فهرست مطالب
نشریه تعلیم و تربیت استثنایی
سال بیست و چهارم شماره 181 (امرداد و شهریور 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/05/11
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 9-21زمینه و هدف
اوقات فراغت برای کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی دارای ابعاد مختلفی است و اهمیت خاصی دارد. اوقات فراغت زیرمجموعه ی رفتارهای انطباقی است و به زمان گذراندن فعالیت ها و تفریح های مورد علاقه گفته می شود که توسط خود فرد یا دیگران به وجود می آید و ترجیحات، گزینه ها و علایق شخصی وی را در بر می گیرد. این مطالعه با هدف بررسی برنامه های اوقات فراغت برای افراد کم توان ذهنی با تا کید بر ضرورت برنامه ها، پایه های نظری هر برنامه، طبقه بندی فعالیت های فراغتی و سرگرم کننده، اولویت بندی فعالیت ها در راستای تدوین برنامه اوقات فراغت، و کاربردهای برنامه های اوقات فراغت انجام شد.
روشپژوهش حاضر توصیفی و از نوع مروری روایتی بود. برای جمع آوری اطلاعات از مقاله ها و کتاب های موجود در پایگاه های علمی معتبر از جمله الزویر ، پابمد، اشپرینگر، ساینس دایرکت و گوگل اسکولار در سال های 2002 تا 2024 استفاده شد.
نتیجه گیریمشارکت فعال در برنامه های اوقات فراغت موجب تقویت اعتماد به نفس، نشاط روانی و مهارت های حسی حرکتی کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی می شود و رفتارهای چالش برانگیز آنها را کمتر می کند. به طور کلی، مولفه های اوقات فراغت، شامل بازی های سرگرم کننده، پیاده روی، باغبانی، مشارکت در مناسبت های خانوادگی، شرکت در فعالیت های مذهبی، انجمن ها و باشگاه ها، مشارکت در فعالیت های ورزشی، آموزش های علمی و مسافرت می شود. نمونه های زیادی از فعالیت های سرگرم کننده برای اوقات فراغت افراد کم توان ذهنی وجود دارند که معمولا به فعالیت در گروه های سازماندهی شده، فعالیت در گروه های غیررسمی و فعالیت فردی غیررسمی تقسیم می شوند. کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی از طریق آموزش برنامه اوقات فراغت یاد می گیرند که تصمیم های منطقی تری بگیرند، تفکر خلاق و انتقادی داشته باشند و احساس مسئولیت پذیری را در خود افزایش دهند.
کلیدواژگان: اوقات فراغت، پایه های نظری، کاربردها، کم توانی ذهنی -
صفحات 22-30هدف و زمینه
اختلال نارساخوانی که به عنوان اختلال خواندن نیز شناخته می شود، نوعی اختلال یادگیری است که فرد با وجود هوش عادی در خواندن مشکل دارد. هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند در سال تحصیلی 1402 - 1401 بود. از بین جامعه آماری تعداد 24 دانش آموز با اختلال نارساخوانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و همگی به روش نمونه گیری تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی 12 نفر و گواه 12 نفر جای داده شدند. گروه آزمایشی به مدت 12 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش هوش موفق قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تاب آوری تحصیلی ساموئلز 2004 و پرسشنامه حسین چاری و دهقانی زاده 1391 بود. به منظور تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تقویت تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با اختلال نارساخوانی اثربخش است (01 / p>0).
بحث و نتیجه گیریباتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش پیشنهاد می شود که از آموزش مبتنی بر هوش موفق در جهت بهبود و تقویت متغیرهای تحصیلی چون: تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان با اختلال نارساخوانی استفاده شود.
کلیدواژگان: تاب آوری تحصیلی، دانش آموزان پسر، سرزندگی تحصیلی، نارساخوانی، هوش موفق -
صفحات 31-45زمینه و هدف
فناوری اطلاعات و ارتباطات فاوا نقش مهمی در پیشبرد اهداف آموزشی دارد. جهت پیشبرد اهداف آموزشی دانش آموزان با آسیب شنوایی، این مهم، بسیار مورد توجه است. هدف پژوهش حاضر شاخص ها و مولفه های کاربرد “فاوا” در برنامه درسی دانش آموزان با آسیب شنوایی بود.
روشرویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش 186 مقاله در مورد شاخص ها و مولفه های کاربرد “فاوا” در برنامه درسی فرا گیران با آسیب شنوایی که در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 35 مقاله است که این تعداد براساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل محتوا به شیوه مقوله بندی برمبنای الگوی سنتزپژوهی روبرتس استفاده شد. جهت بررسی اعتبار یافته ها از کدگذاری مجدد یافته ها بر مبنای روش اسکات 2012 استفاده شد و ضریب توافق بین ارزشیابان 79 درصد محاسبه گردید.
یافته هاپس از بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها، مولفه ها و شاخص های الگوی برنامه درسی مبتنی بر بهزیستی در 6 بعد، 25 محور و 85 مقوله شامل اهداف کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسی کودکان کم شنوا و ناشنوا، اصول کابردی “فاوا”، روش ها، زمینه های کاربرد “فاوا”، ویژگی برنامه و چالش ها مورد سازماندهی قرار گرفت.
نتیجه گیریبراساس یافته ها می توان نتیجه گرفت جهت کاربرد “فاوا” برای فرا گیران با آسیب شنوایی توجه به ابعاد فردی، سازمانی و برنامه ای باید مورد توجه قرار گیرد.
کلیدواژگان: برنامه درسی، کودکان با آسیب شنوایی، مولفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات -
صفحات 46-57زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای تاثیر مثبت کودک بر خانواده در رابطه میان پذیرش روان شناختی و پذیرش کودک کم توان ذهنی بود.
روشاین پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمام مادران دارای کودک کم توان ذهنی سا کن شهر اصفهان در سال 1399 بودند که 200 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس، براساس نسبت تعداد نمونه به تعداد متغیرهای مستقل، انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامه تاثیر مثبت کودک بر خانواده بهر، مورفی و سامرز، 1992 ، مقیاس تحول زندگی LTS لی، هانگ و جو، 2014 و مقیاس پذیرش-عمل بوند، هایز و زیتل، 2011 بود. داده ها با تحلیل همبستگی و معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SMART_PLS3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد، پذیرش روان شناختی هم به صورت مستقیم و هم از طریق تاثیر مثبت کودک بر خانواده بر پذیرش کودک کم توان ذهنی اثر مثبت معنادار دارد (05 / P>0) ، همچنین تاثیر مثبت کودک بر خانواده با پذیرش کودک کم توان ذهنی رابطه مثبت معنا دار دارد .(05 / .P>0)
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش می توان گفت، مربیان مرا کز نگهداری از کودکان کم توان ذهنی با برگزاری جلساتی برای والدین به منظور افزایش پذیرش روان شناختی به پذیرش کودک کمک نمایند.
کلیدواژگان: پذیرش روان شناختی، پذیرش کودک کم توان ذهنی، تاثیر مثبت کودک بر خانواده -
صفحات 58-69زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر مقایسه تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار بود.
روشروش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای بود، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان بهنجار و با اختلال نافرمانی مقابله ای مقطع ابتدایی شهرستان مینودشت در سال تحصیلی 98 - 1397 بود. کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و کودکان بهنجار با روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران، پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان، سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و پرسشنامه پردازش اطلاعات اسکوونبرگ و اسکیلدر بود.
یافته هانتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین ارزیابی مجدد کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود و میانگین سرکوبی کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود. در سبک های تصمیم گیری اجتنابی، وابسته و آنی میانگین کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود و در سبک های شهودی و منطقی میانگین کودکان بهنجار بالاتر بود. میانگین مولفه های پردازش شناختی شامل خواندن انتقادی، بافت اولیه و ساختار کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود.
نتایجبنابراین می توان نتیجه گرفت که ماهیت اختلال کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای موجب می شود که آنها در تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی از همتایان بهنجار خود ضعیف تر عمل کنند.
کلیدواژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای، پردازش شناختی، تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری -
صفحات 70-82زمینه و هدف
یکی از مشکلات رایج کودکان با اختلال طیف اتیسم، پرخاشگری است؛ پرخاشگری در کودکان با اختلال طیف اتیسم، می تواند باعث بروز آسیب های جدی برای فرد و اطرافیانش شود؛ پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد.
روشپژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر 7 تا 12 سال مشغول به تحصیل در مدرسه کودکان با اختلال طیف اتیسم شهر رانیه در سال 2022 - 2023 میلادی بود که از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه در هر گروه 15 نفر (گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری شهیم 1385 ، بازی درمانی فلورتایم دیویس 2016 و قصه درمانی گری 2015 بودند؛ ابتدا پیش آزمون به صورت پرسشنامه والدین برای هر 3 گروه اجرا شد. سپس 2 گروه آزمایشی تحت مداخله یک گروه به صورت بازی درمانی و گروه دیگر به صورت قصه درمانی قرار گرفتند؛ با توجه به شرایط کودکان با اختلال طیف اتیسم مداخله به صورت فردی اجرا شد و پس از مداخله، پس آزمون بر روی هر 3 گروه اجرا شد. فرضیه پژوهش در نرم افزار Spss نسخه 27 با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد.
یافته هانتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که هر 2 مداخله بازی درمانی و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اتیسم تاثیر معنادار داشت (05 / p>0) اما فقط در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی در مولفه پرخاشگری رابطه ای، تفاوت معنادار مشاهده شد (05 / p>0). نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، سطح معنا داری در مولفه پرخاشگری رابطه ای کمتر از 05 / 0 بود که نشان می دهد تفاوت معنا داری در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر مقیاس پرخاشگری رابطه ای، وجود دارد (05 / p>0). در نمره کل پرخاشگری و سایر مولفه ها تفاوتی بین اثربخشی 2 گروه مشاهده نشد (05 / p<0). بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در مولفه پرخاشگری رابطه ای، با ضریب 287 / 0 مشاهده شد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر هر 2 مداخله ی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر کاهش پرخاشگری تاثیر دارند. لذا پیشنهاد می شود، بازی درمانی فلورتایم به عنوان راهبردی نوین و قصه درمانی به عنوان رویکردی مکمل به درمانگران کودکان با اختلال طیف اتیسم آموزش داده شود تا این درمانگران در مداخلات خود این راهبردها را به کارگیرند.
کلیدواژگان: اختلال طیف اتیسم، بازی درمانی فلورتایم، پرخاشگری، قصه درمانی
-
Pages 9-21Background and Aim
Leisure time for children and adolescents with intellectual disability has different dimensions and is of particular importance. Leisure time is a subset of adaptive behaviors and is defined as the time spent in favorite activities and recreations that are created by the individual or others and includes his personal preferences, options and interests. This research was conducted with the aim of investigating leisure time programs for people with mental disability, emphasizing the necessity of programs, the theoretical foundations of each program, classification of leisure and fun activities, prioritization of activities in line with the development of leisure time programs, and the applications of leisure time programs.
MethodThe method of the present research was descriptive and narrative review type. Articles and books available in reliable scientific databases such as Elsevier, PubMed, Springer, Science Direct and Google Scholar from 2002 to 2024 have been used to collect information.
ConclusionActive participation in leisure programs strengthens self-confidence, mental vitality and sensory-motor skills of children and adolescents with intellectual disability and reduces their challenging behaviors. In general, leisure time components include fun games, walking, gardening, participation in family events, participation in religious activities, participation in associations and clubs, participation in sports activities, academic training, and travel. There are many examples of fun activities for the leisure time of people with intellectual disability, which are usually divided into activities in organized groups, activities in informal groups, and informal individual activities. Children and adolescents with intellectual disability learn to make more rational decisions, think creatively and critically, and increase their sense of responsibility through the training of the leisure program.
Keywords: Applications, Intellectual Disability, Leisure Time, Theoretical Foundations -
Pages 22-30Background and purpose
Dyslexia, also known as reading disorder, is a type of learning disorder in which a person has difficulty reading despite normal intelligence. The purpose of this research was the effectiveness of education based on successful intelligence on academic resilience and academic vitality of male students with dyslexia in Birjand city.
MethodThe research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the research included all the male students of the sixth grade with dyslexia in Birjand city in the academic year of 2022-2023. Among the statistical population, 24 students with dyslexia were selected by available sampling and all of them were randomly selected in the form of two experimental groups (12 people) and control groups (12 people). The experimental group underwent successful intelligence training for 12 sessions of 60 minutes. The data collection tool included Samuels' academic resilience questionnaire (2004) and Hossein Chari and Dehghanizadeh's questionnaire (2013). In order to analyze the research findings, univariate and multivariate covariance analysis was used.
ResultsThe results of the analysis of the research findings showed that intelligence-based education is effective in strengthening academic resilience and academic vitality of students with dyslexia (p<0.01).
DiscussionAccording to the results of this research, it is suggested that education based on successful intelligence be used to improve and strengthen academic variables such as: academic resilience and academic vitality in students with learning disabilities.
Keywords: Academic Resilience, Academic Vitality, Dyslexia, Male Students, Successful Intelligence -
Pages 31-45Background and purpose
Information and communication technology plays an important role in advancing educational goals, this is important for hearing impaired students to advance educational goals, so the purpose of the current research is the indicators and components of the use of Information and communication technology in the program. A lesson for students with hearing impairment.
MethodThe approach of the current research is qualitative and its method is synthesis research. Research community 186 articles on the indicators and components of the use of Fava in the curriculum of students with hearing impairment have been presented in specialized and scientific databases. The sample of the research is 36 articles, which were selected based on thematic monitoring, theoretical data saturation, and purposefully. The research data were collected from the qualitative analysis of the studied documents. In order to analyze the data, content analysis was used in the method of categorization based on Roberts' synthesis research model. In order to check the validity of the findings, the recoding of the findings was used based on the Scott method (2012) and the agreement coefficient between the evaluators was calculated to be 79%.
FindingsAfter examining and analyzing the data, components and indicators of the curriculum model based on well-being in 6 dimensions, 25 axes and 85 categories, including the goals of using Information and Communication Technology in the curriculum of deaf and hard of hearing children, Functional principles of Information and Communication Technology, methods, fields of Information and Communication Technology application, features of the program and challenges were organized.
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that in order to use Fava for learners with hearing impairment, attention should be paid to individual, organizational and program dimensions.
Keywords: Curriculum, Hearing Impaired Children, Information, Communication Technology Components -
Pages 46-57Background and purpose
The present study was to investigate the role of positive influence of the child on the family in the relationship between psychological acceptance and acceptance of the mentally retarded child.
MethodThis research was descriptive-correlation and structural equation modeling. The statistical population of this research was all mothers with mentally retarded children living in Isfahan city in 2019, and 200 people were selected through convenience sampling based on number of samples to number of independent variables. The data gathered using Kansas inventory of parental perceptions (Behr, Murphy, and Summers, 1992), life transition scale (Lee, Hong, and Ju, 2012), and Acceptance and action Questionnaire-II (Bond, Hayes, and Zettel, 2011) and analyzed by correlation analysis and structural equations analysis using SMART_PLS3 software.
FindingsThe results of the research showed that psychological acceptance both directly and through the positive effect of the child on the family has a significant positive effect on the acceptance of mentally retarded children (P<0.05). Also, the positive effect of the child on the family has a significant positive relationship with the acceptance of the mentally retarded child (P<0.05).
ConclusionBased on the findings of the research, it can be said that educators of childcare centers for mentally retarded children should help children's acceptance by holding meetings for parents in order to increase psychological acceptance.
Keywords: Acceptance Of The Intellectual Disabled Children, Positive Impact Of Child On The Family, Psychological Acceptance -
Pages 58-69Objective
The aim of this study was to compare emotional regulation, decision-making styles and cognitive processing in children with oppositional defiant disorder and normal children.
MethodThe research method was descriptive causal-comparative. The statistical population included all normal students and children with oppositional defiant disorder in primary school in Minoodasht city in the academic year of 2018-19. Children with oppositional defiant disorder were selected using the cluster random sampling method and normal children with the available method. For data collecting, oppositional defiant disorder rating scale for children, the Grass & John's Emotion Regulation Questionnaire, Scott and Bruce's decision-making styles, and the Schoenberg and Skilder information processing questionnaire were used.
ResultsThe results of the multivariate analysis of variance showed that the average reappraisal of normal children was higher than that of children with oppositional defiant disorder, and the mean repression of children with oppositional defiant disorder was higher than that of normal children. In avoidant, dependent, and instantaneous decision-making styles, the mean of children with oppositional defiant disorder was higher than in normal children, and the average of normal children in intuitive and logical styles was higher. The mean components of cognitive processing, including critical reading, primary tissue, and the structure of normal children, were higher than those of children with oppositional defiant disorder.
ConclusionTherefore, it can be concluded that the nature of the disorder in children with oppositional defiant disorder causes them to be weaker in emotional regulation, decision-making styles, and cognitive processing than their normal peers.
Keywords: Cognitive Processing, Decision-Making Styles, Emotional Regulation, Oppositional Defiantdisorder -
Pages 70-82Background and purpose
one of the common problems of children with autism spectrum disorder is aggression; Aggression in children with autism spectrum disorder can cause serious harm to the person and those around him; The present study was conducted with the aim of comparing floor time play therapy and story therapy on the aggression of children with autism spectrum disorder.
MethodThe current research was a semi-experimental research with a pre-test-post-test design and control group. The statistical population included all students from 7 to 12 years of age studying in the school for children with autism spectrum disorder in Ranieh city in 2022-2023, from which 45 people were selected by purposive sampling and divided into two experimental groups and one control group (in each group 15 people) were randomly assigned. The tools used in the research were Shahim's aggression questionnaire (2015), Davis' floor time play therapy (2016) and Gary's story therapy (2015); First, the pre-test was administered in the form of a parent questionnaire for all three groups, then the two experimental groups were subjected to intervention (one group in the form of play therapy and the other group in the form of story therapy); According to the conditions of children with autism spectrum disorder, the intervention was implemented individually and after the intervention, the post-test was implemented on all three groups. The research hypothesis was analyzed in SPSS software version 27 using multivariate covariance analysis.
FindingsThe results of the covariance analysis test showed that both play therapy and story therapy interventions had a significant effect on the aggression of children with autism spectrum disorder (p<0.05), but only in the effectiveness of the two intervention methods of flower time play therapy and story therapy in the aggression component. A significant difference relationship was observed (p<0.05). The results of the analysis of covariance showed that the level of significance in the relational aggression component was less than 0.05, which indicated that there was a significant difference in the effectiveness of two methods of play therapy, floor time and story therapy, on the scale of relational aggression (p<0.05). There was no difference between the effectiveness of the two groups in the total score of aggression and other components (p<0.05). Examining the effect size showed that the biggest difference was observed in the relational aggression component with a coefficient of 0.287.
ConclusionAccording to the results of the present study, both floor time play therapy and story therapy interventions have an effect on reducing aggression. Therefore, it is suggested that Floor time play therapy as a new strategy and story therapy as a complementary approach should be taught to the therapists of children with autism spectrum disorder so that these therapists can use these strategies in their interventions.
Keywords: Aggression, Autism Spectrum Disorder, Floor Time Play Therapy, Story Therapy