فهرست مطالب
پژوهشنامه فرهنگستان هنر
پیاپی 9 (تابستان 1387)
- 156 صفحه، بهای روی جلد: 25,000ريال
- تاریخ انتشار: 1387/09/01
- تعداد عناوین: 9
-
صفحه 5
- بخش اول: اصول و مبانی نقد و پژوهش هنری
-
صفحه 8
نظریه «ساختار افق» که توسط میشل کولو نظریه پرداز و شاعر معاصر پایه گذاری شده است، نقد ساختار افق را نیز برای مطالعه آثار ادبی و هنری در پی داشت. این نظریه و نقد بسیار وام دار نظریه های پدیدارشناسانه و مضمون گرایانه، به ویژه آثار ژان پیر ریشارد است و در واقع ادامه آنها به حساب می آید. نظریه و نقد ساختار افق در دهه اخیر مورد استقبال محققان و منتقدان بزرگی به ویژه در فرانسه قرار گرفته، ولی متاسفانه در کشور ما ناشناخته است. این نوشتار علاوه بر معرفی اجمالی نظریه ساختار افق، می کوشد نقد ساختار افق را در آثار دو نقاش رمانتیک آلمانی کاروس و فریدریش به کار بندد.
کلیدواژگان: افق، منظره، ساختار افق، میشل کولو، نقاشی رمانتیک، کاروس، فریدریش -
صفحه 21
بازخوانی «نانوشته های میان سطور» در اثری از تیتوس بورکهارت درباره «مغرب اقصی»، تکیه گاهی برای دریافت نگره سمبولیک او به جای-گاه «مغرب» مثالی و طرح جست وجوهایی فلسفی درباره دیدار «زمان» با «ابدیت» از دیدگاه متافیزیک سنتی است. دیدار «زمان» با «ابدیت» یا به عبارتی دقیق تر استحاله امتداد تشکیل شده از «اکنونهای در- جریان» در لمحه ای از «اکنون ابدی» در آستانه غروب، متناظر با تنگ شدن فضا-زمان حیات و ثقل هستی شناختی نفسی است که در جریان سلوکی معنوی به صورتی مدام در آستانه فقر- مرگ اختیاری قرار دارد و این البته یکی از مشخصه های بارز آموزه های تصوف مغربی است. این بررسی ها زمینه نگره ای خاص به مشخصه برزخی جغرافیای مثالی مغرب و متعاقبا بررسی دوگانهایی چون «شهر» و «بیابان» و «یک جانشینی» و «کوچ نشینی» را فراهم می آورند.
کلیدواژگان: مغرب مثالی، زمان، ابدیت، اکنون در جریان، اکنون ابدی - بخش دوم: نقدنامه
-
صفحه 56
سنت گرایان به طور کلی هنر را به سه دسته تقسیم می کنند. هنر دینی و هنر سنتی دو وجه این هنر معنوی است لیکن مهم تر از این دو هنری است که اینان از آن به عنوان هنر «قدسی» تعبیر می کنند. میان این سه وجه تجلی هنر معنوی مرزبندی مشخصی وجود دارد.
هنر قدسی تاثیر مستقیم بر هنر دینی و هنر سنتی دارد، زبان خاص خود را داراست، و پیام آن جهان شمول است. پیام هنر قدسی در حیطه همه ادیان یکی است اما تجلیات این پیام در کیان هر دین اشکال خاص خود را دارد. در چارچوب مسیحیت این وجه در هنر شمائل پردازی و در حیطه اسلامی در هنر تلاوت قرآن کریم، خوشنویسی، در معماری قدسی، و نیز در برخی ازآثار ادبی عرفانی متجلی است.
ویژگی هنر قدسی زیبائی آسمانی آن است اما در هنر قدسی زیبائی خود هدف نیست. بلکه برعکس این زیبائی آئینه تجلی زیبائی نا متناهی خداوند است. این چنین زیبائی ای رو به عالم درون و معنا دارد. در نتیجه هنرمندی هم که به خلق چنین آثاری می پردازد انسانی ویژه است و هم بیننده یا شنونده آن بشری است خاص و متفاوت با دیگران.
با در نظر داشتن تعاریف فوق این مقاله به بررسی ویژگی های هنر سنتی و به ویژه متعالی ترین وجه آن یعنی هنر قدسی می پردازد. در این چارچوب ضمن بررسی ویژگی های این هنر به آرا و عقاید برخی از برجسته ترین سخنگویان مکتب سنت گرا در غرب و به ویژه به نظریات کوماراسوامی، رنه گنون، شوان، مارتین لینگز، و سید حسین نصر و تعاریف آنان از هنر قدسی خواهد پرداخت. اشاره ای نیز به مقبولیت یافتن روز افزون این وجه هنر هم در چارچوب اسلام و هم ادیان دیگر خواهد شد.کلیدواژگان: هنر قدسی، هنر دینی، هنر معنوی، هنر سنتی، زیبایی -
صفحه 72
به نظر آناندا کوماراسوامی چیزها، به لحاظ زیبایی با یکدیگر برابرند در نتیجه میان یک «کلیسای جامع» و یک «انبار» و یا میان یک «گل سرخ» و «کلم بدبو» فرقی نیست و نمی توانیم بگوییم یکی «بهتر» از دیگری است. زیرا هر یک از آنها تا جاییکه آنچه باید باشد، هست، زیباست. بنابراین از نظر زیبایی، یکی بر دیگری پیشی یا برتری ندارد. بر این اساس نمی توان چه در هنر و چه در طبیعت از «زشت» یا «کمتر زیبا» سخن گفت و یا برای زیبایی مدارجی قائل بود. موضوع این مقاله بررسی نقد این نگرش به زیبایی است.
کلیدواژگان: خوب، زیبایی، کمال، نظم، راز، شکیل، ناشکیل -
صفحه 81
در این مقاله نخست چکیده ای از نگرش و آرا کوماراسوامی درباره نمادهای رایج در هنر سنتی ارائه می شود. سپس نگارنده با استفاده از نوشتارهای دیگر کوماراسوامی درباره هنر سنتی به بررسی نظریات وی در اثری که با عنوان «تعبیر و تفسیر نمادها» نگاشته، می پردازد. این مقاله درصدد پاسخگویی به پرسشهای زیر است:الف: برداشت کوماراسوامی از نقش نمادها در هنرسنتی چگونه است؟
ب: کوماراسوامی چگونه برداشتهای خود را از نقش نمادها در هنر سنتی ارائه می کند؟
ج: در نهایت به مقایسه میان نگرش کوماراسوامی به نمادگرائی سنتی و آرای دیگر متفکران سنت گرا به ویژه نظریات رنه گنون، مارتین لینگز و فریتهیوف شوئون می پردازد.
بر این اساس پس از بحث راجع به وجوه تمایز میان ظاهر و باطن در هنر سنتی به تمایز میان صور هنری و عین ثابته پرداخته و رابطه نمادگرایی در هنر با نمادگرایی در وحی و در طبیعت نشان داده می شود.کلیدواژگان: نماد، نمامدگرایی هنر، سنت، سنت گرایی، هنر سنتی -
صفحه 93
مکتب حکمت خالده نه نحله ای مولود مدرنیسم است نه جنبشی از جنبشهای موسوم به پست مدرن. هر چند این مکتب در دوران معاصر بازخوانده می شود، اما حکمت خالده حکمتی سرمدی است که در همه دوره های حیات بشر از سرچشمه های الهی اش بهره برده شده است. دنیای مدرن همواره با خودستایی، خود را معیار و محور هر امری می پندارد. به همین دلیل و به علت تنگنای معرفت شناختی و جهان شناختی اش سرمدی بودن و الهی بودن حکمت خالده را مدعایی گزاف برمی شمرد. دنیای مدرن اگر توجهی نیز به حکمت خالده می کند، این توجه را به معیارها و مقیاسهای خود تقلیل داده است، و حکمت خالده را فلسفه ای ایدئولوژیک با اصول موضوعه ای پیچیده و غیر علمی یا متناقض نما معرفی می کند. اگر مدرنیته زمانمندی را اساس وجودی خویش برمی شمرد، سنت همواره در سرمدیت الهی خویش بی تحویل و تبدیل باقی است. در این مقاله می کوشیم با بیان برخی نقدهای فرزانگان حکمت خالده بر هنر معاصر، مبانی این نقد را تبیین کنیم.
کلیدواژگان: حکمت خالده، جاویدان خرد، حکمت سنتی، حکمت اسلامی، نقد هنر مدرن -
صفحه 115
در یکی دو قرن گذشته مهم ترین آرا درباره مبانی نظری هنر اسلامی را اندیشمندانی با عنوان «سنت گرایان» (همچون رنه گنون، فریتهیوف شوئون، مارتین لینگز، دکتر نصر، و تیتوس بورکهارت) ارائه داده اند. اصلی ترین وجه این آرا، تفسیر و تاویل هنر اسلامی بر اساس مبانی حکمی و عرفانی اندیشه اسلامی است. سنت گرایان، هنر اسلامی را تصویر نمادین معانی باطنی اسلام و به ویژه شیعه دانسته و در این راه به تاویل گسترده این هنر براساس آموزه های عرفانی و شیعی دست زده اند.
آرای ایشان را منتقدانی نقد و بررسی کرده اند که از جمله آنان نجیب اوغلو، استاد دانشگاه هاروارد، است. این مقاله آرای منتقدانی چون نجیب اوغلو و دیگر منتقدان هنر اسلامی را نقد و ارزیابی کرده است.کلیدواژگان: سنت گرایان، هنر اسلامی، نقد، تاویل
-
Page 8
The theory of the structure of horizon, which has been proposed and practiced by Michel Collot, the contemporary thorniest and poet, has been applied to the artistic and literary works. This theory and critical approach is largely indebted to the phenomenological and thematic theories ( and especially to Jean Pierre Richard’s works); it is, in fact, a sequence to those approaches. In the recent decades, the theory of the structure of horizon has found high popularity amongst researchers and scholars, especially in France. Since this approach has remained unknown to the reading public and the elite of this country, this article, along with a brief introduction, attempts to apply this approach to the paintings by two German romantic painters, Carl Gustave Carus and Casper David Friedrich.
Keywords: Horizon, Landscape, Michel Collot, Romantic Painting, Carus, Friedrich -
Page 21
Re-reading (reading what is unwritten between the lines) of Titus Burckhardt’s fascinating work on the Islamic Far West entitled Fez, City of Islam (originally published in Germen under the title of Fes, Stadt des Islam), provides us with the author’s symbolic vision-in-depth of the visionary geography of the ‘Far West’, al-Maghrib al-‘aqsā in Arabic, which means the ‘land of the setting sun’. The encounter of ‘time’ and ‘eternity’, or in other words, the assimilation of the nunc fluens (lit. ‘moving present’, the terrestrial instant) into the nunc stans (‘abiding present’) during the luminous threshold of the sundown, is the macrocosmic equivalent of microcosmic event of ‘spiritual death’, the semi-abiding ‘moment’ when the soul of the aspirant reaches its full ontological weight at the threshold of the ‘void’ of the ‘narrow gate’; this ‘concept’ is one of the major attitudes of the Far-Western (Maghribi) Sufi doctrines. This also provides us with understanding of the author’s attitude towards the ‘visionary geography’ of the ‘Far West’, as a ‘boundary region’, where the juxtapositions of dual extremes like ‘sedentarism’ and ‘nomadism’, offer the possibility of sudden unveilings of the mysteries, hidden in the world-beyond.
Keywords: Far West, visionary geography, time, eternity, nunc fluens, nunc stans -
Page 56
Traditionalist generally classify art into three groups of religious, traditional, and holy. The first two are regarded as spiritual arts, but the third one is called holy which is higher in hierarchy. To the traditionalists, there is a distinct borderline between these arts. Holy art has a direct influence upon religious and traditional art. It has its own language and its message is universal. The holy art’s message is the same in all religions, but it is manifested differently in each one. In Christianity, for instance, this message is pictured in the art of Christ’s Portrayal, in Islamic art it is pictured in the art of reciting Koran, calligraphy, the holy architecture, and in some of the literary and mystic works. The holy art’s specialty lies in its heavenly beauty, but the beauty itself is not the target. On the contrary, this beauty is a reflection of the God’s infinite beauty. This beauty holds its mirror to the spiritual and inner world. Thus the artist who creates such art is a special person and also the audience of such art are special people as well. Regarding what was said, this article studies the characteristics of traditional art and also the higher art which is the holy art. In this frame, while analyzing the characteristics of such arts, the article will also study the ideas and theories of some remarkable figures of traditional school in west including A.K. Coomaraswamy, Rene Guenon, Frithjof Schuon, Martin Lings, and Seyyed Hossein Nasr.
Keywords: Sacred Art, Religious Art, Spiritual Art, Traditional Art, Beauty -
Page 72
From Ananda K. Coomaraswamy’s point of view, things are equal in the terms of beauty. Therefore, there is no difference between a cathedral and a warehouse, or between a rose and a smelly lettuce. We can not claim than which one is better. Because each is beautiful in its own way, no matter what it is, and thus there is no priority for one over another. This idea is applicable to both nature and art, and one can not talk about “the ugly” or “ the less beautiful” or even imagine a range for beauty. This article studies this theory of beauty.
Keywords: Good, Beauty, Perfection, Regularity, Secret, Shapely, Unshapely -
Page 81
In this article,I will give an overview of A.K. Coomaraswamy’s approach to the interpretation of symbols in traditional art. Developing my discussion around a close reading of his essay “The Interpretation of Symbols” whilst also drawing on his other essays on traditional art, I will attempt to answer three questions: What is Coomaraswamy’s understanding of the role of symbols in traditional art? How does he articulate this understanding? And, how does he approach traditional symbolism compare with other traditionalists’ methods such as those of Rene Guenon and Martin Lings? Based on these questions and after discussing the differentiating aspects of outward and inward features of traditional art, I will differentiate between artistic forms and permanent archetypes, and will study the relations between symbolism in art and symbolism in Revelation and nature.
Keywords: Symbol, Symbolism of Art, Tradition, Traditionalism, Traditional art -
Page 93
Perennialist school does not originate from modernism and nor from post-modernism. Although perennialist school is reviewed in the contemporary era, it transcends time and space. The modern world always has egoistically considered itself the standpoint for everything. Hence, and because of a lack of proper epistemological view, it calls the transcendental and the divine nature of perennialist school a false claim. Even if the modern world pays a little attention to this school, it is done based on modern measurements and criteria. The modern world identifies Perennialist school as an ideological philosophy with unscientific, paradoxical, and complicated study subjects. While modernity regards timing as its own essence, tradition stays unchanged through its own time-surpassing divine nature. Along with exemplifying some Perennialist Criticism of contemporary art, this article attempts to clarify the basis of this school.
Keywords: Perennial Philosophy, Traditional Wisdom, Islamic Philosophy, Modern Art Criticism -
Page 115
Since traditional thinkers and researchers refer repeatedly to the dialectical and mystic texts of Islamic civilization, their ideas are mostly hermeneutic and also too personal. These thinkers claim that the mysteries and codes hidden in the Islamic art, paintings, and drawings are interpretable only by the sources which are inherently related to the mysteries. This approach, which has by far had its own conclusions and findings, has been studied and criticized by some critics including Najib Oghloo, a Harvard University professor. She believes that the traditionalist thinkers’ ideas do not match the scientific methods and the historical events, and thus are unreliable. This article, while referring to some traditionalist thinkers’ ideas and their critics’ claims, studies and analyses these critics ideas.
Keywords: Traditionalists, Islamic Art, Criticism, Hermeneutics