فهرست مطالب

نشریه توسعه آبزی پروری
سال هجدهم شماره 1 (بهار 1403)

  • تاریخ انتشار: 1402/12/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • بابک تیزکار*، سهیل علی نژاد، افشار ذوقی شلمانی، محمود حافظیه صفحات 1-13

    در این تحقیق اثرات متقابل بستر زیستی و میزان پروتئین جیره بر میزان رشد و زادآوری کرم سفید بررسی شد. دو بستر هوموسی و خاک ترکیبی(70 درصد هوموس و 30 درصد پیت ماس) و سه جیره غذایی با میزان 20، 25 و 30 درصد پروتئین در قالب 6 تیمار و 3 تکرار از هر یک در نظر گرفته شد. 18 عدد جعبه پلاستیکی با ابعاد 15×20×30 سانتی متر  با خاک های  مورد اشاره تا ارتفاع 8 سانتی متر پر شدند. پس از آماده سازی بستر و جیره های تعیین شده، در هر تکرار 10 گرم کرم به عنوان ذخیره اولیه رهاسازی شد.کرم ها به مدت 3 ماه با جیره های آزمایشی و بر اساس 10 درصد وزن زنده تغذیه شدند. طی آزمایش میانگین وزنی کرم ها در تمامی تکرارها یک بار اندازه گیری شد. در پایان تعداد لارو، تعداد کرم های دارای حلقه زایشی، نرخ افزایش مولدین، تعداد لارو به ازای هر مولد، وزن انفرادی مولدین (میلی گرم)، وزن زنده نهایی (گرم)، تعداد مولدین نهایی و قیمت تمام شده غذا برای هر کیلوگرم کرم محاسبه شد. نتایج نشان داد در برخی از پارامترهای رشد و زادآوری، بین بسترها و جیره های غذایی مختلف اثرات متقابلی وجود دارد، به نحوی که در میزان وزن زنده نهایی، نرخ افزایش مولدین، تعداد مولدین نهایی، ضریب ویژه تعداد و هزینه تمام شده غذا، اثرات متقابل معنی داری دیده شد (p< 0.05). مولدین دارای حلقه زایشی با افزایش میزان پروتئین جیره روند افزایشی از خود نشان دادند (p< 0.05). کرم ها در بستر ترکیبی عملکرد رشد بهتری نسبت به بستر هوموسی داشتند، به نحوی که تعداد لارو، تعداد مولدین دارای حلقه های زایشی، وزن نهایی لارو و ضریب رشد وزنی کرم ها در این نوع بستر  به طور معنی داری بیشتر از بستر هوموسی بود (p< 0.05). در این تحقیق اثرات متقابل بستر زیستی و میزان پروتئین جیره بر میزان رشد و زادآوری کرم سفید بررسی شد. دو بستر هوموسی و خاک ترکیبی(70 درصد هوموس و 30 درصد پیت ماس) و سه جیره غذایی با میزان 20، 25 و 30 درصد پروتئین در قالب 6 تیمار و 3 تکرار از هر یک در نظر گرفته شد. 18 عدد جعبه پلاستیکی با ابعاد 15×20×30 سانتی متر  با خاک های  مورد اشاره تا ارتفاع 8 سانتی متر پر شدند. پس از آماده سازی بستر و جیره های تعیین شده، در هر تکرار 10 گرم کرم به عنوان ذخیره اولیه رهاسازی شد.کرم ها به مدت 3 ماه با جیره های آزمایشی و بر اساس 10 درصد وزن زنده تغذیه شدند. طی آزمایش میانگین وزنی کرم ها در تمامی تکرارها یک بار اندازه گیری شد. در پایان تعداد لارو، تعداد کرم های دارای حلقه زایشی، نرخ افزایش مولدین، تعداد لارو به ازای هر مولد، وزن انفرادی مولدین (میلی گرم)، وزن زنده نهایی (گرم)، تعداد مولدین نهایی و قیمت تمام شده غذا برای هر کیلوگرم کرم محاسبه شد. نتایج نشان داد در برخی از پارامترهای رشد و زادآوری، بین بسترها و جیره های غذایی مختلف اثرات متقابلی وجود دارد، به نحوی که در میزان وزن زنده نهایی، نرخ افزایش مولدین، تعداد مولدین نهایی، ضریب ویژه تعداد و هزینه تمام شده غذا، اثرات متقابل معنی داری دیده شد (p< 0.05). مولدین دارای حلقه زایشی با افزایش میزان پروتئین جیره روند افزایشی از خود نشان دادند (p< 0.05). کرم ها در بستر ترکیبی عملکرد رشد بهتری نسبت به بستر هوموسی داشتند، به نحوی که تعداد لارو، تعداد مولدین دارای حلقه های زایشی، وزن نهایی لارو و ضریب رشد وزنی کرم ها در این نوع بستر  به طور معنی داری بیشتر از بستر هوموسی بود (p< 0.05).

    کلیدواژگان: کرم سفید، بستر رشد، پروتئین جیره، غذای زنده، ماهی زینتی
  • یاسمن شیبانی، طاهره ناجی*، همایون حسین زاده صحافی صفحات 14-28

    این پژوهش، با هدف بررسی تاثیر آلپرازولام بر استروئیدهای جنسی، تکوین بافت تخمدان و فراساختار اووسیت ماهی گورامی سه خال (Trichogaster trichopterus)، پس از القای بروموکریپتین، انجام شد. تعداد 90 قطعه ماهی گورامی سه خال ماده بالغ تهیه و به شش گروه 15 تایی شامل گروه شاهد دست نخورده، شاهد حلال، شاهد بروموکریپتین و سه گروه تیماری دریافت کننده بروموکریپتین با دوز 1 میلی گرم بر کیلوگرم و آلپرازولام با سه دوز 1، 2 و 4 میلی گرم بر کیلوگرم، تقسیم شد. داروها بصورت عضلانی تزریق شد به این ترتیب که گروه های شاهد و تیماری در یک روز بروموکریپتین دریافت کردند و در روز بعد، گروه های تیماری، دوزهای مختلف آلپرازولام را گرفتند. پس از اتمام تزریقات، ماهی ها بدون درد و رنج، کشته و تشریح شدند. تخمدان ماهیان به منظور بررسی با میکروسکوپ نوری و الکترونی جدا شد. از مایع بافتی جهت اندازه گیری هورمون های استروئیدی به وسیله کیت الایزا، استفاده شد. در گروه شاهد بروموکریپتین، هورمون های استروئیدی، افت شدیدی داشتند و اووسیت ها در مرحله پیش هستکی بودند. در گروه تیماری با بروموکریپتین و آلپرازولام با دوز 4 میلی گرم بر کیلوگرم، سطح 17بتا-استرادیول و تستوسترون، بالاتر از تمامی گروه های کنترل و تیماری بود (01/0>p) و اووسیت ها در فاز ویتلوژنی قرار داشتند. می توان نتیجه گرفت که بروموکریپتین سبب انسداد محور HPG و آلپرازولام موجب تحریک مجدد این محور، رسیدگی اووسیت و ترشح استروئیدهای جنسی تخمدان شد.

    کلیدواژگان: آلپرازولام، ماهی گورامی سه خال، تخمدان، بروموکریپتین
  • روح الله شیخ ویسی، سید علی اکبر هدایتی*، محمد مازندرانی، علی جافر نوده، طاهره باقری صفحات 29-41

    استفاده از مکمل های غذایی در بالا بردن ایمنی مصرف کنندگان آبزیان نقش اساسی دارد. از طرفی وجود نانوذرات بر وضعیت فیزیولوژیک ماهیان اثر گذار بوده و باعث کاهش عملکرد ایمنی ماهیان می شود. از این رو، احتمالا استفاده از محرک های ایمنی نظیر ملاس بسیار ضروری به نظر می رسد. تحقیق حاضر جهت ارزیابی شاخص های خون شناسی ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) تغذیه شده با ملاس در مواجهه با نانوذرات تیتانیوم صورت گرفت. بر این اساس تعداد250 قطعه بچه ماهی کپور معمولی با میانگین وزنی 62/0±20 گرم در چهار تیمار شامل، جیره فاقد ملاس (تیمار 1)، جیره حاوی 5/0 درصد ملاس (تیمار 2)، جیره حاوی 1 درصد ملاس (تیمار3) و جیره حاوی 2 درصد ملاس (تیمار 4) تقسیم و به مدت 42 روز مورد تغذیه قرار گرفتند. در پایان دوره تغذیه به هرکدام از تیمارها 50 درصد غلظت کشنده نانو تیتانیوم به مدت چهارده روز اضافه شد. نمونه برداری از خون جهت سنجش شاخص های خونی در پایان دوره آزمایش انجام شد. طبق نتایج تحقیق حاضر با افزایش میزان ملاس درجیره غذایی تعداد گلبول های سفید افزایش معنی داری یافت و هم چنین در تیمار های ملاس که در مواجهه با نانو تیتانیوم قرار داشتند، هم افزایش معنی دار را نشان داد هم چنین تعداد گلبول های قرمز، هماتوکریت و هموگلوبین در تیمارهای تغذیه شده با ملاس افزایش پیدا کرد و با افزایش غلظت ملاس در جیره این روند افزایشی بوده و با گروه شاهد اختلاف معنی دار داشت (05/0p<). نتیجه گیری کلی این پژوهش نشان داد که میزان مونوسیت خون در تیمارهای ترکیب نانو تیتانیوم و ملاس، کاهش یافت. یعنی ملاس در ترکیب با نانو تیتانیوم توانسته تغییرات ناخواسته را بهبود بخشد. هم چنین، تعداد لنفوسیت خون در تیمارهای ترکیب نانو تیتانیوم و ملاس افزایش یافت؛ یعنی ملاس در ترکیب با نانو تیتانیوم توانسته اثر کاهشی نانو تیتانیوم را بهبود بخشد.

    کلیدواژگان: بهبود مقاومت، آبزی، نانو ذرات فلزی، ملاس، خون شناسی
  • جواد دقیق روحی*، محمد صیاد بورانی، عبدالرضا آبکار، محدثه احمدنژاد، منیره فئید، عادل حسین جانی صفحات 42-52

    به منظور ارزیابی قابلیت پرورش ماهی کپور معمولی  (Cyprinus carpio)در قفس های مستقر در دریای کاسپین، تعداد 700 عدد ماهی کپور معمولی با وزن متوسط gr10±50 به دو دستگاه قفس شناور (با توجه به حجم هر قفس حدود 350 ماهی) مستقر در محدوده منطقه آزاد بندر انزلی منتقل شد. تغذیه ماهیان بصورت روزانه و براساس زیتوده ماهیان معرفی شده در دو نوبت با استفاده از غذای پلت اکسترود انجام گرفت. پس از گذشت 2 ماه از معرفی بچه ماهیان، تلفات ماهیان بصورت روزانه 3-2 عدد آغاز شد. زیست سنجی انجام شده نشان داد که ماهیان معرفی شده به قفس ها در این مدت تنها به میانگین وزنی  gr07/12± 64/85 رسیدند و از رشد مطلوبی برخوردار نبودند. به منظور تشخیص دلایل عدم رشد مناسب و تلفات تدریجی ماهیان، نمونه برداری جهت بررسی عوامل بیماری زای باکتریائی و وضعیت آسیب شناسی بافت آبشش ها انجام گردید. از اندامهای داخلی شامل کبد و طحال، باکتری Aeromonas hydrophila و از آبشش ماهیان مورد بررسی باکتری Pseudomonas sp. جداسازی شد. در بررسی آسیب شناسی بافت آبشش، آثار هیستوپاتولوژیک گسترده ای نظیر خونریزی، هایپرپلازی اپیتلیوم تیغه های ثانویه، پیچ خوردگی و بهم چسبیدگی تیغه های ثانویه، تخریب دستگاه پیلار و سلولهای کلراید آبشش و... مشاهده گردید. احتمالا" برخی از این آسیب ها نتیجه ابتلاء به باکتری های جدا شده از این ماهیان و برخی دیگر نتیجه شرایط محیطی و بویژه شوری نسبتا"  بالای آب دریا است. در پایان چهار ماه دوره پرورش، میزان بازماندگی ماهیان حدود 30 درصد و میانگین وزن نهائی شانgr 150±350 بود. در مجموع ویژگی های زیستی کپور معمولی نشان داد اگر چه این ماهی تا حدی قادر به تحمل شوری است و در مواقعی در ترکیب صید دریا نیز مشاهده می شود، اما در واقع یک ماهی آب شیرین است که نگهداری طولانی مدت و پرورش آن در قفس های شناور دریای کاسپین با شوری متغیر 13-7 در هزار، غیر اصولی و غیر اقتصادی بوده و قابل توصیه نیست.

    کلیدواژگان: کپور معمولی، پرورش ماهی در قفس، دریای کاسپین، آسیب شناسی
  • سید محمدوحید فارابی*، مریم قیاسی صفحات 53-71

    توسعه آبزی پروری با افزایش جمعیت و به منظور تامین امنیت غذایی اجتناب ناپذیر است. از طرفی به دلیل محدودیت آب شیرین، توسعه آبزی پروری در دریا گسترش می یابد. در دهه اخیر پرورش قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) در قفس های دریای خزر با هدف تشکیل زنجیره تولید  با مزارع استخری به منظور تولید ماهیان بزرگ پیکر برای صادرات انجام شد. هدف از این تحقیق بررسی اقتصادی  تولید قزل آلای رنگین کمان بزرگ پیکر (> 1/5 کیلوگرم)  در قفس دریایی به روش تجزیه و تحلیل هزینه- فایده (CBA: Cost-Benefit Analysis) بود. این تحقیق در 4 مزرعه دریایی در جنوب دریای خزر انجام شد. ماهیان با وزن اولیه 500 گرم به قفس شناور (حجم 2500 متر مکعب) معرفی شدند و در 90 روز دوره پرورش به وزن 71±1517 گرم  تا 178±1799 گرم رسیدند. کلیه هزینه های تولید (هزینه های متغیر و ثابت) و سود حاصل از فروش ماهی محاسبه شد. به منظور ارزیابی اقتصادی، هر مزرعه دریایی با چهار قفس شناور و میزان تولید 5 ، 10، 15، 20 و 30  تن ماهی برای هر قفس در نظر  گرفته شد. نتایج نشان داد که حداقل حاشیه سود منطقی برای یک مزرعه با تولید 80 و 120 تن ماهی و احتساب وام با بهره بانکی 23 درصد و دوره استهلاک تجهیزات 10 ساله، به ترتیب دارای 30 و 70 درصد سود خالص است. از طرفی پرورش قزل آلای رنگین کمان در قفس های شناور با حجم 2500 متر مکعب و تولید کمتر از 20 تن (کمتر از 8 کیلوگرم در متر مکعب) برای هر قفس در مزارع دریایی منطقه جنوب دریای خزر توصیه نمی گردد.

    کلیدواژگان: پرورش ماهی در قفس، دریای خزر، قزل آلای رنگین کمان، بزرگ پیکر، اقتصاد
  • سیده ساجده موسوی، سید محمدجلیل ذریه زهرا*، محمد عزیززاده صفحات 72-91

    صنعت آبزی پروری ایران طی دو دهه اخیر از رشد قابل توجهی برخوردار بوده  که در این میان قزل آلا رنگین کمان به عنوان مهم ترین گونه پرورشی سردآبی از اهمیت ویژه و سرعت تولید رشد بالایی برخوردار است. البته این افزایش سریع تولید، مشکلات و مخاطراتی را برای این فعالیت ایجاد کرده که برای رفع آن ها نیاز به مدیریت بهتر و اصولی می باشد. از جمله فاکتورهای مدیریتی که به آن بی توجهی می شود بحث حمل ونقل ماهیان و تخم چشم زده می باشد. فعالیت های مربوط به حمل ونقل ماهی، از قبیل جابه جایی، حبس کردن و قرارگرفتن در معرض کیفیت مطلوب آب، امکان ایجاد تغییرات فیزیولوژیکی در ماهی را به دلیل افزایش استرس دارند. علاوه بر این، درک شرایط نابجای محیطی و چگونگی تاثیر آنها بر ماهی ها اغلب منجر به ایجاد پروتکل های جدید می شود که استرس و خطر احتمال انتقال بیماری را کاهش می دهند. از جمله اصول حمل ونقل ماهیان که در این مطالعه موردبحث قرار گرفته است می توان به تنظیم فشار اسمزی، اکسیژن محلول، مواد جامد معلق و آمونیاک، دمای مخزن حمل ونقل و حفظ آن، دی اکسیدکربن، صید فیزیکی و داروهای بیهوشی اشاره کرد. مراحل انتقال اصولی تخم چشم زده نیز به طور جداگانه بررسی شده است. باتوجه به اهمیت قرنطینه و نقش اساسی آن در پیشگیری از شیوع بیماری های عفونی گوناگون در کشور، به بررسی الزامات اساسی و سطوح اجرایی آن نیز پرداخته شده است.

    کلیدواژگان: امنیت زیستی، مولدین قزل آلای رنگین کمان، بچه ماهی، ویروس، مرکز تکثیر
  • شبنم نژادمقدم*، محمدرضا ایمانپور، ولی الله جعفری، رقیه صفری صفحات 92-103

    با توجه به اثرات محر ک های ایمنی گیاهی بر واکنش ایمنی غیراختصاصی آبزیان، این مطالعه با هدف بررسی اثرات عصاره گیاه گزنه (Utrica dioica) بر شاخص های ایمنی موکوس (لیزوزیم، ایمنوگلوبولین کل و پروتئاز) و همچنین بیان ژن مرتبط با ایمنی TNF-alfa در لارو ماهی قرمز (Carassius auratus) صورت پذیرفت. تعداد 180 قطعه لارو ماهی با میانگین وزنی  014/0± 192/0گرم در 3 تیمار آزمایشی و هر تیمار با 2 تکرار شامل تیمار شاهد (جیره غذایی بدون عصاره)، تیمارهای با جیره غذایی حاوی عصاره (2 و 4 گرم در کیلوگرم غذا) به صورت تصادفی در آکواریوم های پرورش تقسیم و به مدت 6 ماه مورد تغذیه قرارگرفتند. ارزیابی شاخص های ایمنی موکوس، فعالیت لیزوزیم و آنزیم پروتئاز موجود در موکوس در ماهیان تغذیه شده با 4 گرم عصاره گزنه در مقایسه با شاهد و تغذیه شده با 2 گرم عصاره تفاوت معنی داری نشان داد (05/0˂p). در مقایسه میزان توتال ایمنوگلوبولین درماهیان تغذیه شده با عصاره گزنه با گروه شاهد اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). داده های بیان ژن اختلاف معنی دار در میزان بیان ژن TNF-alfa در ماهیان تغذیه شده با عصاره گزنه در مقایسه با گروه کنترل با یک روند وابسته به دوز را نشان داد (05/0˂p) و با افزایش سطح عصاره در جیره غذایی مقدار نسبی بیان ژن افزایش یافت. براساس نتایج این تحقیق و عصاره گزنه در بهبود شاخص های ایمنی موکوسی و بیان ژن ایمنی در ماهی قرمز به عنوان یک مکمل غذایی در بهبود عملکرد سیستم ایمنی غیر اختصاصی ماهی قرمز پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: گزنه، ماهی قرمز، ایمنی موکوسی، بیان ژن ایمنی
  • فاطمه نسا وجدانی، علیرضا سالارزاده*، مازیار یحیوی، سجاد پورمظفر صفحات 104-119

    در این مطالعه پارامترهای بیوشیمیایی franciscana Artemia تغذیه شده با ریزجلبک های  Isochrysis galbanaو Tetraselmis suecica  کشت داده شده با منابع مختلف کربوهیدرات بررسی گردید. از قندهای گلوکز، ساکاروز و فروکتوز به عنوان منابع مختلف کربنی استفاده شد. کشت آرتمیاها در شرایط استاندارد، در 24 مخزن مدور پلی اتیلینی (8 تیمار و سه تکرار) با حجم 300 لیتر و تراکم هزار ناپلی به ازای هر لیتر آب انجام گردید. طول دوره پرورش 30 روز بود. نتایج نشان داد بین تیمارهای مختلف، ریزجلبک های کشت داده با منابع مختلف کربوهیدراتی از نظر پارامترهای بیوشیمیایی اختلاف معنی دار وجودداشت (05/0>p)، و بین تیمارها ریز جلبک تتراسلیمس کشت داده شده با ساکاروز از نظر میزان پروتئین ، چربی ، خاکستر و کربوهیدرات اختلاف معنی داری با سایر تیمارها نشان داد (05/0>p). در ریزجلبک ایزوکرایسیس نیز منابع ساکارز و فروکتوز باعث بیشترین میزان پروتئین شدند (05/0>p). آنالیز مقادیر بیوشیمیایی در آرتمیای تغذیه شده با دو گروه ریزجلبک نشان داد بین تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری وجود دارد (05/0>p) ؛ و بین تیمارها، آرتمیای تغذیه شده با ریزجلبک های تتراسلمیس و نیز ایزوکرایسیس کشت داده شده با ساکاروز نسبت به سایر تیمارها وضعیت مطلوبتری را نشان داد. بنابراین می توان نتیجه گرفت مقادیر پارامترهای بیوشیمیایی آرتمیاهای تغذیه شده در وهله اول به نوع جلبک و در مرحله دوم به منبع تغذیه ای جلبک ها مرتبط می باشد. لذا استفاده از هر دو گونه جلبکی مورد مطالعه رشد یافته در منابع مختلف کربوهیدراتی می تواند موجب بالا رفتن ارزش غذایی آرتمیا گردد؛ اما در مجموع تیمار تتراسلمیس حاوی قند ساکارز بالاترین ارزش غذایی را در مقایسه با سایر تیمارها در آرتمیا موجب گردید.

    کلیدواژگان: Franciscana Artemia، Isochrysis Galbana، Tetraselmis Suecica، کربوهیدرات
|
  • Babak Tizkar*, Soheil Alinezhad, Afshar Zoughi Shalmani, Mahmoud Hafezieh Pages 1-13

    This study focuses on the interactive effects of biological substrate and diet protein reserve on the growth parameters and reproduction of white worm) Enchytraeus albidus). Two substrates including humus and loamy soil (a mix of %70 humus and %30peat moss) were used with three diets (with %20, %25 and %30 protein concentrations) followed by the use of 18 plastic boxes (30×20×15 cm) filled with 8cm depth of the afore mentioned soils. Upon preparing the substrate and the designated diets, a primary stock of 10 gram of the worms were released in each treatment. The worms were fed with the experimental diets for three months based on %60 of their biomass. Weight biometrics of worms in all treatments was conducted once during the course of study.  At the end, calculations were made on larval number, the number of larvae with generative cycle, brood stock increment rate, the number of larvae as per each brood stock, individual brood stock weight (mg), final biomass (in grams), ultimate brood stock number and the production cost of the diet per each kilogram of worm. The results showed interactive effects on certain growth and reproductive parameters among various substrates and the nutrition diets, revealing significant interactive effects on final biomass, brood stock increment rate, ultimate brood stock number, special coefficient No and diet production cost (p< 0.05). The brood stock with generative cycle showed a rising trend with the increase in diet protein reserve (p< 0.05). White worms in the mixed substrate had better growth performance than those of in humus with significantly higher larval number, brood stock with generative cycle, final larval weight and weight growth coefficient (p< 0.05).

    Keywords: White Worm (Enchytraeus Albidus), Growth Substrate, Diet Protein, Live Feed, Ornamental Fish
  • Yasaman Sheybani, Tahereh Naji*, Homayoun Hosseinzadeh Sahafi Pages 14-28

    This study was conducted with the aim of investigating the effect of alprazolam on sex steroids, ovarian tissue development and oocyte ultrastructure of three spot gourami after bromocriptine induction. A number of 90 adult female three spot gourami fish were purchased and divided into six groups of 15, including intact control group, solvent control group, bromocriptine control group, and three treatment groups receiving bromocriptine with a dose of 1 mg /kg and alprazolam with three doses of 1, 2, and 4 mg/kg. The drugs were injected intramuscularly in such a way that, control and treatment groups received bromocriptine in one day and the next day treatment groups received different doses of alprazolam. After completing the injections, the fish were euthanized and dissected. The ovaries of the fish were also removed to be examined by optical and electron microscopes. The tissue fluid was used to measure steroid hormones by ELISA kit. In the bromocriptine control group, steroid hormones had a sharp drop and the oocytes were in the peri-nucleolar stage. In treatment groups with bromocriptine and alprazolam at a dose of 4 mg/kg, the levels of 17β-estradiol and testosterone was higher than all control and treatment groups (p<0.01) and oocytes were in vitellogenin stage. Therefore, a high dose of Alprazolam was the stimulant of gonadal development and oocyte growth in three spot gourami fish. it can be concluded that bromocriptine blocked the HPG axis and alprazolam caused re-stimulation of this axis, oocyte maturation and ovarian sex steroid secretion.

    Keywords: Alprazolam, Trichogaster Trichopterus, Ovary, Bromocriptine
  • Roholla Sheikh Veisi, Aliakbar Hedayati*, Mohamamd Mazandarani, Ali Jafar, Tahere Bagheri Pages 29-41

    The use of dietary supplements plays an essential role in enhancing fish consumer safety. On the other hand, the presence of nanoparticles affects the physiological status of fish and decreases their immune function. Therefore, the use of safety stimuli such as molasses may be necessary. The present study was performed to assess the hematological indices of molasses-fed common carp (Cyprinus carpio) exposed to titanium nanoparticles. Accordingly, 250 fish with a mean weight of 20±0.62 g was divided and fed for 42 days in four treatments, diet without molasses (treatment 1), diet containing 0.5% molasses (treatment 2), 1% molasses (treatment 3) and 2% molasses (treatment 4). At the end of the feeding period, each group received 50% lethal concentration of nano-titanium for 14 days. Blood samples were taken to measure blood levels at the end of the experiment. The results of the present study showed that with increasing molasses diet, the number of white blood cells significantly increased and also in the molasses treatments exposed to nano-titanium, there was also a significant increase in the number of white blood cells. Red blood cells, hematocrit and hemoglobin increased in molasses-fed diets and this trend was increased with increasing molasses concentration in diets and was significantly different from control group (p<0.05). The conclusion of this study showed that blood monocyte levels decreased in nano-titanium and molasses combination treatments. So, molasses in combination with nano-titanium has been able to improve undesirable lesions. Also, the number of blood lymphocytes in nano-titanium and molasses combination treatments increased, which means molasses in combination with nano-titanium could improve the reduction effect of nano-titanium.

    Keywords: Aquatic, Hematology, Metal Nanoparticles, Molasses, Resistance Improvement
  • Javad Daghigh Roohi*, Mohammad Sayad Boorani, Abdolreza Abkar, Mohaddeseh Ahmadnezhad, Monireh Faeed, Adel Hosseinjani Pages 42-52

    In order to evaluate the possibility of common carp culture, Cyprinus carpio, in cages located in the Caspian Sea, 700 common carp with an average weight of 50±10 gr were introduced in two floating cages (each cage contains 350 fish) in Anzali Free Zone. The fish were fed daily based on the fish biomass on two occasions using extruded pellet food. After 2 months of introduction of fry, the loss of 2-3 fish per day started. The biometrics also showed that the fish just reached to average weight 85.64±12.07 and do not grow properly. In order to identify the reasons for the lack of proper growth and gradual death of fish, sampling was done to investigate the bacterial pathogens and the pathological condition of the gill tissue. By bacterial tests Aeromonas hydrophila from internal organs including liver and spleen and Pseudomonas sp. was isolated from the gills of investigated fish. The pathological examination of gill tissue also showed extensive histopathological effects such as bleeding, hyperplasia of the epithelium, twisting and adhesion of the secondary blades, destruction of the pillar apparatus and gill chloride cells, etc. Probably, some of these injuries are the result of infection with bacteria and others are the result of environmental conditions, especially the relatively high salinity of seawater. At the end of four months of rearing, the fish survival rate was about 30% and the average final weight was 350 ± 150 gr. In general, the biological characteristics of common carp showed that although this fish is able to tolerate salinity to some extent and sometimes can be seen in the composition of sea catch, it is basically considered a freshwater fish and its cultivation in floating cages in the Caspian Sea where salinity varies between 7-13 ppt is not reasonable and economic and it is not recommended.

    Keywords: Common Carp, Fish Cage Culture, Caspian Sea, Pathology
  • Sayyed Mohamad Vahid Farabi*, Maryam Ghiasi Pages 53-71

    The development of aquaculture is inevitable with increasing population and to ensure food security. On the other hand, due to the limitation of fresh water, the development of aquaculture is expanding in the sea. In the last decade, the rearing of Rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) in Caspian Sea cages was done to form a production chain with pond farms to produce big-sized fish for export. The purpose of this research was the economic evaluation of the production of big-sized (1.5< kg) Rainbow trout in sea cages using the Cost-Benefit Analysis (CBA) method. This research was done in 4 sea farms in the south of the Caspian Sea. Fish with an initial weight of 500 grams were introduced into the floating cage (volume of 2500 cubic meters). The fish reached a weight of 1517±71 grams to 1799±178 grams in 90 days of the rearing period. All production costs (variable and fixed costs) and profit from fish sales were calculated. For the economic evaluation, each marine farm was considered with four floating cages and the production rate of 5, 10, 15, 20, and 30 tons of fish for each cage. The results showed that the minimum reasonable profit margin for a farm with a production of 80 and 120 tons of fish and taking into account a loan with a bank interest of 23% and a 10-year equipment depreciation period has 30% and 70% net profit, respectively. On the other hand, raising rainbow trout in floating cages with a volume of 2500 cubic meters and producing less than 20 tons (less than 8 kg per cubic meter) for each cage is not recommended in marine farms in the southern Caspian Sea region.

    Keywords: Aquaculture, Caspian Sea, Oncorhynchus Mykiss, Big Size, Economic
  • Seyedeh Sajedeh Mousavi, Mohammad Jalil Zorriehzahra*, Mohammad Aziz Zadeh Pages 72-91

    Iran's aquaculture industry has experienced significant growth in the last two decades, among which rainbow trout as the essential cold-water breeding species has particular importance and a high production growth rate. Of course, this rapid increase in production has created problems and risks for this activity, which need better and principled management to solve them. Among the management factors that are ignored is the issue of transporting fish and eggs. Fish transportation activities, such as moving, trapping, and exposing to optimal water quality, can cause physiological changes in fish due to increased stress. In addition, understanding misplaced environmental conditions and how they affect fish often leads to new protocols that reduce stress and the risk of disease transmission. Among the principles of fish transport discussed in this study is the regulation of osmotic pressure, dissolved oxygen, suspended solids, ammonia, the temperature of the transport tank and its preservation, carbon dioxide, physical fishing, and drugs and Anesthesia noted. The stages of ocular egg transfer are also examined separately. Considering the importance of quarantine and its essential role in preventing the spread of infectious diseases, we have also examined its basic requirements and implementation levels.

    Keywords: Biosecurity, Rainbow Trout Breeders, Juveniles, Viruses, Hatchery Center
  • Shabnam Nezhad Moghadam*, Mohammad Reza Imanpoor, Valiollah Jafari, Roghayeh Safari Pages 92-103

    Considering the effect of plant immunostimulants on non-specific immune response in aquatic animals, the present study was conducted to investigate the effects of supplementation of goldfish (Carasius auratus) diet with (Utrica dioica) hydroalcohalic extract on mucosal immune response (total immunoglobin, lysozyme and protease) as well as immune related (TNF-alfa) gene expression. For this purpose, 180 fish with an average weight of 0.192 ± 0.014 were randomly divided in 6 aquaria (two replicate) and fed with this extract on three levels: 0, 2 and 4 gr/kg. Evaluation of mucosal immune parameters revealed that supplementation of diet with Utrica dioica significantly elevated lyzozyme and protease activity in fish fed 4 gr/kg compared to control and 2 gr/kg (p<0.05). Total immunogloubin didn’t show significant difference in fish fed supplemented diet compared to control (p>0.05). Molecular studies on immune gene (TNF-alfa) gene expression revealed significant increase in Achilleamille folium fed diet (p<0.05). Results showed immunomodulatory effects of dietary Utrica dioica extract on skin mocus as well as expression of inflammatory cytokine in gold fish.

    Keywords: Nettles, Goldfish, Mucosal Immune, Gene Expression
  • Fatemeh Nesa Vojdani, Alireza Salarzadeh*, Maziar Yahyavi, Sajjad Pourmozaffar Pages 104-119

    In this study, the biochemical parameters of Artemia franciscana fed with Isochrysis galbana and Tetraselmis suecica microalgae cultured with different carbohydrate sources were investigated. Glucose, sucrose and fructose were used as different carbon sources. Artemia was cultured under standard conditions in 24 circular polyethylene tanks (8 treatments and three replications) with a volume of 300 liters and a density of 1000 nauplii per liter of water. The breeding period was 30 days. The results showed that there was a significant difference between different treatments of cultured microalgae with different carbohydrate sources in terms of biochemical parameters (p<0.05), and between treatments of tetraslimas microalgae cultured with sucrose in terms of protein, fat, Ash and carbohydrates showed significant differences with other treatments (p<0.05). In Isochrysis microalgae, sources of sucrose and fructose caused the highest amount of protein (p<0.05). Analysis of biochemical values in Artemia fed with two groups of microalgae showed that there is a significant difference between different treatments (p<0.05); Among the treatments, Artemia fed with Tetraselmis microalgae and Isochrysis cultured with sucrose showed a better condition than other treatments. Therefore, it can be concluded that the values of biochemical parameters of Artemia fed are related in the first place to the type of algae and in the second stage to the nutritional source of algae. Therefore, the use of both studied algae species grown in different carbohydrate sources can increase the nutritional value of Artemia; But in general, the treatment of Tetraselmis containing sucrose has the highest nutritional value compared to other treatments in Artemia.

    Keywords: Artemia Franciscana, Isochrysis Galbana, Tetraselmis Suecica, Carbohydrate