آرشیو پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۰۹۶
کتاب
۹
طبیعت

اثری سهل و شیرین: قلندران چهار پا

گربه بر هر درد بی درمان دواست

«قلندران چهارپا» کتابی است که رد پای گربه ها را در شعر، داستان، نقاشی، سیاست، مذهب، طب، سینما و علم دنبال کرده است. فریده حسن زاده، کتاب را برای گربه از دست رفته اش نوشته است. کتاب در واقع جست وجویی است در سروده های شاعران، آثار نویسندگان، خلوت نقاشان، سیاست سیاستمداران، آرای شخصیت های مذهبی، علم پزشکی، حرفه پرستاری، هنر هفتم و خلوت دانشمندان به قصد یافتن ردپای گربه ها. در مقدمه کتاب همچنین روایت قدیمی از خلقت گربه آمده است که می گوید وقتی خدا دنیا را آفرید، به هر حیوانی خصلت مثبتی عطا کرد. به فیل و خرس قدرت، به خرگوش و آهو چالاکی، به روباه زیرکی، به میمون هوش، به سگ وفاداری و... گربه در انتهای صف ایستاد و چون چیزی نصیبش نشده بود، خداوند گفت من قادر مطلقم، هر چه می خواهی طلب کن. گربه هم گفت: «پس کمی از همه آنچه به همه حیوانات بخشیده ای به من مرحمت کن.» و خدا را ذکاوت گربه خوش آمد و خواسته اش را اجابت کرد اما «نقاب فروتنی را از چهره گربه برکشید و محرومش کرد برای همیشه از تظاهر به تواضع!» روایت گینس از خلقت گربه هم بدین قرار است که خدا سگ را به مثابه همدمی هماره وفادار، برای آدم آفرید تا آدم از تنهایی درآید و چنانکه هست، مقبول و محبوب سگ باشد. اما آدمی مغرور شد و فرشتگان به اعتراض برخاستند که آدمی دیگر خدا را بنده نیست و خدا گربه را آفرید. و گربه مطیع آدم نشد. و آن گاه که آدم در چشمان گربه می نگریست درمی یافت که دیگر اشرف مخلوقات نیست و به این سان «آدم فروتنی آموخت و خدا خرسند گشت و آدم متعالی شد و سگ راضی گشت. گربه اما همچنان در پی راه و روش خدا بود بی آنکه برای کسی تره خرد کند.» خلقت گربه در تاریخ بلعمی هم حکایت جالبی دارد. به روایت بلعمی، در کشتی نوح موش ها فراوان شدند و به جان آذوقه کشتی افتادند و با جویدن چوب ها، کشتی را در خطر غرق شدن قرار دادند. هم از این رو، نوح از خدا چاره ای طلبید و خدا هم نوح را بفرمود: دستی بر سر شیر بکش. و نوح چنین کرد و شیر به عطسه افتاد و از دهانش گربه ای بیرون جهید! در مقدمه کتاب این توصیف مشهور هم آمده است که سگ اهل توجه به آدم است و گربه اهل بی توجهی. بر این اساس بسیاری معتقدند سگ عاشق صفت است و گربه معشوق صفت: پس سگ بیشتر به مرد شباهت دارد و گربه بیشتر به زن. با چنین تشبیهی، امتیازی مثبت نصیب مرد می شود و امتیازی منفی از آن زن. نه که این تشبیه نادرست باشد، اما تام و تمام نیست: چراکه وفاداری زنان به مراتب بیش از مردان است و سگ به وفایش شهره است و گربه به بی وفایی اش. بنابراین مردان هم به یکی از عمیق ترین صفات منفی گربه، آراسته اند! در وفا ورزیدن به سان سگ، کارنامه زن به مراتب مقبول تر از مرد است! باری، نویسنده کتاب با نوشتاری دلنشین و پرداختی جذاب و خواندنی، رد گربه ها را در زندگی و نظر و اثر بسیاری از بزرگان تاریخ دنبال کرده است. مثلا موسولینی و هیتلر هر دو از گربه ها بیزار بودند. موسولینی در مصاحبه ای با روزنامه نگاری امریکایی نفرت خود را از گربه ها بر آفتاب افکند و بر سیاهه سیئاتش افزود. هیتلر نیز مثل سگ از گربه ها می ترسید! فریده حسن زاده می نویسد: «در سال 2006 پسر موسولینی... مدعی شد که پدرش از گربه ها بیزار نبود و آنها را آزار نمی داد و حتی آنها در خانه گربه ای ایرانی را نگهداری می کردند.» اما روزنامه نگاری ایتالیایی در پاسخ به این ادعا نوشت: «جعل یک گربه ایرانی برای اعتبار بخشیدن به شخصیت موسولینی، ساده لوحانه ترین کار برای نادیده گرفتن خون میلیون ها انسان است... شعار موسولینی این بود: «باید در دستان مان بمب، در دهان مان دشنه و در قلب مان نفرتی ابدی نگاه داریم.» چگونه می توان باور کرد مردی که چنین اعتقادات ویرانگری دارد، قادر به دوست داشتن گربه ها باشد؟

شرح مهربانی پیامبر گرامی اسلام با گربه ها از بخش های جالب کتاب است. گربه پیامبر اسلام «معزه» نام داشت. «یک بار وقتی اذان گفته شد و حضرت محمد به سوی عبایش رفت تا آن را بپوشد و نماز بگزارد دید معزه بر یکی از آستین های عبایش به خواب رفته است. پیامبر گربه را بیدار نکرد بلکه آستین را جدا کرد و بقیه عبا را برداشت تا گربه به خواب ادامه دهد... امیر مومنان نیز روایت کرده است: پیامبر وضو می گرفت که گربه ای نزد او آمد. پیامبر دانست آن حیوان تشنه است. ظرف آب را به سوی او برد و گربه از آب نوشید سپس پیامبر از همان آب وضو گرفت.»

چارلی چاپلین هم جزو عاشقان گربه بود. فریده حسن زاده معتقد است «چاپلین چشم هایش را طوری گریم می کرد که حالت نگاه گربه را تداعی کند: نافذ و مرموز: در عین حال بسیار معصوم. نیز حرکات و حالات چاپلین همان فرزی و چابکی بی مانند گربه را دارد.» روزی که چاپلین درگذشت، گربه اش مثل اکثر اوقات بر سینه اش نشسته بود و هیچ کس نمی توانست او را از سینه چاپلین جدا کند. چاپلین گفته است: آنکه حیوانات را سیر می کند روح خود را سیراب می کند.

آلبرت اینشتین یکی از شرط های ادامه زندگی با همسرش این بود که وقتی مشغول کار علمی است زنش به هیچ وجه نباید با او صحبت کند، در حین کار همیشه چند گربه کوچک و بزرگ در دفترش حضور داشتند و اینشتین با شور و شوق مراقب آنها بود.

کتب سهل و خواندنی فریده حسن زاده ما را با نظر و کشش مثبت یا منفی 82 شخصیت برجسته تاریخ ایران و جهان نسبت به گربه ها آشنا می سازد. مثلا ناصرالدین شاه خودمان به گربه اش لقب ببری خان داده بود و برای او پیشکار مخصوص و مواجب ماهیانه مقرر کرده بود و وقتی درباریان و زنان حرم خواسته ای داشتند روی کاغذ می نوشتند و به گردن ببری خان می آویختند. شاه شهید نیز عریضه های آویخته به گردن ببری خان را هیچ گاه بی پاسخ نمی گذاشت.