ابراهیم حسنی
-
نانوذرات کادمیوم تلوراید با روش تبخیر حرارتی در دمای K 373 و فشار خلا mPa 7/2 بر روی زیرلایه های شیشه لایه نشانی شده و لایه های نازک با ضخامت حدود nm100 ساخته شدند. لایه های تهیه شده درون دستگاه طیف سنجی فرابنفش- مریی (UV-Vis) قرار گرفتند تا خواص اپتیکی لایه های نازک مطالعه شود. به منظور بررسی اثر دمای بازپخت بر خواص اپتیکی لایه های نازک کادمیوم تلوراید، این لایه ها در دماهای K (323-373) بازپخت شدند. طیف های جذب نور از لایه ها قبل و بعد از بازپخت ثبت شده طیف سنجی UV-Vis درمحدوده طول موج nm 600- 1600 نشان می دهند که میزان جذب نور در لایه ها با افزایش دمای بازپخت افزایش یافته است. گاف انرژی اپتیکی لایه رشد یافته روند کاهشی را از eV 519/1 پس از بازپخت دارد. نتایج حاصل از نمودار تاک کاهش گاف انرژی با افزایش دمای بازپخت را نشان می دهد. ضرایب خاموشی و شکست لایه های نازک با افزایش انرژی فوتون و دمای بازپخت افزایش یافتند. تراکم نسبی و قطبش پذیری الکترونی لایه های رشدیافته پس از بازپخت افزایش می یابند. سایر پارامترهای اپتیکی به دست آمده در این کار ازجمله قسمت های حقیقی و موهومی ثابت دی الکتریک با افزایش دمای بازپخت افزایش یافتند درحالی که تابع اتلاف انرژی سطحی و حجمی کاهش یافتند. نتایج این کار نشان می دهد لایه های رشدیافته کادمیوم تلوراید که در دمای K 373 بازپخت شدند خواص اپتیکی مطلوب تری برای کاربردهای الکترواپتیکی دارند.کلید واژگان: کادمیوم تلوراید, لایه نشانی تبخیر حرارتی, گاف انرژی اپتیکی, ضریب خاموشی, قطبش پذیری الکترونی, ثابت دی الکتریکCadmium telluride nanoparticles (CdTe NPs) were deposited by the thermal evaporation method on glass substrates at a temperature of 373 K and a vacuum pressure of 2.7 mPa, and thin films with the thickness of 100 nm were fabricated. The prepared films were subjected to ultraviolet-visible (UV-Vis) spectroscopy to study the optical properties of thin films. To investigate the effect of annealing temperature on the optical properties of cadmium telluride thin films, these films were annealed at temperatures (323-373) K. The light absorption spectra of films before and after annealing were recorded using UV-Vis spectroscopy at a wavelength range of 600-1600 nm shows that the value of light absorption by films increased with the increased annealing temperature. The optical energy bandgap of the grown films has a decrement process from 1.519 eV after annealing. The results of the Tauc plot show the decrease in energy bandgap with annealing. Extinction and refractive indices increase with increment of photon energy and annealing temperature. The relative density and electronic polarizability of grown films increase after annealing. Other optical parameters obtained in this work, including the real and imaginary parts of the dielectric constant, increase, while the surface and volume energy loss functions decrease with increase of the annealing temperature. The results of this work indicate that the deposited cadmium telluride thin films annealed at 373 K have better optical properties for photoelectronic applications.Keywords: Cadmium Telluride, Thermal evaporation deposition, optical energy bandgap, extinction coefficient, electronic polarizability, dielectric constant
-
پیش زمینه و هدف:
عمل جراحی لاپاراسکوپی امروزه گسترش زیادی یافته است. در جراحی لاپاراسکوپیک گاز دی اکسید کربن به حفره پریتوین دمیده می شود که نتیجه آن افزایش فشار داخل و به دنبال آن تاثیر مشخص بر همودینامیک بیمار است. کاپنوگرافی و اندازه گیری غیرتهاجمی ETCO2 مهم ترین و مفیدترین روش های مونیتورینگ هستند.
مواد و روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی، 60 بیمار کاندید جراحی زنان تحت لاپاراسکوپی وارد مطالعه شدند. پس از القای بیهوشی به روش یکسان، مانیتورینگ CO2 انتهای بازدمی با استفاده از کاپنوگرافی و همچنین فشار متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب بیماران در این فواصل انجام شد: بلافاصله پس از انتوباسیون داخل تراشه، قبل از دمیدن گاز CO2 به داخل حفره شکم، بلافاصله پس از دمیدن گاز CO2 به حفره شکم، دقیقه 10 و دقیقه 20 پس از دمیدن گاز به داخل حفره شکم، دقیقه 10 پس از خروج گاز CO2 از حفره شکم و قبل از اکستوباسیون بیمار.
یافته هامیزان CO2 انتهای بازدمی، فشار متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب در دقیقه 10 و 20 پس از دمیدن گاز، و همچنین قبل از اکستوباسیون نسبت به زمان های دیگر افزایش یافته بودند، که این اختلافات میانگین ازنظر آماری معنی دار بودند (05/0>P).
بحث و نتیجه گیریبا توجه به مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری نمود که تغییرات CO2 انتهای بازدمی در طی جراحی لاپاراسکوپی در تشخیص زودرس عوارض کمک کننده بوده و بیشترین میزان افزایش CO2 انتهای بازدمی و تغییرات همودینامیک در دقایق 10 و 20 پس از دمیدن گاز CO2 به حفره شکمی مشهود است.
کلید واژگان: کاپنوگرافی, CO2 انتهای بازدمی, جراحی زنان, لاپاراسکوپیBackground & AimsLaparoscopic surgery has been developed recently. In this method, CO2 is insufflated in peritoneal space, rises intra-abdominal pressure, and causes hemodynamic changes. Capnography and non-invasive end-tidal CO2 (ETCO2) measurement are the most important and helpful monitoring methods.
Materials & MethodsIn this semi-experimental study, 60 patients candidated for laparoscopic gynecological surgery were included. After induction of anesthesia by the same method, end-tidal CO2 monitoring was performed using capnography. Mean arterial pressure (MAP), and heart rate (HR) of the patients were measured in these intervals: Immediately after intratracheal intubation, before blowing CO2 into the abdominal cavity, immediately after blowing CO2 into the abdominal cavity, 10 minutes and 20 minutes after blowing gas into the abdominal cavity, 10 minutes after CO2 gas exits the abdominal cavity, and before extubation of the patient.
ResultsETCO2, MAP, and HR in the 10th and 20th minutes after gas blowing, as well as before extubation were statistically higher compared to other times (P <0.05).
ConclusionAccording to the present study, it was concluded that end-tidal CO2 changes during laparoscopic surgery are helpful in the early diagnosis of complications, and the highest increase in end-tidal CO2 and hemodynamic changes are evident in the 10th and 20th minutes after blowing CO2 into the abdominal cavity.
Keywords: Capnograghy, ETCO2, Gynecologic Surgery, Laparoscopy -
نانوذرات کادمیوم تلوراید با روش تبخیر حرارتی در دمای زیرلایهC °200 و فشار بر روی زیرلایه های شیشه ای که با لایه های نازک شفاف و رسانای اکسید ایندیم آلاییده به قلع (ITO) و اکسید قلع آلاییده شده با فلورین (FTO) پوشش داده شده است، لایه نشانی شد. ضخامت لایه های تهیه شده حدود nm200 تعیین شد. ساختار، خواص اپتیکی، الکتریکی و ریخت شناسی سطح لایه ها به ترتیب توسط پراش پرتو ایکس (XRD)، طیف سنجی فرابنفش- مریی (UV-Vis)، مشخصه یابی جریان-ولتاژ (I-V) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) تحلیل شدند. طیف های XRD ساختار مکعبی لایه نازک کادمیوم تلوراید لایه نشانی شده بر روی هر دو زیرلایه ITO و FTO را نشان می دهند. جهت گیری ترجیحی فیلم های لایه نشانی شده نیز از راستای (111) برای زیرلایه ITO به (220) برای زیرلایه FTO تغییر کرد. اندازه بلورینگی لایه ها روی ITO و FTO در این راستاها به ترتیب برابر با حدود 23/41 و 34/84 نانومتر به دست آمد. با استفاده از طیف سنجی UV-Vis در محدوده طول موج nm 200-1200 طیف های عبور از لایه های نازک مشخص شد. گاف انرژی اپتیکی لایه های نازک روی زیرلایه های ITO و FTO به ترتیب eV 1/60 و eV1/63 محاسبه شد. منحنی I-V رسانایی الکتریکی بیشتر لایه نازک کادمیوم تلوراید بر روی FTO را در مقایسه با ITO نشان می دهد. تصاویر ریخت شناسی سطح، همگنی و یکنواختی سطح را نشان می دهد.کلید واژگان: کادمیوم تلوراید, لایه نشانی تبخیر حرارتی, گاف انرژی, اندازه بلورینگی, ضریب خاموشیCadmium telluride (CdTe) nanoparticles were deposited on glass substrates coated by indium tin oxide (ITO) and fluorine doped tin oxide (FTO) as transparent conducting films at 200 °C under pressure of 2×10-5 mbar. The thickness of the prepared films prepared was about 200 nm. The structure, optical, electrical, and morphological properties of the layers were analyzed by x-ray diffraction (XRD), ultraviolet-visible (UV-Vis) spectroscopy, current-voltage (IV) characterization, and scanning electron microscopy (SEM), respectively. XRD patterns show the cubic structure of the deposited CdTe thin film on both ITO and FTO substrates. The preferred orientation of deposited films also changed from (111) for ITO substrate to (220) for FTO substrate. The crystallite size of films on ITO and FTO in these orientations were about 23.41 and 34.84 nm, respectively. The thin-film transmittance spectra were determined using UV-Vis spectroscopy in the wavelength range of 200-1200 nm. The optical energy bandgap of thin films on ITO and FTO substrates was calculated to be 1.60 and 1.63 eV, respectively. The I-V curve shows more electrical conductivity of the CdTe thin film on the FTO compared to the ITO. The surface morphology images show homogeneity and uniformity of the surface.Keywords: Cadmium Telluride, Thermal evaporation deposition, Energy bandgap, Crystallite size, extinction coefficient
-
مجله فصل مشترک ها، لایه های نازک و سیستم های با بعد کم، سال پنجم شماره 1 (Summer-Autumn 2021)، صص 445 -454در این کار، نانوذرات کادمیوم تلوراید به روش سونوشیمیایی سنتز شده و سپس لایه های نازک با ضخامت هایی در حدود 100 نانومتر به روش تبخیر حرارتی در دمای بستر 200 درجه سانتیگراد و فشار خلاء5- 10×2 میلی بار بر روی زیرلایه های شیشه لایه نشانی شدند. سونوشیمیایی یکی از بهترین روش ها برای سنتز نانو مواد با اندازه ذرات خیلی کوچک است. پس از سنتز و لایه نشانی، لایه-های تهیه شده درون دستگاه های پراش پرتو ایکس (XRD)، طیف سنجی فرابنفش- مریی (UV-Vis) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) قرار گرفتند تا ساختار، خواص اپتیکی و مورفولوژی سطح آنها مطالعه و آنالیز شود. مطالعه الگوهای XRD نشان می دهد لایه های رشدیافته پلی کریستال با ساختار مکعبی دارای جهت گیری ترجیحی (200) می باشند. اندازه نانو ذرات سنتز شده و اندازه بلورینگی لایه نازک رشد یافته بر روی شیشه در راستای ترجیحی (200) به ترتیب 16 و 10/65 نانومتر بدست آمد. طیف های جذب نور از نانوذره و لایه نازک بدست آمده از طیف سنجی UV-Vis در محدوده طول موج 600-1600 نانومتر نشان دهنده افزایش مقدار جذب نور پس از لایه نشانی است. گاف انرژی اپتیکی از 1/48 الکترون ولت مربوط به نانو ذرات به 1/51 الکترون ولت مربوط به لایه رشدیافته افزایش می یابد. تصاویر مورفولوژی گرفته شده در مقیاس 500 نانومتر از نانو ذرات و سطح لایه نازک، همگنی و یکنواختی هر دو را نشان می دهد.کلید واژگان: کادمیوم تلوراید, سونوشیمیایی, لایه نشانی تبخیر حرارتی, اندازه بلورینگی, ضریب خاموشیJournal of Interface, Thin Film and Low Dimension Systems, Volume:5 Issue: 1, Summer-Autumn 2021, PP 445 -454In this work, cadmium telluride nanoparticles were synthesized by sonochemical method and then thin films with the thicknesses about of 100 nm were deposited on glass substrates using thermal evaporation technique at a substrate temperature of 200 °C and vacuum pressure of 2×10-5 mbar. Sonochemical method is one of the best methods for synthesizing nanomaterials with very small particle sizes. After synthesis and deposition, the prepared films were subjected to x-ray diffraction, ultraviolet-visible spectroscopy and scanning electron microscopy to study the structure, optical properties and morphology of the films. XRD patterns indicated that the grown films were polycrystalline with a cubic structure on the preferred orientation (200).The size of the synthesized nanoparticles and crystallite size of the thin film grown on glass in the preferred orientation (200) were 16 nm &10.65 nm, respectively. Light absorbance spectra of nanoparticle and thin film obtained by UV-Vis spectroscopy at the wavelength range 600-1600 nm showed the increase of light absorption after deposition. The optical energy band gap was increased from 1.48 for nanoparticles to 1.51 for the deposited films. The SEM taken on the scale of 500 nm from nanoparticles and thin films showed the homogeneity and uniformity of both of themKeywords: Cadmium Telluride, Sonochemical, Thermal evaporation deposition, Crystallite size, Extinction coefficient
-
یعتقد المورخون الجدد انه یجب دراسه العمل الادبی فی سیاقه التاریخی وهذا یعنی ان العمل الفنی، یتاثر بظروف زمانه، ویلعب دورا فی سیاق معین، ویدون بتاثیر من الخطابات المختلفه موثرا بدوره فیها. کما یعتقدون انه علی الرغم من إدراکهم لتاثیر العمل الادبی علی المجتمع وظروف زمانه، لا یمکن ابدا إعاده بناء الماضی کما کان، ولکنهم یعتقدون بناء علی آراء دریدا ان کل ما تبقی من الماضی هو فی شکل النص ومن خلال التعامل بین النص الذی وصل إلینا من الماضی وخطاب عصرنا الحاضر، یتم تقدیم مفهوم جدید لذلک النص. وفقا لذلک، کانت القوه موجوده دایما کعلاقه فی قلب التاریخ وکانت مرتبطه ارتباطا وثیقا بالخطاب الساید وبقیه الخطابات فی کل عصر. لذلک، من خلال الاعمال المدونه فی کل فتره، یمکن تحقیق منظور علاقات السلطه فی ذلک الوقت، وبطریقه اولی، یمکن الوصول إلی معنی وهدف الکتابه إلی حد ما. قدم احمد شوقی فی قصیدته متاثرا بظروف عصره صوره لعلاقات القوه. لفهم العمل الذی ترکه لنا احمد شوقی، تتم دراسه علاقات القوه فی هذه المسرحیه وفقا للنهج التاریخی الجدید ونظریات میشیل فوکو. یقول فوکو: «حیثما توجد قوه، توجد مقاومه»، ویصف المواجهه بین القوه والمقاومه بانها عملیه ثناییه متناقضه binary operation . فی دراسه هذا العمل، تظهر مواجهه القوه بین شخصیات المسرحیه - کلیوباترا والرومان وکلیوباترا والقیصر والعلاقات بین مصر وروما من منظور السلطه. ومن اهم إنجازات هذا البحث، إظهار تاثیر علاقات القوه علی مصیر الشخصیات فی هذا العمل، ودور المراه فی الشرق ومکانتها فی العلاقات الناتجه عن القوه (السلطه).
کلید واژگان: احمد شوقی, القوه, المقاومه, التاریخانیه الجدیده, میشیل فوکوNew Historicists believe that a literary work should be evaluated in its historical context. It means that a work of art is written under the impacts of social conditions, formed in a particular context, impressed by various discourses, and it impacts on them mutually. On this ground, power as a set of relations (and discourses) is available at all times and has an intimate relationship with the dominant discourse and other narratives. So through written workes belong to a given era, critics will be able to find out power relations in that era and this helps them to achieve its meaning. Ahmad Shawqi in his verse play, under influences of social conditioning, embodied power relations. And his picture of power meets Foucault's terms regarding power. Foucault, as a new historicist, pursues power everywhere. As he says "Where there is power, there is resistance, and yet, or rather consequently, this resistance is never in a position of exteriority in relation to power", he crystallizes a binary operation between power and resistance. Furthermore, by evaluating this work, I show power relations among characters e.g. Cleopatra and Romans, Cleopatra and Caesar, Egypt and Rome. In the following, I illustrate the ways characters resist in the chain of power relations. Attendance of Eastern women in power positions is another matter which will be shown respectively.
Keywords: New Historicism, Ahmad shawqi, Michel Foucault, Power, Resistance -
پیش زمینه و هدف
خونریزی پس از زایمان به عنوان یک عارضه تهدیدکننده پس از زایمان طبیعی و سزارین است. اکسی توسین شایع ترین داروی منقبض کننده رحمی مورداستفاده در جهت کاهش خونریزی پس از زایمان می باشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تغییرات همودینامیک ناشی از تجویز انفوزیون اکسی توسین وریدی در بیماران کاندید جراحی سزارین انتخابی به دو روش بی حسی اسپانیال و بیهوشی عمومی به منظور تعیین بهترین روش بیهوشی با کمترین عوارض همودینامیک به دنبال تجویز اکسی توسین وریدی می باشد.
مواد و روش کاردر این مطالعه در 120 زن حامله کاندید سزارین انتخابی در یک گروه بی حسی اسپاینال و در گروه دیگر بیهوشی عمومی انجام گرفت. ضربان قلب و فشارخون های سیستولیک و دیاستولیک و متوسط شریانی بیماران تا زمان بیرون آمدن نوزاد هر 1 دقیقه و سپس هر 3 دقیقه و به مدت 30 دقیقه پس از خروج نوزاد وکلامپ بندناف و آغاز انفوزیون 30 واحد اکسی توسین اندازه گیری شد
یافته هاتا زمان خروج نوزاد در مادران تحت بیهوشی عمومی فشارهای خون و ضربان قلب بالاتر از گروه دیگر بود (002/0= P). حال آنکه پس از شروع اکسی توسین فقط در مورد فشارخون های سیستولی این تفاوت معنی دار بود (01/0= P).
بحث و نتیجه گیریتاثیر نوع روش بیهوشی در جمعیت موردمطالعه ما، فقط بر فشارخون سیستولی به صورت معنادار دیده می شود و در سایر یافته های همودینامیک این تاثیر تفاوت معناداری در دو گروه ندارد.
کلید واژگان: بی حسی اسپاینال, بیهوشی عمومی, اکسی توسین, تغییرات همودینامیکBackground & AimsPostpartum hemorrhage is one of the life-threatening complications after labor and cesarean section. Its prevalence is 6 percent. Metratonia is the most common cause of this complication. Some medications can prevent it. Oxytocin is the most common uterine vasoconstrictor and is used routinely after delivery for decreasing hemorrhage. The aim of this study is to compare hemodynamic changes of oxytocin infusion under general anesthesia with spinal anesthesia in elective cesarean section.
Materials & MethodsIn this observational study, 120 pregnant patients with ASA I and II candidate for elective cesarean section were enrolled in two groups randomly. In one group, general anesthesia and in the other group spinal anesthesia was performed. The heart rate, systolic, diastolic, and mean arterial pressure of patients were recorded every minute until delivery. After umbilical cord clamping and infusion of 30 units dose of oxytocin, the hemodynamic parameters were evaluated every 3 minutes for 30 minutes.
ResultsUntil the delivery, the heart rate, systolic, diastolic, and mean arterial pressure of patients were higher in the general anesthesia group (p=0.002). After beginning oxytocin infusion, these parameters were different in two groups and were higher in the group under general anesthesia. But only the difference of systolic blood pressures was significant (p=0.01)
ConclusionWe can conclude that in the cesarean section, the type of anesthesia impression on hemodynamic changes due to oxytocin infusion is only observed on systolic blood pressure and there is no significant difference in other hemodynamic parameters.
Keywords: Spinal, general anesthesia, oxytocin, hemodynamics -
پیش زمینه و هدف
با توجه به شیوع زیاد یبوست و تاثیر احتمالی آن بر پیامدهای بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه ما بر آن شدیم این مطالعه گذشته نگر مقطعی را باهدف بررسی فراوانی و پیامد یبوست در بیماران تحت تهویه ی مکانیکی بستری در بخش مراقبت های ویژه عمومی (GICU) بیمارستان امام ارومیه در یک بازه زمانی پنج سال (1391-95) در انجام دهیم.
مواد و روش کاردر طی این مطالعه بیماران به دو گروه با و بدون یبوست تقسیم شدند. اطلاعات دموگرافیک (سن، جنس)، بیماری زمینه ای، فراوانی یبوست، طول مدت تهویه مکانیکی، طول مدت بستری در بخش مراقبت های ویژه، طول مدت بستری در بیمارستان و مرگ و میر بیماران از پرونده های بالینی بیماران استخراج و وارد چک لیست شدند و پس از اتمام مطالعه موردبررسی و آنالیز آماری قرار گرفتند.p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هامیانگین طول مدت تهویه مکانیکی بیماران 08/10±37/14 روز و میانگین طول مدت بستری در بخش مراقبت های ویژه 31/11±67/18 روز و میانگین طول مدت بستری در بیمارستان 71/17±82/28 روز بود. بین طول مدت تهویه مکانیکی و طول مدت بستری در بخش مراقبت های ویژه و بیمارستان در بیماران با و بدون یبوست تفاوت معنی دار آماری وجود داشت P<0.05)) درحالی که بین مرگ و میر و سن بیماران فوق تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت. (P>0.05). درحالی که بین مرگ ومیر و جنس بیماران تفاوت واضح آماری وجود داشت (P<0.05).
بحث و نتیجه گیریمطالعه مقطعی گذشته نگر ما با اندکی تفاوت در میزان فراوانی یبوست در تایید مطالعات قبلی نشان دهنده ارتباط یبوست با طول مدت تهویه مکانیکی، بستری در بخش مراقبت های ویژه و بیمارستان بود. هرچند در میزان مرگ ومیر بین دو گروه تفاوت معنی داری یافت نشد. درحالی که بین مرگ ومیر و جنس بیماران تفاوت واضح آماری وجود داشت.
کلید واژگان: یبوست, تهویه مکانیکی پیامد˓بخش مراقبت های ویژهBackground & AimsConsidering the high prevalence of constipation and its possible impact on the outcomes of patients admitted to the intensive care unit, we decided to conduct a retrospective cross-sectional study with the aim of investigating the frequency and consequences of constipation in patients undergoing mechanical ventilation in General Intensive Care Unit (GICU) of Urmia Imam Khomeini Hospital in a 5-years period (2012-2016).
Materials & MethodsIn this study, patients were divided into two groups (with and without constipation). Demographic information, APACHE II score, frequency of constipation, duration of mechanical ventilation, length of staying in intensive care unit, length of hospitalization, and mortality of patients were extracted from clinical records of the patients and entered in the checklist and were statistically analyzed at the end of the study (p <0.05).
ResultsThe mean duration of mechanical ventilation was 14.37± 10 10.08 days, the mean length of staying in the intensive care unit was 18.67± 11. 11.31 days, and the mean of hospitalization was 28.82 17± 17.71 days. There was a significant difference between the duration of mechanical ventilation, length of staying in ICU, and hospitalization in patients with and without constipation (p <0.05). While there was a statistically significant difference between patients’ mortality and sex (p <0.05).
ConclusionThis retrospective cross-sectional study with a slight difference in the frequency of constipation with confirmation of previous studies showed a relationship among duration of mechanical ventilation, staying in intensive care unit, and hospitalization with constipation. Although no significant difference was found in mortality between the two groups, there was a statistically significant difference between mortality and sex of patients.
Keywords: Constipation, Mechanical Ventilation, Outcome, Intensive Care Unit -
مقدمهچندین مطالعه در مورد اثرات افزودن هر یک از داروهای نیتروگلیسیرین و دگزامتازون به لیدوکائین، بر کیفیت بی حسی ناحیه ای داخل وریدی انجام شده است. با این حال، مطالعه ای در مورد مقایسه ی اثرات افزودن این دو دارو به این منظور انجام نشده است. مطالعه ی حاضر، به منظور مقایسه ی اثرات افزودن نیتروگلیسیرین یا دگزامتازون به لیدوکائین بر کیفیت بیهوشی ناحیه ای داخل وریدی طراحی گردید.روش هادر یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور، 90 بیمار با درجات بیهوشی I و II بر اساس American Society of Anesthesiologists (ASA) کاندیدای عمل جراحی انتخابی دست و ساعد، به طور تصادفی وارد یکی از سه گروه لیدوکائین (لیدوکائین + دارونما)، دگزامتازون (لیدوکائین + دگزامتازون) و نیتروگلیسیرین (لیدوکائین + نیتروگلیسیرین) شدند. زمان شروع بلوک های حسی و حرکتی و از بین رفتن آن ها، زمان شروع درد تورنیکه، میزان مواد مخدر مورد نیازدر طی ریکاوری بیماران و عوارض جانبی احتمالی، ثبت و در سه گروه مقایسه شد.یافته هاشروع بلوک حسی و حرکتی در گروه های دگزامتازون و نیتروگلیسیرین در مقایسه با گروه لیدوکائین سریع تر بود (050/0 > P). زمان از بین رفتن بلوک حسی و حرکتی، به طور واضحی در گروه دگزامتازون طولانی تر بود و مصرف مخدر نیز در این گروه در مقایسه با دو گروه دیگر کمتر بود (050/0 > P). اختلاف معنی داری از نظر شروع درد تورنیکه بین سه گروه وجود نداشت (050/0 > P). از نظر سن، جنس و مدت زمان عمل جراحی، اختلاف معنی داری بین سه گروه وجود نداشت (050/0 < P).نتیجه گیریافزودن دگزامتازون به لیدوکائین در بی حسی ناحیه ای داخل وریدی، کیفیت بی حسی را بیش از نیتروگلیسیرین و دارونما بهبود می بخشد.کلید واژگان: دگزامتازون, نیتروگلیسیرین, لیدوکائین, بی حسی ناحیه ای, داخل وریدیBackgroundPrevious studies evaluated the effects of adding nitroglycerin and dexamethasone to lidocaine on the quality of the intravenous regional anesthesia (IVRA). However, no comparison was so far made between the two drugs when they are used as adjuvants in intravenous regional anesthesia. This study was designed to compare the effects of adding nitroglycerin or dexamethasone to lidocaine on the quality of intravenous regional anesthesia.MethodsIn a prospective randomized double-blinded clinical trial study, 90 patients, with the classes I and II of American Society of Anesthesiologists (ASA) grading, undergoing hand or forearm surgery were randomly allocated into three groups of lidocaine (lidocaine placebo), dexamethasone (lidocaine dexamethasone), and nitroglycerin (lidocaine nitroglycerin). The onset and the recovery times from sensory and motor blocks, the starting time of tourniquet pain, the amount of narcotics required during patients recovery, and probable side effects were all recorded and compared between the three groups.
Findings: The onsets of sensory and motor blocks occurred earlier in dexamethasone and nitroglycerin groups in comparing to lidocaine group (P 0.05). No significant variations were detected in gender, age, and duration of operations among the study groups (P > 0.05).ConclusionAdding dexamethasone to lidocaine in intravenous regional anesthesia improves the quality of anesthesia more than nitroglycerin and placebo.Keywords: Dexamethasone, Nitroglycerine, Lidocaine, Anesthesia, Regional, Intravenous -
سابقه و هدفخارش یکی از عوارض شایع و ناراحت کننده مخدر نوروآگزیال می باشد. میزان بروز آن بخصوص در جراحی سزارین بیشتر است. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر اندانسترون و پروپوفول با دوز کمتر از خواب آوری در درمان خارش ناشی از فنتانیل اینتراتکال در جراحی سزارین انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه آینده نگر، 90 بیمار با کلاس 1و2 انجمن بیهوشی آمریکا با میانگین سنی 30 سال و سزارین بار اول، تحت بی حسی داخل نخاعی با 25 gμ فنتانیل و 10 mg بوپیواکائین 0/5 درصد قرار گرفتند. زنان بطور تصادفی به دو گروه 45 نفری تقسیم و یک گروه 4 mg اندانسترون و گروه دیگر 10 mg پروپوفول ابتدا و سپس 10 μg/kg/min بصورت انفوزیون دریافت کردند. میزان بروز و شدت خارش بر اساس سیستم نمره دهی بینایی حین عمل و در ریکاوری ثبت شد.یافته هابیشترین زمان بروز خارش 30 تا 60 دقیقه بعد از تزریق بود. میزان بروز خارش حین عمل 2/22 و7/26% و در ریکاوری 7/6 و 8/8% بترتیب در گروه های اندانسترون و پروپوفول بود (0/5p=، 0/4p=). متوسط نمره شدت خارش حین عمل 0/69±1/85 و 0/81±1/66 و در ریکاوری 0/57±1/33 و 0/5±1/25 بترتیب در گروه های اندانسترون و پروپوفول گزارش شد(0/65p=)(0/84p=).نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه اندانسترون و دوز کمتر از خواب آوری پروپوفول مطمئن و بخوبی تحمل شدند. بدلیل تاثیر هر دوی این داروها در درمان خارش ناشی از فنتانیل اینتراتکال، از آنها می توان بصورت کلینیکال، استفاده کرد.کلید واژگان: خارش, اندانسترون, پروپوفول, مخدر, سزارینBackground And ObjectiveItch is one of the most common and uncomfortable side effects of neuraxial anesthesia. Its incidence is higher especially in cesarean section. The aim of this study was to compare the effect of ondansetron and propofol at doses lower than the hypnotic dose on the treatment of itch induced by intrathecal fentanyl in cesarean section.MethodsIn this prospective study, 90 patients with American Society of Anesthesiologists (ASA) class I and class II with an average age of 30 years and first time cesarean section underwent intra-spinal anesthesia with 25 μg fentanyl and 10 mg bupivacaine 0.5%. Women were randomly divided into two groups of 45. One group received 4 mg ondansetron and another group received 10 mg propofol at first and then 10 μg / kg / min through infusion. The incidence and severity of itch were recorded on the basis of the visual scoring system during operation and during recovery.
FINDINGS:The highest incidence of itch was 30 to 60 minutes after injection. The incidence of itch during surgery was 2.22% and 7.26%, and during recovery was 7.6% and 8.8%, in the ondansetron and propofol groups, respectively (p=0.5, p=0.4). The mean itch severity scores during surgery were 1.85±0.69 and 1.66±0.81, and during the recovery were 1.33±0.57 and 1.25±0.5, in the ondansetron and propofol groups, respectively (p=0.65) (p=0.84).ConclusionBased on the results of this study, ondansetron and propofol at doses lower than the hypnotic dose were well tolerated. Considering the effect of both drugs on the treatment of itch caused by intrathecal fentanyl, both of them can be used clinically.Keywords: Itch, Ondansetron, Propofol, Opiate, Caesarean section -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و پنجم شماره 5 (پیاپی 197، امرداد 1396)، صص 367 -373زمینه و هدفلارنگوسکوپی و لوله گذاری داخل تراشه محرک های شدیدی هستند که موجب برانگیخته شدن پاسخ های همودینامیک می شوند. این پاسخ ها بایستی با استفاده از تجویز پیش داروی مناسب، القای آرام بیهوشی و لوله گذاری سریع پیشگیری گردند. گاباپنتین و پرگابالین در برخی از مطالعات پیشنهاد شده اند. هدف این مطالعه مقایسه تاثیر گاباپنتین و پرگابالین به عنوان پیش دارو در پیشگیری از پاسخ های همودینامیک ناشی از لارنگوسکوپی و لوله گذاری بود.روش بررسیدر یک کارآزمایی بالینی که از فروردین تا اسفند 1394 در بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه انجام گرفت، 90 بیمار کاندید جراحی انتخابی داخل شکم با فشارخون طبیعی، در محدوده سنی 20 تا 50 سال، وضعیت فیزیکی American Society of Anesthesiologists (ASA) class I و از هر دو جنس به صورت تصادفی در سه گروه بررسی شدند. گروه یک دارونمای خوراکی، گروه دو گاباپنتین mg 900 و گروه سه پرگابالین mg 150، دو ساعت پیش از القای بیهوشی دریافت کردند. تکنیک بیهوشی یکسان بوده و بیماران از نظر تغییرات همودینامیک، پیش و پس از القای بیهوشی و سپس دقایق یک، سه و پنج پس از لوله گذاری ارزیابی شدند.یافته هاافزایش بارز تعداد ضربان قلب و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک پس از لوله گذاری در گروه شاهد دیده شد. این تغییرات به صورت معناداری در گروه گاباپنتین و پرگابالین کمتر بود (0/001P=). عارضه جانبی خاصی مشاهده نگردید.نتیجه گیریتجویز گاباپنتین به عنوان پیش دارو، یک روش موثر برای کنترل پاسخ های همودینامیک به لارنگوسکوپی و لوله گذاری می باشد. داده های به دست آمده نشان داد که پرگابالین اثرات مشابه با گاباپنتین دارد. هردو دارو برای کنترل پاسخ های همودینامیک سودمند هستند.کلید واژگان: پاسخ های همودینامیک, لارنگوسکوپی, لوله گذاری داخل نای, گاباپنتین, پرگابالینBackgroundTracheal intubation and direct laryngoscopy are powerful noxious stimuli that can elicit sever hemodynamic responses. These hemodynamic responses should be attenuated by appropriate use of premedication, smooth induction of anesthesia and rapid tracheal intubation. Gabapentin and pregabalin have been suggested in several studies to be efficient. Gabapentin is an antiepileptic drug and a structural analogue of gamma-Aminobutyric acid (GABA) but it does not act through GABA receptors and pregabalin, is also an antiepileptic agent. The aim of this study was to compare the effect of gabapentin and pregabalin as premedication for attenuation of hemodynamic response to laryngoscopy and endotracheal intubation.MethodsIn a prospective double blinded randomized clinical trial, during April 2015 to March 2016 in Urmia Imam Khomeini Hospital, a total of ninety normotensive adult consented patients, candidate to elective abdominal surgery aged 20-50 years, American Society of Anesthesiologist (ASA) class I, of both gender were randomized into three groups. Patients in group I received oral placebo, group II received oral gabapentin 900 mg and group III patients received oral pregabalin 150 mg two hours prior to induction of anesthesia. Anesthetic technique was same in three groups and all groups were assessed for hemodynamic changes such as heart rate, systolic blood pressure and diastolic blood pressure, after the premedication, before and after induction of anesthesia, and 1, 3 and 5 minutes. after laryngoscopy and tracheal intubation.ResultsSignificant increase in heart rate and systolic blood pressure and diastolic arterial pressure was observed in placebo group after tracheal intubation, while statistically significant attenuation of hemodynamic changes was seen in gabapentin and pregabalin groups. (P=0.001) No adverse outcome was reported in the study groups.ConclusionOral gabapentin premedication is effective for control of hemodynamic pressor response of laryngoscopy and tracheal intubation. The study data showed that the pregabalin have the same effect. Pregabalin and gabapentin are both useful and safe for control of hemodynamic pressor response as premedication.Keywords: clinical trial, gabapentin, laryngoscopy, pregabalin, premedication, tracheal intubation
-
پیش زمینه و هدفلوله گذاری داخل تراشه ای به طور شایع در بخش مراقبت های ویژه انجام می شود. گایدلاین های بین المللی زیادی برای مدیریت لوله گذاری های دشوار در دسترس هستو متخصصین مراقبت های ویژه هر مورد لوله گذاری در شرایط ICU را بالقوه دشوار تلقی می کنند که با عوارض زیادی همراه خواهد بود.مواد و روش کارپس از تصویب طرح در کمیته اخلاق، این مطالعه توصیفی تحلیلی در یک بازه زمانی 2 ساله (94-1393) در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام ارومیه انجام شد. مشخصات دموگرافیک (سن، جنس)، بیماری زمینه ای عامل بستری، میانگین طول مدت لوله گذاری و تهویه مکانیکی، میانگین طول مدت بستری در بخش مراقبت های ویژه و بیمارستان، فراوانی لوله گذاری مشکل، داروهای مصرفی جهت لوله گذاری، مرگ ومیر بیماران از پرونده های بیماران استخراج و وارد فرم چک لیست شدند و پس از اتمام مطالعه موردبررسی آماری قرار گرفتند. از نرم افزار آماری SPSS20 جهت این کار استفاده شد.یافته هامیانگین طول مدت لوله گذاری 4.71 ± 14.56 روز، تهویه مکانیکی 5.54 ± 13.24 روز و بستری در بخش مراقبت های ویژه 10.16 ± 18.11 روز و بستری در بیمارستان 13.09 ± 21.04 روز بود. فراوانی لوله گذاری مشکل 9.31 درصد مورد بود. میانگین دفعات تلاش جهت لوله گذاری 1.31 بار لارنگوسکوپی و مرگ ومیر 35.17 درصد بود. بین متوسط طول مدت لوله گذاری، تهویه مکانیکی، بستری در بخش مراقبت های ویژه و بیمارستان بین دو گروه دارای مشکل و بدون مشکل در لوله گذاری تفاوت معنی داری آماری وجود داشت (P<0.05).بحث و نتیجه گیریمطالعه حاضر مانند مطالعات قبلی نشان داد که لوله گذاری مشکل در بخش مراقبت های ویژه تاثیر منفی بر پیامد بیماران دارد.کلید واژگان: لوله گذاری مشکل, پیامد, بخش مراقبت های ویژهBackground and AimsEndotracheal intubation is commonly performed in the intensive care unit. Many international guidelines for difficult intubation management are available and the intensivists think that any endotracheal intubation in ICU is potentially difficult with several complications.Materials and MethodsAfter obtaining ethical approval, this descriptive and analytical study was conducted from 2014 to 2015 in the Urmia Emam hospital GICU. Demographic characteristic (Age, Sex), underlying diseases, mean of intubation, mechanical ventilation, ICU and hospital length of stay, frequency of difficult intubation, drugs used for intubation, mortality of patients were extracted from the medical information unit and entered to check lists. The data were analyzed with SPSS software ver.20. . PResultsThe mean of variables were as follows: intubation period 14.56±4.71, mechanical ventilation 13.24±5.54, ICU length of stay 18.11±10.16 and hospital 21.04±13.09 days. Frequency of difficult intubation was 9.31%. Mean number of attempts was 1.31 times for intubation and frequency of mortality was 35.17%. The Mean of intubation, mechanical ventilation, ICU and hospital length of stay period between 2 groups (difficult and non difficult intubation) were significantly different (PConclusionThis study, like previous studies showed that difficult intubation had a negative influence on patients outcome in the intensive care unit.Keywords: Difficult Intubation, Outcome, Intensive care unit
-
مقدمهسرفه از مشکلات شایع بعد از خارج کردن لوله تراشه در پی بیهوشی عمومی است. ما در این مطالعه به بررسی تاثیر لیدوکائین وریدی و داخل کاف بر میانگین فشار خون و ضربان قلب و سرفه بعد از خروج لوله تراشه در بیمارستان امام خمینی ارومیه پرداختیم.مواد و روش هادر این مطالعه60 بیمار با ASA یک و دو در سنین بین 20 تا 60 سال برای عمل جراحی الکتیو لامینکتومی کمری تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند. میزان بروز سرفه، میانگین فشار خون و ضربان قلب و اشباع اکسیژن شریانی هموگلوبین در سه زمان صفر، 10 و 30 دقیقه بعد از خروج لوله تراشه اندازه گیری شد.نتایجبین سه گروه در زمان های مختلف یعنی دقیقه صفر بعد از خروج لوله تراشه، دقیقه 10 بعد از خروج لوله تراشه و دقیقه 30 بعد از خروج لوله تراشه تفاوت آماری به دست نیامد. از نظر تغییرات میانگین فشار خون و ضربان قلب و اشباع هموگلوبین از اکسیژن در دقایق صفر، 10 و 30 بعد از خروج لوله تراشه نیز بین سه گروه تفاوتی نبود(P>0.05).
بحث: ما در این مطالعه تفاوتی از نظر بروز سرفه در مقایسه با گروه کنترل (سالین داخل کاف و لیدوکائین وریدی) بعد از خروج لوله تراشه نیافتیم. توصیه به مطالعات بیشتر می شود.کلید واژگان: لیدوکائین, سرفه بعد از خروج لوله تراشه, پوزیشن پرون, لامینکتومی کمریIntroductionCough is a common problems after post extubation in general anesthesia. In this study we evaluated to effect of intracuff and intra venous lidocaine in cough and mean arterial pressure and heart rate after extubation in urmia emam hospital.Materials And MethodsPatients with ASA physical status I, II were enrolled 20 to 60 years old and scheduled for elective surgery under general anesthesia Mean Heart rate and mean arterial pressure, SPO2 and Coughs in three time 0, 10 and 30 minutes after extubation were ducumented.ResultsThere was no statistically significant difference in prevalence of cough in three groups of 0 minutes after extubation, 10 minutes after extubation and 30 minutes after extubation (p=0.190). There were no differences in mean HR or MAP and O2sat in 0, 10 and 30 minutes after extuation.DiscussionWe were not found difference in cough prevalence comparing to other groups (intra cuff saline and IV lidocaine) in different times after extubation.Keywords: lidocaine, post extubation cough, prone position, lumbar laminectomy -
زمینه و هدفدرد گلو، سرفه و خشونت صدا از شایع ترین عوارض بعد از عمل در بیمارانی هستند که بیهوشی عمومی با لوله گذاری داخل تراشه داشته و ممکن است برای بیماران بیشتر از درد بعد از عمل آزار دهنده باشند. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر لوبریکاسیون کاف لوله تراشه با ژل لوبریکانت محلول در آب بر روی گلودرد و خشونت صدای بعد از عمل می باشد.مواد و روش هادر یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی، 80 بیمار با طبقه بندی انجمن بیهوشی امریکا 1 و 2 کاندید اعمال جراحی انتخابی تحت بیهوشی عمومی با لوله گذاری داخل تراشه، در دو گروه شاهد و مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. معیار دیداری درد گلو و شیوع خشونت صدا در دو گروه در ساعات 1، 12 و 24 ساعت بعد از عمل بررسی گردید.یافته هامیانگین شدت درد گلو در گروه کنترل بعد از یک ساعت برابر 1/2±3/3 و در گروه مطالعه برابر 4/1±1/1 بود(001/0=p) میانگین شدت درد گلو 12 ساعت بعد در گروه کنترل2±3/2 و در گروه مطالعه برابر 06/1±55/0 بود(001/0=p) میانگین شدت درد گلو 24 ساعت بعد از عمل در گروه کنترل برابر 4/1±05/1 و در گروه مطالعه برابر 64/0±27/0 بود (001/0=p). در هیچکدام از بیماران دو گروه خشونت صدا دیده نشد.نتیجه گیریآغشته کردن کاف لوله تراشه با ژل محلول در آب قبل از بیهوشی از شدت گلو درد بعد از عمل می کاهد.
کلید واژگان: لوله گذاری داخل تراشه, عوارض جانبی, لوبریکاسیون, فارنژیت, جلوگیری و کنترل, عوارض بعد از عملAims andBackgroundSore throat, cough and hoarseness of voice are common postoperative complications in patients who undergo tracheal intubation for surgical procedures and such complications can be distressing to the patients even more than postoperative pain. The aim of this study was to determine the efficacy of the endotracheal tube cuff lubrication with lubricant jell before intubation on postoperative sore throat and hoarseness.Materials And MethodsIn a prospective, randomized, double blind, controlled clinical trial, eighty ASA class I and II patients undergoing elective surgeries under general orotracheal anesthesia were randomized into two groups: water soluble gel, and control groups. Visual analogue scale (VAS) for sore throat and the incidence of hoarseness in each group at the end of general anesthesia and at 1, 12, and 24 h after operation were evaluated.Findings: Main VAS scores for sore throat 1 h after anesthesia were 3.30± 2.11 cm in the control group and 1.10 ± 1.48cm in the lubricated group.(p=0.0001) VAS scores 12 h after operation were 2.3 ± 2 cm in the control group and 0.55 ± 1.06 cm in the lubricated group.(p=0.001). VAS scores 24 h after operation were 1.05 ± 1.41 cm in the control group and 0.27 ± 0.64 cm in the lubricated group.(p=0.001) However, there was no hoarseness among the groups.ConclusionTracheal tube cuff lubrication with a water-soluble gel before anesthesia reduces severity of sore throat.Keywords: Intubation Intratracheal, adverse effect, Lubrication, Pharyngitis, prevention, control, Postoperative complication -
زمینه و هدفیک سوم بیمارانی که تحت عمل جراحی قرار می گیرند به عارضه تهوع و استفراغ بعد از عمل دچار می شوند. سیگار گشیدن می تواند عاملی جهت جلوگیری از تهوع و استفراغ بعد از عمل باشد. ما در این مطالعه نقش سیگار کشیدن را در ارتباط با تهوع و استفراغ بعد از عمل بررسی کردیم.مواد و روش هادر یک مطالعه آماری آینده نگر 50 بیمار سیگاری و غیر سیگاری که جهت عمل جراحی سنگ شکنی از طریق حالب تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. روش بیهوشی در تمامی بیماران یکسان بود. در پایان عمل در واحد مراقبت بعد از بیهوشی، تهوع و استفراغ بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هامیزان تهوع در افراد سیگاری در مقایسه با غیر سیگاری ها کمتر بود(02/ 0= p، شصت و چهار درصد در برابر 32%). همچنین استفراغ نیز بطور معنی داری در بیماران سیگاری کمتر بود (02/ 0=P، شصت و هشت درصد در برابر 36%). بیماران سیگاری با بیش از 30 سال سن بطور مشخص میزان استفراغ کمتری در مقایسه با غیر سیگاری ها داشتند و پتیدین 20 تا 25 میلی گرم تاثیر بیشتری بر میزان استفراغ داشت.نتیجه گیریریسک تهوع و استفراغ بعد از عمل بعلت ناشناخته ای در افراد سیگاری کاهش می یابد.
کلید واژگان: افراد سیگاری, افراد غیر سیگاری, تهوع, استفراغAims andBackgroundUntreated, one third of patients who undergo surgery will have postoperative nausea and vomiting (PONV). In the meanwhile, active smoking can protect against the development of this complication. We investigated the role of cigarette smoking history on postoperative nausea and vomiting.Materials And MethodsIn a prospective analytical study, 50 cigarette smokers and nonsmoker patients, candidate for transurethral lithotripsy under general anesthesia, were evaluated. All patients received the same anesthesia regimen. At the end of operation patients were assessed for postoperative nausea and vomiting at post anesthesia care unit.FindingsNausea was significantly lower in smokers in comparion with nonsmokers (32% vs. 64% and p=0.02). Vomiting was also significantly lower in smokers compared to nonsmokers (36% vs. 68% and p= 0.02). Also smoker patients above 30 years old significantly had lower incidence of vomiting in comparison with nonsmokers, and pethidine (20-25 mg) had more emetic effect in nonsmokers.ConclusionThe risk of postoperative nausea and vomiting (PONV) is reduced in cigarette smokers by unknown mechanisms.Keywords: cigarette smoking, nonsmoking, nausea, vomiting -
پیش زمینه و هدفدفع گاز دی اکسید کربن به میزان تهویه آلوئولی، تعداد تنفس و همچنین حجم جاری ارتباط دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر تهویه با حجم های جاری متفاوت در حضور حجم دقیقه ای ثابت بر دی اکسید کربن انتهای بازدمی و میزان اشباع اکسیژن شریانی و همچنین تعیین تنظیم مطلوب برای تهویه مکانیکی در بیماران تحت بیهوشی عمومی می باشد.مواد و روش کاردر یک مطالعه تحلیلی حدود 38 بیمار سالم 40-20 سال، کاندید اعمال جراحی قسمت تحتانی شکم و یا اندام ها تحت بیهوشی عمومی وارد مطالعه شدند. غلظت دی اکسید کربن انتهای بازدمی و میزان اشباع اکسیژن شریانی در چهار حالت یعنی تعداد تنفس 12، 14، 16 و 18 اندازه گیری گردید. در تعداد تنفس ذکرشده، تهویه دقیقه ای ثابت بود.نتایجمیانگین اشباع اکسیژن شریانی در تهویه بیمار با ریت تنفسی 12، 14، 16 و 18 به ترتیب 11.57 ± 97.21، 14.05 ± 95.92، 11.58 ± 97.36، 11.59 ± 97.44 بود و تفاوت معنی داری در مقایسه میانگین اشباع اکسیژن شریانی در ریت های تنفسی 12، 14، 16 و 18 وجود نداشت. (0.94=p) میانگین غلظت دی اکسید کربن انتهای بازدمی در ریت تنفسی 12 و 14،16 و 18 به ترتیب برابر 4.97 ± 26، 4.93 ± 25.84، 4.32 ± 25.57، 4.57 ± 25.60 بود و تفاوت معنی داری در مقایسه میانگین غلظت دی اکسید کربن انتهای بازدمی در ریت های تنفسی 12، 14، 16 و 18 وجود نداشت (0.97 = p)بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته های این مطالعه در محدوده ریت تنفسی 18-12، تغییر در حجم جاری در حضور حجم دقیقه آی ثابت، تغییری در ETCO2 ندارد و به راحتی در این محدوده می توان برای تهویه بیماران زیر بیهوشی از آن استفاده نمود.
کلید واژگان: فیزیولوژی, مکانیک تنفس, حجم جاری, تعداد تنفس, دی اکسید کربن انتهای بازدمی, اشباع اکسیژن شریانیackground &AimsElimination of carbon dioxide is related to the alveolar ventilation, respiratory rate and tidal volume. The aim of this study to determine the effect of mechanical ventilation with different tidal volumes and constant minute ventilation on the end tidal Co2 and oxygen saturation during general anesthesia and to seek optimum parameters of mechanical ventilation during general anesthesia.Materials and MethodsIn an analytical study, 38 healthy patients, with the age range of 40-20 years and physical status ASA, I, II candidate to elective lower abdominal or lower extremity surgery under general anesthesia were enrolled. End expiratory carbon dioxide concentration and arterial oxygen saturation in four respiratory rates: 12, 14, 16 and 18 and different tidal volumes with constant minute ventilation were measured.ResultsMean arterial oxygen saturation in the respiratory rate of 12, 14, 16 and 18, was 97.2 ± 11.5, 95.9 ± 14, 97.3 ± 11.5, 97.4 ± 11.5, respectively, There is no significant difference in mean arterial oxygen saturation in the respiratory rate of 12, 14, 16, 18 no (p =0.94). The Mean end tidal CO2 in the respiratory rate of 12, 14, 16 and 18, was 26 ± 4.9, 25.8 ± 4.9, 25.5 ± 4.3, 25.6 ± 4.5 respectively. There is no significant difference among Mean end tidal CO2 in the respiratory rate of 12, 14, 16, 18 no (p =0.97)ConclusionAccording these findings, in the respiratory rate of 12-18 bpm, changes in the tidal volume with constant minute ventilation, don’t change ETCO2 and SPO2. This range of respiratory rate can be easily used for ventilation of patients under general anesthesia.Keywords: Respiratory Mechanics, physiology, Tidal volume, Respiratory Rate, Capnography, oxygen, blood -
مقدمه
کاپنوگرافی، اندازهگیری دیاکسید کربن در گازهای تنفسی یکی از اجزاء مهم پایش در بیهوشی است. در صورت ثبات در تهویه بیمار، کاهش در برونده قلب و فشار خون باعث کاهش در فشار دیاکسید کربن انتهای بازدمی میشود. هدف از این مطالعه آیندهنگر بررسی اثر تغییرات در فشار خون (20% بالاتر یا پایینتر از پایه) بر روی گرادیان دیاکسید کربن شریانی و انتهای بازدمی و ارتباط آن طی بیهوشی عمومی در طول جراحی پیوند عروق کرونر است.
مواد و روشها:
پنجاه بیمار تحت جراحی بای پس عروق کرونر انتخاب شدند. برای تمامی بیماران روش بیهوشی استاندارد و یکنواختی به کار برده شد. فشار خون سیستولیک و دیاستولیک به عنوان پایه ثبت و پس از القا بیهوشی عمومی، فشار خون 20% بالاتر یا پایینتر نسبت به پایه در تمام بیماران محاسبه گردید. سپس فشار دیاکسید کربن انتهای بازدمی و شریانی در شرایط فشار خون شریانی پایه و طی 20% بالا یا پایینتر از پایه ثبت شد.
نتایجافزایش معنیدار در P(a-ET)CO2 از 20% بالاتر از پایه و پایینتر از پایه ملاحظه شد (به ترتیب 3/3±1/4 در مقابل 7/4±4/6 در مقابل 3±7). ضریب همبستگی پیرسون به ترتیب 5/0 و4/0 و 5/0 بود. در هر سه وضعیت فوق همبستگی معنیداری بین فشار دیاکسید کربن خون شریانی و دیاکسید کربن انتهای بازدمی وجود دارد. (001/0<P)
بحث و نتیجهگیری:
نتیجه نهایی اینکه استفاده از دیاکسید کربن انتهای بازدمی برای تخمین دیاکسید کربن شریانی، بایستی با درک تاثیر بالقوه گرادیان P(a-ET)CO2 باشد که در شرایط هیپوتانسیون، این گرادیان بیشتر از حالت طبیعی است. بررسیهای بیشتر نیز در این زمینه توصیه میشود.
کلید واژگان: فشار خون, دی اکسید کربن خون, کاپنوگرافیIntroductionCapnography, the measurement of CO2 in respiratory gases has become an integral part of anaesthesia monitoring. A decrease in end tidal CO2 is seen with a decrease in blood pressure and cardiac output if ventilation remains constant. Theaim of this study was to prospectively assess the effect of changes in the blood pressure (20% above or below from baseline) on arterial-to-end tidal carbon dioxide gradient [P(a-ET)CO2] and their relationship during general anesthesia for coronary artery bypass graft surgery.
Materials And MethodsFifty patients undergoing coronary artery bypass graft surgery were selected. A standard anaesthetic procedure was followed for all cases. Systoloic and diastolic arterial blood pressure were recorded as baseline after induction ofgeneral anesthesia, 20% above or below from baseline was calculated in all patients. The end tidal (ET) CO2 and PaCO2 were recorded at basline arterial blood pressure and during 20% above or below from baseline.
ResultsA significant increase in P(a-ET)CO2 was noted from 20% above of baseline and baseline to 20% below of baseline. (4.1±3.3 vs. 6.4±4.7 vs. 7±3 respectively).The Pearson correlation coefficient was 0.5, 0.4 and 0.5 respectively. There was a significant correlation between PaCO2 andETCO2 in each of the three conditions. (p<0.001)
ConclusionIn conclusion, the clinical practice of predicting PaCO2 from ETCO2 must be tempered by recognition of the potential magnitude of P(a-ET) CO2 gradient, which is higher than normal during hypotension. Further investigations are recommended.
Keywords: Blood Pressure, carbon dioxide, blood, capnography -
پیش زمینه و هدفDrug Utilization Evaluation (DUE) یا ارزیابی مصرف دارو، نحوه تجویز و مصرف یک دارو را بررسی می کند. ما در این مطالعه نحوه استفاده از انوکساپارین را که یک هپارین با وزن مولکولی پایین بوده و استفاده زیادی در بیماران قلبی عروقی جهت پیشگیری و درمان دارد موردبررسی قراردادیم.روش بررسیدر یک مطالعه گذشته نگر پرونده 322 نفر از بیمارانی که از تیرماه 91 تا فروردین 92 در این مرکز بستری و انوکساپارین دریافت کرده بودند موردبررسی قرار گرفت و نحوه تجویز و دوز داروی تجویزی با گایدلاین های علمی مقایسه و نتایج استخراج شد.یافته هامیانگین سن بیماران 13.19± 61.15 سال بود. از 322 بیمار در 88 نفر (27.3 درصد) علت تجویز پروفیلاکسی و در 234 نفر (72.7 درصد) درمانی بود. دوز مصرفی جهت پروفیلاکسی در 18 بیمار (20.45 درصد) به صورت صحیح و 70 بیمار (79.55 درصد) بالاتر از مقدار توصیه شده بود. همچنین دوز مصرفی جهت درمان در 134 بیمار (57.27 درصد) مطابق با دوز توصیه شده و در 95 بیمار (40.6 درصد) پایین تر از دوز توصیه شده و در 5 بیمار (2.13 درصد) بالاتر از دوز توصیه شده بود.
همچنین در 3 نفر از این بیماران میزان GFR کمتر از 30 بود که در 2 نفر (66.66 درصد) از آن ها میزان دوز تجویزشده بالاتر از دوز توصیه شده و در 1 نفر (33.33 درصد) پایین تر از دوز توصیه شده بود.
بحث: بر اساس نتایج به دست آمده در درصد زیادی از بیمارانی که در آن ها انوکساپارین جهت پروفیلاکسی تجویزشده دوز تجویزشده بالاتر از مقدار توصیه شده بوده است و بالعکس در تجویز درمانی در تعداد قابل توجهی از بیماران میزان تجویز دارو پایین تر از مقدار توصیه شده بوده است.
کلید واژگان: انوکساپارین, DUE, تجویز پروفیلاکتیک, تجویز درمانیBackground and AimsDrug utilization evaluation (DUE) is used to assess how a drug is prescribed and administered. We studied the use of enoxaparin, a low molecular weight heparin (LMWH) which is widely used in cardiovascular patients as prophylactic or curative treatment.Materials and MethodsIn a retrospective study, medical records of 322 patients admitted to the hospital for nine consecutive months starting from July 2012who had received enoxaparin were reviewed. Purpose of administration and dosage were recorded and compared with published guidelines for enoxaparin administration.ResultsThe mean patient age was 61.15 ± 13.19. 88 patients (27.3%) received enoxaparin for prophylactic and 234 patients (72.7%) received it as curative treatment. Prophylactic dose in 18 patients (20.45%) was according to published guidelines and in 70 patients (79.55%) more than recommended dose. In those patients who had received enoxaparin as curative treatment, in 134 patients (57.27%) it was in accordance with the recommended dose. in 95 patients (40.6%) it was less and in 5 patients (2.13%) was more than recommended dose. In three patients who had a glomerular filtration rate (GFR) less than 30 ml/min, two patients received more and one patient received less than appropriate dose.ConclusionThe results indicate that in a large percentage of patients administered dose of enoxaparin as prophylactic use was more than guideline's recommendations and conversely administrated dose for curative treatment was less than recommended dose.Keywords: Enoxaparin, Drug Utilization Evaluation, Prophylactic treatment, Curative treatment -
زمینه و هدفاثرات ضد درد لیدوکایین وریدی در بعضی از مطالعات نشان داده شده است. بلوک کننده های کانال سدیم نیز به صورت داخل وریدی برای درمان دردهای نوروپاتیک مورد قبول واقع شده اند. هدف ما از این مطالعه بررسی اثرات ضددردی، ضد تهوع و استفراغ و آرامبخشی تزریق لیدوکایین در جراحی استرابیسم می باشد.
مواد و روش هادر یک کارآزمایی بالینی آینده نگر چهل بیمار کاندید عمل جراحی استرابیسم مورد مطالعه قرار گرفتند. بیست کودک در انتهای عمل جراحی و قبل از خارج کردن لوله تراشه، لیدوکایین 5/1 میلی گرم برکیلوگرم داخل وریدی و گروه شاهد هم حجم آن سالین نرمال دریافت نمودند. درد بعد از عمل، نیاز به پتیدین، تهوع و استفراغ بعد از عمل و آرامش بیماران در ریکاوری بررسی شد.
یافته هابیماران دریافت کننده لیدوکایین درد کمتر و میزان نیاز به پتیدین کمتری در طی اقامت در ریکاوری داشتند. هم چنین در بیماران گروه لیدوکایین شیوع تهوع و استفراغ کمتر بود و این بیماران آرامش بیشتری داشتند.نتیجه گیریلیدوکایین داخل وریدی فعالیت ضد دردی، و ضد تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی استرابیسم داشت.
کلید واژگان: لیدوکایین, درد بعد از عمل, تهوع, استفراغ, استرابیسمAim andBackgroundThe analgesic effect of perioperative low doses of intravenous lidocaine has been demonstrated in some studies. Sodium channel blockers are approved for IV administration in the treatment of neuropathic pain states. Our objective in this study was to determine the analgesic، antiemetic and sedative effect of perioperative lidocaine administration in strabismus surgery. Methods and Materials: In a randomized and double blinded clinical trial، forty patients undergoing strabismus surgery were evaluated. Twenty patients received lidocaine (bolus injection of 1. 5 mg/kg) at the end of operation، before tracheal extubation and 20 patients received saline as placebo. Postoperative pain scorr، pethidine requirement، nausea -vomiting and sedation were assessed in the recovery room.FindingsPatients who received lidocaine reported less pain and needed less pethidine during their recovery state. There were also fewer incidences of nausea and vomiting in the lidocaine group. Patients in the lidocaine group were more sedated than the ones in the control group.ConclusionsIntravenous lidocaine has analgesic activity، besides its preventing effect on nausea and vomiting after strabismus surgery.Keywords: Lidocaine, Postoperative pain, Vomiting, Nausea, Strabismus -
IntroductionPostoperative nausea and vomiting is a common postoperative complication after ophthalmic surgeries. This randomized and doubleblind study was designed to evaluate the efficacy of midazolam in reducing the incidence of postoperative nausea and vomiting.Materials And MethodsSixty ASA I، II adult patients، scheduled for elective cataract surgery، under general anesthesia were enrolled. No premedication was given. Anesthesia was induced with sodium thiopental. After induction، fentanyl 1 μ/ kg and atracurium 0. 6 mg/ kg were administered and an endotracheal tube was inserted. Afterinduction of anesthesia and before start of surgery، patients were randomly allocated into two groups، each to receive placebo and midazolam 20 μ/ kg. Episodes of nausea، and vomiting were recorded during the first 24 h after surgery.ResultsThe incidence of postoperative nausea was 27. 7% and 23. 3% with placebo and midazolam respectively (p=0. 35). The incidence of vomiting was 16. 7% and 10% with placebo and midazolamrespectively (p=0. 19).ConclusionThe results of this study showed a relative reduction in the incidence of postoperative nausea and vomiting after midazolam premedication. But this finding wasn''t statistically significant. Further investigations with larger samplesize was recommended. Keywords: Postoperative Nausea and Vomiting، Midazolam، Cataract Surgery
-
پیش زمینه و هدفلرز بعد از عمل می تواند با انواع مختلفی از داروها درمان شود. درمان با کتامین و پتیدین در لرز بعد از عمل موثر گزارش شده است. هدف از این مطالعه مقایسه اثر پروفیلاکتیک کتامین با دوز کم با پلاسبو در جلوگیری از لرز بعد از عمل می باشد.روش هادر یک مطالعه آینده نگر تصادفی دوسوکور شامل 60 بیمار با ASA I وII کاندید عمل جراحی هرنیورافی اینگوینال تحت بیهوشی عمومی مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران به طور تصادفی برای دریافت کتامین وریدی mg/kg5/0 و یا هم حجم آن سالین نرمال، 5 دقیقه قبل از اتمام جراحی تقسیم شدند. در تمام بیماران، بیهوشی با استفاده از تیوپنتال سدیمmg/kg 5، فنتانیل μg/kg2 و آتراکوریوم mg/kg6/0 القا شد. و با ایزوفلوران 1درصد و مخلوط 50درصد نیتروس اکساید در 50درصد اکسیژن نگهداری شد. فردی که اطلاعی از داروهای دریافت شده توسط بیماران نداشت، شیورینگ را با استفاده از یک جدول چهار نمره ای درجه بندی کرد.نتایجدر خصوص مشخصات بیماران، دو گروه تفاوت معنی داری با هم نداشتند. فراوانی بروز لرز در بیماران در بدو ورود به اتاق ریکاوری و 10 و20 دقیقه بعد از عمل در دو گروه یکسان بود. اما شدت لرز به طور معنی داری در گروه مطالعه در مقایسه با گروه کنترل کم بود (007/0p=).
بحث: کتامین به صورت پروفیلاکتیک با دوز کم می تواند شدت لرز بعد از عمل را کاهش دهد. تحقیقات بیشتر با تعداد نمونه بیشتر و انواع اعمال جراحی دیگر پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: بیهوشی عمومی, شیورینگ و تاثیر داروها, عوارض بعد از عمل, پیشگیری و کنترل, کتامینBackgroundPostanesthetic shivering can be treated with many types of drugs. Treatment with ketamine and pethidine is effective in postoperative shivering. The aim of this study was to compare the efficacy of low-dose prophylactic ketamine with that of placebo in preventing postoperative shivering.MethodsIn a prospective randomized double-blind study 60 ASA I and II patients scheduled for inguinal herrniorhaphy undergoing general anesthesia were evaluated. Patients were randomly allocated to receive normal saline or ketamine 0. 5 mg/kg intravenously 5 min before complention of surgery. In all patients anesthesia was induced with sodium thiopental 5mg/kg، fentanly 2mg/kg and atracurium 0. 6 mg/kg. It was maintained with Isoflorane 1% and nitrous oxide 50% in oxygen. An investigator، blinded to the treatment group، graded postoperative shivering using a four-point scale.ResultsThe two groups did not differ significantly regarding patient characteristics. The number of patients shivering on arrival in the recovery room، and at 10 and 20 min after operation is same in two groups. But the intensity of shivering was significantly low in study group in compare with control (p=0. 07).ConclusionProphylactic low-dose ketamine can reduce the intensity of postoperative shivering. Further investigations with large sample size and other type of operations were recommended.Keywords: Anesthesia, General, Shivering, drug effects, Postoperative Complications, prevention, control, ketamine -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و یکم شماره 5 (پیاپی 149، امرداد 1392)، صص 303 -307زمینه و هدفپالس اکسی متری به شکل وسیعی در بخش مراقبت های ویژه به عنوان راهنمای مداخلات درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعات کمی در مورد دقت و صحت پالس اکسی متری در بخش مراقبت های ویژه قلبی صورت گرفته است. هدف ما از این مطالعه، مقایسه پالس اکسی متری با میزان اشباع اکسیژن نمونه خون شریانی در طی پی گیری بالینی روتین این بیماران و بررسی تاثیر اسیدوز خفیف بر آن بود.روش بررسیدر یک مطالعه آینده نگر تحلیلی، 80 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه قلبی بعد از عمل جراحی قلب باز مورد بررسی قرار گرفتند. یک و یا چندین نمونه از شریان رادیال بیمار گرفته و در همان حین پالس اکسی متری مداوم برقرار گردید. حدود 137 نمونه جمع آوری شد و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی (SaO2) و پالس اکسی متری (SPO2) ثبت گردید.یافته هامیانگین اختلاف بین میزان اشباع خون شریانی و پالس اکسی متری 6/1±12/0 درصد بود. در کل 137 نمونه ضریب همبستگی پیرسون نشان گر ارتباط معنی دار بین SaO2 و SPO2 در بیماران با هموگلوبین نرمال بود (001/0P< و 754/0r=)، هم چنین در 47 بیمار با اسیدوز خفیف نیز بین SaO2 و SPO2 ارتباط منطقی وجود داشت (ضریب همبستگی پیرسون 799/0 و 001/0P<). در این نمونه ها نیز اختلاف بین SPO2 و SaO2 5/1±05/0 درصد بود.نتیجه گیریداده ها نشان داد که در بیماران با همودینامیک پایدار و هنگامی که کیفیت سیگنال های پالس اکسی متری خوب است، پالس اکسی متری به صورت قابل اعتمادی SaO2 را نشان می دهد. اسیدوز خفیف ارتباط بین SaO2 و SPO2 را تغییر نمی دهد. بنابراین، پالس اکسی متری مونیتورینگ مفید برای اشباع اکسیژن شریانی در بیماران با همودینامیک پایدار می باشد.
کلید واژگان: اسیدوز, اشباع اکسیژن شریانی, پالس اکسی متریBackgroundPulseoximetry is widely used in the critical care setting، currently used to guide therapeutic interventions. Few studies have evaluated the accuracy of SPO2 (puls-eoximetry oxygen saturation) in intensive care unit after cardiac surgery. Our objective was to compare pulseoximetry with arterial oxygen saturation (SaO2) during clinical routine in such patients، and to examine the effect of mild acidosis on this relationship.MethodsIn an observational prospective study 80 patients were evaluated in intensive care unit after cardiac surgery. SPO2 was recorded and compared with SaO2 obtained by blood gas analysis. One or serial arterial blood gas analyses (ABGs) were performed via a radial artery line while a reliable pulseoximeter signal was present. One hundred thirty seven samples were collected and for each blood gas analyses، SaO2 and SPO2 we recorded.ResultsO2 saturation as a marker of peripheral perfusion was measured by Pulseoxim-etry (SPO2). The mean difference between arterial oxygen saturation and pulseoximetry oxygen saturation was 0. 12%±1. 6%. A total of 137 paired readings demonstrated good correlation (r=0. 754; P<0. 0001) between changes in SPO2 and those in SaO2 in samples with normal hemoglobin. Also in forty seven samples with mild acidosis، paired readings demonstrated good correlation (r=0. 799; P<0. 0001) and the mean difference between SaO2 and SPO2 was 0. 05%±1. 5%.ConclusionData showed that in patients with stable hemodynamic and good signal quality، changes in pulseoximetry oxygen saturation reliably predict equivalent changes in arterial oxygen saturation. Mild acidosis doesn’t alter the relation between SPO2 and SaO2 to any clinically important extent. In conclusion، the pulse oximeter is useful to monitor oxygen saturation in patients with stable hemodynamic.Keywords: Acidosis, oxygen, blood, pulse oximetry -
پیش زمینه و هدفمطالعات مختلفی در زمینه بررسی ارتباط سطح سرمی منیزیم با پش آگهی بیماران بستری در ICU صورت گرفته است. با توجه به اهمیت احتمالی هیپومنیزیمی در پیش آگهی بیماران این مطالعه انجام شد تا در صورت لزوم با اقدامات پیشگیرانه به کاهش هزینه های بیمارستانی از طریق بهبود سریع تر، کاهش طول مدت بستری و عوارض کمک کنیم.روش کاردر این بررسی تعداد 216 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام خمینی ارومیه در 5 ماه اول سال 1390 مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران با مرگ مغزی، کومای عمیق، نارسائی پیشرفته ارگان های انتهایی و کانسر های پیشرفته از مطالعه خارج شدند. سطح سرمی منیزیم در بدو ورود به ICU ثبت و بیماران تا پایان بستری در ICU و بیمارستان پیگیری شدند. طول مدت بستری، میزان نیاز به تهویه مکانیکی و مرگ و میر احتمالی مشخص شد.یافته ها79 بیمار (58/36%) در بدو ورود به ICU سطح سرمی نرمال، 69 نفر (94/31%) منیزیم پایین تر از نرمال و 68 نفر (48/31 %) سطح سرمی بالاتر از نرمال داشتند. سطح سرمی منیزیم با طول باقی ماندن در ICU و طول مدت تهویه مکانیکی همبستگی معکوس داشت به طوری که ارتباط معنی داری بین سطح منیزیم و هر یک از آیتم های فوق وجود نداشت. میزان مرگ و میر در ICU با سطح منیزیم ارتباط معنی داری نداشت.بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر و مطالعات پیشین می توان بیان داشت، کمبود منیزیم در بیماران بدحال بستری در ICU دیده می شود ولی با افزایش مرگ و میر و نتایج بالینی بد مرتبط نمی باشد و پزشکان باید در مواردی همچون سوء تغذیه و اختلال الکترولیتی بیماران شدیدا بدحال ICU هوشیار باشند.
کلید واژگان: الکترولیت, منیزیم, کاتیون, کوفاکتور, بقاء, بخش مراقبت های ویژهBackground and AimsVarious studies have tackled the correlation between serum magnesium and prognosis in patients admitted to intensive care units. This study aimed to evaluate the probable significance of hypomagnesemia in patients’ clinical outcome. If proved positive، preventive measures could be taken to reduce hospital costs، improve patient recovery، and decrease hospital stay of the patients.Materials and MethodsWe evaluated two hundred and sixteen patients admitted to intensive care units of Imam Khomeini university hospital in urmia in the first five months of the year 1390 patients with brain death، deep coma، advanced organ failure and critically ill cancer patients were excluded. A test of serum magnesium was performed at time of admission to ICU and patients were followed during their hospitalization both in ICU and hospital wards. Duration of hospital stay، need for mechanical ventilation and its possible effect on morbidity and mortality were evaluated.ResultsOut of 216 patients، 79 patients (36. 58%) had normal serum magnesium levels. 69 patients (31. 94%) and 68 patients (31. 48%) had low and high levels of serum magnesium respectively. There was no statistically significant relationship between magnesium serum level and length of hospital stay، need for mechanical ventilation and mortality.ConclusionFindings of the recent study together with previous ones indicate that magnesium deficiency could be documented in patients admitted to intensive care units but low level of blood magnesium is not related to increased mortality and morbidity or poor clinical outcome. We should remain vigilant against malnutrition and electrolyte abnormalities in critically ill patientsKeywords: Electrolyte, Magnesium, Cation, Cofactor, Survival, Intensive care unit -
پیش زمینه و هدف
یکی از روش های انتقال بیماری روش انتقال مستقیم از طریق تماس پوستی است. پوست دست جراحان و کمک جراحانمی تواند عامل انتقال عوامل بیماری زا باشد. هدف از اسکراب جراحی دست ها زدودن آلودگی و چربی، از بین بردن میکرو ارگانیسم های انتقالی فلور پوست دست و همچنین تا مدتی جلوگیری از رشد و تکثیر میکروارگانیسم های پایدار پوست دست است. هدف از این مطالعه مقایسه پوویدون آیوداین و دکوسپت و استریلیوم بعد از اسکراب جراحی است.
مواد و روش کاردر این مطالعه تعداد 27 نفر از کادر اتاق عمل اعم از جراحان و کمک جراحان با روش نمونه گیری تصادفی که برای جراحی اسکراب انجام می دهند، انتخاب شدند. نمونه اول بلافاصله بعد از اتمام شستشوی دست با پوویدون آیوداین یا دکوسپت یا استریلیوم و نمونه دوم 2 ساعت بعد از عمل جراحی در موقع در آوردن دستکش جراحی از دست ها انجام شد.
یافته هادر مقایسه ی نمونه پوویدون آیوداین با دکوسپت، قبل از عمل جراحی تفاوت آماری معنی داری وجود ندارد (16/0= p). ولی تفاوت بین ماده ضد عفونی کننده پوویدون آیوداین و استریلیوم با (001/0= p) همچنین بین دکوسپت و استریلیوم با (03/0= p) معنی دار بود. تفاوت آماری معنی داری بین پوویدون آیوداین و دکوسپت 2 ساعت بعد از عمل جراحی (75/0= p). وجود ندارد. ولی تفاوت بین پوویدون آیوداین و استریلیوم (04/0= p) و دکوسپت و استریلیوم معنی دار بود (02/0= p).
نتیجه گیریپیشنهاد می شود در موارد حساسیت پوستی و در مواردی که زمان شستشو برای انجام جراحی مهم است، استفاده از استریلیوم مد نظر قرار گرفته و از این ماده نیز به عنوان یک ماده مطمئن برای اسکراب دست ها قبل از پروسه های جراحی استفاده نمود.
کلید واژگان: پوویدون آیوداین, دکوسپت, استریلیوم, اسکراب جراحیBackground and AimsSkin contact is one of the ways for disease transmissions. Surgeons and the operation team have many contacts with different patients and so the microorganisms can transfer through their skin. Surgical scrub of hands removes the grease and stains from the skin and also eliminates the microorganisms of hand microbial flora and also prevents the growth of the hand permanent microorganisms. The aim of this study is comparison surgical hand scrub with povidone-iodine, Decoseptand Sterillium.
Materials and MethodsTwenty-seven surgeons and other operation theatre staff were selected randomly for this study. The first sampling was done immediately after scrub with Decosept, Povidone iodine or Sterillium. And second sampling was done 2h after putting off the surgical gloves.
ResultsIn the first sampling, There was no statistically significant difference for povidon iodine and decosept(p=0.16) but there was significant difference between povidon iodine and decosepet(p=0.001), and decosept with sterillium (p=0.03).Also In the second sampling, There was no significant difference for povidon iodine and decosept(p=0.75) but there was significant difference between povidon iodine and decosepet(p=0.04), and decosept with sterillium(p=0.02).
ConclusionWe recommend that sterillium disinfectant be used as a safe and confident disinfectant before operation.
Keywords: Povidon iodine, Decosept, Sterillium, Surgical scrub -
پیش زمینه و هدفاگر چه روش های مختلفی برای تشخیص مرگ مغزی وجود دارد، ولی تست های تائید کننده بعدی نیز مورد نیاز می باشد. انجام این تست ها نیاز به صرف هزینه زیاد، به خصوص پرسنل و تکنولوژی، انتقال بیماران به خارج از بخش مراقبت های ویژه و استفاده از ماده حاجب دارد. شاخص دو طیفی (BIS) امکان پایش عینی و مداوم سطح هوشیاری را فراهم می سازد، هدف این مطالعه تعیین حساسیت مونیتورینگ شاخص دو طیفی در تائید و تشخیص مرگ مغزی بود.مواد و روش کاردر طول یک دوره 12 ماهه، 32 بیمار دچار مرگ مغزی بستری در بخش مراقبت های ویژه، که مرگ مغزی آن ها با استفاده از تست های مختلف به اثبات رسیده بود، مورد مطالعه قرار گرفتند. نظارت با استفاده از یک مونیتور XP BIS انجام و Bispectral Index و SR (Suppression Rate) به مدت 2 ساعت در تمام موارد ارزیابی شد.یافته هادر تمام بیمارانی که تشخیص مرگ مغزی در آن ها تائید شده بود، BIS نزدیک به صفر (8/0±72/0) و SR نزدیک به 100 (93/0±19/99) بود. حساسیت BIS برای تایید مرگ مغزی 100 درصد بود.نتیجه گیریBIS یک روش غیر تهاجمی ساده و آسان برای ارزیابی مرگ مغزی است. این شاخص نمی تواند به تنهایی برای تائید مرگ مغزی بکار رود. اما در کنار الکتروانسفالوگرام و آنژیوگرافی مغزی ابزاری مفیدی برای تائید مرگ مغزی است.
کلید واژگان: پایش شاخص دو طیفی, مرگ مغزی, الکتروانسفالوگرام, Suppression RateBackground and AimsAlthough the guidelines for the diagnosis of brain death are well established, further confirmatory tests are required. Performing these tests need high costs, specialized personnel and technology, transportation of patients out of the intensive care unit, and use of contrast. The Bispectral Index (BIS) can provide objective and continuous monitoring of the consciousness level. The aim of this prospective study was to define the role of bispectral index monitoring in the confirmation and diagnosis of brain death.Materials and MethodsThis study included 32 patients with brain death confirmed by several tests during a period of 12 months. BIS monitoring was performed using an XP BIS monitor and the BIS and the suppression ratio (SR) was evaluated in all cases for two hours.ResultsIn all patients with brain death diagnosis, the BIS showed values of near 0 (0.72 ± 0.8) and suppression rates of near the 100 (99.1±0.9). The sensitivity of BIS for detection of brain death was 100%.ConclusionThe BIS is a noninvasive, simple, and easy method for assessment of brain death. The BIS cannot be used on its own for the confirmation of the brain death, but it is a useful tool for enabling appropriate scheduling of either EEG or cerebral angiography to confirm brain death.Keywords: Bispectral index monitor, Brain death, Electroencephalogram -
پیش زمینه و هدفبروز اسیدوز متابولیک در حین کاردیوپولمونری بای پس در طی عمل جراحی پیوند عروق کرونر می تواند منجر به عوارض مختلفی شده و اثر سوء بر نتایج عمل داشته باشد. نوع محلول پرایم مورد استفاده نیز می تواند در این خصوص موثر باشد. به همین دلیل بر آن شدیم تا تاثیر دو محلول رینگرو رینگرلاکتات را بر روی تغییرات اسید و باز در بیماران تحت عمل جراحی پیوند عروق کرونر مورد ارزیابی قرار دهیم.مواد و روش کاردر یک مطالعه مقطعی تصادفی دوسوکور در بیمارستان سیدالشهدا ارومیه، 50 بیمار در دو گروه رینگر و رینگر لاکتات به عنوان محلول اولیه پمپ قلبی - ریوی، مورد بررسی قرار گرفتند. مقادیر لاکتات، فشار دی اکسید کربن، بیکربنات، pH و کلر در دو گروه در سه زمان مختلف یعنی پس از بیهوشی بیمار t1)) پ نج دقیقه پس از بای پس (t2) و در هنگام گرم کردن مجدد بیمار در انتهای بای پس (t3) ا ندازه گیری و داده ها آنالیز شدند.یافته هاکاهش مقادیر pH در هر دو گروه مشاهده شد و اختلاف بین آن ها در زمان t2)) معنی دار بود (05/0±38/7 در گروه رینگر در مقایسه با 05/0 ±41/7 در گروه رینگر لاکتات p =0.02). همچنین اختلاف معنی داری در سطوح لاکتات (mmol/L 9/0±44/2 در گروه رینگر در مقایسه با mmol/L 4/0±2/3 در گروه رینگر لاکتات p=0.02) و کلراید (mEq/L 08/3±6/116 در گروه رینگر در مقایسه به mEq/L 97/3±4/113 در گروه رینگر لاکتات p =0.002) دو گروه وجود داشت.بحث و نتیجه گیرییافته های ما نشان داد که محلول رینگر لاکتات در مقایسه با رینگر تغییرات اسید- باز کم تری در عمل جراحی پیوند عروق کرونر تحت کاردیوپولمونری بای پس ایجاد می کند.
کلید واژگان: اسیدوز متابولیک, رینگر, رینگر لاکتات, محلول پرایم, بای پس قلبی, ریوی, پیوند عروق کرونBackground and AimsMetabolic acidosis can be harmful and can complicate cardiopulmonary bypass (CPB) during coronary artery bypass graft surgery. We hypothesized that the pump prime can cause this disturbance. We compared effects of Ringer solution with Ringer Lactate, two types of priming fluid in producing metabolic acidosis in patients undergoing coronary artery bypass graft (CABG). ..Materials and MethodsIn a prospective, double-blind, randomized clinical trial 50 patients undergoing CABG were evaluated at Seiedalshohada hospital of Urmia-Iran. Sampling of arterial blood was performed at three time intervals: Before CPB (t1), 5 minutes after initiation of CPB(t2), and at rewarming period (t3). Measurement of pH, HCO3, PaCO2, Lactate and Cl at each collection point were performed and the results were analyzed.ResultsThe decrease in pH was seen in both groups and was significant between two groups in the second interval (Ringer: 7.38±0.05 vs. Ringer Lactate: 7.41±0.05, p=0.02). Also in this interval, Lactate had significant difference (Ringer: 2.44±0.9 mmol/L vs. Ringer Lactate: 3.2±0.4 mmol/L, p=0.02) and serum level of chloride was higher in Ringer group (Ringer: 116.6±3.08 mEq/L vs. Ringer Lactate: 113.4±3.9 mEq/L, p: 0.0002)ConclusionOur findings showed that Ringer Lactate solution in comparison with Ringer had fewer effects on acid-base changes during cardiopulmonary bypass in patients under coronary artery bypass graft.Keywords: Metabolic acidosis, Rringer, Ringer lactate, Prime solution, Cardiopulmonary bypass, Coronary artery bypass
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.