الهام فاطمی
-
هدف
تغییرات شرایط زندگی در عصر کنونی سبب می شود نیازهای افراد، به ویژه دانشجویان مراکز آموزش عالی، به طور مداوم در حال تغییر باشد. نیازهای متفاوت، راهنمایی و مشاوره متفاوت و متناسب را طلب می کند و بهبود ارایه خدمات مشاوره مناسب به دانشجویان مستلزم انجام نیازسنجی از مشکلات و خواسته های آن ها خواهد بود. در این مطالعه نیازهای مشاوره ای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی طی سال های 1398 تا 1400 روی 598 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان (244 پسر و 354 دختر از رشته های مختلف) انجام شده است. روش نمونه گیری چند مرحله ای بوده است. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه سنجش نیازهای راهنمایی و مشاوره دانشجویان مشتمل بر 34 گویه می باشد که نیازهای راهنمایی و مشاورهای دانشجویان را در پنج حیطه شامل: رشد و ارتقای فردی، نیازهای شغلی، نیازهای آموزشی، خانوادگی و ازدواج و نیازهای عاطفی- روانی مورد پرسش قرار می دهد. از دانشجویان خواسته شد که میزان نیازهای خود را به هر یک از این گویه ها در قالب: شدیدا نیاز دارم (4)، تا حدی نیاز دارم (3)، کمی نیاز دارم (2) و نیاز ندارم (1) مشخص نمایند.
یافته هانیازهای مشاوره ای شغلی و نیازهای رشد و ارتقاء فردی، نیازهای مشاوره ای ضروری تر دانشجویان بوده است. هم چنین در دو جنس، در دانشجویان مقاطع تحصیلی مختلف، دانشجویان دانشکده های مختلف و نیز دانشجویان مجرد و متاهل نیازهای مشاوره ای این دو حیطه ضروری تر بوده است. مهم ترین نیازهای مشاوره ای حیطه رشد و ارتقاء فردی "روش تمرکز حواس"، در حیطه نیازهای شغلی "آشنایی با فرصت های شغلی"، در حیطه نیازهای آموزشی "روش تنظیم وقت"، در حیطه نیازهای خانوادگی و ازدواج "روش برخورد با مشکلات زندگی" و در حیطه عاطفی- روانی "روش مقابله با استرس زندگی" بوده است.
نتیجه گیرییافته ها نشان داد که نیازهای مشاوره ای شغلی و نیازهای رشد و ارتقاء فردی، نیازهای مشاوره ای ضروری تر دانشجویان می باشد. لذا برگزاری کارگاه های آموزشی فوق برنامه توسط اساتید مجرب در حوزه های تخصصی نیازها، می تواند این نیازها را پوشش دهد و در کاهش نگرانی های دانشجویان مفید و کاربردی باشد. هم چنین، این کارگاه های آموزشی ضمن کمک به پیشرفت تحصیلی، آن ها را برای ورود پس از فارغ التحصیلی به جامعه و ایفای نقش موثر آماده تر کند.
کلید واژگان: مشاوره, راهنمایی حرفه ای, دانشجویان مشاغل بهداشتی, دانشجویانKoomesh, Volume:25 Issue: 2, 2023, PP 253 -260IntroductionChanges in living conditions in modern times have led to the continuously evolving needs of people, especially students at institutions of higher education. Different needs require appropriate guidance and counseling, and improving counseling services for students necessitates assessing their problems and demands. This study aimed to investigate the guidance and counseling needs of students at Semnan University of Medical Sciences, Semnan, Iran.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study from 2020-2022, 598 students of Semnan University of Medical Sciences (Semnan, Iran) were selected using a multi-stage method. The data collection tool was a 34-item questionnaire assessing students' guidance and counseling needs across five domains: personal growth and development, career needs, educational needs, family and marriage, and emotional/psychological needs. Students specified their level of need for each item as "need it very much" (4), "need it to some extent" (3), "need it a little" (2) or "don't need it" (1).
ResultsCareer counseling and personal growth and development were identified as the most essential counseling needs for students. These two areas were the most necessary across both genders, educational levels, faculties, and marital statuses. The most important specific needs were "focusing the senses" for personal growth and development, "familiarity with job opportunities" for career needs, "time management" for educational needs, "dealing with life problems" for family/marital needs, and "coping with life stress" for emotional/psychological needs.
ConclusionThe findings showed career counseling and personal growth and development needs as the foremost counseling needs for students. Thus, implementing extracurricular workshops by experienced professors in specialized fields could address these requirements and reduce student concerns. While facilitating academic progress, such training prepares students for post-graduation roles in society.
Keywords: Counseling, Vocational Guidance, Health Occupation Students, Students -
هدف
آرتروز زانو شایع ترین اختلالات اسکلتی عضلانی است و به کاهش تعادل در طی زندگی روزمره کمک می کند. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیرات برنامه پیاده روی هوازی و برنامه تمرین قدرتی بر بهبود تعادل در زنان مبتلا به استیوآرتریت طراحی شده است.
مواد و روش ها40خانم مبتلا به استیوآرتریت زانو به طورتصادفی در دو گروه آزمایشی (برنامه پیاده روی هوازی و تمرینات قدرتی) قرار گرفتند. هر دو گروه 3 روز در هفته و به مدت 4 هفته ورزش کردند. قبل و بعد از مداخله شاخص تعادل کلی استاتیک و پویا سه بار توسط سیستم تعادل Biodex ارزیابی شد و میانگین هر شاخص ثبت شد.
یافته هانمره تعادل ایستا با چشم باز در گروه پیاده روی هوازی به طور معنی داری بهبود یافت (031/0=P). اما این شاخص در گروه تمرین قدرتی تغییر معنی داری نداشت. از نظر سایر نمرات تعادل پویا و استاتیک تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که تمرین هوازی بر تعادل ایستا با چشم باز موثر است اما این مداخلات تاثیر معنی داری بر تعادل دینامیک و تعادل ایستا با چشم بسته ندارد. مطالعه دیگر با حجم نمونه بیش تر توصیه می شود.
کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, تمرینات تقویتی, تمرینات هوازی, راه رفتنKoomesh, Volume:24 Issue: 1, 2022, PP 147 -154IntroductionKnee osteoarthritis is one of the most prevalent musculoskeletal disorder which can contribute to decrease in daily life balance.This study is carried out to compare the effects of aerobic walking and strength training programs on improving balance in women with osteoarthritis.
Materials and MethodsForty women with knee osteoarthritis were assigned randomly into two experimental (aerobic walking and strength training program) groups. Both groups exercised 3 days per week for 4 weeks. Static and dynamic overall stability index was evaluated three times by Biodex balance system and the average of each index was recorded.
ResultsStatic balance score with open eye was significantly improved in the aerobic walking group (P=0.031) But this index did not change significantly in the strength training group. No significant difference discovered between two groups in term of other dynamic and static balance scores.
ConclusionThe results showed that aerobic training was effective on the static balance with the open eyes but these interventions had no significant effect on dynamic balance and static balance with closed eyes. Another study with a larger sample size is recommended.
Keywords: Knee osteoarthritis, Resistance Training, Aerobic Exercise, Walking -
هدف :
هدف این مطالعه بررسی اثر یک جلسه ای تحریک الکتریکی قشر مغز transcranial Direct Current Stimulation, tDCS به صورت آندی با و بدون تمرین Step بر عملکرد پاها در بیماران مبتلا به سکته مغزی مزمن می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع مداخله ای و کارآزمایی بالینی بود. 40 بیمار مبتلا به سکته مغزی مزمن به صورت تصادفی در چهار گروه 1- tDCS ، 2- tDCS Sham ، 3- و tDCS + تمرین Step و 4- تمرین Step قرار گرفتند. آزمون Timed Up and Go در وضعیت نامتقارن پاها، پای مبتلا عقب تر از پای سالم، قبل و بعد از اعمال مداخله از آزمودنی ها گرفته شد و زمان آن ثبت شد. تحریک الکتریکی مغز به صورت آندی (2 میلی آمپر) بر روی ناحیه حرکتی اولیه مغز به مدت 20 دقیقه اعمال شد.
یافته هااثر تعاملی بین زمان و گروه ها معنادار شده است (003/0=P، 36/0= سایز تاثیر). آزمون تعقیبی نشان داد که زمان آزمون Timed up and go بعد از مداخله در بین گروه ها تفاوت معنی داری با سایر گروه ها نشان نداده است (05/0<P).
نتیجه گیریاستفاده از تحریک الکتریکی مغز به صورت آنودال به همراه Step و بدون آن، هر دو بر کاهش زمان آزمون TUG موثر واقع شدند ولی تفاوتی بین این دو مداخله مشاهده نشده است.
کلید واژگان: سکته مغزی, تحریک الکتریکی مغزی, تعادل پاستچرالKoomesh, Volume:23 Issue: 3, 2021, PP 320 -326IntroductionThe aim of this study was to investigate the effect of one-session transcranial direct current stimulation (tDCS) of cerebral cortex with and without step practice on foot function in patients with chronic stroke.
Materials and MethodsIt was an interventional and clinical trial study. Forty patients with chronic stroke were randomly assigned into four groups, Sham tDCS, tDCS, tDCS + Step exercise, and Step exercise. Timed up and go test was carried out with asymmetrical position of feet, affected leg behind of the unaffected leg before and after of intervention. In this way, anodal tDCS (2 mA) was applied over the primary motor cortex for 20 minutes.
ResultsThe interactive effect between time and groups has been significant (P=0.002, effect size=0.36). The follow-up test showed that the Timed up and go test time did not show a significant difference between the other groups after the intervention (P<0.05).
ConclusionThe use of anodal electrical stimulation of the brain with and without a step training was both effective in reducing Timed up and go test time, but no difference was observed between the two interventions
Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Postural Balance, Stroke -
زمینه و هدف
شناسایی نیازهای مشاوره ای دانشجویان به یهبود فرآیند مشاوره و راهنمایی دانشجویان در دانشگاه کمک نموده و بستر مناسبی برای پیشرفت تحصیلی آنان فراهم می-آورد. این مطالعه با هدف تعیین نیازهای مشاوره دانشجویان دانشکده توان بخشی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1396 انجام شده است.
روش بررسیاین مطالعه توصیفی- مقطعی روی 193 نفر از دانشجویان دانشکده توان بخشی دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای مشتمل بر 34 سوال با مقیاس1 تا4 بود که نظر دانشجویان را در مورد شدت نیاز آنان به مشاوره در زمینه های مختلف مورد پرسش قرار می داد .روایی پرسشنامه با روایی محتوا و پایایی آن از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تایید شد.
یافته هامیانگین اولویت نیازهای مشاوره ای دانشجویان به ترتیب اهمیت عبارت بودند از:در زمینه نیازهای شغلی (80/0± 59/2)،در زمینه رشد و ارتقای فردی (73/0± 55/2)،در زمینه نیازهای آموزشی (75/0± 54/2)، در زمینه عاطفی و روانی (76/0±47/2) و در زمینه نیازهای خانوادگی و ازدواج (82/0± 42/2). دانشجویان دختر در تمام زمینه ها نیاز بیشتری به مشاوره داشتند (018/0=P). بین میانگین نیازهای مشاوره و راهنمایی دانشجویان درمتغیرهای رشته و معدل تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریاز دیدگاه دانشجویان بالاترین نیازهای مشاوره در حیطه نیاز های شغلی و رشد و ارتقای فردی بود؛ لذا توصیه می شود دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در راستای فراهم نمودن زمینه های رشد و پیشرفت تحصیلی دانشجویان و جلوگیری از افت تحصیلی، این عوامل را در طراحی برنامه های مشاوره دانشجویی مورد توجه قرار دهند.
کلید واژگان: نیازسنجی, مشاوره, راهنمایی, دانشجوBackground & ObjectiveIdentification of the counseling needs of students contributes to the improvement of guidance and counseling process in universities, thereby laying a proper foundation for the academic achievement of these individuals. This study aimed to determine the counseling needs of students in the rehabilitation school of Semnan University of Medical Sciences, Semnan, Iran in 2017.
Materials and MethodsThis descriptive-cross sectional research was performed on 193 students. Data were collected using a 34-item questionnaire scored based on a four-point scale to determine the counseling needs of students in different areas. The validity and reliability of the questionnaire were confirmed by content validity and Cronbach’s alpha coefficient.
ResultsIn this research, the mean priority of counseling needs of students in order of importance was 2.59±0.80, 2.55±0.73, 2.54±0.75, 2.47±0.76, and 2.42±0.82 in the fields of occupational, individual growth and development, educational, psychological and emotional, and family and marriage needs, respectively. According to the results, female students had a higher need for counseling (P=0.018). On the other hand, no significant difference was observed between students studying in different fields and with different GPAs in terms of mean counseling needs.
ConclusionAccording to the results of the study, the highest counseling priority was related to occupational and individual growth and development needs. Therefore, it is recommended that universities and higher education centers pay attention to the provision of an opportunity for growth and academic achievement of students and to the prevention of their academic failure in the design of student counseling programs.
Keywords: Needs assessment, counseling, guidance, student -
وجود بازار در شهرها بیانگر ارزش، رشد و موفقیت است و رابطه آن با جمعیت و بافت شهری و عکس العمل آن در مقابل مشکلات اجتماعی قابل توجه است. بازار همیشه با زندگی روزمره مردم ارتباط مستقیم دارد و محور جاذبه اجتماعی و اقتصادی به صورت ضمانت اقتصادی محسوب می شود. به هر حال نقش و جایگاه بازار در شهر و جامعه اسلامی کاملا تعریف شده و به عنوان هویتی شناخته شده در جهان مطرح است. از این رو، اهمیت این پژوهش، ناشی از واجد ارزش بودن بافت بازارهای سنندج و سلیمانیه از لحاظ شهرسازی، معمد به ازای یک واحد تغییر در حس تعلق، میزان حس مکان به میزان 0.593 واحد تغییر خواهد یافت. بیشترین میانگین مربوط به مولفه روابط اجتماعی در بازار سنندج است که میانگین برای این مولفه برابر با 3.53 و همچنین کمترین مقدار میانگین مربوط به مولفه حس تعلق برابر با 1.2 است. همچنین در آزمونT برای مولفه های اجتماعی اقتصادی نشان می دهد که اختلاف میانگین شاخصها در حد پایین و بالا منفی بوده که نشان می دهد مقدار میانگین بدست آمده از مقدار آزمون کوچکتر می باشد.(0.05>P).
کلید واژگان: بازار, هویت, حس مکان, سلیمانیه, سنندجBazaar in the cities shows value, development and success and its relationship with population also its reaction against social problems is noticeable. All of the time, Bazaar has directed relation with people’s every day’s lives, and axis of economic and social attraction. Anyway the rote and place of bazaar in Islamic cities society is completely clear and is considered as a known identity in the world. So the importance of this research is because of the qualified situation of texture Bazaar in Sanandaj and Sulaymaniyah in urbanization architecture economic and social of it. That any intervention in it, will reflect in the whole city and people’s lives. This intervention is not only done for this valuable heritage but also for rehabilitation is done to improving the situation. So analyzing these tow bazaars is done for evaluating and staffing the economic and social factors. The way of data collection is in geodage for it is 3.53 and also that least average is for feeling that is 1.2. Also in (T) test for social – economic shows that the difference in the indictor means are low and negative which declares the amount of archived average is smaller than test value (p<0.05).
Keywords: Bazaar, Identity, A sense of place, Sulaymaniyah, Sanandaj -
هدف
آزردگی عضلانی تاخیری(Delayed onset muscle soreness, DOMS) که بعد از ورزش های اکسنتریک رخ می دهد، موجب کاهش عملکرد ورزشی به خصوص در ورزشکاران حرفه ای می گردد. مطالعات مختلفی به منظور پیشگیری و کنترل پیامدهای DOMS انجام شده است. مطالعات پیشین تاثیر ویبراسیون موضعی(Local vibration, LV) و ویبراسیون عمومی بدن (Whole body vibration, WBV) را بر کاهش علائم DOMS تایید نموده است. اما تاکنون در مطالعه ای تاثیر این دو روش با هم مقایسه نشده است. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر LV و WBV بر جلوگیری از بروز DOMS انجام شد.
مواد و روش ها49 داوطلب سالم غیر ورزشکار به صورت تصادفی در دو گروه مطالعه LV ,WBV و گروه کنترل قرار گرفتند. در گروه LV از ویبراتور با فرکانس 50 هرتز روی عضلات 4 سر رانی، کاف و همسترینگ به مدت 1 دقیقه استفاده شد. در گروه WBV، درمان شامل 1 دقیقه ویبراسیون با فرکانس 35 هرتزدر وضعیت اسکوات 100 درجه روی سکوی ویبراتور بود. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. سپس سه گروه به مدت 30 دقیقه روی تریدمیل با شیب 30 درجه رو به جلو و پایین با سرعت 4 کیلومتر در ساعت حرکت کردند. شاخص های DOMS (سطح آنزیم CK، درد و آزردگی عضلانی، محیط ران و حداکثر قدرت ایزومتریک عضله کوادری سپس) قبل و 48 ساعت بعد از مداخله اندازه گیری شدند.
یافته هادر گروه LV و WBV، شدت DOMS شامل سطح آنزیم Creatine Kinase (CK)، آزردگی عضلانی، حداکثر قدرت ایزومتریک و محیط ران در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (p<0/05). تفاوت معناداری در شدت DOMS بین دو گروه LV و WBV مشاهده نشد (0/05<P).
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که LV دارای اثرات مشابهی با WBV می باشد و با توجه به این که کاربرد LV برای ورزشکار مستلزم صرف هزینه کم تر بوده و کاربری آسانی دارد، استفاده از آن پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: آزردگی عضلانی تاخیری, لرزش موضعی, لرزش عمومی بدن, دردKoomesh, Volume:21 Issue: 4, 2019, PP 650 -655IntroductionDelayed onset muscle soreness (DOMS) that occurs after eccentric exercise can cause limitations in sports activities, especially in professional athletes. Relatively, different studies have been designed to prevent and control the consequence of the DOMS. Previous studies have confirmed the impact of local vibration (LV) and whole body vibration (WBV) to reduce the symptoms of DOMS. However, the effects of these two methods have not been compared in any study. The aim of the present research was to compare the effects of LV and WBV to prevent the symptoms of DOMS.
Materials and MethodsForty-nine typical, non-athletic volunteers were assigned randomly into two experimental (LV and WBV) and a control groups. The VT group received 50 Hz vibration on the left and right quadriceps, hamstring and calf muscles for 1 min. The WBVT group, the intervention was one minute of vibration (35Hz) using a vibratory platform with 100° of knee flexion. The control group did not receive any intervention. Then, three groups walked downhill on a 30° declined treadmill at a speed of 4 km/hour. The DOMS symptoms (isometric maximum voluntary contraction force of quadriceps muscles, DOMS level by visual analogue scale, thigh circumference and Serum Creatine Kinase) were measured before and 48 hours after the intervention.
ResultsThe WBV and LV groups showed significant changes in the DOMS symptoms in the form of less maximal isometric and voluntary strength loss, lower creatine kinase levels, and less muscle soreness (P <0 .05) compared with the control group. However, the intensity of DOMS was not significantly different between the WBV and LV groups (p>0.05).
ConclusionThis study showed that the LVand WBV had same effects on the DOMS symptoms. The LV procedure is more convenient and more economical to be used by the athletes, its application is recommended.
Keywords: Delay Onset Muscle soreness, Whole body vibration, Local vibration, pain -
سابقه و هدفاستئوآرتریت شایع ترین بیماری مفصلی بوده و عامل اصلی درد مزمن عضلانی استخوانی، و ناتوانی در افراد مسن می باشد. این مطالعه، با هدف مقایسه اثرات لیزر کم توان و پر توان بر تسکین درد و کاهش ناتوانی در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام پذیرفت.مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی و کنترل شده تصادفی، 45 بیمار خانم که به صورت تصادفی در سه گروه لیزر کم توان، لیزر پر توان و لیزر پلاسبو قرار گرفتند، شرکت داده شدند. در تمام بیماران درمان استاندارد انجام شد. قبل، بلافاصله و 8 هفته بعد از مداخله، سطح درد با مقیاس دیداری درد VAS)) و میزان ناتوانی با مقیاس Womac، اندازه گیری شد.یافته هادر این مطالعه لیزر کم توان و هم چنین لیزر پرتوان اثر درمانی فوری و ماندگار در کاهش درد و میزان ناتوانی در بیماران داشتند (001/0 < p). اما مقایسه تاثیر فوری و ماندگار این دو مداخله بین دو گروه تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0 > p).
استنتاج: لیزر پر توان دارای اثرات مشابه ای با لیزر کم توان می باشد و با توجه به این که کاربرد لیزر کم توان برای بیمار و درمانگر مستلزم صرف هزینه کم تر می باشد، استفاده از آن پیشنهاد می گردد.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی: 8N201502224549IRCTکلید واژگان: استئوآرتریت زانو, لیزر کم توان, لیزر پرتوان, فیزیوتراپیBackground andpurposeOsteoarthritis is the most common type of arthritis. It is the main cause of chronic musculoskeletal pain and disability in elderly population. The aim of this research was to compare the effects of low-level laser therapy (LLLT) and high-intensity laser therapy (HILT) on pain relief and reducing disability in patients with knee osteoarthritis.Materials and methodsA total of 45 female patients participated in this randomized controlled study.The patients were randomly divided into three groups of low level laser, high power laser, and placebo laser. All patients, received standard treatment. Pain at rest and knee function were assessed by visual analog scale (VAS) and Western Ontario and McMaster Universities Osteoarthritis Index (WOMAC), respectively before, immediately, and six weeks after the intervention.ResultsLow-power laser and high-power laser had immediate and long-lasting effect on reducing pain and disability (p<0.001). The immediate and lasting effect of these two interventions between the two groups were not significantly different (p>0.05).ConclusionHigh power laser was found to have similar effects to low power laser. LLLT is believed to be more appropriate since it is more economical for both therapist and patient.
(Clinical Trials Registry Number: IRCT201502224549N8Keywords: knee osteoarthritis, low level laser therapy, high-intensity laser therapy, physiotherapy -
هدفبیماران کلید آموزش بالینی دانشجویان علوم پزشکی هستند و رضایت بیماران سبب افزایش مشارکت بیمار و بهبودی روند آموزش بالینی می شود. هدف از این مطالعه بررسی نگرش و احساس بیماران مراجعه کننده به درمانگاه های توان بخشی دانشگاه علوم پزشکی سمنان می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی مقطعی 291 نفر بیماران مراجعه کننده به سه درمانگاه توان بخشی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در فاصله زمانی سال 93-94 مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها توسط یک پرسش نامه با 17 گویه جمع آوری گردیدند.یافته هامیانگین نمره حیطه احساس بیماران نسبت به حضور دانشجو 85/3 (از 5) بود. 85% از بیماران در مجموع از روند شرح حال گیری، معاینه و درمان احساس راحتی می کردند. بین میانگین و انحراف معیار احساس بیماران نسبت به حضور دانشجو در افراد مطلع از حضور دانشجو در درمانگاه (55/0±92/3) و غیرمطلع (84/0±60/3) تفاوت معنی داری دیده شد (002/0=p).نتیجه گیریبیماران احساس و نگرش مثبتی نسبت به حضور دانشجویان توان بخشی در هنگام معاینه و درمان داشتند. رضایت بیمار در صورت مطلع شدن از حضور دانشجو، کاهش تعداد دانشجویان و حفظ حریم خصوصی بیمار بیش تر خواهد شد.کلید واژگان: نگرش, احساس بیماران, دانشجویان توان بخشی, آموزش بالینیKoomesh, Volume:19 Issue: 4, 2017, PP 868 -876IntroductionPatients are cornerstone of medical student teaching. Patients´ satisfaction increases their participation and improves the educational process. In this account, the aim of this study was to assess patients´ attitude and feeling toward the presence of rehabilitation students in educational clinics of Semnan University of Medical Sciences.Materials And MethodsThis descriptive cross-sectional study was performed on 291 patients who referred to educational rehabilitation clinics of Semnan University of Medical Sciences during 2014-2015. The data was gathered by using a questionnaire with 17 items.ResultsMean score of patients feeling toward presence of medical students was 3.85out of 5 total scores. Overall, 85% of patients were relaxed during history taking, examination and treatment by students. Considerably, there was a significant statistical difference between mean and standard deviation of the patients´ feeling who were informed about presence of students (3.92±0.55) and those who were not informed. (3.60±0.84) (p=0.002).ConclusionIn general, patients felt comfortable about presence of rehabilitation students during history taking, examination and treatment. Patient Satisfaction will be increased by being aware of student's presence, reducing the number of students and keeping patients ´privacy.Keywords: Attitude, patient's feeling, rehabilitation students, clinical education
-
سابقه و هدفچاقی یکی از مشکلات سلامتی و عامل خطرسازی برای بیماری های قلبی- عروقی است. در مطالعات زیادی از لرزش عمومی بدن ( WBV:Whole Body Vibration) همراه دیگر روش ها، به منظور بهبود ترکیب بدنی استفاده شده؛ اما تاکنون مطالعه ای درباره تاثیر WBV به تنهایی بر ترکیب بدنی انجام نشده است. هدف از این مطالعه، مقایسه تاثیر WBV به تنهایی و همراه با تمرین بر ترکیب بدنی در افراد بزرگسال سالم می باشد.مواد و روش هااین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود، بر روی 39 از افراد بزرگسال سالم چاق یا دارای افزایش وزن انجام شد. نمونه ها به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، WBV به تنهایی و همراه با تمرین (سه بار در هفته و به مدت 12هفته) قرار گرفتند. سپس، پیش و پس از مداخله، شاخص های ترکیب بدنی اندازه گیری شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون های پارامتریک و نرم افزار 18 SPSS و سطح معنی داری 5 درصد استفاده گردید.یافته هامیانگین و انحراف معیار تغییرات شاخص ها نشان داد که ضخامت چربی، شاخص توده بدنی، وزن و درد در دو گروه مداخله، در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری یافت (001/0>P)؛ اما تفاوت معنی داری در شاخص های فوق بین دو گروه مداخله وجود نداشت (554/0P=). در میانگین تغییرات نسبت دور کمر به دور ران در سه گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (574/0P=).
استنتاج: این مطالعه نشان داد که WBV به تنهایی و همراه با تمرین، هردو بر کاهش درصد چربی بدن، شاخص توده بدنی و وزن موثر بوده اند و بین این دو روش، تفاوتی وجود ندارد. این موضوع نشان می دهد که WBV به تنهایی می تواند بر بهبود شاخص های ترکیب بدنی موثر باشد.کلید واژگان: ترکیب بدنی, تمرین, چاقی, لرزش عمومی بدنBackground andPurposeObesity is one of the health problems, which is a risk factor for cardiovascular diseases. Many studies investigated the effects of using whole body vibration (WBV (with other methods on body composition. However, no study has examined the effect of WBV alone on body composition. The aim of this study was to compare the effects of WBV with exercise and WBV alone on body composition in young healthy adults.Materials And MethodsThis clinical trial was conducted in 390 healthy adults, who were obese or overweight. The samples were randomly divided into three groups of WBV alone, WBV with exercise, and control. The intervention was carried out three times a week for 12 weeks. The control group received no intervention. The body composition indices were measured before and after the intervention. Data analysis was performed using parametric tests in SPSS, version 18. P-values less than 0.05 were considered statistically significant.ResultsCompared to the control group, significant reductions were noted in the mean scores for body composition, body fat percentage (BFP), body mass index (BMI), and weight in the intervention groups (PConclusionWBV and WBV with exercise could reduce BFP, BMI, and weight; there was no specific difference between the two methods. Thus, WBV alone can affect body composition in young healthy adults.Keywords: body composition, exercise, obesity, whole body vibration -
سابقه و هدفبه نظر می رسد که ترس از حرکت نقش بسزایی بر تغییر سطح فعالیت عضلات عمقی تنه افراد مبتلا به کمردرد دارد. این در حالی است که تا به حال مطالعه ای به بررسی ارتباط بین سطح فعالیت عضلات عمقی تنه با شاخص میزان ترس از حرکت نپرداخته است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین سطح فعالیت عضلات شکمی و شاخص های درد، ناتوانی و ترس از حرکت طی تکالیف پاسچرال ایستاده در زنان مبتلا به کمردرد مزمن بود.مواد و روش هااز 44 داوطلب مبتلا به کمردرد خواسته شد که بر روی سطوح دستگاه تعادل بایودکس، تعادل خود را حفظ نمایند. به طور هم زمان داده های اولتراسونوگرافی جهت اندازه گیری ضخامت عضلات شکمی ذخیره و به شکل آفلاین پردازش گردید. شدت درد، سطح ناتوانی و ترس از حرکت نیز توسط مقیاس های معتبر مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هاهمبستگی معنی داری بین درصد تغییر ضخامت عضلات سطحی و عمقی شکمی و نمرات مقیاس شدت درد و پرسش نامه ناتوانی در افراد وجود نداشت. در حالی که بین درصد تغییر ضخامت عضلات عمقی شکمی در شرایط سطح پویایی حداکثر و مقیاس ترس از حرکت تمپا همبستگی معنی دار و معکوسی وجود داشت (05/0P<)، اگر چه این همبستگی ضعیف بود (32/0- -36/0-=r).نتیجه گیریبه نظر می رسد که افزایش میزان ترس از حرکت بر کاهش سطح فعالیت عضلات عمقی شکمی افراد کمردرد اثر معنی داری خواهد داشت. وجود این ارتباط اهمیت انجام تمرینات شناختی-رفتاری و کنترل میزان ترس از حرکت افراد مبتلا به کمردرد بر بهبود عمل کرد عضلات عمقی شکمی را نشان می دهدکلید واژگان: کمردرد, عضلات شکمی, درد, ارزیابی ناتوانی, ترسKoomesh, Volume:18 Issue: 2, 2016, PP 250 -257IntroductionIt appears that the level of fear of movement changes deep trunk muscle activity in the patients with low back pain (LBP). There is no study to investigate the relationship between deep trunk muscle activity and fear of movement in the patients with LBP. Thus, the purpose of this study was to assess the relationship between abdominal muscle activity and pain, disability and fear of movement during standing postural tasks in females with chronic nonspecific LBP.Materials And MethodsForty four females participated were asked to maintain their balance during standing on the platform stability levels of Biodex Balance System (BBS). Concurrently, ultrasonography (US) data about abdominal muscles thickness measurement were transferred and saved to process offline. The pain intensity, disability and fear of movement were assessed by valid scales and questionnaire.ResultsThere was not significant correlation between abdominal muscle thickness changes and pain and disability intensity (P>0.05), while significant and inverse correlation between deep abdominal muscle thickness changes and fear of movement was observed in the patients (PConclusionIt seems that increases in fear of movement decrease significantly deep abdominal muscles activity in the patients with LBP. This relationship demonstrates the importance of cognitive behavioral therapy and controlling fear of movement on improvement of deep abdominal muscle activity in the patients with LBPKeywords: Low Back Pain, Abdominal Muscles, Pain, Evaluation Disability, Fear
-
سابقه و هدفبا توجه به اهمیت پا در حفظ تعادل، به نظر می رسد صافی قوس کف پا بتواند سیستم های پیچیده کنترل وضعیت و تعادل را متاثر سازد. در این مطالعه از الگوی تکلیف دوگانه جهت بررسی میزان نیازمندی به توجه در کنترل تعادل افراد مبتلا به کف پای صاف در مقایسه با افراد با کف پای طبیعی استفاده شده است.مواد و روش ها30 نفر (15 زن و 15 مرد، با میانگین سنی 30/22±61/2) با صافی قوس کف پا و 30 نفر (15زن و 15 مرد، با میانگین سنی30/22±70/1) با کف پای طبیعی در دو گروه قرار گرفتند. آزمون های تعادلی ایستا و پویا با استفاده از دستگاه بایودکس در شرایط ایستاده روی یک پا، در دو حالت چشم های باز و بسته انجام گرفت. متغیرهای محاسبه شده شامل شاخص ثبات کلی، قدامی- خلفی و داخلی- خارجی بود.یافته هامقایسه درون گروهی تعادل ایستای چشم باز و بسته و پویای چشم باز در افراد گروه کنترل و گروه صافی کف پا در دو تکلیف منفرد و دوگانه تفاوت آماری معنی داری نشان نداد (05/0
P). مقایسه بین گروهی تعادل ایستا و پویا، چشمان باز و بسته در افراد گروه کنترل و گروه صافی کف پا در تکلیف منفرد و دو گانه تفاوت آماری معنی داری را نشان نداد (05/0
نتیجه گیریافراد با صافی کف پا از میزان برابری از نیازمندی به توجه در کنترل تعادل نسبت به افراد با کف پای طبیعی برخوردارند.کلید واژگان: توجه, تعادل وضعیتی, کف پای صافKoomesh, Volume:18 Issue: 1, 2016, PP 25 -34IntroductionRegarding to the importance of foot in maintenance of balance, it seems that flat foot can affect complex postural and balance control. In this study dual-task paradigm has been used to investigate the amount of attention needed for balance controlling in patients with flat foot than subjects with normal foot arch.Materials And Methods30 participants (15 male &15 female, mean ages 22/30±2/61 years) with flat foot and 30 participants (15 male &15 female, mean ages 22.30 ± 1.70 years) with normal foot arch were placed in two groups. Static & Dynamic balance tests were performed by Biodex Balance System SD under condition of single leg stance, in two forms of open and closed eyes. Measured parameters were total, anterior-posterior and medial-lateral stability indices.ResultsThe within group comparison of single and dual tasks in control and flatfoot groups in static (open & closed eyes) and dynamic (open eyes) balance tests did not show any significant differences (P>.0.05). The within group comparison of single and dual tasks in two groups in dynamic balance condition with closed eyes showed significant differences (PConclusionThe participants with flat foot have equal attentional demands in balance control compared to participants with normal foot arch.Keywords: Attention, Postural Balance, Flatfoot -
سابقه و هدفاختلال در کنترل پوسچر بر ایمنی و کیفیت حرکات در هنگام فعالیت های روزمره و ورزشی تاثیر می گذارد. یکی از عوامل موثر بر کنترل پوسچر انعطاف پذیری عضلات می باشد. علی رغم شیوع نسبتا زیاد کوتاهی عضله همسترینگ، در هیچ مطالعه ای ارتباط کوتاهی این عضله با تعادل بررسی نشده است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط کوتاهی عضله همسترینگ با تعادل استاتیک و دینامیک در جوانان سالم می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی که روی 40 نفر جوان سالم (20 نفر مبتلا به کوتاهی عضله همسترینگ و 20 نفر بدون کوتاهی) انجام گرفت، از آزمون 90-90 برای بررسی طول عضله همسترینگ استفاده شد. از میزان جابه جایی نوسانات مرکز فشار به عنوان شاخص های تعادل ایستا و پویا هنگام ایستادن روی یک پا روی صفحه سنجش تعادل و نیرو برای بررسی کیفیت کنترل تعادل هنگام ایجاد اغتشاش خارجی استفاده گردید.یافته هامقایسه ی میانگین و انحراف معیار نوسانات مرکز فشار در وضعیت های اعمال اغتشاش و بدون اغتشاش در دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0 p<).نتیجه گیرینتایج این مطالعه ارتباطی را بین کوتاهی عضله همسترینگ و میزان نوسانات مرکز فشار به عنوان شاخص تعادل ایستا و پویا نشان نداد.
کلید واژگان: انعطاف پذیری, عضله اسکلتی, تعادل وضعیتیKoomesh, Volume:16 Issue: 4, 2015, PP 536 -543IntroductionImpaired postural control affects the safety and quality of movements during daily life activities and physical exercises. One of the effective factors on postural control is the muscle flexibility. Despite the relative high incidence of hamstring shortness, no study has yet evaluated the relationship between hamstring shortness and dynamic and static balances. The aim of this study was to investigate the relationship between hamstring shortness and dynamic and static balances in young healthy individuals.Materials And MethodsThis cross sectional study was carried on 40 healthy young subjects (20 cases with and 20 cases without the shortness of hamstring as control). The 90-90 test was used to measure the hamstring length. To evaluate the quality of balance control, subjects stood on a force plate and Biodex system on one foot and level of displacement of centre of pressure was used as an index of static and dynamic balances, with and without external perturbation.ResultsThe comparison of mean and standard deviation of the center of pressure displacement with and without external perturbation, showed no significant difference between the two experimental and control groups.ConclusionThe results of present study showed that the hamstring shortness does not significantly affect the static and dynamic postural balance control.Keywords: Flexibility, Muscle Skeletal, Postural Balance -
مقایسه تاثیرلرزش موضعی و تمرین تقویتی عضلات شکمی بر ضخامت چربی موضعی شکم در زنان جوان سالمسابقه و هدفچاقی یکی از مشکلات سلامتی دردنیاویک عامل خطرسازبرای ابتلاء به بیماری های قلبی عروقی می باشد. از تمرینات تقویتی به منظورکاهش ضخامت چربی موضعی استفاده می شود. هم چنین در مطالعات زیادی تاثیر لرزش عمومی بدن بر کاهش ضخامت چربی تایید شده است، اما مطالعه ای درباره تاثیر لرزش موضعی برضخامت چربی موضعی انجام نشده است. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر لرزش موضعی باتمرین تقویتی عضلات شکمی برضخامت چربی موضعی شکم در زنان جوان سالم بود.مواد و روش هااین تحقیق تجربی برروی54 خانم جوان سالم که دچار چاقی یا افزایش وزن بودند انجام شد. این نمونه هابه صورت تصادفی در سه گروه کنترل،گروه لرزش موضعی،گروه تمرین تقویتی عضله شکم(سه بار درهفته وبه مدت 12هفته) قرارگرفتند. قبل وبعد از 12 هفته مداخله، ضخامت چربی موضعی شکم و دور کمر اندازه گیری شده و بین گروه ها مقایسه صورت گرفت.یافته هامیانگین وانحراف معیار ضخامت چربی قبل وبعدازمداخله نشان دادکه ضخامت چربی به طورمعنی داری درگروه لرزش موضعی(05/0p<) و گروه تمرین تقویتی (05/0p<) کاهش یافت. هم چنین میانگین تغییرات ضخامت چربی موضعی شکم درگروه لرزش موضعی از گروه تمرین تقویتی بیش تر بود(05/0p<). میانگین تغییرات دور کمر در سه گروه تفاوت معنی داری را نشان نداد(155/0=p).
نتیجه گیریاین مطالعه نشان دادکه لرزش موضعی وتمرین تقویتی شکم سبب کاهش ضخامت چربی موضعی شکم در زنان جوان سالم می شود. نتایج هم چنین نشان داد که لرزش موضعی درمقایسه باتمرین تقویتی عضلات شکمی تاثیر بیش تری برکاهش ضخامت چربی موضعی دارد.
کلید واژگان: لرزش موضعی, چربی موضعی شکم, چاقی, زنان جوان, تمرین تقویتی عضلات شکمیComparing effects of local vibration and sit-up exercise on abdominal local fat thickness in young healthy womenKoomesh, Volume:15 Issue: 4, 2014, PP 461 -468IntroductionObesity is one of the health problems. Obesity, especially abdominal obesity is a risk factor for cardiovascular diseases. Strengthening exercises are usually used to reduce localized fat. Many studies have investigated the effect of whole body vibration on body fat, while there is no study to evaluate the application of local vibration on local fat thickness. The aim of this study was to compare the effect of local vibration and sit-up exercise on abdominal local fat thickness in the young healthy women.Materials And MethodsThis experimental study was carried out on 54 healthy young women who were obese or overweight. They were randomly assigned in one of the following three experimental groups: local vibration, sit-up exercise, (3times a week for 12 weeks) and control group (no intervention). The local thickness of abdominal fat and the waist circumference were measured before and after intervention.ResultsMean and standard deviation of local fat thickness before and after intervention showed that abdominal local fat thickness significantly decreased in the vibration (p< 0.05) and Sit-up exercise (p< 0.05) groups. In the vibration group, mean changes of local thickness of abdominal fat was significantly higher than the sit up exercise group (p< 0.05). The mean changes of waist circumference did not show significantly difference between three groups (p=0.155).ConclusionThis study showed that local vibration can reduce abdominal local fat thickness in young healthy women. The results also indicated that local vibration is more effective than exercise alone on the abdominal fat reduction.Keywords: Local vibration, Obesity, Abdominal fat, Young women, Sit up exercise -
سابقه و هدفاز آن جایی که در فعالیت های روزمره زندگی، عضلات همسترینگ و چهار سر رانی به طور عمل کردی و در الگوی انقباضی کانسنتریک و اکسنتریک عمل می کنند، بررسی نسبت عملکردی عضله همسترینگ به چهار سر رانی (Hamstring/Quadriceps ratio، H/Q ratio) ضروری به نظر می رسد. تا کنون مطالعه ای درباره نسبت عملکردی H/Q در بیماران مبتلا به استئوآرتریت انجام نشده است. لذا در این مطالعه نسبت عملکردی و متداول H/Q در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو با هم مقایسه شده است.مواد و روش ها35 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو (21زن و 14مرد در رده سنی 45 تا 70 سال) وارد این مطالعه مقطعی شدند. گشتاور حداکثر عضلات همسترینگ و چهار سر رانی در طی انقباضات کانسنتریک واکسنتریک (در سرعت های 30، 60 و 90درجه بر ثانیه) و انقباضات ایزومتریک (در زوایای 30، 60 و 90درجه فلکسیون زانو) ارزیابی گردید. نسبت متداول H/Q از طریق تقسیم گشتاور حداکثر عضله همسترینگ بر گشتاور حداکثر عضله چهار سر رانی در طی انقباض کانسنتریک و ایزومتریک تعیین شد. نسبت عملکردی H/Q با تقسیم گشتاور حداکثر عضله همسترینگ در طی انقباض اکسنتریک بر گشتاور حداکثر عضله چهار سر رانی در طی انقباض کانسنتریک تعیین گردید.یافته هایافته ها نشان داد که نسبت متداول و عمل کردی H/Q تفاوت معنی داری در سرعت های پایین ندارند. اما در سرعت های بالاتر، نسبت عملکردی H/Q عمل کردی به طور معنی داری بیش تر از نسبت متداول H/Q است (P<0.001).نتیجه گیریبا توجه به این که در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو، فعالیت های روزمره و تمرین درمانی در سرعت های پایین انجام می شود، در برنامه تمرین درمانی این بیماران علاوه بر تقویت عضله چهار سر رانی، باید به حفظ تعادل در قدرت عضله همسترینگ و چهار سر رانی هم توجه نمود. هم چنین نتایج مطالعه نشان داد که در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو، نسبت عمل کردی H/Q عمل کردی در سرعت های بالاتر، مشابه افراد سالم، افزایش می یابد.
کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, نسبت عمل کردی همسترینگ به چهار سر رانی, نسبت متداول همسترینگ به چهار سر رانی, گشتاور ایزوکنیتیکKoomesh, Volume:14 Issue: 1, 2012, PP 20 -26IntroductionAs quadriceps (QC) and hamstring (H) work functionally in concentric and eccentric contraction pattern in the activities of daily living, it is necessary to evaluate functional H/Q ratio. The functional Hamstring/Quadriceps ratio (H/Q ratio) has not been investigated in the patients with knee osteoarthritis (OA). Therefore, we compared functional and conventional H/Q ratio in patients with knee osteoarthritis.Materials And MethodsThirty five patients with knee OA (21 females and 14 males 45-70 years old) were participated in this cross sectional study. Maximum torque of QC and H were evaluated during concentric and eccentric contraction (at 30°/s, 60°/s and 90°/s) and isometric contraction (at 30°,60° and 90° of knee flexion). Conventional H/Q ratio was calculated by maximum torque of H concentric or isometric contractions divided by maximum torque of QC concentric or isometric contractions. Functional H/Q ratio was calculated by maximum torque of H eccentric contraction divided by maximum torque of QC concentric contraction.ResultsThe findings indicated that conventional H/Q ratio in compared with the functional H/Q ratio in lower angular velocity did not show significant difference statistically while this difference was significant in higher angular velocity. Higher significantly functional H/Q ratio was found in higher angular velocity (P< 0.005).ConclusionConsidering that the daily activities and exercise therapy in patients with knee osteoarthritis are doing in lower velocity, not only the strengthening of quadriceps muscle but also quadriceps and Hamstring muscles balance should be noticed in exercise therapy of these patients. Also our findings showed functional H/Q ratio increased in higher angular velocity in patients with knee OA like normal subjects.Keywords: Functional Hamstring, Quadriceps ratio, Conventional Hamstring, Quadriceps ratio, Knee osteoarthritis, Isokinetic torque -
سابقه و هدفهرگونه اختلال در کنترل تعادل موجب افزایش ریسک آسیب دیدگی هنگام فعالیت های ورزشی می گردد. دفورمیتی زانو نظیر ژنووالگوم و ژنوواروم می تواند موجب برهم خوردن خط جاذبه در مفاصل اندام تحتانی شده و اختلال کنترل تعادل ایستا و پویا گردد. هدف این مطالعه بررسی اثر دفورمیتی های ژنووالگوم و ژنوواروم بر شاخص های تعادل ایستا و پویا طراحی بود.مواد و روش ها90 دانشجوی دختر برحسب وضعیت زانویشان در یکی از سه گروه ژنووالگوم (30 نفر)، ژنوواروم (30 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. شاخص های تعادل کلی، طرفی و قدامی- خلفی در وضعیت های ایستا و پویا و همین طور شاخص ریسک افتادن با استفاده از دستگاه سنجش تعادل بایودکس سه بار اندازه گیری شد و میانگین هر یک ثبت گردید.یافته هاهیچ تفاوت معنی داری بین گروه ها از نظر شاخص تعادل کلی و قدامی- خلفی بین گروه های آزمایشی مشاهده نگردید، در حالی که شاخص تعادل طرفی به طور معنی داری در گروه ژنوواروم نسبت به گروه کنترل افزایش نشان می داد (05/0 p<). ریسک افتادن نیز در گروه ژنووارم در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش داشت (05/0 p<).نتیجه گیرینتایج نشان داد که اختلال مکانیکی ناشی از دفورمیتی ژنوواروم می تواند منجر به بر هم خوردن شاخص های تعادل طرفی در وضعیت های ایستا و پویا گردد. این نتایج اشاره می کند که وجود دفورمیتی ژنوواروم می تواند منجر به افزایش نوسانات پوسچر طرفی گردد و موجب افزایش ریسک افتادن فرد گردد. این یافته، باید در فعالیت های ورزشی افراد مبتلا به دفورمیتی ژنوواروم مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: ژنوواروم, ژنووالگوم, تعادل پویا, ریسک افتادنIntroductionAny disturbance in balance control procedures may increase the risk of injury during sport activities. Knee deformities such as genu valgum and genu varum may perturb the line of gravity passing the lower limb joints and so disturb dynamic and static balance indices. This study was designed to investigate the effects of genu valgum and genu varum deformity on the static and dynamic balance indices.Material And MethodsA total of 90 non-athletic female university students were assigned in one of the three experimental groups; normal knee (n=30), genu varum (n=30) and genu valgum (n=30), according to their knee conditions. Static and dynamic overall stability index (OSI), anterior-posterior stability index (APSI), medial-lateral stability index (MLSI) and falling risk were evaluated three times by Biodex balance system, and the average of each index were recorded.ResultsNo significant difference was seen between groups in term of dynamic and static OSI and APSI, while significant lower stability was found in the genu varum group compared to normal groups in term of dynamic and static MLSI (p<0.05). A significant increased in falling risk was also seen in genu varum group, compared to the normal group (p<0.05).ConclusionThe results showed that mechanical disturbance due to the genu varum deformity may perturb the medial-lateral balance indices in both static and dynamic situations. This may indicate that genu varum deformity may increase the normal postural sway in the medial lateral direction and increase falling risk as well.
-
سابقه و هدفتزریق موضعی دگزامتازون برای درمان سندرم تونل کارپ (Carpal Tunnel Syndrome، CTS) استفاده می شود. تجویز دگزامتازون به مناطق ملتهب توسط روش های غیر تهاجمی دیگر نظیر یونتوفورز و فونوفورز نیز مقدور می باشد. این مطالعه جهت بررسی اثر درمانی یونتوفورز و فونوفورز دگزامتازون برای بیماران CTS طراحی شد.مواد و روش ها35 بیمار مبتلا به CTS (51 دست مبتلا) با شدت خفیف تا متوسط به طور تصادفی در یکی از دو گروه آزمایشی یونتوفورز (25 دست مبتلا) و فونوفورز (26 دست مبتلا) قرار گرفتند. گروه اول یونتوفورز محلول 4/0% دگزامتازون با جریان مستقیم (2/0 mA/cm2، 20 دقیقه) و گروه فونوفورز ژل 4/0% دگزامتازون با اولتراسوند منقطع (1 MHz، 1 W/cm2، 5 دقیقه) روی مچ دست به مدت 10 جلسه متوالی دریافت کردند. قبل، بعد مداخلات و بعد از 4 هفته، قدرت گرفتن دست و انگشتان، پارستزی، درد، تاخیر انتهایی و آمپلی تود حسی و حرکتی عصب مدیان اندازه گیری گردید.یافته هامقایسه میانگین تغییرات حاکی از بهبود بهتر قدرت گرفتن دست (006/0= p) و انگشت شست (0002/0= p)، کاهش بیش تر درد (001/0= p)، کاهش بیش تر تاخیر انتهایی حسی (0001/0= p) و حرکتی (0008/0= p) و افزایش بیش تر آمپلی تود واکنش حسی و حرکتی (0001/0= p) در گروه فونوفورز نسبت به یونتوفورز است.نتیجه گیرینتایج نشان داد که روش فونوفورز برای تجویز داروی دگزامتازون روش موثرتری برای درمان CTS دست در مقایسه با یونتوفورز دگزامتازون می باشد. مطالعات بیش تری لازم است که نقش عوامل مختلف و موثر بر فونوفورز دگزامتازون در درمان CTS را بررسی نماید.
کلید واژگان: سندرم تونل مچ دست, دگزامتازون, داروهای ضد التهاب, فونوفورز, یونتوفورزKoomesh, Volume:13 Issue: 1, 2011, PP 83 -92IntroductionUsing anti-inflammatory medicine injection such as dexamethasone acetate (DXA) is a common treatment for carpal tunnel syndrome (CTS). Iontophoresis and phonophoresis of DXA are two other ways which may help to introduce DXA locally to inflammated tissues. This study has been deigned to compare the effect of iontophoresis and phonophoresis of DXA on the CTS treatment.Materials And Methods35 mild or moderate CTS patients (51 affected hands) were randomly assigned in one of the two experimental: iontophoresis (25 affected hands) and phonophoresis (26 affected hands) groups. Subjects in iontophoresis group received 10 sessions of iontophoresis of %0.4 DXA solution (DC, 0.2 mA/cm2, 20 min) over the wrist of the affected hands while the other group received 10 sessions of phonophoresis of %0.4 DXA jell with pulsed ultrasound (1 MHz, 1 W.cm-2, 5 min). The strength of hand and thumb grips, paresthesia, pain, motor and sensory distal latency and evoked potential of median nerve were measured before and after intervention and after 4 weeks follow-up.ResultsComparisons of the mean changes showed more increase in hand grip (P=0.006) and thumb grip (P=0.0002), less pain perception (P=0.001), shorter sensory (P=0.0001) and motor (P=0.0008) distal latency and higher sensory and motor (P=0.0001) action potential in the phonophoresis in compared with the iontophoresis group.ConclusionOur results show that using phonophoresis of DXA is more effective for CTS treatment, than the iontophoresis method. More studies are needed to investigate the role of different parameters used during phonophoresis of DXA in the CTS treatment. -
سابقه و هدفاز آن جایی که انجام ارزشیابی آموزشی از جمله ارزیابی درونی می تواند نقاط قوت و ضعف سیستم آموزشی را نمایان کند و برنامه ریزی بر اساس این نتایج منجر به بهبود کیفیت آموزشی و ایجاد بهره وری بیش تر می گردد، این مطالعه با هدف شناخت این نقاط و ارتقاء کیفیت وظایف محوله گروه فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی سمنان طراحی و انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- مقطعی متغیرهای جایگاه سازمانی و مدیریت، نیروی انسانی، فضاها و تجهیزات، اهداف آموزشی، اهداف درمانی و اهداف پژوهشی توسط 32 پرسش نامه و 530 ملاک مورد ارزیابی قرار گرفت. این پرسش نامه ها جهت تکمیل در اختیار اعضاء هیات علمی و کلیه دانشجویان سال دوم تا چهارم فیزیوتراپی قرار گرفت. نتایج بر اساس رتبه بندی گورمن از غیر رضایت بخش (1) تا بسیار قوی (5) طبقه بندی شد.یافته هاعوامل مورد ارزشیابی در اهداف آموزشی شامل ارزش یابی کلیه دروس تئوری و عملی اختصاصی و برنامه های دوره کارورزی بود، که با امتیاز 69/3 در طبقه خوب قرار گرفت. گروه در بخش درمانی با امتیاز 06/4 و در بخش اهداف پژوهشی نیز با امتیاز 15/4 در طبقه قوی قرار گرفت. در ارزیابی فضا، پرسنل و تجهیزات (ارزیابی جنبی) امتیاز 13/4 (طبقه قوی) حاصل آمد. در کل گروه فیزیوتراپی با امتیاز 98/3 در طبقه خوب گورمن قرار گرفت.نتیجه گیرینتایج نشان داد که ملاک هایی نظیر فضای آموزشی و تجهیزات بالاترین نمره و در نیروی انسانی کم ترین نمره را کسب نموده است. پیشنهاد می شود جهت بررسی تغییرات درون گروهی این مطالعه در فواصل زمانی منظم تکرار گردد.
کلید واژگان: برنامه های خودسنجی, سنجش آموزشی, ارزیابی درون گروهی, گروه آموزشی فیزیوتراپی, دانشگاه علوم پزشکی سمنانIntroductionThe internal evaluation which is done by the members of the different departments is the best way to judge about quality of education and to identify its strong and weak areas. With regard to the important role of evaluation in the quality of education, the aim of this study was to conduct an internal evaluation of the department of physiotherapy in order to optimize the educational quality of the different parts of the department.Materials And MethodsThis descriptive-cross sectional study was done to evaluate some variables such as: educational goals, optimal leading of the department, instrumental and physical equipments, clinical educational environment, and student measures about educational style and teaching quality of practical and theoretical courses of scientific members of physiotherapy department. To collect data, questionnaires and checklists was provided by the faculty members of the department of physiotherapy. These instruments were given to the faculty members (to evaluate themselves) and the students (sophomore and senior students of physiotherapy to evaluate the theoretical courses and the junior and senior students were asked to evaluate the clinical courses). After collecting each instrument, results were categorized according to the modified Gourman scoring scale.ResultsAccording to the modified Gourman scale, means were obtained from internal evaluation of physiotherapy as in follow: professional–theoretical lessons were in good ranking, clinical courses were in good ranking, educational and physical equipments (evaluated by scientific members and students) were in more than satisfied ranking and evaluation of head of group and scientific members were in good ranking.ConclusionGenerally, results showed physiotherapy group was in good category. Obviously, to reach an ideal level, we should make some changes, for example, encouraging and strengthening weak areas and maintaining strong areas. -
سابقه و هدفاستئوآرتریت شایع ترین بیماری مفصلی در بین تمام مفاصل می باشد. درمان این بیماری عمدتا شامل درمان های داروئی هم چون داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی و درمان های فیزیوتراپی می باشد که به علت عوارض جانبی این داروها روی مجاری گوارشی، روش های درمانی فیزیوتراپی اهمیت ویژه ای یافته اند. از جمله مدالیته های مورد استفاده در درمان فیزیوتراپی این بیماران که کاربرد آن در سال های اخیر بیش تر هم شده است لیزر کم توان می باشد. اما در ارتباط با تاثیرات درمانی لیزر بر روی استئوآرتریت زانو نتایج ضد و نقیضی به چشم می خورد. این مطالعه با هدف بررسی اثر لیزر کم توان در درمان عوارض استئوآرتریت زانو انجام گرفته است.مواد و روش هااین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تک سویه کور بوده است. جامعه مورد مطالعه 36 بیمار مبتلا به استئوآرتریت یک طرفه زانو بودند که در دامنه سنی 45-75 سال قرار داشتند. این بیماران به صورت تصادفی در یکی از دو گروه درمان با لیزر فعال به همراه درمان استاندارد و لیزر غیرفعال به همراه درمان استاندارد قرار گرفتند. لیزر به کار رفته از نوع Ga-Al-As با قدرت خروجی 30 میلی وات و طول موج 830 نانومتر و درمان استاندارد شامل اولتراسوند، تحریکات الکتریکی ضددرد، امواج مادون و تمرین بالا آوردن اندام تحتانی با زانوی صاف در وضعیت طاق باز بود. سپس همه بیماران به مدت ده جلسه و پنج روز در هفته و در طول دو هفته تحت درمان قرار گرفتند. مدت زمان سفتی صبحگاهی و میزان درد در حالت استراحت و دامنه حرکتی فعال خم شدن زانو و نیز کیفیت زندگی بیماران توسط شاخص WOMAC قبل از پس مداخله بررسی شد.یافته هادر شاخص های مورد بررسی در هر یک از دو گروه لیزر فعال و لیزر غیرفعال قبل و پس از مداخله تفاوت معنی داری مشاهده گردید (05/0 P<).اما مقایسه شاخص های مورد بررسی بین دو گروه هیچ اختلاف معنی داری را نشان نمی دهد.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان می دهد که لیزر کم توان کارایی لازم را جهت کاهش علائم استئوآرتریت زانو ندارد.
کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, لیزر کم توان, فیزیوتراپیIntroductionOsteoarthritis (OA) is the most common disease in all joints that is generally treated with drugs such as non-steroidal anti-inflammatory drugs (NSAIDs) and physiotherapy. Although NSAIDs are widely used to treat the pain and stiffness associated with knee OA, the high incidence of serious upper gastrointestinal side effect with NSAIDs can limit their use. Therefore physiotherapy plays a vital role on OA treatments. One modality that has mostly used recently is low level laser. Despite its widespread usage, the results of the experimental and clinical studies are conflicting. However, very few controlled clinical studies of low-power laser applied for the treatment of knee OA have been reported and the findings of these studies are also contradictory. This study was performed to assess the effects of low level laser on knee OA.Material And MethodsThis single-blinded clinical trial was performed on 36 adult patients (45-75 years old) with knee OA. The patients were randomly divided into two groups of active laser with standard treatment and placebo laser with standard treatment. A Gal-Al-As diode laser device with a power output of 30 mW and a wavelength of 830 nm was used in the study. The standard treatment was ultrasound¸ transcutaneous electrical nerve stimulation, infrared¸ the straight-leg raise test in supine position, and the subjects were treated for ten sessions¸ 5 times per week and for a period of two weeks. Then pain at rest, duration of morning stiffness, active range of knee flexion and the quality of life with WOMAC index were assessed before and after the intervention.ResultsAlthough, there were significant differences before and after the intervention of all criteria in both groups (p<0.05), no significant differences were observed between two groups with respect to those criteria.ConclusionThis study revealed that application of low level laser is not efficient for the knee OA treatment. -
سابقه و هدفاستئوآرتریت (OA) شایع ترین بیماری مفصلی در تمام مفاصل می باشد. یک سوم افراد بالای 65 سال مبتلا به OA هستند. از بین روش های فیزیوتراپی، ماساژ می تواند علایم بیماری را تسکین دهد. اما بررسی مطالعات انجام شده نشان می دهد که این روش به طور معمول برای درمان علایم OA زانو استفاده نمی شود و همچنین مطالعات بسیار کمی درباره ی تاثیر ماساژ بر OA زانو وجود دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر ماساژ سوئدی بر بیماری OA زانو است.مواد و روش هااین مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی با کد ثبت IRCT:201008114549 بر روی 46 بیمار مؤنث بالای 35 سال مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام گردید. این بیماران به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه کنترل فقط درمان معمولی فیزیوتراپی شامل اولتراسوند، مادون قرمز و تحریک الکتریکی عصب از راه پوست انجام شد و در گروه مداخله، علاوه بر درمان معمولی، از ماساژ سوئدی استفاده گردید. میزان درد و کیفیت زندگی بیمار از طریق مقیاس آنالوگ بینایی و (WOMAC: The Western Ontario and McMaster Universities Osteoarthritis Index) قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه اندازه گیری و با هم مقایسه گردید.یافته هامیانگین (± انحراف معیار) تغییرات شدت درد در دو گروه دریافت کننده ی درمان استاندارد 1/4±ا2/7 و در گروه دریافت کننده ی درمان استاندارد به همراه ماساژ سوئدی 1/7±ا4/8 بود (P<0/001). هم چنین میانگین (± انحراف معیار) تغییرات امتیاز کیفیت زندگی در گروه دریافت کننده ی درمان استاندارد 4/0±ا5/0 و در گروه دریافت کننده ی درمان استاندارد به همراه ماساژ سوئدی3/3±ا9/7 بود (P<0/001).بحث و نتیجه گیریماساژ سوئدی بر کاهش درد و بهبود کیفیت زندگی مؤثر است. پیشنهاد می شود از این روش همراه با سایر روش های معمول در برنامه های توان بخشی جهت کاهش علایم بیماری OA استفاده شود.
کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, ماساژ سوئدی, فیزیوتراپیBackgroundOsteoarthritis (OA) is the most common disease of the joints and also a main physical disorder in the elderly population. One third of people older than 65 years-old suffer from OA. It is predicted that by 2020, OA is the most frequently reported chronic condition among the elderly. The treatment includes drugs, physical therapy, and surgery. Massage therapy is an alternative treatment option to relieve the symptoms, which is not usually used for knee OA. As there are very few trials in the literature regarding knee OA treatment, this study is set to examine the effects of Swedish massage on knee OA.Materials And MethodsIn a randomized clinical controlled trial on the effect of massage therapy of the knee OA, 46 female adults (at least 35 years of age) with knee OA were enrolled in the study. The patients were randomized in one of the two groups: the experimental treatment group receiving the standard treatment (ultrasound, infrared and transcutaneous electrical nerve stimulation) with Swedish massage and the control group who received the standard treatment only. Before and after the intervention, the pain and the quality of life were evaluated using visual analogue scale (VAS) and the Western Ontario and McMaster Universities (WOMAC) Osteoarthritis index.ResultsThere were significant differences in the pain level and quality of life before and after the intervention (P<0.05). The findings showed significant improvement in the mean WOMAC and VAS scores in the two groups (P<0.001). The changes in VAS and WOMAC scores were compared between the two groups which demonstrated significant difference between the two groups (P<0.001).ConclusionMassage therapy is efficacious in the treatment of knee OA. It is recommended to combine this method with the other physiotherapy methods for knee OA. -
سابقه و هدفبرنامه ریزی دقیق در زمینه مسایل بهداشتی، گسترش بیماری ها را کنترل کرده و هزینه های درمانی را کاهش می دهد. با توجه به اهمیت بهداشت مراکز درمانی و از جمله کلینیک های فیزیوتراپی، هدف این مطالعه بررسی میزان آلودگی به باکتری های بیماری زا در پدهای الکتروتراپی مورد استفاده در کلینیک های فیزیوتراپی را بود.مواد و روش ها20 پد الکتروتراپی از هر یک از سه کلینیک فیزیوتراپی شهر سمنان مورد نمونه گیری باکتریایی قرار گرفته و میزان آلودگی در آزمایشگاه میکروب شناسی بررسی شد. اطلاعات نحوه شستشوی پدها، دوره زمانی شستشوی پدها، زمان تعویض پدها توسط پرسش نامه جمع آوری گردید.یافته هانتایج نشان داد که تمام نمونه های جمع آوری شده از پدهای الکتروتراپی دارای آلودگی باکتریایی بودند اما نوع باکتری ها در کلینیک های مختلف متفاوت بود. باکتری های یافت شده در دو کلینیک که از وایتکس برای ضدعفونی استفاده می کردند از نوع باکتری های فلور نرمال پوست بود، در حالی که تنوع باکتری های یافت شده در کلینیک دیگر بیش تر و باکتری های بیماری زای نوع کلبسیلا، سراشیا، انتروباکتر نیز مشاهده گردید.نتیجه گیرینتایج نشان دهنده آلودگی تمام پدهای الکتروتراپی بوده که می تواند عامل بالقوه خطرناکی در انتقال آلودگی های بیماری زا در مواجهه با بیماران حامل این گونه آلودگی ها باشد. این مطالعه نشان می دهد که پدهای الکتروتراپی عامل بالقوه در انتقال آلودگی بین بیماران و یا تراپیست ها می باشد و ضرورت جایگزینی روش های ضدعفونی استاندارد احساس می گردد. تحقیقات بیش تری لازم است تا راه های انتقال آلودگی در کلینیک های فیزیوتراپی کنترل و جلوگیری شود.
Koomesh, Volume:12 Issue: 1, 2010, PP 44 -52IntroductionCareful planning on health care may prevent the spread of disease and reduce the expense for treatment. Regarding the importance of health care in the clinical centers including physiotherapy clinics, this study was designed to investigate the rate of bacterial contamination of electrotherapy’s pads which use in the physiotherapy clinics of Semnan University of Medical Sciences (Iran).Material And Methods20 electrotherapy’s pads were sampled from three physiotherapy clinics. In order to find any contamination, the samples were cultured in the Medical School’s microbiology laboratory. A questionnaire was used to collect data about the method of washing and sterilizing used in the physiotherapy clinics.ResultsThe laboratory results showed all sampled pads were infected, while different pattern of contamination were seen among clinics. Normal skin flora of bacteria was found in the sampled pads from two clinics that used normal washing method and Whitex sterilizing method, while more varieties of contamination including; Klebsiella, Serratia and Enterobacteria were found in the other clinic that used just normal washing method.ConclusionThe results indicated that the all sampled pads were contaminated and this could be considered as a potential factor for transfer contamination between patients and therapists. These results confirm the importance of using substituting methods such as disposable pad, sterile electrolyte jell, and or using standard sterilizing method to disinfect the electrotherapy pads. More research is needed to control and prevent the ways of transfer contaminations in the physiotherapy clinics. -
سابقه و هدفکوتاهی همسترینگ ممکن است سبب اختلال در پوسچر و راه رفتن گردد. اخیرا نشان داده شده است که کاربرد لرزش می تواند انعطاف پذیری عضلانی را افزایش دهد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر کاربرد لرزش موضعی عضله همسترینگ بر کوتاهی این عضله انجام شده است.مواد و روش ها30 خانم غیر ورزش کار (22-18 سال) که دچار کوتاهی همسترینگ بودند در این مطالعه شرکت نمودند. این افراد به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: در گروه مورد مطالعه از لرزش به مدت 8 هفته و هر هفته 3 بار استفاده شد. در گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت نمونه ها در هر گروه از انجام هر گونه فعالیت ورزشی در دوره انجام مطالعه خودداری نمودند. میزان کوتاهی عضله همسترینگ در هر دو گروه قبل و بعد از مطالعه با استفاده از آزمون کشش غیر فعال زانو) Passive knee extension (اندازه گیری شد.یافته هانتایج نشان داد که میزان کوتاهی عضله همسترینگ در گروه مداخله قبل و بعد از درمان تفاوت معناداری داشته است (001/0p<). در حالی که در گروه کنترل تفاوت معنی داری در میزان کوتاهی عضله همسترینگ مشاهده نگردید (181/0=p). هم چنین لرزش به طور متوسط 15 واحد انعطاف پذیری عضله را افزایش داد، در حالی که در گروه شاهد 73/0 انعطاف پذیری عضله افزایش یافت که تفاوت معنی دار بود (001/0p<).نتیجه گیریلرزش موضعی عضله همسترینگ می تواند سبب افزایش انعطاف پذیری عضله گردد. پیشنهاد می شود از این روش هم مانند سایر روش های معمول در برنامه های توان بخشی جهت افزایش دامنه حرکتی و انعطاف پذیری عضلانی استفاده شود.
کلید واژگان: لرزش, انعطاف پذیری, کوتاهی عضله همسترینگIntroductionHamstring shortening may cause postural defect and gait abnormality. Recently, it has been shown that application of whole body vibration may increase muscle flexibility in normal subject. This study has been designed to find out the effect of local hamstring vibration on the hamstring shortening.Materials And Methods30 non-athletic females (aged 18-22 yrs) who suffered from hamstring shortness were participated in the study. They have been assigned in one of the two experimental groups: vibration group (3 times a week for 8 weeks) and control group (no intervention). The subjects in both groups were not allowed to perform any sport activity during 8 weeks of study. Before and after the intervention, the rate of hamstring muscle shortness was evaluated by passive knee extension (PKE) test.ResultsThe findings showed that hamstring muscle length was increased significantly in the vibration group (p=0. 000), in term of decrease of knee joint angle during PKE test. While no significant change was found from the control group (p=0.181). Also vibration raised muscle flexibility on average 15 units while in control group it was only 0.73. This difference was statistically significant.ConclusionLocal hamstring vibration is a suitable method to improve hamstring shortening. It is recommended to combine this method with other muscle elongation methods to find the most beneficial method for muscle shortening. -
سابقه و هدفضایعات عناصر خارجی مچ پا به دنبال نیروی غیر طبیعی Inversion و Plantar flexion را پیچ خوردگی داخلی مچ پا می نامند. این عارضه در 3010% بیماران غیر ورزش کار و در 80% بیماران ورزش کار راجعه می شود. تغییر عمل کرد عصب پرونئال عمقی به دنبال پیچ خوردگی داخلی مچ پا و بی ثباتی عمل کردی ناشی از آن یکی از دلایل مطرح در برگشت بیماری می باشد. بررسی سلامت شاخه های حرکتی عصب پرونئال عمقی در این دسته از بیماران غیر ورزش کار محور اصلی تحقیق حاضر می باشد.مواد و روش هادر این بیماران بی ثباتی مکانیکی از طریق Anterior drawer test و Talar tilt test ارزیابی گردیده و 11 بیمار در هر درجه ی بی ثباتی مکانیکی 1 و 4 هفته پس از پیچ خوردگی مچ پا ارزیابی الکتریکی شدند. بیماران مزبور برای اولین بار به صورت یک طرفه آسیب دیده بودند، و از سمت سالم بیماران گروه کنترل گرفته شده است. ارزیابی الکتریکی عصب پرونئال عمقی شامل این موارد بوده است: 1- مطالعه ی سرعت هدایت حرکتی عصبی پرونئال عمقی در سه محدوده ی زانو، ساق و مچ پا. 2- ارزیابی فعالیت عضلانی در عضله ی تیبیال قدامی در دو مرحله ی استراحت و حداقل انقباض.
یافته هادر زمان تاخیر موج حرکتی در دو سطح زانو و مچ پا و تفرق زمانی در سه سطح زانو، زیر سر فیبولا و مچ پا در دو جلسه و سرعت هدایت حرکتی ساق در جلسه اول تفاوت معنی داری بین دو اندام وجود داشته و از طرفی تفاوت معنی داری بین درجات بی ثباتی مکانیکی یافت نشده است، هم چنین تفاوت معنی داری در فاصله ی فراخوانی عضله ی تیبیال قدامی در دو جلسه بین دو اندام و بین درجات بی ثباتی مکانیکی وجود داشته است.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد در پیچ خوردگی داخلی مچ پا عصب پرونئال عمقی آسیب می بیند و پیش آگهی ضایعه ی عصبی با افزایش شدت بی ثباتی مکانیکی وخیم تر می شودکلید واژگان: پیچ خوردگی مچ پا, ضایعه ی عصب پرونئال عمقی, بی ثباتی عمل کردی, سرعت هدایت عصبی و ثبت الکتریکی فعالیت عضلانیIntroductionInversion sprain is a result of abnormal forces of plantar flexion and inversion applied to the lateral side of the ankle. This injury recurs in 10% of non-athletes and 80% of athletes. It is believed that Changes in conduction of deep peroneal nerve following inversion sprain and instability occurred following it, to be a cause of recurrence of inversion sprain. Evaluation of the motor branches of deep peroneal nerve in inversion sprain in non-athletes persons is the base of this study.Material And MethodsMechanical instability is assessed through anterior drawer test and talar tilt test and electrical assessment is done first and four weeks after injury in 11 patients in each mechanical instability group of the ankle. All patients had the first incidence of unilateral inversion sprain and normal side was considered as control in the same patient. Electrical assessment of deep peroneal nerve included following: (1) Deep peroneal nerve motor conduction studies in three levels of knee, leg and ankle, (2) Electrical evaluation of tibialis anterior muscle both at rest and minimal contraction.ResultsStudies revealed significant changes in temporal dispersion in three levels of knee, below the head of fibula and ankle and motor latency in knee and ankle levels both at the first and second evaluation and motor nerve conduction velocity in leg at the first session in two extremities but no significant difference between mechanical instability was noticed. Also there was a significant difference in recruitment interval of tibialis anterior muscle in comparison of normal and involved extremity and mechanical instability at both sessions.ConclusionFindings of this study indicated that in lateral ankle sprain deep peroneal nerve incurs is happened and its prognosis is dependent on severity of nerve involvement and grade of instability. -
سابقه و هدفدرمان ضایعات عضلانی از جمله ضعف و آترونی یکی از عواقب ناشی از بی حرکتی متعاقب التهاب، درد، جراحی ها و... می باشد. مطالعات انجام شده نشان می دهدکه تمرین ذهنی می تواند از بروز ضعف و آتروفی عضلانی در زمانی که انجام حرکات فعال ممنوعیت دارد جلوگیری نماید.. هدف از انجام این تحقیق مقایسه تاثیر تمرین ذهنی و انقباض ایزومتریک حداکثر بر افزایش قدرت عضلانی و معرفی این روش نوین به درمانگران می باشد.
مواد و روش هاتحقیق بصورت مداخله ای روی 37 خانم جوان سالم(25-18 سال) انجام شد. این افراد بصورت تصادفی در سه گروه تمرین ذهنی، انقباض واقعی و گروه کنترل قرارگرفتند. افراد گروه تمرین ذهنی به مدت سه هفته تمرین ذهنی انقباض ایزومتریک حداکثر عضلات گریپ را انجام دادند. در افراد گروه تمرین واقعی در همان دوره زمانی انقباض ایزومتریک حداکثر عضلات گریپ انجام می شد و گروه کنترل در این مدت از هرگونه تمرین ذهنی و فیزیکی خودداری می نمودند. میزان قدرت ایزومتریک حداکثر گریپ در هر سه گروه قبل و بعد از مداخله با استفاده از دستگاه دینامومتر(Hydraulic hand 10533) مورد سنجش قرار گرفت.یافته هامطالعه ما نشان داد که تغییرات میانگین قدرت ایزومتریک حداکثر گریپ در دو گروه تمرین ذهنی و تمرین واقعی قبل و بعد از مداخله معنی دار بوده است (000/0p=). در حالی که در گروه کنترل تغییرمعنی داری درقدرت عضلاث گریپ دیده نشد(453/0p=). مقایسه میانگین تغییرات قدرت ایزومتریک حداکثر در گروه تمرین ذهنی و تمرین واقعی تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریبه نظر می رسد که بتوان از تمرین ذهنی در جهت حفظ یا افزایش قدرت عضلانی سود جست. پیشنهاد می شود از ترکیب این روش نوین با سایر روش های معمول در برنامه های توان بخشی استفاده گردد.
کلید واژگان: تمرین ذهنی, تمرین ایزومتریک, قدرت عضلانیIntroductionIt is for many years that researchers are searching to find a way to treat muscular disorders including weakness and atrophy, which are consequences of the lack of movement. Therefore, clinicians are always waiting for a way to prevent these weakness and atrophy, especially when active movements are forbidden. In addition, there has always been a question whether muscle performance can be improved without performing any joint movements or muscle contractions. Studies have shown that mental practice can be a good answer for it. However, this effective, negligible risk and low cost method are not used by therapists. The present study was performed to compare the effects of mental practice and maximal Isometric exercise on increasing grip muscle strength.Materials And MethodsThis study was carried out on 37 young healthy female (18-25years old) who randomly divided into mental practice, Isometric exercise and control group. The mental practice group performed imagined maximal isometric contraction of grip muscle for 3 weeks and the isometric exercise group performed maximal isometric contraction of some muscles, while the control group didn’t perform any imagined or physical practice at the same period of time. The amount of maximal grip strength was determined by hydraulic hand dynamometer before and after training. Data analysis was carried out using paired t-tse.ResultsPerforming mental practice and maximal isometric contraction produced a significant increase in isometric strength of grip muscles (p=0.000). While the control group didn’t show any significant changes (p = 0.453). Furthermore, there was no significant difference between the mental practice and the isometric contraction group.ConclusionIt is suggested that therapists combine this new method with the other common methods in their rehabilitation programs. -
سابقه و هدفیکی از نشانه های ضایعات نورون محرکه فوقانی، اسپاستی سیته می باشد. اسپاستی سیته عامل مداخله گری است که باعث اختلال در راه رفتن، پوسچر و عمل کرد فرد می شود. جهت کاهش اسپاستی سیته، روش های مختلفی مثل فیزیوتراپی، دارو درمانی و... وجود دارد. در فیزیوتراپی جهت کاهش اسپاستی سیته از تکنیک های مهاری بوبت استفاده می شود. روش به نسبت جدید دیگر جهت کاهش اسپاستی سیته کاربرد تحریک الکتریکی می باشد؛ ولی بررسی مطالعات انجام شده درباره نقش تحریک الکتریکی بر اسپاستی سیته، نتایج متناقضی را مطرح می نماید. این پژوهش به منظور مقایسه تاثیر روش مهاری بوبت به تنهایی و توام با تحریک الکتریکی بر اسپاستی سیتی، انجام شده است.مواد و روش ها40 بیمار مبتلا به ضایعات نورون محرکه فوقانی که دچار اسپاستی سیته در اندام تحتانی بوده و به درمانگاه های فیزیوتراپی دانشکده توان بخشی سمنان مراجعه نموده بودند، وارد مطالعه شدند. این بیماری به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه روش مهاری بوبت و در گروه دیگر روش مهاری بوبت توام با تحریک الکتریکی انجام شد. قبل و بعد از مداخله، اسپاستی سیته عضله گاستروکنمیوس بر اساس Ashworth-Scale، H-reflex و دامنه حرکتی غیرفعال مچ پا و قدرت عضله تی بیالیس انتریور بررسی گردید.یافته هانتایج نشان داد که هر دو روش درمانی بر روی تمام شاخص های اندازه گیری شده موثر می باشد. در روش مهاری بوبت توام با تحریک الکتریکی میزان کاهش تون عضله گاستروکنمیوس بر اساس Ashworth-Scale و میزان افزایش دامنه حرکتی به طور معنی داری از روش بوبت بیش تر بود، در حالی که میزان تاثیر دو روش درمانی فوق بر افزایش قدرت عضله تیبیالیس انتریور و کاهش فعالیت H-reflex تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریروش مهاری بوبت توام با تحریک الکتریکی در کاهش تون عضله گاستروکنمیوس و افزایش دامنه حرکتی غیرفعال دورسی فلکسیون مچ پا موثرتر از روش مهاری بوبت به تنهایی است.
کلید واژگان: اسپاستی سیته, تحریک الکتریکی, تکنیک های مهاری بوبتKoomesh, Volume:8 Issue: 2, 2007, PP 93 -99IntroductionSpasticity is one the signs of upper motor neuron injuries. Spasticity is as inter ventional factor result in gait, posture and function difficulties. There are different methods to reduce spasticity such as drug therapy, physical therapy, etc. The physical therapists use bobath inhibitory technipues for decreasing spasticity. The relatively new method in treatment of patients with spasticity is electrical stimulation. There are a controversy in results of studies that evaluate the effects of electrical stimulation on spasticity. The purpose of present study is a comparison between bobath technique with electrical stimulation and bobath technique alone on spastic patients.Materials And MethodsFourty patients with upper motor lesion who had spasticity in lower extremities participated in the study. The subjects divided into two groups. Group A was received bobath technique with electrical stimulation and group B received only bobath technique. Before and after intervension, the spasticity assessment was performed by measurement of passive dorsiflexion range of motion, Tibialis anterior strength and Gastrocneminus tone with Ashworth scale and H-reflex.ResultsThe results of this study indicated that the improvement induced by both methods were statistically significant for all parameters measured (p=0.000). In group A, increasing passive dorsi flexion range of motion and decreasing Gastrocnemius tone was greater than group B. These differentes were statiscally significant (p=0/001). However, there was no significant difference between two groups with respect to tibialis anterior strength increase and H-reflex activity decrease.ConclusionTo decrease Gastrocnemius tonicity and increase passive dorsi flexion range of motion, bobath inhibitory with electrical stimulation was more effective than inhibitory technique alone.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.