به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

افسانه ناظری

  • نوشین ترابی گودرزی، افسانه ناظری*، امیر قمرانی
    زمینه

    اختلال اضطراب جدایی از متداول ترین اختلالات روانشناختی در دوره کودکی است. سبک های فرزندپروری و اضطراب والدین از جمله عوامل خطر مهمی هستند که برای بروز اختلال اضطراب جدایی شناسایی شده اند. مرور پیشینه پژوهشی نشان می دهد علی رغم انجام مطالعات مختلف در ایران در مورد اثربخشی هنردرمانی به خصوص نقاشی بر کاهش اضطراب جدایی کودکان، در مورد بررسی تاثیر ترکیب نقاشی و تعامل والد-کودک بر اضطراب جدایی کودکان، شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان 6-8 سال انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان 6 تا 8 ساله دارای اختلال اضطراب جدایی شهر اصفهان در سال 1400 بود که در مراکز پیش از دبستان و مدارس ابتدایی شهر اصفهان ثبت نام کرده بودند. جهت انتخاب نمونه آماری، در مرحله اول مقیاس سنجش اضطراب جدایی (فرم والدین) به صورت در دسترس بر روی 100 نفر از والدین کودکان سنین 6 تا 8 ساله اجرا شد و کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی شناسایی شدند و سپس 16 نفر از والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی و فرزندان آن ها شناسایی شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (8 نفر) و گواه (8 نفر) گمارش شد و پروتکل درمانی در 13 جلسه 45 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) برای اعضای گروه آزمایش برگزار شد. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، نسخه والدین مقیاس سنجش اضطراب جدایی (هان و همکاران، 2003) بود. هم چنین جهت تحلیل داده ها در مطالعه حاضر از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-23 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاضر نشان داد، روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی و مولفه های آن (ترس از تنهایی، ترس از رها شدن، ترس از بیماری جسمانی و نگرانی وقوع حوادث خطرناک) در کودکان 6-8 سال تاثیر موثر و معناداری دارد (05/0 P<) و تاثیر این آموزش در مرحله پیگیری نیز تداوم داشته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به تایید اثربخشی روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش اختلال اضطراب جدایی کودکان 6-8 سال در پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود مشاوران مدارس و مراکز تخصصی مشاوره کودک، از این شیوه آموزشی-درمانی در جهت کاهش نشانگان اختلال اضطراب جدایی در کودکان استفاده کنند. هم چنین از حیث اهمیت تعامل والد-کودک، می توان از برنامه آموزشی- درمانی مذکور جهت تقویت رابطه والد-کودک در خانواده استفاده کرد

    کلید واژگان: روش های نقاشی تعاملی, رابطه والد-کودک, اختلال اضطراب جدایی, کودکان 6-8 ساله
    Nooshin Torabi Goodarzi, Afsaneh Nazeri*, Amir Ghamarani
    Background

    Separation anxiety disorder is one of the most common psychological disorders in childhood. Parenting styles and parental anxiety are among the important risk factors that have been identified for the occurrence of separation anxiety disorder. A review of the research background shows that despite conducting various studies in Iran on the effectiveness of art therapy, especially painting, on reducing children's separation anxiety, There is a research gap regarding the effect of the combination of painting and parent-child interaction on children's separation anxiety.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of investigating the efficacy of interactive painting methods based on parent-child relationship on the symptoms of separation anxiety disorder in 6-8 year old children.

    Methods

    The current research design was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of this research included all 6-8 year old children with separation anxiety disorder in Isfahan city in the academic year of 2021-2022, who were enrolled in pre-primary centers and elementary School in Isfahan city. In order to select a statistical sample, in the first step, the Separation Anxiety Assessment Scale (Parent Version) was administered on 100 parents of children aged 6 to 8 years, and children with separation anxiety disorder were identified, And then 16 parents of children with separation anxiety disorder and their children were identified and randomly assigned to two experimental (8 people) and control (8 people) groups, the educational-therapeutic protocol was held in 13 sessions of 45 minutes (one session each week) for the members of the experimental group. The data collection tool in this study was the parents' version of Separation Anxiety Assessment Scale (Hahn et al., 2003). Also, to analyze the data in the present study, the method of analysis of variance with repeated measurements and SPSS-23 software was used.

    Results

    The findings of the present study showed that interactive painting methods based on parent-child relationship reduce the symptoms of separation anxiety disorder and its components (fear of being alone, fear of abandonment, fear of physical illness and worry about calamitous events) It has an effective and significant effect on children aged 6-8 years (P<0.05) and the effect of this training has continued in the follow-up phase.

    Conclusion

    Considering the confirmation of the efficacy of interactive drawing methods based on parent-child relationship on reducing separation anxiety disorder in 6-8 year old children in the present study, it is suggested, School counselors and specialized child counseling centers should use this educational-therapeutic method to reduce the symptoms of separation anxiety disorder in children. Also, in terms of the importance of parent-child interaction, the aforementioned educational-therapeutic program can be used to strengthen the parent-child relationship in the family.

    Keywords: Interactive Drawing Methods, Parent-Child Relationship, Separation Anxiety Disorder, 6-8 Year Old Children
  • وحید رجبی*، افسانه ناظری، مسعود نقاش زاده
    اقتباس سینمایی را باید یکی از مهم ترین شاخه های ادبیات تطبیقی انگاشت که از اهمیت بالایی در این حوزه برخوردار است. این مفهوم تحت عنوان جایگشت به عنوان بخشی از نظریه بیش متنیت ژرار ژنت برشمرده می شود؛ که خود قسمی از نگره ی کلان تری به نام ترامتنیت است. پدرو آلمودوار ازجمله فیلمسازانی محسوب می شود که آثارش الفتی خاص با ادبیات دارد. این مقاله با هدف مطالعه چگونگی روند اقتباس فیلم «پوستی که در آن زندگی می کنم» ساخته پدرو آلمودوار از رمانی فرانسوی به نام رتیل نوشته تیری ژونکه و با طرح این پرسش که «چگونه فرآیند اقتباس در فیلم «پوستی که در زندگی می کنم» از رمان رتیل صورت پذیرفته است؟» به تحلیل این مفهوم براساس نظریه بیش متنیت ژرار ژنت پرداخته است. در این جا اثر ادبی به عنوان پیش متن و فیلم به عنوان بیش متن مورد مطالعه قرارگرفته است. پژوهش حاضر به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با فرض جایگشت (ترانسپوزیسون) پنداشتن گونه این بیش متنیت؛ ابتدا به مفهوم اقتباس و جایگشت و همچنین، نظریه بیش متنیت ژنت پرداخته و سپس، سیر تراگونگی فیلم را در روند اقتباس از رمان مورد واکاوی قرارداده است. یافته ها مبین آن است که فیلم «پوستی که در آن زندگی می کنم» به سبب تراگونگی های متنوع و با تمسک به مواردی همچون پیرایش، کاهش، آرایش و جانشینی، گونه ای جایگشت در مفهوم بیش متنیت انگاشته می شود که نمایانگر مولف بودن فیلمساز است؛ بدین معنی که آلمودوار در اقتباس خود بیش از آن که متآثر از جهان روایی نویسنده باشد، با اتکا به خلاقیت و نوآوری خود، اثری نوین با مختصاتی تازه می آفریند.
    کلید واژگان: ژرار ژنت, بیش متنیت, اقتباس, پدرو آلمودوار, فیلم پوستی که در آن زندگی میکنم, رمان رتیل
    Vahid Rajabi *, Afsane Nazeri, Masoud Naghashzadeh
    Film adaptations are one of the most significant branches of comparative literature studies and are of great importance to the field. The concept of film adaptations, which are so-called transpositions, is a component of Gérard Genette’s theory of hypertextuality, a subset of the broader theory known as transtextuality. Pedro Almodóvar is one of the few filmmakers whose work exhibits a unique affinity for literature. This article analyzes the adaptation process of the film “The Skin I Live in” (2011), directed by Pedro Almodóvar and adapted from the novel “Tarantula” (1984), written by Thierry Jonquet, by addressing the question, ‘How did the adaptation process work in “The Skin I Live in” based on Gérard Genette’s theory of hypertextuality?’ Here, the literary work is studied as the hypotext and the film as the hypertext. This paper employs the descriptive-analytical method. Considering that transposition occurs due to the change of medium, it first defines the terms “adaptation” and “transposition” as well as explaining Gérard Genette’s theory of hypertextuality. It then analyzes the transformation of the text during the process of adapting the novel into the film. The findings show that “The Skin I Live in” is a transposition in the sense of its hypertext due to the various transformations made, with an emphasis on excision, concision, extension, and substitution in this adaptation.
    Keywords: Gérard Genette, Hypertextuality, Film Adaptations, Pedro Almodó, VAR, The Skin I Live In, Tarantula
  • حسن رزمخواه *، افسانه ناظری، مهدی حسینی، اصغر جوانی، سید مهدی امام جمعه

    بیان مسیله: 

    ملاصدرا در مولفه های فلسفی خود به گونه ای به بیان زیبایی پرداخته که تاثیر این تفکرات در آثار هنری عصر صفوی به خصوص در «مکتب نقاشی اصفهان» بازتاب یافته است. مهمترین جریان هنری این مکتب را رضا عباسی و شاگردانش شکل دادند که در آثارشان نقشمایه ها و موضوعاتی در ارتباط با جهان پیرامون و جامعه فرهنگی- هنری آن زمان دیده می شود و به لحاظ کاربست عناصر بصری و همچنین محتوا با مولفه های فلسفی- عرفانی ملاصدرا به ویژه در آرای مرتبط با زیبایی و عشق مطابقت دارد. نگاره ها و مرقعات قطعی و منتسب به رضا عباسی و پیروانش جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دهند که جهت ارزیابی چگونگی ظهور مولفه های «فلسفی ملاصدرا» در آثار نقاشی مکتب اصفهان مورد مطالعه قرار می گیرند. سوال پژوهش این است که چه ارتباطی بین مولفه های ملاصدرا در باب زیبایی با نقاشی مکتب اصفهان با تمرکز بر آثار نقاشی مکتب اصفهان وجود دارد؟

    هدف

     کشف زیبایی های نهفته در آثار مصور مکتب نقاشی اصفهان و انطباق آ ن ها با آرای ملاصدرا در باب زیبایی هدف پژوهش حاضر است.

    روش پژوهش:

    روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. جامعه آماری شامل منتخبی از ممتازترین نگاره ها و مرقعات مکتب اصفهان است که توسط رضا عباسی و شاگردانش خلق شده اند.

    یافته ها

     داده های به دست آمده مبین آن است که عناصر به کار رفته در نگاره ها و مرقعات منسوب به رضا عباسی و شاگردانش بازتاب زیبایی به دو صورت صوری و محتوایی هستند که در مولفه های فلسفی عرفانی ملاصدرا قابل ردیابی است. در این آثار، زیبایی های ظاهری و باطنی که بعضی به گونه رمز و نماد به نمایش درآمده اند، نشان دهنده وضعیت فرهنگی- اجتماعی روزگار صفوی و تفکرات فلسفی- عرفانی آن زمان است. به بیان دیگر، آثار رضا عباسی و شاگردانش، به عنوان نمونه شاخص و برجسته ای از آثار نقاشی مکتب اصفهان، با مولفه های ملاصدرا در باب زیبایی ارتباط دارند.

    کلید واژگان: فلسفه ملاصدرا, مکتب نقاشی اصفهان, رضا عباسی, عشق و زیبایی, زیبایی های محتوایی و صوری
    Hassan Razmkhah *, Afsaneh Nazeri, Mehdi Hosseini, Azghar Javani, Seyed Mahdi Emam Jomea

    Problem Definition: 

    In his philosophical components, Mulla Sadra expressed elegance in such a way that the influence of these thoughts was reflected in the artworks of the Safavid era, especially in the "Isfahan Painting School". The most important artistic trend of this school was formed by Reza Abbasi and his students; in their works, motifs and topics related to the surrounding world and the cultural-artistic society of that time can be seen. In terms of the use of visual elements as well as the content, it corresponds to the philosophical-mystical components of Mulla Sadra, especially in the viewpoints related to beauty and love. The paintings and Muraqqa pieces attributed to Reza Abbasi and his followers form the statistical community of the present research, which are studied to evaluate how the "philosophical components of Mulla Sadra" appear in the paintings of the Isfahan school. The question of the research is: "What is the relationship between the philosophical components of Mulla Sadra and Isfahan school painting in terms of elegance by focusing on Isfahan school painting works"?

    Objective

     The present study aims to discover the elegance hidden in the illustrated works of the Isfahan school of painting and to match them with Mulla Sadra's views on beauty.

    Research Method

     This study applies a descriptive-analytical method with a comparative approach, which was done by collecting library-documentary data. The statistical population includes a selection of the most distinguished paintings and Muraqqas of the Isfahan school, which were created by Reza Abbasi and his students.

    Results

    The obtained data shows the elements used in the paintings and Muraqqas attributed to Reza Abbasi and his students are a reflection of elegance in both form and content, which can be traced to the mystical philosophical components of Mulla Sadra. In these works, the external and internal beauties, some of which are shown as codes and symbols, show the social-cultural situation of the Safavid period and the philosophical-mystical thoughts of that time. In other words, the works of Reza Abbasi and his students, as an outstanding example of the Isfahan school of painting, are related to the components of Mullah Sadra in terms of elegance.

    Keywords: Mulla Sadra's Philosophy, Isfahan School of Painting, Reza Abbasi, Love, Beauty, Content, Form Elegance
  • وحید رجبی، افسانه ناظری*، مسعود نقاش زاده
    ارتباط سینما و نقاشی از جمله مقولاتی انگاشته می شود که از دیرباز مورد توجه بوده است. پدرو آلمودوار را باید در زمره ی فیلمسازانی به شمار آورد که فیلم هایش پیوند وثیقی با هنر نقاشی دارند. آلمودوار با ارجاع به آثار نقاشان کلاسیک مانند ولاسکویر و تیسین؛ هنرمندان مدرن نظیر دالی، مگریت، هاپر، پیکاسو و حتی نقاشان انتزاعی مثل موندریان و روتکو در دسته ی کارگردانانی قرار می گیرد که امتزاجی از نقاشی و سینما در فیلم هایش نظاره می شود. این پژوهش به شیوه ی کیفی به تحلیل نقاشی در فیلم های پدرو آلمودوار می پردازد. هدف از تحقیق پیش رو مطالعه ی نقاشی در سینمای آلمودوار با طرح این پرسش است که «فیلم های پدرو آلمودوار چگونه از متون نقاشی تاثیر پذیرفته اند؟». این مقاله برای پاسخ به این پرسش از روش توصیفی-تحلیلی بر مبنای آرای ژرار ژنت در حوزه ی بینامتنیت و لیندا هاچن در حیطه ی پارودی بهره جسته است. یافته ها موید این مطلب است که قاب های سینماتوگرافیک در فیلم های آلمودوار به انحای مختلفی از نقاشی استنساخ شده اند؛ گاه در قالب تابلو های زنده و گاه در قالب تصاویری که آثار انتزاعی را به ذهن متبادر می سازند. تلمیح، وارونگی آیرونیک، فرامتن سازی و بازآفرینی به مثابه ی ادای احترام؛ به عنوان وجوه آرای این دو متفکر، اضلاعی هستند که فیلمساز به میانجی آنها از نقاشی در کارهایش سود برده است.
    کلید واژگان: ژرار ژنت, لیندا هاچن, تلمیح, پارودی, تابلوی زنده, سینمای پدرو آلمودوار
    Vahid Rajabi, Afsaneh Nazeri *, Masoud Naghashzadeh
    The relationship between cinema and painting has long been considered a subject of interest. Pedro Almodóvar is a prominent and progressive filmmaker in new Spanish cinema. His movies are marked by a distinct style and an idiosyncratic aesthetic expression. Frequently, Almodóvar has acknowledged being influenced by various sources. Almodóvar should be counted among the filmmakers whose films have a strong connection to the art of painting. He is one of the directors whose works are fundamentally based on an aesthetic framework of painting. The use of paintings as part of the cinematic mise-en-scène and the recreation of famous paintings within the cinematographic frame are considered to be the primary relationships between Almodóvar's works and art. However, sometimes these connections transcend facile associations and require greater effort to sufficiently be comprehended.Almodóvar employs various techniques of reference for oeuvres from classical painters such as Diego Velázquez, and Titian; modern artists like Salvador Dalí, René Magritte, Edward Hopper, and Picasso in addition to even the abstract painters like Piet Mondrian and Mark Rothko. This feature places him among the directors exhibiting a unique knowledge of painting in their films. The present research conducts a qualitative analysis of paintings in Almodóvar's films. This study aims to examine painting in Almodóvar's cinema by posing the question of how Pedro Almodóvar's films have been influenced by painting. This developmental research utilizes a descriptive-analytical, comparative methodology and a theoretical framing approach to study the modes of cinematic allusion based on Gérard Genette's intertextuality theory and Linda Hutcheon's theory of parody. Case studies include the prominent works of this filmmaker from the 1980s.The findings indicate that the cinematographic frames in Almodóvar's films have been transcribed from painting in various ways. In the first case, the relationship between the cinematic frames and the paintings is a simple intertextual allusion, whereby the filmmaker, inspired by a painting, recreates it in the cinematic frame, known as tableaux vivant. At times, these allusions transcend a simple association and take on a metaphorical quality, forging a particular connection with the world of the film's characters. In some cases, the intertextual relationship leads to a multilayered connection that generates a new texture of allusion and trans-contextualizing occurs, a concept derived from the theoretical dimensions of Linda Hutcheon's parody, which is perceived as a significant feature of modern art. In some instances, the relationship between Almodóvar's cinematic frames and paintings follows an ironic inversion, whereby a form of allusion and imitation is observed but with a repetition that contains differences, possibly employed for purposes such as critique or recreation. In some cases, Almodóvar uses the frame as a painter's canvas, employing cinematic techniques to create scenes reminiscent of abstract paintings.
    Keywords: Allusion, Gérard Genette, Linda Hutcheon, Parody, Pedro Almodóvar's Cinema, Tableau vivant
  • الهه شمس نجف آبادی*، افسانه ناظری
    بازنمایی تصویر در آثار امپرسیونیستی کلود مونه، نحوه رویت طبیعت را به صورتی دیگرگونه به تصویر می کشد؛ گونه ای از نگریستن که به تناسب و ضرورت، شیوه خاصی از بازنمایی را می طلبد. توصیف و تفسیر نوینی که مونه از طبیعت ارایه می دهد، چهره ای متفاوت از این مقوله آشنا و تکراری را بر بوم باز می تاباند. افزون بر این، وی با تمهیدات و شگردهای نوین بصری، تحولی شگرف در زمینه موضوع نقاشی و شیوه ساخت آن ایجاد می کند. در پژوهش پیش رو، نویسندگان بر آن بوده اند تا با هدف بررسی شیوه نگریستن مونه و در پی آن تحول در زبان تصویری وی، براساس بازنمایی لحظه، روش ادراکی نقاش را با عطف به ارزش های تصویری مورد تحلیل و تفسیر قرار داده و به این پرسش پاسخ دهند که نحوه رویت طبیعت در نزد مونه چگونه در فرایند خلق اثر به کاربست تکنیک و تمهیدات بصری خاص انجامیده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر شیوه رویت و ادراک مونه از طبیعت در حال گذار بوده است. یافته های پژوهش نمایانگر آن است که طرح لمحه ای چون لحظه آنی برای مونه به مثابه مقوله ای فرار و احاطه ناپذیر، سبب می شود که موضوع نقاشی حکم آینه بازتاب دهنده ای را بیاید که شرایط جوی هر دم متغیر را در لحظه آنی استحاله ثبت کند. مونه این چنین حقیقت مسلم و ثابت انگاشته شده طبیعت در شیوه های پیشین نقاشی را به ادراک و تجربه فردی هنرمند در لحظه معطوف می کند. مونه با اولویت دادن به نور و ادراک و به واسطه به کارگیری تمیهدات بصری متناسب با نگرش خود، به گزارش احساس خود از طبیعت می پردازد و به سنت ریالیسم ژرف نمایانه پایان می بخشد. او در بازی متقابل و متعارض انعکاس ها و روشنی ها  تعامل شی و محیط را برجسته می کند و بیش از موضوع سعی در فراچنگ آوردن جایگاهی نادیدنی و احاطه ناپذیر را دارد.
    کلید واژگان: کلیدواژه ها: رویت طبیعت, فرایند خلق اثر, لحظه اکنون, نقاشی, کلود مونه, امپرسیونیسم
    Elaheh Shams Najaf Abadi *, Afsaneh Nazeri
    Claude Monet is known as the pioneer of the first completely modern movement in painting by presenting a different painting. In this work, instead of a completely naturalistic description of a sunrise scene, he records the immediate impact of the landscape on the eye by focusing on the transformations of light and color. In this way, nature in Claude Monet's works is more than the subject, it is an excuse for experiments that make him to leave the workshop and bring him a scientific and new vision to light and colour in contrast to the typical workshop painting style.In sunrise scene, Claude Monet shows a way of perception and vision that critics use the word "impression" to describe it. In his impressionist paintings, he is searching for a way to record the immediate visual perception of the subject, which in this regard changes the previous fixed principles in the field of painting and in general the thinking of the audience of the work. So that it provides a new description and interpretation of the usual and familiar category of nature.The nature in Monet's paintings shows that the painter is more concerned with describing nature than trying to find a way to record the immediate visual perception of the subject. Monet's special way of seeing nature makes it dependent on the individual experience of the artist from an independent and unchanging presence.His emphasis on visibility shows that the nature of the subject depends on the fleeting light conditions and that the subject of the painting is not visible to everyone in the same way. In this regard, by using the new theories of the emergence of colour and following the previous achievements of Barbizon painters, he turns nature from a completely naturalistic treatment into an excuse for another way of seeing and representing nature. By focusing on the change that governs nature and also human perception, Monet diminishes objective reality in contrast to sensory perception. Focusing on the transitory and fleeting states of nature, he reveals an invisible and absolutely necessary field to make nature visible.  The idea of series paintings by prioritizing the atmospheric conditions, for the first time diminishes the importance of the subject of the painting and encourages the painter's eye to push back the main subject and focus more on the invisible field, which makes the subject visible.At this time, the visible subject finds the rule of a reflecting mirror, which records the invisible conditions of every variable in a random state. With this preparation, Monet reveals the issue of how the subject of the painting has an existential cause related to an invisible realm. Based on this, Monet changes the framework of attention from the visible subject to the realm of invisibility, which, above all, requires the use of a method different from the common method.Unlike the previous painter, Monet is much less concerned with the description of the subject, beyond that, he is trying to achieve a pure visual-pictorial expression and to induce a sense of the subject to the audience. In This kind of painting, subject turns from a stable presence based on the pure principles of design into forms resulting from the capture of a moment, which their display requires concentration, speed and a special attitude of the painter. In this definition, the sense of the subject is more real than its solid shell, and in this way, the constructionist of nature is discarded and the solid structure of the form transformed in the rapid effects of light and colour.The difference that Monet creates in the history of painting is that this time he gives priority to the background environment. By changing the frame of attention from the main subject of the painting to the surrounding environment, Monet transforms the interaction between nature and the environment.Also, by using visual methods, he looks at a place in the image space that has been considered an unimportant background until now. In this regard, the paintings of Monet's collection realize the visualization of the invisible conditions of visible elements. This collection shows the constantly changing level of the interaction of elements and the surrounding environment, and more than the subject, it tries to capture an invisible position. Monet solves this issue in his painting by recording momentary perceptions, immediacy in execution, focusing on transitory and accidental states, and constructing the structure of objects and analyzing shapes in favour of representing the transformations of light. The broken colour technique, by ignoring the consistent linear format of the shapes, turns the canvas in to a field of continuous colour vibration and colour effects.Therefore, Monet's painting is the field of showing the simultaneous possibilities of visible and invisible, continuity and discontinuity. The elements of nature appear in Monet's painting through an invisible frame, and then, drowning in the distant dimension, they always stay back and remain invisible. Monet captures the visual effect of light without paying attention to the subject and presents relationships in the painting that until then had an unclear and dumb understanding.By introducing a new kind of perception and vision, Monet shows that; Rather than describing nature, the painter is trying to find a way to record the immediate visual perception of the subject. Monet's special way of seeing nature turns nature from an independent and static presence to the individual experience of the artist and his emphasis on his way of seeing and perceiving the moment and the transitory and dynamic conditions of light and atmosphere. This nature is the nature that the painter's eyes see. A method arising from the transformation of the painter's way of seeing, which leads to the transformation of the objective reality and negation of the validity of the subject. Therefore, Monet's paintings show the process of transformation of his look. So that the painting canvas is the field of emergence of the painter's perception in the face of the universe.  .
    Keywords: Seeing Nature, Artwork Creation Process, Present Moment, Painting, Claude Monet, Impressionism
  • وحید رجبی، افسانه ناظری*، مسعود نقاش زاده

    پدرو آلمودوار، فیلمساز شاخص و پیشرو سینمای نوین اسپانیا است که در مجموع، فیلم های او سبک خاص و بیان ویژه زیباشناختی مخصوص خود را دارا هستند. آلمودوار بارها به تاثیر پذیرفتن از منابع گوناگون اذعان کرده است؛ سینما، تلویزیون، نقاشی و ادبیات از جمله مراجعی به شمار می آیند که فیلمساز در خلق آثار خود از آنها بهره برده است. در این میان، متون سینمایی از جایگاه والایی در آثار وی برخوردار هستند؛ او از جمله کارگردانانی است که در آثار وی امتزاجی از این متون متنوع مشاهده می شود. مطالعه بینامتنیت از آن گونه مباحثی است که پیرامون آثار این فیلمساز اسپانیایی قابلیت تحقیق و تفحص دارد. هدف تحقیق پیش رو، مطالعه بینامتنیت و با طرح این پرسش بوده است که "فیلم های پدرو آلمودوار چگونه بر اساس روابط بینامتنی با متون سینمایی مختلف شکل گرفته اند؟" برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی- تحلیلی و همچنین تطبیقی استفاده شده و برای تحلیل و پی جویی این روابط و طبقه بندی آنها، به نظریه بینامتنیت ژرار ژنت تکیه شده است. فیلم های بلند آلمودوار که به لحاظ زمان ساخت مربوط به دهه 1980 میلادی به بعد هستند و آثار برجسته فیلمساز را شامل می شوند، به عنوان جامعه آماری انتخاب شده اند. یافته های پژوهش مبین آن هستند که متن های متعدد سینمایی که در آثار آلمودوار به آنها اشاره شده است، اعم از پاره متن های سینمایی، اسامی و عناوین متون تحت قالب پیرامتن ها و اشارات سینمایی ایماگونه از منظر نظریه بینامتنیت ژنت به مثابه نقل قول های تصویری، ارجاعات سینمایی و تلمیحات بینامولفی و درون مولفی هستند که اساسا در سینمای فیلمساز علاوه بر کارکرد ساده آن، عملکردی استعاری دارند.

    کلید واژگان: بینامتنیت, سینما, ژرار ژنت, تلمیح, پدرو آلمودوار
    Vahid Rajabi, Afsaneh Nazeri*, Masoud Naghashzadeh

    Pedro Almodóvar is a renowned and influential director in contemporary Spanish cinema whose works have a unique style and aesthetic presentation. Almodóvar has frequently stated that his films are inspired by various sources. This Spanish director drew inspiration for his works from various movies, TV programs, paintings, and literary works. Meanwhile, film references and scripts play an important role in his works, and he is one of the directors whose works incorporate a combination of such texts. Thus, “intertextuality” is one of the topics that can be properly examined in this Spanish filmmaker’s works. This research investigates intertextuality in Almodóvar’s works and answers the following question: “How are Pedro Almodóvar’s films created through their intertextual links with other films?” A descriptive-analytical method and comparative method were used to address this question. In addition, Gérard Genette’s theory of intertextuality has been used to analyze and categorize such intertextual relationships. The statistical population of this research consists of Almodóvar’s feature-length films produced during the 1980s, which are regarded as his most renowned works. The results demonstrate that the various cinematic texts mentioned by Almodóvar, such as cinematic excerpts, script titles, and cinematic allusions, within Genette’s theory take on the roles of para-texts, quotations, cinematic references, and inter- and intra-authorial allusions, which, in addition to their conventional functions, have a metaphorical function.

    Keywords: Intertextuality, Cinema, Gérard Genette, Allusions, Pedro Almodovar
  • شهلا نیلفروشان، افسانه ناظری*
    جنی ساویل یک نقاش فیگوراتیو از تصاویر بسیار بزرگ و توصیفات کوبنده در مورد بدن گروتسکی زنان و اغلب خودش است.  نقاشی های او با اصطلاحات مختلفی مانند ناخوشایند، بی رحمانه و منزجرکننده توصیف می شود. ریالیسم گروتسک به عنوان یک جریان دارای نفوذ و قدرت در نقاشی فیگوراتیو تا به امروز زنده مانده است. در بدنی تحریف شده به عنوان ابزاری برای با هم ادغام نمودن واقعیت و تخیل. شکاف ها و برآمدگی های این بدن مشترک انسانی ممکن است ناخوشایند یا منزجرکننده به نظر برسند اما باختین این تصاویر احشایی را در چارچوبی بلندنظرانه و مثبت قرار می دهد. این پژوهش با طرح این پرسش اصلی که «چگونه می توان بر مبنای آرای باختین وجوه بصری هنر گروتسک را در آثار جنی ساویل خوانش نمود؟» شکل گرفته و از نظر هدف توسعه ای و از نظر نوع و روش، کیفی و توصیفی-تحلیلی می باشد. یافته های تحقیق آشکار کننده این واقعیت است که این هنرمند با بکارگیری هنر خود هر آنچه در جامعه امروزی فاخر و بلندمرتبه تلقی می شود به زیر کشیده و آن را از مرکز به حاشیه رانده است و این گونه با درهم شکستن روابط سلسله مراتبی و تقدس زدایی از امر مقدس و آرمانی، اعتراض خود را به بی عدالتی و نابرابری در جامعه ابراز نموده است.
    کلید واژگان: میخائیل باختین, گروتسک, نقاشی, جنی ساویل, کارناوال
    Shahla Nilforoushan, Afsaneh Nazeri *
    Jenny Saville, the Scottish contemporary artist found immediate success in the 1990s due to the depiction of corpulent women on a large scale; depictions that were considered to be a rebellion against the long-lasting historical practice of drawing women according to the ideal constructs of beauty and slim female body. Saville’s works were considered as bold measures in contemporary art, and the updated historical context which was brought by the oversized depiction of the figures linked Saville to keywords such as atypical, inconsistent, and exaggerated. Saville’s figures fall under the category of Grotesque art due to the depiction of suspended, amorphous, transplanted, and transgendered limbs. The human body and its vital and physical behaviors play a significant role in Saville’s imagination. The bodies created through Grotesque realism are positive entities that delineate a world’s population regardless of their class and have the potential to inject instability in the accepted societal, political, and aesthetic norms. The essence of Mikhail Bakhtin’s notable views on carnival-Grotesque disassociates itself from all the monotonous and invariable conventions, arrangements, stable truths, and cliches and provides an opportunity for revision and creation of novel worldviews. This theory provides a fresh outlook through which the works of Jenny Saville can be studied. The main objective of this study is to analyze the latent layers of meaning in Jenny Saville’s paintings which contain the implicit definitions and implications of criticizing the contemporary political, societal, cultural, and aesthetic landscape. Due to their authenticity, these features are studied according to Bakhtin’s views in order to provide an answer for the following question: “How can the elements of Grotesque art in Jenny Saville’s works be studied according to Bakhtin’s views?” In terms of type, methodology, and developmental features, the present study is of qualitative and descriptive-analytical type. The findings of the present study reveal Saville’s attempt to pull apart and decentralize all the sumptuous and elegant features of contemporary society through her art. Saville expresses her dissatisfaction with the injustice and inequality in the society through overwhelming hierarchical orders and all that is considered to be dignified. Saville is drawn to expressions such as “mutation”, “transformation”, and “ambiguity”, and seeks the extravagant and bulky depictions of human figures that are comparable to Bakhtin’s interpretation of Grotesque body with unique affinity and understanding of the material world. Saville’s recent works feature multilayered and overlapping masses of bodies and distorted limbs, that point to the notion of multiple truths and abundance of signifiers. The figures in her works – which often have elusive dimensions along with transplanted and transitional bodies – are arranged in a way to eliminate the line between creation and annihilation, and to demonstrate the cyclicity of time in Grotesque imagination.  For Bakhtin, the Grotesque is against the hierarchiacal order, destroying all forms of social and racial classifications, like large figures of Saville, which provokes the audience to question the "policies of beauty standardization" and the "disgust caused by bodies not complying with the standards."
    Keywords: Mikhail Bakhtin, Grotesque, Painting, Jenny Saville, Carnival
  • افسانه ناظری*، شهلا نیلفروشان

    نیکول آیزنمن نقاش فیگوراتیو معاصر، به نسلی از استادان هنر تعلق دارد که منابع خود را از کاریکاتورهای روزنامه ها و نقاشی های دوران رنسانس به طور یکسان اقتباس کرده و در پی ستردن مرز میان هنر عالی و فرهنگ عامه است. اثر "پیروزی فقر" که یکی از گزنده ترین آثار این هنرمند است، برداشتی معاصر از اثری به همین نام است که توسط هانس هولباین نقاشی شده و دارای فضایی چندلایه، گفت وگویی، تمثیلی، هجوآمیز و گروتسکی است. میخاییل باختین از مهم ترین نظریه پردازان قرن بیستم محسوب می شود که به مطالعه زبان به عنوان یک سیستم و نحوه عملکرد گفت وگو در رابطه با اثراتی پرداخت که از طریق ارتباط ایجاد می کند و پیوندی میان هنر و این برقراری رابطه مشاهده کرد. او کارناوال را که عرصه ای محبوب جهت رها کردن خود در زیاده روی های جسمانی است، واجد فضایی گفت وگویی و یک سنت گروتسکی و مردمی دانست که تصاویر آن در پیوندی تاثیرگذار بین نشاط و خشونت یا کیفیت پایین ماتریالیسم هستند. وی بدن مشترک و تحریف شده گروتسک را در چارچوبی بلندنظرانه و مثبت قرار داده و اذعان داشت چنین بدنی پتانسیل ایجاد بی ثباتی در هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی، سیاسی و زیباشناسی را دارا است. در این راستا و با عطف به ویژگی های خاص ریالیسم گروتسک، این پژوهش به خوانش و تحلیل وجوه تصویری نقاشی پیروزی فقر اثر نیکول آیزنمن بر اساس آرای میخاییل باختین پرداخته و از نظر هدف، توسعه ای و از نظر نوع و روش، کیفی و توصیفی- تحلیلی است. یافته های تحقیق آشکارکننده این واقعیت هستند که این هنرمند با به کارگیری هنر خود، به نشان دادن پیروزی طعنه آمیز فقر پس از تصمیم گیری های ضعیف دولت امریکا پرداخته است که مسبب اصلی بحران اقتصادی سال 2008 در این کشور است و به این ترتیب، اعتراض خود را نسبت به سیاست گذاری های غلط، مدیریت ناکارآمد وقت، بی عدالتی و نابرابری در جامعه ابراز نموده است.

    کلید واژگان: نیکول آیزنمن, نقاشی معاصر, پیروزی فقر, میخائیل باختین, گروتسک
    Afsaneh Nazeri*, Shahla Nilforoushan

    Nicole Eisenman, a contemporary figurative painter belongs to a generation of masters of the art who have equally adapted their sources from Renaissance newspaper caricatures and paintings, seeking to efface the borders between fine art and popular culture. “Triumph of Poverty”, one of Nicole Eisenman's greatest nipping artworks, is a contemporary conception of a work of art of the same name by Hans Holbein with a multi-layered, dialogical, allegorical, satirical, and Grotesque feel to it. Mikhail Bakhtin is one of the most important theorists of the twentieth century who studied language as a system. He also studied how dialogue works concerning the effects it creates through communication and observed a connection between art and this establishment. He considered Carnival, a popular arena for indulging in physical excesses, to have a dialogue and a Grotesque and popular tradition whose images are an effective link between vivacity and violence or the low quality of materialism. He also considers the Grotesque common and distorted body in an ambitious and positive framework and acknowledged that such creates instability in accepted social, political, and aesthetic norms. In this regard, and by focusing on the specific features of Grotesque realism, this study reads and analyzes the visual aspects of the “Triumph of Poverty” painting by Nicole Eisenman based on the views of Mikhail Bakhtin. This study is qualitative in terms of developmental purpose and qualitative in terms of type and method, qualitative and descriptive-analytical. The findings showed the fact that the artist has used his art to show the ironic triumph of poverty after the poor decisions of the US government, which is the main cause of the economic crisis in 2008 in this country, and thus, the protest. In this way, it has protested against wrong policies, inefficient time management, injustice, and inequality in society.

    Keywords: Nicole Eisenman, Triumph of Poverty, Mikhail Bakhtin, Grotesque, Carnival
  • میثم رضایی مهوار، افسانه ناظری*

    کاربرد اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار توسعه یافته، اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده است و رویکردهای موجود که به ویژه در مطالعات فرهنگی در این حوزه مطرح هستند، بیشتر جنبه های انتقادی را پوشش داده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب "نظریه روایت" ، و بر مبنای آرای ژرار ژنت، در پی این پرسش است که در موزه های هنر ، زنجیره ای از واحدها یا رویدادهای روایی چگونه و با چه فنونی به وسیله شکل گیری گفتمان روایی از نعمت داستان برخوردار می شوند؟ و در این راستا، چگونه با تحلیل یکی از مقولات اصلی روایت شناسی ادبی یعنی زمان روایت و خصوصا با بررسی تطبیقی مقوله "ترتیب" یا "زمان پریشی" برای نمایشگاه موزه، نحوه ای از تحلیل روایت موزه و چیدمان آن بر مبنای نظریه روایت حاصل می شود؟
    با بررسی رویکردهای پیشین تجربه شده در چیدمان گالری ملی لندن به عنوان مورد مطالعاتی و تحلیل بخش ساینزبری، این نتیجه حاصل شد که ملاحظات زیباشناختی و کاربردی در معماری و پایبندی به اصول ترکیب بندی و جنبه های بصری در چیدمان، ایجادکننده همان زمان پریشی های روایی هستند که به مثابه ابزار و آرایه های ادبی در روایت می شناسیم. رابرت ونتوری در طراحی معماری این بخش از گالری ملی با دیدگاهی کارکردگرا در جهت ارایه فضایی برای تجربه واقعی دیدن نقاشی ها که فراتر از بازدید صرفا موزه ای باشد، توانسته در عین حال روایت گاهنگارانه موزه را نیز لحاظ کرده و با ایجاد گشایش ها و تعلیق های متعدد از طریق ارتباطات فضایی و از طریق آنچه که در این پژوهش از منظر روایت شناسی به عنوان انواع پیشوازها و بازگشت های زمانی بیرونی شناسایی شد، در این موزه به روایتگری دست یابد. بنابراین اگرچه ژنت روایت را بیشتر محدود به ادبیات می دید، این پژوهش نشان می دهد که مولفه های اصلی تحلیل گفتمان روایی همچون زمان و مقوله ترتیب در آرای وی را می توان برای روایت نمایشگاهی تطبیق داد.

    کلید واژگان: گفتمان روایی, موزه های هنر, زمان پریشی, ژرار ژنت, گالری ملی لندن
    Meysam Rezaei Mahvar, Afsaneh Nazeri*

    Although the term and metaphor of narratives are widely used in museological literature, there are still very few studies about what and how narrative is and the existing approaches, especially in cultural studies, have dealt more with critical aspects. The methodology of this research follows a descriptive-analytical approach and is situated in the framework of "narrative theory" based on the views of Gerard Genet. It addresses the question of how and by what techniques a chain of narrative units or events are presented through the formation of narrative discourse in art museums. And in this regard, by analyzing one of the main categories of literary narratology, namely the time in narrative and especially with a comparative study of the category of "order" or "anchronies" for the museum exhibition, how to achieve a way to analyze the museum narrative and its installation based on the theory of narrative?
    After reviewing the previous approaches experienced in the installation of the National Gallery of London and analyzing the "Sainsbury Wing" section as a case study, it was concluded that aesthetical and practical principles in architecture and implementation of composition and visual aspects in the installation create the same narrative anachronies that we know as one of the literary tools in the narrative.
    In designing the architecture of this section of the National Gallery, Robert Venturi, with a functionalist approach to provide space for a real experience of seeing paintings that goes beyond just a museum visit, has been able to present the museum chronological narrative, and by creating several windows and suspensions, through spatial relationships and through what has been identified in this study from the perspective of narratology as types of external analepsis and prolepsis, has achieved narration in this museum. Therefore, although Gerard Genet considered narrative to be more specific to literature, this study shows that the main components of narrative discourse analysis, such as time and order in his views, can be applied to exhibition narrative.

    Keywords: Narrative discourse, Art museums, Anachrony, Gerard Genette, National Gallery of London
  • حسن یزدان پناه*، افسانه ناظری
    خانه «اخوان حقیقی» از جمله بناهای منسوب به دوره اول قاجاریه است که آرایه های معماری آن نیز با توجه به ویژگی های سبکی و مستندات تاریخی (کتیبه اتمام تزیینات بنا به تاریخ 1274ه. ق)، متعلق به دوره قاجار است. نقاشی های لاجوردی ریزنقش و کثیر (به تعداد 1358نقاشی) به کار رفته در بخش شاپرکی دیوارنگاره ها و مقرنس های سقف اتاق ضلع غربی این خانه (G) که مشابه آنها در سلسله منظره های ریزنقش روی سطوح هندسی مقرنس ها و قطاربندی های سایر اتاق ها نیز به چشم می خورد از جمله نقاشی هایی هستند که علاوه برطراحی و فضاسازی، شیوه اجرا، به لحاظ مضمون و موضوع، در تضاد و تقابل با سایر نقاشی های سطوح متعدد همجوار به نظر می رسند. مضامین وطرح هایی که به نوعی حکایت از بستر فرهنگی و اقتضایات مطروحه عصر قاجار دارد. پژوهش حاضر با عطف به خلاءاطلاعاتی و با هدف مستندسازی، گونه شناسی، دسته بندی نقاشی های لاجوردی، توصیف و تبیین دقیق مضامین به کار رفته انجام و در راستای پاسخگویی به این پرسش بوده است که از حیث گونه شناسی، طرح ها، موضوعات و مضامین بکار رفته در این نقاشی ها کدامند ؟روش تحقیق توصیفی - تبیینی، نمونه گیری هدفمند و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و میدانی است، یافته های تحقیق مبین آنست که این نقاشی ها اساسا از نوع منظره می باشند که به سه گروه زیر تقسیم می شوند:1-منظره با محوریت نقوش انسانی 2- منظره با محوریت نقوش حیوانی 3-  منظره با ترکیبی از نقوش انسانی، حیوانی و عمارت ضمن توجه به مضامین روزمره و عامیانه حکایت از ویژگی التقاطی نقاشی عصر قاجار و گرایشات نوین و طبیعت گرایانه هنر این دوره داشته وتکرار قابل ملاحظه برخی مضامین، مبین تاثیر شرایط فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، اعتقادی و آیینی عصر قاجار و همچنین برگرفته از برخی مضامین تاریخی، ادبی، خیالی و اسطوره ای ایرانی است.
    کلید واژگان: گونه شناسی, نقاشی های لاجوردی, دوره قاجار, اصفهان, خانه حقیقی, موضوع, مضمون
    Hassan Yazanpanahd *, Afsane Nazeri
    Akhavan-e- Haqiqi house has a number of similarities with other historical houses of this city, but it is among the most notable and outstanding examples of such houses which construction is ascribed to the Qajar period. Thus, considering the significance of this house with respect to architectural design, especially the notable aesthetic values of its various decorations, by focusing on mural paintings, especially the numerous small azure paintings in the butterfly cells (Shaparaki, in Farsi) of the murals and muqarnases of ceiling of the room, located at the western  side of the house, that are  similar to the series of fine landscapes on the geometric forms of the muqarnases in other rooms,  it is observed that they are among the paintings that, in addition to design, space, technique, and execution, are in contrast with other paintings of several adjacent levels in terms of subject matter; themes and designs that reflect the cultural context and the requirements of  the Qajar era.As mentioned, these paintings mostly consist of natural landscapes and events of everyday life, some of which are in the form of pure natural landscapes while others are the result of combination with various animal and human designs. With respect to subject and considering the environment, these paintings are prominently different from traditional painting and original symbolic art of Iran which is still present in neighboring surfaces, and this matter shows the eclectic nature of Qajar painting as well as modern naturalistic disposition of this art.These small paintings are called “Bedahenegari” or “Bedahesazi” due to their special and distinguished features so that these paintings are completely incongruent with conventional ornamentalism of neighboring surfaces. With respect to artistic method, these landscape paintings are naturalistic. Technique of performance is modeling and chiaroscuro method. Contrary to other paintings, these paintings have been drawn with a single color (azurite blue) and regarding their color value, they are complementing other neighboring warm-colored surfaces. Another feature of these paintings is the use of watercolor technique with transparent layers.It seems the painter has used a kind of impromptu and has abstained from the rule of symmetry, adjusting the motifs with the whole architectural space and use of sketch. He has often violated the rule of symmetry and painted with a kind of freedom of action and mind which somehow remind the viewer of children’s painting. Thus, he has used different motifs, subjects, themes and techniques on symmetrical surfaces.The present study has been conducted due to the lack of information regarding the literature review and to keenly bestow the proper attention which has not been paid to this subject yet. These are the artistic works which have been largely ignored, so the necessity of this research became evident. Accordingly, while referring to the significance and extraordinary and unique values of these paintings, the study seeks to answer the following question: What are the subjects and themes of the schemes used in these pictures? This research focuses on the typology of subject and themes of the azure mural paintings in the western room. This research aims to document, investigate, identify, classify, describe and explain the features of azure mural paintings via direct observation and descriptive-explanatory method.The type of sampling was purposeful and used the homogeneous sampling method. Furthermore, data analysis was performed based on the detailed classification and typology of the subject and theme. The statistical population consisted of 1358 azure paintings including: 436 human-centered landscapes, 330 animal-centered landscapes, 592 landscapes with a combination of humans, animals, buildings and etc. The painter’s use of certain literary themes (allegorical, historical, folk, mythological etc) is evident as well as attention to nature, natural themes and everyday events mixed with a kind of abstractionism and visualization of internal and personal worlds and states (simultaneous attention to internal and external worlds), and technique of free embossing. Also, lack of attention to details and Sadenegari (or stylization) with a kind of false perspective and dramatic chiaroscuro (simultaneous two-dimensional drawing and dramatic modeling), mostly symmetrical composition of works and displaying of humans and animals in a conventional balance (from opposite angle and at the center of plaque) are exhibited.The research results show that the topics and themes of azure landscape paintings have been drawn including various social, folk, historical, literary, imaginary, fantasy and mythical themes, especially natural themes, and it seems that they have been representative of the cultural values, folklore, beliefs, customs and traditions as well as conditions of life in the Qajar  period.
    Keywords: Typology, Azure Paintings, Qajar period, Isfahan, Haqiqi House, Western Side of the Room, Subject, theme
  • حسن خوبدل، افسانه ناظری*

    هنر تصویری دوره ناصری، آمیزه ای از سنت نقاشی مکتب اول قاجار و رویارویی با دستاوردهای مدرن غربی؛ از جمله رسانه جدید عکاسی است. در واقع، بنیان مفهومی هنر تصویری این دوران را می توان محصول برهم کنش نیروهای مختلفی دانست که مسیله بازنمایی و همچنین بازنمایی جنسیت را تحت تاثیر قرار می دهند. هر چند در نقاشی عهد ناصری بازنمایی پیکر آدمی و مفاهیم جنسیتی آن همچنان موضوع و دغدغه اساسی است، لیکن این بازنمایی ها تفاوت هایی بنیادین با دوره های قبل از خود پیدا می کنند. پرسش اصلی این پژوهش، کیفیت بازنمایی جنسیت در نقاشی و عکاسی دوره ناصری و تفاوت های ماهیتی این دو نظام بازنمایی در ارایه تصویر جنسیت از این دوره است. برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی تحلیلی و همچنین تطبیق تاریخی استفاده شده و برای صورت بندی و تحلیل قابلیت ها و امکانات ویژه تصویر عکاسی در راستای بازنمایی متفاوت تر جنسیت نسبت به نقاشی، به نظریه هستی شناسی جان سارکوفسکی تکیه شده است. جامعه آماری مورد مطالعه، پیکرنگاری های درباری عهد فتحعلی شاه و مجموعه ای از نقاشی ها و عکس های دوره ناصرالدین شاه است که نمونه وار بوده و به شکل بارزی به بازنمایی جنسیت پرداخته اند. یافته های پژوهش نشان می دهند که عکاسی، نظامی متفاوت در بازنمایی جنسیت دوره ناصری پی می ریزد که تا پیش از آن در نقاشی ایرانی سابقه ای ندارد. دوربین عکاسی به واسطه مختصاتی همچون؛ درگیر بودن با "خود شیء"، "جزییات"، "زمان"، "قاب" و "نقطه دید"، تصویری از جنسیت ارایه کرده که در تقابل با کلیشه های بازنمایی جنسیت در نقاشی، به جای آرمان گرایی بر گفتمانی واقع گرا استوار بود.

    کلید واژگان: عکاسی, نقاشی قاجار, بازنمایی جنسیت, عهد ناصری, جان سارکوفسکی
    Hassan Khoubdel, Afsaneh Nazeri*

    The visual art of the Naseri era is a mixture of the painting tradition of the first Qajar school and the confrontation with modern Western achievements, including the new medium of photography. In fact, the conceptual basis of the visual arts of this period can be seen as the product of the interaction of different forces that affect the issue of representation as well as the representation of gender. Although the representation of the human body and its gendered meanings is still a major concern in the visual art of the Nasserite era, these representations are fundamentally different from those of earlier periods. The main question of this research is to investigate the quality of gender representation in painting and photography of the Naseri period and the differences in essence of these two representation systems in presenting the image of gender. To answer this question, descriptive-analytical method as well as historical comparison has been used and to formulate and analyze the special capabilities and possibilities of photographic image in order to represent gender differently than painting, Szarkowski's ontological theory has been adopted. The statistical population of study are court portraits of the era of Fath Ali Shah and the collection of paintings and photographs of the period of Nasser al-Din Shah that are exemplary and have a prominent representation of gender. Findings show photography introduced a new system of representation of gender in the period, which has no precedent in Iranian painting. The camera provided a picture of gender through coordinates such as engaging with the "the thing itself", "detail", "time", "frame" and "vantage point", as opposed to the stereotypes of gender representation in painting; Realism instead of idealism.

    Keywords: Photography, Qajar painting, Gender Representation, Naseri era, John Szarkowski
  • وحید رجبی*، افسانه ناظری، ناهید جعفری دهکردی

    ساختارهای زمانی نو یا روایت های مدولار در سینما به لحاظ شیوه روایت، قواعد عام زمانی حاکم بر سینمای کلاسیک را وانهاده و به نحو متمایزی به روایت داستان پرداخته است. از سویی ویژگی های خاص بصری در نگارگری ایرانی، ازجمله فضای چندساحتی تقسیم قاب و نمایش رخدادهای متعدد به طور هم زمان، به چشم می خورد که به لحاظ ساختاری و شیوه روایت مشابهت هایی با فیلم های مذکور دارد.  هدف این پژوهش مطالعه شیوه روایت و ویژگی های بصری فیلم های ساختار زمانی نو و مقایسه آن با ساختار تصویری نگارگری ایرانی با تاکید بر نمونه های دوره صفوی بوده است. پرسش پژوهش این است که چه ویژگی های مشترکی از نظر شیوه روایت میان فیلم های ساختار زمانی نو و نگارگری ایرانی وجود دارد. چارچوب نظری این پژوهش برای مطالعه شیوه روایت برپایه پژوهش های دو نظریه پرداز مشهور حوزه روایت در سینما، آلن کامرون و دیوید بوردول، استوار است. نمونه های مورد مطالعه هم فیلم های شب روی زمین و کد زمان و نگاره هایی از نسخ شاهنامه و فالنامه طهماسبی بوده است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و تطبیقی بوده و گردآوری اطلاعات نیز با بهره گیری از اسناد مکتوب و مشاهده مستقیم صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد به لحاظ ساختاری و بصری مشابهت هایی میان فیلم های مورد مطالعه و ویژگی های بصری نگاره های ایرانی وجود دارد؛ ازجمله روایت غیرخطی و عدم توالی رویدادها، وجود فضای چندساحتی و نمایش توامان زمان های متعدد، روایت داستان های درهم تنیده به طور هم زمان با تعدد شخصیت ها، تعدد زوایا و منظرهای چندگانه.

    کلید واژگان: فیلم مدولار, نگارگری, ساختار زمانی نو, صفویه, روایت غیرخطی, شب روی زمین, کد زمان, شاهنامه, فالنامه طهماسبی
    Vahid Rajabi *, Afsaneh Nazeri, Nahid Jafari Dehkordi

    New temporal structures in Cinema are considered a special kind of storytelling and narration in cinema that can be contrasted with the simple narratives of classical cinema. In such works - also known as cinematic modular narratives - the filmmaker intends to challenge the viewer, arousing his/her imagination and curiosity. The multifaceted space, Split screen and the simultaneous presentation of diverse narratives and the infinity of qualitative and non-linear place and time can be considered to be the components of Iranian painting.. It is noteworthy that these features were represented properly in the paintings of Tahmasebi era (Shahnamah and Falnamah) and these components can be identified in new temporal structure films. This study aims to investigate the characteristics of new temporal structure films and compare them with Iranian painting with an emphasis on the paintings of the Safavid period. The main question of this paper was: "What are the common features of new temporal structure films and Iranian painting?" Night on Earth and Timecode Films, and Shahnamah and Falnamah Tahmasebi were used as the sample. A descriptive-analytical and comparative research method was employed in this study and data were collected through written documents and observation. Findings suggest that features such as creation of complex space, simultaneous presentation of events, multifaceted and multi-level space, lack of focus on a single character, and multiplicity of characters present in the new temporal structure films are similar to the paintings of Shahnamah and Falnamah Tahmasebi.

    Keywords: Modular film, Painting, New temporal structure, Safavid, nonlinear narration
  • الهه شمس نجف آبادی، افسانه ناظری*

    رمبرانت در خودنگاره های اولیه، با تمهیداتی، مخاطب را از دیدن به وضوح منع می کند. وجه تمایز این آثار را می توان نه در بخش های با وضوح به نمایش درآمده، بلکه در بازنمایی پرظرافت اطلاعات گمشده دانست. به عبارت دیگر، هنرمند، اصول و کیفیات بصری را در جهت عدم بازنمایی دقیق در اثر خود به کار می برد. در این راستا، شی نیز به مثابه ابژه ای کلیدی در اندیشه لاکان، امر واقع را به عنوان ساحتی گریزنده از تصویر و نماد، در تلاقی ساحت های سه گانه جای می دهد. شی از منظر لاکان، بعدی بازنمایی ناپذیر است که از قابلیت تصویر برای بازنمایی محض فراتر رفته و در شکاف حافظه و ادراک از طریق نابازنمایی پدیدار می شود. بر این اساس، گویی رمبرانت نیز در خودنگاره های دوره اول، پیرامون این بعد احاطه ناپذیر تلاش می کند. سوال مطرح آن است که تمهیدات بصری رمبرانت در ارایه تصویری از خود بر اساس مفهوم شی لاکانی، چگونه قابل خوانش هستند؟ چارچوب نظری و رویکرد تحقیق، بر مفهوم شی در تشکل سوژه ژاک لاکان استوار است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و تلاش بر این بوده تا با به کارگیری اصول روان کاوانه خوانش تصویر، به چگونگی تحقق خودنگاره رمبرانت مبتنی بر مفهوم شی پرداخته شود.یافته ها نشان دادند که رمبرانت، تمهیدات بصری ویژه ای به کار می گیرد تا خود را از طریق ساختار طبیعی ادراک، صورت بندی کند. به عبارت دیگر، او ناپیدایی ضروری را به تصویر می کشد که در میدان ادراک رخ داده تا امکان دیدن فراهم شود و مهم تر آنکه این ناپیدایی را در شالوده تصویر خود جای می دهد. از این رو، شاید بتوان از منظر لاکان، خودنگاره های رمبرانت را به لحاظ مجسم ساختن این بعد ضرورتا بازنمایی نشده که پیش شرط هر گونه بازنمایی است، شکلی از تبلور شی در سوژه دانست.

    کلید واژگان: خوانش روان کاوانه نقاشی, شئ لاکانی, خودنگاره های دوره اول رمبرانت
    Elaheh Shams Najafabadi, Afsaneh Nazeri*

    Rembrandt, in his early self-portraits, clearly forbids the audience from seeing with precautions. The distinguishing feature of these works can be observed not in the clearly displayed sections, but in the glorious representation of the lost information. In other words, Rembrandt uses visual principles and qualities in order not to represent his works accurately. In this regard, object as a key element in Lacan’s thought places reality as an escaping field from image and symbol in the intersection of three realms. From Lacan’s point of view, the object is an unrepresentable dimension that goes beyond the ability of the image to represent, and emerges in the gap between memory and perception through non-representation. Accordingly, Rembrandt, in his self-portraits of the first period, seems to be working on this unrepresentative dimension. This question raised that how can be readable the Rembrandt’s visual arrangements in presenting a self-portrait based on the Lacanian object concept?The theoretical framework and research approach is based on the concept of object in Jacques Lacan’s subject formation. The research method is descriptive-analytical and the researcher is trying to survey Rembrandt’s self-portraits based on the concept of the object, by applying the psychological principles of image reading. The results showed that Rembrandt uses special visual arrangements to shape himself through the natural structure of perception. In other words, he depicts the necessary invisibility that occurred in the field of perception in order to be seen, and more importantly, he places this invisibility in the foundation of his image. Therefore, from the Lacan’s point of view, Rembrandt’s self-portraits can be recognized as a form of crystallization, in terms of visualizing this necessarily unrepresented dimension, which is a prerequisite for any representation

    Keywords: psychoanalytic reading of painting, Lacanian object, Rembrandt’s early self-portraits
  • افسانه ناظری، امیر قمرانی، پریسا داروئی، غزاله قاسمی طباطبایی*
    زمینه و هدف

    هنردرمانگری کمک می کند که افراد با احساسات و هیجانات ناشناخته خود روبرو شده و در نتیجه به شناختی از خود دست یابند و توانایی غلبه بر مشکلات را در قالب روش های گوناگون، به دست آورند. تنظیم هیجان نقش کلیدی در سلامت روانی کودکان داشته و می تواند در موفقیت های آینده آنها تاثیرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هنردرمانگری بیانگر بر تنظیم هیجان دانش آموزان مقطع دبستان شهر اصفهان بود.

    روش

    روش پژوهش شبه آزمایشی در چهارچوب طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. نمونه مورد مطالعه شامل 32 نفر از دانش آموزان پسر 9- 8 سال مقطع دوم دبستان شهر اصفهان در سال 1396 بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هر گروه 16 دانش آموز) به تصادف جایدهی شدند. بسته هنردرمانگری بیانگر در 12 جلسه 90-60 دقیق ه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد؛ در حالی در طی این مدت، افراد گروه گواه هیچ برنامه مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (2001) به عنوان ابزار مورد نظر جهت جمع آوری داده ها استفاده شد و در نهایت داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس، تحزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    براساس نتایج تحلیل داده ها، هنردرمانگری بیانگر بر تنظیم هیجان مثبت تاثیر داشته است؛ بدین معنا که بین نمرات تنظیم هیجان مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش با گروه گواه، تفاوت معناداری مشاهده شده است (4/72F=، 0/05>P). نتایج همچنین نشان داد که تاثیر هنردرمانگری بیانگر در زیرمقیاس های تنظیم هیجان مثبت بر مولفه پذیرش و تمرکز مجدد، مثبت معنادار بوده (8/39F=، 0/000≥P)، ولی تاثیر آن بر تنظیم هیجان منفی (0/10F=، 0/755≤P)، معنادار نبوده است.

    نتیجه گیری: 

    هنردرمانگری بیانگر با استفاده از ویژگی های خودبیانگری، تخیل، مشارکت فعال، برقراری ارتباط بین ذهن و جسم، و همچنین با فعال و قوی کردن شبکه های قشری مغز، می تواند مهارت های تنظیم هیجان مثبت را افزایش دهد که همین توانایی در رویارویی کودکان با شرایط تنش آور و مدیریت رفتارشان، مفید است.

    کلید واژگان: هنردرمانگری بیانگر, تنظیم هیجان, دانش آموزان مقطع دبستان
    Afsane Nazeri, Amir Ghamarani, Parisa Darouei, Ghazaleh Ghasemi Tabatabaei*
    Background and Purpose

    Art therapy helps people to cope with their unknown feelings and emotions and, as a result, to achieve the self-awareness and the ability to overcome problems in a variety of ways. Emotion regulation plays a pivotal role in children’s mental health and it can contribute to their future achievements. The goal of this research was to study the effect of expressive art therapy on emotion regulation of primary school students in Isfahan.

    Method

    This research was a quasi-experimental study with pretest-posttest design. The sample included thirty two 8-9 year-old boys studying at grade two of primary school in Isfahan in 2017, who were selected by purposive sampling. Then the participants were randomly assigned to either the experimental or control group (16 students per group). The experimental group received twelve 60-90 sessions of expressive art therapy whereas the control group underwent no intervention. Emotion Regulation Questionnaire (2001) was used to gather the data. Finally, data were analyzed by analysis of covariance (ANCOVA).

    Results

    Based on the results of ANCOVA, expressive art therapy was effective on positive emotion regulation; in such a way that there was significant difference between the experimental and control group in terms of emotion regulation scores (p<0.05, F=4.72). Also, results showed that expressive art therapy had a significant positive effect on positive emotion regulation and reappraisal (p≤0.000, F=8.39) whereas it had not a significant effect on negative emotion regulation (p≥0.755, F=0.10). 

    Conclusion

    Through using self-expression, imagination, active participation, mind-body relationship and by activating and strengthening the cerebral cortex networks, expressive arts therapy can improve the positive emotion regulation skills which can help children to cope with stressful situations and to manage their behaviors.

    Keywords: Expressive arts therapy, emotion regulation, primary school students
  • مریم قدم زن، افسانه ناظری*

    امروزه یکی از رویکردهای نوین آموزشی در نظام تعلیم و تربیت، آموزش بر مبنای نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر بوده که مبتنی بر توجه به جنبه های گوناگون هوش افراد است. یکی از انواع هوش ها، هوش تجسمی- فضایی است که ارتباط مستقیمی با توانایی درک درست از جهان به صورت بصری دارد. به کارگیری روش های مناسب آموزشی جهت تقویت هوش تجسمی- فضایی، ضمن افزایش توجه، تقویت سطح ادراک بصری، حافظه و هدفمندسازی فعالیت های هنری کودک، می تواند در ارتقای سطح یادگیری وی موثر باشد. پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارزیابی روش های آموزش نقاشی مبتنی بر نظریه هوارد گاردنر، در جهت افزایش هوش تجسمی- فضایی کودکان پیش دبستانی شکل گرفت. این پژوهش، از نوع پژوهش های کاربردی بوده و از نظر روش، شبه آزمایشی با گروه های گواه و آزمون است. آزمودنی های پژوهش، شامل 36 نفر (دو گروه هجده نفری) از دانش آموزان دختر پیش دبستانی های عترت و خجستگان از ناحیه چهار اصفهان در سال تحصیلی 93-92 بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. هر 36 دانش آموز، مورد آزمون هوشی ریون کودکان به صورت پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفتند. در گروه آزمون، آموزش نقاشی بر اساس مولفه های هوش تجسمی- فضایی طی پانزده جلسه انجام شد. داده ها با آزمون کوواریانس تحلیل شده و نشان دادند که آموزش نقاشی به کودکان بر طبق شاخصه های هوش تجسمی- فضایی، در افزایش این هوش در کودکان تاثیر داشته است (0/005>P). یافته های کمی، میزان این تاثیرپذیری را 21% نشان دادند. همچنین لازم به ذکر است که تحلیل های کیفی نیز موید نتایج تحلیل های کمی بودند. با ذکر این نتیجه، فرضیه پژوهش مبتنی بر افزایش هوش تجسمی-فضایی از طریق آموزش نقاشی به کودکان پیش دبستانی، تایید شد.

    کلید واژگان: هوش های چندگانه, هوارد گاردنر, هوش تجسمی- فضایی, آموزش نقاشی, آزمون ریون
    Afsane Nazeri, Maryam Ghadamzan*

    Today, one of the newly introduced approaches in the educational system is thought to be the instruction based upon the theory of multiple intelligence proposed by Howard Gardner that is founded on considering the different aspects of intelligence among the individuals. . This study is aimed at investigating the effectiveness and the usage of special painting methods based upon Howard Gardner`s theory on the spatial – visual intelligence among the preschool children that has been taken into consideration with regard to both the history and lack of information. Methodologically, the study is of the experimental type with both experimental and control groups and the participants mainly consist of 36 students( comprising two groups of students) that educate in two preschools of Isfahan.
    All the students participating in the intelligence test known as " Raven " were classified in the pre- test and post-test groups in the experimental group , the painting instruction was conducted according to the components of spatial – visual intelligence in 15 sessions .The analyses obtained via ( through) the co-variance test demonstrated that the painting instruction has enhanced the children`s intelligence to a degree of 21% according to the features (characteristics) of spatial-visual intelligence. Likewise, the qualitative analyses conducted on the children`s paintings remarkably confirm the effectiveness of the aforementioned method, the research findings are indicative of the validity and the approved of the hypothesis and its effectiveness over the teaching methods in enhancing the extent of spatial-visual intelligence in the children

    Keywords: Multiple intelligence, Howard Gardner, spatial - visual intelligence, painting instruction, Ravon test
  • حسین ریشهری، افسانه ناظری*، نادر شایگان فر

    یوکینوری یاناگی هنر مفهومی را با کاربرد نشانه های هویتی-فرهنگی ملت های مختلف ارایه می دهد. او با خلق اثر کشتزار مورچگان پرچمی، استعاره ای از بیهودگی ملی گرایی آفرید. ترس و یا واقعیت تغییر هویت های فرهنگی در این اثر در گستره زندگی روزمره، فرایند شبیه سازی وسیعی را به نمایش می گذارد. به نظر ژان بودریار از پایه گذاران تیوری پست مدرن فرانسه، ما وارد عصر شبیه ها (وانموده ها) شده ایم. شبیه ها نشانه هایی هستند که به منزله رونوشت یا الگوی اشیاء یا رویدادهای واقعی عمل می کنند. در دوران پست مدرن شبیه سازی ها دیگر رونوشت یا کپی واقعیت نیستند، بلکه آن ها همزمان ایده واقعیتی را که مدعی بازنمایی آن هستند، به وجود می آورند. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف مطالعه شبیه سازی فرهنگی در اثر یوکینوری یاناگی با در نظر گرفتن آرای ژان بودریار، این سوال را مطرح می کند که چگونه شبیه سازی فرهنگی در اثر این هنرمند بازنمود پیدا می کند. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه اثر کشتزار مورچگان پرچمی می پردازد. نتایج نشان می دهد که یاناگی، متناسب با پویایی جامعه بشری به لحاظ ماهیت و نحوه اجرا، با استفاده از طرح پرچم های مختلف و مورچه های زنده، نوع متفاوتی از ارتباطات بین کشورها را که منجر به شبیه سازی می شود به شیوه تمثیلی بیان کرده است.

    کلید واژگان: شبیه سازی فرهنگی, عصر ارتباطات, ژان بودریار, یوکینوری یاناگی, کشتزار موران پرچمی
    Hossein Rishehri, Afsaneh Nazeri *, Nader Shayegan Far

    Yukinori Yanagi, a Japanese artist, offers conceptual art with the application of the cultural identity of the various nations. He created a metaphor of the futility of nationalism by creating the work of the World Flag Ant Farm. The fear or the fact of changing cultural identities through the use of Yanagi in the context of everyday life illustrates the great simulation process Which is in the opinion of Jean Baudrillard was a founder of French postmodern theory, he believes that signs and meanings under the guidance of advanced media, since endlessly to multiply and increase the fixed meanings of signs, communicate word and object, and distinguish truth from error and reality from illusion, would not be possible. According to Baudrillard we have entered the era of simulation. Simulation are signs that constitutes the transcripts or the actual act of objects or events. Simulations on postmodern age is no longer a transcript or copy reality, not a replica of it. Therefore, this article aims to analyze and describe Baudrillard's simulation of the study examined the effect of Yukinori Yanagi and the question of how cultural simulate in the visual arts represented? And with the method descriptive - analytical and comparative study of the work of Yanagi.The results show that Yanagi commensurate with the dynamics society stated a different kind of communication between countries that led to assimilate to an allegorical method.Therefore, this article aims to analyze and describe Baudrillard's simulation of the study examined the effect of Yukinori Yanagi and the question of how cultural simulate in the visual arts represented? And with the method descriptive - analytical and comparative study of the work of Yanagi.The results show that Yanagi commensurate with the dynamics society stated a different kind of communication between countries that led to assimilate to an allegorical method.Therefore, this article aims to analyze and describe Baudrillard's simulation of the study examined the effect of Yukinori Yanagi and the question of how cultural simulate in the visual arts represented? And with the method descriptive - analytical and comparative study of the work of Yanagi.The results show that Yanagi commensurate with the dynamics society stated a different kind of communication between countries that led to assimilate to an allegorical method.Therefore, this article aims to analyze and describe Baudrillard's simulation of the study examined the effect of Yukinori Yanagi and the question of how cultural simulate in the visual arts represented? And with the method descriptive - analytical and comparative study of the work of Yanagi.The results show that Yanagi commensurate with the dynamics society stated a different kind of communication between countries that led to assimilate to an allegorical method.Therefore, this article aims to analyze and describe Baudrillard's simulation of the study examined the effect of Yukinori Yanagi and the question of how cultural simulate in the visual arts represented? And with the method descriptive - analytical and comparative study of the work of Yanagi.The results show that Yanagi commensurate with the dynamics society stated

    Keywords: Cultural similarity, The Age of Communication, Jean Baudrillard, Yukinori Yanagi, The World Flag Ant Farm
  • حسین ری شهری، افسانه ناظری*، نادر شایگان فر

    ژان بودریار معتقد است که فرهنگ در حال تولید شدن و با هدایت رسانه ها دائما در حال تغییر است. به نظر او، ما وارد عصر «شبیه ها» شده ایم. شبیه ها نشانه هایی هستند که مانند رونوشت یا الگوی اشیاء یا رویدادهای واقعی عمل می کنند. از آنجایی که رسانه ها در شبیه سازی فرهنگی نقش به سزایی داشته و همچنین بر هنر معاصر تاثیرگذار بوده اند، هدف این مقاله با عطف به آرای بودریار، مطالعه بازنمود شبیه سازی فرهنگی متاثر از رسانه ها در آثار هنرمند معاصر آلمانی «کاترینا فریچ» بوده و در پی پاسخگویی به این سوال است که: «چگونه شبیه سازی فرهنگی در آثار او بازنمود پیدا کرده است؟». این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی به مطالعه آثار این هنرمند به ویژه اثر ضیافت او می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که بازنمود این شبیه سازی فرهنگی، وانموده ای است که هم نظریه پرداز و هم هنرمند، هرکدام به سیاق خود به طور تمثیلی بیان کرده اند. وجوه اشتراک اثر کاترینا فریچ و آرای بودریار همچون تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی، تولید نشانه ها و فرا واقعیت نشان می دهد که هنرمند با استفاده از تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی و تولید نشانه ها، بازنمودی از شبیه سازی فرهنگی را با اثر خود ارائه داده است.

    کلید واژگان: شبیه سازی فرهنگی, رسانه, هنرهای تجسمی معاصر, ژان بودریار, کاترینا فریچ
    Hossein Rishehri, Afsaneh Nazeri *, Nader Shaygan Far

    Jean Baudrillard believes that culture is developing like a pseudo-event and with the guidance of the media, it is constantly changing. In his opinion, we have entered a similar age. Similarities are signs that act as a transcript or pattern of objects or real events. Since media play a significant role in cultural simulation, the purpose of this article is to study the representation of cultural simulation of the media in contemporary visual arts and considering Baudrillard's theory analyzed the works of Katrina Fritsch and this poses the question that how does cultural simulation be represented in visual art? This article is descriptive-analytical and comparative and studying the works of this contemporary artist, especially the effect of his banquet. The results of the research show that the representation of this cultural simulation is inevitable that both theoreticians and the artist have allegorically expressed their own terms. The contributions of Katrina Fritsch and Jean Baudrillard's votes are shown that representation of cultural simulation in visual arts can have features that there is a theory in society. They will enjoy the residents of a community in a lifestyle, interests and wishes of the same patterns that they provide to the communicative devices. Culture, which has always been one of the most important frontiers of socialism and socialism now, with electronic media, it can't be as frontier as the past. We can see the most intense cultural mode, simulation, in this work. The people present at the banquet have been simulated so much by the technology of media that they are not readily identifiable. However, such a culture would rarely arise with such extreme conditions. In this simulation work, a sign is a transcript or real pattern of a person who, according to Jean Baudrillard, in postmodern times, is no longer a transcript or a copy, and not a replica of it. People have sat down on a desk as consumer media technology and have been so obliterated that they have fallen into a trance. Characteristics of work's Katharina Fritsch, including repetition and reproduction, reproduction, simulation, consumerism, and the production of signs, metaphor and emergence of new identity signs that artist using these features, imparts cultural simulation allegorically. The banquet effect was allegorically shown that similarity and hyper-reality that Baudrillard speaks of how to happen in the next world. Creation of human beings with the same characteristics and simulated super-reality that involves the audience in thinking. The artist, with the use of black color, has expressed this fears about the future. Finally, it must be said, simulation of Baudrillard and work's Katharina Fritsch both are the futures, each of which expresses metaphysics in their own way. The contributions of work's Katrina Fritsch and Baudrillard's votes are showed that representation of cultural simulation in visual arts can have features that there is a theory in society. Given the importance of the subject, it is suggested that researchers investigate cultural simulations from different perspectives, such as the collapse of the social and actuality of reality.

    Keywords: Cultural similarity, Media, Contemporary Visual Arts, Jean Baudrillard, Katharina Fritsch
  • محمد جعفر سلیمزاده*، افسانه ناظری، خشایار قاضی زاده

    هدف این مقاله بررسی این موضوع است که تصاویر درس های مربوط به کتاب تعلیمات دینی چهارم ابتدایی تا چه میزان در خدمت بیان مفاهیم مربوط به خداشناسی که در متن کتاب بیان شده، بوده و در این دو بازه زمانی این میزان چه تغییراتی داشته است. فایده این تحقیق آن است که ضعف ها و نواقص این تصویرسازی ها از منظر مطابقت با متن شناسایی و زمینه ای برای اصلاح و بهبود این تصاویر پیدا شود. فرضیه اصلی این است که تصویرگران توجه عمیق و موشکافانه ای به متن نداشته اند و غالبا براساس سلیقه های شخصی به تصویرسازی متون پرداخته اند.روش تحقیق تحلیلی تطبیقی است نمونه مورد مطالعه هشت درس مربوط به مفهوم خداشناسی از دوکتاب دینی چهارم ابتدائی درایران متعلق به سال های 1360 و1394 می باشد. جامعه آماری متخصصین حوزه تصویرسازی در دسترس  شامل پنجاه ودو نفر از استادان ، فارغ التحصیلان و ودانشجویان ارشد هنرهای تجسمی تهران و نیشابور هستند. فرآیند تحقیق بدین صورت بود که:بر اساس اسناد بالادستی وزارت آموزش وپرورش پرسش نامه ای تهیه گردید حاوی جدول مقایسه یازده شاخصه مشترک میان متن و تصویر و نظیر به نظیر میزان تبعیت تصاویر ازمحتوای متن و اهداف بالادستی مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که تصویرسازی درس های خداشناسی کتاب دینی چهارم دبستان در مجموع 46 درصد با متن مطابقت داشته اند که این عدد برای سال 1360، 49 درصد و برای سال 1394، 41 درصد بوده است و بیانگر این است که توجه تصویرگران به متن به ویژه مضامین محتوایی آن کافی نیست و آنها مفهوم خداشناسی نهفته در متن را به خوبی با تصویر بیان نکرده اند که هدف اصلی درس می باشد.

    mohamadjafar salimzadeh*, Afsaneh Nazeri, Khashayar Qazizadeh

    The present article aims at investigating the following question: how much do the images in lessons related to books of Religious Teachings in grade four of primary school serve to state the concepts pertaining to theology expressed in the textbooks, and how much have they been changed in those two periods of time? The benefit of this research is identifying the weaknesses and deficiencies of the images as far as correspondence with the text is concerned, and preparing the background for modifying and improving those images. The main hypothesis is that illustrators have not paid deep and scrutinizing attention to the text, and they have done imaging mostly according to their personal taste. The research method is analytical-comparative. The sample studied consists of eight lessons related to the concept of theology from the two books of religious teachings in grade four of primary school in Iran in 1360 and 1394 SH. The statistical population was the experts in imaging available including 52 professors, graduates and MA students of visual arts in Tehran and Neyshabur. The process of research was as follows: a questionnaire was prepared according to the high-level documents of the Ministry of Education, containing a table of comparison for 11 indices common between the texts and the images, and the level of correspondence between the images and the related texts as well as the high-level documents were examined.
    The findings showed that imaging of the lessons pertaining to theology in books of Religious Teachings in grade four of primary school, altogether, corresponded to the texts 46%. This was 49% for 1360 SH and 41% for 1394, showing that the illustrators’ attention to the text, especially its content themes, is not sufficient, and they have not well depicted the concept of theology hidden in the text as the main goal of the lesson.

    Keywords: imaging, textbook, Religious Teachings, theology, visual index
  • پگاه غافل​ مبارکه، افسانه ناظری*، مهرنوش شفیعی
    امروزه طراحی، یکی از مهم ترین علل موفقیت و تمایز یک برند طلا و جواهر است. هر برند با توجه به شخصیت تعریف شده خود بین مشتریان، به طراحی محصولات هدفمند و منحصر به فرد پرداخته و با تکیه بر عوامل موثر و کلیدی؛ از جمله انگیزش احساسات، موفق به جذب و تثبیت مخاطب شده است. با در نظر گرفتن اهمیت طراحی و نیز بهره گیری از تجارب برندهای برتر در این حوزه مشخص، طراحی های سال 2017 دو برند تیفانی اند کو و کارتیه با ویژگی های در خور توجه و در عین حال متمایز از یکدیگر، جهت مطالعه انتخاب شدند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تطبیقی تاثیرات احساسی طراحی های این دو برند بر دانشجویان دختر ایرانی بوده؛ به شکلی که علاوه بر مطالعه ویژگی های بصری و مفاهیم کیفی طرح ها، شخصیت طراحی برندهای فوق، تبیین و تحلیل شده و اثربخشی این دو مجموعه بر احساسات مخاطب مورد نظر، مورد سنجش قرار گرفته است. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این سوالات است که طراحی های دو برند تیفانی اند کو و کارتیه در سال 2017، در چه مواردی با یکدیگر اختلاف معنایی داشته و چه ادراک و احساساتی را در دانشجویان دختر ایرانی برانگیخته و چگونه چنین تاثیرات احساسی را از طریق طراحی، به مخاطب منتقل نموده اند؟ در این راستا، با استفاده از روش مهندسی کانسی و انتخاب 24 زوج سنجه که بیان کننده احساسات و ویژگی های مختلف در ارتباط با طراحی طلا و جواهر هستند، ساختار و محتوای پرسش نامه به شیوه افتراق معنایی شکل گرفت و بین 100 نفر از دختران دانشجوی هنر، با میانگین سنی 18 تا 30 سال، توزیع شد. یافته های حاصل نشان دادند که شخصیت طراحی های برند تیفانی اندکو در سال2017 از دید مخاطب مورد آزمون، جوان پسند، به روز، پیشرو و در عین حال غیرقابل اعتماد بوده و در تضاد با آن، طراحی های برند کارتیه، شخصیتی کلاسیک، گذشته گرا، به نوعی سنتی و در عین حال اصیل و قابل اعتماد دارند.
    کلید واژگان: طراحی, برند, مهندسی کانسی, تیفانی اند کو, کارتیه
    Pegah Ghafel Mobarakeh, Afsaneh Nazeri*, Mehrnoosh Shafiee
    Today designing is one of the most important reasons for success and differentiation of a gold and jewelry brand. With due regard to the significance of designing, and also utilizing the experiences of better brands in this specified zone, the designing created in 2017 by Tiffany & Co and Cartier and certain with their eye-catching characteristics, and at the same time different from one another, were chosen to be studied. This research aims at comparative examining of emotional influences of the designing of these two brands on Iranian female students, in such a way that in addition to studying the visual characteristics, the qualitative concepts of designs and the personality of designing the above brands, and the impression of these two collections on the feeling the addressee have been analyzed. The present research is seeking to answer the questions that the designing, of Tiffany & Co and Cartier in 2017 in which aspects have had significant differences and what concepts and sensation, have they provoked in Iranian female students and how have they transferred such sensational impressions via designing?In this regard, by utilizing Kansei engineering method and electing 24 measurement spouses who express different feelings and characteristics in connection with the designing of gold and jewelry, the structure and contents of the question are performed after the differentiation semantic, and was distributed among 100 female art students with an age average of 18 to 30. The findings showed that the personality of the designing of Tiffany & Co brand in 2017 has been popular to the youth, up to date, progressive, and at the same time, unreliable, in contrast; the designing of Cartier have a classic, past-oriented and somehow traditional but at the same time genteel and reliable.
    Keywords: Design_Brand_Kansei Engineering_Tiffany & Co_Cartier
  • افسانه ناظری، مهدی حسینی، حسن رزمخواه

    مضامین عاشقانه در نگارگری به اشعار عاشقانه و شاعرانه فارسی به قبل از مکتب اصفهان بر می گردد.آثاررضا عباسی از جمله مضامین عاشقانه و تغزلی، سبک جدیدی را در طراحی و نقاشی ایرانی ابداع کرد.پیوند درونی اجزاء مختلف آثار تغزلی رضا با ترکیب بندی جدید و نه همچون آثار گذشته ولی با دوری از پرسپکتیو و سایه روشن و هماهنگ با فلسفه جدید صدرالمتالهین، فرهنگ و هنر روزگار عصر شاه عباس اول صفوی را به زیبایی تمام نشان می دهد.  آثاررضا بامضامینمختلفعاشقانه،عرفانی،حماسیواجتماعیهستند؛ که از میان آثار او  بهتحلیلچندنگارهازاینهنرمندبامضامینعاشقانهوتطبیقآنهاباآراءصدرالمتالهینپرداختهمی شود .رضانقشمایه هاوموضوعاتشاخصعاشقانهوعرفانیدرجهانپیرامونراکهدرلایه هایپنهانآثارشموجوداست، به طوررمزگونه نمایانمی سازد. 
         عشق عفیف در آراء ملاصدرا، که در بعضی از آثار رضا، مطابق های تصویری آن را می توان یافت، از مشاهده شروع و به تمثیل و تمثل منتهی می شود که این خود سرآغاز دیگری است و در انتها به اتهاد عاشق و معشوق و یکی شدن با خداوند و وحدت وجود ختم می شود. هدفازپژوهشحاضردستیابیبهمبانیپنهانوآشکارعاشقانهنهفتهدرآثاررضاعباسی،هنرمنددربارشاهعباسوتطبیقومقایسه آن هابامولفه هایفکریصدرالمتالهیندربابعشقاست. از این روی، ابتدا آراء صدرا در زمینه عشق بیان می شود و در ادامه چند نمونه از آثار رضا عباسی که از نظر مضمون، تغزلی هستند و به نظر می رسد با آراء صدرا در زمینه عشق هماهنگ هستند، مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. بدینترتیب،درتحقیقحاضرباروشجمعآوریاطلاعاتوداده هابهصورتکتابخانه ایازکتاب هایموجودو اسناد تصویریموزه هاو بررسی داده ها، بهشیوهتحلیلی،تطبیقی، یافته هایی که به دست آمدمبین آن استکهاکثرآثار تغزلی رضاعباسیبامولفه هایفکری ملاصدرادربابعشقارتباطدارند.

    کلید واژگان: نقاشی مکتب اصفهان, رضاعباسی, ملاصدرا, مضمون, عاشقانه, بانوی خیال پرداز
    Afsane Nazeri, Medi Hosseini, Hassan Razmkhah

    The romantic purpose of Persian poems in painting returned to times before Isfahan's school. Reza Abbasi’s works, including romance and lyrical themes, divised a new style in Iranian design and painting.The inner connection of various components of Lyrical works of Reza with the new composition not as the past works but away from the perspective, the shadow and in harmony of new Sadr-al-Mutalehin illustrate the culture and art of first shah abbas era's. Reza Abbasi’s works are of different romantic, mystical, epic and social themes. In the current study some of the artist’s images with romantic themes are analyzed in line with the ideas of Mulla Sadra. Reza mysteriously reveals the romantic and mystical motifs and subjects in the world around that are obvious in the hidden layers of his works. Afif's love can be found in the Molasadra's view and in some of Reza's work and start with an observation and ends with some allegories which is itself another beginning and at the end finished by accretion of love and beloved and being unify with GOD and unification.The objective of this study lies in the achievement of the principles of covert and overt romantic moods in the works of Reza Abbasi, Shah Abbasid artist, and matching and comparing them with the intellectual components of Mulla Sadra on Love. Thus, first, the views of Sadra in love will express and in the following, some of the works of Reza Abbasi, which are lyrical in contents and it seems to be alingned with Sadra’s votes on love, will be analyzed. To achieve this, in this study, according to the analysis, comparative and collection methods and through library data collection from the available books, museums and analysis of the gathered data, the gained results support that most of Reza Abbasi’s works are connected to Sadra’s intellectual components on Love.

    Keywords: Isfahan school of painting, Reza Abbasi, Mulla Sadra, theme, romantic love, “The Dreamer Lady”
  • شادی نقیب، افسانه ناظری، بهنام پدرام
    تزیینات گچ بری محراب هفتشویه با توجه به طرح و فرم، در ردیف محراب های شاخص دوره ایلخانی قرار دارد. اکثر بررسی های صورت گرفته به توصیف کلی این محراب، تاریخ اجرا و یا محدوده تاریخی آن پرداخته و کمتر به نقشمایه های تزیینی، نسبت های طلایی و ساختار و روابط هندسی در به کارگیری آنها، توجه کرده اند. سوال هایی که برای دستیابی به هدف می توان مطرح کرد عبارتند از: «انواع نقشمایه های به کارگرفته شده در این محراب کدامند؟ این محراب و نقشمایه های آن، بر اساس چه ساختار و تناسباتی طراحی و اجرا شده است؟». در این نوشتار تلاش بر آن بوده تا با روش توصیفی تحلیلی، محراب مسجد جامع هفتشویه از لحاظ نقشمایه های گیاهی و هندسی، نسبت های طلایی و ساختار و روابط هندسی توصیف و تحلیل شود. یافته های به دست آمده از این پژوهش، بیانگر آن است که طرح ها و نقشمایه های گچ بری شده، با ضخامت، برجستگی و پیچیدگی اجراء شده اند. در این محراب از انواع اسلیمی ها مانند دهان اژدری، خرطومی، اسلیمی های قاب بند و گردش های اسلیمی بسیار استفاده شده است. فرم کلی محراب و هم اکثر نقشمایه ها دارای ساختار و روابط هندسی ویژه و بر پایه نسبت های طلایی می باشد. ارتفاع بلند، جزو شاخصه های این محراب است. نقشمایه های این محراب از جهت ارزش های بصری و زیباشناختی، شیوه طراحی و اسلوب منحصربه فرد بوده است.
    کلید واژگان: ایلخانی, محراب مسجدجامع هفتشویه, نقشمایه های تزیینی, تناسبات طلایی
    shadi naghib, Afsane Nazeri, Behnam Pedram
    The stucco decorations of Haftshouyeh altar are among the dominant altars in Ilkhani period in terms of patterns and forms. Most of the studies in the literature have been considered the date and the historical range of the work. The weakness of the previous works is that the metrics of decorative motifs, their proportions, structure and geometric relationships have not been considered. The contribution of this work is to answer the following questions: What are the types of motifs used in this altar? How the structure and proportions of this altar and its motifs are designed and implemented? The aim of this work is to describe and analyze the Haftshouyeh’s mosque altar in terms of plants and geometric motifs, proportions, structure and geometric relationships in a descriptive-analytic manner. The obtained results reveal that the patterns and stucco motifs have been implemented with thickness, prominent, complexity and various types of stucco. Various types of Aslymyha such as Khortumyha, Dhanhazhdary, Aslymyhay Framing and Art excursions (snail excursions) are used in this altar. The general form of the altar and its motifs are based on the golden ratio and the structure and geometric relationships. The high magnitude is a major characteristic of the altar. The motifs of the altar are unique in terms of visual and aesthetic values.
    Keywords: Ilkhani, Haftshouyeh altar, decorative motifs, golden proportions
  • علی زاده محمدی، افسانه ناظری، مهدی مطیع، پریسا دارویی *
    درک و شناسایی معناداری وقایع زندگی، یکی از اساسی ترین موضوعات در کیفیت و تحول مثبت زندگی انسان است و همواره در سلامت روانی و رضایت مندی او از زندگی نقش مهمی داشته است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی معناداری وقایع زندگی در قرآن و روان شناسی وحدت مدار، به ساختاری مفهومی برسد تا بر اساس آن، تمرین ها و برنامه های هنری موثر برای استفاده در مداخلات روان شناختی طراحی شود؛ بنابراین، با بررسی مسئله معناداری وقایع زندگی در قرآن و روان شناسی وحدت مدار، مفهوم نگرش وحدانی در تجربه ها و رخدادهای زندگی استنباط شد که به منظور عینی سازی، ملموس کردن و انطباق بهتر با رویدادهای زندگی، به ترتیب، سه شاخص شناخت و پذیرش وحدت مدار وقایع زندگی، پیوستگی کثرت های متضاد و معنابخشیدن به کثرت های زندگی از آن استخراج شد و هریک مبنای طراحی تمرین هایی هنری قرار گرفت تا با استفاده از هنر وحدت مدار، وقایع زندگی معنادار شوند و با از بین بردن بار منفی برخی وقایع، نقش مثبت آنها در رشد و تعادل زندگی جستجو شوند؛ به طوری که فرد باروایت وحدانی زندگی خویش و با انجام تمرین های هنری وحدت مدار، منطبق با مفاهیم استخراج شده، به همراه تفسیر آن با دیدگاه قرآنی و روان شناسی وحدت مدار، به خوبی هر آنچه از وقایع زندگی برداشت کرده است ، شرح و با مثال های زندگی خود انطباق دهد.
    کلید واژگان: قرآن, معناداری وقایع زندگی, روان شناسی وحدت مدار, هنر
    Ali Zadeh Mohammadi, Afsaneh Nazeri, Mahdi Motia, Parisa Darouei *
    Identification and understanding of meaningfulness of life events is one of the most fundamental issues in the quality of human life and its positive changes which also has always had an important role in his mental health and life satisfaction. This study by surveying meaningfulness of life events in Quran and unity-oriented psychology, aims to achieve a conceptual structure, so that effective artistic practices and programs could be designed on its basis to be used in the psychological interventions.
    Some psychologists such as Alport, Frankl and Maslow consider meaningfulness of life as the most important factor affecting positive psychosocial actions. So it can be said that giving attention to the meaning of life has been very much considered in the field of psychology. The answer given to the question of “meaning of life” affects our life experiences and everyday practices. It is creation of meanings that makes sense of the world to us and specifies the path of our life in the world; thus true achieving of it decreases the level of negative emotions (such as depression and anxiety) and also reduces the risk of mental illnesses, so that the “Meaning Therapy” (MT) is considered as one of the main interventions in psychology. Although meaningfulness of life is a subjective perception and mental cognition; but it depends entirely on the attitude of man to life, and religion is the factor that gives direction to the attitude and worldview of an individual. As a result, the necessity of examining religious psychology is also felt.
    In Islam, the Holy Quran has repeatedly expressed the divine goal in meaningfulness of life and giving meaning to the living of human beings. It has stated - in the verses of belief through the explanation of this principle and in the verses of the commandments and ethics by mentioning the way of meaningful life- that it is the wonder and psychological miracle of Quran. One of the psychological characteristics of Quran is its consideration of its goal-oriented and immortal human conduct which is reminiscent of human attachment to the One Being and his origin “God Almighty” which he ultimately will return to (Al-Baqarah, v. 46). The forgetfulness of this connection leads to separation from the true self, forgetting oneself and fear of loss and insecurity which are the main root of concerns and fundamental anxieties (al-Hashr: 19 and al-Yunus: 62).
    Unity-oriented psychology as a new meaning-oriented approach in psychology based on religious knowledge with the centrality and theoretical framework of the concepts of the unity of being and the Quranic teachings, and relying on the unity-oriented transcendent wisdom and by its use, has tried to make a unitary connection between the self of person, his environment and the changes. So that; one can get a positive perception of his life events_ which are the natural causes of his developmental stages_ leading to the constructive change of himself/herself. This monotheistic and religious attitude to the nature of man and the universe describes all the changes and subtleties of individuals in how to respond to the need for one's own monotheistic connection in growth stages of life and considers the separation, lack of interconnectedness and weakening of its attachment in the stages of development as the main causes of anxiety and fundamental fear and the origin of many mental disorders.
    Hence, by examining the issue of meaningfulness of life events based on Quran and unity-oriented psychology and the concept of monotheistic outlook toward life experiences and events, it was concluded that in order to objectify, materialize and better adapt to the life events, respectively, three indicators are derived from it: 1. “unity-oriented recognition and acceptance of life events”, referring to verse 23 of Surah al-Hadid, and related concepts in unity-oriented psychology to create a balanced and meaningful life with reminiscent of the lack of ecstasy in joys and lack of disappointment and frustration in plights; 2. “the conjunction of opposite pluralities” on the basis of the verses 5 of surah al-Yunus, verse 3 of surah al-Molk and other verses referring to the conjunction of divine guidance such as the chain loops, and interpretation of the same concept in unity-oriented psychology with an emphasis on the continuity of any incident with the past, future, nature and environment, and the adventures before and after it; 3. “giving meaning to multiplicities of life” referring to verse 216 of Surah al-Baqara, and the concept of the existence of the purpose and wisdom of good and the constructive cultivation of all that occurs, with the intention of opening up and guiding man to purity and consciousness and discovering himself towards progress, prosperity and enlightenment of the path in the unity-oriented attitude.
    On the other hand, since the main attribute of religious and Islamic art in Iran has monotheistic foundation, and art is also considered in the unity-oriented approach as a facilitating tool for opening the way for the influence of positive imagination and receiving inspiration and intuition on the mind and makes the clients see their status in an integrated mode and get consistent with the events of life; as a result, artistic design, media and artistic techniques (design, painting, collage, photography, sandbox, etc.) could be used in this regard. Hence, each of the three indicators deduced from unity-oriented psychology and the teachings of Holy Quran in the context of the concept of a unitary attitude in experiences and events of life can be the basis for designing artistic exercises, so that by the use of unity-oriented art, one could give meaning to his/her life events and by removing negative effect of some events, their positive role in the growth and life balance could be found. In this approach; by unitary narrative of his/her life and doing artistic and unity-oriented practices in accordance with the extracted concepts and along with their interpretation by the viewpoint of Quran and unity-oriented psychology approach, one could be able to explain what she/he has perceived from life events and adapt them with examples of his/her own life.
    Keywords: Quran, Meaningfulness of life events, Unity-oriented psychology, Art
  • سحر اتحادمحکم، افسانه ناظری *، یاسر سبحانی فرد، سالار فرامرزی
    بیان مسئله : نظریه گشتالت از جمله نظریه های تاثیرگذار در قرن بیستم در حوزه هنرهای تجسمی است که فرآیند ادراک بصری را به نوعی معطوف به رویت یکپارچه و تمامیت اثر هنری کرده؛ قوانین ویژه ادراک دیداری را طرح می افکند 1 ؛ بنا به هم راستایی هدف ارتباط بصری و اثربخشی ماندگار بر ذهن مخاطب، کاربرد این اصول در طراحی گرافیک، ب هویژه بیلبوردهای تبلیغاتی تجاری ضروری می نماید. از طرفی در سال های اخیر با آمار قابل توجه طراحی بیلبورد در شهر تهران مواجه هستیم؛ که ظاهرا هدفی جز اثربخشی ماندگار در ذهن مخاطب ندارند. در این راستا با هدف مطالعه ویژگی ها و کیفیات بصری، نحوه و چگونگی کاربرد قوانین ادراک دیداری گشتالت در طراحی گرافیک بیلبوردهای تبلیغاتی تهران، این پرسش مطرح می شود که به چه میزان قوانین ادراک دیداری گشتالت در نوشته ها و تصاویر گرافیکی بیلبوردهای تجاری تهران به کار رفته است؟ سوالات فرعی دیگری برای پاسخگویی به این پرسش مطرح می شود: اصول طراحی گرافیک تصاویر و بیلبوردهای تبلیغاتی کدامند؟ و روابط قوانین گشتالت با این اصول چگونه است؟ ضرورت و اهمیت رعایت قوانین مربوطه در طراحی گرافیک بیلبوردها چیست؟
    روش تحقیق : به منظور تحلیل نمونه های موردی از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از قوانین گشتالت بهر هگیری شد. روش پژوهش آزمون نظریه است که بر 150 نمونه از بیلبوردهای تجاری سطح شهر تهران در سال 1394 صورت پذیرفت. روش گردآوری مطالب با استفاده از منابع مکتوب و پایگاه داده های علمی، تحلیل و تطبیق مباحث با روش دلفی انجام گرفت.
    یافته های تحقیق مبین آن است که؛ در طراحی نوشته ها و تصاویر بیلبوردهای تهران، هر یک از قوانین به میزانی به کار رفته است. مهمترین اصول و کیفیات بصری در طراحی گرافیک بیلبوردهای تبلیغاتی با ضریب همبستگی درونی، آلفای کرونباخ 796 / 0، مطابق با هویت بصری و تعریف قوانین ادراک دیداری گشتالت و اصول طراحی گرافیک، در یک دسته از قوانین گشتالت جای دارد که می توان به ارتباط متعامل و دوسویه این دو پ یبرد و در هر قانون از برخی اصول طراحی و بالعکس بهره گرفت
    کلید واژگان: قوانین ادراک دیداری گشتالت, اصول طراحی گرافیک, بیلبورد تبلیغاتی 2
    Sahar Ettehadmohkam, Afsane Nazeri *, Yaser Sobhanifrad, Salar Faramarzi
    Aim &
    Background
    Gestalt theory is one of the most impressive theories in the field of visual arts that has focused on integrated vision of artwork and sketched specific visual laws of perception. On the other hand, due to the alignment of the goal of visual communication and lasting impression on the audience’s minds, the application of these graphic design principles especially commercial billboards is essential. In recent years, we have been faced with impressive billboard designs in Tehran, which apparently have no other purpose except a profound impact on the audience’s minds. In this regard, with the aim of studying the visual qualities and Gestalt visual laws of perception in Tehran’s billboard graphic designs, it was evaluated the amount of Gestalt visual laws of perception in Tehran’s commercial billboards’ texts and graphical images in 2015-16. It was determined the most effective graphic design principles in billboard advertising and detected the relationship between Gestalt’s laws and these principles that can be used in billboard graphic designs.
    Methods
    In order to analyze the case samples, descriptive-analytic method was used based on Gestalt’s laws. The research method is a theory test that was performed on 150 samples of Tehran’s commercial billboards in 201516. The data collection method was using written sources and scientific databases, analyzing and comparing the topics with Delphi method.
    Results &
    Conclusion
    The research findings indicated that each of the laws has been used to some extent in Tehran’s commercial billboards’ texts and graphic images in 2015-16. The most important of visual qualities and billboard graphic design principles have high reliability. Its Cronbach’s Alpha is 0.796. According to visual identity, Gestalt’s laws and the graphic design principle’s definitions, all principles can be linked to a category of Gestalt’s laws. There is an interactive communication between them. Each law can benefit some of the design principles and vice versa.
    Keywords: Gestalt Visual laws of perceptions, Billboard Advertising, Graphic Design
  • الهه شمس نجف آبادی، افسانه ناظری *
    امروزه دیددرمانی در حوزه درمان نقص توجه/ بیش فعالی با تمرین های ویژه در جهت بهبود توانایی مغز در کنترل همگرایی چشم، تمرکز چشمی، حرکات چشم موثر عمل می نماید. این شیوه درمانی بیشتر با استفاده از برنامه های رایانه ای اجرا می شود بدین صورت که ترکیب خاصی از محرک های دیداری را در الگوهای ویژه ارائه می کند . هدف از این پژوهش بررسی شیوه های نقاشی درمانی مبتنی بر بازی های رایانه ای طراحی شده در جهت اهداف دیددرمانی بوده است. پژوهش حاضر با رویکرد روانشناسی شناختی- رفتاری و هنردرمانی گروهی موضوع محور، صورت گرفته است. نتایج پژوهش، تاثیر شیوه های نقاشی درمانی مبتنی بر تداوم و تغییر توجه در طی مراحل چندگانه هدفمند، که براساس اهداف دیددرمانی طراحی شده اند؛ را نشان می دهد. شیوه مذکور از طریق افزایش هماهنگی چشم و دست، افزایش درک تناسبات و دقت در جزئیات، افزایش تعقیب و تمرکز چشمی و جلوگیری از جابه جایی زیاد چشم افزایش تمرکز چشمی و در نتیجه بهبود نقص توجه کودک را منجر می شود.
    کلید واژگان: دیددرمانی, اختلال نقص توجه- بیش فعالی, شیوه های نقاشی درمانی, کودکان دبستانی
    Afsaneh Nazeri Dr *, Elahe Shams Najafabad
    Nowadays, therapies in the field of treatment of hyperactivity / hyperactivity with special exercises to improve the brain's ability to control eye convergence, eye focus, and eye movement are effective. This treatment is most often done using computer programs. It provides a special combination of visual stimuli in specific patterns. The aim of this study was to investigate the methods of painting based on computer games designed for the purpose of vision- therapy. The present study was carried out with a cognitive-behavioral psychology approach and group oriented art therapy based on the subject. The results of this study show the effect of continuous and attention-based paintingbased methods in the course of multi-purposeful stages, which are designed based on the goal of vision- therapy therapy. The method leads to enhanced eye focus and increased attention deficit control by improving eye and hand coordination, increasing understanding of proportions and accuracy in detail, increasing eye tracking and focus, and preventing excessive eye movement.
    Keywords: vision therapy, hyperactivity disorder, painting techniques, primary school children
  • الهه شمس نجف آبادی، افسانه ناظری*
    ابرقهرمانان سینمایی را می​توان پدیده های فرهنگی و اسطوره ای مدرن قلمداد نمود که مانند اسطوره​های فرهنگ​های باستان، توابع و مفاهیم مختلف فلسفی را در چندلایگی خویش جای داده​اند. اشکال متنوع ژانر ابرقهرمان، بخش مهمی از محیط و فرهنگ رسانه​ای را شکل داده است. هدف از تحقیق پاسخ به این سئوال است که چگونه اسطوره​های مدرن سینمایی، اهداف متنوع ایدئولوژیک از منظر مطالعات فرهنگی را محقق می​سازند؟ مطالعات فرهنگی در صدد تحلیل شرایطی است که منجر به تولید و تعیین نقش نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و هم​چنین ساختارهای قدرت است. در چارچوب مطالعات فرهنگی به دلیل تعاریف نوآورانه رولان بارت از اسطوره، به نشانه​شناسی فرهنگی وی استناد شده است. نتایج حاصل نشان داد که ابرقهرمان خود به عنوان استعاره​ای از جهان واقعی به​سادگی قادر است به تجسم معناهای استعاری بی​شماری بینجامد؛ چراکه فیلم را به عرصه کشمکش تناقض​ها و تجسم معانی فرهنگی، رسوم اجتماعی و تصورات سیاسی مبدل می​سازد. هدف اسطوره​سازی مدرن فراتر از مصرف​گرایی، درصدد دستیابی به جامعه​ای همگن با سبک زندگی لیبرال است. هم​چنین روایت قهرمان سازی در سینما، بویژه سینمای هالیوود در خدمت ایجاد مفهوم مرکزی ایدئولوژیک سرمایه​داری امریکا است که براساس تطابق با هنجارهای رایج به انتقال مفاهیم و تجسم معانی فرهنگی می پردازد و اهدافی مانند امنیت ملی، جنگ سرد، تغییر نقش های جنسیتی، کلیشه های نژادی و مسائل زیست محیطی را مدنظر قرار می​دهد.
    کلید واژگان: مطالعات فرهنگی, نشانه شناسی فرهنگی, رولان بارت, اسطوره, ابرقهرمان, سینما
    Elaheh Shams, Najafabadi Afsaneh Nazeri*
    Cinematic superheroes can be considered as modern cultural and mythic phenomena whose multilayered characters enjoy various philosophical meanings like ancient myths. Diverse forms of superhero genre constitute a significant part of media culture and environment. The aim of this study is to answer how modern cinematic myths fulfill various ideological goals from the perspective of cultural studies. Cultural studies tries to analyze the conditions which lead to the production and determination of the role of social, economic and political forces as well as the power structures. Within cultural studies, the cultural semiotics of Roland Barthes has been used in this study due to his innovative definitions of myth. The results of this study show that the superhero, as a metaphor of real life, can simply embody countless metaphorical meanings since s/he turns the film into an arena of conflict between paradoxes, cultural meanings, social customs and political suppositions. More than consumerism, the aim of modern mythologization is to achieve a homogenous society in line with liberalist life style. Moreover, the hero-making narrative of cinema, especially Hollywood, is at the service of creating the central signifier of the American capitalist ideology which transfers the cultural concepts in accordance with current norms and regards some goals like national security, the Cold War, changing the racial and sexual stereotypes as well as environmental issues.
    Keywords: cultural studies, cultural semiotics, Roland Barthes, myth, superhero, cinema
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال