فهرست مطالب
نشریه آنستزیولوژی و مراقبتهای ویژه ایران
سال سی و ششم شماره 3 (پیاپی 87، پاییز 1393)
- 72 صفحه،
- تاریخ انتشار: 1393/11/20
- تعداد عناوین: 12
-
-
نظام سلامت در برابر فرصت یا تهدید تاریخی؟ کتاب تعرفه ها، چشم اسفندیار یا سکوی پرتاب؟صفحه 2
-
صفحه 3مقدمه
پیوند کبد در حال حاضر روش درمانی انتخابی در مورد بسیاری از بیماران پیشرفته کبدی است. امروزه در بسیاری از مراکز از معیار مارژینال گرافت[1] برای انتخاب کبد پیوندی استفاده میکنند. در مطالعات مختلف ارتباطی مستقیم بین افزایش شکاف یونهای قوی[2] و وخامت وضعیت بالینی نشان داده شده است. در این مطالعه هدف اول ما بررسی میزان SIG در پیشبینی نتیجه پیوند کبد و هدف دوم ما مقایسه SIG و معیار مارژینال گرافت است.
مواد و روشها:
این مطالعه بر روی 61 بیمار مرگ مغزی کاندید اهداء عضو انجام شد. کلیه بیماران براساس معیار مارژینال گرافت مورد سنجش قرار گرفتند. در این بیماران یونهای قوی اندازهگیری و براساس جزء یونیزه محاسبه SIG انجام شد. براساس عدد مرزی SIG=10 و همچنین معیار مارژینال بیماران به دو گروه تقسیم شدند و در هر گروه نتایج پیوند کبد مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایجدر این مطالعه 61 گیرنده پیوند کبد مورد بررسی قرار گرفتند. در مجموع 39 گیرنده (9/63٪) دچار عوارض ناشی از پیوند کبد شدند. تنها 3 بیمار(9/4٪) دچار PNF[3] و یک بیمار(6/1٪) دچار عارضه DNF[4] شدند. میانگین عدد SIG در این مطالعه 71/1±14/18 است. 2/49% بیماران در گروه مارژینال قرار گرفتند. 68% بیماران در گروه 10SIG> و 32% در گروه 10 ≤SIG قرار گرفتند. تفاوت معنیداری از نظر میزان بروز عوارض پیوند کبد در دو گروه مشاهده نشد. (286/0=Pvalue) در گروه 10SIG> متوسط AST730297 و متوسط ALT 438±292 بود و در گروه 10≤SIG این اعداد به ترتیب 566±350 و 440±383 بود. در گروه مارژینال میزان عوراض کبدی نسبت به گروه غیر مارژینال تفاوت معنی داری مشاهده نشد.(245/0Pvalue=) اما SIG و مارژینال بودن همجهت حرکت میکنند.
بحث و نتیجه گیریمیزان SIG در بیماران اهداء کننده عضو، پیشبینی کننده مناسب برای نتیجه پیوند کبد در فرد گیرنده نیست.
کلیدواژگان: شکال یون های قوی، مارژینال، پیوند کبد -
صفحه 13مقدمه
نقص عملکرد شناختی سیستم عصبی در جراحی پیوند شریان کرونری یک عارضه شایع است. سولفات منیزیم یک آنتاگونیست غیر رقابتی گیرنده NMDA است که مصرف آن همراه با بهبود کوتاه مدت عملکرد نورولوژیک به ویژه در حافظه کوتاه مدت بوده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تجویز سولفات منیزیوم وریدی حین عمل جراحی پیوند شریان کرونری بر اختلالات شناختی عصبی پس از جراحی است.
مواد و روشها:
در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دو سو کور 80 بیمار به طور تصادفی به 2 گروه تقسیم میشوند: دسته اول بیمارانی که 800 میلیگرم سولفات منیزیم 50% داخل وریدی طی 15 دقیقه حین القاء بیهوشی و به دنبال آن 3200 میلیگرم سولفات منیزیم طی 24 ساعت اول پس از عمل دریافت میکنند و دسته دوم بیمارانی که به همین روش و میزان، محلول نرمال سالین تزریقی دریافت میدارند. وضعیت شناختی همگی بیماران قبل و در روز 5 تا 7 بعداز عمل با استفاده از تست [1]MMSE تحت ارزیابی و مقایسه قرار میگیرد.
یافتهها:
بین دو گروه هیچ تفاوت معنیداری در مشخصات دموگرافیک یافت نشد. وضعیت شناختی بیماران در هر دو گروه بعد از جراحی نسبت به قبل از آن افت کرده است اما این کاهش در گروه سولفات منیزیم نسبت به گروه شاهد کمتر بوده است .(02/0 =p)
نتیجهگیری:
تجویز منیزیم حین جراحی پیوند شریان کرونری میتواند سبب کاهش عوارض شناختی بعد از عمل بر اساس تستMMSE گردد.
کلیدواژگان: سولفات منیزیم، جراحی پیوند شریان کرونری، اختلال عملکرد شناختی -
صفحه 20مقدمه
پیشرفت و توسعه علم پزشکی در زمینه درمان و اداره بیماران بدحال، نیاز به حمایت راه هوایی و تهویه مکانیکی را در بخشهای مراقبتهای ویژه بیشتر کرده است(1). تراکیوستومی به سه روش سنتی (جراحی)، دیلاتاسیون پوستی (PDT) و از طریق حنجره (TLT) انجام میشود.
در این مطالعه روش جدیدی معرفی شده است تا سختی تکنیکی انجام روش کلاسیک تراکیوستومی از طریق حنجره (روش کلاسیک فانتونی) برطرف گردد. در روش کلاسیک تراکیوستومی از طریق حنجره 1/31% سختی در عبور سیم راهنما بصورت رتروگرید از نای به حنجره گزارش شده است .(7)مواد و روشها:
این مطالعه به صورت همگروهی (Cohort) و گذشتهنگر انجام گرفت. جمعیت مورد مطالعه 159 بیمار بودند که با پاتولوژی قلبی در بیمارستان بستری شدند و به دلایل مختلفی مدت اقامتشان در بخش مراقبتهای ویژه یا مراقبتهای ویژه قلب طولانی شد و مورد مشاوره برای تراکیوستومی انتخابی قرار گرفتند. برای تمامی این بیماران روش اصلاح شده (جدید) تراکیوستومی از طریق حنجره بهکار گرفته شد.
یافتهها:
در این مطالعه برای تمامی بیماران بدون مشکل تکنیکی تعبیه تراکیوستومی از طریق حنجره با روش اصلاح شده انجام گردید و هیچ مورد خونریزی (بیشتر از 10-5 میلیمتر) علیرغم INR بالای 8/1 مشاهده نشد. کلیه فاکتورهای بالینی مورد مطالعه از جمله فشار اکسیژن خون شریانی، اشباع اکسیژن، ضربان قلب، فشار خون، حداکثر فشار راه هوایی و هموگلوبین یا بدون تغییر ماندند یا در جهت اصلاح و بهتر شدن تغییر یافتند.
نتیجهگیری:
این مطالعه نشان میدهد که استفاده از تکنیک جدید و اصلاح شده روش تراکیوستومی از طریق حنجره، سختی و دشواری هدایت رتروگریدسیم راهنما را که در روش کلاسیک فانتونی گزارش شده است، نداشته و همچنین میتوان از این روش بهصورت ایمن در بیماران با اختلالات انعقادی با INR بالای 8/1 کمتر از 4/3 استفاده کرد.
کلیدواژگان: تراکئوستومی از طریق حنجره، روش اصلاح شده تراکئوستومی فانتونی، اختلالات انعقادی، INR -
صفحه 28زمینه
لارنگوسکپی و لولهگذاری تراشه باعث تحریک رفلکسهای سیستم سمپاتیک شده که منجر به افزایش فشار خون و ضربان قلب میشود. این تغییرات میتواند در بیمارانی که زمینه بیماریهای قلبی و عروقی ایسکمیک دارند سبب تغییرات حاد ایسکمی شدید و ضایعات ارگانی شوند. در این مطالعه برای کاهش پاسخهای همودینامیک به لارنگوسکوپی و لولهگذاری داخل تراشه اثرات سولفات منزیم و رمیفنتانیل را با هم مقایسه کردیم.
مواد و روشها:
این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 90 بیمار کلاس 1 و 2 ASA I (وضعیت فیزیکی انجمن متخصصان بیهوشی آمریکا) در محدوده سنی 15 تا 50 سال که تحت عمل جراحی الکتیو قرارگرفته بودند انجام پذیرفت. این بیماران به طورتصادفی به سه گروه 30 نفری کنترل، رمیفنتانیل و سولفات منیزیم تقسیم شدند. گروه 1 (گروه کنترل)، گروه 2 (1/0 میلیگرم / کیلوگرم سولفات منیزیم وریدی)، گروه 3: (1 میکروگرم / کیلوگرم رمیفنتانیل وریدی). فشار خون و ضربان قلب، قبل از القاء بیهوشی و سپس 1، 3 و 5 دقیقه بعد از لارنگوسکپی و لولهگذاری تراشه ثبت شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج آماری به وسیله برنامه SPSS statistical package v.18.0 بررسی شد و از تستهای تی و کای 2 و آنووا استفاده گردید.
نتایجاز نظر میانگین تغییرات فشار خون سیستولیک، دیاستولیک و ضربان قلب 1 و3 دقیقه بعد از لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه بین گروه رمیفنتانیل و گروه سولفات منیزیم با گروه کنترل تفاوت معنیداری وجود داشت. (05/0 >P)
بحث و نتیجهگیری:
با توجه به یافتههای مطالعه حاضر، استفاده از رمیفنتانیل و سولفات منیزیم به عنوان پیشدارو قبل از لارنگوسکپی و لولهگذاری تراشه میتواند به طور موثری از افزایش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و ضربان قلب جلوگیری کند. اما از آنجا که استفاده از سولفات منیزیم به عنوان پیشدارو قبل از لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه برای کاهش پاسخهای همودینامیک به اندازه رمیفنتانیل موثر نیست لذا برای کاهش پاسخهای همودینامیک به لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه رمیفنتانیل در مقایسه با سولفات منیزیم انتخاب مناسبتری خواهد بود.
کلیدواژگان: لارنگوسکوپی، سولفات منیزیم، رمی فنتانیل -
صفحه 37مقدمه
وقوع سرفه ناشی از فنتانیل (FIC) طی القا بیهوشی عمومی نامطلوب بوده و میزان آن بین 65-28% متغیر است. سرفه، فشار داخل جمجمه، چشم و شکم را افزایش میدهد. این مطالعه تصادفی شده دوسویه کور اثر پیشدرمانی با پروپوفول و سولفات منیزیم را برروی بروز و شدت سرفه ناشی از فنتانیل ارزیابی کرد.
مواد و روشها:
312 بیمار 60-18 ساله با کلاس 1 و 2 ASA که کاندید اعمال جراحی الکتیو ارتوپدی بودند به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 104 نفر). گروه 1، 30 میلیگرم / کیلوگرم سولفات منیزیم (به حجم 5 سیسی)، گروه 2، 3/0 میلیگرم / کیلوگرم پروپوفول (به حجم 5 سیسی) و گروه 3، 5 سیسی نرمال سالین یک دقیقه قبل از تجویز 2 میکروگرم / کیلوگرم فنتانیل دریافت کردند. بروز، شدت و زمان وقوع سرفه یک دقیقه پس از تجویز فنتانیل ثبت شد. 05/0 P value< معنیدار تلقی میشد.
نتایجبروز سرفه ناشی از فنتانیل در گروههای 1، 2 و 3 به ترتیب 5/12%، 6/9% و 7/33% بود 05/0<p برای گروههای درمان 1 و 2 در مقابل گروه کنترل 3)؛ ولی تفاوت آماری معنیداری در شدت و زمان بروز سرفه بین سه گروه وجود نداشت.
بحث:
سولفات منیزیم (30 میلیگرم / کیلوگرم و پروپوفول (3/0 میلیگرم / کیلوگرم) یک دقیقه قبل از تزریق فنتانیل (2 میکروگرم / کیلوگرم) بروز سرفه ناشی از فنتانیل را به میزان قابل ملاحظهای کاهش داد.
کلیدواژگان: سرفه، فنتانیل، پروپوفول، سولفات منیزیم -
صفحه 43مقدمه و هدف
کاهش آسیبهای ناشی از جراحی باعث شده تا کلهسیستکتومی لاپاروسکپیک به عنوان روش استاندارد برداشتن کیسه صفرا انتخاب شود. روشهای متعددی برای درمان درد بعد از کله سیستکتومی لاپاروسکپیک وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر بیدردی شیاف مورفین درکاهش درد بعد از کلهسیستکتومی لاپاروسکپیک است.
مواد و روشها:
در این مطالعه دوسوکور و آیندهنگر، 88 بیمار 50-20 ساله که کاندید عمل جراحی کله سیستکتومی لاپاروسکپیک بودند به دو گروه 44 نفره تقسیم شدند. گروه 1(M) 10 میلیگرم شیاف مورفین و گروه 2 (D) 100 میلیگرم شیاف دیکلوفناک پس از اتمام جراحی دریافت کردند. شدت درد بعد از عمل در 8 ساعت اول پس از ورود به ریکاوری (ساعات 0 تا 8) و کل دوز مسکن مصرفی طی 8 ساعت اول ثبت گردید.
یافتهها:
کل دوز مسکن مصرفی در 8 ساعت اول آشکارا در گروه M کمتر از گروه D بود. (05/0 P<) شدت درد آشکارا در ساعتهای 3 و 4 و 5 در گروه M پایینتر از گروهD بوده است. (05/0 P<) ولی در ساعتهای 0 و 1 و 2 و 6 و 7 و 8 تفاوت آشکاری در بین دو گروه مشاهده نشد. (05/0 <p)
نتیجهبیماران دریافت کننده شیاف مرفین شدت درد کمتر و میزان مسکن دریافتی کمتری نسبت به گروه دریافت کننده شیاف دیکلوفناک داشتند.
کلیدواژگان: کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک، درد بعد از عمل، شیاف مورفین -
صفحه 49زمینه
استفاده از داروهای مخدر از روشهای اصلی کنترل درد بعد از عمل محسوب میگردد. یافتن روشهای موثر تجویز داروهای مخدر غیر از راه وریدی همواره مد نظر بوده و استفاده از شیاف مورفین یکی از گزینهها است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی شیاف مورفین برای بیدردی پس از عمل نسبت به روش معمول پتیدین وریدی انجام شد.
مواد و روشها:
این مطالعه دوسویهکور، بر روی 46 بیمار 60 - 20 سال کاندید کلهسیستکتومی لاپاراسکپیک، در دو گروه 23 نفری انجام شد. در انتهای عمل، گروه M شیاف مورفین 10 میلیگرم و گروه P پتیدین وریدی 20 میلیگرم دریافت کردند. شدت درد بیماران، زمان اولین درخواست مسکن، مقدار مسکن اضافی و میزان رضایتمندی بیماران طی 6 ساعت بعد از عمل در هر گروه سنجیده و در دو گروه با هم مقایسه شد.
یافتهها:
میانگین شدت درد بین دو گروه، در ساعات 0، 1، 2 و 6 پس از عمل تفاوت قابل ملاحظه نداشتند (05/0 <p)، اگرچه در ساعت 4 شدت درد در گروه M کمتر از گروه P بود (019/0 =p). گروه M زودتر از گروه P نیاز به دریافت مسکن داشتند (018/0 =p) و دوز کلی دریافت مسکن اضافی در گروه M به طور معناداری کمتر از گروه P بود (046/0 =p). میزان رضایتمندی بیماران از دو دارو یکسان بود.
نتیجهگیری:
هیچ تفاوت معناداری، به جز در ساعت 4، در کاهش شدت درد بعد از عمل بین دو گروه مشاهده نشد.
کلیدواژگان: درد حاد، کله سیستکتومی لاپاراسکپیک، پتیدین، مورفین سولفات -
صفحه 56هدف
زمانی که از فواید کتامین به عنوان آنتاگونیست گیرنده ان-متیل-دی-آسپارتات (NMDA) برای بیدردی بعد از عمل صحبت میشود، باید عوارض سایکولوژیک و سیستمیک آن را مد نظر داشت. هدف از این مطالعه بررسی عوارض ناشی از تزریق دوز پایین کتامین زیر پوستی در محل عمل جراحی سزارین است.
مواد و روشها:
دراین مطالعه دوسوکور و آیندهنگر، 60 خانم 25-18 سال که کاندید عمل سزارین الکتیو بودند، به دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول (C) 10 سیسی نرمال سالین و گروه دوم (K) 5/0 میلیگرم / کیلوگرم کتامین با حجم 10 سیسی پس از بستن پوست در انتهای عمل و به صورت زیرپوستی در محل برش جراحی، دریافت کردند. متوسط فشار شریانی، ضربان قلب، تهوع، استفراغ، نیستاگموس، توهم، خارش، سطح هوشیاری و دپرسیون تنفسی در 4 ساعت پس از تزریق مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها:
حداکثر فشار متوسط شریانی، ضربان قلب و نیز میزان تهوع در گروه (K) نسبت به گروه (C) کمتر بود ولی تفاوت معنیداری نداشت (05/0<p) میزان استفراغ، نیستاگموس، توهم، خارش، سطح هوشیاری و دپرسیون تنفسی در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت (05/0<p).
نتیجهتجویز دوز پایین کتامین زیر پوستی برای بیدردی بعد از عمل امن بوده و با عوارض ناخواسته جدی همراه نبوده است.
کلیدواژگان: کتامین، سزارین، عوارض جانبی -
صفحه 62
درد از مهمترین مسایل بیماران است بخصوص در طی و یا پس از انجام اقدامات دردناک درمانی. یکی از این اقدامات، مداخلات دندانپزشکی است. حالات مختلفی وجود دارد که اثر داروها میتواند تغییر یابد مانند الگوهای ژنتیکی و آنزیماتیک بدن، میزان متابولیسم مواد، تداخل داروها، بیماریها و غیره (1). در این مطالعه ما با افزودن بیکربنات سدیم به لیدوکایین (کارپول) برای انجام اقدامات دندان پزشکی در خانمی که سابقه تجربه دردناک خدمات دندان پزشکی را علیرغم مصرف بیحسکنندههای تجاری دندان پزشکی داشته و پس از استفاده از این ترکیب جدید بهترین بیحسی را برای انجام اقدامات دندانپزشکی به دست آورد مورد مطالعه قرار دادیم.
-
صفحه 64
-
Page 3Background
Liver transplantation is the treatment of choice in end stage liver disease. Marginal graft is a criteria for selecting appropriate liver in many centers. Many studies indicated that SIG is a good predictor for outcome. Our primary objective was to find a correlation between SIG and graft function. Secondary objective was comparison between SIG and marginal graft criteria.
Material And MethodsThis study was performed in 61 liver recipients. All recipients were selected for transplantation by marginal graft criteria. Strong ion was measured and according to ionized portion SIG was calculated. According to cut of point of SIG=10 and marginal graft criteria, patients were divided into two groups and then compared with each other.
ResultsThis study was conducted on 61 liver recipients. 39 (63.9%) of them developed with transplantation complication. Only 3(4.9%) presented with PNF and 1 (1.6%) presented with DNF. Mean SIG was 18.41±1.71. 49.2% of livers was marginal. 68% of donors had SIG>10 and 32% had SIG> 10. No difference was seen in these two groups according to liver transplantation complication. (Pvalue: 0.286) In group SIG>10 mean AST was 297±730 and mean ALT was 292±438 and in group SIG<10 mean AST and ALT was 350±566 and 383±440 respectively. This difference is clinically significant. No difference was seen in marginal and non-marginal graft according to liver transplantation complication. (Pvalue:0.245)
ConclusionSIG in donor is not an appropriate predictor for liver transplantation outcome.
Keywords: SIG, Marginal graft, Liver transplantation -
Page 13Introduction
Neurologic dysfunction is a common complication after coronary artery bypass graft surgeries. Magnesium sulphate is a non competitive NMDA receptor antagonist which is associated with improved neurological function, especially in shortterm memory. The aim of this study was to examine the effects of magnesium sulphate on neurocognitive dysfunction after coronary artery bypass graft surgery.
Materials And MethodsIn a double blind clinical trial study 80 patients were randomly entered to two different groups: The first group consisted of patients who got 800 mg of magnesium sulphate 50% during induction of anesthesia in 15 minutes and the following 3200 mg of magnesium sulphate during 24 hours. The second group received normal saline as placebo exactly in the same manner and the same amount. All patients were assessed by Mini Mental Status Exam (MMSE) before and 5 to 7 days after operation.
ResultsDemographic data were the same between two groups. Post-operative cognitive status scores decreased in comparison with pre-operative state but there was less decrease in magnesium sulphate than the normal saline group (p= 0.02).
ConclusionAccording to MMSE scores, magnesium sulphate can decrease cognitive complications after CABG surgeries.
Keywords: Magnesium sulphate, CABG, neurocognitive dysfunction -
Page 20Introduction
Advances and improvements in treatment of critical illnesses has resulted in more patients who require prolonged airway and ventilator support. Finally tracheostomy allows the patient to speak and eat and to become out of bed. Tracheostomy procedure can be done in three
Methodsconventional (surgery in operation room), percutaneous Dilatation (PDT) and Translaryngeal (TLT) in intensive car units. In this research we have introduced one new approach as a Modified approach for classic Fantoni method, that removes the technical difficulty of classic fantoni methods. It is reported that the classic approach has 31.1% difficulty in retrograde passage of guide wire from trachea to larynx and oral cavity.
Materials And MethodsA retrospective and cohort study was conducted on 159 patients that admitted with cardiac pathology in intensive care units of Rajaie Heart Hospital Iran-Tehran, because of different reasons. The duration of their hospitalization in Intensive Care Units was prolonged, So elective tracheostomy was indicated and modified approach of TLT was done for all of them.
ResultsModified tracheostomy approach was done for all of the patients without any technical problems and complications. No bleeding was observed despite the 3.4>INR> 1.8. (Range of bleeding was 5- 10 ml). There were no singificant changes in clinical factors such as: PAO2, O2sat, HR, BP, Peak Inspiratory Pressure (PIP) and Hb.
ConclusionWe concluded that use of the new TLT technique (modification of classic fantoni method) removes difficulties in retrograde passage of guide wire through the larynx and mouth that is reported in classical fantoni method. We also reached to this conclusion that TLT is safe in cardiac patients with coagulopathy (2.8> INR > 1.8).
Keywords: Translaryngeal Tracheostomy, modified translaryngeal tracheostomy of fantoni, coagulation disorder, INR -
Page 28Introduction
The sympathetic component of the autonomic nervous system is activated as a response to laryngoscopy and endotracheal intubation causing an increase in blood pressure and heart rate. In patients with underlying cardiovascular disease these changes may cause acute cardiac ischemia accompanying significant morbidity and mortality. The purpose of this current study was to compare the effects of magnesium sulphate and remifentanil on hemodynamic responses following laryngoscopy and endotracheal intubation.
Materials And MethodsIn this double blind clinical trial 90 patients 15-50 years old, ASA I-II, who underwent elective surgery were randomly assigned into three groups, control, remifentanil and magnesium sulphate. Group 1, the control group. Group 2: Patients received magnesium sulphate 0.1 g/kg IV thirty minutes before laryngoscopy and endotracheal intubation. Group 3: Patients received remifentanil 1μg/Kg IV two minutes before laryngoscopy and endotracheal intubation. Blood pressure and heart rate were recorded before induction of anaesthesia, and at one, three and five minutes following laryngoscopy and intubation.
ResultsMean changes of systolic and diastolic blood pressure, and heart rate one and three minutes following laryngoscopy and intubation in the magnesium sulphate group and remifentanil group were significantly different from the control group. (P< 0.05)
ConclusionAccording to this study, the use of remifentanil and magnesium sulphate as premedication drugs before laryngoscopy and endotracheal intubation may effectively prevent rise of systolic and diastolic blood pressures and heartrate. Magnesium sulphate premedication did not control the hemodynamic parameters as effectively as remifentanil did; therefore we suggest using remifentanil as a premedication of choice in laryngoscopy and intubation.
Keywords: Laryngoscopy, Magnesium sulphate, Remifentanil -
Page 37Introduction
The incidence of fentanyl-induced cough (FIC) during induction of general of anesthesia varies between 28-65% and is undesirable. It increases intracranial, intraocular and intra-abdominal pressures. This prospective, randomized, double- blind, placebo-controlled study evaluated the effect of propofol and magnesium sulfate pretreatment on the incidence and severity of FIC.
Materials And Methods312 ASA Class 1-2 patients, aged 18-60 years, scheduled for orthopedic elective surgery, were randomly allocated into three groups (n=104 for each). Group 1 received 30 mg/kg magnesium sulfate (5 ml), group 2 received 0.3 mg/kg propofol (5 ml), and group 3 received 5 ml normal saline 1 min before administration of 2 μg/kg fentanyl. The incidence, severity and the onset time of cough were recorded for 1 min after fentanyl administration. P value<0.05 was significant.
ResultsThe incidence of FIC was 12.5%, 9.6% and 33.7% in groups 1, 2, 3, respectively (P<0.05 for treatment groups 1 and 2 versus control group 3). There were no significant differences in the severity or onset time of cough among the three groups.
ConclusionIntravenous magnesium sulfate (30 mg/kg) and propofol (0.3 mg/kg) 1 min before the administration of intravenous fentanyl (2μg/kg) significantly reduced the incidence of FIC.
Keywords: Cough, fentanyl, propofol, magnesium sulfate -
Page 43Introduction
Diminished surgical trauma has made laparascopic cholecystectomy a standard technique for removal of gallbladder. Multimodal approach to post cholecystectomy pain management may enhance analgesia. The purpose of this study was to evaluate the clinical efficacy of suppository administration of morphine in reducing pain after laparascopic cholecystectomy.
Materials And Methods88 patients, aged 20-50 years, scheduled for elective laparascopic cholecystectomy were enrolled to this double-blind randomized controlled-trial study. Patients were divided into two groups of each 44 and group1(M) received 10 mg of suppository morphine and, group 2 (D) 100mg suppository diclofenac at the end of surgry time. The intensity of pain 8 hours after surgery upon entering the recovery room and the total amount of analgesic consumed during the first 8 hours were recorded.
ResultsAmount of analgesic amount in the first 8 hour were significantly lower in group M compared with group D (p<0.05). Pain intensity was significantly lower at 3,4,5 hours in group M compared with group D (p<0.05), but was not significantly different at 0, 1, 2, 6, 8 hours in two groups (p>0.05).
ConclusionPatients who were given suppository morphine after laparascopic cholecystectomy had better visual analog scale and less analgesic consumption than patients who were given suppository diclofenac.
Keywords: Laparascopic cholecystectomy, Postoperative pain, Suppository morphine -
Page 49Introduction
The use of opioid drugs is one of the main methods in controlling pain after surgery. Always, finding effective methods of opioid drugs administration other than intravenous, has been considered and the use of morphine suppository is one option. The purpose of this study was to evaluate the efficacy of morphine suppositories for postoperative analgesia compared with the usual method of intravenous pethidine.
Materials And MethodsThis double blind study, performed on 46 patients 20- 60 years old, candidate for elective laparascopic cholesystectomy, in two groups of 23. At the end of surgery, M group received 10 mg morphine suppository and P group received 20mg intravenous pethidine. Pain intensity, time to first analgesic request, the amount of additional analgesic and satisfaction rate, within 6 hours after surgery, in each group was measured and compared in both groups.
ResultsThe pain scores between the two groups had no significant differences for 0, 1, 2 and 6 hours after surgery (p>0.05). Although the 4 - hour pain in the M group was significantly lower than P group (p=0.019). M Group required analgesic earlier than P group (p=0.018). Total additional analgesic dose in M Group was significantly lower than P group (p=0.046). Patient satisfaction was similar for both drugs.
ConclusionThere were no significant differences, except at 4 - hour, in reducing postoperative pain between the two groups.
Keywords: Acute pain, Laparoscopic Cholecystectomy, Morphine sulfate, pethidine -
Page 56Introduction
When talking about the beneficial effects of ketamine as a nociceptive N-methyl Daspartate (NMDA) antagonist for analgesia during surgery, psychological and systemic side effects should be considered. The purpose of this study was to evaluate the side effects of incisional subcutaneous administration of low dose ketamine after cesarean section.
Materials And MethodsSixty patients, aged 18-25 years, scheduled for elective cesarean section were enrolled to this double-blind randomized controlledtrial study. Patients were divided into two groups of each 30 and group1(C) received 10 CC saline and group 2(k) received 0.5 mg/kg ketamine after skin closure subcutaneously at the site of surgery. Mean arterial pressure, heart rate, nausea, vomiting, nystagmus, hallucination, pruritus, level of sedation and respiratory depression were evaluated for 4 hours after injection.
ResultsMaximum mean arterial pressure and heart rate and also incidence of nausea were lower in group K but not significant (p>0.05). Incidence of vomiting, nystagmus, hallucination, pruritus, level of sedation and respiratory depression were not significantly different in two groups (p>0.05). Conclution: The subcutaneous prescription of low doses of ketamine for analgesia after surgery is safe and without serious adverse effects.
Keywords: Ketamine, Cesarean section, Adverse effects -
Page 62
Pain is remains an important problem specially after painful therapeutic procedures. One of these procedures is dental procedure. There are several conditions that can change the effect of drugs such as body’s genetic and enzymatic profile, drug metabolism, drug intraction and disease etc. In this study we present a case where the addition of bicarbonate to lidocaine (carpool) produced the best analgesic effect for dental surgery.
Keywords: Anesthesia, Sodium Bicarbonate, Dental procedure, Lidocaine