به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمد حمداللهی

  • احمد حمداللهی

    پرسش اصلی پیش روی این مقاله این است که چه تفاوت ها یا شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؟ بر اساس دیدگاه مشهور و رایج، ارسطو گزاره حملی را به سه جزء موضوع، محمول و رابطه تحلیل می کند؛ درحالی که در اندیشه فرگه، گزاره حملی به دو جزء متغیر (بخش اسمی) و تابع (بخش محمولی) تحلیل می شود؛ لذا این دو تحلیل، به کلی متفاوت از یکدیگرند و هیچ شباهت قابل ملاحظه ای میان آن ها وجود ندارد. من در مقاله ای دیگر استدلال کرده ام که در اندیشه ارسطو گزاره حملی در تحلیل منطقی، برخلاف تحلیل زبانی، همواره به دو جزء اصلی موضوع و محمول تجزیه می شود. در اینجا نشان داده ام با پذیرش و مبنا قرار دادن این تحلیل آشکار می شود: اولا شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؛ 1) هر دو تحلیل، دوجزیی است 2) ارسطو هم مانند فرگه «گفته شدن به چیزی دیگر» را ویژگی اساسی محمول می داند. ثانیا و درعین حال، این دو تحلیل تفاوت های مهم و سرنوشت سازی با یکدیگر دارند؛ 1) ارسطو «گفته شدن به چیزی دیگر» را صرفا ویژگی ذاتی جایگاه «محمول» می داند؛ اما فرگه آن را نه تنها ویژگی ذاتی «تابع» بلکه ویژگی ذاتی مفاهیم کلی که در جایگاه تابع قرار می گیرند، هم می داند و بر همین اساس 2) فرگه برخلاف ارسطو معتقد است مفاهیم کلی از نظر منطقی هرگز نمی توانند موضوع قرار گیرند. این دیدگاه فرگه مبتنی بر قول به «تمایز بنیادی شیء و مفهوم» است. بنابراین، ریشه اصلی تفاوت های میان این دو تحلیل را باید در همین قول جستجو کرد..

    کلید واژگان: ارسطو, فرگه, اجزاء گزاره حملی, مقایسه و تطبیق, موضوع و محمول, تابع و متغیر
    Ahmad Hamdollahi

    The main question of this article is that what are the important differences or similarities between Aristotle's and Frege's analysis of the categorical proposition? Based on the famous view, Aristotle analyzes the categorical proposition into three components: Subject, Predicate and Relation; while Frege analyzes the categorical proposition into two components of Variable and Function, and therefore; these two analyses are completely different and there is no similarity between them. In the other article, I have argued that in the Aristotle's viewpoint, in the logical analysis of the categorical proposition, against its linguistic analysis, it is divided into two main components of subject and predicate. At this article, I have shown that by accepting of this analysis and based on it, it becomes clear that: firstly, there are important similarities between these two analyses: 1) both are two-part analyses 2) Aristotle, like Frege, considers «to be attributed to something else» to be the essential feature of the predicate part; Secondly, there are important differences between them: 1) Aristotle considers «to be attributed to something else» to be merely the essential property of the Role of Predicate, but Frege considers it to be also the essential property of general concepts that replaces in this role, and therefore 2) Frege, against Aristotle, maintains that general concepts cannot be the subject of propositions. This viewpoint of Frege is based on the «Fundamental distinction between Object and Concept». Therefore the root of the differences between the two analyses should be sought in this assertion..

    Keywords: Aristotle, Frege, components of the categorical proposition, comparative studies, subject, predicate, variable, function
  • احمد حمداللهی*

    مسئله «منشا تصورات و مفاهیم» یکی از مهم ترین و اصلی ترین مسایل مطرح در دوره جدید فلسفه غرب به شمار می رود. من در مقاله پیش رو تلاش کرده ام تحلیلی از روند شکل گیری و اهمیت یافتن این مسئله در این دوره ارایه کنم. در این تحلیل نشان داده ام: گام اول در شکل گیری این مسئله طرح ایده تصورات فطری از سوی عقل گرایان دوره جدید بوده است که بیشتر به اقتضاء برخی از مبانی و دیدگاه های مابعدالطبیعی ایشان و نه لزوما در پاسخ به پرسش صریح و مستقلی به نام منشا تصورات و مفاهیم، صورت پذیرفته است. در این مرحله، هرچند پرسش از «منشا تصورات و مفاهیم» به نوعی مطرح شده است، اما هنوز به عنوان یک مسئله جدی و مستقل ظهور و بروز نیافته است. در گام دوم، جان لاک باهدف رد و انکار ایده تصورات فطری اولین بار به طور صریح و مستقیم پرسش از «منشا تصورات و مفاهیم» را مطرح می کند و به طورجدی و مفصل به بحث درباره آن می پردازد. دفاع دوباره لایبنیتس از ایده تصورات فطری در مقابل حملات لاک، برای اولین بار موجب شکل گیری صریح دوگانه عقل گرایی (فطری گرایی) و تجربه گرایی می شود و بدین ترتیب این بحث اهمیت ویژه ای می یابد. در گام سوم و نهایی، هیوم خواسته یا ناخواسته با گره زدن سرنوشت مسایل بسیار مهمی همچون امکان علم و امکان مابعدالطبیعه به تبیین «منشا تصورات و مفاهیم»، موجب می شود این مسئله ارزش و اهمیت فوق العاده ای پیدا کند؛ ارزش و اهمیتی که پیش ازآن هرگز نداشته است.

    کلید واژگان: منشا تصورات و مفاهیم, دوره جدید فلسفه غرب, عقل گرایی (عقل گرایان), تجربه گرایی (تجربه گرایان), تصورات فطری
    Ahmad Hamdollahi *

    The question of "the origin of ideas and concepts" is one of the most important issues in the new age of Western philosophy. In this article I have attempted to provide an analysis of the process of formation and importance of this issue during this period. I have shown in this analysis: The first step in the formation of this problem was the presentation of the Idea of innate ideas by the rationalists of new age, which is due to some of their metaphysical foundations and views, rather than answering an explicit and independent question called "the origin of ideas and concepts". At this stage, although the question of "the origin of ideas and concepts" has been raised in some way, it has not yet emerged as a serious and independent issue. In the second step, John Locke with the aim of rejecting of the Idea of innate ideas, for the first time explicitly and directly raising the question of "the origin of ideas and concepts" and discussing it seriously and in detail. Leibniz's re-defense of innate ideas against Locke's attacks, has led to the explicit formation of dualism of Rationalism and Empiricism for the first time, and thus making this debate particularly important. In the third and final step, Hume, by linking the fate of very important issues such as the possibility of Science and Metaphysics to the question of "the origin of ideas and concepts", makes it a matter of immense value that it never had before.

    Keywords: The origin of ideas, concepts, new age of western philosophy, rationalism (rationalists), empiricism (empiricists), innate ideas
  • احمد حمداللهی*
    در دوره هیوم و بعد از آن، به واسطه برخی از آراء و دیدگاه های او این انگاره در ذهن و فکر برخی از اندیشمندان شکل گرفته است که تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم یک راه و بلکه تنها راه برای احراز اعتبار معرفت شناختی (واقع نمایی) آن هاست؛ بدین معنا که «اگر نتوانیم نحوه پیدایش یک مفهوم را تبیین نماییم، آن مفهوم فاقد اعتبار معرفت شناختی خواهد بود». با پذیرش این انگاره، سرنوشت مسایل بسیار مهمی همچون امکان علم و امکان مابعدالطبیعه به بحث «منشا تصورات و مفاهیم» گره می خورد و بدین ترتیب این بحث شان و جایگاه فوق العاده ای پیدا می کند. رد پای این انگاره در فلسفه اسلامی معاصر نیز، کم یا بیش، قابل مشاهده است. من در مقاله پیش رو این انگاره را به چالش کشیده و کوشیده ام با اقامه استدلال هایی نشان دهم؛ تضمین اعتبار معرفت شناختی و واقع نمایی یک تصور یا مفهوم، بیش و پیش از هر چیزی در خود آن تصور یا مفهوم نهفته است که در تطبیق آن با واقعیت آشکار می شود و بر همین اساس تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم اولا تنها راه، ثانیا بهترین و کوتاه ترین راه برای احراز اعتبار معرفت شناختی و واقع نمایی آن ها نیست و دشواری های قابل توجهی در بطن خود دارد. اگر این ادعا صحیح باشد، آنگاه نتایج بسیار مهمی بر آن مترتب خواهد شد. از جمله؛ 1) گره زدن سرنوشت علم و مابعدالطبیعه به بحث درباره منشا تصورات و مفاهیم امری نادرست و یک اشتباه معرفتی-تاریخی است و بنابراین 2) بحث درباره منشا تصورات و مفاهیم، آن فایده و ضرورت معرفت شناختی ای را که برخی اندیشمندان برای آن قایل شده اند، ندارد.
    کلید واژگان: منشا تصورات و مفاهیم, معرفت شناسی, هیوم, فلسفه جدید غرب, فلسفه اسلامی معاصر, فایده و ضرورت
    Ahmad Hamdollahi *
    In the Hume period and beyond, through some of his views The Idea has been formed in the minds of some scholars that "the explanation of the way in which ideas or concepts originate is a way or the only way to secure their reality and epistemological validity" That is to say "if we cannot explain how a concept or idea originates, it will lack epistemological validity". By adopting this Idea, the fate of very important issues such as the possibility of Science and Metaphysics is tied to the discussion of the "origin of ideas" and thus this debate has found an extraordinary importance. The trace of this Idea is also, more or less, visible in the Contemporary Islamic philosophy. In this article I challenged this Idea and tried, with establishing some arguments, to show that; the epistemological validity of a concept lies, above all, in the very concept itself and is revealed in its comparison with reality and thus, explaining how concepts originate is not, firstly the only way and secondly the best and the shortest way to attain their epistemological validity, and yet has considerable difficulties within itself. If this claim is true, then it will have very important consequences, Including: 1) Tying the fate of Science and Metaphysics to the discussion of the origin of ideas is wrong and is an epistemological-historical mistake. And so 2) the discussion of the origin of the ideas has no epistemological utility and necessity as some had attributed to it.
    Keywords: The Origin of Ideas, Concepts, Epistemology, Hume, New Age of Western Philosophy, Contemporary Islamic Philosophy, Utility, Necessity
  • احمد حمداللهی

    فصل نهم درباره عبارت، از آثار منطقی مهم ارسطو است. نوشتار پیش رو کوشیده است تحلیل دقیق و جامعی از ساختار این فصل و موضوعات و مسایل اصلی و فرعی مطرح در آن به دست دهد. به باور بیشتر مفسران ارسطو، مسئله اصلی ارسطو در این فصل، نفی ضرورت رخدادهای آینده است. اما خوانش دقیق این فصل نشان می دهد که مسئله اصلی ارسطو در آن، تبیین و استوار کردن این مدعاست که «از جفت گزاره های سلبی و ایجابی فردی ناظر به آینده، ضروری نیست که یکی صادق و دیگری کاذب باشد» و مسئله ضرورت یا عدم ضرورت رخدادهای آینده، نیز برخی مسایل مهم دیگر، در ضمن تبیین این مدعا و به تبع آن مطرح شده اند. بخش عمده ای از سخنان ارسطو در این فصل به استدلال وی برای استوار کردن این مدعا اختصاص یافته است که در متن این نوشتار تحلیل و صورت بندی روشنی از این استدلال و مقدمات آن به دست داده ایم. شمار چشمگیری از مفسران ارسطو ادعا کرده اند وی با چنین دیدگاهی، اصل تناقض را نقض کرده است. اما توجه به معنای دقیق سخن وی از یک سو و مفاد اصل تناقض از سوی دیگر، نشان می دهد که سخن او هرگز اصل تناقض را نقض نمی کند

    کلید واژگان: ارسطو, درباره عبارت, گزاره های ناظر به آینده, اصل تناقض, صدق و کذب, ضرورت و امکان
    Ahmad Hamdollahi

    The ninth chapter of De interpretation is one of the important logical works of Aristotle. This paper has tried to provide an accurate and comprehensive analysis of this chapter's structure and its major and minor discussions. Many of Aristotle's commentators believe that his main problem in this chapter is to deny the necessity of future events. But a careful review of this chapter shows that Aristotle's main problem in this regard is in explaining and establishing the claim that "none of the items in the pair of negative and affirmative individual propositions regarding the future should necessarily be true or false", and the issue of the necessity or unnecessity of future events as well as some other important issues have been raised along with this claim. Much of Aristotle's remarks in this chapter has been devoted to his reasoning to support this claim. In this paper, we have presented a clear analysis and formulation of his argument and its introduction. A significant number of Aristotle's commentators have claimed that by stating such viewpoints, he has violated the principle of contradiction. But attention to the exact meaning of that claim on the one hand, and the provisions of the principle of contradiction on the other, show that the claim does not in any way violate the principle of contradiction.

    Keywords: Aristotle, De interpretation, propositions regarding future, the principle of contradiction, truth, falsehood, necessity, possibility
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال