فهرست مطالب
فصلنامه نقد و نظر
سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 50، بهار و تابستان 1387)
- 312 صفحه،
- تاریخ انتشار: 1387/09/20
- تعداد عناوین: 11
- مقالات
-
صفحه 2
در این مقاله ابتدا شواهدی بر پیدایش رویکرد اعتدالگرایانه در معرفتشناسی معاصر ارایه کرده و نشان میدهیم که طرفداران این رویکرد با کاهش سطح انتظارات خود از تحقیقات معرفتشناختی، معیارهای معتدلتری را برای معرفت و توجیه ارایه کردهاند. سپس به پیامدهای این رویکرد در معرفتشناسی دینی اشاره کرده و برخی فیلسوفان دین معاصر را که در جهت یکسانسازی معیارهای ارزیابی معرفتی در حوزه دین و غیر دین تلاش کرده و به دوگانگی معیاری موجود در این زمینه انتقاد کردهاند، معرفی میکنیم. همچنین از برخی فیلسوفان دین معاصر سخن خواهیم گفت که با اتخاذ رویکردی اعتدالگرایانه، قلمرو مباحث معرفتشناسی دینی را توسعه داده و گزینههای جدیدی را بهمثابه راههایی برای پیدایش معرفت دینی پیشنهاد دادهاند. در پایان، خواهیم دید که اتخاذ رویکرد اعتدالگرا چگونه میتواند بر داوری ما درباره مسئله احتجاب الاهی تاثیر داشته بگذارد.
کلیدواژگان: اعتدال گرایی، برون گرایی، باور دینی پایه، احتجاب الاهی -
صفحه 46
نقش رازی در تحول علم کلام دوره حیات فخر رازی (543 606 ه .) از جهات بسیاری تکرار سیر زندگانی غزالی است. او در ابتدا از طریقه اشعری حمایت کرد، اما سرانجام بر این عقیده شد که طریقه اشعریه فقط برای عامه مردم خوب است. با این وجود، نه مشتمل بر اصل حقیقت است و نه از آن تشفی حقیقی حاصل میشود. متکلمان پیش از رازی در بعدی گسترده از اسلاف خود پیروی میکردند و از آثار آنان بهرهمند میشدند، اما رازی و همفکرانش بیشتر به آثار فیلسوفانی مانند ابونصر فارابی (متوفی 339 ه .) و ابنسینا (370 428 ه .) متکی بودند و از کتابهای آنان بهره میجستند. از اینرو، علم کلام به وضعیتی رسید که بدون دانستن فلسفه و منطق دانسته نمیشد. این ویژگی در کلام، باعث شد تا متکلمان بعد از رازی از متکلمان قبل از رازی متمایز شده و به فلسفهگرایش یابند. منابع متکلمان پس از رازی بیش از آنکه کتابها و آثار متکلمان باشد، آثار فیلسوفان بود بهگونهای که بخشی از نظریات آنان در کتابهای کلامی مورد بحث واقع شدند.
-
صفحه 75
مسئله «نومن و فنومن» که در فارسی معادلهایی همچون «بود و نمود»، «شیء فینفسه و پدیدار» و «ذات معقول و پدیدار» بر آن نهادهاند، یکی از مهمترین مسایلی است که ایمانویل کانت در نظام فلسفی خود مطرح کرده است. پیامدهایی که این مسئله دارد میتواند اهمیت آن را بیش از پیش آشکار سازد. برخی از مهمترین پیامدهای این مسئله عبارتند از: 1) تاثیر آن در اتخاذ موضع درباره اصل شناسایی و معرفت به جهان خارج؛ 2) تاثیر آن در بحث اثباتناپذیری خدا از طریق ادله رایج در فلسفه و نیز در نحوه تلقی کانت از خدا؛ 3) تاثیر آن در فلسفه اخلاق کانت؛ 4) تاثیر آن در دور ساختن نظام فلسفی وی از اشکالات مطرح بر ایدهآلیسم بارکلی، از یک سو و پدیدارگرایی هگلی، از سوی دیگر. در مقاله حاضر برخی از ابعاد این مسئله را در چهار محور بررسی کردهایم و پس از تبیین نظر کانت در تفکیک دو قلمرو نومن و فنومن از یکدیگر، ضمن اشاره به دو تفسیر از این تفکیک، به پیامدهای این نظریه و در نهایت نیز به برخی از نقدهای واردشده بر آن اشاره کردهایم.
کلیدواژگان: نومن، فنومن (پدیدار، ناپدیدار، بود، نمود)، شناخت، عقل محض، تصورات -
صفحه 99
بخش مهمی از ساحت شناختی انسان را باورها و اعتقادات او تشکیل میدهد و نحوه شکلگیری باورهای انسان تاثیری اساسی در نحوه فعالیتهای او چه بهلحاظ نظری و چه بهلحاظ عملی - دارد. از اینرو، این سوال مهم پیش میآید که آیا تکالیف و وظایفی ناظر به باورهای ما وجود دارند یا خیر، و اگر وجود دارند، از چه سنخی هستند. بیان چند نکته مقدماتی در این زمینه برای روشنشدن جایگاه بحث مفید است. 1) کسانی که بهوجود تکالیف و وظایف در مورد باور، قایل هستند، وظیفهگرا[i] نامیده شدهاند. در عینحال باید توجه داشت که وظیفهگرایی در این سیاق با وظیفهگرایی در فلسفه اخلاق، متفاوت است. در فلسفه اخلاق پس از قبول اصل وجود وظایف و تکالیفی ناظر به رفتارهای آدمی، برای تبیین این وظایف، اختلافنظر پیش آمده است و در این مقام است که دیدگاههای وظیفهگرا در مقابل دیدگاههای غیر وظیفهگرا ظهور کردهاند. طرفداران وظیفهگرایی مفهوم وظیفه را بنیانیترین مفهوم در قلمرو اخلاق میدانند؛ به این معنا که وظیفه از آن حیث که وظیفه است، قطع نظر از نتایجی که در پی دارد، برای انسان الزامآور است. در مقابل این دیدگاه از جمله «دیدگاههای غایتگرا»[ii] قرار دارند که وظایف اخلاقی را بر حسب نتایج و غایات تبیین میکنند.
-
صفحه 127
در تاریخ مواجهه و گفتوگوی فلسفه اسلامی با اندیشههای فلسفی غرب، یکی از تلاشهای نخستین و بانفوذ در این عرصه، مساعی و اندیشههای انتقادی فلسفی مرتضی مطهری بوده است. باید به این نکته اذعان داشت که یکی از نقاط مهم و چالش برانگیز این گفتوگو، معرفتشناسی کانت بوده است. مطهری در آثار متعدد خود به دیدگاههای معرفتشناختی کانت پرداخته و پرسشها و دشواریهایی را درباره آن مطرح ساخته است. این مقاله برآن است، پرسشها را با نظم وترتیب خاصی در سه حوزه (راه حصول علم، حدود علم و ارزش علم) ارایه دهد و در قالب گفتوگویی فلسفی و به شکل پرسش (از مطهری) و پاسخ (از کانت) مطرح سازد. گفتنی است که پرسشهای مطهری بهطور خلاصه، ولی واضح و آشکار بیان شده است و در صورت نیاز به تفصیل، میتوان آنها را در منبع مربوط جویا شد. پاسخهای مطرح شده از طرف کانت یا به مواضع صریح وی مربوط است، یا جزو لوازم و تفسیرهای خاص اندیشههای اوست. در برخی موارد نیز نکاتی از خارج بیان شده است، تا بر غنای گفتوگو افزوده شود. مولف امیدوار است که این گفتوگو از طرف اندیشوران و محققان ادامه یابد، تا از این طریق بر عمق وغنای تفکر فلسفی ایران معاصر افزوده شود.
-
صفحه 176
ارسطو انسان را موجودی میداند که همواره میخواهد، اراده میکند و بهسوی خواستش حرکت میکند و در ابتدای اخلاق نیکوماخوسی، حقیقت وی را چنین تصویر میکند. در نگاه او، طلب، جوهر جان آدمی است و کسی که «نمیخواهد» چونان جماد مرده شمرده میشود. از اینرو، مبدا و مقصد تمام افکار و اعمالش مطلوبی است که میطلبد، غایتی است که دنبال میکند، آشکارا آن را خیر خود میداند و درست به همین دلیل انتخابش کرده و برای دستیافتن بدان میکوشد، از اینرو، بهدرستی گفته شده است که خیر آگاثس ((αγαθός=غایت همهچیز است. (اخلاق نیکوماخوسی، 2-3 الف 1094) اما غایتهایی که انسان در پی آنهاست، متفاوتاند: بعضی خود اعمالاند و بعضی دیگر، نتایجی بیرون از اعمال هستند که آنها را بهوجود میآورند. (اخلاق نیکوماخوسی، 3-5 الف 1094) غایتهایی که خود، فینفسه، خواسته میشوند نتیجه این ضرورت عقلی هستند که امکان ندارد هر چیز را برای چیزی دیگر بهنحو نامتناهی بخواهیم؛ زیرا خواست باید به غایتی منتهی شود. پس از سر ضرورت باید غایتی نهایی وجود داشته باشد که به همه غایتهای واسطه معنا بخشد.
-
صفحه 223
شاخصترین شاخهای از علوم اسلامی که به مسئله زبانشناسی، چیستی لفظ و معنا و پیوند میان آنها بهطور جدی پرداخته دانش اصول فقه است؛ بنابراین، بحث از زبانشناسی براساس نظریات متفکرین اسلامی نیازمند مراجعه به آراء نظریهپردازان اصول فقه است. میرزا مهدی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف خراسان، و از شاگردان طراز اول میرزای نایینی، به سبب نگاه خاص خود در باب معرفتشناسی و هستیشناسی، حقیقت الفاظ را علامتیت و اشارهگری، و مدلول و معنای آنرا نفس حقایق و نه صور ذهنی آنها میداند. نظریه او در بحث الفاظ از یکسو، در تقابل با زبانشناسی مبتنی بر آموزههای حکمت متعالیه و نظریههای معرفتشناسی و هستیشناسی آن است (چراکه اساسا نظریات او در تقابل با مبانی حکمت متعالیه است) و از سوی دیگر، در تقابل با نظریات اصولیای است که بر اندیشهها و آموزههای حکمت متعالیه استوار شدهاند. بنابراین، میتوان نقطه مقابل میرزای اصفهانی در بحث معنا و موضوعله را استادش - میرزای نایینی - دانست. او بنیانهای جدیدی در تبیین کلمات ایمه دین استخراج و تبیین کرده است که مهمترین آنها در بحث شناخت (علم و عقل) میباشند. میرزای اصفهانی بر اساس نظام شناختی خود تحلیل جدیدی درباره وضع الفاظ برای خارج معنا بیان داشته است. که این مقاله در تلاش است تا گزارشی از مقدمات و اصول این نظریه ارایه کند.
کلیدواژگان: وضع، موضوع له، معنا، ماهیت، وجود، کون، معدومات، کلیات، معنای حرفی -
صفحه 254
به ناگزیر به بحث و تحلیلهای مهم و مناقشه برانگیزی در باب تمایز مشهور میان اوتانازیای فعال و منفعل میانجامد. اوتانازیا به دو قسم فعال[i] و منفعل[ii] تقسیم میشود و معمولا تحلیل و ارزیابی این تقسیم و تمایز با پاسخگویی به این پرسش مهم و کلیدی همراه میشود که بهلحاظ اخلاقی آیا کشتن از سر عمد و اختیار (قتل عمد) شنیع و شرمآورتر است از اینکه فردی را - که با مرگ دستوپنجه نرم میکند - به حال خود رها کنیم تا بمیرد؟ و بهبیان دیگر، بهلحاظ اخلاقی، آیا کشتن (Killing) بدتر و غیر اخلاقیتر است از وانهادن برای مرگ (Letting to die). بسیاری با تکیه بر این استدلال که کشتن عمدی و از سر اختیار - که بهلحاظ حقوقی، قتل بهحساب میآید - بهمراتب بدتر و غیراخلاقیتر است از وانهادن دیگری تا اینکه بمیرد، «اوتانازیای فعال» را غیراخلاقی و ناپسند دانسته و اوتانازیای منفعل را به این سبب که مستظهر به انگیزههای انساندوستانه نیز هست، مجاز و اخلاقی دانستهاند، بهبیان دیگر، بسیاری معتقدند، تمایز وتفاوت ادعایی میان اوتانازیای فعال و اوتانازیای منفعل در داوری اخلاقی نیز تاثیرگذار بوده و این دو قسم بهلحاظ اخلاقی نیز احکام متفاوتی خواهند داشت.در این نوع اوتانازیا، با اعمال شیوههای مستقیم(مثل تزریق عامدانه داروهای مرگبار و...) به زندگی بیماری که مشرف به موت است و ازدرد طاق نفرسایی رنج میبرد، پایان داده میشود. (م.) در این نوع اوتانازیا، بیمار به حال خود رها میشود و پزشک معالج و همراهان بیمار با خودداری از معالجه بیمار و با عدم دخالت در روند طبیعی بیماری، زمینه را برای مرگ او و رهایی از درد و زجر جانکاه حاصل از بیماری، فراهم میآورند. اوتانازیای منفعل گاه با حذف تجهیزات و وسایل حمایتکننده زندگی و عدم استفاده از آنها (مثل خاموش کردن دستگاههای تنفسی، و یا متوقفکردن مراحل درمانی پزشکی مثل قطع داروها و...) همراه است. از دیگر تقسیمات اتانازیا میتوان به اتانازیای داوطلبانه (voluntary euthanasia) و اتانازیای غیرداوطلبانه (non voluntary euthanasia)و اتانازیای اجباری (involuntary euthanasia) اشاره کرد. (م.)
-
صفحه 266
«تعبیرهای ارسطو از اصل تناقض» عنوان مقالهای است، به قلم مولفین در مجله پژوهشهای فلسفی کلامی، شماره 31 و 32 که عهدهدار بررسی نظر ارسطو درباره اصل امتناع تناقض میباشد. سه نتیجه اساسی در این مقاله اخذ شده است: 1) ارسطوتعبیر واحدی از این اصل ندارد، 2) ناهمسازگاری برخی دیدگاههای ارسطو در این زمینه، 3) گزاره نما بودن این اصل بنا به تقریر ارسطو. در این نوشته سعی بر این است تا از دو جهت ایدههای مطرح شده دراین موضوعات به چالش کشیده شده و ناکافیبودن دلایل پشتیبان آن ایدهها را نشان دهم؛ الف) نشان دادن تفسیر به رایهای قطعات ارسطو که حکم مقدمات را در کل استدلالهای آن مقاله ایفا میکنند و ب) استدلال علیه ایدههای اصل مطرح شده در مقاله.[i. از دوستان فاضلم آقای سیدعمار کلانتر و آقای سیدجمالالدین میرشرفالدین که نسخه اولیه این مقاله را بهدقت مطالعه کردند و ایرادات اساسی آن را متذکر شدند، سپاسگذارم.
کلیدواژگان: اصل امتناع تناقض، وحدت درتناقض، اصل این همانی، گزاره های متناقض، ارسطو -
صفحه 297
در مقاله حاضر، نگارنده میکوشد تا معنا و مفهوم «اهل دل» را با استفاده از روشی تحلیلی - تفسیری و با رجوع مستقیم به دیوان حافظ. مورد بررسی قرار دهد و با احصاء ابیاتی که در آنها از «اهل دل» سخن به میان آمده است، به فهم مراد حافظ تقرب جوید. 1) «اهل دل» یکی از مفاهیم مورد ستایش حافظ است و خواجه در یکی از ابیات دیوان، که مطلع غزلی هم هست، سخن این طایفه را «حق» دانسته است: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخنشناس نیی جان من خطا اینجاست در اینجا، برای فهم مراد حافظ به طرح دو سوال میپردازیم: 1) سخن اهل دل چیست که خواجه عدم پذیرش آن را نشانی از سخنناشناسی بهشمار میآورد؛ 2) منظور از «حقانیت سخن اهل دل» چیست؟ یعنی چرا نباید سخن اهل دل را خطا بپنداریم؟ به نظر میرسد که پاسخ این دو پرسش را میتوان در بیت زیر یافت: دوستان وقت گل آن بهکه به عشرت کوشیم سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم در این بیت ملاحظه میکنیم که سخن اهل دل توصیه به عشرت است، بهویژه در فصل بهار. همچنین ابیاتی در دیوان خواجه هست که این ویژگی قابل تامل در میان اهل دل را بهروشنی بیان میکند؛ میخوارگی و معشوقهبازی
- معرفی کتاب
-
صفحه 307