احمد زنده دل
-
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی است. پژوهش حاضر از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سال 1401- 1400به کلینیک های روان شناسی و مراکز تخصصی ازدواج (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 30 نفر در گروه های آزمایش (آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار) جایگزین شد. داده ها با استفاده از مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (ASI) (2005) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شدند؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی موثر است. همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار در کاهش حساسیت اضطرابی تفاوت معنادار مشاهده نشد.
کلید واژگان: حساسیت اضطرابی, روابط فرازناشویی, آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی, آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجا مدارT The purpose of this research is to compare the effectiveness of compassion-based skills training and emotion-oriented skills training on the anxiety sensitivity of women affected by extramarital relationships.The present research method was a semi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group and a two-month follow-up period. The statistical population included all women affected by extramarital relationships who had referred to psychological clinics and specialized marriage centers (under the welfare organization) in Tehran in order to use psychological services in 2021-2022. The statistical sample included 30 of these women who were selected as available. Then, among the research sample, 15 people were randomly replaced in the control group and 30 people in the experimental groups (skills training based on compassion and skills training based on emotion-oriented approach). Data were collected using Floyd et al.'s anxiety sensitivity scale (ASI) (2005). The intervention of teaching skills based on compassion and teaching skills based on emotion-oriented approach were carried out during 8 sessions of 90 minutes once a week; But the control group did not receive any intervention. The research data were analyzed by mixed variance analysis (with repeated measurements). The findings showed that teaching skills based on compassion and teaching skills based on emotion-oriented approach is effective in reducing the anxiety sensitivity of women affected by extramarital relationships. Also, the findings showed that there was no significant difference between the effectiveness of teaching skills based on compassion and teaching skills based on emotion-oriented approach in reducing anxiety sensitivity.
Keywords: Anxiety Sensitivity, Extramarital Relationships, Teaching Skills Based On Compassion, Teaching Skills Based On Emotion-Oriented Approach -
هدف این تحقیق شناسایی ابعاد و مولفه های کارآفرینی با رویکرد مسئولیت اجتماعی در اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی است. پژوهش به روش توصیفی و ترکیبی انجام شد. در بخش کیفی، ابعاد و مولفه های الگوی کارآفرینی با رویکرد مسئولیت اجتماعی شناسایی و در بخش کمی آزمون شدند. جامعه آماری بخش کیفی شامل 52 خبره بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه کارکنان ستادی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی (350 نفر) بود که بر اساس جدول مورگان، 186 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در بخش کیفی، الگوی اولیه با مطالعه مبانی نظری و ادبیات استخراج و مولفه ها با روش دلفی فازی پالایش و الگوی نهایی طراحی شد. در بخش کمی، الگو با مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار Smart PLS آزمون شد. نتایج کیفی نشان داد کارآفرینی دارای ابعاد (فردی، سازمانی، اجتماعی) و مولفه های (نوآوری، ریسک پذیری، استقلال طلبی، ساختار، استراتژی، حقوق و پاداش، قوانین و مقررات، حمایت اجتماعی، ارزش های اجتماعی) است. مسئولیت پذیری اجتماعی دارای ابعاد (اخلاقی، اقتصادی، قانونی، بشردوستانه) و مولفه های (ارزش های اخلاقی، پاسخگویی، نگرش، منافع سازمان، منافع افراد، منافع جامعه، اجرای قانون، پرهیز از تبعیض، محیط زیست، حفظ منابع) است. نتایج کمی نشان داد مهم ترین مولفه کارآفرینی بعد اجتماعی با بار عاملی 0.928 و سپس بعد سازمانی 0.898 و بعد فردی 0.884 قرار داشت. در مسئولیت اجتماعی، بعد اقتصادی با 0.628 بیشترین تاثیر را دارد. مدل سازی نشان داد مسئولیت اجتماعی با نرخ 62 درصد بر توسعه کارآفرینی تاثیرگذار است. بنابراین، مسئولین باید مسئولیت پذیری اجتماعی را برای معلمان و کارکنان تبیین کنند.کلید واژگان: کارآفرینی, مسئولیت اجتماعی, کارآفرینی اجتماعی, اداره کل آموزش و پرورش
-
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر اسنادهای خصمانه زنان متقاضی طلاق بوده است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در آبان 1400 لغایت بهمن ماه 1400 به کلینیک های روان شناسی در شهر سبزوار مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از زنان متقاضی طلاق بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 30 نفر در گروه های آزمایش (آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی) جایگزین شد. داده ها با استفاده از مقیاس اسناد خصمانه (HDS) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) تحلیل گردید. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی در کاهش اسناد خصمانه در زنان متقاضی طلاق موثر است. به طوری که 5/85 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته مرتبط به گروه آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی است. همچنین مجذور سهمی اتا حامی از آن است که 1/87 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته به ایماگو درمانی است. همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی تفاوت معنادار مشاهده نشد.
کلید واژگان: طلاق, آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی, آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی, اسنادهای خصمانهPurposeFamily is the most important institution of society and shaper of human talents and personality. In the family system, factors such as desirability, satisfaction, quality and optimal functioning of the family are very effective factors that cause prosperity, growth and development of family members.
MethodThe present research was a semi-experimental study with a pre-test-post-test design having a control group and a one-month follow-up period. The statistical population of the present study included all women applying for divorce who had referred to psychological clinics (under the welfare organization) in Sabzevar to use psychological services between November 2021 and February 2022. The sample of this research included 45 women who applied for divorce and were selected as available. Then, from among the research sample, 15 people were randomly assigned to the control group and 30 people to the experimental groups (training of skills based on attachment model and training of skills based on imago therapy). Data were collected using the Hostile Document Scale (HDS) (Arnetz et al., 2003). The intervention of teaching skills based on attachment model and teaching skills based on imago therapy were carried out during 8 sessions of 90 minutes once a week; But the control group did not receive any intervention. The research data were analyzed by mixed variance analysis (with repeated measurements).
FindingsThe findings showed that teaching skills based on attachment model and teaching skills based on imago therapy are effective in reducing hostile documents in women applying for divorce (P<0.05); So that 85.5% of the simultaneous changes of the dependent variables are related to the skills training group based on the attachment model. Also, the square of the parametric eta is 87.1% of the simultaneous changes of variables related to imago therapy. Also, the findings showed that there was no significant difference between the effectiveness of teaching skills based on attachment model and teaching skills based on imago therapy (P<0.05).
Keywords: Divorce, Teaching Skills Based On Attachment Model, Teaching Skills Based On Imago Therapy, Hostile Documents -
هدف این پژوهش بررسی تاثیر روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران قلبی- عروقی بود. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون باگروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران قلبی- عروقی شهر مشهد در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 45 بیمار قلبی- عروقی مراجعه کننده به کلینیک و درمانگاه ولیعصر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون، گروه های آزمایش تحت مداخلات روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی قرار گرفتند و در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس تحمل پریشانی Simons و Gaher (2005) و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان Gratz و Roemer (2004) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد بین اثربخشی روان درمانی تحلیل کارکردی و شفقت درمانی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به بیماری قلبی و عروقی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). شفقت درمانی اثربخشی بیشتری نسبت به روان درمانی تحلیل کارکردی بر تحمل پریشانی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به بیماری قلبی و عروقی دارد. بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که شفقت درمانی منجر به افزایش تحمل پریشانی و کاهش دشواری در تنظیم هیجان بیماران قلبی- عروقی می شود.
کلید واژگان: روان درمانی تحلیل کارکردی, شفقت درمانی, تحمل پریشانی, دشواری تنظیم هیجان, بیماران قلبی عروقیThis study aimed at comparing functional analysis therapy and compassionate therapy on distress tolerance and difficulty in regulating emotion among cardiovascular patients. It was a quasi-experimental study with pre-test, post-test and a control group. The statistical population included all cardiovascular patients in Mashhad in 2020. The sample consisted of 45 cardiovascular patients referred to Valiasr clinic who were selected by convenience sampling method and then were randomly assigned to two experimental groups (15 patients in each group) and a control group (15 patients). After the pre-test, the experimental groups underwent functional analysis psychotherapy and compassionate therapy interventions, and at the end, both groups took the post-test, but the control group did not receive any intervention. The research instruments included the Distress Tolerance Scale (Simons & Gaher, 2005) and the Emotion Regulation Difficulty Questionnaire (Roemer and Gratz, 2004). Data were analyzed using SPSS software and multivariate analysis of covariance. The results showed that there was a significant difference between the effectiveness of functional analysis psychotherapy and compassion therapy on the tolerance of distress and difficulty in regulating emotion in patients with cardiovascular diseases (P<0.05). Compassionate therapy was more effective than the functional analysis psychotherapy on the tolerance of distress and difficulty in regulating emotion in patients with cardiovascular disease. Based on the findings, it can be concluded that compassion therapy led to increased anxiety tolerance and reduced difficulty in regulating the emotion of cardiovascular patients.
Keywords: functional analysis psychotherapy, compassion therapy, distress tolerance, emotion regulation difficulty, cardiovascular disease -
حسابرسی شغلی بسیار حساس و با ظرافت محسوب می شود. از یک طرف حسابرس باید در انجام وظایف خود دقت بیشتری کند و از طرف دیگر نشانه های تحریف را در صورت های مالی کشف نماید؛ چنین فشار کاری ممکن است با کاهش قدرت ذهن، به فرسایش ایگوی حسابرس انجامد؛ فرسایش ایگو پدیده شناخته شده در حوزه روانشناختی است که طی آن مغز به علت انجام کارهای ذهنی مختلف از جمله تصمیم گیری و خود کنترلی برای جلوگیری از بروز برخی احساسات و اعمال، با کاهش منبع انرژی روبرو می شود. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر برخی باید های رفتاری حسابرسی بر فرسایش ایگوی حسابرسان و نقش تجربه حسابرسی پرداخته می شود. پژوهش از نظر روش شناخت، آزمایشی و از حیث گردآوری داده ها، پرسشنامه ای است و در حوزه تحقیقات رفتاری و روانشناختی قرار می گیرد. داده های مربوط به 35 حسابرس شاغل در 25 موسسه حسابرسی واقع در خراسان رضوی طی سال 1401 به روش نمونه گیری در دسترس جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس با مقادیر تکراری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. داده های مربوط به فرسایش ایگو طی انجام آزمایش ها و سناریوهای طراحی شده و آزمون استروپ جمع آوری شده اند. سناریوها و آزمایشات طراحی شده، بایدهای رفتاری حسابرسان را به صورت واقعی و شبیه سازی زنده نشان می دهد. نتایج نشان می دهد باید های رفتاری حسابرسان اعم از پردازش شناختی، هشیاری و تمرکز و ممانعت از انگیزه ها موجب افزایش فرسایش ایگوی آنها می شود. همچنین تجربه حسابرسی، فرسایش ایگو ناشی از بایدهای رفتاری پردازش شناختی، هشیاری و تمرکز و ممانعت از انگیزه های حسابرسان را کاهش می دهد. انتظار می رود با نتایج پژوهش بتوان نتیجه گیری کرد که مشکلات روان شناختی نسبت به مشکلات فیزیکی تاثیر قابل توجهی بر منابع شناختی حسابرسان دارند که می تواند هشدار قابل توجهی به قانونگذاران باشد.
کلید واژگان: حسابرس, بایدهای رفتاری حسابرسی, فرسایش ایگو, آزمایش و سناریوAuditing is a very sensitive and delicate job. On the one hand, the auditor must be more careful in performing his duties and, on the other hand, discover the signs of distortion in the financial statements; Such work pressure may lead to the erosion of the auditor's ego by reducing the power of the mind; Ego erosion is a well-known phenomenon in the psychological field, during which the brain faces a decrease in energy source due to performing various mental tasks, including decision-making and self-control to prevent the occurrence of certain emotions and actions. Based on this, in the present research, the effect of some auditing behavioral duties on the erosion of auditors' ego and the role of auditing experience is investigated. In terms of cognitive method, the research is experimental and in terms of data collection, it is a questionnaire and it is placed in the field of behavioral and psychological research. The data related to 35 auditors working in 25 auditing institutes located in Razavi Khorasan during the year 2022 were collected by available sampling method and analyzed using SPSS software and variance analysis test with repeated values. Data related to ego erosion have been collected during designed experiments and scenarios and the Stroop test. Designed scenarios and experiments show auditors' behavioral needs in a realistic and live simulation. The results show that auditors' behavioral duties, including cognitive processing, alertness, concentration, and inhibition of motivation, erode their ego. Also, audit experience moderates ego erosion caused by behavioral needs of cognitive processing, alertness and concentration, and hindering auditors' motivations. It is expected that with the results of the research, it can be concluded that psychological problems compared to physical problems have a significant effect on auditors' cognitive resources, which can be a significant warning to legislators.
Keywords: Auditor, Audit Behavior, Ego Depletion, Experiment, Scenario -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر ادراک درد و تحمل پریشانی بیماران زن مبتلا به اختلال مولتیپل اسکلروزیس بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود که جهت استفاده از خدمات سازمان بهزیستی به گروه تشخیص معلولیت سازمان بهزیستی تهران در سه ماه سوم سال 1400 مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه مداخله روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (2005، DTS) و پرسشنامه ادراک درد ملزاک (1975، MGPQ) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد اثر اصلی گروه برای (05/0> P، 05/54F=) ادراک درد و (05/0> P، 9/44F=) برای تحمل پریشانی معنادار است؛ در متغیر ادراک درد اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (05/0> P، 2/54F=) و متغیر تحمل پریشانی (05/0> P، 3/45F=) معنادار است و ماندگار است. نتیجه گیری می شود که روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر ادراک درد و تحمل پریشانی اثربخش بوده است.
کلید واژگان: ادراک درد, تحمل پریشانی, روان درمانی کوتاه مدت راه حل محورThe aim of this research was to determine the effectiveness of short-term solution-oriented psychotherapy on pain perception and distress tolerance of female patients with multiple sclerosis. This research was semi-experimental with a pre-test, post-test, and control group design with a two-month follow-up period. The statistical population included female patients with multiple sclerosis who had been referred to the disability diagnosis group of the Tehran Welfare Organization in the third quarter of 2022 to use the services of the Welfare Organization. The statistical sample included 30 of these women who were selected purposefully. Then, 15 people were randomly replaced in the control group and 15 people in the experimental group. The intervention group received short-term solution-oriented psychotherapy during 8 sessions of 90 minutes once a week. The data were collected using the Simmons and Gaher Distress Tolerance Questionnaire (2005, DTS) and the Melzak Pain Perception Questionnaire (1975, MGPQ) and were analyzed by variance analysis with repeated measurements. The results showed that the main effect of the group was significant for (P<0.05, F=54.05) pain perception and (P<0.05, F=44.9) for distress tolerance; In the pain perception variable, the main effect of the three stages of the pre-test, post-test and follow-up (P>0.05, F=54.2) and distress tolerance variable (P>0.05, F=45.3) are significant and lasting. . It is concluded that short-term solution-oriented psychotherapy has been effective in pain perception and Distress Tolerance.
Keywords: Pain perception, Distress Tolerance, short-term solution-oriented psychotherapy -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی بر عاطفه مثبت و اسناد خصمانه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سال 1401- 1400به کلینیک های روان شناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگذاری شدند. گروه مداخله آموزش مهارت های مبتنی شفقت ورزی را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (ACQ) (1997) و اسناد خصمانه آرنتز و همکاران (HDQ) (2003) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر اصلی گروه برای عاطفه مثبت (771/ ، 05/0> P، 2/94F=) و برای اسناد خصمانه (315/ ، 05/0> P، 9/12F=) معنادار است. در متغیر عاطفه مثبت اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (327/ ، 05/0> P، 5/13F=) و در متغیر اسناد خصمانه (185/ ، 05/0> P، 37/6F=) معنادار گزارش شده است. که 89 درصد از عاطفه مثبت و اسناد خصمانه را گزارش کرد. نتیجه گیری می شود آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی بر بهبود عاطفه مثبت و کاهش اسناد خصمانه اثربخش است. و این مداخله تا حد زیادی توانست عاطفه مثبت را افزایش و اسناد خصمانه کاهش دهند و از این رو می توانند در درمان آسیب های روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی مفید باشد.
کلید واژگان: اسناد خصمانه, آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی, عاطفه مثبتThe purpose of this research was to determine the effectiveness of teaching skills based on compassion on positive emotions and hostile documents of women affected by extramarital relationships. This research was a semi-experimental type with a pre-test, post-test, and control group design with a two-month follow-up phase. The statistical population included all women affected by extramarital relationships who had been referred to psychological clinics (under the welfare organization) in Tehran in order to use psychological services in 2021-2022. The statistical sample included 30 of these women who were selected purposefully. Then, 15 people were randomly placed in the control group and 15 people in the experimental group. The intervention group received compassion-based skills training during 8 sessions of 90 minutes once a week. Data were collected using Williams et al.'s Emotion Control Scale (ACQ) (1997) and Arntz et al.'s Hostile Documents (HDQ) (2003) and analyzed using variance analysis with repeated measures. The results showed that the main effect of the group was significant for positive affect (F=94.2, P<0.05, P<0.05) and for hostile documents (F=12.9, P<0.05, 315/315). In the variable of positive affect, the main effect of the three stages of pre-test, post-test, and follow-up (F=13.5, P>0.05, 327) and in the variable of hostile documents (F=6.37, P>0.05, 185/ =) reported significant. who reported 89% of positive affect and hostile attributions. It can be concluded that teaching skills based on compassion are effective in improving positive emotions and reducing hostile documents. And this intervention was able to increase positive affect and reduce hostile documents to a large extent and therefore can be useful in the treatment of psychological injuries caused by extramarital relationships.
Keywords: Hostile documents, teaching skills based on compassion, positive affect -
با توجه به تحولاتی که امروزه در درون و بیرون سازمان ها صورت گرفته نیاز سازمان به نوآوری، انعطاف پذیری و پویایی بیش از پیش احساس می شود. تیم سازی در سازمان با ترکیب واقعیت ها و دیدگاه های متفاوت برای ایجاد قابلیت های جدید، باعث نوآوری در سازمان ها می گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تدوین مدل سازمان تیم محور با رویکرد نوآوری سازمانی انجام گرفته است. این پژوهش از نظر روش تحقیق آمیخته کمی و کیفی است، از نظر هدف اکتشافی و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه و مصاحبه می باشد. جامعه آماری کلیه کارکنان مراکز رشد و پارک های علم و فناوری در خراسان رضوی بوده که بر اساس فرمول کوکران 108 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق تحلیل عاملی تاییدی به کمک نرم افزار آموس جهت میزان اعتبار مدل بهره گرفته شد. اجرای محاسبات لازم در نرم افزار ضمن تایید روابط بین متغیرهای مکنون در مدل ساختاری نشانگر این است که مقدار CFI برای مدل اندازه گیری مرتبه اول نوآوری و سازمان تیم محور و همچنین مدل تحلیل عاملی مرتبه دوم به ترتیب برابر 903/0، 901/0 و 908/0 است که با توجه به اینکه بیشتر از 9/0 می باشد می توان گفت که داده ها به طور بسیار مناسبی برازش یافته است. با توجه به نتایج تحقیق می توان عنوان نمود که تمرکز بر متغیرهای سازمان تیم محور می تواند نوآوری سازمانی کارکنان را افزایش دهد.
کلید واژگان: سازمان تیم محور, نوآوری سازمانی, تحلیل عاملی تاییدی, مراکز رشد, پارک علم و فناوریDue to the changes that have taken place inside and outside organizations today, the organization needs to be more innovative, flexible and dynamic. Team building, by combining different realities and perspectives to create new capabilities, leads to innovation in organizations. The present study aims to investigate and develop a team-based organization model with an organizational innovation approach. This research is exploratory In terms of purpose. Also, a combination of quantitative and qualitative research method is used. Moreover, data collection tools are questionnaires and interviews. The statistical population was all employees of incubators and science and technology parks in Razavi Khorasan, that 108 employees were selected as a sample based on Cochran's formula. Data analysis was performed by confirmatory factor analysis using Amos software to validate the model. Performing the necessary calculations in the software while confirming the relationships between the latent variables in the structural model indicates that CFI value for the first-order measurement model of innovation and team-based organization Also, the second-order factor analysis model is equal to 0.903, 0.901 and 0.908, respectively. Given that it is more than 0.9, we can say that the data is very well fitted. According to the research findings, it can be conducted that focusing on variables of team-oriented organization can increase the organizational innovation of employees.
Keywords: Team-based Organization, Organizational Innovation, Confirmatory Factor -
هدف
توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان از طریق آموزش های ضمن خدمت می تواند نقش موثری در بهبود کیفیت آموزش آنان داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت بود.
روشدر یک مطالعه کاربردی از نوع کیفی، پژوهش حاضر بر روی 10 نفر از اساتید و خبرگان حوزه های مدیریت آموزش و آموزش ضمن خدمت و توانمندسازی که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که در فصل های فروردین تا شهریور 1401 انجام و روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 92/0 به دست آمد. داده های حاصل از اجرای مصاحبه نیمه ساختاریافته با روش تحلیل محتوا طبق نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت دارای 174 شاخص، 31 مولفه در شش زمینه شرایط علی، پدیده محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، راهبردها و پیامدها بود. در این پژوهش شرایط علی شامل 13 شاخص و 3 مولفه نیازهای اجتماعی، تغییر در نیازهای آموزشی و ایجاد نیاز فردی در معلمان، پدیده محوری شامل 11 شاخص و 3 مولفه آموزش علمی و عملی، حل کننده مشکلات و ارزش آفرین، شرایط زمینه ای شامل 18 شاخص و 5 مولفه اجرای درست دوره ها، غنای محتوای دوره ها، محیط شایسته، برنامه ریزی درست و ذهنیت معلمان، شرایط مداخله ای شامل 59 شاخص و 6 مولفه مدیران غیرمتعهد و غیرمتخصص، ارزیابی عملکرد نادرست، نیازسنجی نادرست، عدم کیفیت تدریس دوره، روش های آموزش غیرمرسوم و ضعف سیستم انگیزشی، راهبردها شامل 46 شاخص و 10 مولفه الگوبرداری موفق، بهبود محتوای دوره ها، برنامه ریزی منطقه محور، نیازسنجی دقیق و علمی دوره ها، رفع موانع فردی معلمان، تغییر در سیستم های آموزشی، بهبود شرایط فیزیکی، به کارگیری مدرسین مجرب و متخصص، فراهم آوردن بسترهای انگیزشی و نظام ارزیابی مناسب و پیامدها شامل 27 شاخص و 4 مولفه پیامدهای اجتماعی، بهبود عملکرد آموزشی معلمان، بهزیستی شغلی معلمان و پیامدهای روانی معلمان بود. در نهایت، مدل داده بنیاد خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت طراحی شد.
نتیجه گیریمدل خط مشی گذاری داده بنیاد
کلید واژگان: خط مشی گذاری, توانمندسازی, ارتقای حرفه ای, معلمان, آموزش ضمن خدمتObjectiveThe teachers' professionalism empowerment and promoting through in-service training can play an effective role in improving the quality of their education. Therefore, the purpose of this study was to design a policy-making model in order to teachers' professionalism empowerment and promoting by relying on in-service training.
MethodIn an applied study from type of qualitative, the present research was conducted on 10 professors and experts in the fields of education management and in-service training and empowerment who were selected according to the principle of theoretical saturation and with a purposive sampling method. The tool of the current research was a semi-structured interview that was conducted in the seasons of Farvardin to Shahrivar of 1401 year and its validity was confirmed by the triangulation method and its reliability was obtained by the agreement coefficient method between two coders at 0.92. The data obtained from the semi-structured interview were analyzed with using the content analysis method according to the grounded theory in MAXQDA software.
ResultsThe findings showed that the policy-making model in order to teachers' professionalism empowerment and promoting by relying on in-service training had 174 indicators, 31 components in six fields of causal conditions, central phenomenon, background conditions, intervention conditions, strategies and consequences. In this research, the causal conditions were includes 13 indicators and 3 components of the social needs, changes in educational needs and creation of individual needs in teachers, the central phenomenon were includes 11 indicators and 3 components of the scientific and practical education, solving problems and creating value, background conditions were includes 18 indicators and 5 components of the correct implementation of courses, richness of the content of courses, competent environment, correct planning and teachers' mentality, intervention conditions were includes 59 indicators and 6 components of the non-committed and non-specialist managers, incorrect performance evaluation, incorrect needs assessment, lack of quality of course teaching, non-traditional teaching methods and weak motivational system, strategies were includes 46 indicators and 10 components of the successful modeling, improving the content of courses, region-oriented planning, accurate and scientific needs assessment of courses, removing teachers' individual obstacles, changing in educational systems, improving
Keywords: Policy-making, empowerment, professionalism promoting, teachers training, in-service -
هدف این پژوهش مقایسه فراخشم، فراتحقیر و فرا کنترل در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط بود. این پژوهش از نوع توصیفی- علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال خوردن که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سه ماه اول سال 1400 به کلینیک های روان شناسی و مراکز تخصصی تغذیه شهر کرج مراجعه کرده و تمایل به حضور در پژوهش را داشتند بود. روش نمونه گیری پژوهش به صورت در دسترس بود. که تعداد 50 زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و 50 زن مبتلا به پرخوری مفرط به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس تشخیص اختلال خوردن استیک و همکاران (2000) (EDDS) و مقیاس فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (2009) (MES) جمع آوری شد. داده های پژوهش به روش تحلیل واریانس (چند متغیره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه از زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط در فرا تحقیر، فراکنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). همچنین بین این دو گروه از نظر فرا خشم تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0 < p). نتیجه گیری می شود بین دو گروه زنان مبتلا به پراشتهایی روانی و پرخوری مفرط در مولفه های فراهیجان چون فراتحقیر و فراکنترل تفاوت معناداری وجود دارد اما در فراخشم بین دو گروه تفاوتی دیده نشد.
کلید واژگان: پراشتهایی عصبی, پرخوری مفرط, فراخشم, فرا تحقیر, فراکنترلThe aim of this research was to compare hyper-anger, hyper-contempt, and hyper-control in women suffering from anorexia nervosa and excessive overeating. This research was descriptive-causal and comparative. The statistical population of the study included all the patients with eating disorders who were referred to psychological clinics and specialized nutrition centers in Karaj City in order to use psychological services in the first three months of 2021 and were willing to participate in the research. The research sampling method was accessible. 50 women suffering from anorexia nervosa and 50 women suffering from overeating were selected as samples. The data were collected using the eating disorder diagnosis scale of Stick et al. (2000) (EDDS) and Mitmansgruber et al.'s (2009) emotional scale (MES). The research data were analyzed by variance analysis (multivariate). The results showed that there is a significant difference between the two groups of women suffering from anorexia nervosa and excessive overeating in hyper-humiliation and hyper-control (p<0.05). Also, there is no significant difference between these two groups in terms of extra anger (p < 0.05). It can be concluded that there is a significant difference between the two groups of women suffering from anorexia nervosa and excessive overeating in the components of overexcitement such as over-contempt and overcontrol, but no difference was seen in over-anger between the two groups.
Keywords: bulimia nervosa, excessive overeating, hyper-anger, hyper-contempt, hyper-control -
زمینه و هدف
</span></span> پراشتهایی عصبی، اختلالی شایع و مقاوم به درمان است که می تواند میزان شیوع و بروز دیابت را افزایش دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد گروهی بر نشانه های پراشتهایی عصبی و تصویر تن در افراد مبتلا به پراشتهایی عصبی دارای سابقه خانوادگی ابتلا به دیابت نوع دو انجام شد. </span></span></span></span></span></span></span>
روش بررسی</span></span> روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود</span></span>.</span></span> با نمونه گیری هدفمند، 25 زن از جامعه آماری زنان 18 تا 43 ساله که در سال 1397 در شهر مشهد مبتلا به پراشتهایی عصبی بودند انتخاب شده و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش (11نفر) و گواه (14نفر) جایگزین گردیدند.</span></span> گروه آزمایش در 10 جلسه دوساعت ونیمه هفتگی به صورت گروه درمانی پذیرش و تعهد براساس شیوه نامه (هیز و همکاران، 2006) شرکت کردند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله و در پیگیری</span></span> چهارماهه به مقیاس تشخیص اختلال خوردن (استیس و همکاران، 2000) و پرسشنامه روابط چندبعدی بدن (توماس و کش، 2000) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار </span></span>SPSS</span></span> نسخه 24 و از طریق روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. سطح معناداری برای آزمون های آماری، 0٫05 در نظر گرفته شد. </span></span></span></span></span></span>
یافته ها</span></span> درمان پذیرش و تعهد گروهی، بر کاهش همه مولفه های نشانه های پرخوری در افراد مبتلا به پراشتهایی عصبی، موثر است (0٫001></span></span>p</span></span>). درمان پذیرش و تعهد، بر کاهش مولفه های متغیر تصویر تن شامل شاخص های ارزیابی ظاهر (0٫001></span></span>p</span></span>)، ارزیابی تناسب اندام (0٫001></span></span>p</span></span>)، گرایش به تناسب اندام (0٫002=</span></span>p</span></span>)، ارزیابی سلامت (0٫001></span></span>p</span></span>)، مقیاس رضایت از مناطق بدن و دل مشغولی به اضافه وزن موثر بوده است. تاثیر درمان بر مولفه های گرایش به ظاهر، گرایش به سلامت، گرایش به بیماری و خود دسته بندی وزن معنادار نبود.</span></span></span></span></span>
نتیجه گیری</span></span> درمان پذیرش و تعهد گروهی بر نشانه های پراشتهایی عصبی و تصویر تن افراد مبتلا به پراشتهایی عصبی موثر است و می تواند برای درمان مبتلایان به پراشتهایی عصبی پیشنهاد شود. این روش می تواند در جلوگیری از ابتلای این افراد به دیابت نوع 2 موثر باشد. </span></span></span></span></span></span></span>
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد گروهی, نشانگان بالینی پراشتهایی عصبی, دیابت نوع دو, تصویر تنBackground & Objectives</span> Bulimia nervosa is a type of eating disorder characterized by overeating and purging. It is a multifactorial disorder in which concerns about weight and body image play an important role in causing and exacerbating it. Eating Disorders are one of the most common, severe, and debilitating mental health syndromes that are likely to become chronic and resistant to treatment. Studies show a significant increase in the risk of type 2 diabetes in patients with bulimia nervosa. Also, the prevalence of type 2 diabetes is higher in these people than in non-eating disorders. Diabetes mellitus is a metabolic disease characterized by chronic hyperglycemia due to insulin secretion, insulin activity, or both. People with one parent with type 2 diabetes are at higher risk for diabetes. Bulimia nervosa is associated with both the proportion of existing cases of type 2 diabetes (prevalence) and the emergence of new cases (incidence) of type 2 diabetes and is one of the most important reasons for poor blood sugar control and weight gain in diabetics, which complicates weight loss & worsens the complications of diabetes. Given that eating disorders affect body weight and tend to occur years before the onset of type 2 diabetes, it can be expected that eating disorders can improve the risk of type 2 diabetes. Eating disorders are exceptionally difficult to treat. These disorders tend to be ego-syntonic, with many individuals presenting for treatment with extreme ambivalence. Some studies with the control group have shown Cognitive behavioral therapy (CBT) as the most effective treatment for this disorder. However, CBT, despite its dramatic effects, has been moderate in achieving therapeutic success. One possible reason for the high failure rate of treatment for eating disorders is that existing therapies do not adequately address the important aspects of the disorder, such as high empirical avoidance, empirical lack of awareness, and lack of motivation. These variables are the explicit goals of Acceptance and commitment therapy. Research evidence shows that Acceptance and commitment therapy is effective in reducing Bulimia nervosa and body image in people with Bulimia nervosa. Acceptance and Commitment Therapy is one of several models based on the Acceptance of CBT, whose main goal is to create psychological flexibility. This study aimed to evaluate the effectiveness of group acceptance and commitment therapy on the symptoms of Bulimia Nervosa and body image in patients with Bulimia Nervosa and a family history of diabetes.</span></span>
MethodsThe present study was quasi-experimental with a pretest-posttest design and follow-up with a control group. Using the purposive sampling method, 25 women from the statistical population, including women aged 18 to 43 years with (BN) in Mashhad in 2019, were selected and randomly assigned to two experimental group (11 people) and control group (14 people). The study's inclusion criteria were that the participant must be a female suffering from anorexia nervosa, have a family history of diabetes, and not have a history of hospitalization or participation in other treatments for anorexia nervosa. On the other hand, exclusion criteria included absence from more than two sessions or unwillingness to continue with the sessions. The experimental group participated in ten sessions of two and a half hours a week of group (ACT), and the control group did not receive any intervention. All subjects answered the Eating Disorder Diagnostic Scale (Stice et al., 2000) and the Multidimensional Body-Self Relations Questionnaire (Thomas & Cash, 2000) before and after the intervention and at a 4-month follow-up. The data were analyzed using SPSS version 24 software and the method of analysis of variance with repeated measurements was employed. A significance level of 0.05 was used for statistical tests.</span>
Results</span> Group acceptance and commitment therapy effectively reduces all binge eating symptoms in people with anorexia nervosa (p<0.001). The treatment of acceptance and commitment can help in reducing the variable components of body image including indicators of appearance evaluation (p<0.001), fitness evaluation (p<0.001), tendency to fitness (p=0.002), health evaluation (p<0.001), the scale of satisfaction with body areas, and preoccupation with overweight. This treatment has been found to be effective. However, the effect of treatment on the components of appearance orientation, health orientation, illness orientation, and weight self-categorization was not significant.</span></span>
Conclusion</span>Group (ACT) is effective in improving the symptoms of overeating and body image of people with Bulimia nervosa due to the role of Bulimia nervosa in significantly increasing the risk of type 2 diabetes and given that diabetes has no definitive treatment. The best way to deal with it is prevention and timely treatment, Acceptance and commitment therapy can be a good treatment option for Bulimia nervosa and reducing the risk of developing diabetes in people who have a high chance of developing diabetes due to a family history of diabetes.</span></span></span>
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Clinical Symptoms of Bulimia Nervosa, Body Image, Type 2 Diabetes -
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسنادخصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در آبان 1400 لغایت بهمن ماه 1400 به کلینیک های روان شناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) در شهر سبزوار مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از زنان متقاضی طلاق بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگزین شد. داده ها با استفاده از مقیاس اسنادخصمانه (HDS) (آرنتز و همکاران، 2003) و مقیاس سبک های فراهیجانی (MES) بک و همکاران 2009) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (بااندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد میزان تاثیرگذاری آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق 1/48 درصد است (05/0>p). همچنین ماندگاری آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه 6/68 و در فراخشم 89 درصد بود (05/0>P). نتیجه گیری می شود آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی بر اسناد خصمانه و فراخشم در زنان متقاضی طلاق موثر است.
کلید واژگان: آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی, اسنادخصمانه, فراخشمThe aim of the present study was to determine the effectiveness of teaching skills based on the attachment model on hostile and angry documents in women seeking a divorce. The current research was semi-experimental with a pre-test-post-test design, a control group, and a one-month follow-up. The statistical population was all the women applying for divorce which had visited the psychological clinics (under the welfare organization) of Sabzevar City from November 2021 to February 2021. The sample was 30 women applying for divorce, selected as available and randomly replaced by 15 people in the control group and 15 in the experimental group. Data were collected through the Hostile Document Scale (HDS) (Arentz et al., 2003) and the Metaemotional Styles Scale (MES) Beck et al., 2009). The intervention of teaching skills based on the attachment model was carried out during 8 sessions of 90 minutes once a week, But the control group did not receive any intervention. The data were analyzed by mixed variance analysis. The findings showed that the effectiveness of training skills based on the attachment model on hostile and angry documents in women applying for divorce is 48.1% (p<0.05). The permanence of teaching skills based on the attachment model was 68.6% on hostile documents and 89% on anger (P<0.05). It can be concluded that teaching skills based on the attachment model are effective on hostile and angry documents in women applying for a divorce.
Keywords: teaching skills based on the attachment model, hostile documents, anger -
تحقیق حاضر با هدف طراحی مدل جانشین پروری مدیران آموزش و پرورش نواحی 7گانه مشهد انجام شده است. این تحقیق از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر روش، کیفی است و از تکنیک دلفی برای طراحی مدل استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه اساتید گرو ه های علوم تربیتی و مدیریت و مدیران ارشد ستادی موسسات آموزش عالی و همچنین، مدیران و معاونین آموزش و پرورش نواحی 7گانه مشهد در سال تحصیلی 97-1396 بوده که 81 نفر است. بعد از طراحی مدل مفهومی اولیه براساس مبانی نظری و پیشینه تحقیق حاضر و تحلیل کیفی؛ ابعاد و مولفه های مدل برای 20 نفر از خبرگان ارسال شد و روایی هر یک از سوالات در سه مرحله مختلف دلفی سنجش و پایش شد. همچنین، بعد از اعمال برخی پیشنهادها و اصلاحات مورد نیاز در پرسشنامه تحقیق براساس یافته های حاصله، پرسشنامه نهایی تهیه و تنظیم شد. روایی ابزار تحقیق به صورت روایی صوری و تحلیل عاملی سنجش و ارزیابی شد. ضریب پایایی آلفای کرونباخ بزرگتر از 8/0 بوده که نشان از قابلیت اعتماد (پایایی) بالای ابزار تحقیق دارد. بر اساس یافته های این تحقیق، مدل جانشین پروری در چهار بعد تعیین خط مشی، ارزیابی داوطلب، پرورش داوطلب و ارزیابی اثربخشی شناسایی شده است. الگوی مربوطه شامل نه مولفه بوده که بیشترین تاثیر را بر جانشین پروری دارد.کلید واژگان: آموزش و پرورش, جانشین پروری, رویکرد کیفی, مدیران آموزش و پرورشThis research is applied in terms of purpose and qualitative in terms of method. The statistical population in the qualitative section included all professors of educational sciences and management groups and senior staff managers of higher education institutions as well as managers and deputies of education in the seven districts of Mashhad. After designing the initial conceptual model based on the theoretical foundations and background of the present research and qualitative analysis; The dimensions and components of the model were sent to 20 experts, and the validity of each of the questions was measured and monitored in three different stages of Delphi. Therefore, the validity of the research instrument was assessed and evaluated as a formal validity according to the opinions of experts. Factor analysis was also used. Using pre-test data from a sample of 25 members, the Cronbach's alpha coefficient was calculated to be greater than 0.8. Based on the findings of this study, the succession model has been identified in 4 dimensions of policy determination, volunteer evaluation, volunteer training and effectiveness evaluation. The relevant model consists of 9 components that have the greatest impact on succession.Keywords: Education, Education managers, Qualitative approach, Succession
-
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری بر تحمل آشفتگی و ابعاد فراهیجانی منفی بیماران زن مبتلابه بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. این پژوهش ازنوع نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری بیماران زن مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس بود که جهت استفاده از خدمات سازمان بهزیستی به گروه تشخیص معلولیت سازمان بهزیستی تهران در سه ماه سوم سال 1400 مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه گواه و آزمایش (هرگروه 15 نفر) قرارگرفتند. گروه مداخله درمان فعال سازی رفتاری را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها بااستفاده از مقیاس تحمل آشفتگی سیمونز و گاهر (2005)(DTS) و فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (2009)(MES) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد اثراصلی گروه برای تحمل آشفتگی (741/ ، 4/95F=) و برای فراهیجان منفی (415/ ، 9/13F=) معنادار هستند؛ یعنی دو گروه ازنظر میانگین تحمل آشفتگی و فراهیجان منفی تفاوت معناداری وجود دارد. در متغیر تحمل آشفتگی اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (367/ ، 5/14F=) متفاوتند. در متغیر فراهیجان منفی نیز اثراصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (275/ ، 37/7F=) معنادار و با ماندگاری اثر گزارش شد (05/0>p)؛ اندازه اثر نیز نشان از تاثیر و 4/63 درصد مداخله برافزایش تحمل آشفتگی و کاهش فراهیجان منفی دارد. نتیجه گیری می شود این مداخله توانست تحمل آشفتگی را افزایش و فراهیجان منفی را کاهش دهد.
کلید واژگان: تحمل آشفتگی, درمان فعال سازی رفتاری, فراهیجان منفی, مولتیپل اسکلروزیسThe aim of this study was to determine the effectiveness of behavioral activation therapy on disturbance tolerance and negative hyperemotional dimensions of female patients with multiple sclerosis. The research was semi-experimental with pre-test, post-test, and control group with a two-month follow-up. The population of female patients with multiple sclerosis. The sample consisted of 30 of these women who were purposefully selected and randomly assigned to two control and experimental groups (15 people in each group). The intervention group received behavioral activation therapy during 8 sessions of 90 minutes once a week. The data were collected with Simmons's (2005) disturbance tolerance scale (DTS) and Meta-emotional Mitmansgruber (2009) (MES) and analyzed by repeated measurement method. The results showed that the main effects of the group are significant for tolerance of confusion and negative overexcitement; That is, the two groups differ in terms of the average tolerance of disturbance and negative overexcitement. The main effect of disturbance tolerance is three stages: pre-test, post-test, and follow-up. In negative emotions, the main effect of the three stages of pre-test, post-test, and follow-up was reported as significant and lasting (p<0.05); The size of the effect also shows the effect of 63.4 percent of the intervention on increasing the tolerance of disturbance and reducing negative overexcitement. It can be concluded that this intervention was able to increase tolerance of disturbance and reduce negative overexcitement.
Keywords: disturbance tolerance, behavioral activation therapy, negative hyperarousal, multiple sclerosis -
هدف این پژوهش اتعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی و کنترل عواطف زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری به مدت دو ماه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سال 1401- 1400به کلینیک های روان شناسی و مراکز تخصصی ازدواج (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (ASI) (2005) و مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (ACQ) (1997) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و افزایش کنترل عواطف اثربخش است (05/0P<) که 7/54 درصد از حساسیت اضطرابی و 4/85 درصد از کنترل عواطف را گزارش کرد. نتیجه گیری می شود این مداخله تاحد زیادی توانست حساسیت اضطرابی را کاهش و کنترل عواطف را افزایش دهند و از این رو می توانند در درمان آسیب های روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی استفاده شود.
کلید واژگان: آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار, حساسیت اضطرابی, کنترل عواطفThe purpose of this research was to determine the effectiveness of teaching skills based on an emotion-oriented approach to anxiety sensitivity and controlling the emotions of women affected by extramarital relationships. This research was a semi-experimental type with a pre-test, post-test, and control group with a follow-up phase for two months. The statistical population included all women affected by extramarital relationships who had been referred to psychological clinics and specialized marriage centers (under the welfare organization) in Tehran in order to use psychological services in 2021-2022. The statistical sample included 30 of these women who were selected as available. Then, 15 people were randomly replaced in the control group and 15 people in the experimental group. The intervention group received skills training based on an emotion-oriented approach during 8 sessions of 90 minutes once a week. The data were collected using Floyd et al.'s anxiety sensitivity scale (ASI) (2005) and Williams et al.'s emotion control scale (ACQ) (1997) and analyzed by variance analysis with repeated measures. The results showed that the training of skills based on the emotion-oriented approach is effective in reducing anxiety sensitivity and increasing emotion control (P<0.05), which reported 54.7% of anxiety sensitivity and 85.4% of emotion control. It can be concluded that this intervention was able to reduce anxiety sensitivity and increase the control of emotions to a large extent, and therefore can be used in the treatment of psychological injuries caused by extramarital relationships.
Keywords: Teaching skills based on emotion-oriented approach, anxiety sensitivity, emotion control -
فیلم ها و پوشش های خوراکی لایه نازکی از پلیمرهای زیستی هستند که به عنوان پوشش مواد غذایی مورد استفاده قرار می-گیرند. به دلیل معایب متعدد مواد بسته بندی سنتزی از قبیل مهاجرت ترکیبات بسته بندی به درون مواد غذایی، ایجاد آلودگی زیست محیطی و مشکل بازیافت پسماند اخیرا استفاده از فیلم های خوراکی جهت بسته بندی مواد غذایی افزایش قابل چشمگیری پیدا کرده است. فیلم های خوراکی بر پایه صمغ دانه اسفرزه به جهت دسترسی آسان و قیمت مقرون به صرفه منبع خوبی برای تهیه فیلم های خوراکی هستند. در این پژوهش فیلم های خوراکی بر پایه صمغ دانه اسفرزه غنی شده با نسبت های مختلف اسانس لعل کوهستان ساخته شد و ویژگی های فیزیکوشیمیایی فیلم ها شامل ضخامت، محتوای رطوبت، نفوذپذیری به بخارآب، مقاومت به کشش، درصد افزایش طول، ویژگی های مورفولوژی و حرارتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آنالیز ترکیبات اسانس لعل کوهستان توسط GC/MS نشان داد که در مجموع 8 ترکیب شناسایی شد. نتایج نشان داد که با افزایش میزان اسانس لعل کوهستان ضخامت و درصد افزایش طول فیلم ها به طور معنی داری (05/0 > p) افزایش یافت، اما محتوی رطوبت، نفوذپذیری به بخارآب، مقاومت به کشش، دمای ذوب (Tm) و دمای انتقال شیشه ای (Tg) به طور معنی داری (05/0 > p) کاهش پیدا کرد. اسانس لعل کوهستان افزوده شده به فیلم ها، خصوصیت نرم کنندگی را نیز نشان دادند که از نتایج کرنش تا نقطه شکست به دست آمد. ساختار همگن و یکنواخت فیلم کنترل (بدون اسانس) در تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی به اثبات رسید.
کلید واژگان: فیلم خوراکی, صمغ دانه اسفرزه, اسانس لعل کوهستان, دمای انتقال شیشه ایProduction of edible films based on Psyllium seed gum enriched with Oliveria decumbens essential oilEdible films and coatings are thin layers of biopolymers that are used as food coatings. Due to the many disadvantages of synthetic packaging materials, such as the migration of packaging compounds into food, creating environmental pollution and the problem of waste recycling, the use of edible films for food packaging has recently increased significantly. Edible films based on Psyllium seed gum are a good source for preparing edible films due to their easy availability and affordable price. In this research, edible films based on Psyllium seed gum enriched with different proportions of Oliveria decumbens essential oil were made and the physicochemical characteristics of the films include thickness, moisture content, permeability to water vapor, tensile strength, elongation percentage, characteristics Morphology and thermal properties were investigated. The results of the analysis of Oliveria decumbens essential oil compounds by GC/MS showed that a total of 8 compounds were identified. The results showed that by increasing the amount of Oliveria decumbens essential oil, the thickness and percentage of length of the films increased significantly (p < 0.05), but the moisture content, permeability to water vapor, tensile strength, melting temperature (Tm) and temperature Glass transition (Tg) decreased significantly (p>0.05). Oliveria decumbens essential oil added to the films also showed the softening characteristic which was obtained from the results of strain to breaking point. The homogenous and uniform structure of the control film (without essential oil) was proven in the electron microscope images.
Keywords: Edible Film, Psyllium seed gum, Oliveria decumbens essential oil, Temperature glass transition -
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری را کلیه زنان متقاضی طلاق در سال 1401- 1400 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 30 نفر (هر گروه 15 نفر) به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. داده ها با استفاده از مقیاس الگوهای ارتباطی کویرنر و فیتزپاتریک (CPQ) (1990) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق موثر است (05/0>p). همچنین تاثیر آموزش مهارت های مبانی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی پایدار بود (05/0>P). نتیجه گیری می شود آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر افزایش جهت گیری گفت و شنود و کاهش جهت گیری همنوایی در زنا متقاضی طلاق موثر است.
کلید واژگان: آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی, جهت گیری گفت و شنود, جهت گیری همنواییThe aim of the present study was to determine the effectiveness of training skills based on imago therapy on communication orientation and conformity orientation in women seeking a divorce. The present study was a semi-experimental study with a pre-test-post-test design, a control group, and a one-month follow-up period. The statistical population was made up of all the women applying for divorce in 2021-2022, among whom 30 people (15 people in each group) were selected as a sample and randomly placed in two experimental and control groups. Data were collected using Koerner and Fitzpatrick's Communication Patterns Scale (CPQ) (1990). The intervention of training skills based on imago therapy was carried out during 8 sessions of 90 minutes once a week, But the control group did not receive any intervention. The research data were analyzed by mixed variance analysis (with repeated measurements). The findings showed that the effectiveness of training skills based on imago therapy, conversational orientation, and conformity orientation are effective in women applying for divorce (p<0.05). Also, the effect of basic skills training on imago therapy on dialogue and conformity orientation was stable (P<0.05). It can be concluded that the activity of skills based on imago therapy is effective in increasing the orientation of dialogue and listening and reducing the orientation of conformity in adultery-seeking a divorce.
Keywords: Imago therapy-based skills training, dialogue orientation, compliance orientation -
مقدمه
دیابت نوع دو یکی از بیماری های مزمن و ناتوان کننده است که بر امید به زندگی و رفتارهای خود مراقبتی زنان مبتلا به این بیماری اثر دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان وجودی بر امید به زندگی و رفتارهای خود مراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
روش ها:
روش پژوهش، کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان مبتلا به دیابت نوع دو شهر نیشابور بود. از بین آنان 40 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. شرکت کنندگان مقیاس امید اسنایدر و پرسشنامه ی فعالیت های خود مراقبتی در دیابت را تکمیل کردند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها:
نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین زنان گروه درمان وجودی و افراد گروه کنترل در متغیرهای امید به زندگی (0001/0=p، 11/10=F) و رفتارهای خود مراقبتی (003/0=p، 5/176=F) تفاوت وجود دارد. درمان وجودی سبب افزایش میانگین نمره ی شرکت کنندگان گروه آزمایش در متغیرهای امید به زندگی و رفتارهای خود مراقبتی شده است.
نتیجه گیری:
درمان وجودی با تاکید بر مفاهیمی مثل آزادی، مسیولیت پذیری، معنا و هدف در زندگی، مرگ و روابط با دیگران می تواند سبب افزایش امید به زندگی و رفتارهای خود مراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو شود؛ بنابراین می توان از این درمان در کنار درمان های پزشکی استفاده کرد.
کلید واژگان: امید به زندگی, درمان وجودی, دیابت نوع دو, خود مراقبتیBackgroundType 2 diabetes is a chronic and debilitating disease that affects the life expectancy and self-care behaviors of women with this disease. Therefore, the present study aimed to investigate the effectiveness of existential therapy on life expectancy and self-care behaviors of women with type 2 diabetes.
MethodsThe research method was applied and quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The population included all women with type 2 diabetes in Neyshabur, Iran. Among them, 40 people were selected by available sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. Participants completed the Hope Scale (HS), and The Summary of Diabetes Self-Care Activities (SDSCA). Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.
ResultsThe results of analysis of covariance showed that there was a difference between women in the existential therapy group and the control group in life expectancy (F= 10.11, P= 0.0001) and self-care behaviors (F= 176.5, P= 0.003). Existential therapy has increased the mean score of the participants of the experimental group in the variables of life expectancy and self-care behaviors.
ConclusionThe existential therapy can increase life expectancy and self-care behaviors of women with type 2 diabetes by emphasizing freedom, responsibility, meaning and purpose in life, death and relationship with other. Therefore, existential therapy can be used in along with medical treatments.
Keywords: Existential therapy, Life expectancy, Type 2 diabetes, Self-care -
زمینه و هدف
دامنه وسیع کاربردهای اینترنت اشیاء باعث شده است تا محیط های آموزشی در تمام سطوح تحصیلی بتوانند از آن بهره مند شوند؛ از این رو، هدف از این پژوهش طراحی مدل مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا برای بهبود توانایی حل مسیله ریاضی دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مشهد بود.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که با رویکرد آمیخته با طرح اکتشافی و از طریق تلفیق روش های کیفی و کمی انجام شد. جهت بررسی عمیق و شناخت بیشتر موضوع و شناخت عوامل موثر بر آن ها، علاوه بر مبانی نظری از مصاحبه برای درک بیشتر و و رویکرد گراندد تیوری استفاده شد. سپس از رویکرد کمی برای تایید نتایج کیفی بهره برده شد. در بخش کیفی، به منظور شناسایی مولفه های مدل با 12 نفر از خبرگان جامعه علمی و متخصصان دانشگاهی صاحب نظر در حوزه مورد نظر تحقیق مصاحبه شد.
یافته هانتایج بخش کیفی نشان داد که مدل شامل 75 مقوله عمده (منتج از کدگذاری باز)، 10 مقوله هسته ای (منتج از کدگذاری محوری) و دو مقوله اصلی (منتج از کدگذاری انتخابی) می باشد. در بخش کمی، پرسشنامه ای شامل 51 گویه تنظیم شد و در اختیار 384 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مشهد قرار داده شد. نتایج این بخش نشان داد که بین مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا و توانایی حل مسیله ریاضی رابطه معناداری وجود دارد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که میزان تاثیرگذاری مولفه های متغیر مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا (به ترتیب زیرساخت های فنی وسیستمی، سنجش و ارزیابی، محتوای آموزشی، پشتیبانی (فنی، مالی و قانونی) و روش آموزشی) و مولفه های متغیر توانایی حل مسیله ریاضی (به ترتیب آزمایش فرضیه ها، فرضیه سازی، جمع آوری اطلاعات، مشخص نمودن مسیله و نتیجه گیری) می باشد.
کلید واژگان: مدیریت یادگیری, اینترنت اشیا, بهبود توانایی حل مسئله ریاضیBackground and AimThe Internet of Things has many uses in education. However, one of the most important subjects in all educational levels is mathematics, which was specifically addressed in this research. Therefore, the purpose of this research was to design a learning management model based on the Internet of Things to improve the mathematical problem solving ability of secondary school students in Mashhad.
Research methodThe current research is applied in terms of its purpose, which was carried out with an approach mixed with an exploratory design and by combining qualitative and quantitative methods. In order to deeply investigate and understand more about the subject and the factors affecting them, in addition to theoretical foundations, interviews were used for better understanding and the grounded theory approach. Then a quantitative approach was used to confirm the qualitative results. In the qualitative part, in order to identify the components of the model, 12 experts from the scientific community and academic experts were interviewed in the field of research.
ResultsThe results of the qualitative part showed that the model includes 75 major categories (resulting from open coding), 10 core categories (resulting from axial coding) and two main categories (resulting from selective coding). In the quantitative section, a questionnaire containing 51 items was prepared and given to 384 secondary school students in Mashhad. The results of this section showed that there is a significant relationship between learning management based on the Internet of Things and the ability to solve mathematical problems.
ConclusionThe results showed that the effectiveness of the variable components of learning management based on the Internet of Things (in order of technical and systemic infrastructures, measurement and evaluation, educational content, support (technical, financial and legal) and educational method) and the variable components of solving ability It is a mathematical problem (in the order of testing hypotheses, making hypotheses, gathering information, defining the problem and drawing conclusions).
Keywords: Learning management, Internet of things, improving the ability to solve mathematical problems -
این تحقیق از نظر هدف از پژوهشهای کاربردی و از نظر روش، کیفی است و در آن برای طراحی مدل، تکنیک دلفی به کار رفته است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل همه اساتید گرو ه های علوم تربیتی و مدیریت و مدیران ارشد ستادی موسسات آموزش عالی و همچنین مدیران و معاونان آموزش و پرورش نواحی هفتگانه مشهد در سال تحصیلی 97-1396 بوده اند. بعد از طراحی مدل مفهومی اولیه براساس مبانی نظری و پیشینه تحقیق حاضر و تحلیل کیفی، ابعاد و مولفه های مدل برای 20 نفر از خبرگان ارسال شده و روایی هر کدام از سوالات در سه مرحله متفاوت دلفی مورد سنجش و پایش قرار گرفته است. همچنین پس از اعمال برخی از پیشنهادات و اصلاحات مورد نیاز در پرسشنامه تحقیق بر اساس یافته های حاصله، پرسشنامه نهایی تهیه و تنظیم شد. بنابراین روایی ابزار تحقیق با توجه به نظرات خبرگان به صورت روایی صوری مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. همچنین از تحلیل عاملی استفاده شده است. با بهره گیری از داده های حاصل از پیش آزمون در یک نمونه 25 نفری از اعضای نمونه مورد بررسی، ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد و این ضریب بزرگ تر از 0/8 بود که نشان دهنده قابلیت اعتماد بالای ابزار تحقیق است. بر اساس یافته های این تحقیق، مدل شایستگی دارای چهار بعد فردی، ارتباطی، سازمانی و حرفه ای و 32 مولفه بوده است. همچنین مدل جانشین پروری در چهار مرحله تعیین خط مشی، ارزیابی داوطلب، پرورش داوطلب و ارزیابی اثربخشی و شامل 9 مولفه بوده است.
کلید واژگان: شایستگی, جانشین پروری, مدیران آموزشی, آموزش و پرورش مشهد, رویکرد کیفیObjective-wise, this research falls into the applied category, while a qualitative method has been used, and the model has been designed based on the Delphi method. The statistical population consisted of all educational and administration sciences professors, senior executives of higher education institutes, and deputy directors of the seven school districts in the city of Mashhad during the school year of 2017-2018. Having designed the initial conceptual model based on theoretical background and qualitative analysis, we sent the dimensions and components of the model to 20 well-informed individuals, and the validity of each question was assessed and surveyed in three different stages of the Delphi method. Moreover, after some recommended modifications were made in the questionnaire for this study based on the findings, the final draft of the questionnaire was prepared. Therefore, face validity has been the basis for the assessment of the validity of the research tool, for points of view of well-informed individuals have been used. Factor analysis has also been used. Using the data obtained from the pre-test for a sample consisting of 25 individuals, the Cronbach's alpha was calculated to be greater than 0.8, which indicates the high reliability of the research tool used. Based on the findings of this research, the competence model consists of four dimensions -- individual, communicative, organizational and professional -- and 32 components. Furthermore, the succession method consisted of four stages -- determining policies, assessing candidates, training candidates and evaluating their effectiveness -- and 9 components.
Keywords: competence, succession, education managers, school districts in Mashhad, qualitative approach -
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور و طرح واره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال پراشتهایی عصبی در شهر کرج در سال 1401- 1400 بود. نمونه آماری شامل 45 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه انتظار درمان و 30 نفر در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) جایگزین گردیدند. گروه اول روان درمانی کوتاه مدت راه حل مبتنی بر الگوی دشازر؛ گروه دوم طرح واره درمانی مبتنی بر الگوی یانگ و همکاران را به ترتیب طی 8 و 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون (IUS) (1994) و مقیاس خودسنجی سیمونز و گاهر (2005) (DTS) جمع آوری شد. ا داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور و طرح واره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی زنان مبتلابه پراشتهایی روانی اثربخش بوده هستند (05/0<p)، اما ابا توجه به نتیجه به دست آمده از آزمون بونفرونی هیچ تفاوتی در اثربخشی این دو در افزایش تحمل آشفتگی و کاهش تحمل ناپذیری بلاتکلیفی مشاهده نشد (05/0<p) نتیجه گیری می شود این دو مداخله تاحد زیادی توانستند تحمل آشفتگی و تحمل پذیری بلاتکلیفی را افزایش دهند و از این رو می توانند در درمان مبتلایان به پراشتهایی روانی استفاده شوند.
کلید واژگان: پراشتهایی روانی, تحمل آشفتگی, تحمل ناپذیری بلاتکلیفی, روان درمانی راه حل محور, طرح واره درمانیThe aim of this study was to compare the effectiveness of short-term solution-oriented psychotherapy and schema therapy on tolerance of confusion and indecisive intolerance in women with neurological disorders. This study was a quasi-experimental study (pre-test design, post-test, follow-up with a control group). The statistical population included all patients with dementia in Karaj in the period 2021-2022. The statistical sample consisted of 45 women who were purposefully selected. Then, 15 patients were randomly assigned to the treatment waiting group and 30 patients to the two experimental groups (15 patients in each group). The first group of short-term psychotherapy is a solution based on the difficult model; The second group received a treatment regimen based on Yang et al.'s model in 8 and 10 90-minute sessions, respectively. Data were collected using the Freestone Intolerance Uncertainty Scale (IUS) (1994) and the Simmons and Gahr (2005) Self-Assessment Scale (DTS). Analyzed. The results showed that short-term solution-oriented psychotherapy and schema therapy was effective on turbulence tolerance and uncertainty intolerance in women with mental disorders (P <0.05), but according to the results obtained from the Bonferroni test, there was no difference in the effectiveness of the two in increasing turbulence tolerance. There was no reduction in uncertainty intolerance (p <0.05).
Keywords: Perturbation tolerance, Psychiatric disorders, Schema therapy scheme Solution-oriented psychotherapy, Uncertainty intolerance -
مقدمهاین پژوهش با هدف بررسی تاثیردرمان مبتنی بر ایماگو بر باورهای فراشناختی، بخشودگی و بهزیستی روان شناختی زنان متقاضی طلاق در شهرری انجام شده است.روشطرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گواه می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان متقاضیان طلاق در شهر، شهرری بود که از میان آن ها 28 نفر به عنوان 14نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از این 28 نفر به شکل تصادفی، 14 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه کنترل گماشته شدند. درمان مبتنی بر ایماگو به شیوه گروهی طی 8 جلسه بر دو گروه آزمایش اجرا شد. و افراد گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند و هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل پرسش نامه باورهای فراشناخت ولز، پرسش نامه بخشودگی پولارد و همکاران و پرسش نامه بهزیستی روان شناختی ریف می باشد که شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به سوالات آن پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل نتایج از روش های آماری توصیفی و تحلیل کواریانس استفاده شده است.یافته هااثر درمان مبتنی بر ایماگو، بر باورهای فراشناختی، بخشش و بهزیستی روان شناختی زنان متقاضی طلاق معنادار بود. هم چنین، میزان باورهای فراشناختی، بخشودگی و بهزیستی روان شناختی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون به گونه معنی داری متفاوت از گروه کنترل بود.نتیجه گیرینتایج پژوهش بیانگر آن است که میان گروه آزمایش و کنترل از لحاظ متغیر های باورهای فراشناختی، بخشودگی و بهزیستی روان شناختی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0>P).درمان مبتنی بر ایماگو از درمان های جدید و مطرح در درمان تعارض های خانواده و زوج هاست که توانسته است باورهای فراشناختی، بخشودگی و بهزیستی روان شناختی زنان متقاضی طلاق را تغییر دهد.کلید واژگان: درمان مبتنی بر ایماگو(ایماگوتراپی), باورهای فراشناختی, بخشودگی, بهزیستی روانشناختی, طلاقThe purpose of this study was to Effectiveness of imago relationship Therapy on meta cognitive beliefs, forgiveness, and psychological well-being of divorced women in shahr-e ray The research design is a pretest-post test test with a test and control group. The statistical population of the study consisted of all divorce applicants in shahr-e ray selected from among them by available sampling method, 28 subject were selected by available sampling method. And these 28 subject, 14 were assigned to the experimental group and 14 to the control group. Imago therapy was administered to the two experimental groups for 8 sessions. And the control group was on the waiting list and received no intervention. The tools used in this study included the Meta cognitive Beliefs Questionnaire ,Forgiveness Questionnaire, and the Well-being Questionnaire which the participants answered to the pre-test and post-test questions. Descriptive statistics and covariance analysis were used to analyze the results The results showed that there was a significant difference between the experimental and control groups in terms of variables of meta cognitive beliefs, forgiveness and psychological well-being (P <0.001). Also, the level of meta cognitive beliefs, forgiveness and psychological well-being in the experimental group in the post-test phase were significantly different from the control group.Keywords: imago therapy, the meta cognitive, forgiveness, Psychological well-being, Divorce
-
مقدمه
هدف پژوهش حاضر ، مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان پذیرش و تعهد بر شفقت خود در زنان دارای تعارض زناشویی می باشد.
روش کاراین مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و آزمون پی گیری با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزیستی شهر تایباد بودند. نمونه آماری 39 آزمودنی(13 نفر گروه هیجان مدار، 13 نفر درمان مبتنی بر پذیرش – تعهد و 13 نفر گروه کنترل) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. گروه های آزمایشی درمان هیجان مدار (طی 9 جلسه) و درمان مبتنی بر پذیرش – تعهد (طی 8 جلسه) دریافت نمودند ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش، پرسش نامه های تعارض زناشویی براتی و ثنایی و شفقت خود نف بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافته هایافته های حاصل از پژوهش نشان داد که پروتکل آموزشی درمان هیجان مدار نسبت به درمان پذیرش تعهد تاثیر معنادار بیشتری بر افزایش شفقت خود در زنان دارای تعارض زناشویی داشته است (001/ P < 0)
نتیجه گیریمطابق با یافته های پژوهش حاضر ، می توان از بسته آموزش درمان هیجان مدار برای افزایش میزان شفقت خود از طریق ابراز هیجانات ، توانایی همدلی با دیگران و انتقادپذیری در زنان دارای تعارض زناشویی بهره برد.
کلید واژگان: درمان هیجان مدار, درمانمبتنی بر پذیرش - تعهد, شفقت خود, تعارض زناشویی, زنانIntroductionThe aim of this study was to compare the effectiveness of emotional focused therapy and acceptance – commitment therapy on self-compassion couples with marital conflict.
MethodsResearch method was quasi-experimental with pretest-posttest and follow-up test with a control group. The statistical population of the women was referring to Tayebad Behzisti counseling centers. The statistical sample included 39 women (13 women of EFT group, 13 women of ACT group and 13 women of control group) who were selected by available sampling method and randomly placed in three groups. For the experimental groups, EFT (during 9 sessions) and ACT (during 8 sessions) were performed and the control group did not receive any intervention. The research instruments included Barati & Sanai’s Marital Conflict Questionnaire, Neff’s Self-Compassion Questionnaire. For data analysis from the analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post hoc test was used.
ResultsFindings showed that the educational protocol of emotion-oriented therapy had a more significant effect than acceptance-commitment therapy on increasing their self-compassion in women with marital conflict (P <0.001).
ConclusionsAccording to the findings of the present study, emotion-oriented therapy package can be used to increase their compassion through expressing emotions, empathy with others and criticism in women with marital conflict.
Keywords: Emotion Focused Therapy, Acceptance – Commitment Therapy, Self-Compassion, Marital Conflict, Women -
مقدمه
در دانشگاه های علوم پزشکی نسل سوم ارتقا کمی و کیفی آموزش نیازمند مدیران آموزش پزشکی است که از دانش، بینش و مهارت کافی برای مدیریت آموزشی دانشگاه برخوردار باشند با این حال بسیاری از مدیران،از توسعه حرفه ای مناسب برای روبه روشدن با چالش های دانشگاه های نوآور وکار آفرین برخوردار نیستنداین مطالعه با هدف شناسایی مولفه های توسعه حرفه ای مدیران آموزش پزشکی در دانشگاه های نسل سوم انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه ازلحاظ هدف کاربردی واز نظر نوع داده ها و روش تحلیل کیفی است.مشارکت کنندگان در پژوهش تعداد 12 نفر از مدیران آموزش پزشکی دانشگاه های علوم پزشکی کشور بودندکه به صورت هدفمندوروش تکمیلی گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختار یافته گرد آوری وبر اساس روش تحلیل محتوای استقرایی وبه وسیله نرم افزار MAXQDA 10 تحلیل شد.روایی و پایایی پژوهش با روش گوبا و لینکن انجام شد.
یافته هاتعداد 383 کد باز 25 مقوله فرعی و 6 مقوله اصلی توسعه حرفه ای مدیران آموزش پزشکی بدست آمد.براساس یافته ها توسعه حرفه ای مدیران در 6 بعدشامل:توسعه آموزشی،توسعه پژوهشی،توسعه مهارت های مدیریتی،توسعه مهارت های رهبری،توسعه مهارت های فردی وتوسعه زمینه ای شناسایی شدند.
نتیجه گیریدر بین ابعاد شش گانه بدست آمده الگوی توسعه حرفه ای مدیران آموزش پزشکی در دانشگاه نسل سوم،بالاترین کدهای احصا شده مربوط به بعد توسعه مهارت رهبری است که پیشنهاد می گردد در برگزاری دوره های آموزشی مهارت توسعه حرفه ای مدیران به عنوان اولویت در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: توسعه حرفه ای, الگوی توسعه حرفه ای, مدیران آموزش پزشکی, دانشگاه نسل سومIntroductionin order to improve the quantitative and qualitative educational process,the third-generation medical universitie need the medical education administrators who possess the sufficient knowledge, skills and insight to manage educational process in a university However, many administrators don’t have adequate access to effective professional development to deal with the challenges of the innovative and entrepreneurial universities. This study aimed at identifying the components of professional development of medical education administrators among third-generation universities.
Materials and MethodsThis is a qualitative study regarding the practical purposes,types of data and data analysis methods. To this end a sample of twelve medical education administrators in all universities of medical sciences in the country(Iran) participated in this study that were selected by purposive sampling and complementary snowball sampling. Data were collected using semi-structured interview method and analyzed using inductive content analysis method with maxqda10 softwareValidity and reliability of the study were determined by Guba and Lincoln methods.
Results383 open source 25 subcategories and 6 main categories of professional development of medical education managers were obtained. Based on the findings, professional development of managers in 6 dimensions including: educational development, researchdevelopment,management skills development, leadership skills development, skills development Individual and contextual development were identified.
ConclusionAmong the six dimensions of the model of professional development of medical education managers in the third generation university, the highest codes are related to the dimension of leadership skills development, which is suggested to be considered as a priority in holding professional development skills training courses for managers.
Keywords: Professional Development, Professional Development Model, Medical Education Administrator, Third-Generation University -
مقدمه
دیابت نوع دو یکی از بیماری های مزمن و ناتوان کننده است. اگرچه اثربخشی درمان های فراشناختی و وجودی بر عوامل روان شناختی مرتبط با این بیماری بررسی شده است، اما توجه اندکی به مقایسه این دو روش شده است. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان های فراشناختی و وجودی بر آستانه تحمل، امید به زندگی و رفتارهای خود مراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
مواد و روش ها
این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود که در نیمه دوم سال 1397 به مرکز دیابت فضل ابن شاذان شهر نیشابور مراجعه کردند. از بین آنان 60 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش (درمان های فراشناختی و وجودی) و کنترل گمارده شدند. آن ها به مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون، مقیاس امید اسنایدر و همکاران و پرسشنامه فعالیت های خود مراقبتی در دیابت توبرت و گلاسکو پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها
نتایج پژوهش نشان داد که بین دو درمان فراشناختی و وجودی در افزایش آستانه تحمل و امید به زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تفاوت وجود ندارد (05/0<p)، اما درمان وجودی در افزایش رفتارهای خود مراقبتی موثرتر است (01/0>p).
نتیجه گیری
درمان های فراشناختی و وجودی نقش مهمی در افزایش آستانه تحمل و امید به زندگی و حتی رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارند، ازاین رو می توان از این روش ها در کنار درمان های پزشکی استفاده کرد.
کلید واژگان: آستانه تحمل, امید به زندگی, خود مراقبتی, درمان فراشناختی, درمان وجودیIntroductionType 2 diabetes is a chronic and debilitating disease. Although the effectiveness of metacognitive and existential therapies on the psychological factors associated with this disease has been investigated, little attention has been paid to comparing the two methods. Therefore, the aim of this study was to comparison of effectiveness of metacognitive and existential therapies on resilience, life expectancy and self-care behaviors in women with type II diabets.
Materials and MethodsThe research method was semi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The statistical population included all women with type II diabetes who referred to Fazl Ibn Shazan Diabetes Center in Neyshabur in the second half of 2019 year. Sixty people were selected by convenience sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. Participants answered the Connor and Davidson Resilience Scale (CD-RISC), Snyder Hope Scale (SHS), and The Summary of Diabetes Self-Care Activities (SDSCA). Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that there is no difference between metacognitive and existential therapies in increasing the resilience and life expectancy of patients with type II diabetes (p>0.05), but existential therapy is more effective in increasing self-care behaviors (p<0.01).
ConclusionMetacognitive and existential therapies play an important role in increasing the resilience and life expectancy and even self-care behaviors of patients with type II diabetes, so these methods can be used alongside medical therapies.
Keywords: Existential therapy, life expectancy, metacognitive therapy, resilience, self-care
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.