به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

اردشیر طالبی

  • امیرمهدی صفاری، فوزیه زادهوش، افسانه یکدانه، علی حسینی شریف آباد، اردشیر طالبی، حسن صدرائی*

     مقدمه:

     زرین گیاه (Dracocephalum Kotschyi)، یکی از گیاهان دارویی بومی ایران با خواص ضدالتهاب و ضداسپاسم می باشد. این مطالعه با هدف بررسی اثر عصاره ی هیدروالکلی زرین گیاه روی پارامترهای بیوشیمیایی و هماتولوژیک رات انجام شد.

    روش ها

    در این پژوهش، عصاره ی هیدروالکلی با روش ماسراسیون تهیه شد و محتوای ترکیبات فنولی عصاره با کمک روش فولین سیوکالتو ارزیابی گردید. پس از آن، عصاره به صورت امولسیون خوراکی به مدت 30 روز، در 3 دوز متفاوت (mg/kg200، 100 و 50) برای 3 گروه رات تجویز گردید، همچنین یک گروه شاهد و یک گروه حامل هم در نظر گرفته شد. پس از یک ماه تجویز عصاره و مشاهدات کیفی، از تمامی رات ها نمونه گیری خون، جهت اندازه گیری کمی پارامترهای بیوشیمیایی و هماتولوژیک انجام شد. بافت های کبد و کلیه ی هر موش در مطالعات بافت شناسی مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس نتایج این مطالعه، مصرف خوراکی عصاره ی هیدروالکلی زرین گیاه به مدت یک ماه، تغییر قابل ملاحظه ای در پارامترهای بیوشیمیایی و هماتولوژیک ایجاد نکرد. دوز بالای زرین گیاه باعث افزایش اندکی در میزان برخی آنزیم های کبدی (AST، ALT وALP) و دوز mg/kg 50 باعث افزایش کراتینین گردید. با این وجود، در بررسی میکروسکوپیک بافت های کبد و کلیه، آسیب بافتی مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    مصرف کوتاه مدت خوراکی عصاره ی هیدروالکلی گیاه در دوزهای مورد استفاده، اثر سوء روی پارامترهای بیموشیمیایی و هماتولوژیک خون نداشت. با این وجود تا زمانی که اثرات طولانی مدت زرین گیاه روی عملکرد کبدی و کلیوی مشخص نشده است، مصرف آن در بیماران با نارسایی کبدی و کلیوی توصیه نمی شود.

    کلید واژگان: زرین گیاه, تست های عملکرد کبدی, تست های عملکرد کلیه
    Amirmahdi Safary, Fouzieh Zadhoush, Afsaneh Yekdaneh, Ali Hosseini-Sharifabad, Ardeshir Talebi, Hassan Sadraei *
    Background

    Dracocephalum kotschyi is one of the native medicinal plants of Iran with anti-inflammatory and spasmolytic properties. The aim of this study was to investigate the effects of D. kotschyi hydroalcoholic extract on blood biochemical and hematological parameters in rat.

    Methods

    In this study, hydroalcoholic extract was prepared by maceration technique and its phenolic content was assessed by Folin-Ciocalteu method. The extract was then administered orally for 30 days (50, 100 & 200 mg/kg) in 3 different rat groups. A normal control group and vehicle treated group were also included for comparison. After a month of extract administration and qualitative observations, blood samples were taken from all the rats for quantitative determination of biochemical and hematological parameters. The liver and kidney sections were also prepared for microscopic pathological examination.

    Findings

    According to our findings, oral consumption of hydroalcoholic extract of D. kotschyi over a month induced no substantial changes in the measured biochemical and hematological parameters. The high dose of hydroalcoholic extract of D. kotschyi caused a slight increase in the amount of some liver enzymes (AST, ALT and ALP) and the dose of 50 mg/kg elevated creatinine levels. However, examination of liver and kidney sections showed no microscopic tissue damage.

    Conclusion

    Short term consumption of hydroalcoholic extract of D. kotschyi has no adverse effect on blood biochemical and hematological parameters. However, as long as the long term effect of the extract on liver and renal function is not fully understood, consumption of D. kotschyi in patients with hepatic or renal failure is not recommended.

    Keywords: Dracocephalum kotschyi, Liver function tests, Kidney function tests
  • علیرضا دهقانی، محمد ملک احمدی*، فرشته کرمعلی، ساره سروش زاده، حشمت الله قنبری، اردشیر طالبی، محمدحسین نصر اصفهانی
    مقدمه

     سلول های بنیادی مزانشیمی و ترشحات آن ها حاوی فاکتورهای مختلف است که دارای خاصیت ضد التهابی می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر محیط رویی حاصل از سلول های بنیادی آپکس پاپیلای دندان (Stem cells from apical papilla) SCAP به روی سمیت شبکیه ناشی از آب اکسیژنه در موش صحرایی بود.

    روش ها

    20 موش صحرایی سالم برای این مطالعه انتخاب شدند که در چشم راست همه ی آن ها در روز 1 و 2 تزریق داخل زجاجیه ای H2O2 انجام شد. سپس به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: در گروه اول، مداخله ی دیگری انجام نشد اما در گروه دوم، در روز پنجم، محیط رویی حاصل از سلول بنیادی آپکس پاپیلای دندان، داخل زجاجیه ی چشم راست تزریق شد. چشم چپ به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. پس از دو هفته، همه ی موش ها، اتانازی شدند و ارزیابی بافت شناسی انجام گردید.

    یافته ها

    ضخامت شبکیه در گروه دوم (236/8 ± 20/8 میکرون) در مقایسه با گروه اول (199/9 ± 65/3 میکرون) بیشتر و به گروه شاهد نزدیک تر بود (262/9 ± 16/3) که این تفاوت از نظر آماری معنی دار می باشد.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که محیط رویی حاصل از SCAP، حاوی فاکتورهای ترشحی می باشد که می تواند اثر محافظتی بر سلول های آسیب دیده ی شبکیه ی چشم داشته باشد و میزان آتروفی شبکیه را کاهش دهد.

    کلید واژگان: پاپیلای دندان, شبکیه, آب اکسیژنه, سلول های بنیادی, محیط روئی
    Alireza Dehghani, Mohammad Malekahmadi *, Fereshteh Karamali, Sareh Soroushzadeh, Heshmatollah Ghanbari, Ardeshir Talebi, MohammadHossein Nasr Esfahani
    Background

    Mesenchymal stem cells and their secretions contain various factors that have anti-inflammatory properties. The aim of this study was to evaluate the effect of environment derived from stem cell from apical papilla (SCAP) on H2O2-induced retinal toxicity in rats.

    Methods

    Twenty healthy rats were selected for this study, all of which underwent intravitreal H2O2 injection in days 1 and 2 of the right eye. They were then randomly divided into two groups: no other intervention was performed in the first group, but in the second group, on the fifth day, the conditioned medium adjacent to the stem cell of apex of the dental papilla were injected into the vitreous of the right eye. The left eye was considered as the control. After two weeks, all rats were euthanized and histological evaluation was performed.

    Findings

    Retinal thickness in the second group (236.8 ± 20.8 microns) was closer to the control group compared to the first group (199.9 ± 65.3 microns) which was statistically significant.

    Conclusion

    This study showed that the Conditioned medium adjacent to SCAP contains secretory factors that can have a protective effect on damaged retinal cells and reduce the rate of retinal atrophy.

    Keywords: Dental Papilla, Retina, Stem cells, Hydrogen peroxide, Conditioned medium
  • سمیه نجفی درچه، مرجان عابدی، سهیلا رهگذر*، جمال مشتاقیان، داریوش طالعی، اردشیر طالبی
    مقدمه

    موش های نود نقص سیستم ایمنی دارند و بیشتر به عنوان مدل های جانوری برای بیماری های انسانی استفاده می شوند. باوجود ارزش زیاد این حیوانات و هزینه های گزاف نگهداری آنها در تحقیقات مختلف، مطالعات انجام شده در خصوص حذف موانع عفونی اجتناب ناپذیری که ممکن است حین پژوهش رخ دهد، بسیار محدود است. مطالعه حاضر، یک راهنمای عملی برای شناسایی و حذف عفونت های احتمالی ایجادشده در مدل های موشی نود ارایه می دهد.

    مواد و روش‏‏ها

     در این تحقیق پس از پیوند رده سلولی سرطان خون انسانی به موش های نودC57BL/6 ، وزن بدن حیوانات به صورت روزانه اندازه گیری شد. پس از بروز مرگ ناگهانی و پی در پی 7 موش ، بستر آنها به سرعت تعویض شد و قفس ها، غذا و ظروف آب مجددا ضد عفونی شدند. همچنین، نمونه خون با استفاده از سیستم رادیومتریک بک تک بررسی شد و آنتی بیوتیک های موثر بر مبنای آزمون های مهار رشد میکروبی انتخاب شدند.

    نتایج

    پروتیوس وولگاریس و کلپسیلا پنومونیا به ترتیب با آزمون های رادیومتریک شناسایی شدند. بر اساس آزمایش های حساسیت ضد میکروبی، موش های بیمار، با سیپروفلوکساسین خوراکی (mg/kg 132) به مدت دو هفته و سپس با سیفکسیم (mg/kg 500) به مدت یک هفته تیمار شدند. در عفونت دوم، دوز پایینی از سیفکسیم (mg/kg 132) نیز به صورت پروفیلاکتیک تجویز شد. پس از پایان دوره درمان، حذف عفونت میکروبی در موش های بیمار گزارش شد. همچنین تا پایان دوره آزمایش هیچ نوع عفونتی در موش های سالم مشاهده نشد.

    بحث و نتیجه‏ گیری

     نتایج این تحقیق نشان می دهند نظارت دقیق بر سلامتی مدل های موشی امکان شناسایی عفونت های احتمالی در آنها را فراهم می کند. سیپروفلوکساسین و سیفکسیم، آنتی بیوتیک های انتخابی برای حذف عفونت های پروتیوس وولگاریس و کلپسیلا پنومونیا هستند. همچنین، استفاده از دوز پایین آنتی بیوتیک به صورت پروفیلاکتیک، از بروز عفونت های محتمل جلوگیری می کند و ضمن حفظ جان این مدل های حیوانی پر هزینه، محیطی مناسب برای انجام آزمایش های برون تنی فراهم می آورد.

    کلید واژگان: آنتی بیوتیک, موش های نود فاقد غده تیموس, عفونت, عاری از پاتوژن های خاص
    Somayeh Najafi Dorcheh, Marjan Abedi, Soheila Rahgozar *, Jamal Moshtaghian, Daryush Talei, Ardeshir Talebi
    Introduction

    Nude mice are immunodeficient, commonly used model organisms for studying human diseases. Despite the high purchase price and maintenance cost of these animals, few studies have aimed to eradicate inevitable infectious complications which may arise during in-vivo studies. The current project is a practical guideline for detecting and elimination of possible infections developed in nude mice.

    Materials and Methods

    Followed by transplantation of human leukemic cell lines into C57BL/6 nude mice, body weights were monitored daily. After a sudden death of 7 mice during 4 consecutive days, all beddings were discarded and cages, food and water bottles were disinfected immediately. Automated blood culture analyses were carried out using radiometric BACTEC systems, and specific antibiotics were administered based on applied microbial growth inhibition assays.

    Results

    Proteus vulgaris and Klebsiella pneumoniae were identified, respectively, according to the radiometric assays. According to the antimicrobial susceptibility tests, 132mg/kg ciprofloxacin was administered orally for 2 weeks, followed by 500mg/kg cefixime for one week. Meanwhile, low-dose cefixime (132 mg/kg) was applied as a prophylactic treatment. Automated blood cultures showed elimination of both bacterial infections followed by demand treatments. Low-dose antibiotic prophylaxis saved uninfected mice from developing infections.

    Discussion and Conclusion

    Results showed that precise monitoring of nude mice health conditions help early detection of the possibly grown infections. Ciprofloxacin and cefixime are the antibiotics of choice for eradication of Proteus vulgaris and Klebsiella pneumoniae. On the other hand, low-dose antibiotic prophylactic treatment may rescue these expensive animals from possible infections and provide suitable environment for performing in-vivo experiments.

    Keywords: Antibiotic, athymic nude mouse, infection, specific-pathogen-free
  • احمد ریاسی*، ربابه عباسی، امیرحسین مهدوی، اردشیر طالبی، سعیده عبدالله زاده

    در شرایط تنش، غلظت کورتیکوییدهای خون افزایش می یابد که می تواند بر سلامت عمومی بدن و عملکرد اندام های حیاتی از جمله کبد و کلیه ها تاثیر گذارد. مصرف برخی آنتی اکسیدان های گیاهی احتمالا می تواند بر آسیب های متابولیکی ناشی از تنش تاثیر داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر اسانس های رازیانه و زنیان بر متابولیت های خون و آسیب های بافتی ناشی از تنش القایی در موش صحرایی بود. از 40 سر موش صحرایی نر بالغ ویستار در پنج تیمار استفاده شد: 1- بدون تنش، بدون مصرف مکمل، 2- تنش بدون مصرف مکمل، 3- تنش با مصرف اسانس رازیانه، 4- تنش با مصرف اسانس زنیان، 5-تنش با مصرف مخلوط اسانس های رازیانه و زنیان. برای القای تنش، دگزامتازون تزریق شد (داخل ماهیچه ی ران، 1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و اسانس های رازیانه، زنیان و مخلوط آن ها گاواژ شدند. در پایان، نمونه خون موش های صحرایی گرفته شد و سپس از کبد و کلیه ها نمونه برداری انجام شد. القای تنش، فعالیت ALT و AST خون را افزایش داد، اما مصرف هر یک از اسانس ها و مخلوط آنها فعالیت این آنزیم ها را کاهش داد. با مصرف اسانس رازیانه، واکویل های بافت کبد بشدت کاهش یافت و ادم و تجمع چربی کمتر شد. در گروه تنش آثار دژنره شدن هیدروپیک در سیتوپلاسم سلول های جدار توبول ها مشاهده شد. اما، در گروه مصرف کننده ی اسانس رازیانه گلومرول ها ظاهر طبیعی داشتند و ادم سلولی کاهش یافت. مصرف اسانس های گیاهی (بویژه رازیانه) بر بهبود سلامت کبد و کلیه ها و رفع آسیب های بافتی ناشی از تنش در موش صحرایی اثر مثبت داشت. در شرایط تنش، غلظت کورتیکوییدهای خون افزایش می یابد که می تواند بر سلامت عمومی بدن و عملکرد اندام های حیاتی از جمله کبد و کلیه ها تاثیر گذارد. مصرف برخی آنتی اکسیدان های گیاهی احتمالا می تواند بر آسیب های متابولیکی ناشی از تنش تاثیر داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر اسانس های رازیانه و زنیان بر متابولیت های خون و آسیب های بافتی ناشی از تنش در شرایط تنش، غلظت کورتیکوییدهای خون افزایش می ی یابد که می تواند بر سلامت عمومی بدن و عملکرد اندام های حیاتی از جمله کبد و کلیه ها تاثیر گذارد. مصرف برخی آنتی اکسیدان های گیاهی احتمالا می تواند بر آسیب های متابولیکی ناشی از تنش تاثیر داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر اسانس های رازیانه و زنیان بر متابولیت های خون و آسیب های بافتی ناشی از تنش القایی در موش صحرایی بود. از 40 سر موش صحرایی نر بالغ ویستار در پنج تیمار استفاده شد: 1- بدون تنش، بدون مصرف مکمل، 2- تنش بدون مصرف مکمل، 3- تنش با مصرف اسانس رازیانه، 4- تنش با مصرف اسانس زنیان، 5-تنش با مصرف مخلوط اسانس های رازیانه و زنیان. برای القای تنش، دگزامتازون تزریق شد (داخل ماهیچه ی ران، 1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و اسانس های رازیانه، زنیان و مخلوط آن ها گاواژ شدند. در پایان، نمونه خون موش های صحرایی گرفته شد و سپس از کبد و کلیه ها نمونه برداری انجام شد. القای تنش، فعالیت ALT و AST خون را افزایش داد، اما مصرف هر یک از اسانس ها و مخلوط آنها فعالیت این آنزیم ها را کاهش داد. با مصرف اسانس رازیانه، واکویل های بافت کبد بشدت کاهش یافت و ادم و تجمع چربی کمتر شد. در گروه تنش آثار دژنره شدن هیدروپیک در سیتوپلاسم سلول های جدار توبول ها مشاهده شد. اما، در گروه مصرف کننده ی اسانس رازیانه گلومرول ها ظاهر طبیعی داشتند و ادم سلولی کاهش یافت. مصرف اسانس های گیاهی (بویژه رازیانه) بر بهبود سلامت کبد و کلیه ها و رفع آسیب های بافتی ناشی از تنش در موش صحرایی اثر مثبت داشت.   القایی در موش صحرایی بود. از 40 سر موش صحرایی نر بالغ ویستار در پنج تیمار استفاده شد: 1- بدون تنش، بدون مصرف مکمل، 2- تنش بدون مصرف مکمل، 3- تنش با مصرف اسانس رازیانه، 4- تنش با مصرف اسانس زنیان، 5-تنش با مصرف مخلوط اسانس های رازیانه و زنیان. برای القای تنش، دگزامتازون تزریق شد (داخل ماهیچه ی ران، 1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و اسانس های رازیانه، زنیان و مخلوط آن ها گاواژ شدند. در پایان، نمونه خون موش های صحرایی گرفته شد و سپس از کبد و کلیه ها نمونه برداری انجام شد. القای تنش، فعالیت ALT و AST خون را افزایش داد، اما مصرف هر یک از اسانس ها و مخلوط آنها فعالیت این آنزیم ها را کاهش داد. با مصرف اسانس رازیانه، واکویل های بافت کبد بشدت کاهش یافت و ادم و تجمع چربی کمتر شد. در گروه تنش آثار دژنره شدن هیدروپیک در سیتوپلاسم سلول های جدار توبول ها مشاهده شد. اما، در گروه مصرف کننده ی اسانس رازیانه گلومرول ها ظاهر طبیعی داشتند و ادم سلولی کاهش یافت. مصرف اسانس های گیاهی (بویژه رازیانه) بر بهبود سلامت کبد و کلیه ها و رفع آسیب های بافتی ناشی از تنش در موش صحرایی اثر مثبت داشت.

    کلید واژگان: ادم بافتی, دژنره شدن هیدروپیک, رازیانه, زنیان, موش صحرایی
    Ahmad Riasi *, Robabeh Abasi, Amir Hossein Mahdavi, Ardeshir Talebi, Saeedeh Abdollahzadeh

    In stress condition, the blood corticoides increases which can affect general health of body as well as the function of some vital organs such as liver and kidneys. Consumption of herbal antioxidants may improve metabolic defects caused by stress. The aim of this study was to evaluate the effect of Foeniculum vulgare and  Trachyspermum ammi essenses on blood metabolites and histopathological damages which is created by dexamethasone due to stress induction. Total of 40 mature Wistar male rats were randomly assigned to 5 treatments: 1- No stress, without supplementation, 2- Stress, whitout supplementation, 3- Stress, with receiving Foeniculum vulgare essense, 4- Stress, with receiving Trachyspermum ammi essense, 5- Stress, with receiving both of Foeniculum vulgare and Trachyspermum ammi essense. Dexamethasone injection was done for stress induction and essential oils of  Foeniculum vulgare and Trachyspermum ammi and the mixture of them were gavaged. At the end, the blood samples were collected and then the samples of liver and kidneys were prepared. Stress induction, increased ALT and AST activities, but, feeding each essential oil and the mixture decreased activities of these enzymes. By treatment of Foeniculum vulgare, liver tissue vacuoles decreased significantly as well as edema and fat accumulation. In the stress group, hydropic degeneration and water accumulation were observed in cytoplasm of the tubular cells, but in Foeniculum vulgare treatment group kidney glomerului had normal appearance and cells edema significantly decreased. Treatment of herbal essential oils (especially foeniculum vulgare) had positive effect on liver and kidney health recovery and prevented from tissue damages due to stress induction in rat.

    Keywords: Ajwain, Fennel, Histopathology, Hydropic degeneration, Rat, Tissue edema
  • بهنام مسعودیان*، اکبر اعظمیان جزی، محمد فرامرزی، اردشیر طالبی
    زمینه و هدف 

     تمرینات ورزشی با تغییر غلظت فاکتورهای رشدی و گیرنده های آن، ممکن است تاثیرات مفیدی بر عضله قلبی داشته باشند و بروز نارسایی قلبی را کاهش دهند. از این رو هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر ActRIIB میوکارد بطن چپ و سطوح پلاسمایی GDF11 و GDF8 در موش های صحرایی نر پیر بود.

    مواد و روش ها

    تعداد 14 سر موش صحرایی نر پیر با محدوده سنی24 تا 27 ماه پس از طی دوره آشناسازی، به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (هفت سر) و تمرین (هفت سر) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی، شامل هشت هفته و هفته ای پنج جلسه صعود از یک نردبان یک متری بود. GDF11 و GDF8 سرم به روش الایزا و ActRIIB بافت بطن چپ به روش IHC اندازه گیری شد. داده های به دست آمده از آزمون  tمستقل، در سطح معناداری کمتر از 05/0 با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    مقایسه بین گروهی، اختلاف معناداری، در بین گروه های تمرین و کنترل در متغیرهای GDF11 (001/0≥p)، GDF8/GDF11 (001/0≥p)، GDF8 (027/0≥p) و وزن قلب (031/0≥p) نشان داد اما اختلاف معناداری در ActRIIβ میوکارد مشاهده نشد (05/0<p).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد تمرینات مقاومتی با اثرات مطلوب بر عوامل رشدی در هایپرتروفی فیزیولوژیک قلبی سالمندان موثر است. از این رو از این تمرینات می توان در راستای کاهش بروز نارسایی قلبی بهره برد. با این حال، باید مطالعات بیشتری در این زمینه انجام شود.

    کلید واژگان: تمرینات مقاومتی, موش های صحرایی نر پیر, ActRIIβ, GDF11, GDF8
    Behnam Masoudian *, Akbar Azamian Jazi, Mohammad Faramarzi, Ardeshir Talebi
    Introduction

    Exercise trainings have beneficial effects on myocardium by changing the concentration of growth factors and their receptors and reduces the risk of heart failure. The aim of this study was to determine the effect of an Eight-week resistance training on ActRIIβin the myocardial left ventricular and plasma levels of GDF11, GDF8 in old male rats.

    Materials and Methods

    After the familiarization period, fourteen old male rats with age range 24 to 27 months were randomly divided into control (n= Seven) and training (n= Seven) groups. Resistance training was included eight weeks and five sessions per week climbing from a 1-meter ladder. GDF11 and GDF8 were measured by ELISA method and ActRIIβin the myocardial left ventricular was measurement by IHC method. Independent t-test was applied for statistical analysis of the data (p≤0.05).

    Results

    Comparisons between groups showed a significant difference between the training and control groups in GDF11 (p≤0.001), GDF8/GDF11 (p≤0.001), GDF8 (p≤0.027) and heart weight (p≤0.031). Between groups comparisons not showed a significant difference between the training and control groups in myocardium ActRIIβ (p>0.05).

    Conclusion

    It seems that resistance training is effective in Seniors cardiac physiological hypertrophy with beneficial effects on growth factors. Therefore, these trainings can be used to reduce the incidence of heart failure; however, more studies are needed in this regard.

    Keywords: Resistance training, ActRIIβ, Old Male Rats, GDF11, GDF8
  • حمید حسین آبادی، علیرضا مهری دهنوی*، اردشیر طالبی، محمدرضا مومن زاده، علیرضا ورد
    مقدمه

    یکی از سرطان های شایع در بین زنان، سرطان دهانه ی رحم است که پزشک می تواند از یک سیستم کامپیوتری تشخیصی به منظور تشخیص سریع تر و راحت تر بهره مند شود. هدف از انجام این مطالعه، طبقه بندی سلول های دهانه ی رحم در تصاویر تست پاپ اسمیر به دو گروه طبیعی و غیر طبیعی بود.

    روش ها

    در این مقاله، از پایگاه داده ی عمومی Herlev استفاده شد. این پایگاه داده، شامل 917 سلول می باشد. تعداد 35 ویژگی هندسی و 263 ویژگی بافتی نظیر ویژگی های ماتریس های هم رخداد (Gray level co-occurrence matrix یا GLCM)، الگوی محلی دودویی (Local binary pattern یا LBP) و هیستوگرام گرادیان چرخشی از تصاویر سلول استخراج شد. سپس، تعداد 5، 10، 15 و 20 ویژگی برتر با استفاده از آزمون t انتخاب شد. ارزیابی مورد استفاده در این مقاله، به صورت 10 قسمتی بود و نتایج طبقه بندهای ماشین بردار پشتیبان، درخت تصمیم، K نزدیک ترین همسایگی و روش ترکیبی گزارش شد.

    یافته ها

    الگوریتم طراحی شده در طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان به دقت 5/97 درصد در طبقه بندی دو کلاس در 20 ویژگی دست پیدا کرد.

    نتیجه گیری

    ویژگی های هندسی از قدرت بسیار بالایی در تفکیک سلول های طبیعی و غیر طبیعی برخوردار هستند. به منظور افزایش دقت در تشخیص از ویژگی های بافتی هیستوگرام گرادیان چرخشی به عنوان مکمل ویژگی های هندسی استفاده کرد. در صورت بهینه کردن تعداد ویژگی ها و انتخاب درست مجموعه ی ویژگی، می توان میزان انحراف از معیار را 3-2 درصدکاهش داد و زمان پردازش را بهینه تر کرد.

    کلید واژگان: طبقه بندی, سرطان دهانه ی رحم, پاپ اسمیر
    Hamid Hosseinabadi, Alireza Mehri-Dehnavi*, Ardeshir Talebi, Mohammadreza Momenzadeh, Alireza Vard
    Background

    Cervical cancer is one of the most common cancers among women worldwide, which can be diagnosed more quickly via using digital systems. The purpose of this study was to classify the cells in Pap smear test images into two types of normal and abnormal by using image processing to diagnose cervical cancers.

    Methods

    We used Herlev public database, which contained 917 cells. 35 geometric and 263 histologic features such as Gray Level Co-Occurrence Matrix (GLCM), Local Binary Pattern (LBP), and rotational gradient histogram were extracted from cell images. T test filter method was applied on the data set after extraction of geometrical and textural features. We used different classification methods such as support vector machine (SVM), decision tree (DT), k nearest neighbor (KNN) and ensemble classifiers.

    Findings

    The best results were for SVM classifier as 97.5% accuracy in two-class classification with 20 features.

    Conclusion

    Feature selection and feature extraction methods are very important for classify normal and abnormal cervical cell images. By optimizing and choosing the right methods, we can optimizing accuracy, and speed and error (2-3 percent).

    Keywords: Classification, Cervical cancer, Pap smear
  • مهناز سینایی، فرزاد ناظم*، حجت الله علایی، اردشیر طالبی
    زمینه و هدف

    پژوهش های دهه های اخیر، مداخله تمرینات ورزشی را به عنوان بخش برجسته سبک زندگی در مسیر افزایش عملکرد یادگیری و حافظه افراد نشان می دهند. بااین حال، هنوز سهم اندازه ی شدت کار و شیوه اجرای آن بر عملکرد بافت مغز به روشنی مشخص نیست. هدف این مطالعه، مرور غیرسیستماتیک در سازوکارهای رفتاری و برخی سلولی، با تاکید بر تاثیر تمرینات هوازی بر یادگیری و حافظه گونه های حیوانی و انسانی است.

    مواد و روش ها

     روش دسترسی به مقالات علمی بااستفاده از بانک های اطلاعاتی و کاربست کلیدواژه های تمرین هوازی، حافظه و یادگیری انجام گرفت. بازه زمانی جستجوی مقالات، از سال 2019-1999 میلادی است. سپس از 120 مقاله، 107 مورد مطالعه واجد شرایط پیرامون نقش ورزش هوازی بر سیستم عصبی انتخاب شد.

    نتایج

    براساس این یافته ها، مداخله منظم تمرینات هوازی (زیربیشینه) در گونه های حیوانی رت و انسان اثر معنی داری بر یادگیری و حافظه داشته است؛ برخی پژوهش ها نیز از عدم تاثیر مداخله طولانی مدت تمرین هوازی، در افزایش یادگیری و حافظه حکایت داشت؛ اما همچنان، برآیند مثبت الگوهای تمرینات ورزشی بر نتایج اثرات منفی آن بر حافظه برتری دارد. با این حال برای بررسی نقش پارامترهای اندازه شدت کار، مدت و نوع ورزش بر کارکرد شناختی یادگیری و مطالعه نوروپپتیدهای جدید در بافت مغز به جستجوی علمی بیشتری نیاز هست.

    نتیجه گیری

     به نظر می رسد که نقش توان بخشی پروتکل های ورزش هوازی برای افزایش بازده سطح یادگیری با اهمیت باشد. همچنین نقش این عوامل در پیشگیری و درمان احتمالی بیماری های دستگاه اعصاب مرکزی وابسته به حافظه، قابل تامل می باشد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, حافظه, یادگیری
    Mahnaz Sinaei, Farzad Nazem*, Hojatolah Alaei, Ardeshir Talebi
    Background

     During recent decades, research studies have confirmed exercise training as a remarkable lifestyle intervention towards enhancing learning and memory. However, the intensity and manner by which the labor conditions partake in the functionality of brain tissue are not yet clear. Therefore, this study aimed to provide a non-systematic review article of the behavioral and cellular mechanisms on learning function and memory performance in animal and human species.

    Materials and Methods

    The method of data collection was to retrieve scientific papers, published between 1999 and 2019, from available databases, using the searching keywords: aerobic exercise, memory, and learning. Subsequently, out of 120 available articles, 107 cases were selected to survey the role of aerobic exercise on the nervous system.

    Results

     Findings from the literature review revealed the significant effect of regular submaximal aerobic exercise on learning and memory function, in both rats and humans. Furthermore, some studies indicated that long-term aerobic exercise intervention did not increase the learning functions and memory performance. Nevertheless, the positive effects of exercise patterns on memory predominate the negative ones. Thus, further investigation is necessary to thoroughly examine the role of the intensity, duration, and type of exercise training on both cognitive learning functions, and on the selection of new neuropeptides in brain tissue.

    Conclusion

    The rehabilitation role of aerobic exercise protocols seems important in the enhancement of learning level efficiency. Also these protocols were important in possible treatment of the memory-related central nervous system disorders.

    Keywords: Aerobic exercise, Learning function, Memory performance
  • اردشیر طالبی، نگار حاجی اشرفی*، ابوالقاسم اسماعیلی، بهنوش محمدی جزی
    مقدمه
    سرطان تیروئید، شایع ترین سرطان اندوکرین است. روش های مختلفی برای تعیین جهش در ژن ها وجود دارد که یکی از این روش ها، Random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction (RAPD-PCR) است. این مطالعه، با هدف مقایسه ی تغییرات DNA در ژنوم بیماران هایپرپلازی و پاپیلاری کارسینومای تیروئید و بافت های سالم با روش RAPD-PCR انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی مورد- شاهدی، 49 بیمار مبتلا به کنسر پاپیلاری و هایپرپلازی تیروئید که دارای سه نوع بافت طبیعی، هایپرپلازی و پاپیلاری کارسینوم تیروئید بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند و سپس الگوی پرایمری توالی 5'-AAGAGCCCGT-3' شامل 10 جفت باز در بافت های مختلف مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    فراوانی مشاهده ی باند 370 جفت باز در بافت طبیعی، هایپرپلازی و پاپیلاری کارسینومای تیروئید به ترتیب 1/6، 1/53 و 8/89 درصد بود و بین سه نوع بافت، اختلاف معنی داری وجود داشت (001/0 > P). همچنین، بین بافت طبیعی با هایپرپلازی و پاپیلاری کارسینومای تیروئید و بین هایپرپلازی با کارسینومای تیروئید، اختلاف معنی داری مشاهده شد (050/0 > P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استفاده از RAPD-PCR، روش مناسبی برای تشخیص و افتراق سلول های طبیعی، هایپرپلازی و پاپیلاری کارسینومای تیروئید باشد، اما با توجه به محدودیت های مطالعه، انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: هایپرپلازی, پاپیلاری کارسینومای تیروئید, RAPD-PCR
    Ardeshir Talebi, Negar Hajiashrafi *, Abolghasem Esmaili, Behnoosh Mohammadi Jazi
    Background
    Thyroid carcinoma is the most common endocrine cancer. There are several methods for determining the mutation of genes, one of them is random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction (RAPD-PCR). This study aimed to compare DNA changes in the genome of thyroid hyperplasia, thyroid papillary carcinoma, and healthy tissues using RAPD-PCR.
    Methods
    In this case-control study, 49 patients with papillary carcinoma and thyroid hyperplasia which had normal, hyperplasia, and papillary carcinoma tissues of the thyroid gland were randomly selected. Then, the primer pattern of the sequence 5'-AAGAGCCCGT-3' containing 10 pairs base was evaluated and compared between the tissues.
    Findings
    The prevalence of 370-bp pair base band observed in normal, hyperplasia, and pylori thyroid carcinoma tissues was 6.1, 53.1, and 89.8 percent, respectively, and there was a significant difference between the three tissue types (P < 0.001). There was also a significant difference between normal tissue with hyperplasia and papillary carcinoma of the thyroid and between hyperplasia with thyroid carcinoma in this regard (P < 0.050).
    Conclusion
    It seems that using RAPD-PCR is a suitable method for the detection and differentiation of normal, hyperplasia, and papillary thyroid carcinoma cells. Bat notice to the limitation of the study, more investigation in this field is recommended.
    Keywords: Hyperplasia, Papillary carcinoma of thyroid, RAPD-PCR
  • بهنام مسعودیان، اکبر اعظمیان جزی*، محمد فرامرزی، اردشیر طالبی
    زمینه و هدف
    تغییر غلظت فاکتورهای رشدی و گیرنده های آن می تواند سارکوپنیا (آتروفی عضلانی وابسته به سن) را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر ActRIIB در عضله اسکلتی تند و کند انقباض و سطوح پلاسمایی GDF8، GDF11 و GASP-1 در رت های نر پیر بود.
    روش کار
    مطالعه حاضر در قالب طرح تجربی دوگروهی با تعداد 14 سر موش صحرائی نر پیر با محدوده ی سنی24 تا 27 ماه و وزن 24±440 گرم انجام شد. پس از تمرینات آشناسازی، رت ها به صورت تصادفی به 2 گروه 7 تایی کنترل و تمرین تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل 8 هفته صعود از نردبان 1 متری بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه ی تمرین مقدار cc5 خون از بطن چپ به منظور اندازه گیری GDF8، GDF11 و GASP-1 به روش الایزا گرفته شد و بافت های عضله تاکننده بلند انگشت شست پا ((FHL و عضله نعلی (SOL) نیز جهت اندازگیری ActRIIB به روش IHC جداشد. داده ها با استفاده از آزمون tمستقل، در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    مقایسه بین گروهی نشان داد که هشت هفته تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر GDF11(001/0=P)، GDF8/GDF11 (001/0=P)، GDF8 (027/0=P) و ActRIIβ عضله کند انقباض Sol (013/0=P) دارد؛ اما اختلاف معنی داری در GASP-1 (704/0=P) و ActRIIβ عضله تند انقباض FHL (325/0=P) مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تمرینات مقاومتی می تواند با اثرات مطلوب بر فاکتورهای رشدی و گیرنده های آن، سارکوپنیا را کاهش دهد. با این حال، باید مطالعات بیشتری در این زمینه انجام شود.
    کلید واژگان: تمرینات قدرتی, ActRIIβ, GDF11, GDF8, GASP-1, پیر
    Behnam Masoudian, Akbar Azamian Jazi*, Mohammad Faramarzi, Ardeshir Talebi
    Background
    Changing the concentration of growth factors and their receptors can affect sarcopenia (age-related muscular atrophy). The aim of this study was to determine the effects of an 8-week resistance training on ActRIIβ in fast- and slow-twitch (FT & ST) skeletal muscles and plasma levels of GDF8, GDF11 and GASP1 in old male rats.
    Methods
    This study was conducted as a two-group experimental design with 14 old male rats with age range 24 to 27 months and weighing 440±24g. After the familiarization training, the rats were randomly divided into 2 groups of 7 control and training. The training protocol was included 8 weeks climbing from a 1 meter ladder. 5cc blood was taken from the left ventricle, 48 hours after the last session, for measurement of GDF8, GDF11 and GASP-1 by ELISA method. The soleus (SOL) muscle (ST) and flexor hallucis longus (FHL) muscle (FT) of rats were taken for measurement of ActRIIB by IHC method. Independent t-test was applied for statistical analysis of the data (p<0.05).
    Results
    Comparisons between groups showed that 8-week resistance training have a significant effects on GDF11 (P=0.001), GDF8/GDF11 (P=0.001), GDF8 (P=0.027) and ActRIIβ in SOL muscle (P=0.013), but no between-groups differences were observed in GASP-1(P=0.704) and ActRIIβ in FHL muscle (P=0.325).
    Conclusion
    It seems that resistance training can reduce sarcopenia by favorable effects on growth factors and their receptors. However, more studies are needed in this regard.
    Keywords: Resistance Training, ActRIIβ, GDF11, GDF8, GASP-1, Old
  • بهنام مسعودیان، اکبر اعظمیان جزی*، محمد فرامرزی، اردشیر طالبی
    مقدمه
    تمرینات ورزشی از طریق تغییر غلظت عوامل رشدی و گیرنده های آن ها می تواند بر هایپرتروفی فیزیولوژیک قلب (که برای عملکرد قلب مطلوب است) تاثیر داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر گیرنده ی کینازی سرین/ترائونین نوع 2 بتا (ActRIIB) و سطوح پلاسمایی عامل متمایز کننده ی رشد 11 (Growth differentiation factor 11 یا GDF11) و عامل متمایز کننده ی رشد 8 (GDF8) در هایپرتروفی فیزیولوژیک قلب RATهای نر نژاد Wistar بود.
    روش ها
    تعداد 14 سر موش صحرایی Wistar نر 3 ماهه پس از طی دوره ی آشناسازی، به صورت تصادفی به 2 گروه 7تایی شاهد و مورد تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل هشت هفته و هفته ای 5 جلسه صعود از یک نردبان 1 متری بود. GDF11 و GDF8 پلاسما به روش Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) و ActRIIB بافت بطن چپ به روش Immunohistochemistry (IHC) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های Independent t و Mann-Whitney تجزیه و تحلیل شدند. 050/0 > P به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    مقایسه ی بین گروهی، اختلاف معنی داری بین گروه های مورد و شاهد در متغیرهای وزن قلب (004/0 = P) ، نسبت وزن قلب به وزن بدن (045/0 = P) ، سطوح پلاسمایی GDF11 (001/0 = P) و GDF11/GDF8 (015/0 = P) نشان داد، اما اختلاف معنی داری در متغیرهای ActRIIB (768/0 = P) و GDF8 (295/0 = P) مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد تمرین های مقاومتی با اثرات مطلوب بر عوامل رشدی یک راهبرد مهم در جهت هایپرتروفی فیزیولوژیک قلبی باشد.
    کلید واژگان: تمرینات قدرتی, عامل متمایز کننده ی رشد, عامل متمایز کننده ی رشد 8, هایپرتروفی قلبی
    Behnam Masoudian, Akbar Azamian Jazi *, Mohammad Faramarzi, Ardeshir Talebi
     
    Background
    Exercise training can be effective on cardiac physiological hypertrophy (that is favorable for cardiac function) by changing the concentration of growth factors and their receptors. The aim of this study was to determine the effects of eight weeks of resistance training on activin receptor type II-B (ActRIIβ), as well as plasma levels of growth differentiation factor 11 (GDF11) and growth differentiation factor 8 (GDF8) in cardiac physiological hypertrophy in male Wistar rats.
    Methods
    After the familiarization period, fourteen 3-month-old male Wistar rats were randomly divided into control and training groups (n= 7). Resistance training included 8 weeks and 5 sessions per week climbing from a 1-meter ladder. GDF11 and GDF8 of plasma were measured using enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) method, and ActRIIB of left ventricular myocardium was measured using immunohistochemistry (IHC) method. Data were analyzed using independent t test and Mann-Whitney U at the significance level of P < 0.050. Findings: There was a significant difference between the training and control groups in heart weight (P = 0.004), heart weight/body weight (P =0.045), GDF11 (P = 0.001), and GDF8/GDF11 (P = 0.015). There was not any significant differences between the training and control groups in ActRIIβ (P = 0.768) and GDF8 (P = 0.295) levels.
    Conclusion
    According to the results of the present study, it seems that resistance training with favorable effects on growth factors is an important strategy in cardiac physiological hypertrophy.
    Keywords: Resistance training, Activin receptor type II-B, Growth-differentiation factor 11, Growth differentiation factor 8, Cardiac hypertrophy
  • فرزانه دیبایی، محمد فضیلتی، فروزان معین زاده، امیرحسین کفایت، نرگس جزایری، اردشیر طالبی*
    اهداف

    ملانوما یکی از خطرناک ترین انواع سرطان پوست است که به داروهای شیمی درمانی رایج مقاوم است. مهار رگ زایی هدفی بزرگ در مبارزه با سرطان تلقی می شود. فیکوسیانین، به عنوان متابولیت استخراج شده از اسپیرولینا قادر به مهار رگ زایی است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر ضدرگزایی فیکوسیانین سی اسپیرولینا پلاتنسیس (Spirulina platensis) بر رده سرطانی ملانومای B16-F10 در موش سوری C57BL/6 بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش تجربی حاضر روی 16 سر موش ماده C57BL/6 با سن 8-6 هفته انجام شد که به طور تصادفی به دو گروه کنترل و دریافت کننده فیکوسیانین تقسیم شدند. به همه موش ها در روز صفر مطالعه، سلول ملانوما تزریق شد و موش ها به مدت 20 روز تیمار شدند. گروه فیکوسیانین، روزانه 40میلی گرم بر کیلوگرم فیکوسیانین را دریافت کردند. تومورها روز 21 استخراج شدند و تاثیر فیکوسیانین بر رگ زایی و تکثیر سلول های سرطانی به ترتیب با کمک روش ایمونوهیستوشیمی با CD31 و Ki-67 بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار JMP 11، از طریق آزمون تحلیل واریانس یک راهه صورت گرفت.

    یافته ها

    رگ زایی در گروه دریافت کننده فیکوسیانین به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (0/01p<) ، در حالی که شاخص میتوز در موش های درمان شده با فیکوسیانین به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل نبود.

    نتیجه گیری

    فیکوسیانین، قادر به مهار رگ زایی تومور ملانومای B16-F10 در موش سوری C57BL/6 است، ولی قادر به کاهش تکثیر سلول های ملانوما نیست.

    کلید واژگان: فیکوسیانین, رگ زایی, Ki-67, ملانوما, اسپیرولیناپلاتنسیس
    F. Dibaei, M. Fazilati, F. Moenzadeh, A.H. Kafayat, N. Jazayeri, A. Talebi *

    Aims: Melanoma is one of the most dangerous forms of skin cancer, which is unresponsive to the current chemotherapy drugs. As a natural product purified from spirulina, phycocyanin can inhibit the angiogenesis. The aim of this study was to investigate the anti-angiogenesis effect of C-phycocyanin of spirulina platensis on B16-F10 melanoma tumors in C57BL/6 mouse.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 16 C57BL/6 mice with the age range of 6-8 weeks were randomly divided into two groups, including control and phycocyanin groups. On the day 0 of the study, melanoma cells were injected and all the mice were treated for 20 days. Phycocyanin group received 40mg/kg phycocyanin every day. The tumors were extracted on the day 21 and the effect of phycocyanin on the angiogenesis and proliferation of cancer cells was investigated, using immunohistochemical staining with CD31 and Ki-67, respectively. The data were analyzed, using JMP 11 software by one way ANOVA test. Findings: In the phycocyanin group, angiogenesis was significantly lower than that of the control group (p<0.01), while the mitotic index was not significantly lower than that of the control group in the mice treated with phycocyanin.

    Conclusion

    Phycocyanin has ability to inhibit angiogenesis in the B16-F10 melanoma tumors in C57BL/6 mouse, but it is not able to reduce the proliferation of melanoma cells.

    Keywords: Phycocyanin, Angiogenesis, Ki-67, Melanoma, Spirulina platensis
  • مهناز سینایی_فرزاد ناظم_حجت ا له علایی_اردشیر طالبی
    مقدمه
    تاثیر تمرین های استقامتی در بهبود عملکرد مغز (هیپوکامپ) با تاکید بر یادگیری و حافظه، قابل تامل است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی بیشتر این نقش بر حافظه ی کوتاه مدت و یادگیری اجتنابی است.
    روش ها
    در این مطالعه، 30 سر موش صحرایی نر نژاد Wistar، در 3 گروه ده تایی شامل گروه تمرین هوازی، گروه شاهد و گروه کنترل بودند که به طور تصادفی تفکیک شدند. موش های صحرایی با شدت کار زیر بیشینه به مدت 60-20 دقیقه و هفته ای 5 روز برای ده هفته، روی تردمیل دویدند. سنجش یادگیری و حافظه ی اجتنابی غیر فعال با استفاده از Shuttle box انجام شد. میانگین تغییرات یادگیری و حافظه ی اجتنابی در آغاز و زمان های صفر، 12 و 24 ساعت پس از شوک الکتریکی در گروه های سه گانه به روش های Repeated measures ANOVA و One-way ANOVA مقایسه گردید.
    یافته ها
    مداخله ی ورزش هوازی، تغییرات معنی دار حافظه ی اجتنابی بین گروهی را در زمان های 12 و 24 ساعت پس از اعمال شوک الکتریکی نشان داد. 12 ساعت پس از شوک، اختلافات معنی داری بین گروه های کنترل و ورزش (010/0 > P)، شاهد و ورزش (001/0 > P) مشاهده شد. همچنین، 24 ساعت پس از شوک، اختلافات معنی داری در گروه های کنترل و ورزش (050/0 > P)، ورزش و شاهد (010/0 > P) وجود داشت. در گروه ورزش با مقایسه ی درون گروهی بین زمان های صفر، 12 و 24 ساعت بعد از شوک، اختلاف معنی داری مشاهده نشد (050/0 < P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که ورزش استقامتی با شدت های معادل 75-50 درصد درصد بیشترین اکسیژن مصرفی، تاثیر مثبت بر تثبیت یادگیری و حافظه ی اجتنابی غیر فعال موش های صحرایی نر دارد که احتمال می رود از بهبود عملکرد مغز (هیپوکامپ) حکایت دارد.
    کلید واژگان: یادگیری اجتنابی, ورزش هوازی, حافظه ی کوتاه مدت, موش صحرایی
    Mahnaz Sinaei, Farzad Nazem, Hojatolah Alaei, Ardeshir Talebi
    Background
    The effect of endurance training on improving the performance of the hippocampus can be considered with emphasis on learning and memory. The purpose of this study was further investigation of this role in short-term memory and avoidance learning.
    Methods
    30 male Wistar rats were randomly divided into 3 groups of 10, including aerobic training, sham, and control groups. The rats ran on the treadmill with the intensity of the submaximal for 20 to 60 minutes, 5 days a week, for ten weeks. Passive avoidance memory and learning were measured using shuttle box. The mean changes in learning and avoidance memory were compared at the beginning, and zero, 12 and 24 hours after electric shock in three groups using repeated measures and one-way ANOVA.
    Findings: Aerobic exercise intervention showed significant changes between passive avoidance memory at 12 and 24 hours after electrical shock. At 12 hours after shock, there were significant differences between control and exercise group (P 0.050 for all).
    Conclusion
    It seems that endurance exercise with the maximal oxygen uptake (VO2 max) of 55-75 percent has a positive effect on the stabilization of passive avoidance memory and learning in male rats; which probably shows the improvement of brain function (hippocampus).
    Keywords: Avoidance learning, Aerobic exercise, Memory, Short-term, Rat
  • حدیث گل محمدی، علیرضا ورد، اردشیر طالبی
    مقدمه
    میلوم متعدد (Multiple Myeloma)، دومین سرطان خونی شایع است. این بیماری، به علت سرطانی شدن دسته ای از سلول ها به نام پلاسماسل ها (Plasma cells) ایجاد می شود. شناسایی و شمارش پلاسماسل ها، اطلاعات ارزشمندی را به منظور تشخیص این بیماری برای پاتولوژیست ها فراهم می کند. فرایند شمارش و بررسی دستی پلاسماسل ها، زمان بر و با توجه به طبیعت خسته کننده ی آن، در معرض خطا می باشد. به همین دلیل، وجود ابزاری کامپیوتری در کنار پاتولوژیست به منظور کمک در بخش بندی و استخراج سلول ها، می تواند بسیار مفید باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف ارایه ی یک ابزار کامپیوتری برای بخش بندی سلول های موثر در بیماری میلوم متعدد از روی تصاویر میکروسکوپی انجام شد.
    روش ها
    در روش پیشنهادی، پس از بهبود کیفیت تصاویر با استفاده از تطبیق هیستوگرام و فیلتر میانه، سلول ها با استفاده از مدل تغییر شکل پذیر Chan-Vese استخراج شدند. همچنین، برای بخش بندی سلول های به هم چسبیده، الگوریتم آب پخشان اصلاح شده، استفاده گردید. سپس، هسته ها با به کارگیری روش خوشه بندی K-means استخراج شدند.
    یافته ها
    روش پیشنهادی بر روی 30 تصویر میکروسکوپی، شامل 370 سلول مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج محاسبه شده از روش پیشنهادی، نشان داد که معیار ارزیابی، حساسیت، دقت، صحت و Dice Similarity Coefficient (DSC) به ترتیب 01/89، 95/89، 71/97، 63/98 و 86/93 درصد برای بخش بندی سلول و 43/91، 48/92، 13/96، 53/98 و 47/95 درصد برای بخش بندی هسته بودند.
    نتیجه گیری
    در این پژوهش، روش جدیدی جهت بخش بندی و استخراج سلول های موثر در تشخیص سرطان میلوم متعدد از تصاویر میکروسکوپی با استفاده از مدل های تغییر شکل پذیر و روش خوشه بندی ارایه شد. نتایج ارزیابی نشان می دهد که الگوریتم پیشنهادی، عملکرد بخش بندی را در مقایسه با روش های قبلی بهبود داده است.
    کلید واژگان: میلوم متعدد, پلاسماسل, پردازش تصویر
    Hadis Golmohammadi, Alireza Vard, Ardeshir Talebi
    Background
    Multiple myeloma is the second most common hematopoietic cancer. This disease is caused by the cancerous category of cells called plasma cells. Detecting and counting plasma cells provide valuable information for pathologists to diagnose this disease. The manual counting and considering of plasma cells are time consuming and due to the tedious nature of this process, it is subject to error. Thus, a computer-aided tool for pathologists to help in the diagnostic process can be very useful. For this purpose, this research presented a computer tool for segmentation of effective cells in multiple myeloma from microscopic images.
    Methods
    In proposed method, after improving the quality of the images using histogram matching and median filter, the cells were extracted using the Chan-Vese deformable model. In addition, for splitting touching cells, the Modified Watershed algorithm was used. Then, the nuclei were extracted applying the k-means clustering method.
    Findings: The proposed method was evaluated on 30 microscopic images containing 370 cells. The calculated results of the proposed method showed that similarity measures, sensitivity, precision, accuracy and Dice Similarity Coefficient (DSC) respectively were 89.01%, 89.95%, 97.71%, 98.63%, and 93.86% for cell segmentation, and 91.43%, 92.48%, 96.13%, 98.53%, and 95.47% for nucleus segmentation.
    Conclusion
    In this research, a novel method was presented for segmentation and extraction of effective cells in the diagnosis of multiple myeloma cancer from microscopic images using deformable models and clustering method. The evaluation results show that the proposed algorithm have improved segmentation performance compared to the previous methods.
    Keywords: Multiple myeloma, Plasma cells, Image processing
  • مهران میراولیایی، ریحانه چلونگر، اکرم امین جعفری، اردشیر طالبی، مجید غیاث
    با وجود پیشرفت های عمده در درمان زخم، ترمیم به عنوان یکی از چالش های مهم پیش رو باقی مانده است. با توجه به خواص آنتی اکسیدانی، ضد میکروبی و ضد التهابی اثبات شده در گیاهان مرزه کوهی، بادرنجبویه، سدر، گل ختمی و حنا، تاثیر این گیاهان بر روند ترمیم زخم پوستی و هم چنین مقایسه با تتراسیکلین در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
    در این مطالعه 48 راس رت نر همسان نژاد ویستار در 8 گروه 6 تایی به صورت تصادفی دسته بندی شدند. پس از ایجاد زخم در رت ها، اثر عصاره گیاهان مرزه کوهی، بادرنجبویه، سدر، گل ختمی، حنا از یک سو و پماد تتراسیکلین (کنترل مثبت) از سوی دیگر، بر روند التیام زخم مورد بررسی قرار گرفت. یک گروه به عنوان کنترل و گروه دیگر نیز تحت تیمار مخلوط پنج گیاه قرار گرفتند. بررسی های ماکروسکپی و هیستوپاتولوژی نشان داد که پس از 7 روز (با شدت کمتر) و بعد از 14روز تیمار (تقریبا به طور کامل)، ناحیه درم واپیدرم پوست ترمیم یافته است.
    بررسی های میکروسکپی تفاوت معنادار را در میزان درصد بهبود لایه درم و اپیدرم پس از 14 روز تیمار (با پمادهای گیاهی)، در مقایسه با گروه کنترل، نشان می دهد (p<0.05). تیمار با عصاره گل ختمی (پس از چهارده روز) ، در روند بهبود ناحیه درم و اپیدرم نسبت به سایر گروه ها چشمگیر تر است.
    عصاره گل ختمی به واسطه داشتن ترکیبات ضدالتهابی و آنتی اکسیدانی، در مقایسه با سایر عصاره ها، در التیام لایه اپیدرم ودرم موثرتر عمل نموده است.
    کلید واژگان: ترمیم زخم, گیاهان دارویی, هیستوپاتولو ی
    Despite major advances in treatment of wound, healing remained as one of the most important challenges ahead. Since antioxidant, antimicrobial and anti inflammatory properties of Melissa officinalis, Zizyphus spina-christi, Althaea officinalis, Satureja bachtiarica have been proven and these properties are involved in wound healing, The present investigation was undertaken to assess the efficacy of mentioned officinal herbs hydroalcoholic extracts on thickness and non-septic wound healing model in rat. Each extract was co-administered for 7 and 14 consecutive days on 50 experimental wounded rats. Macroscopic observations showed all applied hydroalcoholic extracts had wound healing potentials. Althaea officinalis extract presented the most activity in wound healing specified by significant increase in wound contraction. Furthermore, histopathological assessments confirmed the wound healing potential of Althaea extract. This could be attributed to the induction effects of a typical fibroblast affecting wound contraction. It was observed a combined hydroalcoholic extract from all herbs also possesses wound healing potential properties less than Althaea officinalis.
    Keywords: Wound Healing, Histopathology, Melissa officinalis, Zizyphus spina-christi, Althaea officinalis
  • Effatsadat Vafamand, Lotfali Bolboli, Hossein Jahani-Azizabadi, Ardeshir Talebi, Mehdi Nematbakhsh*
    Introduction
    Renal ischemia reperfusion (I/R) caused kidney injury gender dependently. High fat diet (HFD) contributes the development of renal dysfunction. L-arginine (L-arg) and regular exercise are recognized to be protective in I/R and lipotoxicity. We compared the role of aerobic exercise and L-arg supplementation against renal I/R in male and female rats fed with HFD.
    Methods
    54 adult male and female Wistar rats received standard control diet (control), HFD, HFD plus L-arg (HFD±L-arg) or HFD plus aerobic exercise (HFD±EX) for 8 weeks. Then the animals were subjected to renal I/R by clamping renal vessels for period of 45 min followed by 24 hour reperfusion.
    Results
    The serum levels of blood urea nitrogen (BUN) and creatinine (Cr), and kidney tissue damage score (KTDS) were not significantly different between HFD and control groups in two genders. However, the serum level of nitrite and kidney tissue level of malondialdehyde (MDA) in HFD fed male rats increased significantly (P
    Conclusion
    These results indicated that L-arg and aerobic exercise could ameliorate renal I/R induced kidney injury in HFD male rats but not in female.
    Keywords: Renal Ischemia Reperfusion, High Fat Diet, L-arginin, Aerobic Exercise
  • محمدرضا عباسی، سعید کرمانی، اردشیر طالبی
    مقدمه
    لوسمی حاد لنفوئیدی (Acute lymphocytic leukemia یا ALL) یکی از شایع ترین انواع سرطان خون در میان کودکان می باشد. با توجه به تعداد زیاد آزمایشگاه های تشخیص طبی، به نظر می رسد در آزمایشگاه هایی که فرد خبره ای به منظور تشخیص نهایی ALL حضور ندارد، نرم افزار می تواند ابزار مناسبی در جهت اهداف کمک تشخیصی باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، استفاده از خصوصیات هندسی و آماری هسته ها در ایجاد یک سیستم تشخیص اتوماتیک دقیق بود.
    روش ها
    در این مطالعه با استفاده از الگوریتم تقطیع اتوماتیک، هسته ی سلول های سرطانی از تصاویر موجود جدا شد. با توجه به این که ویژگی های آشوب گونه باعث تمایز معنی داری در الگوهای رشته ای و لبه ها می گردد، در مرحله ی بعد سه دسته ویژگی هندسی، آماری و آشوب گونه از سلول ها استخراج گردید. به منظور تشخیص و طبقه بندی، الگوریتم ماشین بردار پشتیبان (Support vector machines یا SVMs) برای طبقه بندی مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    روش پیشنهادی بر روی 312 تصویر میکروسکوپی شامل سلول های سالم و سرطانی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها، صحت بالای 92 درصد و دقت بالای 93 درصد در شش گروه سلول را نشان داد. بررسی سطح زیر منحنی (Receiver operating characteristic یا ROC) نشان دهنده ی کارایی بالای 91 درصد در روش پیشنهادی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دهنده ی کارامد بودن ویژگی های مذکور در طبقه بندی سلول های ALL است. از جمله امتیازات استفاده از ویژگی های آشوب گونه می توان به ایجاد تمایز در هسته ی سلول های سالم و سرطانی (که در اندازه و کروماتین تفاوت دارند) و استفاده از ویژگی های شکل ناهمگون سیتوپلاسم سلول های سالم اشاره نمود.
    کلید واژگان: لوسمی حاد لنفوئیدی, آشوب, ماشین بردار پشتیبان, بازشناخت الگو
    Mohammad Reza Abbasi, Saeed Kermani, Ardeshir Talebi
    Background
    Acute lymphoblastic leukemia (ALL) is one of the most common types of leukemia among children. Due to the large number of clinical laboratories, in those with no expert pathologist for diagnosis of leukemia, software can be a useful tool for diagnostic purposes. The aim of this study was to create an automatic detector to help diagnosis process.
    Methods
    Using automatic segmentation algorithm, the nucleus of blast and lymphocyte cells were separated from existing images. As the chaotic characteristic caused significant difference in edges and string patterns, three geometrical, statistical, and chaotic features were derived from cells. In order to diagnosis and classification, support vector machine algorithm was used and the accuracy of classification was investigated using receiver characteristic operating curves (ROC).
    Findings: This study was conducted on 312 microscopic images including blast and lymphocyte cells. There was a specificity of more than 92% and an accuracy of more than 93% in six cell groups. In addition, checking out the area under the ROC curve represented more than 91% efficiency for suggested method.
    Conclusion
    The findings indicate the effectiveness of these features in classification. Differentiation of blast and lymphocyte cells, that are different only in size of chromatin, and also uneven shape of lymphocyte cytoplasm, are of the advantages of using chaotic features.
    Keywords: Acute lymphoblastic leukemia (ALL), Chaos, Support vector machine, Pattern recognition
  • اردشیر طالبی، صمصمام دانش بختیار، محبوبه مشکوه، مرضیه مشکوه
    مقدمه
    تجمع تغییرات ژنتیکی دلیل اصلی پیشرفت بدخیمی در سرطان روده ی بزرگ است و مشخص شده است که ناپایداری ژنومی گام لازم برای ایجاد جهش های متعدد و ضروری در بروز بدخیمی می باشد.
    روش ها
    از تکنیک Random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction (RAPD-PCR) برای بررسی و مقایسه ی ناپایداری ژنومی در سرطان روده ی بزرگ و پیشرفت آن استفاده شد که در آن پروفایل ژنومی بافت آدنوما (پولیپ) و آدنوکارسینوما (سرطان روده ی بزرگ) مربوط به 17 بیمار مبتلا به سرطان روده ی بزرگ با اپیتلیوم طبیعی روده ی بزرگ همان بیماران مقایسه گردید.
    یافته ها
    بر اساس تفکیک و مشاهده ی محصولات PCR بر روی ژل آگارز 2 درصد، حضور باندی با طول تقریبی 370 جفت باز بین بافت های طبیعی (مشاهده شده در 8/11 درصد نمونه ها)، آدنوما (مشاهده شده در 5/76 درصد نمونه ها) و آدنوکارسینوما (مشاهده شده در 2/88 درصد نمونه ها) پلی مورف بود. حضور باند پیش گفته با توموری شدن بافت طبیعی همراهی معنی داری داشت (0004/0 = P و 38/24 = Odd ratio یا OR برای آدنوما و 0001/0 > P و 25/56 = OR برای آدنوکارسینوما). همچنین، آنالیز آماری داده ها نشان داد که فرکانس حضور این باند بین آدنوما و آدنوکارسینوما تفاوت معنی داری ندارد (6600/0 = P).
    نتیجه گیری
    بررسی بیشتر قطعه ی 370 جفت بازی در سطح توالی، می تواند پیشنهاد مناسبی برای یافتن عملکرد این تغییر ژنتیک باشد.
    کلید واژگان: سرطان روده ی بزرگ, آدنوما, آدنوکارسینوما, Random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction, ناپایداری ژنومی
    Ardeshir Talebi, Samsam Daneshbakhtiyar, Mahboobeh Meshkat, Marziyeh Meshkat
    Background
    Colorectal cancer is the consequence of gathering numerous genetic alterations and it has been suggested that genomic instability is indispensable for the generation of multiple mutations underlying the development of cancer.
    Methods
    Random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction (RAPD-PCR) method was utilized to find genomic alterations in adenomas and adenocarcinomas compared with normal epithelial tissue obtained from 17 patients with colorectal cancer.
    Findings: Separated PCR products by 2% agarose determined approximate 370 base pairs band as a polymorphic fingerprint for normal (11.8%), adenoma (76.5%), and adenocarcinoma (88.2%) tissues. Polymorphic band could significantly discriminate adenomas [Odds ratio (OR) = 24.38, P = 0.0004] and adenocarcinomas (OR = 56.25, P
    Keywords: Colorectal cancer, Adenoma, Adenocarcinoma, Random amplified polymorphic DNA polymerase chain reaction, Genomic instability
  • بهاره آدمی، کامران قائدی *، اردشیر طالبی
    سابقه و هدف
    سرطان معده چهارمین سرطان شایع دنیا و دومین عامل مرگ و میر محسوب می شود. عوامل محیطی و هم چنین عوامل ژنتیکی، نقش به سزایی در ابتلا و پیشرفت این بیماری ایفا می کنند. مهم ترین این عوامل هلیکوباکتر پیلوری است که در اکثر بافت های سرطانی قابل رویت است. با ورود میکرو RNA ها به حوزه یافته های ژنتیکی، این مولکول های قدرتمند جایگاه خود را در حوزه ژنتیک بیماری ها باز کردند. miRNAها، مولکول های کوچک غیرکدکننده ای هستند که در پروسه های متعدد سلولی از قبیل تمایز و مرگ سلولی شرکت دارند. در این مطالعه، با استفاده از پایگاه داده های بیوانفورماتیک ژن های دخیل در مسیرهای سیگنالینگ سلولی موثر در فرآیند سرطانی شدن سلول ها و ارتباط آن با miR-146a بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع تئوریکال بیوانفورماتیکی بوده و به صورت نظری با مراجعه به پایگاه داده Target Scan ، miRTar Base و 0/2 miR Walk انجام پذیرفت. پس از به دست آوردن پروتئین هایی که تحت تاثیر miR-146a قرار می گیرند، بررسی نهایی در پایگاه David به منظور دست یابی به مسیرهای سیگنالینگ انجام گرفت که به تفصیل به شرح آن پرداخته می شود.
    یافته ها
    بر اساس نتایج به دست آمده، miR-146a احتمالا می تواند با تاثیر بر پروتئین هایی از قبیل P53 ، BCL2 ، اعضای خانواده RASو پروتئین های دخیل در مسیر JAK-STAT ، miRNA کلیدی در جلوگیری از پیشرفت بیماری باشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به این نتایج می توان گفت miR-146a احتمالا می تواند از طریق افزایش متاستاز و حمله بافتی و هم چنین کاهش چسبندگی بین سلولی و مهار مرگ سلولی، به عنوان مارکر تاییدی تشخیصی و پیش آگهی دهنده پیشرفت سرطان مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: سرطان معده, میکروRNA ها, هلیکوباکتر
    B. Adami, Dr. K. Ghaedi*, Dr. A. Talebi
    Background And Objectives
    Stomach cancer is currently ranked as the fourth most common cancer and the second regarding to the mortality rate. Environmental and genetic factors both play crucial role in the onset of inflammation in the stomach and progression of the cancer. In a majority of gastric cancer cases, Helicobacter Pylori infection is a responsible factor. Nowadays, the micro RNAs are pinpointed as the powerful molecules in the field of disease genetics. In the present study by implementing several bioinformatics database, we have undertaken a research on the association of miR-146a with the expression of the genes involved in cell signaling pathways in gastric cancer development.
    Materials And Methods
    This type of study was theoretical bioinformatics. The first step to candidate the most important miRNAs is to collect data from the previous studies; then, miRWalk 2.0 and miRTarBase databases were chosen for primary studies. The final review was made at David database in order to achieve pathways involved in gastric cancer.
    Results
    Based on the results from this study, miR-146a was predicated as a key factor in preventing the cancer progression by affecting an increase on metastasis and tissue attack and preventing apoptotic pathways.
    Conclusions
    Data revealed that the expression of miR-146a increased the progress of gastric cancer. Thus, the analysis of the miR-146a expression could be accounted as a valuable marker for prognosis of gastric cancer.
    Keywords: Stomach Neoplasms, MicroRNAs, Helicobacter
  • Mohsen Saleh Jazi, Saber Zahri, Saeid Latifi Navid, Ardeshir Talebi
    Background
    Colorectal cancer (CRC) is one of the most common gastrointestinal cancers worldwide. KRAS mutations are found in 20-30% of the cases and are associated with poor response to anti-EGFR therapies. Mutations in the KRAS gene induce the constitutive protein activity by eliminating the GTPase activity in the signal transduction pathway. Somatic mutations of KRAS are located up to 90% in codons 12 and 13 of exon 2. Therefore, this study evaluated the association between KRAS mutations and clinicopathological features of patients with CRC in Isfahan.
    Materials And Methods
    This study was performed on 52 patients with CRC referred to Al-Zahra Hospital in Isfahan. Total DNA was extracted from fresh tumor and normal tissues. The exon 2 of KRAS gene was amplified and sequenced for detection of the point mutations. After mutation analysis, the clinical and pathological associations of mutant genes were assessed.
    Results
    The prevalence of KRAS gene mutation was 15/4% (8 out of the 52 cases). Six mutations found in codon 12 (75%), were G12D and G12A, and two mutations found in codon 13 (25%) were G13D. Common tumor sites were rectum and rectosigmoid. The mean age of the patients was 61/2±13/9 years (range: 31-87 years). There was no significant relationship between the mutations and clinicopathological features of patients with CRC (p>0.05).
    Conclusions
    This paper presents new results on the frequency of KRAS mutations in patients with CRC. KRAS mutations could be used as molecular biomarkers to predict the lack of response to anti-EGFR monoclonal antibodies.
    Keywords: Colorectal cancer, KRAS, Mutation, Anti-EGFR
  • Effatsadat Vafamand, Lotfali Bolboli, Ardeshir Talebi, Mehdi Nematbakhsh *
    Introduction
    Renal ischemia/reperfusion (I/R) injury due to reactive oxygen species (ROS) formation is the main cause of acute kidney damage. Nitric oxide (NO) biosynthesis and oxidative stress are closely related to the pathogenesis of renal I/R injury. This study was undertaken to determine the effects of L-arginine (L-arg) as NO donor and aerobic exercise (EX) and also the combination of L-arg with EX on renal I/R injury in male and female rats.
    Methods
    54 male and female Wistar rats were divided into four groups in each gender as control, L-arginine (L-arg), treadmill exercise (EX), and L-arginine plus exercise (L-arg & EX). After 8 weeks of EX, animals were exposed to 45 min of bilateral kidney ischemia followed by 24 hours of reperfusion. We assessed serum creatinine (Cr), Kidney tissue damage score (KTDS), kidney weight (KW), serum nitrite and malondialdehyde (MDA) levels.
    Results
    L-arg, EX or combination of L-arg &EX caused a significant decrease in serum level of creatinine (Cr) (P
    Conclusion
    Pretreatment with L-arg seems to have protective effects against renal I/R injury. The protective effect of exercise against renal I/R injury seems to be less than L-arg but the reno-protective effect of EX increases when combined with L-arg.
    Keywords: Reperfusion, L-arginine, Aerobic Exercise
  • اردشیر طالبی، ابراهیم حریق، الناز دهدشتیان، فرزانه امینی، مرضیه مشکات
    مقدمه
    استفاده از دودهای طبی جایگزین در درمان بیماری ها و از جمله بیماری های میکروبی و عفونی در ایران از سال های دور رواج داشته است. این مطالعه، با هدف مقایسه ی خواص ضد میکروبی دود حاصل از عصاره ی مستقیم عنبرنسارا با آنتی بیوتیک های رایج بر روی Staphylococcus aureus و Bacillus subtilis بود.
    روش ها
    در این مطالعه ی آزمایشگاهی، دود عنبرنسارا به عنوان مداخله ای بر سوش های مورد و گروه های آنتی بیوتیک بر سوش های مشابه به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. سوش های استاندارد Staphylococcus aureus و Bacillus subtilis در محیط کشت های مناسب کشت داده شدند. عصاره گیری عنبرنسارا بدون استفاده از حلال انجام شد تا احتمال تاثیر حلال بر میکروب ها را از بین ببرد. سری رقت و آزمایش دیسک دیفیوژن برای هر کدام از باکتری ها سه بار انجام شد.
    یافته ها
    میانگین هاله ی عدم رشد در Staphylococcus aureus به طور معنی داری بیشتر از ونکومایسین بود؛ اما میانگین هاله ی عدم رشد در Bacillus subtilis با سیپروفلوکساسین تفاوت معنی دار نداشت. آزمون تعقیبی Least significant difference (LSD) نشان داد که قطر هاله ی عدم رشد در Staphylococcus aureus به طور معنی داری بیشتر از Bacillus subtilis بود. در حالی که، Minimum inhibitory concentration (MIC) برای Bacillus subtilis بیشتر از Staphylococcus aureus و Minimum bactericidal concentration (MBC) برای Bacillus subtilis بیشتر از Staphylococcus aureus بود.
    نتیجه گیری
    دود حاصل از عصاره ی عنبرنسارا بر رشد Staphylococcus aureus تاثیر معنی داری داشت و می توان آن را به عنوان دارو پیشنهاد نمود.
    کلید واژگان: دود, عنبرنسارا, اثر ضد میکروبی, Bacillus subtilis, Staphylococcus aureus
    Ardeshir Talebi, Ebrahim Harigh, Elnaz Dehdashtian, Farzaneh Amini, Marzieh Meshkat
    Background
    The use of medicinal smokes in treatment of many diseases, including infectious microbial diseases, has long been popular in Iran. This study aimed to compare the antimicrobial effects of smoke of Anbar Nasara (donkey dung) extract on Staphylococcus aureus and Bacillus subtilis with common antibiotics.
    Methods
    In this experimental study, donkey dung smoke as medicine and antibiotics as a control group were considered. Standard strains of Staphylococcus aureus and Bacillus subtilis were cultured in suitable mediums. Anbar Nasara extract was prepared without use of solvent, in order to prevent the antibacterial effect of solvent on microbes. Dilution and disk diffusion test was performed 3 times for each of the bacteria.
    Findings: The mean of inhibition zone of Staphylococcus aureus by Anbar Nasara smoke was significantly greater than the inhibition zone induced by vancomycin; but there was no significant difference between the inhibition zone of Bacillus subtilis induced by Anbar Nasara smoke and ciprofloxacin. Least significant difference (LSD) post hoc test showed that the inhibition diameter of Staphylococcus aureus was significantly higher than the Bacillus subtilis. Bacillus subtilis induced higher minimum inhibitory concentration (MIC) values than Staphylococcus aureus; but, Bacillus subtilis induced higher minimum bactericidal concentration (MBC) values than Staphylococcus aureus.
    Conclusion
    The smoke of Anbar Nasara extract has a significant inhibitory effect on Staphylococcus aureus growth; so it can be offered as a medicine.
    Keywords: Antimicrobial effect, Donkey dung, Smoke, Staphylococcus aureus, Bacillus subtilis
  • طبقه بندی سلول های موثر در تشخیص سرطان میلوئیدی مزمن به روش نیمه خودکار پردازش تصاویر میکروسکوپی
    نرجس قانع، علیرضا ورد، اردشیر طالبی، پردیس نعمت الهی
    مقدمه
    لوسمی میلوئیدی مزمن (CML یا Chronic myeloid leukemia)، نوعی بیماری سرطان خون است که اغلب، بزرگ سالان را درگیر می کند. آزمایش خون، شمارش و بررسی سلول های شناور خون، اولین گام جهت تشخیص لوسمی است. تشخیص و شمارش سلول ها از روی لام خون محیطی، توسط پاتولوژیست با استفاده از میکروسکوپ نوری صورت می گیرد. این امر، فرایندی زمان بر و پرهزینه است و نیاز به تجربه و فرد خبره در این زمینه دارد. همچنین، عوامل دیگری از قبیل خستگی و شرایط کاری، می تواند در این ارزیابی تاثیر منفی داشته باشد. بنابراین، وجود ابزاری در کنار پاتولوژیست به منظور کمک در روند تشخیص، می تواند بسیار سودمند باشد. در این راستا، این پژوهش یک ابزار نرم افرازی جدید را برای تشخیص و طبقه بندی سلول های CML ارایه می‏کند.
    روش ها
    در روش پیشنهادی، پس از بخش بندی دستی دقیق سلول ها، با استفاده از تکنیک های پردازش تصویر، ویژگی های مختلف هندسی از سلول و هسته ی سلول های سفید رده ی نوتروفیل استخراج شدند. سپس، با به کارگیری این ویژگی های به دست آمده، سلول ها با استفاده از یک طبقه بندی کننده ی درختی طراحی شده ی جدید، به شش گروه دسته بندی شدند.
    یافته ها
    روش پیشنهادی بر روی 120 تصویر میکروسکوپی شامل 714 سلول سفید مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج به دست آمده، برای هر شش گروه صحت بالاتر از 97 درصد، ویژگی بالاتر از 98 درصد و حساسیت بالاتر از 91 درصد را نشان داد.
    نتیجه گیری
    در این پژوهش، روشی نیمه اتوماتیک جهت طبقه‏بندی سلول های موثر در تشخیص سرطان میلوئیدی مزمن از تصاویر میکروسکوپی با به کارگیری روش های پردازش تصویر ارایه گردید.
    کلید واژگان: لوسمی میلوئیدی مزمن, طبقه بندی, رده ی نوتروفیل, پردازش تصاویر میکروسکوپی
    Classification of Effective Cells in Diagnosis of Chronic Myeloid Leukemia (CML) Using Semi-automatic Image Processing of Microscopic Images
    Narjes Ghane, Alireza Vard, Ardeshir Talebi, Pardis Nematollahy
    Background
    Chronic myelogenous leukemia (CML) is a type of blood cancers that usually occur in adults. The first step for diagnosis of leukemia is blood test and counting cells. Diagnosis and counting cells from blood smear are done by pathologist using optical microscope. This is a time-consuming and costly process and needs experience and expert in this field. Besides, other factors such as fatigue and working conditions can negatively affect the diagnostic evaluation. Thus, an aid tool for pathologists to help in the diagnostic process can be so useful. This research proposed a novel software tool to diagnose and classify of chronic myeloid leukemia cells.
    Methods
    In the proposed method, after accurate manual segmentation, various geometric features of cell and nucleus were extracted from neutrophils cells using image processing techniques. Then, applying these features by a new designed tree classifier, cells were categorized in to six groups.
    Findings: The proposed method was evaluated on 120 blood smear microscopic images including 714 white blood cells (WBCs). An accuracy of over 97%, specificity of over 98% and sensitivity of over 91% for all of six groups were achieved.
    Conclusion
    In this study, a semi-automatic method was proposed for detection and classification of effective cells in diagnosis of chronic myeloid leukemia in microscopic images utilizing image processing methods.
    Keywords: Chronic myeloid leukemia, Classification, Granulocytic category, Image processing
  • عاطفه مهدیان راد، صفورا مظاهری، مهدی نعمت بخش، اردشیر طالبی، آذر برادران
    مقدمه
    وانادیم، فلزی کمیاب و کاهش دهنده ی سطح گلوکز خون است، اما تجویز آن، عوارض جانبی کلیوی و کبدی به همراه دارد. در مطالعه ی حاضر، اثرات حفاظتی ویتامین C به عنوان آنتی اکسیدان بر مسمومیت کبدی و کلیوی ناشی از تزریق وانادیل سولفات بررسی شد.
    روش ها
    در این مطالعه، دو شیوه نامه طراحی شد. در شیوه نامه ی اول، 3 گروه به ترتیب گروه اول دریافت کننده ی سالین (به عنوان دارونما یا Placebo) به مدت یک هفته، گروه دوم مشابه گروه اول به اضافه ی تک دز وانادیل سولفات (50 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) در روز دوم، گروه سوم مشابه گروه دوم ویتامین C (250 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) به جای دارونما بود. در پایان یک هفته، بافت کلیه و کبد تثبیت و از نظر هیستوپاتولوژی ارزیابی شد. در شیوه نامه ی دوم، گروه چهارم دریافت کننده ی سالین برای دو روز و تک دز وانادیل سولفات در روز دوم و گروه پنجم مشابه گروه چهارم، اما دریافت کننده ی ویتامین C به جای سالین بود. در روز سوم، همانند شیوه نامه ی اول، حیوانات مورد مطالعه ی بافتی قرار گرفتند.
    یافته ها
    در شیوه نامه ی اول، نسبت (Blood urea nitrogen (BUN به (Creatinine (Cr، وزن کلیه، آسیب بافت کلیوی و مقادیر سرمی (Alkaline phosphatase (ALP و (Aspartate aminotransferase (AST در گروه دریافت کننده ی ویتامین C و وانادیل سولفات، در مقایسه با گروه دریافت کننده ی وانادیل سولفات کاهش معنی داری داشت (05/0 > P). در شیوه نامه ی دوم، نه تنها نتایج مشابه مشاهده نشد؛ بلکه ویتامین C تشدید کننده ی عوارض ناشی از سولفات وانادیم بود.
    نتیجه گیری
    تجویز ویتامین C، می تواند کاهش دهنده ی عوارض ناشی از تجویز وانادیم سولفات باشد که وابسته به روش درمانی است. از این رو، چنانچه وانادیم سولفات، به عنوان گزینه ای برای کاهش قند خون در دیابت مطرح باشد، ویتامین C نیز می تواند گزینه ای برای کاهش عوارض کلیوی و کبدی آن باشد.
    کلید واژگان: وانادیل سولفات, ویتامین C, مسمومیت کبدی, مسمومیت کلیوی
    Atefeh Mahdianrad, Safoora Mazaheri, Mehdi Nematbakhsh, Ardeshir Talebi, Azar Baradaran
    Background
    Vanadium (V) is a candidate to decrease the serum level of glucose in diabetic animal model. However, it affects the lipid peroxidation and antioxidant activity so could make nephrotoxicity and hepatotoxicity. In this study, the protective role of vitamin C as an antioxidant on nephrotoxicity and hepatotoxicity induced by vanadyl sulfate was investigated.
    Methods
    This study was designed in 2 protocols. There were 3 groups in protocol 1 that received saline (group 1), saline daily for 7 days plus single dose of vanadyl sulfate (50 mg/kg intraperitoneally) in day 2 (group 2), or vitamin C (250 mg/kg intraperitoneally) daily for 7 days and single dose of vanadyl sulfate (group 3). There were 2 groups in protocol 2 that received saline plus single dose of vanadyl sulfate (50 mg/kg intraperitoneally) in day 2 (group 4) or vitamin C (250 mg/kg intraperitoneally) daily for 2 days plus single dose of vanadyl sulfate (group 5). At the end of experiment, blood samples were collected to measure serum level of blood urea nitrogen (BUN), creatinine (Cr), aspartate transaminase (AST), alanine transaminase (ALT) and alkaline phosphatase (ALP), and all animals were sacrificed for histopathology investigation and determination of kidney tissue damage score (KTDS).
    Findings
    In protocol 1, BUN/Cr ratio, kidney weight (KW), and KTDS decreased significantly in vanadyl sulfate plus vitamin C group in comparison with vanadyl sulfate plus saline group (P < 0.05). In addition, serum level of AST and ALP significantly decreased in vanadyl sulfate plus vitamin C group. In protocol 2, not only similar results were not observed, but also vitamin C increased the side effects of vanadyl sulfate.
    Conclusion
    Administration of vitamin C as a potent antioxidant could decrease the vanadium-induced toxicity. So, as vanadyl sulfate can be used for diabetic model in laboratory, vitamin C can be useful to decrease the vanadium-induced nephrotoxicity and hepatotoxicity, too.
    Keywords: Vanadyl sulfate, Vitamin C, Hepatotoxicity, Nephrotoxicity
  • معظمه میمندی نیا، رویا امیری، فاطمه اشراقی جزی، اردشیر طالبی، مهدی نعمت بخش
    مقدمه
    نفروتوکسیسیتی از عوارض مهم درمان با سیس پلاتین است که ناشی از ایجاد استرس اکسیداتیو می باشد. نفروتوکسیسیتی ناشی از سیس پلاتین از یک طرف وابسته به جنس است و از طرفی، عامل اصلی برای محدود نمودن درمان با سیس پلاتین می باشد. از این رو، استفاده از مکمل ها برای پیش گیری و یا کاهش نفروتوکسیسیتی ناشی از سیس پلاتین ضروری است. این مطالعه، با هدف بررسی اثر پروفیلاکسی و درمانی ال- آرژنین در نفروتوکسیسیتی ناشی از سیس پلاتین در رت های نر و ماده طراحی گردید.
    روش ها
    16 سر رت نر و 20 سر رت ماده از نژاد ویستار به طور تصادفی در 8 گروه قرار گرفتند. گروه های 1 و 5 به عنوان گروه های شاهد مثبت نر و ماده، سیس پلاتین را با دوز روزانه 5/2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت یک هفته دریافت نمودند. گروه های 2 و 6 به عنوان گروه های پروفیلاکسی نر و ماده، ال- آرژنین را با دوز روزانه 150 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت سه روز دریافت کردند و سپس از روز سوم، سیس پلاتین به مدت یک هفته تجویز شد. گروه های 3 و 7 به عنوان گروه های پروفیلاکسی همراه با درمان تحت دریافت ال- آرژنین به مدت سه روز قرار گرفتند و سپس بدون این که تزریق روزانه ی ال- آرژنین قطع شود، از روز سوم سیس پلاتین به مدت یک هفته تزریق شد.گروه های 4 و 8 به عنوان گروه های درمان دریافت روزانه و هم زمان سیس پلاتین و ال- آرژنین را داشتند. در روز دهم، خون گیری انجام شد و کلیه ها جهت فرایند بافت شناسی آماده گردیدند.
    یافته ها
    هیچ یک از روش های تجویز ال- آرژنین در جنس ماده تفاوتی را با گروه شاهد مثبت ایجاد نکرد. اما همرا ه شدن ال- آرژنین با سیس پلاتین بدون پروفیلاکسی در جنس نر (گروه 4) موجب کاهش معنی دار سطح سرمی ازت اوره ی خون و کراتینین و شدت آسیب بافت کلیوی گردید (05/0 > P). وزن کلیه، همچنین در گروه 4 نسبت به گروه شاهد کاهش داشت؛ هر چند معنی دار نبود (20/0 = P) که نشانگر کاهش شدت آسیب است. تفاوت معنی داری در سطح بافتی نیتریت در بین گروه های نر دیده نشد، اما کاهش وزن در بین این گروه ها متفاوت بود و گروه های دریافت کننده ی ال- آرژنین کاهش وزن بیشتری را نسبت به گروه شاهد مثبت نشان دادند (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    تجویز ال- آرژنین به عنوان پیش ساز نیتریک اکسید، هم زمان با سیس پلاتین می تواند موجب کاهش نفروتوکسیسیتی ناشی از سیس پلاتین در جنس نر باشد که احتمال می رود از طریق اصلاح عملکرد آندوتلیوم که به وسیله ی سیس پلاتین مختل شده است، می باشد.
    واژگان کلیدی: سیس پلاتین، نفروتوکسیسیتی، ال- آرژنین، جنسیت
    Moazzameh Meimandinia, Roya Amiri, Fatemeh Eshraghi, Jazi, Ardeshir Talebi, Mehdi Nematbakhsh
    Background
    Nephrotoxicity is the main side effect of cisplatin (CP)-therapy which is induced by oxidative stress. Nephrotoxicity is gender related and limits the cisplatin treatment. Therefore, it is essential to prevent or to ameliorate cisplatin-induced nephrotoxicity via administration of supplementations. This study was designed to investigate the effect of L-arginine (L-Arg) prophylaxis and treatment on preventing cisplatin-induced nephrotoxicity in male and female rats.
    Methods
    Sixteen male and twenty female Wistar rats were divided into eight groups. Groups 1 (male) and 5(female), as positive control groups, received cisplatin (2.5 mg/kg/day; Intraperitoneally) for a week. Groups 2 (male) and 6 (female) received L-arginine (150 mg/kg/day; Intraperitoneally) as prophylaxis for 3 days, and cisplatin was administered from the day 3 for a week. Groups 3 (male) and 7 (female) received L-arginine, as prophylaxis for 3 days; and cisplatin was administered from the day 3, for a week, without withdrawal of daily L-arginine administration. Groups 4 (male) and 8 (female) received cisplatin and L-arginine simultaneously for a week. On the day 10, blood samples were taken and kidneys were prepared for histopathological investigation.
    Findings
    L-arginine administration did not changed the measured parameters from positive control group in females. Simultaneous administration of cisplatin and L-arginine decreased serum levels of blood urea nitrogen and creatinine as well as intensity of renal tissue damage in comparison with positive control group in males (P < 0.05). In addition, it ameliorated kidney weight in comparison with positive control group in male, insignificantly (P = 0.20). No significant difference was observed in tissue nitrite level among male groups and L-arginine treated male groups had body weight loss more than positive control group (P < 0.05).
    Conclusion
    Simultaneous administration of L-arginine, as nitric oxide precursor, and cisplatin could ameliorate cisplatin-induced nephrotoxicity in male gender through improving endothelium function.
    Keywords: Cisplatin, Nephrotoxicity, L, arginine, Gender
  • رضا فاضلی ورزنه، سید جمال مشتاقیان، اردشیر طالبی، فریدون عابدینی
    مقدمه
    برای سال ها ترکیب ها و روش های مختلف برای بهبود زخم مورد استفاده قرار گرفته که برخی موثر و تعدادی بدون تاثیر و حتی مضر بوده است. پانسمان های جدید مانند هیدروژل، نتایج قابل توجهی در ترمیم زخم نشان داده است. هیدروژل به دلیل شفافیت، تبادل گازهای تنفسی و آب، جذب ترشحات زخم، تنظیم دمای سطح زخم، جلوگیری از عوامل عفونت زا و تعویض آسان مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی اثر پانسمان هیدروژل پلی وینیل پیرولیدون بر درمان زخم ایجاد شده در موش صحرایی انجام شد.
    روش ها
    30 موش صحرایی با وزن 20 ± 230 گرم به صورت نیمه تصادفی به گروه های ده تایی شاهد، درمان با تتراسایکلین و درمان با هیدروژل تقسیم شدند. پس از بی هوشی و تراشیدن محل، از پوست پشت هر حیوان قطعه ای به ابعاد cm 1 x 1 برداشته شد. دوره ی درمان 21 روزه در نظر گرفته شد و اندازه گیری سطح زخم در روزهای 0، 7،10، 14،17 و 21 انجام گرفت. زخم ها در روزهای 7 و 14 نمونه برداری و بررسی هیستوپاتولوژیک شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و انجام آزمون ANOVA (Analysis of variance) تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    بهبود زخم در گروه هیدروژل در مقایسه با دو گروه دیگر به صورت معنی داری (05/0 > P) سریع تر و طول مدت ماندگاری اثر زخم و تغییر رنگ پوست در گروه هیدروژل نسبت به دو گروه دیگر به صورت معنی داری (05/0 > P) کمتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که هیدروژل باعث تسریع در فرآیند ترمیم زخم می شود.
    کلید واژگان: پانسمان هیدروژل, پلی وینیل پایرولیدون, زخم, موش صحرایی, هیستوپاتولوژی
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال