فهرست مطالب
فصلنامه آموزش و توسعه منابع انسانی
پیاپی 41 (تابستان 1403)
- تاریخ انتشار: 1403/07/07
- تعداد عناوین: 7
-
-
صفحات 1-31
شکاف بین نظریه و عمل همیشه مورد مناقشه نظریه پردازان و کاروران بوده است. کاروران توسعه منابع انسانی از زمان شکل گیری این رشته در رابطه با مشکل تئوری های غیرعملی در زمینه سازمانی شکایت داشته و از سویی، محققان حوزه توسعه منابع انسانی نیز از عمل غیرتئوریک در این حوزه ابراز نگرانی کرده اند. از این رو، دانش عملی موضوع است که به منظور حل این مساله مورد بررسی صاحب نظران قرار گرفته است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی توسعه دانش عملی کاروران توسعه منابع انسانی انجام شد. برای انجام پژوهش از روش کیفی و برای جمع آوری اطلاعات از راهبرد مصاحبه استفاده گردید. میدان مطالعه، تمامی کاروران توسعه منابع انسانی در نظام اداری کشور بودند که با استفاده از روش نموه گیری هدفمند و راهبرد نظری با 24 نفر از آن ها مصاحبه نیمه ساخت یافته صورت گرفت. برای تحلیل اطلاعات از روش کدگذاری معنایی (باز و محوری) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که توسعه دانش عملی از یک الگوی چرخه ای تبعیت می کند که دارای شش گام اصلی است. این شش گام در دو محور صلی "دانستن" و "انجام دادن" قرار گرفتند. در محور دانستن سه گام دریافت، انطباق سازی و جستجو و در محور انجام دادن سه گام مشروعیت بخشی، بازآرایی و برگردان قرار دارد. توجه به این چرخه می تواند باعث توسعه فردی و سازمانی شده و سیستم اجتماعی علم و سیستم اجتماعی عمل را به هم نزدیک تر سازد و برونداد نهایی آن شکل گیری و توسعه دانش عملی برای کاربرد کاروران توسعه منابع انسانی در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمره است.
کلیدواژگان: توسعه، دانش عملی، کاروران، توسعه منابع انسانی -
صفحات 32-55
امروز استفاده از تکنولوژی در آموزش منجر به ایجاد روش های جدید آموزشی شده است. یکی از تکنولوژی هایی که نقش عمده ای در آموزش دارد داستان سرایی دیجیتال است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش شغلی مبتنی بر داستان سرایی دیجیتال بر انطباق پذیری شغلی و خودکارآمدی کارکنان انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها در زمره پژوهش های کمی قرار دارد. روش این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارکنان شرکت های خصوصی خدمات بار هوایی استان تهران در بر می گیرد که یکی از این شرکت ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و تعداد 30 نفر از کارکنان به صورت نمونه گیری داوطلبانه و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه انطباق پذیری شغلی ساویکاس (2012) و خودکارآمدی عمومی شرر (1986) دریافت و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که آموزش شغلی مبتنی بر داستان سرایی دیجیتال باعث رشد انطباق پذیری و خودکارآمدی عمومی کارکنان می شود. بر اساس نتایج یافته های این پژوهش می توان گفت داستان سرایی دیجیتال می تواند یک منبع و ابزار جدید آموزشی جهت بر طرف کردن نیازهای آموزشی سازمان ها مورد استفاده قرار گیرد.
کلیدواژگان: داستان سرایی دیجیتال، انطباق پذیری شغلی، خودکارآمدی عمومی، آموزش شغلی -
صفحات 56-75
هدف این پژوهش آینده پژوهی شایستگی های استراتژیک مدیران آموزش و توسعه منابع انسانی سازمان تامین اجتماعی بود. پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) و طرح آن از نوع اکتشافی متوالی بود. مشارکت کنندگان این پژوهش را صاحب نظران تشکیل می دادند. روش نمونه گیری انتخاب مشارکت کنندگان گلوله برفی بود و بر مبنای اشباع نظری 15 نفر انتخاب شد. برای گرآوری داده ها از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد و برای ممیزی آن از معیارهای لینکلن و گابا (1985) که شامل اعتبار، انتقال، قابلیت اعتماد و تاییدپذیری استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری، برای غربال گری شاخص ها از روش دلفی فازی و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار میک مک استفاده شد. با تحلیل مصاحبه ها 67 شایستگی اولیه و در ادامه 36 شایستگی ثانویه شناسایی شد که با انجام غربال گری از طریق دلفی فازی 14 مورد از آن ها تایید شد. همچنین مشخص گردید از بین شایستگی های 14گانه کلیدی ترین و راهبردی ترین شایستگی، شایستگی های آگاهی موقعیتی، همتاپروری، رهبری دیجیتال، یگانگی تلاش و توحید مساعی است. در نتیجه لازم است وضعیت آن ها در طراحی برنامه ها و اقدام های توسعه منابع انسانی تامین اجتماعی با محوریت مدیران آموزش و توسعه منابع انسانی سازمان در آینده به طور ویژه لحاظ گردد و همواره اقدامات استراتژیک برای تعالی و شکوفایی آن ها مدنظر قرار گیرد.
کلیدواژگان: آینده پژوهی، برنامه ریزی راهبردی، عدم قطعیت، شایستگی های استراتژیک. -
صفحات 76-119
رشد سازمان ها و ماندن شان در محیط رقابتی -به خصوص در عصر اقتصاد دانشی-، به توانایی آن ها در پرورش کارکنان متفکر نقاد، بستگی دارد. افرادی که بتوانند بین دانش و تجارت ارتباط برقرار کنند، موقعیت های مسئله آمیز و چالش زا را درک کرده و برای مواجهه عملی با آن ها، آماده باشند. ایجاد این آمادگی در کارکنان، نیازمند اتخاذ روش های نوآورانه است. فناوری های پیشرفته یادگیری از جمله بازی های جدی، مسیرهای نوینی را برای پرورش شایستگی های تفکر انتقادی گشوده اند. برخی بازی های جدی تولید و منتشر شده اند که به طور خاص تفکر انتقادی را پرورش می دهند. با مطالعه و بهینه کاوی این بازی ها به عنوان یک ابزار سیستماتیک می توان موفقیت آن ها در دستیابی به این هدف را ارزیابی کرد. برهمین اساس، پژوهش حاضر با هدف مطالعه و بهینه کاوی بازی های جدی تفکر انتقادی بر اساس مدل تفکر انتقادی پیتر فاسیونه شامل 6 مولفه تفسیر، تحلیل، ارزیابی، استنباط، توضیح و خودتنظیمی، انجام شد. بر اساس نتایج، مولفه های تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استنباط در همه بازی های بررسی شده، فعالانه محقق می شوند. اما مولفه های «توضیح» و «خودتنظیمی» در بسیاری از بازی ها، کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. این بدان معنا است که هیچ کدام از بازی های جدی بررسی شده توسط این تحقیق، توانایی ارتقای تفکر انتقادی کاربران خود را به صورت کامل و موثر ندارند چون توجه آن ها به اجزا و فرایند تفکر انتقادی، ناقص بوده است. این کاستی را می توان ناشی از کم توجهی به مدل ها و نظریه های تفکر انتقادی و عدم دخالت متخصصان این حوزه در فرایند طراحی و توسعه بازی دانست. یافته های تحقیق حاضر با استفاده از الگوی تامل بنیادین اویلین و کورتگن، به بحث و بررسی گذاشته شده اند.
کلیدواژگان: تفکر انتقادی، بازی جدی، بهینه کاوی، آموزش و بهسازی منابع انسانی -
صفحات 120-154
مطالعات نشان می دهند که 70 تا 90 درصد یادگیری در محیط کار غیر رسمی است. از سوی دیگر، یادگیری غیر رسمی ممکن است به دلیل ماهیت بدون ساختار و محدودیت های آن اثربخش نباشد. استفاده از مدل های یادگیری تکلیف محور که بر یادگیری بر اساس مسائل و تکالیف واقعی تمرکز دارند، می تواند در این زمینه مفید باشد. این مطالعه به منظور ایجاد یک چارچوب مفهومی برای طراحی یادگیری غیر رسمی محیط کار (IWL<!- [if !supportFootnotes]->[1]<!-[endif]->) مبتنی بر یادگیری تکلیف محور (TCL<!- [if !supportFootnotes]->[2]<!-[endif]->) انجام شد. بدین منظور دو مطالعه مقدماتی با استفاده از روش فرا ترکیب کیفی انجام و از نتایج آنها استفاده شد. این دو مطالعه برای شناسایی مهم ترین مولفه های یادگیری تکلیف محور و یادگیری غیر رسمی محیط کار انجام شد. در هر دو مطالعه، ما از رویکرد فرا ترکیب توصیه شده توسط ساندلوسکی و باروسو<!- [if !supportFootnotes]->[3]<!-[endif]-> (2006) استفاده کردیم. یافته ها نشان داد که اشتراکات فراوان چارچوب های مفهومی یادگیری تکلیف محور و یادگیری غیر رسمی محیط کار، امکان توسعه یک چارچوب مفهومی مشترک را فراهم می کند. چارچوب مفهومی حاصل (TC-IWL) شامل پنج مولفه اصلی و 15 مولفه فرعی است: محرک یادگیری (اصالت محرک، محر ک های زمینه ای، محرک شایستگی محور، تنوع و توالی محرک)، کنش در محیط کار (درک تجربه جدید، سازگاری زمینه، تمرین تکمیلی)، حمایت و راهنمایی (مربیگری همتا، بازخورد چند منبعی، داربست مرتبه دوم، نمایش و واضح سازی)، خودراهبری (خود داربست سازی و خود ارزیابی)، و تامل بر کنش.
کلیدواژگان: یادگیری غیر رسمی محیط کار، یادگیری تکلیف محور، چارچوب مفهومی، TC-IWL -
صفحات 155-173
با توجه به تغییرات فزاینده و محیط رقابتی، سازمان ها باید به طور فعال بر روی آموزش و توسعه کارکنان با هدف اصلی دستیابی به افزایش بهره وری، سودآوری، مزیت رقابتی و رشد پایدار سرمایه گذاری کنند. هدف اصلی این پژوهش طراحی الگوی جامع آموزش و توسعه منابع انسانی برای بانک سینا بوده است. روش تحقیق پژوهش از نوع کیفی و تحلیل مضمون می باشد. برای گردآوری داده ها از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. داده های مورد نیاز در روش کتابخانه ای با جستجو درسایت ها و پایگاه های تحقیقاتی مختلف، مطالعه اسناد و منابع علمی و در بخش میدانی، از مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان، مدیران و کارشناسان آموزش به دست آمد. جامعه آماری شامل مدیران، اساتید، متخصصان و برنامه ریزان حوزه آموزش وکارشناسان منابع انسانی بود که با استفاده از اصل اشباع نظری و روش نمونه گیری هدفمند تعداد 10 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل مضمون، تعداد 186 گزاره استخراج و کدگذاری گردید و مضامین در سه دسته مقوله اصلی، مقوله فرعی و زیر مقوله فرعی طبقه بندی شدند. براساس نتایج حاصل از پژوهش، الگوی آموزش و توسعه منابع انسانی بانک سینا طراحی گردید که شامل سه مقوله اصلی درونداد، فرآیند و برونداد است. مقوله اصلی درونداد به سه مقوله فرعی مدیران عالی حامی آموزش، تدوین استراتژی و جایگاه فرهنگ یادگیری و توسعه تقسیم شد. مقوله اصلی فرآیند نیز به سه مقوله فرعی شناسایی نیازها، برنامه ریزی آموزش و اجرای آموزش و مقوله اصلی برونداد به دو مقوله فرعی ارزیابی و نتایج طبقه بندی گردید.
کلیدواژگان: الگوی جامع آموزش، توسعه منابع انسانی، نظام آموزش بانک، آموزش و بهسازی، بانک سینا -
صفحات 174-199
این پژوهش با هدف شناسایی و سطح بندی عوامل موثر بر فرایند آموزش مبتنی بر رویکرد کارآفرینانه در صنعت خودرو سازی ایران انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از منظر گردآوری اطلاعات، آمیخته-اکتشافی است. این پژوهش دارای یک بخش کیفی برای شناسایی و سطح بندی عوامل موثر در فرایند آموزش مبتنی بر رویکرد کارآفرینانه و یک بخش کمی برای تعیین تاثیرات متغیرها و سطح بندی آنها است. روش نمونه گیری در هر دو بخش کمی و کیفی، به صورت هدفمند و با استفاده از روش گلوله برفی انجام شده است. در بخش کیفی، ابتدا از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمانی شامل خبرگان صنعتی مانند متولیان آموزش (سرپرستان و روسای آموزش) برای شناسایی عوامل اثرگذار استفاده شده است. در بخش تحلیل کمی نیز برای تعیین میزان تاثیرگذاری متغیرها از روش دیمتل و در مرحله بعد، جهت تعیین سطوح عوامل از مدل سازی ساختاری- تفسیری استفاده شده است. به این منظور پرسش نامه دیمتل در اختیار 10 نفر از خبرگان قرار گرفت و با استفاده از مدل سازی دیمتل، میزان تاثیر عوامل محاسبه شد. نتایج تحقیق، 15 عامل مهم را در فرایند آموزش مبتنی بر رویکرد کارآفرینانه نشان داد، و مجموع این عوامل در نه سطح طبقه بندی شدند.
کلیدواژگان: آموزش، کارآفرینی، آموزش کارآفرینانه، خودروسازی، تحلیل دیمتل، مدل سازی ساختاری- تفسیری.
-
Pages 1-31
The gap between theory and practice has always been a subject of debate among theorists and practitioners. Practitioners frequently critique the limited applicability of theory in real-world organizational settings, while researchers express concern over the perceived lack of theoretical grounding in Human Resource Development (HRD) practice. In response to this critical issue, actionable knowledge development has emerged as a key area of investigation. The present study aims to address this gap by proposing a model for the development of actionable knowledge among HRD practitioners. Employing a qualitative research approach, the research data were collected through semi-structured interviews with a sample of 24 HRD practitioners from Iran’s administrative system. To this end, thematic coding strategies (open and axial) were used to analyze the interview data. The findings revealed a cyclical model of actionable knowledge development, characterized by six key stages. These stages revolve around two axes: "knowing" and "doing." The "knowing" axis encompasses three stages: Receiving, adapting, and searching for knowledge. The "doing" axis, conversely, comprises three stages: Legitimizing, reconfiguring, and rendering knowledge into practice. By fostering attention to this cyclical model, individual and organizational development can be facilitated. Furthermore, this model has the potential to bridge the gap between the social system of science and the social system of practice, ultimately promoting the formation and application of practical knowledge for HRD practitioners to effectively address everyday challenges.
Keywords: Development, Actionable Knowledge, Practitioners, Human Resource Development -
Pages 32-55
Today, the use of technology in education has led to the creation of new educational methods. Digital storytelling is one of the technologies that play a major role in education. This study was conducted to investigate the effectiveness of job training through digital storytelling on the job adaptability and self-efficacy of employees. This research was quantitative in terms of objectives and data collection method. This quasi-experimental study has a pre-test/post-test design and a control group. The statistical population included all employees of private air cargo service companies in Tehran province, and among this population, one company was selected by convenience sampling, and 60 employees were randomly assigned to experimental and control groups by voluntary sampling. Data were collected using Savickas’ career adaptability and Sherer’s general self-efficacy questionnaires and were analyzed in SPSS software at both descriptive and inferential levels. The findings showed that job training through digital storytelling can increase the adaptability and general self-efficacy of employees. Accordingly, digital storytelling might be used as a new educational resource and tool to meet the educational needs of organizations.
Keywords: Digital Storytelling, Job Adaptability, General Self-Efficacy, Job Training, Organization -
Pages 56-75
The present research is a futures study on the strategic competencies of human resources training and development managers at the Social Security Organization (SSO) of Iran. The research has a mixed type methodology (qualitative-quantitative) and a sequential exploratory design. The participants included experts from the SSO. Snowball sampling was used to select the participants until reaching theoretical saturation, and a total of 15 individuals were recruited to the study. Interviews and questionnaires were used to collect data, and Lincoln and Guba's (1985) criteria were used to ensure their trustworthiness, including credibility, transferability, confirmability and dependability. Coding strategy was used to analyze the data obtained from the interviews, and the fuzzy Delphi technique was adopted to screen for the indicators. Also, a structural analysis was performed in MicMac software to analyze the future of the study subject. The analysis of the interviews led to the identification of 67 primary and 36 secondary competencies, and 14 of them were confirmed by screening through fuzzy Delphi. Among the 14 competencies, the most strategic key competencies were determined as situational awareness, peer education, digital leadership, unity of effort, and unification of efforts. As a result, it is necessary to examine these competencies in the design of human resource development programs and measures for the SSO, focusing on future human resource training and development managers within the organization, and to always consider these strategic steps for their excellence and prosperity.
Keywords: Futures Study, Strategic Planning, Uncertainty, Strategic Competencies -
Pages 76-119
The growth and sustainability of organizations in competitive environments depend on their ability to cultivate employees with critical thinking; that is, individuals who can bridge the gap between knowledge and commerce, comprehend challenging situations, and are prepared to confront them practically. Fostering this readiness in employees necessitates the adoption of innovative methods. Advanced learning technologies, such as serious games, have opened up new avenues for developing critical thinking competencies. Some serious games have been designed specifically to cultivate critical thinking. By studying and benchmarking these games as a systematic tool, their success in achieving this aim can be evaluated.This research was conducted with the objective of studying and benchmarking serious games in the context of critical thinking based on Facione's Critical Thinking (CT) model, which comprises six components: Interpretation, analysis, evaluation, inference, explanation, and self-regulation. According to the findings, the components including interpretation, analysis, evaluation, and inference are actively addressed in all the games examined. Meanwhile, the explanation and self-regulation components have received less attention in many of the games. This observation suggests that none of the serious games investigated in this study fully and effectively enhance CT, as their attention to the elements and processes of critical thinking has been incomplete. This shortcoming may be attributed to the neglect of critical thinking models and theories, as well as the lack of involvement of subject-matter experts in the game design and development process. The research findings have been discussed and analyzed using Evelin and Korthagen’s Core Reflection Model.
Keywords: Critical Thinking, Serious Games, Benchmarking, Training, Development Of Human Resources -
Pages 120-154
The research literature indicates that 70 to 90 percent of workplace learning takes place in an informal manner. Meanwhile, informal learning may not be effective due to its unstructured nature and limitations. Using task-centered learning models that focus on learning based on real-world problems and tasks could be beneficial in this area. This study was conducted to propose a conceptual framework for designing informal workplace learning based on task-centered learning. For this purpose, two preliminary studies were conducted using the qualitative meta-synthesis method. These studies were conducted to identify the most significant components of task-centered learning and informal workplace learning. Both studies employed the meta-synthesis approach recommended by Sandelowski and Barroso (2006). The findings revealed that many commonalities of the conceptual frameworks of task-centered learning and informal workplace learning provide the possibility of developing a common conceptual framework. The resulting conceptual frameworks (TC-IWL) include five main components and 15 sub-components: Learning stimulus (stimulus authenticity, contextual stimulus, competency-oriented stimulus, stimulus sequence and stimulus variety), workplace action (understanding the new experience, context consistency, and additional practice), support and guidance (peer coaching, multi-source feedback, second-order scaffolding, demonstration, and clarifying), self-direction (self-scaffolding and self-evaluation), and reflection on action.
Keywords: Informal Workplace Learning, Task-Centered Learning, Conceptual Framework, TC-IWL -
Pages 155-173
Organizations must proactively invest in employee training and development to navigate the ever-evolving landscape and remain competitive. The primary objectives of such initiatives include boosting productivity and profitability, gaining a competitive edge, and ensuring sustainable growth. Accordingly, this study aimed to develop a comprehensive model for training and developing human resources in Sina Bank. A qualitative research approach based on thematic analysis was therefore adopted. Data collection involved both bibliographic research and fieldwork. The bibliographic research involved searches across diverse research platforms and databases, along with an examination of scholarly documents and sources. The fieldwork included semi-structured interviews with experts, administrators, and education professionals. The study's statistical population consisted of administrators, professors, specialists, and planners within the education and human resources domains. The participants were selected through purposive sampling method and continued until theoretical saturation of data. The theme analysis approach was utilized, resulting in the extraction and coding of 186 statements, which were subsequently organized into three overarching categories: The main category, sub-category, and sub-sub-category. The research outcomes culminated in the design of Sina Bank's human resources training and development model, comprising three primary categories: Input, process, and output. The input category consisted of three sub-categories: Top managers' support for education, formulation of strategies, and the fostering of a learning and development culture. The process category was divided into three sub-categories: Needs identification, education planning, and education implementation. Finally, the output category encompassed two sub-categories: Evaluation and results.
Keywords: Comprehensive Model Of Training, Human Resources Development, Bank Training System, Training, Improvement, Sina Bank -
Pages 174-199
This research was conducted with the aim of identifying and leveling the factors affecting the educational process based on the entrepreneurial approach in Iran's automotive industry. This was an applied study in terms of purpose and mixed-exploratory in terms of data collection. The study consisted of a qualitative phase to identify and level the influential factors of the educational process based on the entrepreneurial approach, and also a quantitative phase to determine the effects of the variables and their leveling. Sampling was purposive in both quantitative and qualitative phases using the snowball method. In the qualitative part, first, a semi-structured interview was conducted with 20 academic and organizational experts, including industrial experts such as education custodians (supervisors and heads of education), with the aim of identifying the influential factors. In the quantitative analysis section, the DEMATEL method was applied to determine the influence of the variables, and in the next step, structural-interpretive modeling was used to determine the levels of the factors. The DEMATEL questionnaire was distributed among ten experts, and the effect of the factors was extracted using DEMATEL modeling. The research results yielded 15 key factors in the educational process based on the entrepreneurial approach, which were classified into nine levels.
Keywords: Education, Entrepreneurship, Entrepreneurial Education, Automotive, DEMATEL Analysis, Structural-Interpretive Modeling