آناهیتا رضایی
-
هورمون های استانوزولول و ناندرولون دکانوآت، عمدتا جهت تقویت رشد عضلانی، افزایش وزن بدن، درمان کم خونی و تحریک اشتها، در سگ و اسب کاربرد دارند؛ در عین حال، برخی عوارض جانبی از جمله آتروفی بیضه و کاهش تعداد اسپرماتوزوئید در سگ ها گزارش شده است. هدف از انجام تحقیق حاضر، ارزیابی تغییرات هیستوپاتولوژی بافت بیضه و اپیدیدیم، در سگ های تحت درمان با استانوزولول و ناندرولون دکانوآت می باشد. مطالعه حاضر بر روی 16 قلاده سگ نر صورت گرفت. حیوانات مورد مطالعه، به دو گروه مساوی 8 تایی تقسیم بندی شدند. سگ های گروه A، به مدت 6 هفته متوالی تحت تجویز داروی استانوزولول با دوز 50 میلی گرم/ به ازاء هر قلاده سگ و به شکل داخل عضلانی قرار گرفتند. گروه B مشابه گروه A بود، با این تفاوت که به جای استانوزولول، ناندرولون دکانوآت و با دوز 1 میلی گرم/کیلوگرم تزریق گردید. جهت بررسی عوارض احتمالی بر بیضه ها، یکی از آن ها قبل از تحقیق، از طریق جراحی برداشت شده و بیضه دوم در روزهای 28 (4 قلاده از هر گروه) و 42 (4 قلاده باقی مانده در هر گروه) برداشت شدند. قبل از قرار گرفتن بیضه ها در فرمالین بافر 10 درصد، کیفیت اسپرم در اپیدیدیم از لحاظ شاخص هایی نظیر تحرک، مورفولوژی و تعداد آن ها در زمان های صفر، 28 و 42 روزگی بررسی شدند. نتایج نشان داد که اثرات مخربی نظیر هیپرپلازی سلول های لایدیگ بینابینی، واکوئل دار شدن، حضور سلول های چند هسته ای و مراحل مختلف اسپرماتوگونی در بافت بیضه و نیز تخریب سلول های پوشاننده مجرا و کنده شدن مژه های پوشاننده در مخاط اپیدیدیم، به وجود آمد. این تغییرات، در گروه دریافت کننده استانوزولول، به شکل معنی داری بیش تر از ناندرولون دکانوآت بود. در گروه استانوزولول، بیشتر تغییرات کمی و در گروه ناندرلون دکانوآت، تغییرات کیفی مشهود تر بود. اگر چه هر دو دارو، دارای عوارض جانبی بر بافت بیضه و اپیدیدیم بودند؛ اما عوارض جانبی استانوزولول، بیش تر از ناندرولون دکانوآت بود؛ لذا پیشنهاد می گردد جهت اهداف درمانی، از ناندرولون دکانوات و با دوز حداقل دارو استفاده شود.کلید واژگان: استانوزولول, ناندرولون دکانوآت, هیستوپاتولوژی, بیضه, اپیدیدیم, سگStanozolol and nandrolone decanoate hormones are mainly used in dogs and horses to strengthen muscle growth, increase of body weight, treatment of anemia and stimulation of appetite; nevertheless, some side effects have been reported, including testicular atrophy, and decrease of spermatozoid count in dogs. The aim of the present study is to evaluate the histopathological changes of testicular and epididymal tissues in dogs treated with stanozolol and nandrolone decanoate. The present survey was performed on sixtheen male dogs. The studied animals were divided into two equal groups of eight. Stanozolol was administered to dogs in group A with dosage of 50 mg per dog intramuscularly for 6 continuous weeks. Group B was similar to group A, but instead of stanozolol, nandrolone decanoate was injected with dosage of 1 mg/kg. To evaluate the possible side effects on the testicles, one of them was surgically removed before the investigation and the second testicle was removed on days 28 (four dogs in each group) and 42 (the remaining four of each group). Before the testes were placed in 10% formalin buffer, sperm quality in the epididymis was evaluated for indicators such as motility, morphology and number in times zero, 28 and 42 days. The results showed that destructive effects were obtained such as hyperplasia of interstitial Leydig cells, vacuolation, the presence of multinucleated cells and different stages of spermatogonia in testicular tissue; also, the destruction of duct covering cells and the detachment of cilia in the epididymal epithelium was observed. These changes were significantly greater in the stanozolol group than nandrolone decanoate. The quantitative changes were more pronounced in the stanozolol group and the qualitative changes in the nanderlone decanoate group. Although both drugs had side effects on testicular and epididymal tissues; the side effects of stanozolol were greater than nandrolone decanoate; therefore, it is recommended minimum dose of nandrolone decanate for therapeutic purposes.Keywords: Stanozolol, Nandrolone Decanoate, Histopathology, Testes, Epididymis, Dog
-
تاثیر جیره غذایی حاوی اسید هیومیک بر عملکرد رشد و بافت شناسی روده ماهی سیامی جنگجو (Betta splendens)اسید هیومیک نوعی ماده آلی محلول است که در غلظت های متفاوت در اغلب اکوسیستم های آبی وجود دارد. علاوه بر حضور در آب، اسید هیومیک در زنجیره غذایی نیز وجود داشته و مستقیما به مصرف آبزیان می رسد. در مطالعه حاضر، تاٴثیر اسید هیومیک به شکل مکمل شده در غذا بر عملکرد رشد و بافت شناسی روده در جنس نر ماهی سیامی جنگجو (Betta splendens) مورد بررسی قرار گرفت. اسید هیومیک در مقادیر 0 (گروه شاهد)، 5، 10 و g/kg feed 15 به خوراک اضافه گردید. دوره آزمایش تغذیه ای به مدت شش هفته به طول انجامید. طول و وزن ماهیان تیمارهای مختلف در انتهای آزمایش تفاوتی نداشت. هیچ تفاوت معنی داری در بین تیمارهای مختلف از نظر صفات رشد و کارآیی خوراک مشاهده نشد. ضریب چاقی به عنوان شاخص سلامت نیز در بین تیمارهای آزمایشی اختلافی نداشت. با این حال، بیشترین ارتفاع و ضخامت پرزها در ماهیان تغذیه شده با خوراک حاوی g/kg feed 10 و 15 مشاهده شد. از نظر عمق کریپت روده اختلافی میان گروه های آزمایشی مشاهده نشد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزودن اسید هیومیک به خوراک ماهی سیامی جنگجو اگرچه با توسعه بافت روده همراه است، اما تاٴثیری بر عملکرد رشد و کارایی تغذیه ای آن ندارد.کلید واژگان: اسید هیومیک, ماهیان زینتی, دستگاه گوارش, صفات رشد, بافت شناسیJournal of Fisheries, Volume:77 Issue: 2, 2024, PP 147 -156Humic acid is a soluble organic substance in varying concentrations in most aquatic ecosystems. Humic acid is present in water and the food chain is directly consumed by aquatic animals. This study investigated the effects of a humic acid-enriched diet on growth performance and gut histology in male Siamese fighting fish (Betta splendens). To prepare the experimental diets, four amounts of humic acid were added to a basic diet: 0 [control], 5, 10, and 15 g kg-1 diet. The duration of the experiments was six weeks. The length and weight of the fish in the different treatments did not differ at the end of the experiment. No significant differences were found between treatments in growth traits and feed efficiency. The condition factor as a symbol of health also did not differ between the experimental treatments. However, the intestines of fish fed 10 and 15 g kg-1 humic acid had longer and thicker villi than those of control animals. No significant differences were found in the depth of the intestinal crypt between the treatments. The results of the present study show that adding humic acid to the diet of Siamese fighting fish is associated with the development of intestinal tissue, but has no significant effect on the growth performance of the fish.Keywords: Humic Substances, Ornamental Fish, Gastrointestinal Tract, Growth Traits, Histology
-
هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات 3 پروبیوتیک تجاری (Bio-Aqua®، Bio-Aqua pond® و مولتی بهسیل 100) بر شاخص های رشد، تغذیه و شاخص های بیوشیمیایی لاشه بچه ماهی انگشت قد کپور معمولی بوده است. به این منظور، تعداد 210 قطعه بچه ماهی کپورمعمولی (با میانگین وزن: 20/0±9/6 گرم و طول 0/32±12/9 سانتی متر) بصورت تصادفی در 7 تیمار، کنترل (شاهد): غذای تجاری،T1 : غذای تجاری + 0/2 گرم پروبیوتیک @ Bio-Aqua، T2: غذای تجاری + 0/1 گرم پروبیوتیک @ Bio-Aqua ، T3 غذای تجاری + 0/002 گرم در لیتر @ Bio-Aqua pond بصورت محلول در آب تانک ، T4 : غذای تجاری +001 /0 گرم پروبیوتیک در لیتر@ Bio-Aqua pond بصورت محلول در آب تانک، T5: غذای تجاری + 0/2 گرم پروبیوتیک مولتی بهسیل 100، T6: غذای تجاری + 0/1 گرم پروبیوتیک مولتی بهسیل 100) و هر تیمار در 3 تکرار و در هر تکرار 10 قطعه ماهی توزیع گردیدند. پروبیوتیک های تجاری مورد نظر به غذای تجاری مخصوص ماهی کپور، اضافه گردیده و تغذیه ماهیان بر اساس درصد وزن بدن به مدت 60 روز صورت پذیرفت. بر اساس نتایج حاصل، استفاده از پروبیوتیک های تجاری Bio-Aquaو مولتی بهسیل 100، باعث اثرات مثبت بر پارامترهای رشد و تغذیه ماهی کپور معمولی گردید، هر چند استفاده از 0/1 گرم پرو بیوتیک در هر کیلوگرم جیره غذایی ماهیان کپور معمولی منجر به بهبود رشد گردید، اما افزایش میزان این پرو بیوتیک در سطح 0/2 گرم بر کیلوگرم منجر به ایجاد اثرات منفی روی عملکرد رشد شد. استفاده ازپروبیوتیک تجاری مولتی بهسیل 100، مورد مطالعه در این تحقیق موجب ایجاد اثرات مثبت بر ماهیان کپور معمولی گردید. به صورتی که بهترین کارایی روی عملکرد رشد و ترکیب بدن در جیره غذایی حاوی پروبیوتیک مولتی بهسیل 100، (0/1 گرم بر کیلوگرم غذای پایه و 0/2 گرم بر کیلوگرم غذای پایه) دیده شد. لذا می توان نتیجه گیری نمود استفاده از پروبیوتیک مولتی بهسیل 100، و پروبیوتیک Bio-Aqua اثرات مطلوبی بر ماهی کپور معمولی داشته باشد.کلید واژگان: مکمل غذایی, کپورماهیان, سیستم گوارشیThe purpose of this study was to evaluate the effects of three commercial probiotics (Bio-Aqua®, Bio-Aqua pond®, and Multi Behsil 100) on the growth, nutrition, and biochemical parameters of common carp fingerlings. For this purpose, 210 common carp fingerlings (with a mean weight: 9.6±0.02 g and mean length: 12.9±0.32 cm) were randomly divided into 7 treatments (treatment 1 (control): basic diet without probiotics, treatment 2: 0.2 g of Bio-Aqua®, treatment 3: 0.1 g of Bio-Aqua®, treatment 4: 0.002 g/L of Bio-Aqua pond® dissolved in tank water, treatment 5: 0.001 g/L Bio-Aqua pond ® dissolved in tank water, treatment 6: 0.2 g of Multi Behsil 100, and treatment 7: 0.1 g of probiotic Multi Behsil 100) in triplicates, and 10 fish in each replicate. The commercial probiotics were added to the commercial diet, and the fish were fed based on body weight percentage for 60 days. Based on the results, the use of probiotics Bio-Aqua® and MultiBehsil 100, caused positive effects on the growth and nutrition parameters of common carp, although the use of 0.1 g of Bio-Aqua® per kilogram of the diet of common carp led to an improvement in growth, although, increasing the amount of this probiotic at the level of 0.2 g/kg led to negative effects on growth performance. The use of Multibehsil 100, caused positive effects on common carp. Thus, the best effect on growth performance and body composition was seen in the diet containing MultiBehsil 100 (0.1 and 0.2 g/kg of basic diet). Therefore, it can be concluded that the use of MultiBehsil 100 and Bio-Aqua® have favorable effects on common carp.Keywords: Probiotics, Growth, Nutrition, Common Carp
-
این مطالعه که به منظور بررسی ارتباط بین میزان آفلاتوکسین با ضایعات پاتولوژی مشاهده شده درکبدهای ماکیان صورت گرفته است، 50 نمونه کبد شامل 10 نمونه با ظاهر سالم و 40 نمونه با ظاهر رنگ پریده از 10 گله در کشتارگاه های شهر اهواز به روش تصادفی ، انتخاب گردیدند. قسمتی از نمونه های کبد پس از رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین-ائوزین و پریودیک اسید شیف از نظر ضایعات هیستوپاتولوژیک موردارزیابی قرار گرفت و بخش دیگر با هدف اندازه گیری انواع آفلاتوکسین ها با تکنیک HPLC فریز گردیدند. نتایج نشان داد که آلودگی به آفلاتوکسین در هیچ یک از 10 نمونه بافت کبد با ظاهر سالم مشاهده نگردید، در مقابل، از مجموع 30 نمونه بافت کبد با ظاهر متورم و رنگ پریده، 2 مورد آلودگی به آفلاتوکسین های B1، G1 و B2 (به ترتیب 0.01 μg kg ±0.19 ، 0.04±0.17، 0.007±0.0.075) نشان داده شد. یافته های هیستوپاتولوژی هم در بافت های کبد با ظاهر سالم و هم در کبدهای با ظاهر متورم و رنگ پریده اغلب به صورت تورم سلول های کبدی و دژنراسیون واکوئلار قابل مشاهده بود. نتایج این مطالعه نشان داد که بین ضایعات هیستوپاتولوژی کبد با آلودگی آفلاتوکسینی در نمونه های مربوطه، ارتباط خاصی دیده نشد و این ضایعات عمومی تحت تاثیر عوامل پاتوژنز دیگر هم رخ می دهند، لذا تاثیرسایر عوامل تاثیرگذار در حین رشد جوجه های گوشتی بایستی مدنظر قرار گیرد.کلید واژگان: آفلاتوکسین, کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا, هیستوپاتولوژی, کبد مرغThis study was aimed to investigate the relationship between aflatoxin levels and pathological lesions observed in poultry liver. Out of 50 liver samples including 10 samples with healthy appearance and 40 samples with pale appearance from 10 herds in Ahvaz slaughterhouses were randomly selected. One part of the selected liver was evaluated for histopathological lesions after staining by hematoxylin & eosin and periodic schiff method, and the other part was frozen to measure different types of aflatoxins by HPLC technique. The results showed that none of the 10 liver tissue samples with healthy appearance and 2 of 30 liver tissue samples with swollen and pale appearance were infected with aflatoxins B1, G1, B2 0.19 ± 0.01 , 0.17 ± 0.04, 0.075 ±.007 μg kg, respectively. In liver tissues with healthy appearance and with swollen and pale appearance, histopathological lesions were often observed in the form of hepatocellular swelling and vacuolar degeneration. The results of this study showed that there was no significant relationship between histopathological lesions of the liver and aflatoxin contamination in the relevant samples and these general lesions also occur under the influence of other pathogenesis factors, so the effect of other factors affecting the growth of broilers should be studied.Keywords: Aflatoxin, HPLC, Pathology, Liver chicken
-
اثر تغذیه ای لسیتین سویا بر عملکرد رشد و شاخص های بیوشیمیایی سرم خون ماهی باس دریایی آسیایی (Lates calcarifer) با میانگین وزن اولیه 96/7 ± 36/50 گرم در یک دوره 60 روزه بررسی شد. در مطالعه حاضر 6 جیره با سطوح پروتئین و انرژی تقریبا یکسان (45 درصد پروتئین و 15 کیلو ژول بر گرم انرژی) از ترکیب 2 منبع روغن شامل روغن ماهی و مخلوط روغن های گیاهی با سه سطح صفر، 2 و 4 درصد لسیتین سویا ساخته شد. برای این منظور جیره های آزمایشی به صورت جیره 1 (روغن ماهی)، جیره 2 (روغن ماهی + 2% لسیتین)، جیره 3 (روغن ماهی + 4% لسیتین)، جیره 4 (مخلوط روغن های گیاهی شامل سویا و کانولا به نسبت برابر)، جیره 5 (مخلوط روغن های گیاهی + 2% لسیتین) و جیره 6 (مخلوط روغن های گیاهی + 4% لسیتین) فرموله شد. بررسی و مقایسه مقادیر اسیدهای چرب جیره ها بیان گر افزایش اسیدهای چرب غیر اشباع بلند زنجیره سری ان-3 متعاقب افزودن لسیتین سویا به جیره بود. بر اساس داده های به دست آمده به طور کلی جایگزینی روغن ماهی با روغن های گیاهی سبب کاهش رشد در ماهی باس دریایی آسیایی شده است. با این وجود افزودن لسیتین سویا در سطح 4 درصد سبب بهبود شاخص های رشد و تغذیه در ماهیان تغذیه شده با روغن های گیاهی گردید. از میان شاخص های بیوشیمیایی سرم، افزودن لسیتین سویا به جیره باعث افزایش کلسترول و آنزیم آلانین آمینو ترانسفراز در پلاسمای خون ماهی شد اما بر میزان آنزیم کبدی آلکالین فسفاتاز تاثیر معنی داری نداشت. نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از لسیتین سویا در سطح 4 درصد در ترکیب جیره غذایی بچه ماهیان سی باس آسیایی جهت بهبود شاخص های رشد این گونه مناسب است.کلید واژگان: لیستین سویا, سی باس آسیایی, شاخص های رشد, شاخص های بیوشیمیاییEffects of dietary soy lecithin on the growth performance and serum biochemistry parameters of Asian Sea bass Lates calcarifer with initial fish weight of 50.36±7.69 g were investigated in a 60 days experiment. 6 diets in the present study in the almost isoproteic and isoenergitic (45% protein and 15 kj/g) were made from a combination of 2 oil sources including fish oil and a mixture of vegetable oils with three levels of zero, 2 and 4% soy lecithin. For this purpose, experimental diets were formulated in the form of diet 1 (fish oil), diet 2 (fish oil + 2% lecithin), diet 3 (fish oil + 4% lecithin), diet 4 (mixture of vegetable oils (soybean oil and Canola oil in equal proportion)), diet 5 (mixture of vegetable oils) + 2% lecithin) and diet 6 (mixture of vegetable oils + 4% lecithin). Checking and comparing the amounts of fatty acids in the diets showed the positive effect of adding soy lecithin to the diet on the increase of n-3 LCPUFA fatty acids. The results showed that growth performance increased with increasing dietary lecithin (P<0.05). Among the biochemical parameters, adding soy lecithin to the diet increased cholesterol and ALT enzyme but has no effect on ALP level. The results of this research showed that, inclusion of 4 % of soybean lecithin in diet for Asian sea bass is optimum for improving growth performance parameters in this species.Keywords: Soy lecithin, Asian seabass, Growth parameters, biochemical parameters
-
هیپرپلازی فیبرواپیتلیال، یک تغییر فیزیولوژیک در بافت پستان است که با افزایش قابل توجه اندازه یک یا چند غده پستانی مشخص می شود. این بیماری به طور معمول در گربه های جوان دیده می شود و همچنین ممکن است در گربه های ماده با سن بالا نیز مشاهده شود. در این گزارش به بررسی مشخصات بالینی، رادیوگرافی و هیستوپاتولوژی یک گربه مبتلا به هیپرپلازی فیبرواپیتلیال پرداخته می شود. گربه ماده 4 ساله با وزن 7/2 کیلوگرم که دارای یک توده بزرگ در زیر ناحیه شکمی بود، به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز ارجاع داده شد. پس از انجام معاینه بالینی و ارزیابی رادیولوژی مورد عمل جراحی قرار گرفت و توده جدا شده به بخش پاتولوژی ارسال گردید. توده مزبور توپر بوده و در مقطع برش لوبول های متعدد که منظره ای شبیه به مغز گردو پیدا کرده بود، مشاهده شد. در بررسی میکروسکوپی، تکثیر سلول های اپیتلیال مجاری پستانی و تشکیل توبول های جدید قابل توجه بود. همچنین میزان زیادی بافت همبند در اطراف لوله های تشکیل شده، مشاهده گردید. در بین رشته های همبندی، فضاهای خالی وجود داشت که بیان گر ادم بود. لازم به ذکر است که هیچ گونه تغییرات بدخیمی دیده نشد. در مجموع با توجه به مشخصات بالینی، رادیولوژی و میکروسکوپی، هیپرپلازی فیبرواپیتلیال تشخیص داده شد. پاتوفیزیولوژی هیپرپلازی فیبرواپیتلیال پستان گربه به خوبی مشخص نشده است اما به احتمال زیاد تغییرات هورمون های جنسی در ایجاد آن نقش ایفا می نمایند.
کلید واژگان: هیپرپلازی فیبرواپیتلیال, تغییر فیزیوپاتولوژی, گربه, پستانFibroepithelial hyperplasia is a physiological change in mammary glands tissue characterized by a significant increase in the size of one or more mammary glands. The disease is commonly seen in healthy cats and may also be seen in older female cats. This report describes the clinical, radiographic, and microscopic features of a cat with fibroepithelial hyperplasia. A 4-year-old female cat weighing 2.7 kg with a large mass below the abdomen was referred to the veterinary hospital of Shahid Chamran University of Ahvaz. After clinical examination and radiological evaluation, he underwent surgery and the isolated mass was sent to the pathology department. The mass was solid and was observed at the incision of several lobules that had a walnut-like appearance. Under microscopic examination, proliferation of mammary duct epithelial cells and formation of new tubules were significant. Also, a large amount of connective tissue was observed around the formed tubes. Empty spaces were observed between the connecting strands, which indicated edema. It should be noted that no malignant changes were observed. In general, according to clinical, radiological and microscopic characteristics, fibroepithelial hyperplasia was diagnosed. The pathophysiology of fibroepithelial hyperplasia of the mammary gland is not well understood, but most likely sexual hormones play roles in etiology of fibroepithelial hyperplasia.
Keywords: Fibroepithelial hyperplasia, physiopathological changes, Cat, Breast -
بیماری مایکوپلاسموز طیور یکی از بیماری های مهم در صنعت طیور است. مایکوپلاسما سینوویه از عوامل مهم ایجاد کننده ی بیماری در ماکیان است که موجب عفونت دستگاه تنفسی و سینوویت می گردد، که منجر به خسارات اقتصادی قابل توجهی به صنعت طیور در سراسر جهان می شود. در این مطالعه، عفونت مایکوپلاسما از گله های طیور گوشتی کشتارگاه اهواز با استفاده از روش مولکولی مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور تعداد 200 نمونه از بافت های ریه و نای و مایع مفصل خرگوشی از 20 گله مرغ گوشتی دارای علایم ماکروسکوپی و 20 نمونه از قسمت های مذکور از مرغ های گوشتی سالم هر گله در فصل زمستان جمع آوری شد. استخراج DNA بافت با استفاده از کیت تجاری شرکت رها زیست پادتن طبق دستورالعمل کیت استفاده شد. سپس آزمایش PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی مربوط به ژن Vlha استفاده شد. نتایج حاصل از PCR برای 55 نمونه ریه و 45 نمونه نای از گله های دارای علایم ماکروسکوپی و 4 نمونه ریه و نای از پرنده های به ظاهر سالم مثبت تشخیص داده شد. در بررسی مولکولی نمونه های مفصل مورد مثبتی از نظر وجود مایکوپلاسما سینوویه مشاهده نگردید. نمونه مثبت مایکوپلاسما سینوویه جهت تعیین توالی به شرکت ژن فن آوران فرستاده شد. توالی بخشی از ژن Vlha این جدایه با سایر جدایه های موجود در بانک ژن مورد مقایسه قرار گرفت و حدود 99 درصد با جدایه های ایرانی قبلی شباهت داشت (IRG11/C/09، IRG6/C/08، IRG1/C/08).
کلید واژگان: مایکوپلاسما سینوویه, مرغ گوشتی, PCR, اهوازMycoplasmosis is one of the most important diseases in the poultry industry. mycoplasma synoviae is one of the important disease-causing factors in chickens, which causes respiratory tract infection and synovitis. and leads to significant economic losses to the poultry industry all over the world. In this study, mycoplasma infection of broiler flocks in Ahvaz slaughterhouse was investigated using molecular method. For this purpose, 200 samples of lung and trachea tissues and joint fluid of hock joint were collected from 20 broiler flocks with macroscopic symptoms and 20 samples from the mentioned parts from apparently healthy broiler chickens of each flock in the winter season. Tissue DNA extraction was performed. The polymerase chain reaction (PCR) was performed to detect Vlha gene of mycoplasma synoviae. Of the 200 samples, 55 lungs and 45 tracheas from flocks with macroscopic symptoms and 4 lung and trachea samples from apparently healthy birds were positive. In the molecular examination of joint samples, no positive cases were observed for the presence of mycoplasma synoviae. The PCR products of positive samples were sent to Gene FanAvaran Company for sequencing. The sequence of a part of the Vlha gene of this isolate was compared with other isolates in the gene bank and it was about 99% similar to the previous Iranian isolates (IRG11/C/09, IRG6/C/08, IRG1/C/08). According to the results of the present study, mycoplasma synoviae is common among broiler flocks under investigation in Ahvaz slaughterhouse. Therefore, the policy makers of the health system of the poultry industry should prevent the economic losses caused by this disease with preventive measures.
Keywords: Mycoplasma Synoviae, broiler poultry, PCR, Ahvaz -
هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر پروتئین های گیاهی بر شاخص های رشد، فعالیت آنزیم های گوارشی و هم چنین معرفی جیره غذایی متناسب با گونه باس دریایی آسیایی پرورشی از نظر کارایی بیولوژیکی می باشد. تعداد 600 قطعه بچه ماهی با وزن متوسط 2/5±54 گرم در 15 مخزن پرورشی (500 لیتری) با تراکم 40 قطعه در هر مخزن توزیع و به مدت 60 روز با جیره های تهیه شده تغذیه شدند. ترکیب پروتئین های گیاهی (کنجاله سویا، گلوتن گندم و گلوتن ذرت) بوده و در دو سطح 35 و 70 درصد جهت جایگزینی پودر ماهی استفاده شد و عملکرد رشد و فعالیت آنزیم های گوارشی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که فاکتور های ضریب رشد ویژه، درصد افزایش وزن، ضریب رشد نسبی و افزایش وزن روزانه در تیمار اول (پودر ماهی) و دوم (35 درصد جایگزینی) دارای بهترین عملکرد بوده است. هم چنین جایگزینی 70 درصد پودر ماهی با منابع پروتئین های گیاهی منجر به کاهش معنی داری در ضریب رشد ویژه، افزایش وزن روزانه و ضریب رشد نسبی نسبت به تیمار اول (پودر ماهی) شد (0/05>P). نتایج بررسی آنزیم های گوارشی بیان داشت که تیمار چهارم (تجاری 1) در فاکتور های آلکالین فسفاتاز، لیپاز، آلفا آمیلاز و تیمار دوم (35 درصد جایگزینی) در فعالیت آنزیم ترپسین ، اختلاف معنی داری نسبت به سایر تیمارها داشتند (0/05>P). بر اساس نتایج حاصل ماهی باس دریایی آسیایی به راحتی می تواند با جایگزینی 35 درصد پودر ماهی با منابع پروتئین های گیاهی عملکرد رشد مناسبی را داشته باشد.
کلید واژگان: پودر ماهی, پروتئین های گیاهی, جایگزینی, رشد, ماهی باس دریایی آسیاییThe aim of this study was to investigate the effect of replacing fish meal with plant protein sources on growth performance, digestive enzymes activity and also introducing a diet suitable for cultured Asian sea bass species in terms of biological efficiency. A total of 600 juveniles with an average weight of 54±2.5 gr were distributed in 15 tanks (500 liters) with a density of 40 pieces in each tank and were fed with prepared diets for 60 days. The composition of plant proteins (soybean meal, wheat gluten and corn gluten) was used at two levels of 35 and 70% to replace fish meal and the growth performance and activity of digestive enzymes were examined.The results showed that T1 (fish meal) and T2 (35% replacement) had the best performance in specific growth factor, weight gain percentage, relative growth rate, weight gain. Also, replacement of 70% fish meal with plant protein sources led to a significant reduction in specific growth rate, daily weight gain and relative growth rate compared to T1 (P<0.05).The results of gastrointestinal enzymes activity showed that the T4 (commercial 1) in alkaline phosphatase, lipase, α-amylase and the T2 in trypsin activity had a significant difference compared to other treatments (P<0.05). It can be inferred that Asian sea bass can easily have good growth performance by replacing 35% fish meal with plant protein sources.
Keywords: Fish meal, plant protein, replacement, growth, Asian sea bass -
بیماری نیوکاسل یکی از مسری ترین و کشنده ترین بیماری های ویروسی بوده که در گونه های زیادی از پرندگان، از جمله بلدرچین ژاپنی به صورت طبیعی و تجربی ایجاد عفونت و تلفات می کند.هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر عفونت تجربی با ویروس حاد بیماری نیوکاسل در بلدرچین ژاپنی واکسینه و غیرواکسینه بر عیار پادتن علیه این بیماری به وسیله آزمایش HI و همچنین وزن نسبی بورس فابرسیوس به بدن بود. تعداد 160 قطعه بلدرچین یک روزه در قالب 4 گروه شامل واکسینه چالش (1)، غیرواکسینه چالش (2)، واکسینه غیرچالش (3)، و غیرواکسینه غیرچالش (4) در شرایط یکسان پرورش یافتند. واکسیناسیون در سن 20 روزگی و چالش در سن 34 روزگی انجام گردید. نمونه گیری خون برای بررسی سرولوژی و همچنین وزن کشی بورس فابرسیوس پس از کالبدگشایی در مقاطع مختلف زمانی انجام شد.اولین تغییر سرمی پس از واکسن در گروه 3 و 21 روز بعد از واکسیناسیون مشاهده شد، اما اولین تغییر سرمی متعاقب چالش با ویروس، در گروه 1 و 2 و یک هفته بعد از چالش مشاهده شد، که این مقادیر در نمونه گیری های هفتگی بعدی در این سه گروه به طور معنی داری افزایش یافت. عیار پادتن در گروه 4 تا پایان آزمایش صفر بود. نسبت وزن بورس فابرسیوس به وزن بدن فقط در وزن کشی روز پنجم در گروه 2 به طور معنی داری با روزهای 9 و 14 پس از چالش همان گروه اختلاف داشت و نتایج حاصل از وزن کشی از سایر گروه ها در روز های مختلف، اختلاف معنی داری با هم نداشتند.نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد یک نوبت واکسیناسیون بلدرچین ها با سویه B1 واکسن ویروس بیماری نیوکاسل پیش از مواجهه با ویروس حاد، موجب تولید سریع تر و عیار بالاتری از پادتن، پس از مواجهه با ویروس حاد می شود که نشان از پاسخ بهتر سیستم ایمنی دارد. همچنین افزایش نسبت وزن بورس به وزن بدن در روز پنجم گروه 2 و سپس کاهش آن در روز نهم مشاهده شد. این تغییرات که می تواند به ترتیب به دلیل التهاب و سپس آتروفی این اندام لنفاوی باشد، در گروه 1 دیده نشد که نقش واکسیناسیون در پاسخ متعادل طی دوره ی بیماری را نشان می دهد. با توجه به نتایج مورد اشاره و همچنین وضعیت بیماری نیوکاسل در ایران، حداقل یک نوبت واکسیناسیون در دوره پرورش بلدرچین های گوشتی توصیه می گردد.
کلید واژگان: نیوکاسل, عیار پادتن, بلدرچین ژاپنی, بورس فابرسیوسNewcastle disease (ND) is one of the most contagious and fatal viral diseases which infects many bird species, including the Japanese quail. This study was aimed to evaluate the effect of experimental infection with virulent Newcastle disease virus (NDV) on immune response against the virus as well as on the relative weight of bursa of Fabricius in vaccinated and unvaccinated Japanese quails. A total of 160 one-day-old quails were allocated to 4 groups, including a vaccinated and challenged group (1), an unvaccinated and challenged group (2), a vaccinated and unchallenged group (3), and an unvaccinated and unchallenged group (4). The birds were raised under the similar conditions. Vaccination was done on the 20th day with live vaccine B1 strain (Razi Vaccine and Serum Research Institute, I.R.Iran) via eye drop and the challenge by Newcastle disease virus (NDa: KP347437) was induced via eye drop on the 34th day. Blood samples were collected for serological assessments (HI) and the bursa of Fabricius was weighed after autopsy at different time periods. The first postvaccination serological change was observed in group 3 twenty-one days after vaccination while the first post-challenge serological change was detected in groups 1 and 2 one week after the challenge induction. The same three groups also showed significant increments in the serum NDV-specific antibody titer in the subsequent weekly samplings. The antibody titer in group 4 was zero throughout the experiment. Regarding the relative weight of bursa, the only statistically noticeable change was observed within group 2 where the samples taken on the 5th day were significantly heavier than those collected on the 9th and 14th days. The results of this study showed that a single vaccination of quails with B1 strain, in the absence of maternal antibody, could provide a good protection against virulent NDV. With due attention to the Newcastle disease status in Iran, at least once vaccination is recommended during the rearing period of quails.
Keywords: Newcastle, Antibody Titer, Japanese quail, Bursa of Fabricius -
هرپس ویروس نوع 3 (CyHV-3)، عامل اصلی بیماری واگیردار کوی هرپس ویروس (KHVD) در ماهی کپور معمولی و کوی در سرتاسر جهان است. بدین منظور از 60 قطعه ماهی کپور معمولی از مزارع تلفات دار و مزارع استان خوزستان که در چند سال اخیر تلفات گزارش کرده بودند، طی سالهای 1400-1396، جهت ردیابی بیماری ویروس هرپس کوی به روش مولکولی نمونه برداری شد. جهت افزایش بار ویروس در بافتهای آبشش و کلیه، به ازای سه ماهی، سه نمونه آبشش و سه نمونه کلیه به صورت جداگانه با یکدیگر مخلوط شدند. استخراج DNA بافت با استفاده از کیت تجاری شرکت رهازیست پادتن[1] طبق دستورالعمل کیت انجام شد. سپس آزمایش واکنش زنجیرهای پلیمراز آشیانهای[2] با استفاده از مسترمیکس Amplicon و پرایمرهای مربوط به ژن پلیمراز انجام شد. نتایج حاصل از Nested PCR نشان داد که 3 نمونه (دو نمونه آبشش و یک نمونه بافت کلیه) از 40 نمونه مخلوط شده مورد آزمایش دارای باند 339 کیلوجفت باز بودند و به عنوان نمونه مثبت در نظر گرفته شدند. تعیین توالی محصولات PCR و آنالیز اولیه Blast نشان داد که توالی یکی از نمونههای مثبت به توالیهای مربوط به CyHV-3 شباهت داشت. نتایج همترازی ردیفهای نوکلیوتیدی و درخت فیلوژنی این توالی، کوی هرپس ویروس را با قطعیت تشخیص داده و با شماره دسترسی LC713276 در بانک ژن جهانی ثبت گردید.
کلید واژگان: بیماری کوی هرپس ویروس, کپور معمولی, Nested PCR, استان خوزستانHerpesvirus type 3 (CyHV-3) is the main cause of contagious koi herpesvirus infectious (KHVD) in common carp and koi worldwide. For this purpose, 60 pieces of common carp from farms with losses and farms from Khuzestan province that reported losses in the last few years were sampled during 2017 to 2021 for detection of Koi herpes virus disease by molecular method. In order to increase the virus load in gill and kidney tissues, three gills and kidney samples were separately mixed together for each three fish. DNA extraction from the tissue was performed using the commercial kit of Raha Zist Padtan Company according to the instructions. Afterward, Nested PCR test was performed using Amplicon master mix and polymerase gene primers. The results of the Nested PCR showed that 3 samples (two gill samples and one kidney tissue sample) out of 40 mixed samples tested had 339 kbp band and were considered as positive samples. Sequencing of PCR products and preliminary Blast analysis showed that the sequence of one of the positive samples was similar to the CyHV-3. The results of the alignment of the nucleotide rows and the phylogeny tree of this sequence confirmed Koi herpesvirus and it was registered in the World Gene Bank with the accession number of LC713276.
Keywords: Koi herpesvirus disease, Common carp, Nested PCR, Khuzestan Province -
امروزه استفاده ی روز افزون از محصولات زیبایی از جمله بوتاکس نگرانی هایی را در تاثیر ثانویه ی آن ها بر بدن به وجود آورده است. ترمیم زخم های ایجاد شده در محل این تزریقات و محل های فلج شده از این دارو مورد نظر بسیاری از محققین و پزشکان قرار گرفته است. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی روند ترمیم زخم ناشی از اتفاقات در ناحیه ای که پیشتر تحت تجویز بوتاکس قرار گرفته است، انجام شده است. این مطالعه در 30 سر موش صحرایی در محدوده ی وزنی 200 تا 250 گرم انجام گرفت. حیوانات 10 روز پیش از انجام جراحی در گروه بوتاکس، به میزان 5 واحد بوتاکس و در گروه شاهد، سرم سالین با حجم یک میلی لیتر در فضای زیر جلدی در ناحیه ای به ابعاد 20×20 میلی متر تزریق شد. پس از گذشت 10 روز، جراحی با برداشت ناحیه ی تزریق شده از پوست به صورت تمام ضخامت انجام شد. هر کدام از گروه های بوتاکس و شاهد به سه زیرگروه مساوی (5=n) تقسیم شد که هر یک از زیر گروه ها به ترتیب در روزهای 7، 14 و 21 و پس از آسان کشی حیوانات از نظر ماکروسکوپی و میکروسکوپی بررسی گردیدند. در ارزیابی ماکروسکوپی اندازه ی زخم و درصد بسته شدن زخم، تفاوت معنی داری بین دو گروه بوتاکس و کنترل مشاهده نگردید؛ اگرچه در تمامی زمان ها درصد بسته شدن زخم در گروه بوتاکس از کنترل بیشتر بود. در ارزیابی میکروسکوپی در مقاطع پوست 7 روز پس از ایجاد زخم، در گروه بوتاکس تعداد زیادی فیبروبلاست و مویرگ های خونی که حاوی اریتروسیت های فراوان بودند. در روز 14 در گروه بوتاکس، بافت جوانه ی گوشتی بلوغ سریع تری را نشان داد و بافت جوانه ی گوشتی، حاوی تعداد کمتری فیبروبلاست بود و میزان رشته های کلاژن بیشتری روییت گردید. روز 21 در همه ی موش های گروه بوتاکس بیشتر زخم توسط کراتینوسیت های تکثیر یافته به طور کامل پوشانده شده بود و در قسمت درم نیز به نسبت گروه شاهد بافت همبندی با رشته های صورتی رنگ و تعداد کمی فیبروبلاست و مویرگ خونی قابل مشاهده بود. به طور کلی، این مطالعه نشان داد که ترمیم زخم در مناطقی که قبلا بوتاکس تزریق شده است مشکل ساز نیست، بلکه با سرعت و کیفیت بهتری انجام می شود.
کلید واژگان: سم بوتولینیوم نوع A, ترمیم زخم, موش صحرایی, بوتاکسToday, the increasing use of beauty products such as Botox has raised concerns about their secondary impact on the body. The healing of wounds created at the site of these injections and paralyzed areas in case of this medicine has been considered by many researchers and physicians. The aim of this study was to investigate the process of wound healing in an area that previously treated with Botox. This study was performed on 30 rats weighing 200 to 250 g. 10 days before surgery Animals in Botox group, was injected 5 units of Botox and in the control group, saline serum with a volume of 1 ml subcutaneously in an area of 20 × 20 mm. After 10 days, the animals were ready for surgery. The surgery was performed by removing the injected area of the skin in full thickness and then the animals were kept in separate cages. Each of the Botox and control groups was divided into three equal subgroups (n = 5). Each of the subgroups was examined macroscopically and microscopically on days 7, 14 and 21, respectively, after euthanasia. In macroscopic evaluation of wound size and wound closure percentage, no significant difference was observed between Botox and control groups; However at all animals the percentage of wound closure in the Botox group was higher than the control group. In microscopic evaluation of skin sections in the day of 7 after wounding, in the Botox group, a large number of fibroblasts and blood capillaries that contained abundant erythrocytes were seen. On the day of 14 in the Botox group, the fleshy bud tissue showed faster maturation and the fleshy bud tissue contained fewer fibroblasts and more collagen fibers were seen. In the Day of 21 In all mice of Botox group, most of the wounds were completely covered by proliferated keratinocytes and also in the dermis, compared to the control group, connective tissue with pink fibers and a small number of fibroblasts and blood capillaries were visible. Overall, this study showed that wound healing in areas where previously injected by Botox is not problematic but also performed with better speed and quality.
Keywords: Botulinum toxin type A, Botox, Rat, wound healing -
اساسا زخم به ایجاد هرگونه شکاف و از بین رفتن پیوستگی بافت های بدن چه در داخل و چه در سطح خارجی بدن گفته می شود. همواره تلاش برای یافتن اثربخش ترین و کم عوارض ترین عاملی که روند ترمیم زخم را تسریع کند مورد نظر محققین بوده است. هدف از انجام مطالعه ی حاضر، بررسی و مقایسه ی میزان اثربخشی عسل به تنهایی یا در ترکیب با پودر زینک اکساید بر ترمیم نقیصه ی تجربی تمام ضخامت پوست در موش صحرایی می باشد. در این تحقیق، تعداد 48 موش صحرایی سفید نر بالغ از نژاد ویستار انتخاب شدند. حیوانات به صورت تصادفی به چهار گروه 12تایی تقسیم شدند: گروه اول (کنترل=C)، گروه دوم (عسل=H)، گروه سوم (روی =Z) و گروه چهارم عسل و روی= ZH. یک نقیصه پوستی تمام ضخامت با ابعاد 2×2 سانتی متر در پوست ناحیه پشت، حدفاصل بین گردن و ناحیه لگنی ایجاد گردید. تمامی حیوانات درمان متناسب با گروه خود را دریافت نمودند. از هر گروه، چهار موش در روزهای 7، 14 و 21 نمونه هیستوپاتولوژی تهیه گردید و بررسی میکروسکوپی انجام شد. بررسی ماکروسکوپی نیز با استفاده از نرم افزار Axiovision صورت گرفت. با ارزیابی پارامتر درصد بهبودی زخم، بالاترین میزان بهبودی در روز 7 پس از ایجاد زخم به گروه Z و کمترین آن به گروه H تعلق داشت. همچنین بالاترین میزان بهبودی در روز 14 پس از ایجاد زخم به گروه Z و کمترین آن به گروه ZH تعلق داشت. اما از نظر آماری هیچ گونه اختلاف معنی داری بین گروه ها مشاهده نگردید. در روز 21 پس از ایجاد زخم، درصد بهبودی زخم در گروه ZH به طور معنی داری بیشتر از گروه های کنترل (001/0=p)، عسل (001/0=p) و زینک اکساید (013/0=p) بود. در روز 21 پس از جراحی، در قسمت درم در تمام موش های گروه ZH، دستجات منظم کلاژن همراه با تعداد کمی فیبروبلاست و مویرگ قابل مشاهده بود. این شرایط در دو موش از گروه Z و یک موش از گروه C نیز دیده شد. در سایر موارد بافت جوانه ی گوشتی با فیبروبلاست ها و مویرگ های خونی متعدد رویت گردید. این مطالعه نشان داد ترکیب زینک اکساید و عسل نسبت به سایر گروه ها در فرآیند ترمیم زخم تاثیر بهتری دارد و روند ترمیم زخم را تسریع می کند. ترکیب این دو ماده باعث افزایش تشکیل بافت جوانه گوشتی، افزایش انقباض زخم، کاهش التهاب، کاهش اسکار زخم می شود.
کلید واژگان: ترمیم زخم, عسل, زینک اکساید, موش صحراییWounds are the creation of any defects and loss of connectivity of body tissues, both inside and outside the body. Researchers have always sought to find the most effective and least complicating factor to accelerate the wound healing process. The present study aimed to evaluate and compare the effectiveness of honey alone or in combination with zinc oxide on healing the experimental defect of skin full-thickness wound in rats. In this study, 48 adult male white Wistar rats were selected and randomly divided into four groups of 12 including the first group (control = C), the second group (honey = H), the third group (zinc = Z), and the fourth group (honey and zinc oxide= (ZH). A full-thickness skin defect with dimensions of 2 × 2 cm was created in the skin of the back, as well as the distance between the neck and the pelvic area. All animals received treatment appropriate to their group. Four rats from each group were prepared on histopathological samples on days 7, 14, and 21 and microscopic examination was performed. Axiovision software was used for macroscopic assessments. The highest healing rate on day 7 after wounding belonged to the Z group and the lowest to the H group. Also, the highest rate of healing on the 14th day after wounding belonged to the Z group and the lowest to the ZH group. However, no statistically significant differences were observed between the groups. On day 21 after wounding, the percentage of wound contraction in the ZH group was significantly higher than the C (p = 0.001), H (p = 0.001), and Z (p = 0.013) groups. Microscopic examination of the skin, 21 days after wounding, showed that the wound was completely covered by amplified keratinocytes in all rats in the ZH group. This was seen in two rats in the Z group and one in the C group. In all rats in the H group, the wound surface was still not completely covered and there was a scab on the wound. In the dermis of all ZH rats, regular clusters of collagens with a small number of fibroblasts and capillaries were observed. This study showed that the combination of zinc oxide and honey has a better effect on the wound healing process than other groups and accelerates the wound healing process. The combination of these two substances increases the formation of fleshy tissue and wound contraction and reduces inflammation and wound scarring.
Keywords: Wound, Healing, honey, Zinc oxide, Rat -
نشریه علوم درمانگاهی دامپزشکی ایران، سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 25، بهار و تابستان 1400)، صص 113 -118در این پژوهش اثر آرامبخشی عصاره گل میخک، عصاره تنباکو و تریکایین متان سولفونات بر برخی اندام های ماهی کپور معمولی (کبد و آبشش) بررسی شد. ??? قطعه ماهی کپور معمولی به ? تیمار ?? تایی (هر کدام با ? تکرار) تقسیم شدند (دو غلظت آرامبخشی عصاره گل میخک?? و ?? میلی گرم در لیتر، دو غلظت عصاره تنباکو ?? و ?? میلی-گرم در لیتر و دو غلظت تریکایین متان سولفونات یا MS??? ?? و ?? میلی گرم در لیتر و یک گروه شاهد مطالعه). آرامبخشی به مدت ? روز متوالی انجام شده و در روزهای ? و ? پس از شروع آرامبخشی از هر تیمار ? ماهی به طور تصادفی انتخاب گردید و نمونه گیری از بافت کبد و آبشش ماهیان انجام شد. که پس از تثبیت در فرمالین ده درصد و تهیه مقاطع آسیب شناسی و رنگ آمیزی مورد بررسی قرار گرفتند. در بررسی هیستوپاتولوژی عصاره میخک و تریکایین متان سولفونات تغییرات بافتی در کبد و ابشش ماهی ها در ارتباط با درمان مشاهده نگردید اما در گروه دریافت کننده عصاره تنباکو با دز ?? میلی گرم در لیتر کنده شدن سلول های پوششی آبشش ها مشاهده گردید. در مجموع با توجه به نتایج میکروسکوپی، آسیب رسانی بافتی عصاره گل میخک از عصاره تنباکو کمتر است.کلید واژگان: میخک, تنباکو, آرامبخشی, هیستوپاتولوژیIn this study sedative effect of Clove extract and Tobacco extract and tricaine methane sulfonate (MS???) on some organs of common carp (liver and gills) was studied. ??? common carp were divided to ? groups (? Clove extract ?? mg/l and ?? mg/l, ? Tobacco extract ?? mg/l and ?? mg/l and ? tricaine methane sulfonate (MS???) ?? mg/l and ?? mg/l for ? days and one group considered as control of study). Each group had ?? fish with ? replicates. In days ? and ? after sedation ? fish from each treatment were randomly selected and sampling was carried from the liver and gill. After fixation with ??% Formalin and routine procedures were performed in histopathological lab and Preparation of histopathological sections and staining sections, slides were examined. Histopathological examination revealed necrosis of lamella epithelium in Tobacco extract ?? mg/l group. In other groups of clove extract and methane sulfonate trichinae (MS???) no changes depend on this research were not seen in the liver and gills of fish. According to the microscopic results, clove extract has less pathological effects in comparison with Tobacco extract. More Histopathological research is definitely needed on the use of tobacco extract and clove extract in Aquaculture.Keywords: Clove, Tobacco, Sedation, Histopathology
-
زمینه
هورمون های استانوزولول و ناندرولون دکانوآت، بیشتر در سگ ها کاربرد دارند. آنها عمدتا جهت تقویت رشد عضلانی، افزایش وزن بدن، درمان کم خونی و تحریک اشتها تجویز می شوند. یکی از اثرات هورمون ها، افزایش تولید اریتروپویتین و در نتیجه افزایش تعداد گلبول های قرمز خون است.
هدفاستفاده طولانی مدت از هورمون ها، ممکن است با عوارض کبدی و کلیوی همراه باشد، بنابراین هدف از انجام تحقیق حاضر، ارزیابی اثرات استانوزولول و ناندرولون دکانوآت بر شاخص های عملکرد کبد و کلیه، تغییرات هماتوکریت و غلظت اریتروپویتین و تستوسترون، در سگ های سالم بود.
روش کارشانزده قلاده سگ به صورت تصادفی، به دو گروه A (استانوزولول) و B (ناندرولون دکانوآت) تقسیم بندی شدند. هر گروه به دو زیرگروه تقسیم شده بود (A1، A2 و B1، B2). در اولین زیرگروه ها (A1 و B1)، بیضه دوم در روز بیست و هشتم و در دومین زیرگروه ها (A2 و B2)، در روز چهل و دوم برداشته شدند. اولین بیضه ها، در زمان صفر برداشته شده بودند. استانوزولول (با دوز 50 میلی گرم/ به ازاء هر سگ) به شکل داخل عضلانی، به تمام سگ های گروه A، یک بار در هفته و برای مدت 6 هفته، تجویز گردید. گروه B مشابه گروه A بود، با این تفاوت که به جای استانوزولول، ناندرولون دکانوآت و با دوز 1 میلی گرم/کیلوگرم، تزریق شده بود. نمونه های خون در روزهای صفر، 3، 14، 28 و 42 جمع آوری شدند.
نتایجغلظت اریتروپویتین و تستوسترون، در هر دو گروه A (05/0 <p) و B (05/0 <p) به صورت معنی داری افزایش پیدا کرده بودند. اثر استانوزولول بر اریتروپویتین (زیرگروه A1) (31/1±35/11 نانوگرم/سی سی)، به شکل معنی داری بیشتر از ناندرولون دکانوآت (زیرگروه B1) (55/0±02/8 نانوگرم/سی سی) بود (05/0 <p)؛ با این وجود، تغییرات در میزان تستوسترون، بین دو گروه A و B معنی دار نبود (05/0<P). آنزیم های کبدی ALP، ALT و AST، به شکل معنی داری در گروه A بیشتر از گروه B، افزایش پیدا کرده بودند (05/0 <p).
نتیجه گیری:
میزان اریتروپویتین و تستوسترون، در هر دو گروه A و B به صورت قابل توجهی، افزایش پیدا کردند، اما استانوزولول، اثر معنی دار بیشتری نسبت به ناندرولون دکانوآت، در افزایش اریتروپویتین داشت، با این وجود، اثرات جانبی بیش تری بر شاخص های کبدی، بر جا گذاشت. توصیه می شود جهت اهداف درمانی، از ناندرولون دکانوات استفاده شود.
کلید واژگان: سگ, اریتروپویتین, ناندرولون دکانوآت, استانوزولول, تستوسترونBACKGROUNDStanozolol and Nandrolone decanoate are the most commonly used hormones in canine medi-cine. They are mainly administered to strengthen the muscle, gain weight, treatment of anemia and stimulate the appetite. One of the effects of hormones is to enhance the erythropoietin production and eventually an increase in the number of RBCs.
OBJECTIVESProlonged usage of hormones may be relevant to the liver and renal disorders; therefore, the pre-sent survey was aimed to evaluate the effects of stanozolol and nandrolone decanoate on liver and kidney indices, erythropoietin and testosterone serum concentrations and hematocrit changes in healthy dogs.
METHODSSixteen dogs were randomly categorized in two groups of A (stanozolol) and B (nandrolone decano-ate). Each group was divided into two subgroups (A1, A2 and B1, B2). The second testicle was removed on day 28 in the first subgroups (A1 and B1), and day 42 in the second subgroups (A2 and B2). The first testicle was removed at time zero. Stanozolol (50 mg per dog) was administered to all dogs of group A as IM once a week for six weeks. Group B was similar to group A with the difference that nandrolone decanoate was injected (1 mg/kg) instead of stanozolol. Blood samples were collected on days 0, 3, 14, 28 and 42.
RESULTSErythropoietin and testosterone concentrations were virtually increased in both groups A (p <0.05) and B (p <0.05). The effect of stanozolol on erythropoietin (subgroup A1) (11.35±1.31 ng/mL) was significantly higher than nandrolone decanoate (subgroup B1) (8.02±0.55 ng/mL) (p <0.05); nevertheless, the changes in testosterone levels, was not significant between groups A and B (p >0.05). The liver enzymes of ALP, ALT and AST were increased more significantly in group A than group B (p <0.05).
CONCLUSIONSErythropoietin and testosterone levels were virtually increased in both groups A and B; how-ever, stanozolol had more significant effect than nandrolone decanoate in increment of erythropoietin; nevertheless, it had more side effects on liver indices. It is suggested that nandrolone decanoate to be administered for the thera-peutic goals.
Keywords: Dog, Erythropoietin, Nandrolone decanoate, Stanozolol, Testosterone -
در آبان ماه سال 1398، پنج قطعه ماهی تترا سفید از یک مرکز تکثیر ماهیان آکواریومی به بخش آبزیان ارجاع داده شد. ماهی ها دچار خارش و تحریک جلدی، حرکات عصبی، زخم در نواحی اطراف آبشش، بی اشتهایی و اختلالات تنفسی (آمدن به سطح آب و بلع هوا) بودند. در بررسی میکروسکوپی ماهیان مبتلا علایم مشخصه بیماری ایکتیوفتریوز در ماهیان مبتلا مشاهده گردید. با این حال علایم ظاهری متداول در بیماری یعنی لکه های سفید در ماهیان مبتلا مشاهده نگردید. در بررسی میکروسکوپیک از نظر شدت بیماری، به ترتیب آبشش ها، باله ها و پوست ماهیان مبتلا، آلودگی به انگل ایکتیوفتریوس را نشان دادند. در بررسی گسترش مرطوب انگل ها در اندازه مختلف (50-1000 میکرومتر) مشاهده گردیدند. علاوه بر آن ماهیان مبتلا بیش ترین ضایعات در آبشش ها مشاهده گردید که شامل کوتاه شدن لاملاهای ثانویه، هیپرپلازی، تجمع سلول های آماسی و حضور انگل در لایه های زیر سلول های پوششی بوده است. ماهیان گله مبتلا با افزایش شوری آب، افزایش دما و حمام با محلول لوتکس-مایر با موفقیت درمان گردیدند.کلید واژگان: هیستوپاتولوژی, آبشش, ایکتیوفتریوزیس, تترای سفید, آکواریومIn November 2019 five samples of diseased tetra fish from a fish propagation center were referred to the faculty laboratory. Diseased fish exhibited irritation, flashing, anorexia, respiratory distress (gasping) and some fresh sore on body surface, especially head region. In this study, the classic sign of Ichthyophthiriasis (i.e., white spots) was not seen on fish skin, but pathological changes and a significant number of the parasite was seen on the gills and operculum region. The density of infestation was greater in gills and in fins and skin the intensity of the parasite was lower. The tissue scraping was examined by photomicroscope and large (50 to 1000 μm) trophonts were seen in wet and Giemsa stained dry smears. In histopathologic sections, the parasites have elicited moderate gill cellular reactions, hyperplasia and shortening of the secondary lamella. Theront or early trophont stage was seen attached to the basal layer, under the epithelium of the gill. The fish stock was successfully treated by changing the water salinity, elevating the water temperature and Lateux-Meyer mixture bath.Keywords: histopathology, Gill, Ichthyophthiriasis, White Tetra, Aquarium
-
در این پژوهش بررسی تغییرات پس از مرگ؛ شامل تغییرات شیمیایی، میکروبی و حسی در ماهی گطان (Luciobarbus xanthopterus) در طول دوره نگهداری در یخ انجام شد. بدین منظور، هجده قطعه ماهی گطان با میانگین وزنی 24/4 ±251 گرم، بلافاصله پس از صید، به مدت 72 ساعت در کنار یخ نگهداری شده و سنجش شاخص های کیفی گوشت در زمان های صفر، 6، 12، 24، 48 و 72 ساعت بعد از مرگ انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که شاخص های pH، تیوباربیتوریک اسید (TBA)، اسیدهای چرب آزاد (FFA) در طول دوره نگهداری روند افزایشی داشتند. میزان بازهای ازته فرار (TVBN) در ابتدا کاهش و سپس روند افزایشی داشت. همچنین مطالعات میکروبی نشان داد که باکتری های سایکروفیل در طول دوره نگهداری هیچ رشدی نداشتند. میزان باکتری های مزوفیل در زمان صفرlog/cfu 53/1 ± 53/2 بوده، پس از آن در زمان های 6 ، 12 و 24 ساعت نسبت به ساعت صفر سیر نزولی داشته، پس از آن به تدریج افزایش یافته و میزان آن در ساعت هفتاد و دوم نگهداری به log/cfu 72/0 ± 72/1 رسید. ارزیابی حسی ماهیان گطان نشان داد که تا 24 ساعت پس از نگهداری در کنار یخ از وضعیت مناسب و قابل قبولی برخوردار بوده، در طول دوره نگهداری به تدریج از میزان مقبولیت کاسته شده و در ساعت 72 اغلب شاخص های آنالیز حسی امتیاز پایینی کسب نمود و نمونه ها در این ساعت پایین ترین کیفیت در طول دوره نگهداری را به خود اختصاص دادند. بنابراین استفاده از یخ برای نگهداری طولانی مدت ماهی گطان روش مناسبی نیست.
کلید واژگان: نگهداری در یخ, تغییرات پس از مرگ, مدت ماندگاری, ماهی گطانIn this study, post-mortem changes, including chemical, physical, microbial and sensorial changes, were performed in “Gatan” during ice storage. For this purpose, 18 fishes with Average weight 251.4 ± 4.24 g were transferred to the wet laboratory of Khorramshahr University of Marine Science and Technology, and in order to adapt to the laboratory conditions and to remove the stress caused by displacement, They were kept under favorable conditions for a week. Samples were catch immediately stored in ice for 72 hours, and meat quality indices were measured at 0, 6, 12, 24, 48 and 72 hours after death. The results showed that pH, TBA, FFA indices increased during storage period, TVBN initially decreased and then increased Microbiological studies also showed that the Cyrophile bacteria had no growth during the maintenance period. The amount of mesophilic bacteria at time zero was 2.53 ± 1.53 and then at 6, 12, and 24, it was descending process towards the zero hour. It then gradually increased and maintained at 1.72 ± 0.72 at the Seventy second hour of storage. Sensory evaluation of the fish showed that they had a suitable and acceptable condition for up to 24 hours after storage at the ice. During the maintenance period, the gradual decrease in acceptability was reduced and at 72 hours, most of the sensory analysis indexes obtained lower scores, and samples at that hour were the lowest quality during the maintenance period. Therefore, the use of ice to maintain long-term fish is not an appropriate method.
Keywords: ice storage, postmortem changes, Shelf life, Gattan -
نشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سی و سوم شماره 4 (پیاپی 129، زمستان 1399)، صص 2 -9آدنوویروس ها عوامل عفونی رایج در طیور در سراسر جهان هستند و گستره ی وسیعی از حدت ها و علایم بالینی را نشان می دهند. اهمیت حضور عفونت های آدنوویروسی علاوه بر خسارات اقتصادی، همراهی آن هاباسایر بیماری های ویروسی می باشد. هدف از این پژوهش، ردیابی مولکولی آدنوویروس و بررسی هیستوپاتولوژی جراحت های کبدی جوجه های گوشتی در موارد مشکوک به هپاتیت ویروسی دارای گنجیدگی در استان های مرکزی و قم می باشد. در این راستا از 10 گله ی ماکیان گوشتی دارای تلفات در هر استان ، زمستان 97 و بهار 98، نمونه های کبد جدا شد. مرغ های این گله هادرسنین6 تا 41 روزگی بودند. جهت بررسی مولکولی، PCR بر روی ناحیه متغیر Loop1 در ژن هگزون انجام شد. جهت بررسی هیستوپاتولوژی، قسمتی از بافت-های کبد درون فرمالین بافر 10 درصد قرار داده شدند و پس از انجام مراحل روتین در آزمایشگاه پاتولوژی، مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفتند. نهایتا 9 گله از 20گله ی مورد بررسی، در آزمایش PCR، مثبت بودند.این موارد مثبت پس از تعیین توالی در گروه ژنوتیپی E و D آدنوویروس های مرغی و سروتیپ های 8b وD11 قرار گرفتند. همچنین در مطالعه ی میکروسکوپی کبدهای مبتلا، نکروز همراه با نفوذ هتروفیل های متعدد در اطراف این مناطق و درون سینوزییدهای کبدی مشاهده گردید. در هسته هپاتوسیت های سالم اطراف مناطق نکروز شده گنجیدگی درون هسته ای بازوفیلیک دیده شد. با تایید حضور ویروس عامل IBH در این استان ها، لزوم برنامه های پیشگیری در فارم های مادر و گوشتی مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: آدنوویروس پرندگان, هپاتیت ویروسی دارای گنجیدگی, ژنوتیپ D & E, استان مرکزی و قمAdenoviruses are common infectious agents in poultry around the world and show a wide range of clinical signs and symptoms. The importance of the presence of adenovirus infections, in addition to economic losses, is associated with other viral diseases.The purpose of this study was the molecular detection of Fowl adenoviruses and histopathological examination of liver lesions in broiler chickens suspected of inclusion body hepatitis in Markazi and Ghom provinces, Iran. In this regard, the liver samples with macroscopic lesions were collected from dead birds of ten broiler chicken flocks of these provinces in the winter of 97 and spring 98. The chickens of these flocks were at the age of 6 to 41 days. For molecular analysis, PCR was performed on L1 (Loop1) region of the hexon gene. For histopathology, a portion of the liver tissues were placed in 10% formalin. After routine procedures in the pathology laboratory, microscopically examined. Eventually, 9 flocks from the 20 flocks were positive in the PCR test. These positive products were sequenced. These adenoviruses belonged to the D and E genotypes and D11 and 8b serotypes of avian adenoviruses. Also, in the microscopic study of the affected liver, necrosis with several heterophilia infiltration around these regions and within the liver sinusoid was observed. In the nucleus of healthy hepatocytes around the necrosis regions, the inclusion of intra-basophilic nucleus was observed. Confirmation of the presence of the IBH agent in these provinces, the need for prevention programs in mother and broiler farms should be considered.Keywords: Avian Adenovirus, inclusion body hepatitis, D, E genotypes, Qom, Markazi provinces
-
جهت بررسی تغییرات متابولیسم انرژی در مغز ماهیان قزل آلا در طول دوره پرورش از بچه ماهیان قزل آلا از متوسط وزن 15/0±35/1 به مدت 7 ماه نمونه گیری بعمل آمد. برای این منظور طی دوازده مرحله نمونه برداری به صورت کاملا تصادفی از ماهیان (7 نمونه هر 8 روز یکبار، 3 نمونه هر دو هفته یکبار،2 نمونه هر یک ماه یکبار)، بافت مغز برای تعیین غلظت های گلیکوژن، گلوگز، لاکتات، لاکتات دهیدروژناز، پیرووات کیناز، گلوگز 6 فسفاتاز استخراج و در تانک ازت مایع نگهداری و به آزمایشگاه انتقال یافت. نتایج نشان داد که در طی دوره نمونه برداری، تغییرات معنی داری در میزان متابولیت های مورد سنجش مشاهده شد، به طوری که غلظت گلیکوژن و لاکتات دارای یک شیب افزایشی نسبت به افزایش سن ماهی بودند ولی غلظت گلوگز از یک شیب افزایشی تبعیت نکرد و در مرحله هفتم نمونه برداری، کمترین مقدار گلوگز در مغز مشاهده شد. غلظت آنزیم های دخیل در متابولیسم انرژی نیز نوسانات را در طی مراحل نمونه گیری نشان دادند و یک روند افزایشی در میزان هر 3 آنزیم مورد سنجش مشاهده گردید. در پایان می توان چنین نتیجه گیری نمود که عوامل محیطی، تغذیه ای و همچنین میزان متفاوت نیاز ماهی به انرژی در زمان های مختلف روی میزان متابولیت ها و آنزیم های دخیل در متابولیسم انرژی تاثیرگذار می باشد. هرچند که با افزایش سن ماهی میزان تولید این متابولیت ها افزایش نشان داده و بر متابولیسم انرژی در مغز نیز تاثیر خود را می گذارند.
کلید واژگان: متابولیسم انرژی, قزل آلای رنگین کمان, مغزFor study of changes in energy metabolism of brain in rainbow trout during early life stages, some samples were collected from fish larvae and fingerlings with initial weight 1.35±0.15 during 7 months. Sample collection was randomly made in 12 stages (7 samples per every 8 days, 3 samples per every 2 weeks and 2 samples every one month). Brain tissue was dissected and transferred to nitrogen tank before analysis. The brain tissues were homogenized and the supernatant was adjusted to measurement of glycogen, glucose, lactate, lactate dehydrogenase, pyruvate kinase and glucose-6- phosphatase. Results revealed statistically changes in the metabolites during the sampling, so, glycogen and lactate concentration showed an increasing trend by increasing in fish age, but glucose concentration did not follow this trend. The minimum glucose concentration in brain tissue was observed in seventh stage of sampling. Concentration of metabolism enzymes was showed fluctuations and increasing trend during sampling. Finally, it is proposed that environmental and nutritional factors and different requirement of fish to energy in different stages of life may be effective on metabolites concentrations and metabolism enzymes activity.
Keywords: energy metabolism, rainbow trout, brain -
اثرات محافظتی احتمالی بروملین، به عنوان یک داروی گیاهی با خواص ضدالتهابی، در مقابل مسمومیت حاد ریوی ناشی از کادمیوم مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 66 سر موش صحرایی آلبینو نژاد ویستار به ترتیب در 11 گروه تحت درمان قرار گرفتند: گروه 1 (کنترل منفی)؛ گروه 2 و 3: کلریدکادمیوم با دوز 400 میکروگرم به ازای هر موش صحرایی به صورت داخل نایی دریافت کرده و به ترتیب پس از 5 و 10 روز مورد نمونه گیری قرار گرفتند؛ گروه 4 و 5: بروملین با دوز 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت خوراکی از 14 روز قبل تا به ترتیب 5 و 10 روز پس از تجویز کلریدکادمیوم دریافت کردند؛ گروه 6 و 7: بروملین با دوز 40 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت خوراکی از 14 روز قبل تا به ترتیب 5 و 10 روز پس از تجویز کلریدکادمیوم دریافت کردند؛ گروه 8: بروملین با دوز 40 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به مدت 24 روز دریافت کردند؛ گروه 9 و 10: سلکوکسیب با دوز 25 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت خوراکی از یک روز قبل تا به ترتیب 5 و 10 روز پس از تجویز کلریدکادمیوم دریافت کردند؛ گروه 11: سلکوکسیب را به مدت 11 روز دریافت کردند. ارزیابی پروتئین سرم نشان داد تجویز داخل نایی کادمیوم منجر به افزایش تمامی فراکسیون های گلبولین ها در روز 5 و 10 پس از تزریق گردید. درمان با دوز پایین بروملین برای 24 روز در موش های صحرایی مواجه شده با کلریدکادمیوم کاهش معنی داری در پروتئین تام سرم و تمامی فراکسیون های گلبولین ها ایجاد نمود. با این وجود تجویز کلریدکادمیوم به همراه دوز بالای بروملین به مدت 24 روز، تمامی شاخص های یاد شده را به طور معنی داری افزایش داد. غلظت گاماگلوبولین مایع لاواژ برونکوآلویولار در کلیه گروه های درمان شده با کلریدکادمیوم و/یا بروملین کاهش یافته بود. با این حال، این تغییرات در مقایسه با گروه کنترل معنی دار نبود. فعالیت لاکتات دهیدروژناز سرم، 5 روز پس از مسمومیت با کادمیوم افزایش یافته بود در حالی که تجویز همزمان بروملین یا سلکوکسیب منجر به کاهش جزیی فعالیت آنزیم گردید. در بررسی هیستوپاتولوژیک پنومونی بینابینی شدید و برونکوپنومونی فیبرینی در موش های مواجه شده با کادمیوم مشاهده شد و تجویز دوز پایین بروملین برای 24 روز منجر به کاهش این عوارض در بافت ریه گردید. در مجموع تجویز بروملین می تواند به عنوان یک درمان حمایتی یا جایگزین برای کاهش تغییرات التهابی برونکوآلویولار و سیستمیک ناشی از کلرید کادمیوم در نظر گرفته شود. با این وجود تحقیقات بیش تری در جهت شناسایی ابعاد مختلف و مکانیسم اثرات محافظتی بروملین در برابر سمیت کادمیوم ضروری است.
کلید واژگان: کادمیوم, بروملین, مسمومیت ریوی, مایع لاواژ برونکوآلوئولار, الکتروفورز پروتئینA total of 66 albino Wistar rats were subjected to the following treatments in 11 groups: Group 1 (negative control); Group 2 and 3: received Cadmium Chloride (CdCl2) 400 µg/rat intratracheally (IT) and sampled after 5 and 10 days, respectively; Group 4 and 5: received bromelain 20 mg/kg orally (PO) from 14 days before until 5 and 10 days after CdCl2 instillation, respectively; Group 6 and 7: received bromelain 40 mg/kg from 14 days before until 5 and 10 days after CdCl2 instillation, respectively; Group 8: received bromelain 40 mg/kg for 24 days; Group 9 and 10: received Celecoxib 25 mg/kg PO from one day before until 5 and 10 days after CdCl2 instillation, respectively; Group 11: received Celecoxib for 11 days. Serum protein analysis revealed that intratracheal Cadmium administration resulted in an insignificant rise in all globulin fractions on day 5 and 10 post-injection. Low dose bromelain treatment for 24 days in CdCl2 exposed rats showed a significant decrease in serum total protein and all globulin fractions. However, CdCl2 plus high dose bromelain treatment for 24 days, significantly increased all the mentioned analytes. Bronchoalveolar lavage fluid γ-globulin concentration was decreased in all cadmium and/or bromelain treated groups. However, these changes were not significant compared to the control group. Serum LDH activity was significantly increased 5 days after cadmium intoxication while bromelain or celecoxib coadministration resulted in an insignificant decrease in enzyme activity level. In the histopathologic examination, severe interstitial pneumonia and fibrinous bronchopneumonia were observed in cadmium exposed rats and low dose bromelain administration for 24 days resulted in the reduction of these complications in lung tissue. In brief, bromelain administration can be considered as a supportive or alternative treatment to alleviate CdCl2 induced systemic and bronchoalveolar inflammatory changes, especially when administered in the lower dose.
Keywords: Cadmium, Bromelain, Pulmonary intoxication, Bronchoalveolar lavage fluid, protein electrophoresis -
هدف این مطالعه، بررسی فعالیت پروتیازهای مهم (پپسین، تریپسین)، بیان نسبی ژن پپسینوژن و همچنین تکامل بافتی لوله گوارش در لارو ماهی صبیتی از زمان تفریخ تا ابتدای دوره نوجوانی (40 روز پس از تفریخ) بود. نتایج نشان داد که بخش برون ریز لوزالمعده حاوی گرانول های آنزیم ساز در خلال جذب کیسه زرده مشخص است و در روز 14 پس از تخم گشایی بسیار توسعه می یابد. پیدایش زودهنگام فعالیت تریپسین پیش از باز شدن دهان، به فرآیندی با برنامه ریزی ژنتیکی نسبت داده شد. فعالیت تریپسین الگویی نوسانی (با دو پیک در روزهای 16 و 30 پس از تفریخ) نشان داد که این نوسان همزمان با بلع غذا و در پاسخ به تغییر جیره در خلال تغذیه لارو بود. قابل توجه ترین تمایز در لوله گوارش تشکیل معده اولیه احاطه شده با سلول های عضلانی مخطط و ایجاد غدد معدی در روز 12 پس از تخم گشایی بود. معده در روز 25 به شکل کامل با تبدیل سلول های ماهیچه ای مخطط به صاف تکوین یافته بود. بیان نسبی ژن پپسینوژن تا پیش از روز 12 پس از تفریخ قابل تشخیص نبود و به شکل معنی داری از روز 14 پس از تفریخ مشخص گردید. فعالیت آنزیم پپسین همراستا با بیان ژن پپسینوژن بود و دو روز پس از آغاز بیان ژن پپسینوژن، مشخص گردید و پس از جایگزینی غذای زنده با غذای خشک (بین روزهای 25 تا 30 پس از تفریخ) تا انتهای دوره آزمایش به شدت افزایش داشت. نتایج نشان داد که با پیدایش معده اولیه از روز 12 ام پس از تخم گشایی، با بیان زودهنگام ژن پپسینوژن و نیز تکامل آنتوژنتیک زودهنگام پپسین و تریپسین، می توان در لارو ماهی صبیتی پیش از روز 25 ام پس از تخم گشایی، لارو ها را با غذای خشک تغذیه کرد و بدین طریق امکان کاهش مصرف غذای زنده با بکار گیری غذای خشک وجود دارد.
کلید واژگان: فعالیت آنزیم, بیان ژن, بافت شناسی, تکامل لاروی, شانک ماهیانJournal of Fisheries, Volume:73 Issue: 2, 2020, PP 255 -272This study aims to assay the main protease (pepsin and trypsin) activity and pepsinogen relative gene expression, as well as histological development of digestive tract in Sobaity from hatching up to 40 days post- hatch (DPH). The results showed that exocrine pancreas, including zymogen granules, differentiated during yolk sac absorption and further developed at 14 DPH. The early appearance of trypsin before mouth opening is attributed to a genetically programmed process. The trypsin activity showed fluctuated pattern (with two peaks at 16 and 30 DPH), coincident with food intake, and related to diet shifting during larval feeding. The most obvious differentiation in the digestive tract was the formation of an incipient stomach surrounded by striated muscle fibers and the development of the gastric glands at 12 DPH. The stomach fully developed at 25 DPH with the transition from striated to smooth muscle cells. The pepsinogen relative gene expression was not detectable before 12 DPH and meaningfully detected at 14 DPH. The pepsinogen expression augmented exponentially coinciding with shifting diet from live to microdiet. Pepsin activity trend was considerably parallel to pepsinogen and started two days after pepsinogen, subsequently increased sharply during the weaning period (25-30 DPH) up to the end of the study. The study concluded that the appearance of the incipient stomach at 12 DPH, early pepsinogen expression, and ontogenetic development of pepsin and trypsin, make it possible to feed Sobaity larvae by inert diet before 25 DPH to reduce the live food consumption and improve the weaning efficiency.
Keywords: Enzyme activity, gene expression, Histology, larval development, Sparidae -
سابقه و هدف
کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان تحت تاثیر تغییرات عملکرد شناختی پس از شیمی درمانی قرار دارد. با توجه به نتایج متفاوت ارائه شده ی اثر سیکلوفسفامید به عنوان یکی از عوامل شیمی درمانی بر عملکرد شناختی، مطالعه حاضر با هدف بررسی دقیق تر اثرات سیکلوفسفامید در تزریق حاد و مزمن بر حافظه اجتنابی غیرفعال و تشخیص شیء جدید در مدل حیوانی صورت گرفت.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، از 56 سر موش سوری نر بالغ (5±30 گرم) در 8 گروه استفاده شد. 2 گروه شامل کنترل (سالین) و سیکلوفسفامید با تزریق حاد (تک دوز)، 2 گروه مشابه با تزریق مزمن (به مدت یک ماه هر هفته یک تزریق) جهت آزمون اجتنابی غیرفعال، به همین ترتیب 4 گروه بعدی جهت آزمون تشخیص شیء جدید در نظر گرفته شد. سیکلوفسفامید 50 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت درون صفاقی و قبل از آموزش تزریق شد. جهت بررسی های هیستوپاتولوژی بافت هیپوکامپ، مغز موش ها پس از انجام آزمون ها خارج شد. داده ها با استفاده از آزمون مقایسه میانگین مستقل (t test) تحت نرم افزار SPSS آنالیز شدند.
یافته هاتجویز حاد سیکلوفسفامید اثر قابل توجهی بر دو نوع حافظه نداشت، اما در تزریق مزمن به صورت وابسته به مدت، باعث کاهش حافظه اجتنابی غیرفعال شد (P<0/05)، در حالی که بر حافظه تشخیص شی جدید اثری اعمال ننمود. تغییرات ایسکمیک در نورون های مناطق CA1 تا CA3 (Cornu Ammonis areas) و DG (Dentate Gyrus) هیپوکامپ در تجویز مزمن سیکلوفسفامید مشاهده گردید.
استنتاجسیکلوفسفامید تمامی جنبه های حافظه را تحت تاثیر قرار نداده و به نظر می رسد نقص حافظه اجتنابی ناشی از تجویز مزمن به دلیل آسیب های نورونی موجود در هیپوکمپ باشد.
کلید واژگان: سیکلوفسفامید, حافظه اجتنابی غیرفعال, حافظه تشخیص شیء جدید, هیپوکامپBackground and purposeThe quality of life in patients with cancer is affected by cognitive changes after chemotherapy. There are different reports about the effect of cyclophosphamide as a chemotherapy agent on cognitive function. So, the present study aimed to investigate the effects of acute and chronic injections of cyclophosphamide on passive avoidance and novel object recognition memory in an animal model.
Materials and methodsIn this experimental study, 56 male mice (weighing 30±5g) were investigated in 8 groups, including a control group (saline) and a group that received cyclophosphamide with acute injection (single dose) and two similar groups with chronic injection (4 injections per week for 4 weeks) for passive avoidance test. In the next four groups the novel object recognition test was performed. Cyclophosphamide was injected at 50 mg/kg intraperitoneally and before training. In order to investigate the histopathology of the hippocampal tissue, the brains of the mice were removed after the tests. Data were analyzed applying independent t-test in SPSS.
ResultsAcute cyclophosphamide administration had no significant effect on the two types of memory, but in chronic injections, it decreased the passive avoidance memory (P<0.05), while it did not affect cognitive memory. Ischemic changes were observed in neurons CA1 to CA3 (Cornu Ammonis areas) and DG (Dentate Gyrus) hippocampal in chronic cyclophosphamide administration.
ConclusionCyclophosphamide was not found to affect all aspects of memory, and the avoidance memory impairment due to its chronic administration seems to be due to neurological damage to the hippocampus.
Keywords: cyclophosphamide, passive avoidance memory, new object recognition, hippocampus -
به منظور ارزیابی سمیت زهر عقرب Hottentotta saulcyi</em> علیه کرم ساقه خوار نیشکر (Sesamia nonagrioides</em>)، درصد مرگ و میر لاروها، فعالیت آنزیم های سم زدایی و تغییرات هیستوپاتولوژی بافت های سزمیا مورد بررسی قرار گرفت. سم به لارو ها در پنج دوز مختلف 15/0، 35/0، 5/0، 75/0 و 1 میکروگرم (پانزده لارو به ازای هر دوز) تزریق شد و دوزهای که در طول آزمایش سبب مرگ و میر لاروها شده بودند ثبت شدند. این مطالعه نشان داد که زهر H. saulcyi</em> قادر به ایجاد نشانه های ظاهری بوده که در نهایت منجر به مرگ لارو های مسموم شده گردید. علاوه بر این، این سم به شدت فعالیت گلوتاتیون S-transferases (GST) را مهار کرد. داده های این آزمایش نشانگر وجود رابطه بین فعالیت آنزیم GST و مرگ و میر لارو می باشد، به طوری که غیر فعال شدن این آنزیم توسط زهر عقرب ممکن است مسئول افزایش مرگ و میر لارو باشد. در این مطالعه، آسیب های غشای روده و لوله های مالپیگی با استفاده از روش های هیستوپاتولوژیکی بررسی شد. در اثر مسمومیت، تغییرات هیستوپاتولوژیکی واضحی در تمام لاروهای تزریقی با دوز 1 میکرولیتر سم مشاهده شد، از جمله تجزیه و بهم خوردن ساختار سلول های غشای روده میانی که با کاهش پیشرونده غشای پریتروفی و ناپدید شدن میکرو ویلی ها همراه بود.
کلید واژگان: روده میانی, لوله های مالپیگی, Glutathione S-transferases, Hottentotta saulcyi Sesamia nonagrioidesTo evaluate the toxicity of Hottentotta saulcyi</em> venom on Sesamia nonagrioides</em>, we investigated the larval mortality, detoxification enzyme activity and histopathological alterations of the S. nonagrioides</em> organs. Venoms were injected into the larvae at five doses (0.15µg, 0.35µg, 0.5µg, 0.75µg and 1µg; fifteen larvae per each dose) and the doses causing death were recorded during the experiment. This study demonstrated that H. saulcyi</em> venom was able to cause external symptoms that eventually led to death of the intoxicated larvae. Moreover, this venom strongly inhibited glutathione S-transferases (GST) activity. Our data highlighted the relationship between the activity of GST enzyme and larval mortalities, so that the inactivation of this enzyme by scorpion venom may be responsible for the increasing the larval mortality. In the present study, the damage of midgut epithelium and malpighian tubules has been directly visualized and documented using histopathology methods. Clear histopathological alterations of intoxication were observed for all larvae injected with 1µg doses of venom, including a distinctive lysing and disorganizing of midgut epithelial cells that coupled with a progressive loss of the peritrophic membrane and the disappearance of microvilli.
Keywords: Glutathione S-transferases, Hottentotta saulcyi, malpighian tubules, Midgut, Sesamia nonagrioides -
Iranian Journal of Veterinary Science and Technology, Volume:11 Issue: 1, Winter and Spring 2019, PP 7 -12Newcastle disease (ND) is a highly contagious infection of many avian species, causing enormous losses in poultry production worldwide. Th e objective of this study was to reveal the clinical feature, virus shedding, and immune response following infection with a velogenic chicken isolate of Newcastle disease virus (NDV) in susceptible and vaccinated pheasants. Eighty day-old pheasant chicks were allotted to four groups. At 30 days of age, the birds in groups 1 and 3 were vaccinated with B1 strain via eye drop. Two weeks later, each bird in groups 1 and 2 was inoculated with 100 μL (50 μL/eye) of NDV-infected allantoic fl uid containing 105 EID50 of viral inoculum. All groups were inspected daily for three weeks. Swab samples were taken at diff erent time points, and verifi ed for NDV infection by using reverse-transcription polymerase chain reaction (RT-PCR). Serological examination was also made by haemagglutination-inhibition assay. Clinically, watery mucoid feces was observed only in one case among the vaccinated challenged birds, whereas the unvaccinated challenged birds showed anorexia, mild depression and head deviation. Out of 20 birds in group 2, one case (5%) died. Based on RT-PCR, virus shedding was only observed among the unvaccinated birds from 5 to 14 days aft er challenge. Th e NDV was detected more in tracheal swabs (40%) than in cloacal swabs (30%). Th e infected birds showed a high seroconversion. In conclusion, the velogenic NDV circulating in Iranian chicken fl ocks has a low pathogenicity for pheasants, and ocular vaccination with B1 strain could provide a good protection.Keywords: Immune response, Newcastle disease, Pheasant, Virusshedding
-
پیشینهدر سال های اخیر، مرگ و میر گسترده ماهیان کپور معمولی (سیپرینوس کارپیو) در مزارع پرورش ماهی استان خوزستان گزارش شده است. در تابستان سال 1396 دو مورد از شکوفایی ناخواسته جلبکی مشاهده گردید که منجر به مرگ و میر فراوان در کپور معمولی در خوزستان، ایران گردید.هدفهدف از این بررسی شناسایی عامل تلفات ماهیان مورد نظر که ضایعات مشخص آبششی ناشی از این جلبک ها را داشتند، بوده است.روش کاراز آب نمونه برداری انجام شد و 5 نمونه ماهی بیمار در حال مرگ نیز جهت بررسی علل تلفات، با روش هیستوپاتولوژیک، میکروسکوپ الکترونی و واکنش زنجیره ای پلیمراز بررسی گردیدند.نتایجدر گسترش مرطوب، تعداد زیادی سلول های جلبکی به همراه سلول های اپی تلیال جدا و نکروز شده در بین لاملاها مشاهده شد. در بررسی هیستوپاتولوژیک آبشش ها، هیپرپلازی، نکروز و سلول های جلبکی احاطه شده توسط سلول های هیپرپلازی شده در بخش های مختلف بافت دیده شد. هیچگونه تجمعی از سلول های التهابی مشاهده نگردید. در بررسی توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره، جلبک های متصل شده به سطح آبشش با دو تاژک برایر (قطر سلول: 2/4 ± 5/8 میکرومتر) یافت شد.نتیجه گیریبا آنالیز پلانکتونی نمونه ها با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی، جلبک هتروسیگما تشخیص داده شد اما با توجه به منفی شدن آزمایش های واکنش زنجیره ای پلیمراز، جلبک مورد نظر به عنوان“شبه-هتروسیگما” معرفی می شود.کلید واژگان: کپور معمولی, ضایعات آبششی, هتروسیگما, استان خوزستان, مرگ و میرBackgroundWidespread common carp (Cyprinus carpio) mortalities have been recorded in Khuzestan province fish farms in recent years. In summer of 2017 two cases of harmful algal bloom were encountered that led to massive mortality in common carp in Khuzestan, Iran.AimsThe aim of this study was to identify the possible etiologic agent of two mortalities with characteristic symptoms of gill lesions due to harmful algae.MethodsWater samples were collected and 5 moribund fishes were examined by histophatologic, scanning electron microscopic and PCR examination.ResultsIn wet smear preparations, a lot of algal cells and fragments, and sloughed, necrotic epithelial cells were observed between the lamellae. In histopathologic examination of gills, hyperplasia, necrosis and algal cells surrounded by hyperplastic cells were seen in tissue sections. No inflammatory cell aggregation was noticed. In scanning electron microscopic examination the algae was found attached to the gill surface (cell diameter: 8.5 ± 4.2 µm) with 2 equal flagella.ConclusionPhytoplankton analysis using direct microscopy and electron microscopy, morphologically resembling Heterosigma was identified, however, in PCR tests, Heterosigma analysis showed negative results, therefore the causative agent was called “Heterosigma-like” algae.Keywords: Common carp, Gill lesions, Heterosigma sp, Khuzestan province, Mortality
-
هیستوپاتولوژی یکی از راه های تشخیصی بیماری ها در آبزیان می باشد. هدف از این تحقیق بررسی هیستوپاتولوژی بافت های کلیه و کبد ماهیان آکواریومی اسکار (Ocellatus astronotus) و دیسکاس (Symphysodon discus) بود. ماهیان مورد مطالعه در شرایط کم استرس به آزمایشگاه شیلات انتقال یافتند. برای تهیه مقاطع بافتی پس از آسانکشی، ابتدا ماهیان را کالبدگشایی کرده و از بافت های مذکور قطعاتی را جدا نموده و در بافر فرمالین 10% نگه-داری و تثبیت گردید. طبق روش معمول در آزمایشگاه پاتولوژی، از آن ها مقاطع بافتی تهیه و با روش هماتوکسیلین و ائوزین و در صورت نیاز پریودیک اسید شیفت رنگ آمیزی و سپس بررسی شدند. ضایعات بافتی متعددی از جمله ضایعات گلومرولی، تورم سلول های اپیتلیال، نکروز حاد لوله های ادراری و قالب های هیالینی در کلیه مشاهده گردید. در کبد دژنرسانس سلولی، نکروز در هپاتوسیت های کبدی و آتروفی پانکراس مشاهده شد. در نهایت بر اساس نتایج حاصله می توان چنین بیان نمود که گلومرونفریت و تورم سلول های اپیتلیال در کلیه و دژنرسانس سلولی در کبد، بیشترین ضایعات مشاهده شده در ماهیان تحت بررسی بوده است که حاکی از وضعیت نامناسب سلامت آنها است.کلید واژگان: آسیب شناسی, ماهیان زینتی, بیماری, اسکار, دیسکاسHistopathology is one of the diagnostic methods in diseases of aquatic animals. This survey was conducted to investigate histopathological lesions of kidney and liver of Discus (Symphysodon discus) and Oscar (Ocellatus astronotus). The fish transferred to the fisheries laboratory under low-stress condition. Fish were euthanized and tissue samples were collected and fixed in 10% buffered formalin. Then tissue sections were prepared by using routine histological methods and stained with Haematoxyline-Eosin (H&E) and PAS if needed. Several histopathological lesions were observed in kidney such as glomerulonephritis, acute tubular necrosis, cell swelling and hyaline cast. Liver showed cellular degeneration, hepatocytes necrosis and pancreatic cell atrophy. It was concluded that glomerulonephritis and cell swelling of renal tubules and hepatocytes degeneration were the commonest lesions suggesting poor health conditions.Keywords: Histopathology, Ornamental fish, Disease, Oscar, Discus
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.