آرشیو یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۷۷
صفحه آخر
۱۶
به تماشای خویش

قهر با قهرمان

امیرحسین کامیار

در هفته گذشته با موج فزاینده ای در جامعه و فضای مجازی روبه رو شدیم که جان مایه اساسی اش پشیمانی از رای دادن به حسن روحانی بود. هرچند برخی جزییات بودجه سال نود و هفت به ویژه افزایش چندبرابری عوارض خروج از کشور بهانه ای برای برخاستن این موج شد اما بذر این قهر در جان جامعه رای دهنده به رییس جمهور از پیش تر وجود داشت. آقای روحانی در جریان انتخابات موجی از احساسات را میان پایگاه رای خویش برانگیخت. بازی در زمین عواطف شبیه ساختن توپ برفی است که هر چه به دامنه نزدیک تر می شود بزرگ تر و غیرقابل پیش بینی تر است. میزان توقع از رییس جمهور دقیقا برابر با حجم همان احساسات مثبت روزهای پرشور انتخابات است، توقع برای اینکه او بسان یک قهرمان، گره از مشکلات حامیانش بگشاید. نخستین تجلیات کهن الگوی قهرمان در زندگی هر انسانی از نخستین روزهای کودکی بروز می یابد، آن ایامی که نوزاد ناتوان و حیرت زده مشغول کشف جهان بوده، مادر و پدر خویش را شبیه دو قهرمان می پندارد. از منظر کودک آن دو تا سرحد تصور توانا و مهربانند تا جایی که قادرند تمام نیازهای او را برآورده سازند. کودک برای حفظ پیوستگی و سلامت روانی خویش به چنین شکلی از باور احتیاج دارد تا احساس امنیت کند. در مقابل، فرآیند بلوغ روانی در هر انسانی از آن جا شکل می گیرد که به تدریج پنداره قهرمان از والدین جدا شده و فرد گام به گام خود را در جایگاه قهرمان می نشاند و حالا می داند که مسوول برآوردن حاجاتش فقط خویشتن اوست. به نظر می رسد بعضی از ما این مسیر را به درستی طی نکرده ایم و همچنان توقع داریم که قهرمانی دانا و توانا در زندگی ما بروز کرده، مشکلات را از پیش روی مان بردارد. این قهرمان باید کامل و بی نقص باشد پس حق هیچ اشتباهی ندارد. هربار که قهرمان ناامیدمان می کند ما برخلاف یک فرد بالغ، خطای او را گوشزد نمی کنیم تا جبرانش کند بلکه از او روی برمی گردانیم. اینجا باب گفت وگو به سرعت بسته و محدودیت ها و اشتباهات گریزناپذیر انسانی با شدت تنبیه می شود. ما به جای حرف زدن و مطالبه کردن قهر می کنیم و به طرزی دردناک همواره بهای گزافی از این بابت می پردازیم.