایل به وصف جزایی تغییر کاربری اراضی حریم شهری هستند. در پرونده مربوط به اراضی باستی هیلز واقع در منطقه لواسانات، دادگاه بدوی و تجدیدنظر با این استدلال که قانون یادشده نسبت به اراضی داخل در حریم شهرها قابل اجرا نمی باشد، حکم بر برائت صادر نموده اند. پژوهش حاضر، ضمن بررسی دلایل دو گروه موافق و مخالف، بدین نتیجه دست یافته که با عنایت به تفکیک دو مفهوم محدوده قانونی شهر و حریم شهر در قوانین پیش از قانون حفظ کاربری و امکان جمع نظارت شهرداری و اداره جهاد کشاورزی بر ساخت و ساز در حریم شهرها، عبارت «خارج از محدوده قانونی شهرها و شهرکها» در ماده 1 قانون مورد بحث شامل حریم شهرها نیز می گردد و بر این اساس، دادنامه مورد بحث که بدون توجه به این موضوع صادر شده، فاقد توجیه قانونی است.

    کلیدواژگان: تغییر کاربری، حفظ کاربری، اراضی زراعی، باغ، حریم شهر
  • حسن محسنی*، محمد پورطهماسبی فرد صفحات 204-226
    دعوای ابطال رای داوری مطرح شده است. دادگاه نخستین رای به ابطال رای داوری به سبب صدور خارج از مهلت داده است. دادگاه تجدیدنظر این رای را نقض نموده و به این سبب قرار عدم استماع دعوای نخستین را صادر کرده است که داور شیوه قانونی را برای ابلاغ رای داوری رعایت ننموده است و به تشخیص خود از طریق اظهارنامه رای را برای طرفین ارسال کرده است. استدلال دادگاه تجدیدنظر این بوده است که «رایی که از طریق درست ابلاغ نشده باشد در دادگستری شناسایی نمی شود؛ اجرا نمی شود و به شکایت از آن هم رسیدگی نمی شود». درباره این نتیجه دو دیدگاه موافق و مخالف در این مقاله ابراز شده است که هر یک مبانی دارد. موافق بر نفس اجرای مقررات آیین دادرسی و نیز امکان بهبود و اصلاح عمل و روش باطل تاکید دارد و مخالف بر ناکارآمدی تفسیر مقررات ابلاغ به سبب تکرار دعوا تاکید می کند.
    کلیدواژگان: ابلاغ رای داور، ابلاغ رای با اظهارنامه، طریقیت داشتن ابلاغ، موضوعیت داشتن شیوه ابلاغ
  • محمد نصیری* صفحات 227-249
    در نظام حقوقی ایران به تبعیت از فتوای برخی فقها، نکاح دختر باکره منوط به اجازه پدر یا جد پدری او است (ماده 1043 قانون مدنی). با وجود این، چنان چه عدم بکارت دختر به سبب نزدیکی باشد، و با این وصف ازدواج نماید، از جهت بقا یا زوال ولایت در این باره از برخی محاکم آراء متعارضی صادر شده است. به همین دلیل هیات عمومی دیوان عالی کشور رای وحدت رویه شماره 1 مورخ 29/11/1363 را صادر نمود. دیوان عالی کشور در این رای به استناد ملاک صدر ماده مزبور و فتوای برخی فقها، نزدیکی اعم از مشروع و نامشروع را سبب زوال ولایت دانسته و بر این مبنا، چنین نکاحی را صحیح تلقی نموده است. در این پژوهش، رای وحدت رویه مزبور که در ادبیات حقوقی ایران به صورت جامع بررسی نشده است، با روش توصیفی و تحلیلی بررسی گردید و این نتیجه حاصل شد که در توجیه این رای می توان به تاثیر فتاوای برخی فقها، مفهوم مخالف ماده 1043 قانون مدنی از نوع وصف بدین بیان که «نکاح دختر غیرباکره موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او نیست»، انصاف، احتیاط در مسایل مربوط به خانواده و لزوم دفع مفاسد، اکتفا به قدر متیقن و لزوم بازگشت به اصل عدم ولایت و اصل صحت اشاره نمود. با وجود این، این رای از جهت گشودن راه تقلب نسبت به قانون و عدم مقید شدن به زوال بکارت در اثر نزدیکی و عدم وجود ولایت به دلیل اسباب دیگر مانند صغیر یا مجنون بودن دختر قابل نقد است.
    کلیدواژگان: ازدواج، ولایت، نزدیکی، پرده بکارت، رای وحدت رویه
  • صفحات 250-274

    هیات تحریریه از  میان دادنامه های در اختیار، دادنامه صادر شده از شعبه 101 دادگاه کیفری 2 شهرستان *** به قلم دادرس محترم آقای مهدی وحدت طاهر را برگزید و نشان نمادین رای برگزیده را به ایشان اهداء می نماید. در این ارزیابی معیارها و مبانی دادنامه پیش رو از جمله برخورداری از ویژگیهای کیفی و ضوابط فنی و حقوقی زیر در نظر گرفته شده است. خلاصه رای دادنامه مورد نظر حاوی دادخواهی در دو قلمرو کیفری و حقوقی است. به عبارتی دادخواهان افزون بر اقامه شکایت کیفری، دعوای مدنی و ضرر و زیان ناشی از جرم را نیز به دادگاه تقدیم نموده اند. برشی کوتاه از این دادنامه به قرار زیر است:جنبه کیفری دادنامه؛ حسب شکایت 10 شخص، متهم به اتهام انتقال مال غیر و خیانت در امانت تحت تعقیب قرار گرفته و برابرکیفرخواست، دلایل و تحقیقات به عمل آمده و همچنین توجه به پرونده شخصیت وی با در نظر گرفتن تئوری اقتصادی جرم و علتهای ساختارهای  وضعی در ارتکاب بزه مستندا  به ماده 1 قانون راجع به انتقال مال غیر و ماده 647 قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم) و رای وحدت رویه 811 به اتهام 10 فقره انتقال مال غیر به 5 سال حبس تعزیزی و جزای نقدی و همچنین از بابت ارتکاب خیانت در امانت به 7 ماه و 1 روز حبس تعزیری محکوم گردیده است. جنبه حقوقی دادنامه؛ دادخواست با خواسته های ضرر و زیان ناشی از جرم و مطالبه ثمن به نرخ روز و غرامات و ضرر و زیان ناشی از مستحق للغیر در آمدن مبیع، استرداد ثمن پرداختی و اعلام بطلان مبایعه نامه، ثبت گردیده است که از سوی مرجع کیفری در راستای مواد 16 و 17 قانون آیین دادرسی کیفری مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفته و به تناسب و اقتضای رد مال یا جبران خسارات حکم بر بطلان بیع و ابطال مبایعه نامه موضوع دعوا و پرداخت ارزش روز ملک با توجه به درصد از کل ثمن معامله با لحاظ اصل تناسب صادر گردیده است و در برخی موارد نیز به لحاظ اینکه مال تحویل شاکی گردیده دادگاه با تکلیفی مواجه نبوده است. دادنامه برگزیده دارای وصف روشن گری (Clearly) است. دادرس صادر کننده رای تنها به ماموریت پایان بخشی به مناقشه بسنده ننموده بلکه هدف و ماموریت خود را در آگاهی بخشی مخاطب عام و خاص از: دلایل رای، واقعیتهای بیرونی، تبلور عناصر عمومی و خصوصی رای، یافته و به ظهور رسانده است. ایشان به تعبیر قاضی ایرمگارد گریس رئیس دیوان عالی اتریش در این رای نشان داده که برای رای خود دلیل دارد و در پرتو استدلال و اسباب موجه دارای اندیشه برای آفرینش چنین محصولی است. دادنامه برگزیده واجد سبک حقوقی (Legal Style) است. با مرور متن دادنامه سبک حقوقی و عنصر اندیشه گی صادر کننده رای هویداست. محصول حقوق به تعبیر Strunk William تنها قوانین موضوعه نیست قالب ویژه ای که نمایشگر دیدگاه و سلیقه شخصی قاضی صادر کننده رای باشد ثمره گوارا از این شعبه علوم انسانی است. افزون بر آن ابتکار در آفرینش رای متمایز، طراحی نیکو، واژگان زیبا، استدلالی دلنشینن، لحن معطر و فاصله با خشونت کلام که عادت مالوف و پیشه همیشه برخی دادرسان کیفری است، به این سبک ارزش و معنای خاص بخشیده است. دادنامه برگزیده دارای اصالت است. اصالت رای  (Authentic and Genuine Judgment) سند وابستگی رای به اندیشه شخص قاضی صادر کننده است. اگرچه رای سرمایه و اندوخته دادگستری است اما این گرانبهاترین محصول حاصل تکاپو، استقلال نظر قضایی (Judicial Independence)  و فکر بکر قاضی صادر کننده است. این ویژگی در این رای به گونه روشن درخور شناسایی است. دادنامه برگزیده سرشار از هنر استدلال قضایی (Art of Judicial Reasoning) است. دادرس محترم صادر کننده رای در مسیر دشوار رسیدن به رهیافت قضایی و محکومیت کیفری و مدنی مشتکی عنه افزون بر ملاحظات تحقیقی و دادرسی مانند مرور پرونده شخصیت متهم و بررسی ماهیت جرم شناختی رفتار جزایی از جهات مختلف به ویژه از بعد اقتصادی، عوامل ساختاری، ابتکار عمل بزهکار در پیدایی و تکوین بزه، همه مستندات موضوعی و حکمی ماجرا تلاش ستودنی نموده و یافته های خویش را در لوح دل آرای استدلال و جامه زیبای استناد نمایش داده است. ایشان به جای فرم گرایی و ادبیات رایج و دم دست با زحمت بسیار واقعیتهای گسترده و پراکنده ماجرا در قابل ادبیاتی زیبا و ترکیبی حقوقی به مخاطب عام و خاص عرضه داشته است. در کنار استدلال عنصر اقناع آوری و عنصر توجیه که به جهت انبوهی پرونده ها و انفجار دعاوی از ساحت رویه قضایی رخت بر بسته، در این محصول به روشنی دیدنی است. رای برگزیده نشانگر انضباط فکری (Intelectual Discipline) صادر کننده رای است. نظم فکری قاضی او را از آغاز برخورد با دادخواهی تا پایان ماموریت قضایی در میسر مشخص و هدفمند قرار می دهد. رای قاضی میتواند سند انضباط و پای بندی او به خط فکری مشخص و پلن تحقیق و دادرسی باشد. این ویژگی در رای برگزیده کاملا هویدا است. دادنامه مورد نظر دارای معیارهای مهم نگارش حقوقی است. به تعبیر آندرو باروز استاد حقوق دانشگاه آکسفورد رای قضایی برخوردار از معیارهای درست نگارش در بردارنده سه اصل روشنی (Clearly)، انسجام (Coherence) و ایجاز (Conciseness) است. رای پسندیده از سوی اعضای هیات تحریریه به رغم آنکه مبسوط و مفصل بوده اما همه ویژگیهای مزبور را دارا میباشد. افزون بر سه معیار یاد شده نبود نارسایی نگارشی و کمبود خطا از جهت نشانه های سجاوندی نشان می دهد که صادر کننده رای اصل مهم "ویرایش" را نیز پاس داشته است. به پاس این همت فراوان به صادر کننده رای دستمریزاد گفته و از رای فاخر ایشان تقدیر میکنیم.

|
  • Mohammadjavad Shariat Bagheri* Pages 5-8
  • Mohammad Darvishzadeh Pages 9-14
  • Negar Sadat Akbari * Pages 15-50

    Article 20 of the Law on Registration of Trademarks and Patents of 1931 clearly recognized a priority right of a senior user of the trademark. However, the Law on Registration of Patents, Industrial Designs and Trademarks of 2007 is silent on this issue in its the trademark section. Although according to the appearance of the governing law, the criterion for legal protection of the trademark is the system of initial registration, but the current judicial precedent, contrary to the appearance of the current Law and in accordance with the content enshrined in the Paris Treaty, including Article 10 and Article 6(b) of that Convention and the supremacy of treaties over domestic laws, relying on Article 9 of the Civil Law and Article 62 of the Law on Patents, Industrial Designs and Trademarks of 2016, supports the senior user of a trademark and considers him to have acquired rights to the trademark that was used by him. And therefore, if another person at a later date registers the same or a similar trademark to describe the same goods or services, the competent court, at the request of a claimant and by verifying his previous continuous use of that trademark, relying on Article 6(3) of the Treaty of Paris and in order to prevent illegitimate commercial competition and deception of ordinary customers in determining the origin of genuine goods or services, invalidates the registered trademark in question and, according to the request of the senior user, the Trademark Registration Office is required to register that trademark in his name by following the legal formalities.

    Keywords: Previous Use Of The Trademark, Acquired Right Of The Trademark, Priority Of Registration Of The Trademark, Continuous Use Of Trademark, Judicial Procedure
  • Hosein Davoodi, Mehdi Hadi *, Babak Khodadost Pages 51-72
    When a claim is initiated, the defendant generally puts up a defense to prevent being convicted. This defense can be procedural, substantive or in the form of a counterclaim. The position of substantive or procedural defense is to a large extent clear. However, the case of a counterclaim is a bit complicated. Using the library method, reviewing the books and opinions of experts and taking into consideration the judicial precedent, the present research seeks to answer the question as to in which cases substantive defense is not adequate and the defendant should initiate a counterclaim to defend his rights. It seems that in two cases, the defendant should avoid merely presenting his defense in the form of a substantive defense and file a counterclaim. The first case is when the defendant is seeking to diminish certain privileges belonging to the claimant. This privilege can be material or moral, but in any case, the moral privilege should not be too abstract and should have a reasonable value. The second case would be where a counterclaim may exert a material impact on the defense put up by the defendant A clear example of a such a case would be a defendant's attempt to prove the invalidity of the notarial deed relied on by the claimant. In all other cases, it is not necessary for the respondent to file a counterclaim, and in order to avoid delays in the proceedings, it is recommended that this legal institution not be resorted to.
    Keywords: Objections Formale, Action In Rem, Cross-Claim, Defense . Procedural Pleas, Judicial Procedure
  • Pooria Rastgoo Khiavi *, Mehdi Zeynalzadeh, Abolfazl Taherkhani Pages 73-91
    Considering the importance of taxes in providing public revenues of the government and their role in realization of public goals and development, there is no doubt about the necessity to punish tax related crimes such as economic crimes against the public budget. Due to the importance of taxes, criminal law plays its role in protecting the general economic order and tax rights. In this regard, in 2014, the Iranian legislator criminalized the phenomenon of tax evasion in accordance with Article 274 of the Direct Taxes Act, and in this manner, tax evasion entered Iranian criminal policy. Dealing with this financial crime against the government requires taking an interdisciplinary look at this crime and having a good command of the budget and tax laws, so that without the benefit of such an approach and knowledge, the outcome of criminal proceedings, which manifest itself in the form of issuance of a judgment, woulds not be justified and rational. In this article, in an analytical and critical way, a judgment rendered by branch 101 of the Abhar Criminal Court 2 concerning the charge of "concealment of economic activity and cover-up of proceeds obtained from it is analyzed. The aforementioned judgment suffers due to a lack of a comprehensive and interdisciplinary perspective and ignoring the principles of public finance law, a claim that shall be substantiated by the following critique. The proposed solution to overcome this deficiency is to strengthen the system of in-service training as well as training during the judicial internship period.
    Keywords: The Crime Of Tax Evasion, Public Finance Law, Tax Law, General Economic Order
  • Mohammadreza Rafeei *, Hamidreza Rahmani Pages 92-111

    One of the most common grounds of claims for annulment of regulations in the Administrative Court of Justice is their retroactivity. These lawsuits are based on the claim that a specific situation regarding a specific issue has prevailed in the past and the provision being objected to has made a change in it. Examining the decisions rendered by the General Board and the Specialized Boards of the Administrative Court of Justice shows that judgment regarding the retroactive claim of regulations is sometimes accompanied by challenges. The specific question that is addressed in this article is, in what circum+stances can we say that a regulation has become retroactive. The answer to this question, as the main goal of this article, which is written in a descriptive-analytical method, requires knowing the situations that can that serve as the basis of this claim.To understand these situations, it is necessary to pay attention to the time-frames in when the events in question occur and the change in the situation that governs them. There are three time-frames for events: past, current (composed of past and future) and future. The change of the situation governing events can also refer to the change of the situation in the past, current or future. Based on these categories, eight situations can be imagined. Each of these situations includes two set of circumstances: existence of a suitable opportunity to adapt to the new situation or its lack. Among the decisions rendered by the General Board and the specialized boards of the Administrative Court of Justice, more or less examples of these situations can be found, some of which are mentioned in this article.

    Keywords: Administrative Court Of Justice, Judicial Precedent, Retroactivity Of Regulations, Article 4 Of The Civil Code
  • Zahra Shakeri *, Hooman Shahrokh Pages 112-134
    Pharmaceutical inventions are considered as strategic for all countries, and the patent granted can play a vital role in the development of the activities of pharmaceutical companies. However, determining what issues can be subject to legal protection has always been a subject a study and investigation. In such a way that inventions related to products, processes, new functions, pharmaceutical discoveries, pharmaceutical processes and compositions, and pharmaceutical formulas are covered by the patent system. In the Patent Law of 1931, despite the wide range of patentable items, pharmaceutical formulas and processes are excluded from the scope of protection, which has led to different analyses in the courts and the issuance of binding precedent 615 of the Supreme Court. The aforementioned provision has not been repeated in the Patent Law of 2016, but scientific discoveries, genetic resources and basically biological processes cannot be registered as inventions either. Therefore, uncertainty concerning the limits of pharmaceutical inventions, considering the diversity of pharmaceutical innovations, has remained and has been a subject for careful examination and reflection, providing a serious motivation for further research in this field. The present article, employing a descriptive analytical method, finally concludes that there are several assumptions about the concept of "pharmaceutical formula and processes", such as the prohibition of registration of patents regarding products and processes, the sorting of pharmaceutical processes and compositions, the prohibition of the registration of discovered drugs and pharmaceutical processes in terms of the chronological order in which medicinal elements are used of which it seems that the assumption of prohibition of patents regarding products, the prohibition of registration of discovered drugs and the sorting of pharmaceutical processes and compositions is stronger. However, according to subsequent changes in Iranian legal system, drugs that have a discovery aspect or are taken from natural genetic sources are prohibited from being registered. In all other cases, there should basically be no prohibition.
    Keywords: Pharmaceutical Patents, Patents, Pharmaceutical Arrangements, Formulations, Discoveries
  • Behnam Shekoohi Mashhadi *, Mehdi Shekoohi Mashhadi Pages 135-162
    Depending on the circumstances, there may be one or more ways to object to a judgment. Objection to a judgment is among the rights that can be waived. Accordingly, in Article 333 of the Civil Procedure Act the legislator has mentioned the written and agreed waiver of the right to appeal, and also in paragraph 4 of Article 369, the parties' waiver of the right to appeal. In the above-mentioned Act, there is no clarity in regard to unilateral or implied waiver of the objection. This very issue, in addition to giving rise to differences of opinion among authors on the subject, has also led to differences of opinion in court precedent. It should be added that some courts only accept written and agreed waivers, while others have also accepted implied waivers, and still a third group have not given effect to any express or implied waivers at all. Upon rendering the decision which is the subject of this article (Binding Precedent No. 819, rendered by the General Board of the Supreme Court), of which we approve, these disputes were to a large extent resolved since, in addition to accepting the principle of waiver of the right to object, unilateral waiver can also be considered as valid; However, regarding some cases, including implied waiver of the right to object and waiver of the method of objection itself, due to their not having been specified, there is still room for disagreement, and issue that is also discussed in this article.
    Keywords: Waiver Of The Right To Object, Implied, Express Waiver, Normal, Extraordinary Methods, Personal Procedural Rights
  • Yaser Arabnezhad *, Fatemeh Taghizadeh Pages 163-178

    In this study, a judgment rendered by a court regarding a claim made by an Iranian airline company against the Bank of Agriculture and an currency exchange has been examined. The main purpose of this research is to evaluate the appropriateness of an order of dismissal rendered by an appellate court. The analysis in this research is based on two main assumptions: first, the subject matter of the claim, i.e. the demand for consideration contained in a contract taking into account the change of the currency stipulated in the contract from dollars to rubles; And secondly, the subject matter of the claim is a demand for damages. The results of the research indicate that if the court has concluded that the contract has been terminated due to a change of the agreed upon currency and has been replaced by a new contract with new obligations and moreover, this new contract has been canceled due to ex parte or mutual termination, issuing an order of dismissal is reasonable and justified. On the other hand, if the subject matter of the claim is related to demand for damages, the order of dismissal seems to be incorrect. One of the weaknesses contained in the judgment is lack of clarity and transparency in determining the subject of the claim, which can cause a problem in compliance of legal rules and regulations with the subject matter of the dispute and give rise to doubt concerning the fairness of the trial. This study emphasizes the need to take greater care to ensure compliance of the subject matter of a claim with laws and legal rules.

    Keywords: Verdict Critique, Termination, Dismissal, Obligation Conversion, Contractual Liability, Subject Of Litigation, Subject Verdict
  • Seyed Mahdi Kazemi * Pages 179-203

    The Law on Preservation of the Use of Agricultural Lands and Gardens, 1995, with the aim of preventing any changes in the use of agricultural lands and insuring the food security of the society, declares any kind of change in the use of agricultural lands and gardens outside the legal boundaries of cities and towns without obtaining a permit from the Commission mentioned in Note 1 of Article 1 of the Law, to be prohibited, imposing a fine and in some cases imprisonment of the perpetrator, in addition to eradication of the improvements made. The implementation of this Law in the judicial precedent has always been the subject of dispute from different aspects; Among such cases, one can point to the issue of whether, in terms of location, the Law includes lands located in the environs of cities or not. While some courts consider lands located in the environs of cities to be out of the scope of this law, others believe that changing the use of such lands would be a criminal offense. In the case related to Basti Hills lands located in the Lavasanat region, the first instance and the appellate courts have rendered an acquittal judgment, relying on the argument that the mentioned law in question does not apply to lands located in the environs of the cities. The present research, using the descriptive-analytical library method, while examining the evidence set forth by the opposing groups, concludes that by considering the separation of the two concepts of legal boundaries and environs of the cities in the laws that preceded the Law on Preservation of Land Use and the possibility of joint supervision by municipalities and administration of Agricultural Jihad on construction in the environs of the cities, the phrase "outside the legal boundaries of cities and towns" mentioned in Article 1 of the Law in question also includes the environs of the cities, and based on this conclusion, the judgment in question, which was rendered without taking into consideration the separation mentioned above, is bereft of any legal justification.

    Keywords: Change Of Use, Preservation Of Use, Agricultural Land, Garden, Environs Of The City
  • Hassan Mohseni *, Mohammad Pour Tahamasebi Fard Pages 204-226
    A claim has been initiated to annul the arbitration award. The court of first instance has given a decision to annal the arbitration award due to its having been issued outside the deadline. The appellate court has reversed this decision and has issued an order of dismissal regarding the judgment rendered by the court of first instance because the arbitrator has not observed the legal procedure for service of arbitration award and, at his own discretion, has sent the award to the parties through a declaration. The argument raised by the Appellate court has been that "an award that is not served in the right way is not recognized in the judiciary; is not enforced and complaints concerning it are not dealt with." About this result, there are two views in favor and against in this article, each of which has its own basis. Supporters emphasize mere implementation of the provisions enshrined in the procedural law and also the possibility of improving and correcting invalid practices and methods, while opponents emphasize the inefficiency of the interpretation regarding the regulations concerning service of documents due to repetition of claims.
    Keywords: Service Of Arbitration Award, Service Of Award Through A Declaration, Realization Of Service By Multiple Ways, Realization Of Service Only By The Prescribed Way
  • Mohammad Nasiri * Pages 227-249
    In the Iranian legal system, according to the fatwa of some Islamic jurists, marriage of a virgin daughter is subject to the permission of her father or paternal grandfather (Article 1043 of the Civil Code). However, considering a case where girl's lack of virginity is due to sexual intercourse, and she is to marry under these circumstances, some courts have issued conflicting judgments regarding whether guardianship still remains or is extinguished. For this reason, the General Board of the Supreme Court issued binding precedent No. 1, dated February 18, 1985. Relying upon criteria extrapolated from the first part of the above-mentioned article and the fatwa of some Islamic jurists, the Supreme Court has evaluated sexual intercourse, be it legitimate or illegitimate, to cause extinguishment of guardianship, and on this basis, has judged such a marriage to be valid. In this research, the abovementioned binding precedent, which has not been comprehensively reviewed in Iranian legal literature, is examined with a descriptive and analytical method. And it was concluded that the influence of some jurists' fatwas, contrario argument 'argument from the contrary', derived from Article 1043 of the Civil Code of the type that provides an explanation about the subject, i.e. "the marriage of a non-virgin girl is not subject to the permission of her father or her paternal grandfather", fairness, the need to exercise precaution issues related to family affairs and the desirability of removing an element that provides a fertile ground for sin, to be satisfied with what is certain, the need to return to the principles of lack of guardianship and that all things are presumed to be lawfully done, can be mentioned as justification for this decision. However, this decision may be open to criticism for opening the way to fraus legis (fraud upon law) and not being bound by loss of virginity due to sexual intercourse and lack of guardianship due to other reasons, such as the girl being a minor or insane.
    Keywords: Marriage, Guardianship, Sexual Intercourse, Hymen, Binding Precedent Decision