به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب آزاده الفتی

  • آزاده الفتی*، فرزاد رستمی، زینب شاهمرادیان
    در «رهنامه بگین»، به هیچ رقیب اسرائیل در خاورمیانه نباید اجازه داده شود که به سلاح اتمی دست یابد. از این رو اسرائیل راهبردهای متنوعی از ابتدای مواجه با پرونده هسته ای ایران به کار گرفته است که توقف برنامه هسته ای و ممانعت از دستیابی به سلاح اتمی، فصل مشترک آن هاست. پژوهش حاضر پاسخگوی این سوال بوده است که: راهبرد اسرائیل در مواجه با برنامه هسته ای ایران، در دوران ترامپ و بایدن چه بوده است؟ فرضیه پژوهش در چارچوب بازدارندگی هسته ای و با تاکید بر دکترین بگین، چنین می نماید که: راهبرد اسرائیل در مواجه با برنامه هسته ای ایران در دوره ترامپ، فشار به آمریکا در جهت خروج از برجام و در دوره بایدن تلاش در جهت ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت، ذیل فصل 7 منشور ملل متحد بوده است. از این منظر، اسرائیل که برجام را ناکارآمد در مهار برنامه هسته ای ایران می دانست؛ در هم نوایی با ترامپ به هدف اصلی خود یعنی، خروج آمریکا از برجام رسید. در دوره بایدن اسرائیل ضمن رایزنی با طرف های مذاکره غربی مبنی بر اقناع آن ها جهت عدم احیای برجام، با تکرار ادعاهایی مبنی بر فعالیت سایت های مخفی هسته ای و دامن زدن به اختلافات پادمانی ایران و آژانس، به دنبال ارجاع پرونده هسته ای از شورای حکام به شورای امنیت می باشد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها، منابع معتبر کتابخانه ای داخلی و خارجی می باشد.
    کلید واژگان: برنامه هسته ای ایران, اسراییل, ترامپ, بایدن}
    Azadeh Olfati *, Farzad Rostami, Zainab Shahmoradian
    In the Begin Guide, no adversary of Israel in the Middle East should be allowed to acquire nuclear weapons. Therefore, Israel has used various strategies since the beginning of facing Iran's nuclear case, the common denominator of which is stopping the nuclear program and preventing it from acquiring nuclear weapons. The current research answered the question: What was Israel's strategy in the face of Iran's nuclear program during the era of Trump and Biden? The hypothesis of the research in the framework of nuclear deterrence and with an emphasis on Begin's doctrine states that: Israel's strategy in facing Iran's nuclear program in the Trump era, pressure on the United States to withdraw from the JCPOA, and in the Biden era to try to Iran's nuclear case was referred to the Security Council under Chapter 7 of the United Nations Charter. From this point of view, Israel, which considered the JCPOA ineffective in curbing Iran's nuclear program; In line with Trump, he reached his main goal, that is, the withdrawal of the United States from the JCPOA. During the period of Biden, Israel, while consulting with the Western negotiating parties to persuade them not to revive the JCPOA, by repeating claims about the activity of secret nuclear sites and fueling Iran's and IAEA's safeguard disputes, followed by the referral of the case. It is a nucleus from the Council of Governors to the Security Council.The descriptive-analytical research method and the data collection tool are authentic domestic and foreign library sources.
    Keywords: Ran's Nuclear Program, Israel, Trump, Biden}
  • فرشته بهرامی پور *، آزاده الفتی، نجوا حاضری

    تحریم ها همواره به عنوان یکی از روش های مدیریت بحران توسط بازیگران مهم بین المللی ازجمله آمریکا بکار گرفته شده است، به ویژه تحریم های ثانویه که به عنوان نوعی از تحریم های فرا سرزمینی بر بازیگر ثالث اثر می گذارد و همچون تحریم های اولیه رسمیت ندارد. از سال 2012 تحریم های ثانویه علیه ایران از سوی آمریکا شدت گرفت تا برنامه هسته ای ایران متوقف شود و تا شکل گیری برجام ادامه داشت. پس از توافق برجام اکثر تحریم های ثانویه به حالت تعلیق درآمد و بسیاری از شرکت های خارجی وارد ایران شدند اما با روی کار آمدن ترامپ و خروج یکجانبه از برجام در سال 2018 نه تنها شاهد بازگشت تحریم های ثانویه قبل از برجام هستیم بلکه با تشدید آن نیز مواجهیم. اتحادیه اروپا علی رغم مخالفت با رویکرد ایالات متحده، پس از خروج آمریکا از برجام شرکت های خود را از ایران فراخواند. سوالی که در پژوهش حاضر مطرح شده این است که: تحریم های ثانویه ایالات متحده چه نقشی در رویکرد اتحادیه اروپا به برجام داشته است؟ در پاسخ به این سوال در چارچوب تحریم های ثانویه و با روش توصیفی- تحلیلی، این فرضیه به سنجش گذاشته شد که: ایالات متحده از طریق اعمال تحریم های ثانویه علیه شرکت ها، بانک ها و به طورکلی بخش خصوصی اروپا، مانع از رویکرد مستقل اتحادیه اروپا در مقابل برجام شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که به دلیل ساختار تحریم های ثانویه، اتحادیه اروپا نمی تواند در مسایل مهم بین المللی ازجمله برجام، مستقل از ایالات متحده عمل کند و اگر رفتاری مغایر با سیاست های کلی آمریکا در قبال ایران در پیش گیرد ایالات متحده از طریق تحریم های ثانویه، بخش خصوصی اتحادیه اروپا را تحت فشار قرار خواهد داد.

    کلید واژگان: اتحادیه اروپا, ایالات متحده, ایران, برجام, تحریم های ثانویه}
    fereshteh bahramipoor *, azadeh olfati, Najva Hazeri

    Important international players, including the US, have always used sanctions as one of their crisis management tools, particularly secondary sanctions that target third parties and are extraterritorial in nature rather than being official like primary sanctions. The US had increased secondary sanctions against Iran since 2012 to halt Iran's nuclear program. These sanctions persisted until the JCPOA when most secondary sanctions were lifted and many foreign companies resumed their businesses in Iran. However, after Trump was elected president and unilaterally withdrew from the JCPOA in 2018, the secondary sanctions were re-imposed in an intensified manner. Despite its opposition to the US approach, the European Union (EU) has recalled its companies from Iran following the US withdrawal from the JCPOA. Therefore, the main question of this study is as follows: How did the US secondary sanctions against Iran affect the EU’s approach to the JCPOA? The hypothesis was evaluated through a descriptive-analytical method in response to this question within the framework of secondary sanctions. Accordingly, the US hinders the EU’s independent approach by imposing secondary sanctions against European companies, banks, and private sector in general. The results indicate that the EU cannot act independently of the US to resolve major international issues (e.g., the JCPOA) due to the structure of secondary sanctions. In fact, if the EU contradicts the general policies of the US toward Iran, the US will impose different sanctions on European entities. It will also place the EU’s private sector under pressure.

    Keywords: European Union, United States, Iran, JCPOA, secondary sanctions}
  • محمد ابوالفتحی، آزاده الفتی*
    هدف

    هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چندگانگی نخبگان و معضل توسعه پس از انقلاب اسلامی می باشد. وضعیت توسعه سیاسی یک کشور تا حد زیادی بستگی به اذهان آن جامعه و به ویژه محتوای ذهنی نخبگان دارد. نخبگان سیاسی صاحبان قدرت و دارندگان مناصب عالی در یک نظام سیاسی هستند که بیشترین نقش را در پویش تحولات جامعه ایفا می کنند. سوال اصلی پژوهش این است که: چندگانگی در رفتار نخبگان سیاسی بعد از انقلاب اسلامی چه تاثیری بر فرایند توسعه سیاسی درکشور داشته است؟ فرضیه مورد بررسی در چارچوب «نظریه نخبگان» این گونه مطرح می شود که: چندگانگی نخبگان بعد از انقلاب اسلامی، فرایند توسعه سیاسی را در کشور با تاخیر مواجه کرده است.

    روش شناسی پژوهش:

     این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، ضمن تحلیل شاخصه های چندگانگی نخبگان و معضل توسعه پس از انقلاب اسلامی به ارزیابی موضوع می پردازد.

    یافته ها: 

    نقشی که نخبگان سیاسی به عنوان صاحبان قدرت در قالب دولت های بعد از انقلاب می توانستند در تحول فرایند توسعه سیاسی در کشور داشته باشند، به دلیل عدم انسجام بین آنها و ارجحیت منافع شخصی و جناحی بر منافع ملت به خوبی ایفا نشد که نتیجه آن تاخیر در روند توسعه سیاسی در کشور می باشد که از مهم ترین یافته های پژوهش می باشد.

    نتیجه گیری: 

    نتیجه کلی این پژوهش نشانگر آن است که تعارض و چندگانگی بین نخبگان سیاسی، از فضای نابسامان سیاسی روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی تا اختلافات درون جناحی و فرا جناحی دولت های بعد از انقلاب اسلامی بانی روند کند توسعه سیاسی در کشور می باشد.

    کلید واژگان: نخبگان سیاسی, توسعه سیاسی, دولت های بعد از انقلاب اسلامی}
    Mohammad Abolfathi, Azadeh Olfati *

    The state of political development of a country largely depends on the minds of that society and especially the mental content of the elites. Political elites are the holders of power and high positions in a political system that play the most important role in shaping the evolution of society. The present study seeks to answer the question: What effect has multiplicity on the behavior of political elites after the Islamic Revolution on the country's political development process? The hypothesis to answer the question in the framework of "elite theory", using a descriptive-analytical method and using library resources, is that: The multiplicity of elites after the Islamic Revolution has delayed the process of political development in the country. The study concludes that the conflict and multiplicity among political elites, from the political turmoil in the early days of the victory of the Islamic Revolution to intra-factional and supra-factional disputes of post-revolutionary governments, is a sign of slow political development in the country.

    Keywords: Political elites, Political Development, governments after the Islamic Revolution}
  • فرشته بهرامی پور*، آزاده الفتی، نجوا حاضری

    ساخت اجتماعی فناوری از جمله نظریات مطرح در حوزه تکنولوژی است که کمتر در تحلیل موضوعات مورد توجه قرار می گیرد. این نظریه به ساخت اجتماعی جوامع و نقش تکنولوژی در این ساخت اجتماعی توجه دارد. خاورمیانه نیز به دلیل تعدد مذهب، قوم و فرهنگ و نیز کنش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، ساخت اجتماعی منازعه آمیزی داشته است و زمانی که تکنولوژی های اجتماعی وارد این منطقه شدند، تحت تاثیر این ساخت اجتماعی منازعه آمیز قرار گرفتند. هدف از پژوهش حاضر، روشن شدن رابطه ساخت اجتماعی تکنولوژی های اجتماعی جدید و منازعات یمن است. یمن ازجمله کشورهای پرتنش منطقه است که پس از برکناری علی عبدالله صالح این تنش ها تشدید شد و در سه سطح ملی، منطقه ای و فرامنطقه ای ادامه دارد. ازاین رو سوال اصلی این است که تکنولوژی های اجتماعی جدید چه تاثیری بر منازعات یمن داشته اند؟ بر این اساس، این پژوهش با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی درصدد تبیین این فرضیه نوآورانه است که به نظر می-رسد، تکنولوژی های اجتماعی جدید رشد یافته در بستر وب باعث تشدید منازعات در ساخت اجتماعی منازعه آمیز یمن شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که با ورود رسانه های اجتماعی به یمن، این تکنولوژی متاثر از ساخت منازعه آمیز یمن در راستای تشدید منازعه به کار گرفته شده است.

    کلید واژگان: رسانه های اجتماعی, ساخت اجتماعی تکنولوژی, ساخت اجتماعی یمن, تشدید منازعات, یمن}
    Fereshteh Bahramipoor *, Azadeh Olfati, Najva Hazeri

    Social construction of technology is one of the ideas raised in the field of technology, which is less considered in the analysis of issues. This theory is concerned with the social construction of societies and the role of technology in this social construction. The Middle East has also had a conflicting social structure due to the multiplicity of religions, ethnicities and cultures, as well as the actions of regional and extra-regional actors, and when social technologies entered this region, it was affected by this conflicting social structure. they got. The aim of the current research is to clarify the relationship between the social construction of new social technologies and the conflicts in Yemen. Yemen is one of the most tense countries in the region, which intensified after the removal of Ali Abdullah Saleh, and continues at three national, regional and extra-regional levels. Therefore, the main question is, what effect have new social technologies had on the conflicts in YemenBased on this, this research by adopting a descriptive-analytical method tries to explain this innovative hypothesis that it seems that the new social technologies developed on the web platform have caused the escalation of conflicts in the controversial social structure of Yemen.

    Keywords: social media, social construction of technology, social construction of Yemen, escalation of conflicts, Yemen}
  • آزاده الفتی*، فرشته بهرامی پور
    از زمانی که ترومن رییس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا استقلال اسراییل را به رسمیت شناخت تا به امروز حفظ موجودیت و تامین امنیت اسراییل به عنوان متحد و شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه، از تعهدات اصلی تمامی روسای جمهور آمریکا (اعم از جمهوری خواه و دموکرات) بوده است که میزان این حمایت، سیاست منطقه ای اسراییل را در ادوار مختلف تحت تاثیر قرار داده است. بر این اساس سوال اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ چه تاثیری بر سیاست منطقه ای اسراییل داشته است؟ در این رابطه فرضیه مورد بررسی با اتخاذ روش توصیفی - تحلیلی و در چارچوب نظریه مجموعه امنیت منطقه ای کپنهاگ این است که: سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا در دولت ترامپ موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسراییل شده است. در نهایت پژوهش به این نتیجه ختم شده است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ با تاکید بر حمایت رادیکالی از اسراییل موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسراییل نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایران، سوریه و فلسطین و گسترش دامنه بحران در غرب آسیا و در نتیجه تنش بیشتر در منطقه خاور میانه شده است.
    کلید واژگان: ترامپ, خاورمیانه, مجموعه امنیت منطقه ای, اسرائیل, سیاست منطقه ای}
    Azadeh Olfati *, Fereshteh Bahramipoor
    Trump's Middle East policy and the re-creation of Israel's regional policy Abstract Preserving the existence and security of Israel as a strategic ally of the United States in the Middle East has long been one of the main commitments of US presidents (both Republicans and Democrats). Has made an impact.The main question of the present study is what effect has Trump's Middle East policy had on Israel's regional policy?The hypothesis underlying the descriptive-analytical approach in the context of the Copenhagen Regional Security Theory is that the US Middle East policy in the Trump administration has made Israel's regional policy more aggressive. Finally, the study concludes that Trump's Middle East policy of emphasizing radical support for Israel has made Israel's regional policy more aggressive than that of Iran, Syria, and Palestine, resulting in further tensions in the region. Keywords: Trump, Middle East, Regional Security Collection, Israel Keywords: Trump, Middle East, Regional Security Collection, Israe
    Keywords: Trump, Middle East, Regional Security Collection, Israel, regional policy}
  • آزاده الفتی، فرزاد رستمی*، قدرت احمدیان

    بنا به گزارش نهادهای بین المللی حقوق بشری، وضعیت حاکم در یمن گویای یک وضعیت بحرانی در این کشور است به نحوی که هیچ نهادی در این کشور قادر به تامین امنیت مردم آن نیست. در چنین شرایطی شورای امنیت می بایست از شان و منزلت و حقوق اساسی مردم یمن تحت لوای «دکترین مسئولیت حمایت» حمایت نماید. با نگاهی به عملکرد شورای امنیت، این شورا نتوانست در انجام رسالت واقعی خود در زمینه بحران و فاجعه انسانی در یمن موفق عمل کند. بر این اساس سوال اصلی پژوهش این است که: علت اصلی استمرار و تعمیق بحران در یمن و عدم تحقق دکترین مسئولیت حمایت شورای امنیت در حل این بحران چیست؟ در پاسخ فرضیه مورد پردازش در چارچوب نظریه نیوریالیسم تهاجمی این است که: سازوکارهای قدرت در ساختار نظام بین الملل در پرتو مناسبات قدرت میان کنشگران رقیب منطقه ای باعث ناکارآمدی مسئولیت حمایت شورای امنیت در بحران یمن شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد استراتژی و منافع آمریکا در خاورمیانه با بهره گیری از اختلافات ج.ا.ا و عربستان سعودی ضمن تاثیرگذاری بر تصمیمات شورای امنیت، مانع تحقق این دکترین در حل بحران یمن شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای می باشد.

    کلید واژگان: نئورئالیسم تهاجمی, شورای امنیت, دکترین مسئولیت حمایت, بحران یمن}
سامانه نویسندگان
  • آزاده الفتی
    الفتی، آزاده
    دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی، گروه علوم سیاسی دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی کرمانشاه
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال