ابوالفضل ره گوی
-
مقدمه
بیماری تنفسی کووید-19 اولین بار در ووهان چین شناسایی شد و به صورت پاندمی گسترش یافت. آسیب پذیری روانی دانشجویان پرستاری در برابر استرس ناشی از چالش های حرفه ای به ویژه در زمان پاندمی ویروس کرونا یکی از معضلاتی بود که باید به آن پرداخته می شد. هدف از این مطالعه بررسی افسردگی، اضطراب و استرس در دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی آزاد اسلامی تهران در زمان پاندمی ویروس کرونا در سال 1400 است.
روش کاراین پژوهش یک مطالعه توصیفی- مقطعی است که در نیمه اول سال 1400 در دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی آزاد اسلامی تهران در میان 108 دانشجوی پرستاری انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل دو بخش پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی و همچنین مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس DASS-21 می باشد که به صورت پرسشنامه آنلاین در اختیار دانشجویان قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از نسخه 16 نرم افزارSPSS آمار توصیفی و آزمون کای اسکوئر استفاده و سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هابراساس DASS-21 میانگین شدت استرس شرکت کنندگان 5/0 ± 40/8، میانگین شدت افسردگی شرکت کنندگان 51/0 ± 41/6 و میانگین شدت اضطراب شرکت کنندگان نیز 41/0 ± 48/5 بدست آمد. هیچ رابطه معنی داری میان متغیرهای زمینه ای سن، جنسیت، تاهل و اشتغال بیمارستانی با سطح افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان شرکت کننده در پژوهش وجود نداشت.
نتیجه گیریبر اساس نتایج بدست آمده خرده مقیاس استرس بیش ترین شدت و خرده مقیاس اضطراب کم ترین شدت را در میان افراد شرکت کننده داشته است. به نظر میرسد واکسیناسیون سراسری در برابر بیماری کووید-19 و توجه به آموزش دانشجویان پرستاری جهت رویارویی با موارد بحرانی مشابه و افزایش تجهیزات حفاظت فردی در زمان پاندمی می تواند در پیشگیری از ابتلای دانشجویان پرستاری به افسردگی، استرس و اضطراب موثر باشد.
کلید واژگان: کووید-19, دانشجوی پرستاری, اضطراب, استرس, افسردگیIntroductionThe respiratory disease Covid-19 was first detected in Wuhan, China and spread as a pandemic. The mental vulnerability of nursing students to the stress caused by professional challenges, especially during the corona virus pandemic, was one of the problems that had to be addressed. The purpose of this study is to investigate depression, anxiety and stress in nursing students of Tehran Islamic Azad University of Medical Sciences during the corona virus pandemic in 2021.
MethodThis research is a cross-sectional descriptive study that was conducted in the secend half of 2021 in the nursing faculty of Tehran Islamic Azad University of Medical Sciences among 108 nursing students. The data collection tool includes two parts of the demographic characteristic's questionnaire as well as the DASS-21 depression, anxiety and stress scale, which was provided to the students as an online questionnaire. For data analysis, SPSS software version 16 was used for descriptive statistics and chi-square test, and a significance level of less than 0.05 was considered.
ResultsBased on DASS-21, the average stress intensity of the participants was 8.40 ± 0.5, the average depression intensity of the participants was 6.41 ± 0.51, and the average anxiety intensity of the participants was 5.48 ± 0.41. There was no significant relationship between the background variables of age, gender, marriage and hospital employment with the level of depression, anxiety and stress of the students participating in the research.
ConclusionAccording to the obtained results, the stress subscale had the highest intensity and the anxiety subscale had the lowest intensity among the participants. It seems that nationwide vaccination against covid-19 disease and paying attention to training nursing students to face similar critical cases and increasing personal protective equipment during the pandemic can be effective in preventing nursing students from depression, stress and anxiety.
Keywords: Covid-19, Nursing Student, Anxiety, Stress, Depression -
مقدمه
بی اختیاری ادراری یکی از عوارض ضایعه نخاعی است که ابعاد مختلف زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و خود، پیامدهای منفی متعددی دارد. این پژوهش به بررسی تاثیر خودسونداژی متناوب تمیز بر اضطراب و کیفیت زندگی بیماران ضایعه نخاعی پرداخته است.
روش کاراین پژوهش از نوع نیمه تجربی قبل-بعد با گروه شاهد بود که 80 نفر از بیماران ضایعه نخاعی در بیمارستان توانبخشی رفیده تهران در سال 1399 را مطالعه کرد. نمونه ها به صورت در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از روش منظم به دو گروه مداخله (اعداد فرد) و گروه شاهد (اعداد زوج) تخصیص یافتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه اضطراب بک و پرسشنامه 23 سوالی کیفیت زندگی بیماران ضایعه نخاعی استفاده شد که در نسخه های چاپی به صورت حضوری در بین افراد توزیع شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل، تی زوجی، من ویتنی، ویلکاکسون و کوواریانس و نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و Medcalc نسخه 8 تحلیل شد. برای انجام این پژوهش کد اخلاق IR.USWR.REC.1399.158 از معاونت پژوهشی دانشگاه علوم توان بخشی و سلامت اجتماعی تهران کسب شد.
یافته هایافته ها نشان داد پیش از انجام مداخله، دو گروه به لحاظ کیفیت زندگی (0.919=p-value) و اضطراب (0.515=p-value) همگن بوده است و مداخله پژوهش (سونداژ متناوب تمیز) منجر به افزایش معنی دار کیفیت زندگی (0.0001=p-value) و کاهش معنی دار اضطراب (0.0001=p-value) گردیده است.
نتیجه گیریخودسونداژی متناوب تمیز توسط بیمار می تواند به عنوان روشی در افزایش کیفیت زندگی بیماران و کاهش اضطراب آن ها بکار رود.
کلید واژگان: خودسونداژی متناوب تمیز, اضطراب, کیفیت زندگی, بیماران ضایعه نخاعیIntroductionUrinary incontinence is one of the complications of spinal cord injury that affects various aspects of a person's life and has several negative consequences. This study investigated the effect of clean self-catheterization on anxiety and quality of life of spinal cord injury patients.
MethodsThis study was a semi-experimental before-after intervention with the control group that studied 80 patients in Rafideh Rehabilitation Hospital in Tehran in 1399. The samples were selected as available and were assigned to two intervention groups (odd numbers) and control group (even numbers) using a regular method. Beck Anxiety Questionnaire and 23-item quality of life questionnaire of spinal cord injury patients were used to collect data, which were distributed to the people in printed versions in person. Data were analyzed using independent t-test, paired t-test, Mann-Whitney, Wilcoxon and covariance and SPSS software version 26 and Medcalc version 8. In order to conduct this research, the code of ethics IR.USWR.REC.1399.158 was obtained from the Research Vice-Chancellor of Tehran University of Rehabilitation Sciences and Social Health.
ResultsThe findings showed that before the intervention, the two groups were homogeneous in terms of quality of life and anxiety, and the research intervention (intermittent clean survey) led to a significant increase in quality of life and a significant decrease in anxiety.
ConclusionIntermittent self-probing by the patient can be used as a method to increase the quality of life of patients and reduce their anxiety.
Keywords: Clean Intermittent Self-Catheterization, Anxiety, Quality Of Life, Spinal Cord Injury Patients -
مقدمه
بیماری کووید -19[1] یک بیماری نوظهور است که همراه با افزایش سریع در موارد و مرگ ومیرها در تمام جهان با میزان بالایی از مرگ ومیر همراه شد و منجر به بروز ترس و استرس در گروه های مختلف جمعیتی در سراسر جهان شده است. ترس از بیمار شدن در ایام پاندمی کووید در پرستاران با پیامدهای مکرری بر سلامت روان افراد همراه است. هدف از مطالعه حاضر تعیین میزان شیوع ترس از ابتلا به بیماری (کرونافوبیا) و عوامل مرتبط با آن در پرستاران بیمارستان های مرکز کرونا استان قزوین در ایام پاندمی کووید 19 بود.
روش کارمطالعه حاضر مطالعه مقطعی است که به صورت توصیفی تحلیلی انجام شد. شرکت کنندگان در این پژوهش شامل 356 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان های مرکز کرونا بودند که دارای معیارهای ورود به مطالعه داشتند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل دو پرسشنامه مشخصات فردی، دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد ترس از ابتلا به بیماری کرونا ویروس[2] بود که در مطالعات متعددی مورد روایی و پایایی قرار گرفته است. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها با در نظر گرفتن خطای 05/0 و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابر اساس داده های مطالعه در مجموع 59% پرستاران شاغل در بخش کوید 19، دارای ترس زیاد از ابتلا به بیماری کرونا (کرونافوبیا) بودند. داده ها نشان داد بین تعداد دفعات تزریق واکسن کرونا و وجود سابقه قبلی بیماری روانی بین دو گروه ترس کم از ابتلا به بیماری کرونا (کرونافوبیا) و ترس زیاد از ابتلا به بیماری کرونا (کرونافوبیا)، تفاوت معناداری وجود داشت (p-value<0.05). به طوریکه تعداد افرادی که سابقه قبلی بیماری رروانی داشتند، تقریبا سه برابر بیشتر از افرادی که سابقه قبلی بیماری روانی نداشتند دارای ترس زیاد از ابتلا به بیماری کرونا (کرونافوبیا) بودند.
نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر حاکی از ترس بالای پرستاران شاغل در بخش کووید از ابتلا به بیماری کرونا بود و عوامل متعددی با ترس از ابتلا به بیماری کرونا ارتباط داشتند. شناسایی عوامل مرتبط با ترس از ابتلا به کرونا می تواند در برنامه ریزی و ارتقا سلامت روانی پرستاران نقش مهمی داشته باشد
کلید واژگان: ترس, کروناویروس, کرونافوبیا, پرستاران, عوامل مرتبطIntroductionCovid-19, as an emerging disease, has caused high cases of infections and deaths worldwide, which has led to fear and stress in various population groups around the world. The fear of getting sick during the covid pandemic in nurses is associated with frequent consequences on people's mental health. The purpose of this study was to determine the prevalence of the fear of contracting the disease (cronaphobia) and its related factors in the nurses of the Corona Center hospitals of Qazvin province during the covid-19 pandemic.
MethodsThe present study is a cross-sectional, descriptive-analytical study. In this research, 356 nurses who met the criteria to enter the study and worked in Corona centers participated. The data collection tools in this study included two questionnaires of personal characteristics, demographics and a standard questionnaire of fear of contracting the coronavirus. After collecting information, the data was analyzed by considering the error of 0.05 and using SPSS software version 25.
ResultAccording to the results, 59% of the nurses had a high level of fear of contracting the corona disease (cronaphobia). There was a significant difference between the number of corona vaccine injections and the presence of a previous history of mental illness between the two groups of low fear of contracting the corona disease (cronaphobia) and high fear of contracting the corona disease (cronaphobia) (p-value<0.05). So that the number of people who had a previous history of mental illness, almost three times more than people who did not have a previous history of mental illness, had a great fear of contracting corona disease (cronaphobia).
ConclusionsThe findings of the present study indicated the high fear of nurses working in the covid ward, and several factors were related to the fear of contracting the corona disease. Identifying factors related to the fear of coronavirus can be important in planning and promoting mental health programs for nurses.
Keywords: Fear, Coronavirus, Coronaphobia, Nurses, Related Factors -
مقدمه
پرستاری حرفه ای چالش برانگیز است. یکی از این چالش ها، رفتار قلدرمآبانه محیط کار می باشد. در مقایسه با سایر حرفه ها، شیوع رفتار قلدرمآبانه در پرستاری بیشتر است. با این حال اطلاعات کمی در رابطه با رفتار قلدرمآبانه و شرایط محیط کاری در پرستاری و بخصوص روان پرستاری در ایران در دسترس است. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی ارتباط رفتار قلدرمآبانه محیط کار با شرایط محیط کاری در پرستاران شاغل در مرکز آموزشی درمانی روان پزشکی رازی تهران در سال 1402 به انجام رسید.
روش کاراین پژوهش، مطالعه ای توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود که بر روی 153 پرستار شاغل در مرکز آموزشی درمانی رازی تهران در پائیز 1402 انجام شد. شرکت کنندگان به روش تصادفی ساده و با استفاده از معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه بازنگری شده اعمال منفی (NAQ-R: Negative Acts Questionnaire-Revised) و پرسشنامه شرایط محیط کاری (PES-NWI: Practice Environment Scale of Nursing Working Index) بود. نتایج با استفاده از نرم افزار spss ورژن 25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها24/2 درصد پرستاران در طی 6 ماه گذشته در معرض رفتار قلدرمآبانه قرار گرفته بودند. میانگین نمره شرایط محیط کاری 0/45±2/41 بود. افزایش نمره شرایط محیط کاری [ OR=0/129, 95% CI for OR (0/046, 0/359), p<0/001] به صورت معناداری با کاهش شانس قرار گرفتن در معرض رفتار قلدرمآبانه همراه بود. خوب بودن رابطه با مدیران [OR=0/242, 95% CI for OR (0/081, 0/723), p=0/011 ] و علاقه داشتن به بخش محل کار [OR=0/190, 95% CI for OR (0/063,0/549), p=0/003] نیز به صورت معناداری با کاهش شانس قرار گرفتن در معرض رفتار قلدرمآبانه همراه بودند.
نتیجه گیریشرایط محیط کاری بر بروز رفتار قلدرمآبانه در محیط کار تاثیرگذار بود. بنابراین به مدیران پرستاری توصیه می شود تا با بهبود شرایط محیط کاری، وقوع رفتار قلدرمآبانه محیط کار را کاهش دهند. همچنین بهبود ارتباط پرستاران با مدیران و افزایش علاقه آنها به محل کار نیز می تواند در این زمینه کمک کننده باشد.
کلید واژگان: رفتار قلدرمآبانه محیط کار, شرایط محیط کاری, پرستاری, روان پرستاری, بیمارستان روان پزشکیIntroductionNursing is a challenging profession. Workplace bullying is one of these challenges. Compared to other professions, prevalence of workplace bullying is higher in nursing. However, there is little information available about workplace bullying and work environment in nursing and psychiatric nursing in particular, in Iran. This study aimed to determine the relationship between workplace bullying and work environment of nurses working in Razi Educational and Therapeutic Psychiatric Center in Tehran in 2023.
MethodsThis study used a cross-sectional descriptive analytical design that was conducted on 153 nurses working in Razi Educational and Therapeutic Psychiatric Center in Tehran in the fall of 2023. Participants were included in the study via simple random sampling method and based on inclusion and exclusion criteria. Demographic questionnaire, Negative Acts Questionnaire-Revised (NAQ-R) and Practice Environment Scale of Nursing Working Index (PES-NWI) were used to collect data. Data was analyzed by SPSS 25 software.
ResultsPrevalence of workplace bullying among nurses in the last 6 month was 24.2%. The mean score of Practice Environment Scale was 2.41±0.45. A higher work environment score [OR=0/129, 95% CI for OR (0/046, 0/359), p<0/001] was significantly associated with a lower risk of bullying. Having a good relationship with managers [OR=0/242, 95% CI for OR (0/081,0/724), p=0/011 ] and being interested in the work unit [OR=0/190, 95% CI for OR (0/063,0/549), p=0/003] were also associated with lower risk of bullying.
ConclusionsThe work environment influences the presence of bullying. Therefore, nurse managers are advised to reduce workplace bullying by improving work environment. Improving nurses’ communication with managers and increasing their interest in the workplace can also be helpful in this regard.
Keywords: Workplace Bullying, Work Environment, Nursing, Psychiatric Nursing, Psychiatric Hospital -
پیش زمینه و هدف
پست مدرنیسم یک جریان تحول گرایانه فکری، اجتماعی، فرهنگی، هنری و اخلاقی در دوران معاصر است. نظریه پردازان پرستاری، پست مدرنیسم را برای تدوین و ارائه برنامه مراقبتی، مهم و ضروری می دانند زیرا بازاندیشی، تفکر انتقادی و آموزش و عملکرد مبتنی بر شواهد از مفاهیم اصلی این تفکر فلسفی است. مطالعه حاضر باهدف مرور ادبیات و شواهد موجود در مورد پست مدرنیسم به عنوان رویکرد مبتنی بر شواهد پرستاری انجام شد.
مواد و روش کاردر این مطالعه از روش مرور روایتی غیر نظام مند استفاده شد. جستجوی مقالات با استفاده از کلیدواژه های Postmodern, Postmodernism, Evidence-based Practice, Nursing و معادل فارسی آن ها: پست مدرن، پست مدرنیسم، عملکرد مبتنی بر شواهد و پرستاری انجام شد. جست وجوی مقالات فارسی و انگلیسی در پایگاه های اطلاعاتی داخلی SID و Magiran و خارجی PubMed، ProQuest و Science Direct بدون محدودیت زمانی و متدولوژیک انجام گرفت. درمجموع 207 مقاله پیدا شد، که پس از بررسی مقالات، تعداد 18 مطالعه بر اساس معیارهای ورود و خروج، جهت استخراج داده ها ارزیابی و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که پنج ویژگی پست مدرنیسم در عملکرد مبتنی بر شواهد پرستاری شامل، "تمرکززدایی در عملکرد مراقبتی"، "توجه به ارزش های بیمار"، "تقویت تصمیم گیری و استدلال بالینی"، "تامل و تفکر نقادانه در شواهد" و "تعامل و ارتباط درمانی" است.
بحث و نتیجه گیریازآنجایی که نظریه پست مدرنیسم مفاهیم مشترک بسیاری با رویکرد مبتنی بر شواهد دارد و استفاده از این دیدگاه موجب افزایش استانداردهای آموزش و مراقبت در پرستاری می شود، لذا پیشنهاد می گردد استفاده ازاین رویکرد موردتوجه پرستاران محترم قرار گیرد. همچنین اساتید و مربیان بالینی پرستاری و مدیران پرستاری اهتمام بیشتری به کاربست این مهم داشته باشند.
کلید واژگان: عملکرد مبتنی بر شواهد, پرستاری, پست مدرنیسمBackground & AimPostmodernism is an intellectual, social, cultural, artistic, and moral evolutionist movement in the contemporary era. Nursing theorists consider postmodernism essential for formulating and presenting a care program because rethinking, critical thinking, and evidence-based training and practice are the main concepts of this philosophical thinking. The present study reviewed the available literature and evidence about postmodernism as an evidence-based approach to nursing.
Materials & MethodsIn this study, a non-systematic narrative review method was used. Articles were searched using the keywords Postmodern, Postmodernism, Evidence-Based Practice, and Nursing. The search for Persian and English articles was done in the internal databases of SID and Magiran and external databases of PubMed, ProQuest, and Science Direct without time and methodological limitations. A total of 207 articles were found, and after reviewing the articles, 18 studies were evaluated and analyzed based on the inclusion and exclusion criteria for data extraction.
ResultsThe results showed that the five features of postmodernism in evidence-based nursing science include "decentralization in care practice," "attention to patient values," "strengthening decision-making and clinical reasoning," "reflection and critical thinking in evidence," and "interaction and communication therapy."
ConclusionSince the postmodernist theory shares many concepts with the evidence-based approach, this point of view can be used to increase the standards of education and care in nursing. Therefore, it is suggested that respected nurses consider using this approach. Also, professors, clinical nursing trainers, and nursing managers should pay more attention to applying this important approach.
Keywords: Evidence-Based Practice, Nursing, Postmodernism -
مقدمه
در راستای کاهش استرس و اضطراب ناشی از شیوع بیماری کووید- 19، متغیر روان شناختی سودمند و اثربخشی همچون تاب آوری، می تواند نقش سازگارانه ایفا کند. همچنین، ارتباط درمانی یک ارتباط معنی دار و هدفمند بین پرستار و بیمار در جهت حل مشکلات بیمار و ایجاد واکنش های سازگارانه می باشد.
روشدر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد، با استفاده از پرسشنامه های اضطراب کرونا و تاب آوری کونور و دیویدسون، 60 نفر از بیماران واجد شرایط و تخصیص تصادفی در گروه مداخله و شاهد (30 نفر)، مراحل ارتباط درمانی مبتنی بر نظریه پپلاو (آشنایی، شناسایی، بهره برداری برنامه ریزی مراقبتی و ارزشیابی و اختتام) با هماهنگی قبلی و با توجه به برنامه درمانی بیماران کرونایی انجام شد. اطلاعات از طریق آزمون های آماری پارامتری و ناپارامتری با استفاده از نرم افزار نسخه ی 22 spss تحلیل شد.
یافته هامیانگین شاخص اضطراب کرونا در گروه مداخله، از 21/0±95/1، به 11/0±68/1 بعد از مداخله کاهش یافت. همچنین میانگین شاخص تاب آوری در گروه مداخله، از 46/0±93/1، به 28/0±34/2 بعد از مداخله افزایش یافت که نتایج آزمون تی زوجی نشان دهنده اختلاف آماری معناداری قبل و بعد در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد است (001/0>p). بر اساس نتایج آزمون تحلیل کوواریانس، اختلاف شاخص اضطراب کرونا و تاب آوری، بین دو گروه مداخله و کنترل در مرحله بعد از مداخله از لحاظ آماری معنادار بود (001/0>p).
نتیجه گیریبا توجه با تاثیر مدل ارتباط درمانی مبتنی بر نظریه پپلاو بر اضطراب و تاب آوری، انجام مداخلات آموزشی جهت استفاده بیماران مبتلا به بیماری های مزمن و مراقبین از روش ارتباط درمانی و همچنین کاربرد نتایج روش ارتباط درمانی مبتنی بر روش پپلاو جهت استفاده بحران ها و اپیدمی های پیش رو توصیه می شود.
کلید واژگان: ارتباط درمانی, نظریه پپلاو, اضطراب کرونا, تاب آوریIntroductionIn order to reduce the stress and anxiety caused by the spread of the Covid-19 disease, a beneficial and effective psychological variable such as resilience can play an adaptive role. Also, the therapeutic relationship is a meaningful and purposeful relationship between the nurse and the patient in order to solve the patient's problems and create adaptive responses.
PurposeThe main purpose of this research was to determine the effect of communication therapy based on Peplau's theory on the level of anxiety and resilience of patients admitted to the corona ward of Khatam Al Anbia Hospital in Tehran in 2022.
MethodIn a semi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group, using Corona anxiety questionnaires and Connor and Davidson resilience, 60 eligible patients and random allocation in the intervention and control group (30 people), therapeutic communication stages based on Peplau's theory (acquaintance, identification, utilization of care planning and evaluation and conclusion) with prior coordination And it was done according to the treatment plan of corona patients. The data was analyzed through parametric and non-parametric statistical tests using SPSS version 22 software.
FindingsThe average index of corona anxiety in the intervention group, respectively, decreased from 1.95±0.21 to 1.6±0.11 after the intervention. Also, the average resilience index in the intervention group increased from 1.93±0.46 to 2.33±0.28 after the intervention, and the results of the paired t-test showed that in the intervention group, compared to the control group, the corona anxiety, and resilience in the post-intervention stage had a statistically significant decrease, and the difference before and after the intervention group was more than the control group. Based on the results of the analysis of covariance, the difference between the two intervention and control groups in the post-intervention phase was statistically significant.
ConclusionConsidering the impact of the communication therapy model based on Peplau's theory on anxiety and resilience, conducting educational interventions for the use of communication therapy by patients with chronic diseases and caregivers, as well as applying the results of communication therapy based on Peplau's method to The use of upcoming crises and epidemics is recommended.
Keywords: Therapeutic Communication, Peplav's theory, Corona, Anxiety, Resilience -
مقدمه
فرسودگی شغلی و ناگویی خلقی می توانند از عوامل خطر ایجاد استرس در پرستاران باشند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه فرسودگی با شغلی ناگویی خلقی در پرستاران شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود.
روش کاراین یک مطالعه توصیفی - همبستگی می باشد. نمونه ها شامل311 نفر پرستار شاغل دربیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کردستان بودند که از طریق روش نمونه گیری سهمیه ای وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل یک پرسشنامه دو قسمتی می باشد. بخش اول مربوط به اطلاعات جمعیت شناختی و بخش دوم مربوط به پرسشنامه ارزیابی ناگویی خلقی 20 گویه ای تورنتو بگبی و همکاران (1994) و پرسشنامه فرسودگی شغلی 22 گویه ای مسلاچ و همکاران (1993) بود. داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 22 و از طریق آزمون های تحلیل همبستگی پیرسون، t مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی یک طرفه و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که میانگین نمره ناگویی خلقی و فرسودگی شغلی در پرستاران به ترتیب 2/81 (05/2=SD)و4/119 (95/6=SD)بود که از متوسط نمره بیشتر بود و همچنین ناگویی خلقی و فرسودگی شغلی به طور معنی داری با هم همبستگی دارند (r=0/57). یافته ها نشان داد ناگویی خلقی 33 درصد از تغییرات فرسودگی شغلی در پرستاران را تبیین می کند.
نتیجه گیریبه طور کلی می توان اذعان داشت که هرچه میزان ناگویی خلقی در فرد بیشتر باشد، یعنی فرد در توصیف و تشخیص احساسات و هیجانات خود ضعیف بوده و دارای تفکر عینی پایینی باشد، بیشتر به سندرم فرسودگی شغلی دچار خواهد شد. لذا توصیه می شود ضمن شناخت وضعیت هیجانی پرستاران، آموزش های لازم در خصوص مدیریت هیجان و نحوه پیشگیری و مقابله با فرسودگی شغلی صورت گیرد.
کلید واژگان: پرستار, فرسودگی شغلی, ناگویی خلقیIntroductionJob burnout and dyslexia can be risk factors among nurses. The purpose of this study was to investigate the relationship between job burnout with alexithymia in nurses who work in hospitals affiliated with the Kurdistan University of Medical Sciences.
MethodsThis is a descriptive-correlation study. The samples included 311 nurses working in hospitals affiliated with the Kurdistan University of Medical Sciences, who were included in the study through the quota sampling method. The data collection tool consisted of a two-part questionnaire. The first part was related to demographic information and the second part was related to the 20-item Toronto Bagby et al.'s (1994) alexithymia evaluation questionnaire and the 22-item job burnout questionnaire by Meslach et al. (1993). Data were statistically analyzed using SPSS version 22 software and through Pearson's correlation analysis, independent t, one-way analysis of variance, one-way linear regression, and Sheffe's post hoc test.
ResultsThe results showed that alexithymia and job burnout were respectively 82.1(SD=2.05) and 119.4 (SD=6.95) and two of these variables were significantly correlated (r=0.57, p=0.001). Findings showed that alexithymia (33%) explains nurses' job burnout changes.
ConclusionsIn general, it can be stated that the higher the level of emotional illiteracy in a person (i.e., the person is weak in describing and recognizing their feelings and emotions and having low objective thinking), the more they will develop burnout syndrome. Therefore, proper planning for the identification of nurses’ emotional status as well as burnout and its related factors and educational interventions about emotional management and prevention of job burnout is needed.
Keywords: Nurse, burnout, Alexithymia -
مقدمه
شیوع بالای کووید-19 و بروز استرس و اضطراب، کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به کووید-19 را کاهش میدهد، بنابراین پرستاری از راه دور جهت ارتقاء کیفیت زندگی در این بیماران امری مهم تلقی میشود. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر پرستاری از راه دور بر میزان اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به کووید-19 ترخیص شده از بیمارستان امام خمینی آمل در سال 1400 انجام شد.
روش کاراین پژوهش از نوع نیمه تجربی قبل-بعد با گروه شاهد میباشد. جامعه پژوهش شامل بیماران مبتلا به کووید-19 ترخیص شده از بیمارستان امام خمینی (ره) آمل میباشد. 64 بیمار مبتلا به کووید-19 به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به روش بلوکهای چهارتایی در دو گروه تقسیم شدند. ابزار گرد آوری داده ها شامل اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه مقیاس اضطراب بیماری کرونا و پرسشنامه کیفیت زندگی میباشد. مداخله پژوهش به صورت ارایه بسته خدمات پرستاری از راه دور به مدت یک ماه در طی هشت جلسه، هفتهای دو بار و هر بار به مدت نیم ساعت در گروه مداخله بعد از ترخیص انجام شد. بعد از گذشت یک ماه از آموزش، مجددا پرسشنامه کیفیت زندگی و ابزار اضطراب بیماری کرونا در گروه مداخله تکمیل شد. داده ها پس از جمع آوری توسط نرم افزار آماری 25SPSS- و آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:
نتایج آزمون تی زوجی نشان داد میانگین نمره اضطراب درحیطه روانی (p<0.001) و جسمانی (p<0.001) در گروه مداخله پس از مداخله بطور معناداری کاهش یافته است. همچنین میانگین نمره کیفیت زندگی حیطه سلامت جسمانی (p<0.001)، حیطه سلامت روانی (p<0.001)، حیطه روابط اجتماعی (p<0.001)، حیطه سلامت محیط (p<0.001) بعد از مداخله در گروه مداخله بطور معناداری افزایش یافت.
نتیجه گیری:
نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش پرستاری از راه دور میتواند میزان اضطراب بیماران کرونایی را کاهش داده و همچنین باعث افزایش حیطه های مختلف کیفیت زندگی این بیماران شود.
کلید واژگان: آموزش از راه دور, اضطراب, کیفیت زندگی, کووید-19IntroductionThe high prevalence of covid-19 and the occurrence of stress and anxiety reduce the quality of life in patients with covid-19, so remote nursing is considered important to improve the quality of life in these patients. The present study was conducted to investigate the effect of remote nursing on the level of anxiety and quality of life of patients with covid-19 discharged from Imam Khomeini Amol Hospital in 2021.
MethodSThis is a semi-experimental before-after study with a control group. The research population includes patients with covid-19 discharged from Imam Khomeini (RA) Amol Hospital. 64 patients with covid-19 were selected by the available method and randomly divided into two groups by quadruple block method. The data collection tools include demographic information, the Corona Disease Anxiety Scale questionnaire and the quality of life questionnaire. The intervention of the research was carried out in the form of providing a package of remote nursing services for one month during eight sessions, twice a week and each time for half an hour in the intervention group after discharge. After one month of training, the quality of life questionnaire and the Corona disease anxiety tool were completed again in the intervention group. After collecting the data, they were analysed by SPSS-25 statistical software and descriptive and analytical statistical tests.
FindingsThe results of the paired t-test showed that the average anxiety score in the mental (p<0.001) and physical (p<0.001) areas in the intervention group decreased significantly after the intervention. Also, the average score of quality of life in physical health (p<0.001), mental health (p<0.001), social relations (p<0.001), environmental health (p<0.001) significantly increased in the intervention group after the intervention.
ConclusionThe results of this study showed that telenursing education can reduce the anxiety of corona patients and also increase the quality of life of these patients.
Keywords: Telenursing, Anxiety, Quality of life, Covid-19 -
مقدمه
یکی از عوارض ناشی از الکتروشوک درمانی سردرد است که می تواند بلافاصله یا با فاصله ی کوتاهی پس از هوشیاری بیمار تجربه شود. ماساژ بازتابی پا به عنوان یک مداخله پرستاری جهت کاهش برخی علایم و عوارض در بیماران مختلف مفید گزارش شده است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ماساژ بازتابی پا بر میزان سردرد بیماران پس از الکتروشوک درمانی انجام گرفته است.
روش کاراین مطالعه تجربی قبل - بعد با گروه شاهد با 54 بیمار زن تحت الکتروشوک درمانی مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی رازی تهران انجام شد. بیماران به روش نمونه گیری در دسترس با توجه به معیارهای ورود انتخاب و با استفاده از جدول اعداد تصادفی به سه گروه ماساژبازتابی پا و درمان نما و یک گروه شاهد تخصیص یافتند. مقیاس بصری سنجش درد پس از انجام الکتروشوک درمانی (قبل از مداخله) و 10 دقیقه بعد از ماساژ درمانی برای گروه مداخله و درمان نما و با همین فاصله زمانی برای گروه شاهد تکمیل شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی نظیر کای اسکویر و آنالیز کوواریانس یک متغیره تحلیل شد.
یافته هاگروه های مورد مطالعه تفاوت معناداری از نظر مشخصات جمعیت شناختی و میانگین نمرات سردرد قبل از مداخله نداشتند (05/0
نتیجه گیریاستفاده از ماساژ بازتابی پا در کاهش شدت سردرد زنان تحت الکتروشوک درمانی موثر است، از این رو پیشنهاد می شود که پرستاران در بخش های الکتروشوک درمانی این روش غیردارویی را برای کاهش علایم سردرد به کار گیرند.
کلید واژگان: ماساژ بازتابی پا, سردرد, الکتروشوک درمانیComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:12 Issue: 4, 2023, PP 22 -32IntroductionOne of the side effects of electroconvulsive therapy is headache, which can be experienced immediately or shortly after the patient regains consciousness. Foot reflexology massage as a nursing intervention to reduce some symptoms and complications in different patients has been reported to be useful. This study was conducted with the aim of investigating the effect of foot reflexology massage on the headache rate of patients after electroconvulsive therapy.
MethodsThis experimental before-after with control group design of 54 female patients undergoing electroconvulsive therapy at the Razi Psychiatric Training Center in Tehran. Based on the randomization of the available samples, the patients were assigned to three groups: foot reflexology massage, placebo and control. The visual pain measurement scale was completed after electroconvulsive therapy (before intervention) and 10 minutes after foot reflexology massage for the intervention and placebo groups and with the same time interval for the control group. The data were analyzed using descriptive and inferential statistics such as chi-square and one-variable covariance analysis.
ResultsThere was no significant difference between the studied groups in terms of demographic characteristics and average headache scores before the intervention (p<0.05). But after the intervention, the mean headache score was significantly lower in the foot reflexology massage group (2.56±0.268) and the control group (3.48±0.266) than the placebo group (3.55±0.268) (p < 0.05), but there was no significant difference between the control groups and placebo group (p=0.84). In other words, the intervention (foot reflexology massage) caused a significant decrease in headache in the intervention group compared to the control and placebo group.
ConclusionsThe use of foot reflexology massage is effective in reducing the intensity of headaches in women undergoing electroconvulsive therapy, therefore it is suggested that nurses in electroconvulsive therapy wards use this non-drug method to reduce headache symptoms.
Keywords: Foot Reflexology, Headache, Electroconvulsive Therapy -
مقدمه
شکاف تیوری و عمل، یکی از اساسی و قدیمی ترین مشکلات پرستاری است که در بالین و آموزش پرستاران، خود را به خوبی نشان داده است. استفاده از رویکردهای فلسفی مانند پراگماتیسم، راهکاری جهت کمک به کاهش این شکاف و شناخت چالش های موجود در جهت رفع این شکاف می باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر، با هدف بررسی رویکرد پراگماتیسم بر شکاف تیوری و عمل در پرستاری انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر، از نوع مروری دامنه بوده و از مقالات فارسی و انگلیسی مستخرج، از پایگاه های اطلاعاتی داخلی SID، MAGIRAN و IRANDOC و PubMed، EMBASE، ScienceDirect، Google Scholar، ProQuest, SCOPUS و CINHEAL در مدت زمان 2012 تا 2022، با استفاده از کلیدواژه هایی مانند: شکاف تیوری تا بالین، شکاف تیوری تا عمل، فاصله تیوری تا بالین، چالش های کاربردی بودن تیوری های پرستاری، فلسفه تعلیم و تربیت در پرستاری، مکاتب فلسفی در تعلیم و تربیت، تفکر انتقادی در بالین، پرستاری مبتنی بر شواهد، فرآیند پرستاری و ارتقای بالین، پراگماتیسم و آموزش، پرستاری و پراگماتیسم، به صورت مجزا، ترکیبی و معادل انگلیسی آن با استفاده از عمل گرهای بولین، بود.
یافته هامرور مقالات منتخب، نشان داد که شکاف تیوری و عمل، بر اساس رویکرد پراگماتیسم در پرستاری، در دو طبقه اصلی که عبارت است از: الف) عوامل فردی، که شامل سه زیر مجموعه از جمله: 1)انگیزه تحصیل و آموزش مداوم؛ 2)مهارت ارتباطی قوی؛ 3)ارتقای تفکر انتقادی، می باشد. ب) عوامل سازمانی، که حاکی از پنج فاکتور اصلی، مانند: 1)آموزش مبتنی بر بالین؛ 2)بازبینی برنامه درسی؛ 3) استفاده از متد های نوین آموزشی؛ 4)توانمندسازی پرستاران در جایگاه های مختلف شغلی؛ 5)ارایه تسهیلات و تجهیزات نوین آموزشی، قرار می گیرد.
نتیجه گیریتوجه به عوامل افزایش دهنده انگیزه و اطلاعات پرسنل، به همراه تقویت مهارت تفکر انتقادی در کنار توجه به عوامل سازمانی مانند: استفاده از روش های نوین آموزشی و توانمند سازی پرستاران در شاخه های مختلف، می تواند عاملی برای کاهش شکاف تیوری و عمل، براساس رویکرد پراگماتیسم باشد.
کلید واژگان: شکاف, تئوری, عمل, پرستاری, پراگماتیسمIntroductionTheory-practice gap is one of the basic and oldest problems of nursing, which has shown itself well in the bedside and training of nurses. The use of philosophical approaches such as pragmatism is a solution to help reduce this gap and recognize the existing challenges in order to solve this gap. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the pragmatism approach on the nursing theory-practice gap.
Materials and MethodsThe present study is a scoping review type and Persian and English articles extracted from internal databases SID, MAGIRAN and IRANDOC and external databases PubMed, EMBASE, ScienceDirect, Google Scholar, ProQuest, SCOPUS and CINHEAL in the period from 2012 to 2022 using keywords theory-clinic gap, theory-to-practice gap, theory-bedside gap, theory-practice challenges, practicality challenges of nursing theories, philosophy of nursing education, philosophical schools in education, critical thinking at the clinical, Evidence-based nursing, process nursing and clinical improvement, pragmatism and education, nursing and pragmatism separately, combined and its English equivalent using Boolean operators.
ResultsA review of the selected articles showed that the gap between theory and practice based on the approach of pragmatism in nursing is divided into two main categories: a) individual factors including three subgroups: 1) motivation to study and continuous education, 2) strong communication skills, and 3) improving critical thinking, and b) Organizational factors include five main factors: 1) clinical-based training, 2) revision of the curriculum, 3) use of new training methods, 4) empowerment of nurses in different job positions, and 5) provision of new training facilities and equipment.
ConclusionPaying attention to factors that increase the motivation and information of personnel along with strengthening critical thinking skills along with paying attention to organizational factors such as the use of new educational methods and empowering nurses in different branches can be a factor to reduce the gap in the theory of practice based on the pragmatism approach.
Keywords: Theory-Practice Gap, Nursing, Pragmatism -
مقدمه
بیماران همودیالیزی از یک طرف به علت مسایل جسمی فراوان و از سوی دیگر به علت فشارهای روحی، از وضعیت روانی مناسبی برخوردار نبوده و مشکلات پیچیده جسمی مربوط به درمان و بیماری، وضعیت روانی آنها را تحت تاثیر قرارمی دهد. مدل مراقبت مشارکتی یکی از روش های نوین آموزش مراقبت از خود است. تصمیم گیری مشارکتی به عنوان استانداردی اخلاقی و معنوی در تصمیم گیری های پزشکی به رسمیت شناخته شده است، به طوری که مشارکت بیمار در تصمیم گیری های مراقبتی و مدیریت بیماری با رضایت مندی بالای بیمار و بهبود نتایج درمانی در بیماری های مزمن ارتباط دارد. با توجه به تاثیر مدل مراقبت مشارکتی بر کاهش مشکلات روحی و روانی افراد مبتلا به بیماری های مزمن، هدف این مطالعه بررسی تاثیر اجرای مدل مراقبت مشارکتی بر بهزیستی روان شناختی بیماران همودیالیزی بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. نمونه شامل 66 نفر از بیماران همودیالیزی واجد شرایط بیمارستان امام رضا (ع) شهرستان آمل در سال 1399 که به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (33 نفر) و شاهد (33 نفر) تخصیص یافتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون توسط واحدهای پژوهش تکمیل گردید. طی 2 ماه مدل مراقبت مشارکتی براساس مدل محمدی (2002) مراحل آشناسازی، حساس سازی، کنترل و ارزشیابی در گروه مداخله اجرا شد و گروه شاهد مراقبت های روتین را دریافت نمود. اطلاعات از طریق آزمون های آماری ویلکاکسون رتبه علامت دار، T مستقل و از طریق نرم افزار نسخه ی22 spss مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هابهزیستی روان شناختی در گروه مداخله، قبل از مداخله 37/0±37/3، به 78/0±98/3 بعد از مداخله افزایش یافت که آزمون T زوجی (073/5-) بیانگر وجود اختلاف معنادار آماری در میزان بهزیستی روان شناختی قبل و بعد در گروه مداخله است (001/0>p). بهزیستی روان شناختی در گروه شاهد از 49/0±42/3 قبل از مداخله به 38/0±39/3 بعد از مداخله تغییر کرده است که در گروه شاهد از نظر بهزیستی روان شناختی تفاوت معنادار آماری مشاهده نشد.
نتیجه گیرییافته های حاصل نشان داد که مدل مراقبت مشارکتی سبب افزایش بهزیستی روان شناختی بیماران همودیالیزی شده است. با توجه به نتایج حاصله، توصیه می شود پرستاران از روش مراقبت مشارکتی به عنوان روشی ساده، کم هزینه نسبت به سایر درمان های شناختی در امر مراقبت از بیماران همودیالیز استفاده نمایند.
کلید واژگان: بیماران همودیالیزی, مدل مراقبت مشارکتی, بهزیستی روان شناختیIntroductionHemodialysis patients on the one hand due to many physical problems, the presence of fistulas or shunts, dietary and drug restrictions and on the other hand due to stress, are not in a good mental state and complex physical problems related to treatment and disease and The long process of the disease before dialysis affects their mental state. Participatory care model is one of the new methods of self-care education. Participatory decision making is recognized as an ethical and spiritual standard in medical decision making, so that patient participation in care and disease management decisions is associated with high patient satisfaction and improvement of treatment outcomes in chronic diseases. Considering the effect of participatory care model on reducing mental and psychological problems of people with chronic diseases, the aim of this study was to investigate the effect of implementing participatory care model on psychological well-being of hemodialysis patients.
MethodsThe present study was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design with a control group. The sample consisted of 66 eligible hemodialysis patients of Imam Reza Hospital in Amol city in 1399 who were randomly assigned to two intervention groups (33 patients) and control (33 patients). Ryff Psychological Well-Being Questionnaire was used to collect data, which was completed by pre-test and post-test by research units. During 2 months, the participatory care model based on Mohammadi model (2002), the steps of Motivation, Reading, Involvement and Evaluation were performed in the intervention group and the control group received routine care. Data were analyzed by Wilcoxon statistical tests with symptomatic rank, independent t-test and SPSS Software 22.
FindingsData analysis showed that, the two groups did not have a statistically significant difference in terms of demographic variables. Psychological well-being in the experimental group before the intervention, 3/37 ± 0/37, to 3/98 ± 0/78 after the intervention increased that t-test indicated a significant difference statistically rate of psychological well-being before and after the Group Intervened (p <0.001). Psychological well-being in the control group changed from 3/42 ± 0/49 before the intervention to 3/39 ± 0/38 after the intervention, but no statistically significant difference was observed in the control group in terms of psychological well-being.
ConclusionThe findings show that the participatory care model has increased the psychological well-being of hemodialysis patients. According to the results, it is recommended that nurses use this Model of care as a simple, low-cost method compared to other cognitive therapies in the care of hemodialysis patients.
Keywords: Hemodialysis patients, Partnership Care Model, Psychological well-being -
مقدمه
توسعه ی خدمات بهداشتی در سال های اخیر سبب شده است تا ضرورت تربیت پرستاران به ویژه در مقطع کارشناسی ارشد احساس شود از این رو رشته کارشناسی ارشد روان پرستاری در ایران راه اندازی گردید و برنامه ی درسی آن در سال 1391 مصوب شد. به دلیل عدم ارزیابی جامع پیرامون کفایت برنامه ی درسی جدید این رشته به عنوان مهم ترین عنصر سازنده ی آن، این پژوهش با هدف بررسی نظرات اساتید و مربیان رشته ی روان پرستاری از برنامه درسی کارشناسی ارشد روان پرستاری انجام شد.
روش هامطالعه ی کیفی حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوای مرسوم (Conventional content analysis) و در سال 1397 صورت پذیرفت. جامعه ی آماری این پژوهش 9 نفر از اساتید و مربیان روان پرستاری با سابقه ی حداقل 2 ترم تدریس از دانشگاه های سراسر کشور بودند که به صورت هدف مند برای مصاحبه ی شفاهی نیمه ساختاریافته به مدت 60-30 دقیقه انتخاب شدند و انجام مصاحبه ها تا زمان اشباع داده ادامه پیدا کرد و کدهای باز با خوانش مکرر مصاحبه ها انتخاب شد.
نتایجبا بررسی داده های کیفی، تعداد 90 کد اولیه استخراج شد که بر اساس ارتباط میان کدها به 4 طبقه و 5 زیر طبقه تقسیم گردید. از این میان 25% کدها مربوط به کارایی ساختار کلی برنامه ی درسی، 7/28% مربوط به کارایی آموزشی، 22/22% مربوط به کارایی پژوهشی و 07/24% کدها مربوط به کارایی بالینی برنامه ی درسی بود.
نتیجه گیرینتایج حاصل حاکی از ایرادات و کمبودهای برنامه ی درسی در وجوه مختلف آموزشی، پژوهشی و بالینی بود که پیشنهاد می شود ارزیابی مجدد این برنامه جهت رفع مشکلات بر مبنای نظر اساتید و مربیان صورت گیرد.
کلید واژگان: آموزش پرستاری, برنامه درسی روان پرستاری, برنامه درسیIntroductionThe development of health services in recent years has made it necessary to train nurses especially at the master's level. In so doing, psychiatry nursing was set up in Iran for better nursing care to psychiatric patients and the curriculum was established in the year 2011. In this study, due to the lack of comprehensive evaluation of the adequacy of the new curriculum in this field as an important component, the opinions of educators in the field of psychiatric nursing was solocited.
MethodsThis qualitative study was performed using Conventional content analysis in the academic year 2018. Participants were 9 psychiatric nursing lecturers with at least 2 semesters of teaching experience from universities across Iran randomly selected to take part in semi-structured oral interviews (30-60 minutes) and continued until data saturation, and open-source codes were extracted by repeated reading of the interviews.
ResultsAfter reviewing the gathered data, 90 primary open codes were extracted, which were divided into 4 categories and 5 sub-categories based on the relationship between the codes. Of these, 25% of the codes were related to the overall structure of the curriculum, 28.7% were related to the educational efficiency, 22.22% were related to the research efficiency and 24.07% of the codes were related to the clinical efficiency of the curriculum.
ConclusionThe results revealed the inefficiency of the curriculum in various aspects of education, research and clinical, which in turn suggests the reevaluation of the program to solve problems based on the views of educators.
Keywords: Nursing Education, Psychiatric Nursing Curriculum, Curriculum -
مقدمه
صلاحیت بالینی به عنوان استفاده از دانش، مهارت، توانایی، رفتار و ویژگی هایی جهت انجام موفق وظایف مهم کاری در حیطه پرستاری بهداشت روانی در نظر گرفته شده است.علیرغم آموزش هایی که پرستاران را برای تشخیص و مداخله در جهت ارتقای سلامت روان و کاهش خطرات بیماری های روانپزشکی آماده می کند، اکثر پرستاران در حال حاضر آمادگی محدودی در ارایه مراقبت های روان پرستاری دارند. لذا این مطالعه با هدف بررسی صلاحیت های بالینی روان پرستاری در پرستاران شاغل در بیمارستان روان پزشکی رازی وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی از دیدگاه خود و سرپرستاران در سال 1398 انجام شد.
روش هااین مطالعه، یک تحقیق توصیفی مقطعی می باشد. نمونه های پژوهش شامل 173 پرستار شاغل در بیمارستان روانپزشکی رازی وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بودند که بعد از اخذ رضایت نامه آگاهانه کتبی به روش تمام شماری وارد مطالعه شدند. تعداد سرپرستاران نیز 25 نفر بودند که چکلیست ها را برای پرستاران زیرمجموعه خود پر کردند. برای گردآوری داده ها از ابزار زیر استفاده شد: 1.پرسشنامه دموگرافیک، 2.پرسشنامه خودارزیابی صلاحیت های بالینی روان پرستاران و 3.چک لیست صلاحیت های بالینی روان پرستاران. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانمره کل برای خودارزیابی صلاحیت ها 62/148 و نمره کل برای ارزیابی سرپرستاران برابر با 9/118 بود. به این معنی که پرستاران صلاحیت بالینی خود را در سطح عالی و سرپرستاران صلاحیت بالینی آن ها را در سطح خوب ارزیابی کردند. هیچ کدام از متغیرهای مستقل با متغیرهای وابسته(خودارزیابی صلاحیت های بالینی و ارزیابی صلاحیت های بالینی توسط سرپرستار) ارتباط معناداری نداشتند.
نتیجه گیریدر کل می توان نتیجه گرفت که صلاحیت بالینی روان پرستاران از دیدگاه خود و سرپرستارانشان مطلوب بوده است. ارایه یک الگو و برنامه عملکردی برای ارزیابی صلاحیت بالینی می تواند به مدیران پرستاری و سرپرستاران کمک کند تا کارکنان بالینی خود را در ارتباط با سطح مهارت های بالینی خود تحت پایش قرار دهند. چرا که پرستاران برای عملکرد بالینی مطلوب نیاز به صلاحیت بالینی در همه ابعاد مهارتی دارند. به طوری که مدیران و سرپرستاران بایستی بر میزان صلاحیت بالینی کارکنان پرستاری خود اشراف کامل داشته باشند و کارکنان دارای شایستگی بالا را شناسایی و تشویق کنند و از حیطه هایی که پرستاران در آنان دچار ضعف و نارسایی هستند مطلع بوده و سعی در تقویت نقاط ضعف آنان داشته باشند.
کلید واژگان: روان پرستاری, صلاحیت بالینیIntroductionClinical competence is considered as the use of knowledge, skills, abilities, behaviors and characteristics to successfully perform important work tasks in the field of mental health nursing. Despite training that prepares nurses for diagnosis and intervention to promote mental health and reduce the risk of psychiatric illness, most nurses are currently limited in their willingness to provide psychiatric care.Therefore, the aim of this study was to Evaluation of psychiatric nursing clinical competencies in nurses working in Razi Psychiatric Hospital affiliated to the University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences from the Viewpoints of themselves and their head-nurses in 2019.
MethodsThis study is a descriptive cross-sectional research. The sample consisted of 173 nurses working in Razi Psychiatric Hospital affiliated to the University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences. After obtaining written informed consent, they were enrolled in the study. The number of head-nurses was 25, who filled out the checklists for their subordinate nurses. The following tools were used to collect data: 1. Demographic Questionnaire, 2. Psychiatric nurses clinical competencies self-assessment questionnaire, and 3. Checklist of clinical competencies of psychiatric nurses. Data were analyzed using SPSS software version 22.
ResultsThe total score for self-assessment of competencies was 148.62 and the total score for evaluation of nurses was 118.9. This means that the nurses rated their clinical competence at an excellent level and the head nurses rated their clinical competence at a good level. None of the independent variables had a significant relationship with the dependent variables (self-assessment of clinical competencies and evaluation of clinical competencies by the head nurse).
ConclusionIn general, it can be concluded that the clinical competence of psychiatric nurses was desirable from the perspective of themselves and their supervisors. Providing a model and performance plan for assessing clinical competency can help nursing managers and head nurses monitor their clinical staff in relation to their level of clinical skills. Because nurses need clinical competence in all aspects for optimal clinical performance. So that managers and supervisors should have full control over the clinical competence of their nursing staff and identify and encourage highly qualified staff and be aware of the areas in which nurses suffer from weakness and inadequacy and try to strengthen weaknesses.
Keywords: Psychiatric Nursing, Clinical CompetenceKeywords: Psychiatric Nursing, Clinical Competence -
اهداف
ارزیابی و مدیریت درد در بیمارانی که زیر دستگاه تنفس مصنوعی بوده و در بخش های مراقبت ویژه بستری اند، دشوار بوده و به تاخیر می افتد و این امر کمتر مورد توجه پزشکان و پرستاران قرار می گیرد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر موسیقی کلاسیک بر معیارهای فیزیولوژیک، مشاهده ای و رفتاری درد در بیماران غیرهوشیار بستری در بخش مراقبت های ویژه است.
روش هامطالعه حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که در آن سی نفر از بیماران غیرهوشیار بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان شهدای هفتم تیر شهر تهران در سال 1398 به روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایش وکنترل شرکت کردند. جهت شرکت بیماران در مطالعه، از همراهان آن ها رضایت نامه کتبی اخذ شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی و معیارهای فیزیولوژیک، مقیاس مشاهده ای درد (COPT) و مقیاس رفتاری درد (BPC) بود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد.
یافته هامیانگین±انحراف معیار سنی بیماران در دو گروه آزمایش و کنترل به ترتیب 14/01±40/33 و 15/70±46/00 بود. مقایسه میانگین±انحراف معیار معیارهای فیزیولوژیک قبل و بعد از مطالعه نشان داد که تفاوت آماری معناداری در معیارهای فیزیولوژیک به جز مقیاس هوشیاری گلاسکو، در دو گروه آزمایش و کنترل وجود نداشت (0/05>P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد از موسیقی کلاسیک می توان در کاهش مقیاس مشاهده ای و رفتاری درد بیماران غیرهوشیار بستری در بخش مراقبت های ویژه استفاده کرد. به منظور تایید تاثیر موسیقی کلاسیک بر معیارهای فیزیولوژیک، انجام مطالعات وسیع تر و تکمیلی تر توصیه می شود.
کلید واژگان: موسیقی, معیارهای فیزیولوژیک, درد, عدم هوشیاری, بخش های مراقبت ویژهComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:10 Issue: 4, 2021, PP 368 -379ObjectiveAssessment and management of pain in patients under artificial respiration and hospitalized in Intensive Care Units (ICUs) are difficult, and is less considered by physicians and nurses. This study aims to determine the effect of classical music on physiological characteristics, and observational and behavioral measures of pain in unconscious patients admitted to ICUs.
MethodsThis is a quasi-experimental study conducted in 2019 on 30 unconscious patients admitted to ICU of Shohadaye Haft-e-Tir Hospital in Tehran, Iran, who were selected using a convenience sampling method, and divided into two groups of intervention and control. After obtaining a written informed consent from patients to participate, they completed a demographic/physiological form, Critical Care Pain Observation Tool (COPT) and Behavioral Pain Scale (BPC). Collected data were analyzed in SPSS V. 22 software by using descriptive and inferential statistics.
ResultsThe Mean±SD age of patients in the intervention and control groups was 40.33±14.01 and 46±15.70 years, respectively. Comparison of physiological characteristics before and after the intervention showed no statistically significant difference in any groups except in Glasgow Coma Scale score (P<0.05). The mean pretest and posttest COPT scores in the intervention group were 3.73±0.94 and 1.96±1.32, respectively, and their mean pretest and posttest BPC scores were 5.94±1.39 and 4.22±1.08, respectively. Comparing the mean COPT and BPC scores before and after music therapy showed a statistically significant difference in the intervention group (P<0.05).
ConclusionIt seems that classical music can reduce observational and behavioral measures of pain in unconscious patients hospitalized in ICUs. More studies are recommended for examining the effect of classical music on physiological characteristics of these patients.
Keywords: Music, Physiological characteristics, Pain, Lack of consciousness, Intensive Care Units -
مقدمه
اضطراب شایع ترین واکنش روانی زنان به زایمان است. بخصوص در زنان نخست زا که به دلیل عدم تجربه بارداری و زایمان قبلی نسبت به زنانی که این تجربیات را داشته اند آماد گی لازم را برای مادر شدن ندارند. این پژوهش با هدف تاثیر مراقبت معنوی بر اضطراب زایمان زنان نخست زا انجام گردید.
روش کاراین مطالعه نیمه تجربی مورد شاهدی با پیش آزمون و پس آزمون است که در سال 1397 بر روی 40 زن نخست زا مراجعه کننده به درمانگاه پریناتال بیمارستان کمالی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی البرز با روش نمونه گیری تصادفی و بر اساس معیارهای ورود و خروج مطالعه به صورت کدگذاری انجام شده است به این صورت که به هر شرکت کننده یک کد داده شد و بر اساس قرار قبلی در صورت زوج بودن کد، نمونه در گروه مداخله و در صورت فرد بودن کد در گروه شاهد قرار گرفتند . ابزار پژوهش پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر بود.ابتدا اضطراب هردو گروه در 28هفتگی بارداری،یعنی قبل از انجام مراقبت معنوی وبعد پس از مداخله در 32 و 34 هفتگی بارداری با پرسشنامه اشپیلبرگر سنجیده شد.در این پرسشنامه میزان اضطراب بین 20 تا 80 مقیاس بندی شده است گروه مداخله علاوه بر شرکت در کلاس های آمادگی بارداری، 8 جلسه 45 دقیقه ای تحت مراقبت معنوی قرار گرفتند.سپس داده ها با استفاده از نرم افزاراس پی اس اس (نسخه 20) و آزمون های تی مستقل و کای اسکور و تحلیل واریانس، تحلیل شدند.
یافته هابر اساس داده های مطالعه ، میزان اضطراب اشکار و اضطراب پنهان گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد، بعد از مداخله در (32هفتگی بارداری)، نسبت به قبل ازمداخله در (28هفتگی بارداری)، از نظر آماری معنادار بوده است (p <0/05). همچنین میزان اضطراب آشکار و اضطراب پنهان گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد در 34 هفتگی بارداری، نیز از نظر آماری معنا دار بوده است (p <0.05).
نتیچه گیریپیشنهاد می گردد با توجه به نتیجه این تحقیق، از روش مراقبت معنوی، به عنوان روشی برای کاهش اضطراب زایمان زنان نخست زا، استفاده گردد.
کلید واژگان: اضطراب, زایمان نخست زا, مراقبت معنوی, زایمان, اضطراب زایمانBackgroundAnxiety is the most prevalent psychological reaction to childbirth in women, especially in primiparous ones who are not well prepared for assuming the maternal role. Given the importance of maintaining and improving health in women and reducing their psychological complications during pregnancy and childbirth as well as the costs of care and treatment, paying attention to accessible and cost-effective spiritual care-giving methods with fewer complications is crucial. The present study was conducted to investigate the effect of spiritual care on anxiety about childbirth in primiparous women.
MethodsThe present quasi-experimental case-control study with a pretest posttest design was conducted on 40 primiparous women selected using random sampling and presenting in 2018 to the perinatal clinic of Kamali Hospital. The research was affiliated to Alborz University of Medical Sciences, Karaj, Iran. The data collection tools consisted of a demographic questionnaire and the Spiel Berger state-trait anxiety inventory, which was used to evaluate anxiety in both groups first before The performing spiritual care at 28 weeks of gestation and then at 32 and 34 weeks of gestation. The score of anxiety was 20-80 in this inventory. The intervention group received spiritual care through eight 45-minute sessions and participated in childbirth preparation classes. The data collected were analyzed in SPSS-20 using the independent t-test, the Chi-squared test and Methods ANOVA.
ResultsThe data obtained suggested statistically-significant differences in state and trait anxiety levels between before the intervention (28 weeks of gestation) and afterwards (32 weeks of gestation) in the intervention group compared to in the controls (P<0.05). Statistically-significant differences were also observed in the levels of state and trait anxiety in the intervention group compared to in the control group at 34 weeks of pregnancy (P<0.05).
ConclusionSpiritual care can be used to reduce anxiety about childbirth in primiparous women.
Keywords: Anxiety, primiparous, childbirth, spiritual care -
مقدمه
پرستاری از جمله مشاغلی است که با مشکلات و عوامل تنش زای فراوانی در محیط کار و خانواده همراه است. هدف از انجام این پژوهش تعیین همبستگی بین تعارض کار- خانواده و شادکامی در کادر پرستاری بیمارستان منتخب تامین اجتماعی می باشد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه کادر پرستاری شاغل در یک بیمارستان منتخب تامین اجتماعی بود. 210 تن از کادر پرستاری با روش غیر تصادفی و سهمیه ای انتخاب شدند. در این مطالعه از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس تعارض کار-خانواده" (Work-Family Conflict Scale) (WFCS) و "پرسشنامه شادکامی آکسفورد" (Oxford Happiness Questionnaire) (OHQ) که دارای روایی و پایایی تایید شده در مطالعات قبلی بود، استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 24 تحلیل شد.
یافته هامیانگین نمره های تعارض کار- خانواده و شادکامی به ترتیب 89/39 و 62/118 گزارش شد. 6/52 درصد از کادر پرستاری شرکت کننده در پژوهش دارای تعارض زیاد بین کار و خانواده خود هستند. همبستگی شادکامی با متغیر تعارض خانواده-کار معنادار و معکوس بود اما با متغیر تعارض کار- خانواده معنادار نبود (P<0/05).
نتیجه گیریبا توجه به همبستگی معنادار شادکامی با تعارض کار- خانواده، تمرکز بیشتر بر کادر درمان بیمارستان ها و ایجاد محیط حمایتی مناسب جهت تقویت شادکامی توصیه می شود.
کلید واژگان: تعارض کار خانواده, شادکامی, پرستاریIntroductionNursing is one of the jobs that is associated with many problems and stressors in the workplace and family. The aim of this study was to determine the correlation between work-family conflict and happiness in the nursing staff of the selected Social Security hospital.
MethodsThe present study was descriptive-correlational. The statistical population of this study was all employees of nurses working in a selected social security hospital. 210 nursing staff were selected by using non-random and quota sampling method. The study used demographic questionnaire, “Work-Family Conflict Scale” (WFCS) and the “Oxford Happiness Questionnaire” (OHQ), which had validity and reliability confirmed in previous studies. Data were analyzed using SPSS.24.
ResultsThe mean scores of work-family conflict and happiness were reported to be 39.89 and 118.62, respectively. 52.6% of nursing staff participating in the study have a high level of conflict between work and family. Happiness correlation with the family-job conflict variable was significant and inverse, but it was not significant with the job-family conflict variable. (P<0/05).
ConclusionsDue to the significant correlation between happiness and work-family conflict, it is recommended to focus more on hospital staff and create a suitable supportive environment to enhance happiness.
Keywords: Work, Family Conflict, Happiness, Nurses -
مقدمه
بیماران مبتلا به آسم درجات بالایی از استرس را تجربه می نمایند. آموزش های روان شناختی می توانند سهم بسزایی در بهبود اضطراب، افسردگی و استرس در بیماران مبتلا به آسم داشته باشند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر اضطراب، افسردگی و استرس بیماران مبتلا به آسم بود.
روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی، 38 بیمار مبتلا به آسم به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تخصیص داده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه DASS-21 استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی-رفتاری مدیریت استرس، طی ده جلسه بر روی گروه مداخله انجام گرفت، اما برای گروه شاهد هیچ مداخله ای انجام نگرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 آزمون تحلیل کوواریانس آنکوا، آنووا و اندازه های تکرار مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد، میانگین نمره متغیر افسردگی پیش آزمون (42/9±6/7) و پس آزمون (55/5±5/5) در گروه مداخله اختلاف معناداری داشته است (0/00=p). همچنین میانگین نمره متغیر افسردگی بین گروه های مداخله (7/90±6/42) و شاهد (55/5±5/5) یک ماه پس از مداخله اختلاف معناداری داشته است (0/017=p). میانگین نمره متغیر استرس پیش آزمون (74/97±10/5)و پس آزمون (5/22±9/05) در گروه مداخله اختلاف معناداری داشته است (00/0=p). میانگین نمره متغیر اضطراب پس از مداخله بین گروه های مداخله (5/37±4/53) و شاهد (7/90±10/95) اختلاف معناداری داشته است (0/01=p). بستری مجدد در افراد گروه مداخله و گروه شاهد پیش آزمون و پس آزمون اختلاف معناداری نداشته است.
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر حاکی از اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مدیریت استرس بر بهبود اضطراب، افسردگی و استرس بیماران مبتلا به آسم است. با توجه به بالا بودن اضطراب، افسردگی و استرس در بیماران مبتلا به آسم و موثر بودن مداخله ی آموزشی به صورت گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری و لزوم توجه جدی به درمان های روان شناختی در این گروه بیماران ضروری می نماید.
کلید واژگان: اضطراب, استرس, افسردگی, آسم, بستری مجدد, مدیریت استرس, شناختی- رفتاریIntroductionPsychological therapies can play an important role in the improvement of anxiety, depression and stress in patients with asthma. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral stress management group therapy in group therapy on anxiety, depression, stress and readmission in asthmatic patients.
MethodsIn this quasi-experimental study, 38 patients with asthma were selected and randomly assigned to intervention and control groups. DASS-21 questionnaire was used for data collection which was completed at pre-test, post-test and follow-up. Cognitive-behavioral stress management therapy was administered to the intervention group on 10 sessions but no intervention conducted for the control group. Data were analyzed using ANCOVA, one-way ANOVA, t-test, and repeated measures.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the mean score of depression in the intervention group before (6.42±7.9) and after the intervention (5.05±5.55) (p=0.00). There was also a significant difference between the mean score of depression between the intervention (5.05±5.55) and control groups (13.47±9.49) in first month (p=0.017). There was a significant difference between the mean scores of stress before (10.5±74.97) and after (9.05±5.22) the intervention in the intervention group (p = 0.00). The mean score of anxiety variable after the intervention was significant different between the intervention group (4.53±5.37) and control groups (10.95±7.90) (p=0.01). There was no significant difference in re-admission in the intervention and control groups before and after the intervention.
ConclusionThe results of the present study indicate the effectiveness of cognitive-behavioral stress management therapy in improving anxiety, depression and stress in patients with asthma. Given the high level of anxiety, depression and stress in patients with asthma and the effectiveness of cognitive-behavioral stress management training intervention and the need for serious attention to psychological therapies in this group of patients.
Keywords: anxiety, stress, depression, asthma, cognitive-behavioral, stress management -
مقدمه
فرایند انتخاب گرایش تحصیلی دانشجویان می تواند با توجه به شرایط زمانی و مکانی از عوامل مختلفی تاثیر پذیرد. هدف این مطالعه تعیین عوامل موثر بر انتخاب گرایش تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد پرستاری دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران در سال 1397 می باشد.
روش کارمطالعه ی حاضر یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی می باشد که جامعه پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد پرستاری دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران (470نفر) در سال تحصیلی 97-96 بودند. از طریق روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود 190 دانشجو وارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه ی مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه ی محقق ساخته ی تعیین عوامل مرتبط بر انتخاب گرایش تحصیلی استفاده گردید. داده ها با نرم افزار آماری SPSS19 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها157 نفر از دانشجویان (6/82 درصد) مورد پژوهش زن بوده و میانگین سنی آنها 69/29سال بود. 3/65 درصد از آنها (124 نفر) مجرد و 44 نفر در رشته پرستاری داخلی- جراحی تحصیل می کردند. میانگین سابقه ی کاری 9/6 سال داشته اند و از نظر مشورت قبل از انتخاب رشته 3/36درصد برای انتخاب رشته با اساتید خود مشورت نموده بودند. از نظر دانشجویان بیشترین عامل تاثیرگذار بر انتخاب گرایش تحصیلی مربوط به عوامل فردی (24%)، است و بعد از آن به ترتیب عوامل حرفه ای(21 درصد)، عوامل محیطی _ اجتماعی(20 درصد)، عوامل فرهنگی(18 درصد) و عوامل خانواده و دوستان(17 درصد) بوده اند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق عوامل فردی و حرفه ای بیشترین تاثیر را بر انتخاب گرایش داشتند. توجه به علایق دانشجویان و بکارگیری آنها در زمینه ی تخصص خود می تواند به مراقبت بهتر از بیماران کمک نماید. همچنین مشورت با اساتید متخصص و با تجربه می تواند در راهنمایی دانشجویان برای انتخاب گرایش تحصیلی مفید باشد لذا پیشنهاد می شود دانشکده ها و مدیران پرستاری در انتخاب دانشجویان خود عوامل فردی را بیشتر مدنظر قرار دهند.
کلید واژگان: عوامل موثر, کارشناسی ارشد پرستاری, گرایش تحصیلیIntroductionStudents Academic tendency can affect different factors depending on time and place conditions. The purpose of this study was to determine Investigation factors affecting Academic tendency in Master student of Nursing in Students of Tehran University of Medical Sciences in 2017-2018 .
MethodsThis study is a cross-sectional descriptive-analytic study consists Master students of nursing in Tehran University of Medical Sciences (470 number) in 2017-2018 Academic year. 190 students were included using Target-based sampling method and based on inclusion criteria. To collect data we used two questionnaires: demographic and Researcher-made questionnaire to determine the factors influencing the Academic tendency. Data analysis by using SPSS19 statistical software, and using Descriptive and inferential tests.
Findings157 students (82.6%) were female and their mean age was 29.69 years. 65.3% (N=124) of them were single and 44 student were studying in medical-surgical nursing. The average work experience was 6.9 years and in consultation with 36.63% of them, they had consulted their professors before choosing a field. According to the students, the most important factor influencing the Academic tendency was individual factors (24%), followed by professional factors (21%), socio-environmental (20%), cultural (18%) and family and friends (17%).
ConclusionAccording to the results of the research, it can be noted that individual and professional factors have the greatest impact on the Academic tendency and paying attention to these two, the student's interests and their application in their field of expertise, can both students and patients in care help. Also, consulting with professors due to expertise and experience can be helpful in student guidance. Therefore, it is suggested that faculties and nursing directors consider these issues in choosing their students and staff.
Keywords: Effective Factors, Master student of Nursing, Academic tendency -
سابقه و هدف
با توجه به شیوع و روند رو به افزایش پرفشاری خون و ازآنجایی که پرفشاری خون بیشتر به عنوان مشکل جوامع شهری شناخته شده است، کمتر تحقیقی در جمعیت های روستایی انجام شده است. لذا هدف مطالعه حاضر، بررسی شیوع پرفشاری خون و عوامل مرتبط با آن در جمعیت سالمندان مناطق روستایی شهرستان گرمی بود.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی که جامعه آماری آن سالمندان ساکن مناطق روستایی شهرستان گرمی بود. نمونه گیری به صورت تصادفی چندمرحله ای و داده ها با استفاده از نرم افزار spss از طریق آزمون های آماری مرتبط تحلیل شد.
یافته هاشیوع پرفشاری خون در سالمندان ساکن مناطق روستایی شهرستان گرمی 23/29% برآورد گردید. شیوع پرفشاری خون در مردان نسبت به زنان ازلحاظ آماری معنی دار بود (p<0/05). افرادی که از روابط خانوادگی نامطلوب برخوردار بودند، 2/1 برابر بیشتر از سایرین شانس ابتلا به پرفشاری خون را داشتند (2/13=OR، 0/008=p). همچنین وضعیت اقتصادی مطلوب، شانس پرفشاری خون را در نمونه های موردمطالعه، به صورت معنی داری افزایش می دهد (1/87=OR، 0/003=p).
نتیجه گیرییافته ها میزان شیوع پرفشاری خون در سالمندان ساکن مناطق روستایی شهرستان گرمی را بالا گزارش می کند. شیوع پرفشاری خون در مردان بیشتر از زنان بود. سن بالای 60 سال و نمایه توده بدنی بالا، وضعیت اقتصادی مطلوب، داشتن استرس و روابط خانوادگی نامطلوب از عوامل مرتبط با پرفشاری خون در سالمندان بودند.
کلید واژگان: پرفشاری خون, سالمند, شیوع, شهرستان گرمی, جمعیت روستاییBACKGROUND AND OBJECTIVEDue to the prevalence and increasing trend of hypertension in urban communities, less research has been conducted in rural population. The aim of this study was to determine the prevalence of hypertension and its related factors in the elderly population living in the rural areas of the city of Germy.
METHODSThe statistical population of this cross-sectional study was the elderly living in rural areas of Germy. Data were collected through multi-stage random sampling and analyzed using SPSS and relevant statistical tests.
FINDINGSThe prevalence of hypertension in the elderly living in rural areas of Germy city was estimated 23.29%. Statistically, the prevalence of hypertension was significantly higher in men than women (p˂0.05). Hypertension was 2.1 times higher in those with undesirable family relationship than the rest (OR=2.13, p=0.008). Moreover, the favorable economic status significantly increased the chance of hypertension in the studied samples (OR=1.87, p=0.003).
CONCLUSIONThe results indicated high prevalence of hypertension in the elderly living in rural areas of Germy. The prevalence of hypertension was higher in men than women. Over 60 years of age, high BMI, favorable economic status, stress and poor family relationships were factors associated with hypertension in the elderly.
Keywords: Hypertension, Elderly, Prevalence, Germy city, Rural population -
مقدمه
نارسایی کلیه، تخریب برگشت ناپذیر عملکرد کلیوی است که درمان رایج آن همودیالیز می باشد. همودیالیز موجب بروز تنش های روانی، خستگی و افسردگی در بیماران می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر خنده درمانی بر میزان خستگی و افسردگی بیماران همودیالیزی انجام شد.
مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی، به شیوه تمام شماری بر روی 70 بیمار تحت همودیالیز در شهرستان صومعه سرا و فومن، در سال 1396 انجام شد. پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه چندبعدی خستگی و افسردگی بک 2، توسط هر دو گروه قبل از مداخله تکمیل شد، سپس جلسات خنده درمانی به مدت 4 هفته و 8 جلسه با زمان 45-30 دقیقه، برای گروه مداخله اجرا شد و در پایان آخرین جلسه پرسشنامه ها مجددا توسط هر دو گروه تکمیل گردید. در طول مداخله گروه کنترل، تنها درمان های معمول بخش را دریافت کرد. داده ها، با استفاده از آزمون های t مستقل، لون، من ویتنی یو و ویلکاکسون، تجزیه و تحلیل گردید.
یافته هامیانگین نمرات افسردگی و خستگی، پیش از شروع مداخله معنی دار نبود. پس از مداخله، نمره افسردگی و خستگی در دو گروه با هم تفاوت معنی داری پیدا کرد (001/0=p). نمره افسردگی در گروه مداخله از 56/11 ± 73/24 به 00/5 ± 88/10 و نمره خستگی از 07/16 ± 95/74 به 70/14 ± 53/52 رسید.
نتیجه گیریمداخله خنده درمانی سبب کاهش افسردگی و خستگی در بیماران تحت همودیالیز شد. بنابراین، فراهم نمودن تمهیدات لازم از سوی مدیران ارشد پرستاری، در به کارگیری خنده درمانی به منظور ارتقای کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی توصیه می گردد.
کلید واژگان: خستگی, افسردگی, خنده درمانی, همودیالیزIntroductionRenal failure is the irreversible degeneration of renal function, which is typically treated by hemodialysis. Hemodialysis causes mental stresses, fatigue, and depression in affected patients. The purpose of this study was to determine the effect of laughter therapy on fatigue and depression in hemodialysis patients.
Materials and MethodsThis clinical trial study was carried out based on total count sampling on 70 hemodialysis patients in the cities of Sowmehsara and Fouman in 2017. The Demographic Questionnaire, Multidimensional Fatigue Questionnaire, and Beck Depression Inventory-II (BDI-II) were completed by both groups before the intervention. Afterward, 8 laughter therapy sessions each lasting 30-45 minutes were held for four weeks for the participants in the intervention group. At the end of the last session, the questionnaires were again completed by the participants in both groups. During the intervention, the control group received only usual treatments. The collected data were analyzed using independent samples t-test, Loon test, non-parametric Mann-Whitney U test, and Wilcoxon rank-sum test.
ResultsThe mean scores of depression and fatigue in the two groups were not significant before the intervention (p>0.5). However, after the intervention, depression and fatigue scores showed significant differences between the two groups (p=0.001). The depression score in the treatment group decreased from 24.73±11.56 to 10.88±5.00 and the fatigue score decreased from 74.95±16.07 to 52.53±14.70.
ConclusionAccording to the findings, laughter therapy reduced depression and fatigue in patients undergoing hemodialysis. Therefore, senior nursing managers are recommended to take required actions to apply laughter therapy to improve the quality of life of hemodialysis patients.
Keywords: fatigue, depression, laughter therapy, Hemodialysis -
مقدمهبسیاری از مردم با مشکلات روحی و روانی به دنبال کمک حرفه ای نیستند، اما استفاده آنها از سایر منابع کمکی نیز نامشخص است. این پژوهش با هدف تعیین مسیر مراجعه مبتلایان به اختلالات روان پزشکی در استان گیلان انجام شد.روشدر این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی، 308 بیمار روانی، که در بازه زمانی دی تا اسفند 1395 به بخش اورژانس بیمارستان اعصاب و روان شفا رشت که تنها بیمارستان روان پزشکی استان گیلان می باشد، مراجعه نموده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات، از یک پرسشنامه محقق ساخته که با استفاده از مصاحبه تکمیل می شد، استفاده گردید. سوالات راجع به ویژگی های جمعیت شناختی -اجتماعی بیمار، تشخیص روان پزشکی، چگونگی شروع بیماری، سن شروع بیماری روان پزشکی، منبع ارجاع، اولین روش درمانی به کار گرفته شده توسط بیماران روانی و علل مراجعه به درمانگران غیر کادر درمان بود. پس از جمع آوری اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS 20، داده ها با استفاده از جداول توزیع فراوانی و آزمونهای مجذور کای و فیشر تجزیه و تحلیل شد.یافته هامتوسط سنی پاسخ دهندگان ((38/4 ± 12/9؛ (حداقل 5سال و حداکثر 75 سال) بود. 75 نفر (4/24درصد) از واحدهای مورد پژوهش، زن بودند. منبع اصلی ارجاع در بیماران، خانواده ها 264 نفر (7/85 درصد) و مراجع قضایی 31 نفر (1/10 درصد) بود. اولین روش درمانی به کار گرفته شده توسط واحدهای مورد پژوهش، نذر کردن (8/33 درصد)، درمانگران سنتی و دعا درمانگران (2/39 درصد) و کادر درمان (9/26) بود. دلیل اصلی مراجعه به درمانگران غیر کادر درمان، توصیه دوستان و آشنایان (8/43 درصد)، باور به علت جسمی برای بیماری (2/14 درصد) و ترس از انگ (14 درصد) بود. بین سن بیمار، چگونگی شروع بیماری روان پزشکی (شروع ناگهانی یا تدریجی)، سن شروع بیماری روان پزشکی، محل سکونت، وضعیت شغلی و سطح درآمد با اولین روش درمانی به کار گرفته شده رابطه معناداری مشاهده شد (در همه موارد 05 >0 P). اما در موارد جنسیت، تاهل، قومیت، تشخیص روان پزشکی، سطح تحصیلات با اولین روش درمانی به کار گرفته شده، رابطه معناداری مشاهده نشد (در همه موارد 0/05 <P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، تعداد زیادی از بیماران روانی ترجیح می دهند که در ابتدا به درمانگران غیر کادر درمان (مثل درمانگران سنتی و دعا درمانگران) مراجعه نمایند که این موضوع به ویژه در مناطق روستایی، با درآمد پایین تر و سن بالاتر در زمان شروع بیماری و همچنین کسانی که شروعی تدریجی از بیماری را تجربه کرده اند، است و این موضوع به احتمال زیاد به دلیل در دسترس بودن، اعتقاد به این که بیماری های روانی توسط قدرت های ماوراء الطبیعه ایجاد شده است، باورهای فرهنگی دیگر و انگ بیماری روانی است.کلید واژگان: اختلالات روان پزشکی, درمانگران غیر کادر درمان, مسیر مراجعه, منبع ارجاعIntroductionMany people with mental health problems do not seek professional help but their use of other sources of help is unclear. This study conducted to determine the referral pathways in mental patients in Gilan, Iran.MethodsIn this cross sectional study, 308 mental patient's psychiatric patients who referred to the emergency department of Shafa educational – remedial Hospital located in Rasht, Iran (Only psychiatric hospital in Gilan province), were enrolled during the period January to March 2017. In the current study, as data collecting tools, a researcher-made questionnaire was employed. The questionnaire was completed during an interview. The questions were about socio-demographic characteristics of patients, psychiatric diagnosis, and the onset of the disease, age of onset of psychiatric patients, referral source, the first treatment method employed by the mentally ill, reasons for referring to non-medical staff. Collected data were analyzed using frequency tables as well Fisher's exact and Chi-square analyses. All statistical analyses were conducted using the software package SPSS 20.0(SPSS Inc., Chicago, Illinois).ResultsThe mean age of the respondents 38.4 years (SD±12/9 years; Min: 5, Max: 75 years). Seventy-five (24/4%) respondents were female. The main reported information sources on the help sought were family 264 (85/7%) and Jurisdictions 31 (10/1%). First therapeutic approach employed by respondents were avow (33/8%), followed by traditional and faith healer (39/2%) and only 26/9% of them was medical team. The main reasons for the treatment options employed were recommendations from friends and relatives (46.3%), belief in a physical cause for the psychiatric disorder (14.2%), and fear of stigma (14%). Manner of the psychiatric disorder onset (gradually or sudden onset), age of patient, age at onset of psychiatric disorder, place of residence and income were significantly associated with the first employed approach (all P value were less than 0.05). But, others including gender, marital status, educational level, nationality and occupation status had not a significant effect on the first employed approach (all P value were more than 0/05).ConclusionAccording to our results, a large number of psychiatric patients prefer to visit non-medical practitioners (e.g. traditional and faith healers) at first, especially in rural areas residence, lower- income and older age at onset as well those who experienced gradual onset of disease. Non-medical practitioners had more likely to be approached first because of locally availability, belief that mental illness are caused by supernatural powers and other prevalent cultural belief and the stigma attached to mental illness.Keywords: : Mental disorders, non-medical staff, referral pathways, referral source
-
مقدمهاختلال نقص توجه/بیش فعالی شایع ترین اختلال رفتاری در کودکان است که سبب ایجاد مشکلات در توانایی های اجتماعی، تحصیلی، و زندگی خانوادگی فرد می شود. روان نمایشگری از جمله روش های روان درمانی موثر در درمان برخی از اختلالات روانی است. به همین منظور هدف پژوهش حاضر بررسی تآثیر روان نمایشگری بر مهارت های اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود.روش کارپژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان دبستانی مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک توانبخشی نظام مافی تهران در سال 1395 بود که نمونه های پژوهش از میان 90 کودک دارای معیار ورود به پژوهش 40 کودک به شیوه در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه مساوی 20 نفری مداخله و شاهد جایدهی شدند. پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) جهت بررسی مهارت های اجتماعی کودکان مورد استفاده قرار گرفت. پس از اجرای پیش آزمون، گروه مداخله 12 جلسه 60-40 دقیقه ای روان نمایشگری را دریافت کردند و گروه شاهد مداخلات روتین را دریافت نمودند. پس از اجرای مداخله، مهارت های اجتماعی دو گروه مداخله و شاهد مورد ارزیابی قرار گرفته و داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و توسط آزمون تی اختلافی در نرم افزار SPSS v. 22 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامقایسه میانگین نمرات در دو گروه مداخله و شاهد نشان داد که نمرات میانگین در گروه مداخله 35/72 با انحراف استاندارد 19/4 (001/0 = P) بیش از میانگین گروه شاهد 29/63 با انحراف استاندارد 30/ 2 (069/0 = P) بود و این نشان داد که گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنی داری در میزان مهارت های اجتماعی داشته اند (71/5 = t، 01/0 > P).نتیجه گیرییافته های پژوهش مبین این است که روان نمایشگری باعث افزایش مهارت های اجتماعی کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی گردید و لذا می توان به عنوان یک شیوه درمانی در آموزش مهارت های اجتماعی این کودکان به کار برد.کلید واژگان: نقص توجه بیش فعالی, روان نمایشگری, مهارت های اجتماعی, کودکانIntroductionAttention-deficit/hyperactivity disorder is the most common behavioral disorder in children that results in social, educational, and familial ability problems. Psychodrama is one of the effective psychotherapy methods in curing some of psychological disorders. Therefore, the aim of this research is to study the effect of psychodrama on social skills of school children suffering from attention-deficit/hyperactivity disorder.MethodsThis research is a semi-experimental research including a pretest-posttest instrument with a control group. The statistical population includes all school children suffering from attention-deficit/hyperactivity disorder were referred to Tehran NezamMafi Rehabilitation Clinic in 2016; in 90 children who had the quality of participating in the research 40 children were selected to be available and were placed accidentally and simply into two equal 20-population experiment and control groups. The Social Skill Rating System (SSRS) by Gresham & Elliot (1990) was used to investigate the children’s social skills. After the pretest, the experiment group participated in 12 sessions of psychodrama lasting 40-60 minutes and the control group received routine interventions. After conducting the experiment, the social skills of the two experiment and control group were investigated and the data was analyzed through descriptive statistical calculations and differential T-test by SPSS v.22 software.ResultsThe comparison of the scores between two experimental and control groups of the children with attention-deficit/hyperactivity disorder showed that the average of the scores in experimental group was 35.72 with standard deviation 19.4 )P = 0.001) that was more than the average of the control group 29.63 with standard deviation of 30.2 (P = 0.069), and it showed that the experiment group in comparison with the control group had a meaningful increase in social skills and their subdivisions (P < 01.0, t = 71.5).ConclusionsThe findings demonstrates that psychodrama increases social skills of children with attention-deficit/hyperactivity disorder, so it can be used as a therapeutically method in teaching social skills to these children.Keywords: Attention-deficit, Hyperactivity Disorder, Psychodrama, Social Skills, Children
-
مقدمهافزایش شیوع بیماری دمانس از جمله پیامدهای دوران سالمندی است، مراقبت از این بیماران با توجه به ماهیت بیماری و وابستگی بالا منجر به مشکلات روانی در مراقبان می گردد، از طرفی وجود بیماری منجر به اختلال در عملکرد خانواده می گردد، از اینروسنجش عملکرد خانواده می تواند ابزار پیش بینی کننده مناسبی برای سلامت روان خانواده باشد. ارزیابی میزان اضطراب مراقبین سالمندان مبتلا به دمانس و ارتباط آن با عملکرد خانواده هدف پژوهش حاضر بود.روش کاراین مطالعه از نظر روش شناختی یک مطالعه همبستگی بود. تعداد 150 نفر از مراقبین خانوادگی سالمندان مبتلا به دمانس مراجعه کننده به انجمن آلزایمرایران واقع در تهران از طریق نمونه گیری در دسترس در سال 1394-1395 و با توجه به معیار ورود مطالعه انتخاب شدنداضطراب مراقبین و عملکرد خانواده آنان از طریق پرسشنامه اضطراب زونگ و عملکرد خانواده مک مستر سنجیده شد. داده ها از طریق آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، آزمون تعقیبی شفه و رگرسیون خطی چندگانه گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها4/19% و 3/1% از مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به دمانس به ترتیب دارای اضطراب خفیف و اضطراب شدید بودند. عملکرد خانواده در این بیماران در همه ابعاد بجز حل مسئله دارای اختلال بوده و بین همه خرده مقیاس های عملکرد خانواده با اضطراب مراقبین رابطه منفی و معنی دار (001/0 > P) وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه گام به گام برای پیش بینی اضطراب از روی ابعاد عملکرد خانواده و متغیرهای زمینه ای نشان داد بعد کنترل رفتار، وضعیت اقتصادی و وضعیت سلامت قادر به پیش بینی واریانس اضطراب مراقبین بودند.نتیجه گیریبا توجه به شیوع علائم اضطراب در مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به دمانس وارتباط عملکرد خانواده با اضطراب این مراقبین، بررسی ابعاد عملکرد خانواده می تواند به عنوان یکی از شاخص های مهم خانواده درمانی و آموزش خانواده ها در ارتقاء سلامت مراقبین تاثیر گذار باشد.کلید واژگان: عملکرد خانواده, اضطراب, مراقب خانوادگی, دمانسIntroductionIncreasing the prevalence of Dementia is one of the consequences of aging, Due to the nature of Dementia and high level of dependency, taking care of these patients’ leads to mental disorders in family caregivers. On the other hand, the existence of these disorders makes the family functioning disturbed. Hence, evaluating family functioning can be a suitable tool to predict family mental health. The evaluation of Anxiety in caregivers of elderly patients with dementia and their relationship with the family function was the aim of this study.MethodsThis methodological study was a correlation one. 150 family caregivers of the elderly suffering from Dementia referring to Iran’s Alzheimer's Association in Tehran by sampling in 1394-95 and according to Inclusion criteria were selected. caregivers' anxiety and their family function was measured through the Zung Anxiety Inventory and family functioning McMaster Data were analyzed using Pearson correlation coefficient, variance analysis, Scheffe post hoc test and multiple stepwise regression analysis using SPSS 19 software.Results19. 4% ٫and 1. 3% of studied family caregivers of elderly suffering from Dementia had mild anxiety, and severe anxiety respectively. Family function in these patients was found in all dimensions except for the problem solving; also, there was a negative and significant relationship between all family subscales and carers' anxiety (P <0. 001). The results of multiple stepwise linear regression analysis to predict anxiety on the dimensions of family function and underlying variables indicated that behavioral, economic status and health status were able to predict the variance of carers' anxiety.ConclusionsAccording to the prevalence of Anxiety syndrome in caregivers of patients with dementia and the relation between families functioning with Anxiety, evaluating dimensions of family functioning as one of the important indicators of Family Therapy and Education can improve these caregivers’ health.Keywords: Family Functioning, Anxiety, Family Caregiver, Dementia
-
مقدمهبارداری و زایمان یکی از مراحلی است که اضطراب زیادی را به وجود می آورد، به خصوص در افرادی که تجربه اول زا دارند و این دوران همراه با تغییراتی در سیستم بدنی، روان شناختی، اقتصادی، روابط جنسی و اجتماعی می باشدکه به صورت های گوناگون مشکلاتی را برای مادر و جنین ایجاد می کند. برای مقابله با این اضطراب ها، مدل های مقابله ای متعددی لازم است که از آن جمله حضور همراه است. این مطالعه با هدف بررسی میزان تاثیر حضور همراه بر اضطراب زنان باردار نخست زا انجام گردیده است.روش کاردر این مطالعه مداخله ای 70 زن باردار نخست زا با روش در دسترس انتخاب و بدین صورت که با استفاده از سکه به صورت شیر یا خط هر فردی که بستری گردید به صورت تخصیص تصادفی در یکی از گروه های مداخله یا شاهد قرار گرفتند. در گروه مداخله از حضور همراه ودر گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای استفاده نگردید و تنها اقدامات معمول بخش را دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و اضطراب اشکار و پنهان اشپیل برگر بوده است. برای تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل دو گروهی استفاده گردید.یافته هایافته های مطالعه نشان می دهد که میانگین متغیر اضطراب آشکار به واسطه ی مداخله از 74/51 به 54/34 رسیده که نزدیک به 57% کاهش و میانگین متغیر اضطراب پنهان به واسطه ی مداخله از 17/49 به 69/39 رسیده که نزدیک به 50% کاهش را نشان داده است است. میانگین تعدیل شده ی متغیر اضطراب پس از مداخله از 91/100 به 23/71 رسیده که نزدیک به 60% کاهش را نشان داده است. انجام مداخله منجربه کاهش بسیار معنی دار در نمرات اضطراب پنهان و اشکار (001/0 > P) گردید.نتیجه گیریبا توجه به یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که حضور همراه در میزان اضطراب زنان ا اول زا باعث کاهش اضطراب آشکار و پنهان آنها گردیده است. لذا پیشنهاد می گردد تسهیلاتی برای مادران باردار در بیمارستان ها و زایشگاه ها در نظر گرفته شود تا هنگام بستری برای زایمان همراه داشته باشند.کلید واژگان: زنان اول زا, اضطراب, همراه, زایمانIntroductionPregnancy and childbirth are stages of life that cause a lot of anxiety, especially in people, who experience them for the first time, and they are accompanied with changes in physical, psychological, economic, social, and sexual systems, which create problems for the mother and the baby in different ways. To deal with such anxieties, several coping models are needed and one of them is the presence of a support person. The present study aimed at investigating the effect of support person presence on the the anxiety of primiparous pregnant females.MethodsIn the present study, 70 primiparous pregnant females were selected using the convenience sampling method. They were randomly assigned to control and intervention groups by the coin flipping method. In the intervention group, an intervention of the support person presence was used and in the control group, no intervention was used and only the usual hospital measures were taken. The research tool was the Spielberger State-Trait Anxiety Inventory (STAI). Independent t-test and covariance analysis were used to analyze the data.ResultsThe results showed that the means of state anxiety variable decreased from 51.74 to 34.54 (by about 57%) through the intervention and the mean of trait anxiety variable decreased from 49.17 to 39.69 (by about 50%) through the intervention. After the intervention, the weighted mean of anxiety variable decreased from 100.91 to 71.23 (by about 60%). The intervention resulted in a significant reduction in state and trait anxiety scores (PConclusionsGiven the above results, it can be concluded that support person presence was effective in reducing the anxiety of primiparous females and decreased their state and trait anxiety. Therefore, it is suggested to consider some facilities for pregnant females to be accompanied by a support person in hospitals and maternity hospitals.Keywords: Primiparous, Anxiety, Support Person, Childbirth
-
مقدمهمادر شدن یک فرایند پویا، قابل یادگیری، استرس زا، فاقد هر گونه دستورالعمل و وابسته به فرهنگ و اجتماع می باشد. اگرچه تجربه مادر شدن دوران مسرت بخشی است اما گاهی اوقات می تواند همراه با مشکلات و تغییرات متعدد ناشی از مراقبت از نوزاد باشد. تولد نوزاد نارس یکی از مواردی است که مادر را در شرایط مشکل زا قرار می دهد. با به دنیا آمدن یک نوزاد نارس فرایند طبیعی نگهداری از نوزاد و نقش والدین به خصوص نقش مادر تحت تاثیر قرار می گیرد. خودکارآمدی عامل اصلی تاثیرگذار بر عملکرد صحیح و مسئولیت پذیری مادران و عامل تعیین کننده اصلی سطح عملکرد مادر است و ارتباط نزدیکی با تکامل کودک دارد. شرایط نوزاد نارس بیش از هر زمان دیگری خودکارآمدی مادر را به چالش می کشد و قضاوت های او را نسبت به خود متمایل با احساس گناه و ناکارآمدی می کند. در مطالعات کیفیت زندگی مادران نوزادان نارس نسبت به نوزادان طبیعی پایین تر گزارش شده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط خودکارآمدی و کیفیت زندگی در مادران دارای نوزاد پره ترم در بیمارستان کمالی شهر کرج در سال 1394 طراحی و اجرا شده است.روش کاراین مطالعه از نوع مقطعی (توصیفی - تحلیلی) با استفاده از نمونه گیری در دسترس بر روی 115 مادر دارای نوزاد پره ترم انجام شد. اطلاعات لازم با استفاده از پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه خودکارآمدی درک شده مادران در مادری کردن (PMP S-E) و پرسش نامه کیفیت زندگی (گونه ایرانی) جمع آوری و سپس ارتباط ابعاد کیفیت زندگی با خودکارآمدی و برخی از عوامل مرتبط مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت.یافته هادر این مطالعه میانگین نمره کل خود کارآمدی شرکت کنندگان 9/9±19/65 و سطح خودکارآمدی متوسط، و میانگین نمره کل کیفیت زندگی شرکت کنندگان 24/11 ± 77/79 و در سطح متوسط بود. با افزایش نمره خود کارآمدی بطور مستقل، کیفیت زندگی نیز افزایش یافت. شاخص های سطح درآمد و میزان تحصیلات مادر به عنوان عواملی که با احتمال زیاد موجب افزایش خود کارآمدی و کیفیت زندگی شود، مورد توجه قرار گرفت.نتیجه گیریبا توجه به یافته های مطالعه مشخص شد که کیفیت زندگی بر اساس معیار خودکارآمدی قابل پیش بینی است با توجه به نتایج حاصل که بر تاثیر مستقیم خودکارآمدی بر کیفیت زندگی مادران دلالت دارد به نظر می رسد بتوان در حوزه اختیارات کادر درمانی برنامه هایی هدفمند به منظور ارتقای خودکارآمدی و کیفیت زندگی در مادران نوزادان نارس طراحی نمود.کلید واژگان: مادر, نوزاد نارس, خودکارآمدی, کیفیت زندگیIntroductionA preterm neonate puts the mother in complicated conditions, and affects the natural process of neonatal care as well as parental role, particularly the mothers role. Self-efficacy is a factor that significantly influences the proper function and responsibility of mother, and also is a determining factor in the evolution of mothers performance and has a close relationship with the growth and development of infant. On the other hand, quality of life (QoL) is related with self-efficacy. The current study aimed at determining the relationship between self-efficacy and QoL in mothers with preterm neonates in Kamali Hospital, Karaj, Iran, in 2015.MethodsThe current cross sectional, descriptive-analytical study was conducted using the convenience sampling method on 115 mothers with preterm neonates. Data were collected using a demographic questionnaire, perceived maternal parenting self-efficacy (PMP S-E), and the Persian version of quality of life questionnaire. Then, the relationship of QoL with self-efficacy and some relevant factors was assessed.ResultsIn the current study, by increasing the self-efficacy, the QoL also increased. In other words, by one point increase in self-efficacy, the QoL increased 0.5 point. Level of income and maternal education were considered as the factors significantly influencing the increase of self-efficacy and QoL. In this regard, it seems that the employment of the mother and unwanted pregnancy were the indices that affected the reduction of self-efficacy and QoL scores.ConclusionsAccording to the positive and direct relationship between self-efficacy and QoL that plays a significant role in different aspects of individuals social life, targeted therapeutic programs to promote self-efficacy and QoL in mothers with preterm infants should be planed.Keywords: Mothers of Preterm Neonates, Self-efficiency, Quality of Life
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.