آرشیو یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۷۷
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

امروز روز حمل و نقل است

کسی از ما یاد نکرد

ناصر ظفری

روزگار غریبی است. همه جا حضور داری ولی حضورت را کسی اعلام نمی کند، همه جا پررنگ حاضری اما گویا جوهرت نامریی است و دیده نمی شوی. اینجا، آنجا، همه جا هستی ولی نیستی. مصداقی با هم حرف بزنیم: وقتی گزارشگر تلویزیون بندری مملو از کانتینرهای وارداتی و صادراتی را به تصویر می کشد و از رونق بندر با حرارت و شور سخن می راند کسی از ما یاد نکرد. وقتی شهرها و شهرک های جدید متولد می شوند و هیاهو و شور زندگی در دل آنها جریان می یابد و پشت هم بزرگراه ها افتتاح می شود کسی از ما یاد نکرد. چطور ممکن است که تو نباشی ولی تولید، صادرات، مواد غذایی، صنعتی، کشاورزی... در همه شهرها و روستاها پیدا شود، پس هستم و افتخار می کنم که فرزندان این کشور در گمنامی و مهجوری وظیفه انسانی و اسلامی خود را به نحو احسنت انجام می دهند. سال های زیادی از خدمات 8 ساله در طول دفاع مقدس نگذشته است، کامیون ها، کمپرسی ها و... بردن رزمندگان از شهرها با 302 و بازگشت آزادگان با همان 302ها. راننده بیابانی از زمان ورود ماشین دودی بغضی در گلو دارد به نام: «اهمیت و بها و پایگاه اجتماعی والا». دوست دارم فرزندم در مدرسه با افتخار شغلم را فریاد بزند، در 365 روز سال 5 روز راجع به اهمیت شغلم رسانه ها و مسوولان صحبت کنند، مثل دکترها، مهندس ها، نظامی ها، تجار، ورزشکاران، هنرمندان و... برای مان احترام قائل شوند و مسافران و صاحبان کالا شادی شان را با ما تقسیم کنند. هنگام مرگ مان که بی تقصیر حادثه تصادف بوده ایم شهردار و فرماندار به فراخور محل زندگی مان در مراسم شرکت کنند و التیام بخش خانواده ما باشند و هر سال یادواره رانندگان بیابانی از درست رفته را برگزار کنند تا دیالوگ آن فیلم موج نو سینمای ایران را زمزمه نکنیم که می گفت: «خیال می کنی کسی از مردن ما ناراحت می شه، نه! فردا روز وقتی دوبار آفتاب روی اون دیوار بیفته و اذان مغرب را بگن همه یادشون میره که ما کی بودیم و چیکار کردیم». توقع زیادی نیست برای ما که چون رگ های بدن که خون را به همه قسمت ها می رساند ما هم کالا و مسافر را به اقصی نقاط کشور حمل می کنیم و همواره خدایی داریم که در همین نزدیکی هاست.

* کارشناس حمل و نقل