امروز روز حمل و نقل است
کسی از ما یاد نکرد
روزگار غریبی است. همه جا حضور داری ولی حضورت را کسی اعلام نمی کند، همه جا پررنگ حاضری اما گویا جوهرت نامریی است و دیده نمی شوی. اینجا، آنجا، همه جا هستی ولی نیستی. مصداقی با هم حرف بزنیم: وقتی گزارشگر تلویزیون بندری مملو از کانتینرهای وارداتی و صادراتی را به تصویر می کشد و از رونق بندر با حرارت و شور سخن می راند کسی از ما یاد نکرد. وقتی شهرها و شهرک های جدید متولد می شوند و هیاهو و شور زندگی در دل آنها جریان می یابد و پشت هم بزرگراه ها افتتاح می شود کسی از ما یاد نکرد. چطور ممکن است که تو نباشی ولی تولید، صادرات، مواد غذایی، صنعتی، کشاورزی... در همه شهرها و روستاها پیدا شود، پس هستم و افتخار می کنم که فرزندان این کشور در گمنامی و مهجوری وظیفه انسانی و اسلامی خود را به نحو احسنت انجام می دهند. سال های زیادی از خدمات 8 ساله در طول دفاع مقدس نگذشته است، کامیون ها، کمپرسی ها و... بردن رزمندگان از شهرها با 302 و بازگشت آزادگان با همان 302ها. راننده بیابانی از زمان ورود ماشین دودی بغضی در گلو دارد به نام: «اهمیت و بها و پایگاه اجتماعی والا». دوست دارم فرزندم در مدرسه با افتخار شغلم را فریاد بزند، در 365 روز سال 5 روز راجع به اهمیت شغلم رسانه ها و مسوولان صحبت کنند، مثل دکترها، مهندس ها، نظامی ها، تجار، ورزشکاران، هنرمندان و... برای مان احترام قائل شوند و مسافران و صاحبان کالا شادی شان را با ما تقسیم کنند. هنگام مرگ مان که بی تقصیر حادثه تصادف بوده ایم شهردار و فرماندار به فراخور محل زندگی مان در مراسم شرکت کنند و التیام بخش خانواده ما باشند و هر سال یادواره رانندگان بیابانی از درست رفته را برگزار کنند تا دیالوگ آن فیلم موج نو سینمای ایران را زمزمه نکنیم که می گفت: «خیال می کنی کسی از مردن ما ناراحت می شه، نه! فردا روز وقتی دوبار آفتاب روی اون دیوار بیفته و اذان مغرب را بگن همه یادشون میره که ما کی بودیم و چیکار کردیم». توقع زیادی نیست برای ما که چون رگ های بدن که خون را به همه قسمت ها می رساند ما هم کالا و مسافر را به اقصی نقاط کشور حمل می کنیم و همواره خدایی داریم که در همین نزدیکی هاست.
* کارشناس حمل و نقل