فهرست مطالب

نشریه پژوهش های علوم دامی
سال بیست و دوم شماره 1 (بهار 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/04/06
  • تعداد عناوین: 11
|
  • سعید زره داران، حکیمه امام قلی بگلی صفحه 1
    در این مطالعه، هفت برنامه اصلاحنژادی به منظور بررسی استفاده از نشانگرهای ژنتیکی در اصلاح نژاد مرغان بومی، شبیه سازی شد. در برنامه اصلاح نژادی اول) برنامه پایه(، تنها از فنوتیپ صفات استفاده شد. در این برنامه،صفات موجود در معادلهی ارزش ژنوتیپی کل شامل وزن بدن در سن 8 هفتگی، وزن و تعداد تخممرغ و صفات موجود در شاخص انتخاب مشابه صفات موجود در ارزش ژنوتیپی کل به اضافه وزن بدن در سن 21 هفتگی و سن بلوغ جنسی بود. در برنامه های اصلاح نژادی دوم تا هفتم)انتخاب به کمک نشانگرها(، در کنار فنوتیپ صفات مذکور، از اطلاعاتQTL صفت تعداد تخممرغ نیز در شاخص انتخاب استفاده شد. در این برنامه ها فرض شد که QTL مورد نظر به ترتیب 01 و 51 درصد واریانس ژنتیکی صفت تعداد تخممرغ را بیان نماید. برای شبیه سازی برنامه های اصلاح، 01، 11، 21، 5 نژادی از نرم افزار SelAction استفاده شد. بر اساس نتایج این مطالعه، پاسخ اقتصادی در برنامه اصلاح نژادی دوم)تنها 5 درصد واریانس ژنتیکی صفت تعداد تخم مرغ توسط QTL فرضی بیان میشود(، نسبت به برنامه اصلاح نژادی 0 درصد افزایش یافت. روند افزایش پاسخ اقتصادی در سایر برنامه ها نیز مشاهده شد تا جایی که در برنامه / پایه، 03هفتم) 51 درصد واریانس ژنتیکی صفت تعداد تخم مرغ توسط QTL فرضی بیان میشود(، پاسخ اقتصادی نسبت به1 درصد / 1 درصد در برنامه پایه به 51 / 20 درصد افزایش یافت. ضریب هم خونی در هر نسل نیز از 96 / برنامه پایه 18در برنامه هفتم کاهش یافت. نتایج این تحقیق نشان میدهد که اطلاعات QTL، حتی زمانی که تنها 5 درصد واریانسژنتیکی صفت را بیان نماید، میتواند به طور موثری در برنامه های اصلاح نژادی مرغان بومی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: برنامه اصلاح نژادی، مرغان بومی، انتخاب بوسیله نشانگرها، QTL
  • مجید الهیاری شهراسب، حسین مروج، یوسف باغچقی، محمود شیوازاد صفحه 11
    این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح مختلف مکمل ویتامینی بر عملکرد و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی نر تغذیه شده با جیره بر پایه گندم و جو، از سن 92 تا 29 روزگی در سیستم پرورش بستر صورت گرفت. تعداد 402 قطعهجوجه نر سویه راس 803 در سن 92 روزگی در قالب طرح کاملا تصادفی به 93 گروه 83 قطعهای با 7 تیمار و 2 تکرار66 و 800 درصد مکمل ویتامینی بود که از /66، 88/ تقسیم شدند. جیره های غذایی شامل 2 تیمار حاوی سطوح صفر، 8866 و 800 درصد مکمل ویتامینی /66، 88/ 92 تا 29 روزگی مورد استفاده قرار گرفت، همچنین 8 تیمار حاوی سطوح 88که فقط از 92 تا 84 روزگی استفاده شدند و در ادامه از سن 84 تا 29 روزگی، این میزان مکمل ویتامینی در این جیره هاحذف شد. در سنین 84 و 29 روزگی، وزن زنده و مصرف خوراک هر یک از تکرارها اندازهگیری و میانگین مصرفخوراک روزانه، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. همچنین در دو مقطع زمانی 84 و 29 روزگیپس از کشتار بازده لاشه، درصد ران، سینه، چربی محوطه شکمی، کبد و قلب نسبت به لاشه، اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که پرنده های تغذیه شده با جیره های حاوی سطوح مختلف ویتامینی طی دوره پایانی تفاوت معنی داری از نظر0/ عملکرد تولیدی و خصوصیات لاشه نداشتند) 04 P> (، لذا به نظر میرسد امکان حذف مکمل ویتامینی طی دوره پایانی پرورش جوجه های گوشتی وجود داشته باشد.
    کلیدواژگان: جوجه های گوشتی، خصوصیات لاشه، عملکرد، گندم و جو، مکمل ویتامینی
  • علی حسین خانی، اکبر تقی زاده، حسین دقیق کیا، علی رستمی باروج، صادق علیجانی صفحه 23
    هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی اثرات جایگزینی دانه جو با دانه سورگوم در جیره بر عملکرد بره های پرواری بوود 61 کیلووگرم موورد اسواداده قورار گردانود تموامی – ± 5/ 61 راس بره نر دورگ قزل آرخارمرینوس با میانگین وزن 8 جیره ها) تیمارهای آزمایشی(حاوی یونجه بعنوان بخش علوده ای بودند) 02 % کل ماده خشک(و باقیمانده جیره حواوی02 و 82 در ود سوورگوم در سطوح مخالف دانه جو و سورگوم بود تیمارهای آزمایشوی اوامل سوطوح ودر 122/ جیره بود و بره ها بطور تصاددی در یکی از تیمار ها قرار گرداند جیره های آزمایشی بوه ترتیوح حواوی ودر 5882 درد تانن بودند ناایج آزمایش نشان داد که تیمارهای آزمایشی میانگین ادزایش وزن بره هوا را تحو / 2/181 و 0862/ تاثیر قرار دادند) 25 P< (هر چند که تاثیری بور مواده خشوک مصوردی و ضوریح تدودیل خووراد ندااواند بعولوه کولاسویدهای چورا دورار نیاوروان آمونیواکی pH اوکمده و pH موددوت تحو تواثیر تیمارهوای آزمایشوی قورار نگردانودخصو یات لااه اامل وزن لااه سرد و گرم و وزن دمده و چربی های قابل جدا ادن تحو تواثیر تیمارهوای آزمایشوی2/ قرار گرداند) 25 P< 2 در ود تجاوزننمایود و / (مصرف سطوح ماوسط سورگوم به میزانی که کول توانن دریوادای از 1همچنین اساداده همزمان آن با جو در جیره بره های پرواری بهارین عملکرد را از نظر ادزایش وزن به همراه دا
    کلیدواژگان: دانه سورگوم تانن دانه جو عملکرد بره های پرواری
  • احسان پاکار، محمدحسن فتحی نسری، احمد ریاسی، محمد علی ناصری صفحه 37
    در این آزمایش 03 راس گوساله شیری هلشتاین) 51 راس نر، 51 راس ماده(با میانگین وزن تولد 8جهت بررسی تاثیر جو غلتک خورده با بخار بر مصرف خوراک، افزایش وزن، بازده غذایی، برخی متابولیتهای شکمبه و سن ازشیرگیری مورد استفاده قرارگرفتند. جیره های آزمایشی شامل: 5 کنسانتره شروع کننده حاوی جو آسیاب -شده 2 کنسانتره شروع کننده حاوی جو غلتک خشک خورده و 0 کنسانتره شروع کننده حاوی جو غلتک خورده با بخار بودند که دارای سطوح یکسان انرژی و پروتئین بوده و از سن 0 روزگی به صورت آزاد در اختیار گوساله ها قرار داده شدند. در طول آزمایش، گوساله ها به میزان 53 درصد وزن تولد با شیر تغذیه شده و سه هفته بعد از شیرگیری از طرح خارج شدند. داده های حاصل از آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی)با سه تیمار و هر تیمار با 53 تکرار(مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد میانگین مصرف خوراک، افزایش وزن روزانه و نسبت افزایش وزن به 2 و 0 در دوره قبل از شیرگیری، بعد از، مصرف خوراک)بازده خوراک(در گوساله های تغذیه شده با جیره های 5 شیرگیری و کل دوره اختلاف معنی داری نداشت. غلظت پروپیونات شکمبه در گوساله هایی که از جیره 0 تغذیه نموده بودند بطور معنی داری در هفته ششم آزمایش و دو هفته پس از قطع شیر و در کل دوره بیش از گوساله هایی بود که از3/ جیره های 5 و 2 تغذیه نموده بودند) 31 P< (. غلظت بوتیرات شکمبه گوساله هایی که از جیره 5 و 2 استفاده نموده بودنددر دو هفته پس از قطع شیر و کل دوره بطور معنی داری بیش از گوساله هایی بود که از جیره 0 استفاده نموده بودند3/31(P< (. نتایج این آزمایش نشان داد که با وجود تاثیر جو غلتک خورده با بخار بر غلظت اسیدهای چرب فرار شکمبه ولی تاثیر معنی داری بر عملکرد و سن قطع شیر گوساله ها نداشت.
    کلیدواژگان: گوساله، سن از شیرگیری، جو غلتک خورده با بخار، متابولیتهای شکمبه
  • عادل انصاری، اکبرتقی زاده، حسین جانمحمدی صفحه 53
    هدف این مطالعه بررسی اثرات مخمر ساکارومایسس سرویسیا بر پارامترهای تخمیر شکمبه ای و تنوع زیستی و توزیع جمعیتی پروتوزوآهای مژکدار شکمبه در گوسفند قزل بود. بدین منظور 61 راس گوسفند نر با وزن زنده7 گرم مخمر ساکارومایسس / 5 و 5، 2/ 33/8±1/5 (در قالب طرح کاملا تصادفی انتخاب و 4 جیره حاوی صفر، 5 (سرویسیا به ازای هر راس در هر روز مورد تغذیه قرار گرفت. نمونه برداری از مایع شکمبه گوسفندان در دو زمان، قبل از مصرف غذا)صفر ساعت(و همچنین 2 ساعت بعد از غذا صورت گرفت. تعداد و تنوع زیستی پروتوزوآها در سطح گونه با استفاده از لام نئوبار مورد شمارش قرار گرفت. پارامترهای pH شکمبه ای، مدت زمان احیاء متیلن بلو و زمان ترسیب و شناوری نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار با نرم افزار SAS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و برای مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن استفاده گردید. pH شکمبه ای گوسفندان تیمار 0/ شده با مخمر نسبت به تیمار کنترل بالاتر بود) 55 P< (همچنین گوسفندانی که مخمر دریافت کرده بودند مدت زمان 5/ احیاء متیلن بلو و زمان ترسیب و شناوری پایین تری) 55 P< (نسبت به گروه کنترل داشتند. بر پایه نتایج حاصل از این مطالعه، با افزایش سطح مخمر مصرفی، تعداد کل جمعیت پروتوزوآیی در هر دو زمان نمونه برداری روند افزایشی نشان داد. همچنین توزیع جنسی پروتوزوآها نیز در هر دو زمان نمونه برداری شده تحت تاثیر افزودن مخمر قرار گرفت 5/55(P< (. پروتوزوآی انتودینیوم، جنس غالب مشاهده شده و شمارش شده در نمونه های مایع شکمبه استحصالی بود 7 گرم مخمر ساکارومایسس سرویسیا مشاهده گردید. نتایج تحقیق حاضر / و بیشترین تعداد پروتوزوآ در تیمار حاوی 5 نشان داد که مخمر ساکارومایسس سرویسیا روند تخمیر شکمبه ای را تغییر داده، و متعاقبا پتانسیل ایجاد تغییر و دستکاری اکوسیستم شکمبه را نیز داراست.
    کلیدواژگان: انتودینومورف، پروتوزوآ، مخمر ساکارومایسس سرویسیا، هولوتریش
  • سید مرتضی موسوی، محمدحسین شهیر، هوشنگ لطف الهیان، امید افسریان*، سید عبدالله حسینی صفحه 63

    به منظور تعیین سطح بهینه اقتصادی پروتئین خام و لیزین جیره های غذایی جوجه های گوشتی، آزمایشی در قالب طرح 5 با 5 سطح پروتئین خام) توصیه سویه کاب، یک یا دو درصد کمتر یا بیشتراز این × کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 2 توصیه(و دو سطح اسید آمینه لیزین جیره)توصیه NRC 4991 (وسویه کاب(انجام شد. جیره های غذایی آزمایشی در (19 12 روزگی(بصورت آزاد - - - - (12 22 روزگی(و پایانی 2 (1 مرحله آغازین) 40 0 روزگی(، رشد) 22 44 روزگی(، پایانی 4 در اختیار جوجه ها قرار گرفتند. افزایش وزن و مصرف خوراک در دوره های مذکور اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل اقتصادی داده های حاصل، از دو شاخص حداقل هزینه و حداکثر سود استفاده شد. اثر سطوح مختلف پروتئین خام و لیزین بر مصرف خوراک و میانگین افزایش وزن در تمام دوره ها)به جز دوره پایانی 2(معنی دار 0/ بود) 04 P<.) 0/ سطوح مختلف پروتئین تاثیر معنی داری بر ضریب تبدیل غذایی داشت) 04 P< (، در حالیکه اثر سطوح لیزین بر ضریب تبدیل غذایی معنی دار نبود. اثرات متقابل سطوح مختلف پروتئین و لیزین جیره فقط بر مصرف خوراک دوره آغازین 0/05(P< 0/ (، میانگین افزایش وزن دوره رشد) 05 P< 0/ (و کل دوره پرورش) 04 P< (و ضریب تبدیل غذایی دوره رشد 0/05(P< (معنی دار بود. تجزیه و تحلیل اقتصادی دقیق و حساستر بودن روش حداکثر سود را نشان داد. با در نظر گرفتن معیار حداکثر سود، افزایش سطح پروتئین جیره تا حد دو درصد نسبت به توصیه سویه کاب کاملا از لحاظ 5درصد پروتئین / اقتصادی سودمند است. همچنین نتایج نشان داد که افزایش لیزین جیره تا حد توصیه سویه کاب) 2 خام جیره(فقط در جیره های با پروتئین کمتر از سطح توصیه سویه کاب توجیه اقتصادی دارد ودر جیره های با پروتئین بالاتراز توصیه این سویه بهتر است از توصیه لیزین NRC 1/2 درصد پروتئین خام جیره(استفاده شود. (4991)

    کلیدواژگان: پروتئین، لیزین، جوجه گوشتی، سود آوری
  • سید امیر حسین مهدوی، حمیدرضا رحمانی صفحه 81
    آزمایش حاضر به منظور مطالعه اثر پودر آنتی بادی اختصاصی زرده تخم مرغ) IgY (علیه اشرشیاکلی08 K 80: O، بر نحوه پاسخ های ایمنی مخاطی و تغییرات الگوی الکتروفورتیک خون جوجه های گوشتی آلوده با اشرشیاکلی طراحی گردید. جهت تهیه پودر آنتی بادی، تعداد 08 قطعه مرغ تخم گذار لگهورن 63 هفته، با باکتری مورد آزمون ایمونیزه گردیده و پس از جمع آوری تخم مرغ ها برای یک دوره زمانی 21 هفته، IgY با بهره گیری از روش استخراج بخش محلول در آب از زرده تخم مرغ ها جداسازی و لیوفیلیزه گردید. تعداد 108 قطعه جوجه گوشتی هفت روزه به طور کاملا تصادفی به پنج تیمار)چهار گروه آلوده شده با اشرشیاکلی و یک گروه غیر آلوده، به عنوان گروه کنترل منفی(، چهار تکرار و چهارده مشاهده در هر تکرار تقسیم گردیدند. در روز هفتم همه جوجه ها به جز گروه کنترل 8 میلی لیتر محیط کشت حاوی / منفی با 5 CFU/ml 289 اشرشیاکلی 08 K 80: O به روش خوراکی آلوده گردیدند. این عمل در روزهای 20 تا 12 با 2 میلی لیتر از همان محیط کشت برای هر یک از جوجه ها انجام پذیرفت تا جمعیت اشرشیاکلی مدفوع به حدود CFU/g 285 رسید. سپس سطوح مختلف آنتی بادی از روز 12 تا 01، در قالب یک طرح کاملا تصادفی به چهار گروه آلوده عرضه گردید. چهار گروه آلوده شده با اشرشیاکلی، جیره های با انرژی و پروتئین مشابه 8 درصد آنتی بادی اختصاصی مکمل شده بودند دریافت نمودند. گروه / 8 و 0 /1، 8/ را که با سطوح صفر)کنترل مثبت(، 2 کنترل منفی نیز جیره پایه مشابه و بدون افزودن آنتی بادی را دریافت کردند. نتایج بیان گر آن است که چالش گوارشی جوجه های گوشتی با اشرشیاکلی 08 K 80: O سبب گردید تا شمارش اشرشیاکلی ایلئومی، غلظت IgA سرمی و مخاطی (sIgA (، غلظت های پروتئین سرمی کل وگلوبولین ها به طور معنی داری افزایش یابد. پس از سه هفته مصرف سطوحمختلف آنتی بادی اختصاصی، جمعیت اشرشیاکلی ایلئومی و غلظت sIgA 8 درصد / 8 و 0 / در گروهایی که سطوح 1 >8/ آنتی بادی اختصاصی را دریافت داشته بودند، به طور بسیار معنی داری) 82 P (پایین تر از دیگر گروه های آلوده بود.
    حال آن که غلظت IgA =8/ سرمی و نسبت آلبومین به گلوبولین تنها در سطوح حاشیه ای به ترتیب کاهش) 63 P (و =8/ افزایش) 18 P (یافتند. لذا یافته های حاضر این احتمال را تقویت می نماید که در پی مصرف سطوح بالای آنتی بادی اختصاصی و کاهش غلظت واسطه های التهابی، نسبت آلبومین در سرم افزایش یافته و پروتئین های سرم به جای آنکه در مسیر های التهابی به کارگرفته شوند می توانند به سوی مسیرهای متابولیکی هدایت شده و عملکرد تولیدی پرنده آلوده به عوامل پاتوژن را به نحو موثری تحت تاثیر قرار دهند.
    کلیدواژگان: آنتی بادی زرده تخم مرغ) IgY (، الگوی الکتروفورتیک پروتئین خون، ایمنی مخاطی، جوجه گوشتی
  • محسن قیاسوند، کامران رضا یزدی، مهدی دهقان بنادکی صفحه 93
    این آزمایش به منظور تعیین ارزش غذایی کاه کلزا و تاثیر آن بر عملکرد پروار گوساله های نر هلشتاین انجام شد. کاه کلزا)واریته اوکاپی(از مزرعه تحقیقاتی موسسه اصلاح نهال و بذر کشور تهیه شد. کاه کلزا با استفاده از اوره، ملاس،آمونیاک، سود یا پراکسید فراوری شده و نمونه های فراوری شده به مدت 22 روز در کیسه های پلاستیکی نگهداری شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار و 3 تکرار در هر تیمار شامل 1 کاه کلزای فراوری نشده)شاهد(، - 3 و - - / 3 % ماده خشک کاه(، 3 کاه کلزای فراوری شده با اوره + ملاس)به ترتیب 5 / 2 کاه کلزای فراوری شده با اوره) 5 3 درصد ماده خشک(5 کاه کلزای فراوری شده با - - / 2 درصد ماده خشک(، 4 کاه کلزای فراوری شده با آمونیاک) 5 سود) 5 درصد ماده خشک(، 6 کاه کلزای فراوری شده با سود+ پراکسید)به ترتیب 5 و 2 درصد ماده خشک(، 7 کاه - - کلزای فراوری شده با آب) 71 % ماده خشک(انجام شد. جهت مطالعه تجزیه پذیری از سه راس گاو هلشتاین ماده غیر 72 و 66، 42، 24، 12، 6، 676 کیلو گرم استفاده شد. نمونه های خوراکی در زمان های 3 ± شیرده با متوسط وزن 15 ساعت در شکمبه گاوها قرار داده شدند. مقادیر تجزیه پذیری ماده خشک، ماده آلی و دیواره سلولی آنها با استفاده از نرم افزار Neway محاسبه شد. در قسمت دوم آزمایش جهت بررسی تاثیر کاه فراوری شده بر عملکرد پروار گوساله 266 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملا ± های نرهلشتاین، تعداد 16 راس گوساله نر هلشتاین با میانگین وزن اولیه 64 تصادفی با 2 جیره آزمایشی و 2 تکرار برای هر جیره استفاده شد. طول مدت این بخش آزمایش 66 روز بود. خوراک صرفی به صورت روزانه و افزایش وزن دام ها به صورت ماهانه اندازهگیری شد. نتایج قسمت اول آزمایش نشان داد که کاه کلزای فراوری شده با اوره یا اوره+ملاس، دارای درصد پروتئین خام بیشتری نسبت به شاهد بود. دیواره لولی6/ کاه کلزای فراوری شده با اوره+ملاس، سود یا سود+پراکسید به طور معنی دار کاهش یافت) 65 P< (. فراوری اوره+ملاس توانست باعث تفاوت معنیدار بخش سریع تجزیه شونده) a(ماده خشک و ماده آلی با شاهد شود 6/65(P< (. تاثیر فراوری ها بر بخش کند تجزیه شونده) b(ماده خشک و ماده آلی برای فراوری های سود،6/ سود+پراکسید، اوره یا آب به طور معنی دار بیشتر از شاهد بود) 65 P< (. با توجه به نتایج این پژوهش فراوری کاه کلزا با سودو سود+پراکسید توصیه می شود. نتایج حاصل بخش دوم نشان داد که وزن نهایی، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی هردو گروه از گوساله تفاوت معنی داری نداشت ولی ماده خشک مصرفی در گروه گوساله های تغذیه شده با کاه کلزای فراوری نشده به طور معنی دار کمتر از گوساله های تغذیه شده با کاه کلزای فراوری شده بود.
    نتایج حاصل از قابلیت هضم بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    کلیدواژگان: تجزیه پذیری، دیواره سلولی، فراوری شیمیایی، کاه کلزا، گاو هلشتاین، ماده خشک، ماده آلی
  • النا دهنوی، مجتبی آهنی آذری، مریم حیدری، سمیه پاشایی صفحه 105
    یکی از بهترین روش هایی که می تواند باعث بهبود صحت پیش بینی و پاسخ به انتخاب شود، انتخاب براساس نشاانررها است. ژن کالپاستاتین در بررسی افزایش وزن و کیفیت گوشت به عناوان ژن کاندیاد ا شاناتته شادا اسات. ایان ژن رو کروموزوم شمارا 7 گاو قرار دارد که در شکل گیر، تجزیه بافت عضلانی و ترد گوشت بعد از کشتار موثر اسات. باه منظور بررسی چند شکلی ژن کالپاستاتین از 05 راس گاو هلشتاین موجاود در شارکت بهاین تلیواه واقاک در کیلاومتر 0جادا قدیم گرگان کردکو و 05 راس گااومیش موجاود در شارکت کشااورز و دامپارور میانکالاه (بهشاهر ب اور -تصادفی تونریر به عمل آمد. استخراج DNA از تون تام باه کمار روش بهیناه یافتاه نمکای انجاام گرفات و واکان ش زنجیرا پلی مراز (PCR) ژن کالپاساتاتین L جهت تکثیر ق عه 266 جفت بااز از اگازون و قوامتی از انتارون 1 ناحیاه انجام شد. هضم ق عه تکثیر شدا به وسیله آنزیم MSPI وجود دو آلل M و N را آشکار کرد. ژنوتیپ هاا MM، MN و NN 00 و 00 درصاد بارا گااومیش و، 00 و 5 درصد برا گاو هلشتاین و فراوانی ها 5، بترتیب با فراوانی ها 02 فراوانی آلل ها M و N 5 برا گاومیش بارآورد / 5 و 770 / 5 برا گاو هلشتاین و فراوانی آللی 660 / 5 و 67 / بترتیب 77 دیدند. آزمون کا مربک تعادل هارد واینبرگ را در جمعیت هلشتاین نشاان ناداد - -) 5/50 (P< در صاورتی کاه ایان تعادل در جمعیت گاومیش برقرار بود. با توجه به نقش کالپاستاتین بر کیفیت گوشت به نظر مای رساد ایان ژن مای تواند بعنوان نشانرر مولکولی برا اصلاح کیفیت گوشت مورد استفادا قرار گیرد.
    کلیدواژگان: چندشکلی، ژن کالپاستاتین، PCR، RFLP، گاومیش، گاو هلشتاین
  • علی اصغر شعبانی فتح، رامین نجفی *، غلامرضا نجفی صفحه 113

    آزمایش حاضر به منظور بررسی تاثیر جایگزینی آنتیبیوتیک محرک رشد آویلامایسین با اسیدهای آلی بوتیریک و نوتراسیدفوکوس، در جیره غذایی جوجه های گوشتی بر تغییرات بافتی روده کوچک، عملکرد و خصوصیات لاشه طراحی و اجرا گردید. تعداد 671 قطعه جوجه یک روزه نر گوشتی سویه راس 803 به چهار گروه با چهار تکرار) 66 قطعه جوجه در هر تکرار(به طور تصادفی تقسیم گردیدند. تمامی گروه های پرندگان، به جز گروه شاهد، علاوه بر جیره پایه،به ترتیب 0 درصد نوتراسیدفوکوس را در طول دوره پرورش 25 روزه / 0 درصد اسید بوتیریک و 6 / 0/06 درصد آویلامایسین، 52 دریافت کردند. برای مطالعه تغییرات بافتی روده در 56 روزگی تعداد سه قطعه پرنده و برای تجزیه لاشه در 25 روزگی،چهار قطعه پرنده از هر گروه، کشتار گردید. در آنالیز واریانس نتایج حاصله، تفاوت معنی داری بین تیمارهای آزمایشی در مصرف خوراک، افزایش وزن بدن، ضریب تبدیل خوراک و همچنین وزن نسبی لاشه، کبد، قلب و سنگدان مشاهده 0/ نشد) 02 P> (. بعلاوه افزودن اسیدهای آلی در مقایسه با گروه شاهد باعث کاهش معنیدار وزن چربی حفره بطنی و افزایش تعداد سلولهای جامی در تهی روده شد) 0/02 (P<. همچنین مکمل سازی جیره با اسیدهای آلی در مقایسه با آویلامایسین منجر به افزایش طول >0/ پرز و نسبت طول پرز به عمق کریپت در دوازدهه گردید) 02 P.) به طور کلی،مکمل سازی اسیدهای آلی به جای آنتی بیوتیک محرک رشد به جیره دارای مزایایی بر وزن نسبی چربی حفره بطنی و تغییرات بافتی روده کوچک شد.

    کلیدواژگان: آنتی بیوتیک محرک رشد، اسید های آلی، جوجه های گوشتی، تغییرات بافتی روده، خصوصیات لاشه
  • مجید پسندیده، محمدرضا محمدآبادی، علیرضا ترنگ، علی اسماعیلی زاده کشکوییه، رامین صیقلانی، سعید انصاری مهیاری، رضا پسندید صفحه 125
    PPARGC1A عضوی از خانواده فعال کننده های کمکی رونویسی میباشد که نقش اساسی در تنظیم متابولیسم انرژی ایفا مینماید. OPN نوعی فسفو پروتئین است که در بافتها و سلولهای مختلف سنتز شده و در مایعات بدن ترشح می شود. در این مطالعه، استخراج DNA از نمونه های خون جمعآوری شده از 893 راس گاو هلشتاین از استانهای تهران و اصفهان انجام شد. برای استخراج DNA از روش نمکی استفاده گردید. سپس SNPT>C در موقعیت 2391 و SNPA>C در موقعیت 8839 از ژن PPARGC1A و نیز SNPC>T در موقعیت 3328 از ژن OPN به روش PCR -RFLP تعیین ژنوتیپ شدند. با استفاده از نرم افزار Pop Gene، فراوانی ژنوتیپ های TT، TC و CC در موقعیت نوکلئوتیدی 2391 به ترتیب 0 محاسبه / 0 و 89 / 53 و 18 درصد و همچنین شاخص های شانون و نئی به ترتیب 53، 21 شد. فراوانی ژنوتیپهای AA، AC و CC 31 و 20 درصد و همچنین، در موقعیت نوکلئوتیدی 8839 به ترتیب 83 0 محاسبه شد. فراوانی ژنوتیپهای / 0 و 85 / شاخص های شانون و نئی به ترتیب 53 CC، CT و TT از ژن OPN به محاسبه شد. با استفاده از / 0 و 89 / 37 و 18 درصد و همچنین شاخص های شانون و نئی به ترتیب 59، ترتیب 29 آزمون مربع کای، حالت تعادل برای جمعیتها بررسی شد. ژنوتیپها در همه جایگاه ها از تعادل هاردی واینبرگ انحراف -نشان دادند.
    کلیدواژگان: چندشکلی تک نوکلئوتیدی، گاو هلشتاین، OPN، PPARGC1A، PCR، RFLP
|
  • S. Zerehdaran, H. Emamgholibaghli Page 1
    In order to investigate the effect of genetic markers in genetic improvement of domestic fowl, seven breeding programs were simulated. In first breeding program called base program, phenotypic information of traits was only used. In this program, aggregative genotype equation consisted of body weight at 8 weeks of age, egg weight and egg number and selection index consisted of traits in aggregative genotype together with two other tarits including body weight at 12 weeks of age and age at sexual maturity. In other programs called marker assisted programs, QTL information that described 5, 10, 20, 30, 40 and 50% of genetic variation of egg number were also included in selection index. Based on obtained results, in program that QTL described 5% of genetic variance, economic response was improved by 3.37% compared to base program. Economic response in program that QTL described 50% of genetic variance was also improved by 14.28% compared to base program. Rate of Inbreeding was decreased from 0.69% in base program to 0.50% in program that QTL described 50% of genetic variance in each generation. The result of present study showed that QTL information, even with 5% description of genetic variance, can effectively improve economic traits in native fowl.
    Keywords: Breeding programs, Native fowl, Marker assisted selection, QTL
  • M. Alahyari-Shahrasb, H. Moravej, Y. Baghcheghi, M. Shivazad Page 11
    In this experiment, the effect of different dietary vitamin premix levels was evaluated between 29 and 42 day of age on broiler chicken performance, and carcass characteristics in floor system. A total of 504 day-old male broiler chicks (Ross 308) were allocated to 7 treatment groups, with 4 replicates per treatment group and 18 birds per replicate pen. This experiment was a completely randomized design and the dietary treatments were: T1) the basal diet with no vitamin premix during at 29-42 days; T2) the basal diet 33.33% vitamin premix during 29-42 days; T4) the basal diet 66.66% vitamin premix during at 29-42 days and T6) 100% vitamin premix during at 29-42 days and treatments 3, 5 and 7 to 35 days, respectively, similar treatments 2, 4 and 6 and at age 36 days after treatment as a dietary were not vitamin premix. Feed intake and weight gain were measured at 35 and 42 days of ages and feed conversion ratio was calculated. Also, at 35 and 42 days of age, after slaughtered and measured carcass weight and percentage of thigh, breast, abdominal fat liver and heart. Results showed that different levels of vitamin premix did not impair performance and carcass characteristics during the final period of broilers (P>0.05). In conclusion, it is possible to withdraw vitamin premix from finisher diets.
    Keywords: Carcass Characteristics, Broiler, Performance, Vitamin Premix, Wheat, Barley
  • A. Hoseinkhani, A. Taghizadeh, H. Daghighkia, A. Rostami Barooj, S. Alijani Page 23
    The aim of the present study was to investigate the effects of replacing dietary barely with different levels of sorghum on lamb performances. Sixteen Ghezel×Arkhar-Merino crossbred male lambs with live weights 46 ± 5.8 (mean ± SD) were used in the experiment. All dietary treatments had alfalfa hay (20% total DM), and remain part of diets (80% total DM) were contain different levels of barley and sorghum grain with different level of substitution. Lambs were randomly assigned to one of the four dietary treatments in a completely randomized design assignment, in which sorghum grain was used in the levels of 0, 60, 70 and 80 percent of total ration. Experimental diets were containing 0, 0.588, 0.686, and 0.784 percent of total tannin; respectively. The results of present experiment showed that different levels of dietary sorghum had significant effect on average weight gain of lambs (p<0.05) however it had no significant effect on dry mater intake and feed conversion ratio of lambs. Also dietary treatments couldnt affect total VFA, N-NH3 and pH of ruminal fluid and feces. Carcass characteristics such as hot and cold carcass weight, tail fat and dissectable fat weight affected by treatments (p<0.05). Using moderate level of sorghum grain along with barley grain in finishing lambs diet in a manner in which, dietary total taninn dont exceed 0.6 percent, showed the best results from stand point of performance and weight gain.
    Keywords: Sorghum, Tannin, Barley grain, Performance, Finishing lamb
  • E. Pakar, Mh Fathi Nasri, A. Riasi, Ma Naseri Page 37
    Thirty Holstein calves (15 males and 15 females) were used to evaluate the effects of feeding steam-rolled barley grain on feed intake, weight gain, feed efficiency, rumen metabolites and weaning age. Average birth weight of calves was 40.1_+ 0.8 kg. The experimental diets were as: 1- starter containing ground barley, 2- starter containing dry rolled barley and 3- starter containing steam-rolled barley. All experimental diets were formulated to be iso energetic and iso nitrogenous, and offered from the first day of experiment (3 days age). During the experiment, calves were fed raw milk based on 10% of their birth body weight and they were taken out two weeks after weaning. Experimental data were analyzed based upon a completely randomized design in which there were 3 treatments and 10 replicates per each treatment. The results of this study showed that there was not statistically significant differences among experimental diets regarding average daily feed intake, average daily gain, and average feed efficiency in pre and post weaning period. Calves fed diet 3 at wk 6, two wk after weaning and in whole period of experiment had significantly (P<0.05) greater rumen propionate concentrations than those fed diets 1 and 2. Calves fed diets 1 and 2 at two wk after weaning and whole period of experiment had significantly (P<0.05) greater rumen butyrate concentrations than those fed diet 3. The results of this study showed feeding steam-rolled barley grain to calves from the first week after birth although affect some VFAs concentration, but did not affect performance and weaning age of Holstein calves.
    Keywords: Calf, Weaning age, Steam, rolled barley, Rumen metabolites
  • A. Ansari, A. Taghizadeh, H. Janmohammadi Page 53
    The purpose of this study was to evaluate effects of yeast culture on rumen fermentation parameters, rumen protozoa biodiversity and generic distribution in Ghizel sheep. Sixteen rams (33.8±6.5) were used in a completely randomized design and treatments contained 0, 2.5, 5 and 7.5 g YSC (yeast Saccharomyces cerevisiae)/head/day. Rumen fluid samples were collected from all rams pre feeding and 2 h after morning feeding. Protozoa were counted using a Neubauer Improved Bright-Line counting cell. Ruminal pH, Methylen Blue Retention Time and Sedimentation and Floating Time also were evaluated. Data were analyzed in a completely randomized design with 4 replacements by SAS software and treatment means were compared by the Duncan test. Ruminal pH of YSC treated sheep were higher than control sheep (P<0.05), also sheep that received YSC, had lower (P<0.05) MBRT and SFT than control group. According to obtained data, total count of protozoa population in both sampling time showed an upward trend by increasing of YSC level. Also generic distribution of protozoa were affected by yeast addition in both sampling time (P<0.05). Entodinium genus was the most popular ciliate protozoa which identified and counted in the ruminal fluid. Number of total protozoa was higher in the 7.5 g YSC treatment. It was concluded that YSC was affected ruminal fermentation mechanism, so YSC had potential for ruminal ecosystem manipulating.
    Keywords: Entodiniomorph, Protozoa, Yeast saccharomyces cerevisiae, Holotricha
  • S. M Mosavi, M. H Shahir H. Lotfolahian, O. Afsarian, S. A Hoseini Page 63

    In order to determine the economic optimal level of crude protein and lysine (Lys) in broilers diet, an experiment was performed based on compeletly randomized design in a 5×2 factorial experiment, with 5 levels of crude protein (Cobb recommendation and ± 1 or ±2 percent point higher or lower than Cobb recommendation) and 2 levels of dietary lysine (5.8 or 4.8 percent of dietary protein level). Birds had ad libitum access to diets in starter (0-10 days of age), grower (10-28d), finisher 1 (28-42d) and finisher 2 (42-49d) periods. Feed intake and average weight gain were measured at the end of each period. Minimum feed cost per kilogram live weight and maximum profit was used for economical analysis of data. Different level of crude protein and Lys had significant (P<0.01) effects on feed intake, average weight gain (except of finisher 2 periods). Different level of protein had significant (P<0.01) effect on feed conversion ratio, while levels of Lys had not significant effect on feed conversion ratio. The interaction between different level of protein and Lys was significant on feed intake at starter period (P<0.05), weight gain in grower (P<0.05) and entire rearing period (P<0.01) and feed conversion ratio (P<0.05) in grower period. Economical analysis showed the accuracy and sensitivity of the maximum benefit. For maximising benefit, increasing the level of dietary protein more than two percent higher from Cobb recommendation was economically justifiable. Also, results showed that increasing dietary Lys up to Cobb recommendation is economically profitable, especially in low protein diets, but if protein content in diets be more than Cobb recommendation, use of NRC Lys recommendation can be beneficial.

    Keywords: Crude protein, Lysine, Broiler, Profitability
  • Ah Mahdavi, Hr Rahmani Page 81
    The present study aimed at the investigation of dietary supplementation of different levels of specific egg yolk antibody (IgY) powder on intestinal mucosal immunity and serum protein electrophoretic patterns of E. coli O78:K80-challenged broiler chicks. For lyophilized antibody preparation, forty 36-week-old White Leghorn hens were hyperimmunized with E. coli O78:K80 bacteria for a 12-week-period and IgY was isolated from the eggs by the water-dilution method. Seven-day-age broiler chicks were challenged orally with 0.5 mL of E. coli O78:K80 suspension (except for the negative control). The challenge was continued for additional 7 days from day 14 to 21 with 1.0 mL of a late log phase culture (109 cfu/mL) until the level of E. coli in droppings reached to 105 cfu/g. A total of 280 broiler chicks were randomly assigned to 5 dietary treatments with 4 replicates of 14 chicks each. The four challenged-groups received a basal diet supplemented with 0 (as positive control), 0.1, 0.2, or 0.4% (wt/wt) IgY. The unchallenged-group, as negative control, fed the same unsupplemented diet. Oral infection caused increase in ileal E. coli enumeration, and induced systemic and mucosal inflammatory reactions. After three weeks of feeding, the levels of 0.2 and 0.4% IgY had the most suppressive effects (P<0.01) on the ileal E. coli enumeration and intestinal secretory IgA concentration. However, with at least 0.2% IgY, serum IgA concentration and the albumins to globulins ratio were slightly decreased (P=0.36) and increased (P=0.20), respectively. It was concluded that feeding high level of specific antibody powder, in addition to decreasing inflammatory factors, may increase the ratio of serum albumin. Therefore, the serum proteins can be directed toward metabolic pathways instead of being imposed on inflammatory pathways.
    Keywords: Broiler chick, Egg yolk antibody (IgY), Mucosal immunity, Serum protein electrophoretic patterns
  • M. Ghiasvand, K. Rezayazdi, M. Dehghan Banadaki Page 93
    This experiment was carried out in order to determine of nutritive value of canola straw and its effect on fattening performance of male Holstein cluves. Canola straw (okapy variety) was provided from the seed and plant improvement Institute, Karaj, Iran. Canola straw was processed by urea, molasses, ammonia, peroxide and was stored in plastic bags for 28 days. This experiment was conducted in a completely randomized design with 7 treatments and 3 replicates in each treatment. Treatments included: 1 - not processed canola straw (control), 2- processed with urea (5.3 % of DM), 3- processed with urea + molasses (5.3 % of DM urea + 2 % of DM molasses of DM), 4- processed with ammonia (5.3% of DM) 5- processed with sodium hydroxide (5 % of DM), 6- processed with peroxide + sodium hydroxide (5% of DM sodium hydroxide + 2 % of DM hydrogen peroxide), 7- processed with water (71 % of DM). The rates of degradation of the treatments were evaluated in an in situ experiment using three non-lactating Holstein cows with average body weight of 670±15 kg. Experimental treatments were incubated intraruminally for 0, 3, 6, 12, 24, 48, 72 and 96 hours. Degradability parameters were calculated for dry matter, organic matter and cell wall by Neway software. In the second section were used 16 calves with average initial weight 266±64 kg to test the effect of straw processed on fattening performance of male Holstein calveswith average initial weight 266±64 kg. This experiment was conducted in a completely randomized design with two experimental diets and 8 replicates for each diet. This noitces was done in 90 day. Feed intake was measured daily and body weight was measured monthly. The results of the first section showed that canola straw processed with urea and urea + molasses had the highest CP percentage. Processing of canola straw with urea + molasses, sodium hydroxide and sodium hydroxide + peroxide significantly decreased the cell wall content. Processing with urea + molasses made significant difference in (a) parameter of DM and OM (p <0.05). Effects of processing with sodium hydroxide, sodium hydroxide + peroxide, urea and water on parameter of (b) for DM and OM were significant (p <0.05). On the base of present results, processing of canola straw with sodium hydroxide and sodium hydroxide + peroxide was suggested. The results of second part showed that the final weight, daily gain and feed conversion ratio was not significantly different in the both of calves groups.The dry matter intake in calves that fed with unprocessed canola straw was significantly less than calves fed processed. Results of the digestibility was not significant different between the two groups.
    Keywords: degradation, Cell wall, Chemical processing, Rapeseed straw, Holstein cow, Dry matter, Organic matter
  • E. Dehnavi, M. Ahani Azari, M. Heidari, S. Pashaii Page 105
    Marker assistant selection is one of the best methods to improve the accuracy of prediction and response to selection. In studies related to weight gain and meat quality Calpastatin gene has been identified as a candidate gene. This gene is located on cattle chromosome 7 and is effective on formation, lysis of muscle texture and meat tenderness after slaughtering animals. In order to study polymorphism of Calpastatin gene in Holstein cattle 50 animals from Behin Taliseh corporation were randomly sampled. DNA extraction was carried out by modified salting out method. Polymerase chain reaction was performed to amplify a 622bp fragment of the L region of exon and entron 1 of this gene. Restriction reaction of PCR products was done using MspI enzyme. Then all the animals were genotyped base on digested fragment profile, respectively. Frequencies of MM, MN and NN genotypes were 46%, 54% and 0% for Holstein cattle and 0%, 45% and 55% for Buffalo. Frequencies of M and N alleles were 0.73 and 0.27, respectively for Holstein cattle and 0.225 and 0.775 for Buffalo. Results showed that this locus was not at Hardy–Weinberg equilibrium in the Holstein cattle (P<0.05) while Buffalo herd showed equilibrium.
    Keywords: Calpastatin gene, Polymorphism, PCR, RFLP, Buffalo, Holstein cattle
  • A. A Shabani Fath, R. Najafi, Gh Najafi Page 113

    The present study was conducted to evaluate the effects of growth promoters Avilamycin, Butyric acid and Nutracid Focus® on performance, carcass characteristics and intestinal morphology of broiler chickens. A total of 176 one-day old male broiler chicks (Ross 308) were randomly allocated to four treatments with 4 replicates and 11 birds each according a completely randomized design and fed a basal diet or diets supplemented with 0.01% Avilamycin, 0.25% Butyric acid and 0.1% Nutracid Focus throughout the experimental period respectively. At days 21 and 42 of age, three and four birds per treatment were selected respectively and killed for analysis of carcass characteristics and intestinal morphology. In analysis of variance, no significant differences were observed between the treatments for feed consumption, body weight gain and feed conversion ratio, and also relative weights of carcass, liver, heart and gizzard (P>0.05). Furthermore in orthogonal array test, the supplementation of organic acids in comparison with control group decreased the abdominal fat weight and increased the goblet cell numbers in jejunum (P<0.05). In addition, the villus length and villus length to crypt depth ratio in duodenum were higher than those for Avilamycin fed birds (P<0.05). It was concluded that dietary supplementation of organic acids instead of growth promoter antibiotics could have some advantages on abdominal fat weight and intestinal morphological parameters in broiler chickens.

    Keywords: Antibiotic growth promoter, Broiler chickens, Carcass characteristics, Intestinal morphology, Organic acids
  • M. Pasandideh, M. Mohammadabadi, A. Tarang, A. Esmailizade Koshkoiyeh, R. Sayghalani, S. Ansari Mehyari, R. Pasandideh Page 125
    PPARGC1A is a member of a family of transcription coactivators that plays a central role in the regulation of cellular energy metabolism. OPN is a phosphoprotein that is synthesized in a variety of tissues and cells and secreted into body fluids. In this study DNA was isolated from blood samples collected from 398 Holstein cows of Tehran and Esfahan provinces. DNA isolation was performed using the Salting out method. RFLP-PCR method was used for genotyping of SNP T>C at position 1892 and SNP A>C at position 3359 in PPARGC1A gene, also SNPC>T at position 8514 in OPN gene. Using of Pop Gene soft ware frequencies of TT, TC and CC genotypes at position 1892 were calculated as 12, 65 and 23%, respectively. Also, Shanon and Nei indices were for this position 0.68 and 0.49, respectively. Frequencies of AA, AC and CC genotypes at position 3359 were calculated as 38, 52 and 10%, respectively. Also, Shannon and Nei indices were 0.65 and 0.46, respectively. Frequencies of CC, CT and TT genotypes of OPN gene were calculated as 19, 57 and 24%, respectively. Also, Shannon and Nei indices were 0.69 and 0.49, respectively. Hardy-Weinberg equilibrium (HWE) was evaluated using χ square test. The genotypes in all loci deviated from HWE.
    Keywords: Single nucleotide polymorphism, Holstein cattle, OPN, PPARGC1A, RFLP, PCR